۱۳۹۸ مهر ۱۳, شنبه

شوکه شدن بازیگر زن لبنانی در پارتی کارگردان مشهور در تهران، همه لخت بودند!
rokna_100519.jpgرکنا: دیدم زن کارگردان لباس کوتاه پوشیده و همه بی‌حجاب و عادی انگار که اینجاست، موسیقی و مشروب و همه چی بود. در داخل خانه هر چه دلشان می‌خواهند می‌پوشند.
به گزارش رکنا، دارین حمزه بازیگر جنجالی لبنانی که در فیلم‌های ایرانی بسیاری مثل تولدی دیگر (عباس رافعی) کتاب قانون (مازیار میری)، سی و سه روز و فیلم‌های ایرانی دیگری را بازی کرده اخیراً در مصاحبه‌ای جنجالی به MTV لبنان گفت: وقتی رفتم فکر می‌کردم آن‌ها (ایرانیان) در داخل خانه هم حجاب می‌پوشند، منم حجاب پوشیدم، بالاخره نظام اسلامی است نه مثل ما.
 
در پارتی شبانه همه لخت بودند
وی ادامه داد: من فکر می‌کردم نظام اسلامی‌اشان مثل کشورهای عربی است، نمی‌دانستم آنها فرق می‌کنند. کارگردان مرا برای شام به خانه‌اش دعوت کرد و غذای ایرانی خوشمزه برایم درست کردند. منم با حجاب کامل از بالا تا پایین آنجا رفتم. ولی دیدم زن کارگردان لباس کوتاه پوشیده و همه بی‌حجاب و عادی انگار که اینجاست، موسیقی و مشروب و همه چی بود.
 
در داخل خانه هر چه دلشان می‌خواهند می‌پوشند، حکومت به داخل خانه‌ها کاری ندارد. در کل مهمانی من تنها مثل پیرزن‌ها لباس پوشیده بودم و آنها همه لخت بودند.
لازم به ذکر است که دارین حمزه برای اولین بار برای حضور در فیلم «کتاب قانون» مازیار میری کارگردان فیلم‌های حوزه هنری و سازنده سریال‌های مناسبتی عاشورایی همچون «فرات» وارد ایران شد.

صحبتهای دارین حمزه مدل و بازیگر لبنانی در باره ایرانیان

Michel Midi avec Mohamed Hassan - Yémen, Soudan, Iran, Syrie : quatre te...

Impôts : Virginie Pradel dénonce l'« expansion de l’obscurantisme » fiscal

China is producing billionaires faster than any other nation

Ces financiers qui dirigent le monde - BlackRock | ARTE

ويران کردن خانه امام جمعه لردگان و فرمانداری با دستان خلق

Des membres du mouvement écologiste Extinction Rebellion occupent le cen...

فصل پنجم

قسمت سوم

مباحث نظرى
قسمت سوم
«پاسخ به فرصت‏ طلب‏ ها »
 درمورد مبارزه مسلحانه ـ هم استراتژى و هم تاکتیک نوشته  حمید مؤمنى
این کتاب در تابستان ۱۳۵۳  نوشته شده است رساله ‏اى است در دفاع از «هم استراتژى و هم تاکتیک» مسعود احمدزاده.
چرا این رساله «هم استراتژى و هم تاکتیک» نوشته شد؟
این کتاب براى حل تضاد بین استراتژى جنبش کمونیستى و تاکتیک‏ هاى تقلیدى نوشته شده، پیش از این تاکتیک‏ هاى روسیه (انقلاب اکتبر) و چین (انقلاب مائو) به عنوان تاکتیک ‏هاى انقلاب ایران ارائه مى‏ شد.
تاکتیک ‏هاى روسیه که توسط حزب توده ارائه مى‏ شد حزبى که به واقع کاریکاتورى از یک حزب بود. وهرگز نتوانست مسائل تئوریک انقلاب ایران را حل کند و با کودتاى۲۸ مرداد به کل تار و مار شد و توده ‏ها را نسبت به پیشاهنگ بدبین ساخت.

تشکیل حزب فرمولى لنینى

طبق فرمول لنین ابتدا سازمان‏ هاى روشنفکرى ـ کارگرى به وجود مى ‏آیند. آگاهى ‏هاى سوسیالیستى را میان توده ‏ها مى ‏برند ودر رابطه با جنبش ‏هاى خود به خودى رشد مى‏ کنند و در مرحله‏ اى از رشد با هم متحد و حزب را به وجود مى‏ آورند.
اما در ایران به دلایل زیر ممکن نبود:
۱- بدبینى توده نسبت به پیشاهنگ به خاطر عمل کرد های حزب توده
۲-اختناق
۳- سرکوب جنبش ‏هاى خود به خودى
۴- در نطفه خفه کردن تشکل‏ هاى سیاسى
در چنین زمانى دو برخورد انجام شد:
۱- حزب توده اعلام کرد تنها شکل مبارزه در این شرایط درخواست دمکراسى بیشتر است که معلوم بود نه معناى اختناق را مى ‏فهمد و نه علت اجتماعى آن را. اختناق به علت رشد شرایط عینى انقلاب آخرین حربه رژیم بود.
۲-منشعبین از حزب توده، سازمان انقلابى با الگوبردارى از انقلاب چین راه مبارزه مسلحانه را برگزیدند و ایران را نیمه فئودال نیمه مستعمره دانستند که این گونه نبود.
در چنین شرایطى بود که جنبش نوین کمونیستى ایران پدید آمد. و نمود تئوریک این جنبش اثر ارزنده رفیق مسعود احمدزاده بود.

دشمنان و منتقدان احمدزاده

از دشمنان احمدزاده مى‏ گذریم، مصطفوى یکى از بازجویان ساواک وقتى فهمیده بود که چریک ‏ها براى آزادى مسعود مى‏ خواستند سفیر انگلستان را به گروگان بگیرند گفته بود: «اگر خود ولیعهد را هم بدزدید با یک موى از مسعود احمدزاده عوض نمى ‏کنیم.» که این نشان از اهمیت مسعود داشت.
اما منتقدین، با پروبال گرفتن جنبش مسلحانه در جامعه و استقبال جامعه از این حرکت. ابتدا اشک تمساح ریختند و گفتند که ریختن خون این جوانان به زمین حیف است. و بعد دوستانه تذکر دادند که رفقا اشتباه مى‏ کنید و بعد اعلام کردند که چریک ‏ها از مارکسیسم ـ لنینیسم منحرف شده ‏اند.
این برخوردها از آن حزب توده بود. بعد منتقدینی دیگر به میدان آمدند. اما ببینیم ایرادات این منتقدین چه بود:
۱-هوادارى از تزهاى دبره و کاستروئیسم
احمدزاده بارها به اشتباهات دبره اشاره کرده و موضع بین ‏المللى کاسترو را هم توضیح داده است.
 پیروزى انقلاب کوبا یک واقعیت تاریخى است. متأسفانه تا کنون کسى آن‏ را براساس مارکسیسم ـ لنینیسم تئوریزه نکرده است. دبره این ‏کار را کرده است اما دچار انحرافات امپریسم و فرمالیسم چندى شده است که احمدزاده بارها آن‏را تذکر داده است. ولى به هر حال کتاب دبره در بردارنده حقایق گرانبهایى است. دبره وقتى مى‏ گوید: چریک نطفه حزب است. دچار فرمالیسم فلسفى شده است یعنى صورت را به جاى محتوا گرفته است. در حالى‏ که سازمان‏ هاى سیاسى نطفه حزبند که باید درشرایط خاص تاریخى و اجتماعى شکل نظامى داشته باشند. دبره صورت نظامى چریک را دیده است اما محتوى سیاسى او را ندیده است. در نتیجه فرمول او ظاهراً با قوانین عام مارکسیستى تعارض دارد اما یک حقیقت گرانبها در فرمول او هست و آن شکل نظامى داشتن سازمان ‏هاى سیاسى در شرایط خاص است.
از یاد نباید برد که مارکس فلسفه را از هگل آموخت و اقتصاد را از ریکارد و آدام اسمیت. پس خواندن دبره جرم نیست.

