در رَسای محمود توکلی،
دیگر پاک گوُهری از تبارِ چپِ
ناوابسته و پُرسشگر ـ
احمد رناسی
نقَدِصوفی نه همین صافی بی غش باشد! حافظ
سخن از زنده
یاد و نام«محمود توکلی» است که 1306در روستای دارستانِ رود بارگیلان زاده
می شود و در 1386 درگذشت.
«تقدیم به دکتر مصدق نابغه بزرگِ ضدِ
امپریالیست شرق»، و پیشکشی این پاک گوُهرِ چپ به
پیرِ احمدآبادی در آغازِ کتابِ «چه باید کرد!؟» او جای گرفته است، چرا که
در آن بازه ی تاریخی تنها مصدق بود که آغازگر رویارویی با قدرتهای جهانخوار
را در پیش گرفت و سپستر دیگرانی در جهان، ادامه دهنده راه او شدند، اویی که
توانست «خورشیدِ بریتانیای کبیر را به بامِ غروب نشاند» و کوبنده پتکی، بر
پیکره ی استعمار و امپریالیسم مُسلط دوران فرود آورد!؟
محمود توکلی
همچون پیشین خود «ارانی» و در پی کودتای 28 مرداد بمانند «شعاعیان» چپِ
پُرسشگر و نوآوری بودند در باورمندیهای زمانه ایکه میگذراندند، و پُرکار و
دلیر پژوهشگرانِ جهانی که می خواستند بَردگی«انسان از انسان»را از روی زمین
بزُدایند و جهانی مردمی بپادارند، دوُر از فتادن در حلقه ی «استعمار
سُرخ!؟»، که بپاشده و پادوهایی را هم به بردگی در آورده بود! از جمله در
ایران و از آغاز بمانندانِ «کامبخش و...»، و سپس «حزب توده» سازمان سیاسی
آن و خیانتهای از یاد نرفتنی رهبران آن، که «کیانوری»دیگر شناخته شده ایست
که در زمره ی مزدورانِ «کا گِ ب» جای داشت!؟
زندگی نامه
توکلی پاک گوهر و از دورانِ بُرنایی ورزشکار و سپس به دانشکده افسری رفتن و
روی آوری به «فرقه
دموکرات
آذربایجان»
و به هنگام دستگیری فرار به عراق و دستگیر شدن و سه سال زندان در عراق و از
سَرگذرانی سختی و شکنجه ها و سرانجام به ایران بر گرداندن و در ایران هم
زندانی و...تا اینکه به حزب توده روی می آورد!
از همان ابتدای
وابستگی اش به حزب، بی گُسُست به پُرسشگری و زیر تیغِ پرده دری بردن رهبران
آن سازمان در پیوند با وابستگی به «اردوگاه زحمتکشان»، که نادرست خوانده
شده بود، و لذا برخوردِ نا «مردمی و ناملی» با مصدق که درپیش گرفته بودند
و...، که ناچار او را از حزب بیرون راندند، اگرچه نتوانستند او را از تلاش
و کوشش های پژوهشگرانه اش باز دارند ! این هنگامی است که به دریافت دکترا
در رشته های «روانشناسی و فلسفه» دست می یابد، و سپس نیز در هُنر سرای عالی
به تدریس پرداختن و نیرویی از جوانان که شیفته دانستگی های«اجتماعی-
تاریخی» سیاسی ایران و جهان بودند،به سوی کلاسهای درسِ او پَرکشیدن و از
زمره آنان «مصطفی شعاعیان» را بایست نام بُرد، که همچون او، پُرسشگری
پُرکار و دلیر و خستگی ناپذیر بود!؟
دیگرانی که از
دیر باز با او آشنا بودند،چه در ارتش و فرقه و یا در برگشَت از عراق و
وابستگی اش به حزب توده رامی توان از «ابوالجسن تفرشیان، مرتضی زربخت، امیر
حسن آریان پور و...نام بُرد، و سپس ترهم مصطفی شعاعیان، علی اکبر اکبری،
هوشنگ ماه رویان، فروزنده فروغی نام بُرد که این دو آخری در دو نوشته به
زندگی نامه او پرداخته اند و هوشنگ کشاورز صدرکه پیش از درگذشتش نوشته ای
از خود برجای گذاشت، در چند وچون آشنایی خود با او!
