۱۳۸۶ دی ۲۰, پنجشنبه

استفاده ايساف از كودكان افغانى براى شناسايى مناطق مين‌گذارى شده

رنا:يك نظامى سابق ارتش آلمان اعلام كرد نيروهاى نظامى ايساف مستقر در افغانستان از كودكان افغانى براى شناسايى مناطق مين‌گذارى شده در اين كشور استفاده مي‌كنند. اين مطلب را "آخيم ولگتان" افسر رده پايين ارتش آلمان روز پنجشنبه و به هنگام معرفى كتاب جديد خود تحت عنوان "ايستگاه آخر، كابل" در برلين پايتخت اين كشور اعلام كرد. ولگتان گفت: سربازان ايساف در افغانستان اگر درباره مين‌گذارى منطقه‌اى مشكوك مي‌شدند ، در آن محل سيب پرتاب مي‌كردند و منتظر مي‌مانند كه كودكان افغانى آنها را بردارند. وى افزود: اگر كودكان افغانى براى جمع آورى سيب‌ها وارد منطقه مورد نظر مي‌شدند و انفجارى رخ نمي‌داد ، آنگاه نيروهاى نظامى ايساف آن را منطقه پاك و عارى از مين اعلام مي‌كردند. اين افسر سابق ارتش آلمان اضافه كرد: اگر كودكان افغانى از رفتن به محل مورد نظر خوددارى مي‌كردند آن محل منطقه قرمز مين‌گذارى اعلام و از دستگاههاى مين ياب و كارشناسان براى پاكسازى محل استفاده مي‌شد. ولگتان پيش از اين هم در گفت‌وگو با نشريه آلمانى اشترن اعلام كرده بود نيروهاى آلمانى مستقر در افغانستان در موارد متعددى بسيار فراتر از محدوده فعاليت‌هاى تعريف شده خود عمليات انجام داده‌اند. اين درحالى است كه "كريستين دينتس" معاون سخنگوى وزارت دفاع آلمان روز چهارشنبه در يك كنفرانس خبرى كه در برلين برگزار شد گفت وزارتخانه متبوع وى هم اينك سرگرم بررسى ادعاهاى اين افسر سابق ارتش آلمان است. آلمان در زمان حاضر حدود ‪ ۳‬هزار و ‪ ۵۰۰‬نظامى خود را در قالب ‪ ۳۸‬هزار نيروى ايساف بهمراه ‪ ۱۲‬هزار نظامى آمريكايى در افغانستان مستقر كرده است