۲- شرایط پیدایش ما

منتقدین ما علت پیدایش جنبش چریکى را این ‏گونه توضیح
بازخوانى تاریخ معاصر سازمان چریک‏هاى فدایى خلق(فصل پنجم … قسمت سوم)
مى‏ دهند؛اختناق باعث جدایى جنبش از توده شد این جدایى سبب تنزل سطح تئوریک شد. سطح نازل تئورى و رسوخ اندیشه ‏هاى دبره و کاسترو باعث پیدایش جنبش چریکى شد.
سؤال این است که تئورى انقلابى چگونه رشد مى‏ کند.؟ آیا با خواندن آثار مائو و لنین این کار شدنى است. آیا جزء این است که تنها چریک ‏ها مسائل اساسى انقلاب (مثل رابطه توده و پیشاهنگ) را مطرح کرده و به آن عمل کرده‏ اند. مگر نه این است که تئورى انقلابى ایران تنها در رابطه با طرح اساسى‏ ترین مسائل رشد مى‏ کند. جز چریک‏ ها چه کسى به این‏ کار دست زده و به آن عمل مى‏ کند. ما مى‏ گوییم سازمان‏ هاى سیاسى امکان بقا و ارتباط با جنبش ‏هاى خود به خودى و تشکیل حزب را ندارند مگر این‏که نظامى باشند. به نظر ما این مهم‏ترین مسئله اساسى انقلاب ایران است اگر جز این است منتقدین بیایند مسائل را به شکل روشن مطرح کنند و به آن عمل کنند.
علت پیدایش ما دوران نوین سرکوب امپریالیستى است در کشورهایى که شرایط عینى انقلاب فراهم است سرکوب مطلق مهم‏ترین حربه حکومت است.

۳- کار سیاسى با توده

آنان به رفیق مسعود ایراد مى‏ گیرند که کار با توده ‏ها در شرایط کنونى ممکن است ولى چون روشنفکرید نمى‏ توانید این ‏کار را بکنید.
کار درون طبقه به دو شکل صورت مى‏ گیرد:
۱-کار سیاسى منفرد و جلب آن‏ ها به گروه‏ هاى سیاسى. که این‏ کار هم ممکن است و هم توسط ما صورت مى‏ گیرد.
۲- کار با توده و طبقه در سطحى وسیع که اگر در حد تبلیغ باشد توسط ما با پخش اعلامیه صورت مى‏ گیرد. ولى اگر به شکل شرکت در مبارزات آن‏ ها و سازماندهى آن‏ها باشد در شرایط کنونى ممکن نیست.
 تشکل‏ هاى کارگرى و حرکت‏ ها به شدت کنترل مى‏ شود و در صورت حرکات مشکوک به شدت سرکوب مى‏ شود. با این حال ما به‌شدت این حرکت‏ ها را دنبال مى‏ کنیم و تا حد توان در صدد ارتقاى آن‏ ها هستیم. اما منتقدین ما چرا خود به میان توده و طبقه نمى ‏روند و کار سیاسى نمى‏ کنند.
سازمان چریک ‏ها، سازمانى است روشنفکرى ـ کارگرى که روشنفکران آن چون بهروز دهقانى و صمدند. که یا از خانواده‏ هاى کارگرى، دهقانى، پیشه‏ ورى هستند یا دررابطه تنگاتنگ با توده ‏ها هستند۱.

۴- امر سیاسى یا نظامى

به ما ایراد مى‏ گیرند که ما امر نظامى را برابر سیاسى مقدم داشته ‏ایم. این دو در مقابل هم نیستند. امر سیاسى محتوى مبارزه است و امر نظامى شکل آن. به عبارت دیگر تبلیغ و ترویج در بین توده ‏ها، سازماندهى، کار تئوریک و مبارزه مسلحانه هم اشکالى از کار سیاسى هستند. زیرا که هدف آن‏ ها سیاسى است. امر نظامى هم در واقع نوعى کار سیاسى است. این ادعا زمانى درست است که هدف مبارزه فداى شکل مبارزه شود.
 اعدام فرسیو یک عمل سیاسى است مثل پخش کردن اعلامیه، تنها شکل آن نظامى است. احمدزاده مى‏ گوید: «بسته به شرایط مختلف کار ماهیتا سیاسى مى‏ تواند شکل صرفا سیاسى، سیاسى ـ نظامى، و یا حتى صرفا «نظامى» به خود بگیرد. در یک کار نظامى باید به هدف و تأثیر آن نگاه کرد تا فهمید امر سیاسى مقدم بوده است یا امر نظامى. تنها زمانى مى‏ توانیم بگوییم امر نظامى بر امر سیاسى مقدم شده است که یک عمل نظامى از نظر سیاسى بى‏ معنا باشد ولى آیا در بین عملیات چریکى یک مورد این‏ گونه مى‏ توان یافت.

۵-حزب و چریک

عده ‏اى به رفیق مسعود ایراد مى‏ گیرند که ضرورت حزب را انکار کرده است که این‏ گونه نیست خود رفیق مسعود مى‏ گوید: «ما یقین داریم که براى هژمونى پرولتاریا، اتحاد گروه ‏ها و سازمان‏ هاى پرولترى در یک حزب واحد ضرورى است. اما این مسئله اینک به شکل مشخص و کنکرت براى ما مطرح نیست» و در جایى دیگر مى‏ گوید: «اینک مبارزه مسلحانه به صورت یک مسأله محض مطرح است و ضرورت ایجاد حزب را به طور کلى مى‏ پذیریم» منظور مسعود از مشخص یعنى عملى بودن مسعود درضرورت تشکیل حزب شکى ندارد اما آن‏را فعلاً عملى نمى ‏داند. چرا که گروه ‏ها هنوز نتوانسته ‏اند با توده رابطه ارگانیک برقرار کنند.