اما شاید توان
نوشت که «علی اکبراکبری»، یکی از کسانی بود که تحت تاثیرِ دیدگاههای آنگونه
«چپ ناوابسته»ای درآمد که توکلی مُروج آن بود و مصطفی شعاعیان نیز سخت
دلبسته به او و گرامیش میداشت و از او و پُربار بودنش سخن راندن تا به آنجا
که نوشته و گفته است که اگر به نقد نوشته هایش روی آورد، ژرفگونه می داند،
چرا که او را در پهنه ی فراگشایی «اجتماعی سیاسی»، نه تنها صاحب نظر، که در
او «تک چهره ی صداقت» را هم، دیده و باور داشت!؟
محمود توکلی،
همانگونه که در بالا اشاره شد، همچون «ارانی و مصطفی» هرگز دُوری نمی
داشتند تا سرنوشت میهنشان بازیچه «کمونیسم روسی» گردد و به دام
«انترناسیونالیسم» آنچنانی افتد و پیش از هر چیز، سرنوشتِ میهنشان را
بایسته می شمردند، و توجه به آن و دوری گزیدن از آیه پرستی ها، و به کنَد و
کاوروی دشواریهای گوناگون اجتماعی ایران را، بیش و پیش از هر جای دیگر!؟
نوشته های او،
گویایی همه جانبه دارد بر درستی آنچه آمد، چنانکه 1- چه باید کرد او و
پیشکش به مصدق نمودن
و2 -در نوشته «با سیمای جدید جامعه سوسیالیستها آشنا شوید» و نقدِ ژرفگونه
به خلیل ملکی و...،
دیدگاه او روشن میگردد!؟
محمود توکلی از
آنروی مصدق را نابغه ضد امپریالیسم شرق میدانست، که در آن دوران بزرگانی از
شرق، چون «گاندی و نهرو» هم بودند، ولی نه گرُدانی که روی در رویی با
انگلیس را بمانند مبارزه ضداستعماری و لذا امپریالیسم مُسلط دوران دنبال
کرده باشند، هرچند که مبارزه شان را ارج بسیار بایست،نیز اینکه مصدق گونه
رفتار سیاسی در جهان را پیش گرفت و دنبال داشت، تا نه در دام آمریکا افتد و
نه شوروی، و در اینگونه گام نهی، پیشگام در جهان خوانده شده بود و سپس دیگر
کسانی که از او آموختند و راهِ او را، در پیش گرفتند!؟
دوران جبهه ملی
دوم و به هنگام روی کار آمدن «علی امینی» اصلاحات ارضی می بود که ِگرد
داگِرد محمود توکلی نیرویی از چپ بوجود آمده بود و بنادرستی به آنان برچسب
«مارکسیستهای آمریکایی» زده شد، چرا که بر این باور بودند که همواره در
ایران امپریالیسم چیره انگلیس میباشد و برشماری آمار صدورِ کالا، ساخته ها
و نقشِ سیاسی و... که از سوی انگلیس بر ایران تحمیل میشد و این درستی که
همواره «محمد رضاشاه» از انگلیس حساب میبرد، آنچه را که «اشرف پهلوی» هم
یادکرده بود مبنی براینکه چون پدرش را انگلیس آورد و بُرد، برادرش ناگزیر
از ترس انگلیس به دامن آمریکا نزدیک شد و این زمانی است که آمریکا توانست
دولت امینی را به شاه بقبولاند و از این پس آمریکا باگامهای بلند تری جای
انگلیس را گرفت!؟
بهرروی، محمود
توکلی و پیرامونیانش، با تلاش و کوشش راهِ خود به پیش میبردند تا اینکه بر
او بیماری بدبینی و روان پریشی روی می آورد و شدت گرفتن و فزوده شدن دیگر
ناملایمات جسمی و...وبستری شدن دربیمارستان و همانگونه که نوشه شد، در روز
جمعه 21 اردیبهشت در بیمارستان رخت برمی بندد!؟
پاره ای از دست
نوشته های او چنین است:1- تحلیلی برخط مشی حزب توده ایران. 2- چه باید کرد؟
.3- پیشگفار چه باید کرد4 - چند سئوال از سَران جبهه ملی 5- این رفع تکلیف
است، نه رهبری جنبش.6- فهرستی از بعضی دردهای درونی نهضت ملی ایران.7- در
تحلیل از یک حادثه.8- چند درس از اشتباهات حزب کمونیست عراق با نام مستعار
«مانا». 9- روانشناسی طبقات ایران.10- مفهوم مکان از نظر مکاتب فلسفی اشراق
و....11-با سیمای جدید جامعه سوسیالیستها آشنا شوید!، و دیگر کوششهای قلمی
او در این پهنه!؟
«غسال را
بگویید که مَشوید مرا من پاک و آزاده ام
که منم محمود،
محمود توکلی، آزاده ی آزادگان »
یاد و نامش
جاودانه باد
اسفند ماه
1392- احمد رناسی