مقاله اي تحليلي از ميشل شوسودفسكي ترجمه بايرام منصوري

اسراييل در جريان سفر بوش او را نسبت به گزينه حمله به ايران توجيه می کند


محمد علی اصفهانی

نگاهی به گزارش ساندی تايمز
جرج بوش سفر دوره يی بسيار قابل تأمل خود به خاورميانه را در اين هفته آغاز می کند. سفری که پيرامون آن و نتايج آن، ناگفته ها و ابهامات، بسيار بيشتر از گفته ها و معلومات است. کمی پيش از آغاز سفر او، ساندی تايمز انگلستان (تايمز روز های يکشنبه) در تازه ترين شماره ی خود به تاريخ ۶ ژانويه، گزارشی از اورشليم درباره ی اين سفر، منتشر کرده است که در سايه ی آن می توان دستکم به دو مورد زير پی برد:ـ چرا جرج بوش، قبل از سفر به منطقه، بر اين نکته به صراحت و يا به اشاره تأکيد کرده بود که هدفش اطمينان دادن به حاکمان کشور های منطقه در مورد همچنان خطرناک دانستن ايران به وسيله ی آمريکا، عليرغم گزارش معروف «اِن آی ئی» است. و نيز متقاعد کردن اعراب منطقه به اين که آن ها به جای فکر کردن به خطر اسراييل بايد به خطر ايران فکر کنند.ـ تلاش های بی وقفه ی اسراييل و لابی های آمريکايی آن ها و عوامل ايرانيشان در به هم زدن وضعيت پيش آمده بعد از انتشار گزارش «اِن آی ئی» که دست دار و دسته ی بوش را در حمله ی نظامی به ايران تا حدودی بسته است. با تأکيد بر کلمه ی «ايران» به عنوان ميهن ما؛ و نه «رژيم ايران»، آنطور که آن ها و اين ها می خواهند وانمود کنند. حمله به ايران. ويران کردن ايران. قتل عام نسل های کنونی مردم ايران در جريان بمباران های هوايی؛ و قتل عام نسل های آينده ی ايران بر اثر تشعشعات اتمی حاصل از بمب های اتمی «کوچک و تاکتيکی و بی خطر» آمريکا و اسراييل و نيز خود مراکز اتمی ايران.
اين که حاکمان غاصب سرزمين ما، و آرزومندان گستردن گليم خونينی در گوشه يی از ايران ويران شده ی بعد از بمباران، هر دو همزمان، در دميدن در تنور «بحران اتمی» و «بحران صدور تروريسم و بنيادگرايی» و بحران کوفت و زهر مار و غيره فعالند، خود بهترين دليل بر اعتقاد راسخ اين هر دو، بر بی پايگاهی مطلقشان در ميان مردم ايران، و هراس اين هر دو از جنبش های توده يی و مردمی است که هرچه وضعيت، نظامی تر و جنگی تر شود طبعا نخواهد توانست توانمندی های بالقوه ی خود را آنگونه که در خور است به کار گيرد: از يکسو به دليل سرکوب شدن به بهانه ی شرايط جنگی؛ و از سوی ديگر به دليل ورود عامل غير طبيعی و مخربی به نام دشمن خارجی، در روند يک پيکار طبيعی و سازنده با دشمن داخلی.اصرار حاکمان ايران بر ادامه ی غنی سازی اورانيوم، بر خلاف خواست اکثريت قريب به اتفاق مردم ايران و مخالفان حمله به ايران، و اصرار کسانی که آينده ی خود را از دشمن خارجی تکدی می کنند بر آنچه دشمن خارجی در اين زمينه می گويد و يا از خود می بافد، تصادفی نيست. همانطور که جنبش های ضد جنگ در ايران و جهان را تخطئه کردن.طبعا غاصبان حاکم دوست دارند که از جنبش ضد جنگ در جهان به نفع خود استفاده کنند. اما آيا تمايل آنان و حتی توانايی های نسبی و مختصر آنان در چنين سوء استفاده يی می تواند توجيهی باشد برای نفی اين جنبش ها و يا کوتاهی در رسانيدن پيامشان به همه؟ آری اگر تمايل استفاده ی دشمن از هوا برای تنفس، بتواند توجيهی باشد برای نابود کردن اکسيژن!
آيا نقش تعيين کننده ی مخالفت جهانی با جنگ افروزی آمريکا و اسراييل را در خنثی شدن بسياری از طرح های جنگی عليه ايران تا کنون می توان ناديده گرفت؟ و آيا در ادامه ی اين مخالفت ها در سراسر جهان و به خصوص در خود ايران نيست که خطر حمله به ايران، دور تر و دور تر و ای بسا منتفی خواهد شد؟آيا ما در يک جزيره ی پرت افتاده از همه ی جهان و يا در خلأ زندگی می کنيم که کسانی بتوانند اين ادعای شيادانه را به خورد ما دهند که «ما فقط يک دشمن اصلی داريم، پس بنابر اين نبايد نيرو ها را در جهت مقابله با نيات درندگانی که از خارج اين جزيره ی پرت افتاده، و در بيرون اين خلأ برای تکه پاره کردن مردم و سرزمين ايران دندان تيز می کنند و شب و روز طرح و نقشه می ريزند هدر کنيم»؟و آيا جز با يک منطق هندسی و مکانيکی، می توان در اين شرايط معين با اين مشخصه های معين، سخنانی از اين دست را پذيرفت؟فعالان ايرانی و خارجی جنبش صلح طلبی و مناديان خُرد و کلان آن، آيا نبا يد کينه ی عميق مسخ شدگانی که در بارگاه دشمن خارجی ايستاده اند و از او به تمنا می خواهند تا نظر عنايتی به چهره ی جديدشان بياندازد، نسبت به خود را ـ همچنان که هرزه درآيی های هيستريک و تلاش های تفرقه افکنانه و دروغ و نيرنگ و فريب و دغل و اتهام پراکنی ها و برچسب زنی های اين موجودات، عليه خود را ـ به فال نيک بگيرند؟کار من معمولاً ترجمه نبوده است؛ اما در سه چهار سال اخير، ضرورت شرايط پيش آمده در منطقه، مرا به سوی ترجمه کشانيده است. بنابر اين، غالباً کار به مقدمه های طولانی می کشد؛ و مرز ها ميان مقاله و ترجمه در هم می شوند.و اصلاً چه عيبی دارد اين؟
محمد علی اصفهانی۱۷ دی ۱۳۸۶