۶- تسلط امپریالیسم و مرگ فئودالیسم

به گفته رفیق مسعود ایراد مى‏ گیرند که چرا گفته است امپریالیسم فئودالیسم را اساساً دفن کرده است. امپریالیسم متحد فئودالیسم است. و ایران کشورى است نیمه مستعمره ـ نیمه فئودال. و نظر مسعود را در مورد نفوذ مرحله ‏اى امپریالیسم و همراه با آن تضعیف مرحله ‏اى فئودالیسم در طى انقلاب مشروطه و کودتاى رضاخان و انقلاب سفید نادرست مى‏ دانند.
در انقلاب مشروطه هدف مبارزه با امپریالیسم و فئودالیسم بود که شکست خورد با این همه فئودالیسم تضعیف شد و انگلیس در کشور جا پا باز کرد بورژوازى کمپرادور و ملى تقویت شدند.
کودتاى رضاخان باعث تضعیف هرچه بیشتر فئودالیسم و تقویت بورژوازى کمپرادور شد. و با انقلاب سفید فئودالیسم برافتاد و کمپرادورها بر جامعه مسلط شدند. پس مى‏ بینیم که بین نتایج سه واقعه مختلف تاریخى یک وجه مشترک وجود دارد و آن تضعیف فئودالیسم و تقویت بورژوازى کمپرادور است پس گفته رفیق احمدزاده درست است.

۷-مرحله انقلاب

کسانى که هنوز ایران را نیمه مستعمره ـ نیمه فئودال مى ‏دانند و اصلاحات ارضى را مانند کودتاى رضاخان در جهت رشد باز هم بیشتر جامعه فئودالى کهن به یک جامعه نیمه مستعمره ـ نیمه فئودال به حساب مى‏ آورند گفته‏ هاى رفیق احمدزاده را در مورد مرحله انقلاب نفهمیدند.
انقلاب‏ هاى قرون جدید اصولاً فقط به سه صورت مى‏ توانند باشند:
۱- بورژوا ـ دمکراتیک
۲-دمکراتیک نوین
۳- انقلاب سوسیالیستى
در انقلاب بوژروا ـ دمکراتیک، بورژوازى، طبقه کارگر و دهقانان شرکت دارند رهبرى با بورژوازى است این انقلاب یا برعلیه فئودالیسم است مثل فرانسه یا برعلیه فئودالیسم و امپریالیسم است مثل انقلاب الجزایر.
در انقلاب دمکراتیک نوین، همین سه طبقه شرکت دارند ولى رهبرى با پرولتاریا است در انقلاب سوسیالیستى، طبقه کارگر و زحمتکشان شرکت دارند و رهبرى با پرولتاریا است در کشورهاى مستعمره و نیمه مستعمره ـ نیمه فئودال انقلاب برعلیه امپریالیسم و فئودالیسم است. مرحله انقلاب هم دمکراتیک نوین است. در کشورهایى نظیر ایران انقلاب برعلیه امپریالیسم و بورژوازى کمپرادور است. طبقه کارگر، خرده‏ بورژوازى بخش ‏هاى ضعیف بورژوازى ملى در انقلاب شرکت دارندبنابر این مرحله انقلاب  ،دمکراتیک نوین است  و رهبرى با پرولتاریا است.
اما آنان که برداشتى دگم از انقلاب چین دارند مى‏ گویند که انقلاب دمکراتیک نوین حتما برعلیه امپریالیسم و فئودالیسم است. آنان وجود قشر فئودالیسم را شرط لازم انقلاب دمکراتیک مى‏ گیرند که لزوماً چنین نیست. این انقلاب در کشورهایى که فئودالیسم وجود ندارد و سرمایه‏ دارى وابسته است هم مى‏ تواند واقع شود. که وجه مشخصه آن شرکت سه طبقه، کارگر، خرده ‏بورژوازى و بورژوازى ملى است با رهبرى طبقه کارگر نه مبارزه بافئودالیسم.
به هرروى خصلت یک انقلاب را ترکیب طبقات شرکت‏ کننده در آن و سپس ترکیب طبقاتى حکومت حاصل آن را تعیین مى‏ کند.
در کشور ما براساس شرایط اقتصادى ـ اجتماعى موجود مرحله انقلاب دمکراتیک نوین است زیرا هنوز هم امکان شرکت خرده ‏بورژوازى و بورژوازى ملى وجود دارد. اما باید به یاد داشت که انقلاب دمکراتیک نوین ما با انقلاب دمکراتیک نوین چین دو تفاوت دارد:
۱- در چین طبقات انقلابى با فئودالیسم و امپریالیسم در جنگ بودند در حالى‏ که درانقلاب دمکراتیک نوین جدید با امپریالیسم و نماینده داخلى ‏اش بورژوازى کمپرادور.
۲-در چین بورژوازى ملى خیلى قوى بود در ایران خیلى ضعیف است در نتیجه انقلاب دمکراتیک نوین جدید به انقلاب سوسیالیستى نزدیک‏تر است و دیکتاتورى خلق زودتر مى‏ تواند به دیکتاتورى پرولتاریا تبدیل گردد.

۸- تئورى و کار تئوریک

مى ‏گویند مسعود احمدزاده برای کار تئوریک ارزشى قائل نیست و بر این باور است که جنبش به پراتیسین به جاى تئوریسین احتیاج دارد و این به معناى عمل‏ زدگى است.
رفیق مسعود اهمیت تئورى را براى انقلاب نفى نمى‏ کند. او در سراسر عمرش درتلاش براى یافتن تئورى انقلاب در ایران بوده است. او حتى به دبره به خاطر کم ‏اهمیت دانستن تئورى انتقاد مى‏ کند اما او مى‏ گوید امروز اهمیت کار تئوریک کم شده، نه اهمیت تئورى. دانستن تئورى ارزش اضافى لازم است اما دیگر نیازى به بحث روى درستى و یا خطاى آن نیست .قوانین عام مارکسیسم کشف شده است باید آن‏را آموخت. کار تئوریک تنها در محدوده تطبیق قوانین عام بر شرایط خاص لازم است.
به هرروى اهمیت تئورى کم نشده، ولى اهمیت کار تئوریک کم شده احمدزاده مى‏ گوید: «آیا این امر نمى ‏رساند که ما بیش از هر وقت به پراتیسین احتیاج داریم تا تئوریسین»
اگر مفاهیم تئوریسین و پراتیسین را مطلق کنیم. آن‏وقت این حرف غلط است. پراتیسین به معناى مطلق آن‏ که تئورى نمى ‏داند.
 در شرایطى رفیق احمدزاده این حرف را زده  است که جنبش کمونیستى عبارت بود چند سازمان در خارج از کشور و چند گروه محفل در داخل که کارشان از بحث و گفت ‏وگو تجاوز نمى‏ کرد. در چنین شرایط کارى که باید انجام مى‏ شد روشن بود. یافتن رابطه ارگانیک با توده از طریق رفتن به میان آن‏ ها. در چنین شرایطى احمدزاده مى‏ گوید مسأله بغرنجى که حل آن به یک تسلط وسیع تئوریک از تئوریسین بودن، نیاز داشته باشد مطرح نیست برنامه عملى که باید انجام شود به هرحال روشن است. چه به مبارزه مسلحانه معتقد باشیم و چه نباشیم باید در توده‏ ها نفوذ کرد. و در هر دو صورت باید عمل کرد و ما به پراتیسین نیاز داریم.

انتقادات سازمان بر مسعود

حمید مؤمنى در پایان مى‏ گوید: هرچند تحولات چهار ساله گذشته درستى خطوط اصلى کتاب را به اثبات رسانده است با این همه اشتباهاتى اجتناب ‏ناپذیر چه در نظر و چه در عمل در این کتاب وجود دارد که به شرح زیر است:
۱- اگر در آن روزگار تقبل این امر که سازمان براى گسترش مبارزه مسلحانه، نابودى خود را هم مى‏ پذیرد حرفى درست بود امروز این حرف درست نیست و ما باید در حفظ سازمان بکوشیم.
۲- ارزیابى انجام شده در مقدمه ‏اى که در سال ۵۱بر کتاب نوشته شده است درمورد تأثیر مبارزه مسلحانه بر جنبش‏ هاى خود به خودى اغراق‏ آمیز است.
۳- مسعود مى‏ گوید ایجاد جبهه واحد از معتقدین به مبارزه مسلحانه امرى فورى‏ تر از ایجاد حزب طبقه کارگر است. در مورد تشکیل جبهه باید گفت که در شرایط کنونى و مدت عمل فقط در حدود برخى همکارى‏ ها امکان‏ پذیر است. یعنى تشکیل جبهه درمحل نطفه ‏اى است اما باید در هر گونه وحدت جبهه ‏اى باید استقلال سازمان ما حفظ شود.
و اما در مورد تشکیل حزب، وقتى صحبت از وحدت نیروهاى پرولترى مى‏ کنیم باید بگوییم منظورمان سازمان‏ هایى است که مبارزه مسلحانه را قبول دارند. زیرا سازمان‏ هایى که مبارزه مسلحانه را قبول ندارند نمى‏ توانند با توده ارتباط بگیرند و درنتیجه تاکتیک ‏ها و استراتژى‏ شان به خطا مى‏ شود. پس اتحاد نیروهاى پرولترى درچارچوب حزب طبقه کارگر، وحدت سازمان‏ هاى مارکسیستى ـ لنینیستى که مشى مسلحانه را پذیرفته ‏اند امروز براى ما وحدت به دو صورت مطرح است:
۱-وحدت جبهه ‏اى با نیروهاى ضدامپریالیستى معتقد به مبارزه مسلحانه
۲- وحدت سازمانى با سازمان‏هاى مارکسیستى معتقد به مبارزه مسلحانه
۳-رفیق مسعود مى ‏گوید جنبه کاتالیزورى و برانگیزنده مبارزه مسلحانه اینک تعیین‌کننده است این حرف هرچند در آن روز درست بود. اما امروز با تثبیت سازمان، امر سازماندهى براى ما در درجه اول اهمیت قرار دارد. ما باید براى سازماندهى گروه ‏هاى جدیدى که به مبارزه ملحق مى‏ شوند اقدام کنیم.

مبانى نظرى چریک ‏ها

مبانى نظرى چریک ‏ها از سال ۵۴-۱۳۵۰ آن چیزى است که خطوطى اصلى آن‏را مسعود احمدزاده تدوین کرده است. که در سازمان به خط مسعود معروف است.
اما در فاصله این سال‏ ها بیژن جزنى، با تدوین نظریات خود در مورد تحلیل ساخت، مرحله انقلاب و اصول تئوریک مبارزه مسلحانه و فرستادن آن از زندان به‌بیرون رفته رفته توانست نظرات خود را در سازمان حاکم کند.
از پایان سال ۱۳۵۴ و بیشتر در سال۱۳۵۵ خط بیژن بر سازمان حاکم شد. و این خط تا سال۱۳۵۷ که جنبش با سقوط حکومت شاه وارد مرحله ‏اى جدید شد، خط غالب بر سازمان بود به هرروى براى آشنایى با نظرات سازمان در این سال‏ ها باید چند کار اساسى بیژن بازخوانى شود.