مقامات رسمی امنيتی اسراييل، در جريان سفر دوره يی بوش به خاورميانه [که از ۷ ژانويه آغاز شده است] می خواهند جرج بوش را در رابطه با آخرين اطلاعات جاسوسی خود در باره ی برنامه ی هسته يی ايران ـ و اين که چگونه می توان آن را منهدم ساخت ـ توجيه کنند.گفته می شود که اهود باراک، وزير دفاع اسراييل، می خواهد جرج بوش را متقاعد کند که در صورت شکست راه های ديپلماتيک، حمله به منظورانهدام تأسيسات و امکانات غنی سازی اورانيوم در ايران امری عملی و امکان پذير است. مجموعه يی از گزينه های نظامی عليه ايران، حاضر و آماده شده است.در ماه گذشته، گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا [از جمله سيا ـ م] مبنی بر اين که برنامه ی پنهانی ايران در زمينه ی ساخت سلاح اتمی متوقف شده است، علنی شد.اسراييل ضمن آن که می تواند قبول کند که ايران اين برنامه را در حول و حوش ايام اشغال عراق توسط آمريکا، متوقف کرده است، می گويد که «اطلاعات محکم و بی تزلزل و ترديد ناپذيری» دارد که اين برنامه، بعد از توقف موقت دوباره از سر گرفته شده است.اسراييلی ها نسبت به فاش کردن تمام اطلاعات خود، از بيم درز کردن آن، که می تواند غافلگير کنندگی هر حمله يی در آينده به ايران را به مخاطره بياندازد، بی ميل هستند، اما در عوض انتظار می رود که جزئيات دقيقی از برنامه ی غنی سازی اورانيوم در ايران را در اختيار جرج بوش قرار دهند. با اين توضيح که اين غنی سازی، می تواند هم در جهت اهداف غير نظامی به کار گرفته شود، و هم در جهت گسترش توانمندی موشک هايی که قادر به حمل کلاهک اتمی هستند.در همين پايان هفته ی اخير [ ۶ ـ ۵ ژانويه ـ م ] جرج بوش در گفتگويی با روزنامه ی اسراييلی «يديوت آهارانوت» اعلام کرد که باوجود گزارش اخير سازمان های اطلاعاتی آمريکا، ايران همچنان يک خطر است:ـ من اين گزارش را به دقت خوانده ام. اين گزارش در جوهر خودش اين را بيان می کند که ايران برنامه يی پنهانی برای تهيه ی سلاح اتمی داشت. من می گويم دولتی که فاقد سياست روشن و شفافی بود و برنامه ی توليد سلاح اتمی داشت، به آسانی می تواند دوباره طرحی جايگزين برای همان منظور توليد سلاح اتمی تهيه کند. بنابر اين، نتيجه گيری گزارش، مبنی بر اين که ايران برنامه ی اتمی خود را متوقف کرده است فقط می تواند بخشی از واقعيت را بيان کرده باشد [به گونه يی ناقص، و در نتيجه: غلط، و درنتيجه: بی ارزش و به دور انداختنی! ـ م]مقامات امنيتی اسراييل معتقدند که تنها راه برای جلوگيری از غنی کردن اورانيوم در جهت اهداف نظامی توسط ايران، منهدم کردن تأسيسات ايران است. بسياری از اسراييليان مشتاقند که بدانند آيا آمريکا برای حمله به ايران، به آن ها چراغ سبزی خواهد داد تا اسراييل همچنان که در ماه سپتامبر گذشته به يک مرکز مرموز هسته يی در سوريه حمله کرد، به ايران نيز حمله کند يا نه.وقتی از بوش سئوال شد که آيا او از حمله ی اسراييل به ايران دفاع خواهد کرد يا دفاع نخواهد کرد، او از پاسخ صريح دادن طفره رفت:ـ پيام من به همه ی کشور های منطقه اين است که ما قادريم که مسأله را از طريق ديپلماتيک حل کنيم. اما همه ی گزينه ها روی ميز است!
www.ghoghnoos.org
---------------------------------------------------------------
تيتر متن گزارش به زبان انگليسی:
Israel to brief George Bush on options for Iran strike
و لينک آن:
www.timesonline.co.uk/tol/news/world/middle_east/article3137521.ece