چگونه مبارزه مسلحانه توده ‏اى مى‏ شود۲

۱- مبارزه دسته ‏هاى پیشرو با مبارزه توده‏ اى یکى نیست. نمى‏ شود گفت مبارزه از هم ‏اکنون نیز توده ‏اى شده است چرا که ما تجسم مادى و معنوى توده ‏ایم.
۲- در دوران رکود، پیشاهنگ باید با انتخاب تاکتیک ‏هاى مناسب، دوران رکود را کوتاه کند.
۳- دوران رکود حاصل شکست جنبش است. رشد نایافتگى مراحل عینى با مراحل ذهنى.
۴-طولانى شدن یا کوتاه شدن دوران رکود به سه عامل بستگى دارد:
الف: موقعیت توده ‏ها
ب: موقعیت حاکمیت
ج: موقعیت پیشاهنگ
۵- استراتژى جنبش انقلابى داراى سه مرحله اول
     الف: مرحله اول: تثبیت مبارزه مسلحانه
           مرحله دوم: حمایت مادى و معنوى توده از جنبش
           مرحله سوم: توده‏ اى شدن مبارزه
۶-در مرحله اول دو هدف در مقابل جنبش قرار دارد:
الف: ایجاد پیشاهنگ انقلابى و آماده ساختن شرایط براى تأمین هژمونى طبقه کارگر در انقلاب
ب: شناساندن مبارزه مسلحانه به توده ‏ها و ایجاد جو سیاسى در جامعه که مقدمه بسیج توده ‏ها است.
۷- ایجاد پیشاهنگ انقلابى تنها در پروسه مبارزاتى ممکن است نه مقدم بر آن.
۸- چریک ‏هاى فدایى خلق با پراتیک خود باید دیگر جریان ها  را به سوى مشى انقلابى هدایت کنند و با مبارزه ایدئولوژیک در کانالیزه کردن نیروها به سوى مشى واحد حرکت کنند تا پیشاهنگ طبقه تحقق یابد.
۹- بدون تشکیل پیشاهنگ طبقه کارگر، امکان هژمونى طبقه کارگر بر جنبش انقلابى نیست.
۱۰-در شرایط فعلى چهار نوع تشکل وجود دارند:
الف: گروه ‏هاى سیاسى ـ نظامى
ب: گروه ‏هاى سیاسى ـ صنفى
ج: گروه‏ هاى پشت جبهه
د: گروه‏هاى انتشاراتى
۱۱- گروه ‏هاى سیاسى ـ نظامى باید به پنج نکته توجه کنند:
الف: توجه اساسى به مخفى‏ کارى و انتقال تجربه به واحدهاى کم تجربه
ب: داشتن کمیت محدود براى جلوگیرى از ضربات پلیس و گسترش ندادن
تشکیلات.
ج: بهاى بیشتر دادن به تئورى و آموزش
د:اهمیت بیشتر دادن به مبارزات اقتصادى و سیاسى توده
ﻫ: باز کردن جبهه در روستا و جنگل و کوه
۱۲- گروه ‏هاى سیاسى ـ صنفى
الف: این گروه ‏ها مى‏ توانند توسط کادرهاى باتجربه جنبش تشکیل شود.
ب: محتوى این گروه ‏ها شکل ‏دهى به حرکات اعتراضى است و باید در میان تمامى صفوف تشکیل شود.
ج: این گروه ‏ها باید مواظب باشند به عملیات نظامى کشیده نشوند. و از تبدیل شدن به گروه‏هاى سیاسى ـ صنفى قدیمى اجتناب کنند.
د: این گروه‏ ها اساساً مخفى‏ اند اما این مخفى بودن به معناى رابطه نداشتن با توده نیست. باید رابطه وسیع داشته باشند.
ﻫ: آموزش ایدئولوژیک در این گروه ‏ها باید مورد توجه باشد.
و: باید از کلیه امکانات قانونى استفاده کنند.
۱۳- کمیته ‏هاى پشت جبهه باید:
الف: در نزدیک‏ترین فاصله به کشور باشد
ب: مسئولیت این کمیته ‏ها باید توسط کادرهاى اعزامى از داخل تأمین شود.
ج: این کمیته‏ ها مراکز تبلیغاتى ـ تعلیماتى و تدارکاتى سازمان‏ هاى داخل کشور باید باشند.
د: باید ارتباط گروه را در داخل با دیگر جریانات از داخل و خارج برقرار کند.
ﻫ: باید با ارتباط با دیگر سازمان‏ ها و احزاب خارجى حمایت‏ هاى مادى و معنوى براى مبارزه در داخل ایجاد کند.
۱۴- سلول‏هاى انتشاراتى
الف: از۳-۲ نفر تشکیل مى‏ شود.
ب: رابطه آن‏ها با سازمان‏هاى چریکى یک طرفه است.
ج: وظیفه آن تکثیر اعلامیه ‏ها و نشریات و آثار تئوریک سازمان ‏هاى چریکى است.
۱۵- جنبش انقلابى مسلحانه مهم‏ترین وظیفه خود را شرکت درجنبش رهایى‏ بخش مى ‏داند مبارزه طبقاتى در این شرایط از کانال مبارزه بر ضدامپریالیسم و متحدان آن مى‏ گذرد.
پیروزى جنبش انقلابى طبقه کارگر در گرو نقش تاریخى آن در جنبش رهایى‏ بخش است.
۱۶- جنبش مبارزه مسلحانه در چنین شرایطى آغاز شد:
الف: با رفرم ارضى، بورژوازى کمپرادور جانشین فئودالیسم شده بود و دوران شکوفایى رژیم بود.
ب: کارگران رشد کمى بى ‏سابقه ‏اى یافته بودند. اما فاقد آگاهى ‏هاى انقلابى پرولترى بودند.
ج: فئودالیسم از بین رفته بود و دهقانان درک مبهمى از بورژوازى در روستا داشتند.
د: خرده ‏بورژوازى به دو لایه تقسیم شد لایه ‏اى که در حال زوال بود شدیدا فعال و برعلیه حکومت بود.
و لایه رشد یابنده ‏اش، نیروهاى پیشرو مبارزه مسلحانه را تشکیل مى ‏دادند.
ﻫ: رژیم با رفرم‏ هاى اخیر تضادهاى خود را کاهش داده بود و از تمرکز بى‏ سابقه‏ اى برخوردار بود. و سیستم پلیسى وحشتناکى بر جامعه حاکم بود.
و: جبهه ملى، حزب توده و روحانیت همگى خاموش و در تبعید بودند.
۱۷- ویژگى‏ هاى مبارزه مسلحانه
الف: پیشاهنگ نیرویى است فشرده و کوچک که وظیفه ‏اش آگاه ساختن و برانگیختن توده‏ ها و بسیج و سازماندهى آن ‏ها است.
ب: مبارزه مسلحانه نمى‏ خواهد با ترور و یا ضربات نظامى حکومت را سرنگون کند بلکه هدفش بسیج توده ‏ها است.
ج: مبارزه مسلحانه در مرحله اول ظرفیت توده ‏اى شدن ندارد هدف جلب اعتماد توده ‏ها است.
د: مبارزه مسلحانه در روستا نیز هدفش جلب اعتماد دهقانان است.
ﻫ: در مرحله دوم مبارزه نیز هنوز مبارزه مسلحانه توده‏ ها نیست. اما حرکت اقتصادى سیاسى اوج مى‏ گیرد اما توده‏ ها دست به سلاح نمى ‏برند.
و: چریک‏ها با مردم باید سخن بگویند و نقش مردم را در این مبارزه به آن ‏ها بنمایانند.
۱۸- زمینه ‏هاى ماجراجویى در جنبش مسلحانه
الف: عکس ‏العمل افراطى نسبت به محافظه‏ کارى حزب توده و جبهه ملى و محفل ‏بازى و لیبرالیسم خارج از جنبش
ب: فعالیت پراکنده و گروهى زمینه ‏اى است براى رشد تمایلات ماجراجویانه در جنبش
ج: نبود توده ‏ها در میدان مبارزه زمینه‏ اى است براى ظهور سکتاریسم و آوانگاردیسم
د: ترکیب طبقاتى عناصر پیشرو (روشنفکران و عناصر خرده ‏بورژوازى) و عقب ‏ماندگى تاریخى طبقه کارگر زمینه مساعدى براى ظهورگرایش ‏هاى ماجراجویانه است.
ﻫ: ظهور خرده ‏بورژوازى در مارکسیسم و پیدایش چپ جدید زمینه دیگرى است براى این ماجراجویى.
۱۹- نمودهاى ماجراجویى جنبش:
الف: انکار نقش توده‏ ها و یک جانبه دیدن نقش پیشرو
ب: کم بها دادن به تئورى
پ: تأکید مطلق روى تاکتیک مسلحانه
ت: تأکید بیش از حد روى نقش فدایى و توسل به شهادت براى جبران غیبت توده ‏ها
ث: شناخت نادرست از نیروها به دنبال خرده ‏بورژوازى رفتن و فراموش کردن کارگران و دهقانان
ج: اظهار خستگى و ناشکیبایى از طولانى شدن مبارزه
ﻫ: کم بها دادن به دشمن و غره شدن از پیروزى خود
۲- ویژگى‏ هاى عملیات سیاهکل:
الف: این عملیات در اوج سکون و نومیدى مردم سکوت را شکست و رژیم را به‌مبارزه طلبید.
ب: گیلان منطقه‏ اى بود فاقد هرگونه برخورد مسلحانه غیرسیاسى، حمله به پاسگاه سیاهکل فقط یک معنا داشت، به مبارزه طلبیدن رژیم
پ: حمله به پاسگاه از سوى یک دسته چریک با تصورات مردم از چریک تطابق داشت.
ت: انعکاس عملیات در سراسر کشو فوق ‏العاده بود.
ث: این عملیات در نزد مردم یک پیروزى تلقى شد.
ج: حمله به کلانترى قلهک و اعدام فرسیو مبارزه را علنى کرد.
ﻫ: رژیم با اعلام اسامى و انتشار نُه عکس از چریک ‏ها، شکست اولیه خود را پذیرفت.
و: بیست سال عقب‏ نشینى پایان یافت و پیشروى آغاز شد.
۲۱- اثر جنبش مسلحانه روى جریانات سیاسى:
الف: جریانات ملى على ‏رغم قبول نداشتن مشى چریکى از حرکت چریک ‏ها حمایت کردند.
ب: حزب توده این عملیات را بى‏ نتیجه خواند و بعد حمله را آغاز کرد.
ج: جریانات سیاسى کار ابتدا سکوت کردند و بعد به سوى مشى یورش بردند.
د: بسیارى از گروه‏ ها کانالیزه شدند و بخش زیادى از نیروهاى‏ شان به سوى مبارزه مسلحانه کنده شد.
۲۲- اثر جنبش مسلحانه روى مردم:
الف: مردم از همان لحظه نخست به چریک ‏ها علاقه نشان داد.
ب): مردم با پخش شایعات به سود چریک ‏ها نشان از همدردى مردم با چریک‏ ها داشت.
ج: قشرهاى میانى و محروم خرده ‏بورژوازى و زحمتکشان شهرى چریک ‏ها را درجهت منافع خود دیدند.
د: عناصر روشنفکر آماده پیوستن به چریک ‏ها شدند.
ﻫ: احیاى اعتماد به نفس در مردم، جسارت و همدردى در جامعه
و: افزایش اعتراض‏ هاى اقتصادى مردم
۲۳- اثر مبارزه مسلحانه درون دستگاه حاکمه:
الف: بى ‏حیثیت شدن رژیم در افکار عمومى جهان
ب: بسیج شدن تمام تبلیغات رژیم برعلیه چریک ‏ها
پ: گیج شدن رژیم در برخورد با جنبش
ت: از اعتبار افتادن ساواک و پلیس
ج: تشکیل کمیته مشترک و استخدام هزاران کادر جدید براى مقابله با چریک ‏ها
د: اختلاف نظر امپریالیست‏ها نسبت به آینده رژیم
ﻫ: رژیم شاه خواستار حمایت سیاسى امپریالیست ‏ها شد
و: ورود رژیم به دسته ‏بندى‏هاى ضدانقلابى در منطقه
۲۴- براى بسیج توده ‏ها جنبش از دو تاکتیک استفاده مى‏ کند، سیاسى ـ نظامى، تاکتیک‏ هاى نظامى على‏ رغم گسترش هرچه بیشتر تاکتیک ‏هاى سیاسى نقش محوریت خود را به دلایل زیر حفظ مى‏ کند:
الف: تداوم تاکتیک‏ هاى سیاسى مستلزم حضور تاکتیک‏ هاى نظامى است. وگرنه رژیم آن‏را خفه خواهد کرد.
ب: گسترش و تداوم و تکامل مبارزه اقتصادى به سیاسى ـ و سیاسى به نظامى نیز مستلزم حضور ملموس مبارزه مسلحانه است.
ج: مبارزه مسلحانه عامل برانگیز شدن مردم است.
د: خنثى ‏کننده تاکتیک ‏هاى سرکوب‏ کننده رژیم است.
۲۵- مبارزه مسلحانه در شهر امکان توده ‏اى شدن را به دلایل زیر ندارد:
الف: یک چریک شهرى خود یک کماندو است و مبارزه در شهر نیازمند آشنایى به‌فن مبارزه با پلیس است و این ویژگى در توده ‏ها نیست.
ب: شهرها امکان محدودى براى پذیرش نیرو دارند.
ج: تنها روشنفکران مى ‏توانند به چریک شهرى ملحق شوند چون امکان آموزش و مخفى شدن را دارند.
د: در کوه این محدودیت ‏ها وجود ندارد و کوه مى‏ تواند به توده ‏اى شدن مبارزه مسلحانه کمک کند.
ﻫ: در شهر به موازات مبارزه مسلحانه مبارزه اقتصادى ـ سیاسى گسترش مى ‏یابد و در کوه مبارزه مسلحانه توده ‏اى مى‏ شود.
و: جنبش انقلابى باید مبارزات مردم را در شهر رهبرى کند.
۲۶- سازمان‏دهى در اشکال سیاسى مبارزه نیازمند شکل دادن به یک جناح سیاسى است که وظایف آن به قرار زیر است:
الف: سازمان‏دهى اعتراضات صنفى ـ اقتصادى مردم
ب: هدایت این جنبش ‏ها در جهت سیاسى
ج: شناساندن جنبش مسلحانه به مردم
د: آگاه ‏سازى مردم
ﻫ: تبلیغات و افشاگرى جهانى
ـ تشکیل گروه‏ هاى صنفى ـ سیاسى در میان تمام صفوف، کارگران، زحمتکشان، بازار، دانشگاه و هنرمندان
ـ ایجاد هسته ‏هاى تبلیغاتى و انتشاراتى در شهرها
ـ ارتباط با خارج از کشور از تبادل نشریات و کتب گرفته تا حمایت ‏هاى مادى و معنوى از زندانیان سیاسى و خانواده ‏هاى آنان
۲۷- وظایف نیروهاى هوادار خارج از کشور به قرار زیر است:
الف: شناساندن جنبش انقلابى به ایرانیان خارج از کشور و دیگر ملیت ‏ها
ب: ایجاد یک جبهه متحد تبلیغاتى برعلیه رژیم
ج: تکثیر بیانیه ‏ها و نشریات و متون داخلى و باز گرداندن آن به داخل
۲۸- تشکیل جبهه آزادى‏ بخش مى ‏تواند خلأ رهبرى را پرکند. در پروسه مبارزه محتواى این جبهه، عناصر تشکیل ‏دهنده آن و رهبرى جبهه روشن خواهد شد.
۲۹- جنبش مبارزه مسلحانه قبل از آن‏که به حمایت نظامى از خواست ‏هاى مردم دست بزند باید سه کار را انجام دهد:
الف: شناساندن هرچه بیشتر خود به مردم و آگاه کردن مردم از وضعیت اقتصادى ـ اجتماعى‏ شان
ب: توجه به نیازها و مشکلات مردم و دادن بیانیه و راه حل
ج: نشان دادن همبستگى و هم‏دردى با حرکات مردم
۳۰ کاربرد عملیات نظامى در جهت خواسته‏ هاى مردم:
الف: هدف قرار دادن کسانى‏ که در سرکوب مردم نقش دارند.
ب: کمک نظامى به تحقق خواست‏ هاى مردم
ـ به گروگان گرفتن صاحبان صنایع در جریان اعتصاب و درخواست پذیرفتن خواست کارگران
ـ منفجر کردن اتوبوس‏ هایى که توسط رانندگانى غیر از رانندگان اتوبوس‏رانى حرکت کنند در جریان اعتصاب کارگران شرکت واحد
۳۱- نبرد توده ‏اى هنگامى آغاز مى‏ شود که، دستگاه حاکمه و سرمایه ‏دارى خارجى و داخلى و سفراى کشورهاى امپریالیستى مورد تهاجم چریک ‏ها قرار بگیرند و مبارزه مسلحانه در ظهور و رشد جنبش‏ هاى توده ‏اى نقش بازى کند و این به معناى پایان یافتن مرحله دوم مبارزه و شروع مرحله سوم در شهر و کوه است.
۳۲- منظور از مبارزه مسلحانه در کوه ،کلیه اشکال مبارزه در خارج از شهرها است از کانون‏ هاى چریکى در یک منطقه گرفته تا شورش‏ هاى عشایرى و جنبش‏ هاى مسلحانه خلق‏ هاى تحت ستم
۳۳- مبارزه مسلحانه در کوه‏ ها از سه مرحله مى ‏گذرد:
الف: تشکیل واحدهاى کوچک، که نیرو و سلاح از شهر تأمین مى‏ شود.
ب: تشکیل واحدهاى بزرگ که نیرو و سلاح از شهر و روستا تأمین مى‏ شود.
ج: تشکیل مناطق آزاد و حمله به دشمن
۳۴- هدف هسته ‏هاى چریکى در مرحله اول عبارت است از:
الف: باز کردن جبهه ‏اى دیگر و کم کردن فشار از روى جنبش در شهر
ب: آسیب زدن به اتوریته رژیم در روستا
ج: دفاع از حقوق اقتصادى در روستاییان
۳۵- مشکلاتى که هم ‏اکنون در سر راه جنبش براى کار در کوه وجود دارد:
الف: هوشیارى پلیس و مشکل بودن شناسایى منطقه
ب) جنگل‏ هاى شمالى در طول سال براى مبارزه مساعد نیست مثل برگ‏ریزان درختان و بارش برف
پ: براى جلب حمایت روستاییان باید مدت طولانى صبر کرد و کانون چریکى باید روى خود حساب کند.
ت: براى شناسایى باید از افراد بومى مثل معلمان و سپاهیان دانش استفاده کرد.
ث: براى ایجاد زمینه ‏هاى فکرى در منطقه تیم‏ هاى کوچک عملیاتى تشکیل شود و بعد از یک عملیات منطقه را ترک مى‏ کند و مخفى مى‏ شوند.
ج: پس از تهیه کروکى و شناسایى منطقه و تهیه وسایل لازم، هسته چریکى دست به یک مانور نهایى مى ‏زند و دست به عملیات مى ‏زند و با نامساعد شدن هوا منطقه را ترک مى‏ کند و در پایگاه ‏هاى شهرى مخفى مى‏ شود.
ﻫ: در فصل نامساعد واحد چریکى در شهر عضوگیرى مى‏ کند و افراد خود را آموزش سیاسى مى ‏دهد.
و: در انتخاب اهداف باید خواسته‏ هاى اقتصادى ـ اجتماعى روستاییان در نظر گرفته شود بانک ‏هاى کشاورزى ،عناصر منفرد محلى ، رباخواران، انتظامات روستا و عشایر، ژاندارمرى و مانند این ‏ها
ى: شعار واحد الغاى اقساط زمین، آب بها، وام ‏هاى کشاورزى، و الغاى ممنوعیت مراتع
۳۶- ویژگى‏ هاى عمده شورش عشایرى:
الف: ابعاد شورش بزرگ است.
ب: با آغاز شورش حاکمیت رژیم در منطقه ملغى مى‏ شود.
ج: نیروهاى اعزامى عشایر را از شهر و دشت به منطقه کوهستانى مى ‏رانند.
د: شورش با سازش خان و یا فریب او به پایان مى ‏رسد.
۳۷- ضعف عمده این شورش ‏ها عبارت است از:
الف: پاى ‏بند بودن شورش به یک منطقه محدود
ب: ضعف رهبرى و عدم آگاهى
ج: هدف شورش منافع خان است و نمى‏ تواند دیگر عشایر و روستاییان را پوشش دهد.
د: با روستاییان و عشایر دشمنى دیرینه دارند.
۳۸- در صورت یافتن امکانى براى حرکت در عشایر باید:
الف: حرکت باید در ابعاد کوچک شروع شود که رژیم نتواند کل منطقه را غیرقابل زیست کند
ب: سازمان‏ هاى چریکى باید به تمامى از این حرکت حمایت کنند.
ج: واحد چریکى باید منطقه مانور خود را گسترش دهند.
د: هدف‏ هاى خلقى شورش باید در میان عشایر تبلیغ شود.
۳۹- خصوصیت ستم ملى که بر خلق ‏هاى (کرد، ترک، لر و بلوچ) اعمال مى‏ شود به‌قرار زیر است:
الف: ستم اقتصادى
ب: ستم سیاسى
ج:ستم فرهنگى
د: ستم مذهبى (کرد و بلوچ که سنى‏اند)
۴۰ اهمیت جنبش‏هاى ملى براى جنبش انقلابى در موارد زیر است:
الف: این جنبش‏ ها خصلت ضدامپریالیستى و ترقى ‏خواه دارند و مى‏ توانند با جنبش انقلابى جبهه واحد درست کنند.
ب: این جنبش ‏ها از حمایت توده ‏اى برخوردارند پس یک نیروى عمده درمبارزه با دشمن‏ اند.
ج: سرکوب این جنبش‏ ها به سادگى ممکن نیست.
د: وحدت خلق‏ ها در جنگ مشترک مى ‏تواند زمینه ‏ساز وحدت را در جهت ایجاد جامعه ‏اى دمکراتیک باشد.

اسلام مارکسیستى: مارکسیسم اسلامى

نکته اول آن‏ که: این رساله در واقع بررسى رابطه مجاهدین با مذهب است و على ‏رغم آن‏ که تاریخ نگارش در زیر آن مکتوب نیست باید قبل از تغییر ایدئولوژى سازمان درشهریور ۱۳۵۴ باشد.
نکته دوم: ورود فعال خرده ‏بورژوازى به صحنه مبارزه با رژیم از هیئت‏ هاى مؤتلفه گرفته تا مجاهدین مسأله‏ اى نبود که بتوان به سادگى از آن گذشت بیژن از معدود نظریه ‏پردازانى بود که به حساسیت این مسأله پى برد و در رساله ‏هاى مختلف‏ اش از جمله «مسائل جنبش ضداستعمارى» به نکته مهمى اشاره مى‏ کند و آن این‏ که بخش‏ هایى از خرده ‏بورژوازى به دنبال جریانات سنتی بیفتند و جنبش انقلابى را به سمت خاصی ببرند. حادثه ‏اى که در سال۱۳۵۷ اتفاق افتاد.
بیژن اما در این رساله به دو مسأله اشاره مى‏ کند: نخست مارکسیست شدن مجاهدین، اتفاقى که در سال ۱۳۵۴ مى‏ افتد و دوم درگیرى بین مجاهدین و مراجع مذهبی چیزى که در سال۱۳۵۸ به بعد صورت مى‏ گیرد.
نکته مهم آن است که چپ باید تحلیل مى‏ کرد که اسلام به عنوان یک ایدئولوژى چه نقشى در جنبش خواهد داشت. مسأله ‏اى که چپ از آن غفلت کرد و این رساله شاید در نوع خود بى ‏نظیر باشد.
۱-انسان براى غلبه و توضیح طبیعت اعتقادات دینى را به وجود آورد از آنمیسم شروع کرد بعد توتمیسم، ودر نهایت به ادیان یکتاپرستى رسید.
۲- ادیان یکتاپرستانه تقارن عصر آهن در دوره برده ‏دارى ظاهر شد.
۳- در دوران فئودالیسم دین به ایدئولوژى جامعه فئودالى تبدیل شد.
۴- ظهور بورژوازى باعث جدایى دین از حکومت شد.
۵- با ورود استعمار، روحانیت با استعمار برخورد پیدا کرد چه از جهت مقابله با فرهنگ و دین استعمارى و چه بقاى پیوندهایش با بورژوازى بومى.
۶- در مبارزات ضداستعمارى بورژوازى ضمن استفاده از ناسیونالیسم از مذهب نیز کمک گرفت.
۷- درگیرى روحانیت با حکومت از دو زاویه بود: چه از جهت مبارزه فئودالیسم با بورژوازى کمپرادور و چه از جهت تضعیف موقعیت روحانیت.
۸- تلفیق مذهب و سوسیالیسم، چه در ایران جناحى از نهضت آزادى و چه دراروپا سوسیالیسم مسیحى و چه در کشورهاى عربى بوده است.
۹-محتواى قرآن شامل چهار مورد است: ۱- قصه معاد و روایات ادیان قبل از محمد، ۲- اعتقادات قومى عرب، ۳-دستورالعمل‏ هاى مذهبى برگرفته از دیگر ادیان و۴-دستورالعمل‏ هاى اجتماعى که ابتکار خود محمد بود.
۱۰-اسلام به عنوان ایدئولوژى عرب براى اتحاد و تکامل اجتماعى بود.
۱۱-شیعه ایدئولوژى طبقات متوسط بود برعلیه خلفا، تلفیقى از اعتقادات غیراسلامى و اسلامى
۱۲- خصلت ضداستعمارى روحانیت در کشور ما ربطى به ماهیت اسلام ندارد بلکه مربوط است به موقعیت سیاسى ملل مسلمان.
۱۳- اصلاحات دینى در سه محور صورت گرفته است: الف: تفسیر آیات به صورت فلسفى و با کمک گرفتن از مکاتب فلسفى متافیزیکى، ب: توجیه عملى تابوها و محرمات اسلامى و ج: بیرون آوردن آیاتى از قرآن و انطباق آن با تمایلات ترقى‏ خواهانه معاصر
۱۴- توده مذهبى اما به دنبال مراجع مذهبى ‏اند نه اصلاح ‏طلبان مذهبى
۱۵- تلفیق ناسیونالیسم با مذهب و سوسیالیسم با مذهب، در نهایت ایدئولوژى بورژوازى ملى است که خرده ‏بورژوازى هم خودرادر پشت آن پنهان می کند.
۱۶-ایدئولوژى التقاطى مربوط به دورانى است که دوران انقلابات بورژوا ـ دمکراتیک به پایان رسیده است. و مبارزه طبقاتى بخش دیگر جنبش‏ هاى ملى شده است در نتیجه لازم است که خواسته ‏هاى طبقات ستم‏کش نیز در انقلاب گنجانده شود پس از مارکسیسم کمک گرفته مى‏ شود.
۱۷-ماتریالیسم دیالکتیک با اسلام مانعه‏ الجمع است.
۱۸-ماتریالیسم تاریخى مذهب را یک عامل روبنایى مى ‏داند و تجدید حیات دوباره اسلام را تلاش بورژوازى ملى مى ‏داند براى تطبیق مذهب با سرمایه‏ دارى در حالى‏ که مذهبى‏ ها اسلام را نه روبنا و زاده جامعه طبقاتى که آن‏را تاریخ ‏ساز مى‏ دانند.
۱۹- ایدئولوژى هر جریان سیاسى، استراتژى و تاکتیک آن گروه را تشکیل مى‏ دهد.
۲۰-اولین مسأله استراتژیک شناخت نیروهاى بالفعل و بالقوه انقلابى جامعه است. مذهبى‏ ها در این شناخت دچار مشکلاتى مى‏ شوند در تعیین حد بین جنبش ملى و کارگرى نیز دچار اشکال مى‏ شوند.
به مذهبى بودن جامعه بسیار پُربها مى ‏دهند و به امکانات واقعى قشرهاى مذهبى (مثل بازار و کسبه) در جنبش زیاد اهمیت مى ‏دهند.
۲۱-در انقلاب دمکراتیک نوین باید نقش مذهب کم‏رنگ ‏تر شود اما التقاطیون درصورت پیروزى و داشتن رهبرى سعى در گسترش مذهب مى‏ کنند مگر آن‏که درپروسه انقلاب مارکسیست شوند.
۲۲- از آنجا که در عضوگیرى فقط مذهبى‏ ها گزینش مى‏ شوند پس مجاهدین خود را از بخش وسیعى از نیروهاى روشنفکرى که مذهبى نیستند جدا مى‏ کنند.
۲۳-معتقدات مذهبى در عمل باعث محدودیت مى ‏شود.
۲۴-براى سود بردن از مذهب در مبارزه باید به مبارزه رنگ دینى و جهاد داد.
۲۵- تاکتیک ‏هاى مذهبى به صورت‏ هاى زیر ممکن مى‏ شود:
الف: توسل به مراجع مذهبى
ب: اتکا به نص قرآن و نهج ‏البلاغه براى توجیه مبارزه
ج: تحریک احساسات مذهبى مردم در روزهاى سوگوارى
د: تشویق مذهبى‏ هاى قشرى و میدان دادن به آن‏ ها
۲۶-اما استفاده از تاکتیک ‏هاى مذهبى زیان ‏هایى هم دارد:
الف: اعتبار دادن به مذهب در مبارزه ،حق و تو به مراجع مذهبى مى‏ دهد که مى‏ توانند برعلیه مجاهدین استفاده کنند.
ب: حکومت امکانات بیشترى دارد تا از این تاکتیک ‏ها سود برد.
ج: این تاکتیک ‏ها باعث مى‏ شود که خصلت ‏هاى ترقى‏ خواهانه در مردم رشد کند.
۲۷- چپ در ایران تظاهر ضدمذهبى نخواهد کرد. اما دچار خوش‏باورى هم نخواهیم شد که روحانیت دیر یا زود در مقابل انقلاب قرار خواهد گرفت پس به آن اعتبار نخواهیم داد. اما از مراجع تا زمانى‏ که برعلیه ما نباشند برعلیه حکومت حرکت کنند هماهنگى خواهیم داشت.
۲۸-ما مجاهدین را دوست خود مى ‏دانیم و با آن وحدت تاکتیکى و تا حدى استراتژیک داریم. و موظف ‏ایم در تصحیح راه به آن‏ها کمک کنیم. و بدون شک درآینده بخشى از آن‏ ها مارکسیست خواهند شد.
زیر نویس
۱-حمید مومنی به همراه ابوالحسن شایگان در مشهد مدت ها دستفروشی می کرد
۲-این رساله در پائیز ۱۳۵۲ در زندان نوشته شده است