نشست پاریس: میوه درهم!


نشست پاریس: میوه درهم

محسن مقصودی

• قصد و نیت نهایی برگزارکنندگان نشست پاریس، اما، فقط گفتگوی دگراندیشان نبود. آقایان آهی، باقر زاده، روستا و تیمرمن در پیشاپیش صحنه و دیگرانی در پشت صحنه، برای پایه گذاری سازمانی، عده ای از فعالین و مبارزین و علاقه مندان و هر آنکه می توانست با نام و یا حضور خود در این راستا کمک کند را گرد آوردند تا این تشکیلات نوپا را که برای "اقدام" بوجود آمده است، هرچه بیشتر فراگیر نشان دهند ...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com شنبه ۹ تير ۱٣٨۶ - ٣۰ ژوئن ۲۰۰۷

ازحداقل ۱۵ سال پیش این دریافت درنیروهای مخالف استبداد مذهبی حاکم بر ایران راه یافته است که برای ساختن یک جامعه آزاد و دمکراتیک در کشور می بایست چارچوب های عام و فراگیرسیاسی آن را تعریف و مشخص کرد و برای پذیرش آن در حرف و در عمل بطوری که به امری طبیعی و بدیهی دربین ما ایرانیان تبدیل شود، اقدام کرد. برای کشف و تعریف "چارچوب های عام و فراگیر" و آموزش و تمرین آن، بطوری که به رفتار و منش روزمره همگی نیروهای سیاسی تبدیل شود و چشم انداز و افق دمکراسی را به مردم میهنمان بنمایاند و امید و آرمان بسازد، لازم است که همگی نیرو های سیاسی در آن دخیل و شریک باشند.سالن کنفرانسی را در نظر بگیرید که علاقه مندان و نمایندگان تمام طیف های سیاسی ایران درآن شرکت می کنند و هر کدام نقطه نظرات خودشان را بیان می کنند و این حق را هم برای دیگری قائلند که نظراتش را بیان کند .آنها با حضور خود در سالن، حضور دیگران را نیز به رسمیت می شمارند و اعلام می کنند که برای مبارزه سیاسی ابزار کلام و بیان و اقناع و استدلال و همه دیگر ابزار های انسانی و متمدنانه را بکار می برند و مبارزه سیاسی را با دیگر نیروهای سیاسی شفاف و آشکار اعلام می کنند و قدرت تحمل صدای مخالف راهم دارند. بزرگ کردن ابعاد این سالن به سطح کشور، در واقع آرزو و هدف و آرمان مبارزه هر آزادی خواه صادقی است. نشست هایی که انجمن ها و کانون ها و فعالین سازمان ها ی سیاسی ازسالها پیش تشکیل دادند آغازگر این فکر بود. نسشت کمیته همبستگی هامبورگ و کنفرانس برلین بعلت فراگیری و حساسیت رژیم ابعاد ملی بخود گرفتند. ده ها برنامه تلویزیونی و رادیوئی که نظرات شخصیت ها و نمایندگان احزاب و تشکل های سیاسی متفاوت را تا کنون بازتاب داده اند، هزاران تارنما، صدها روزنامه و مجله و انتشارات که پذیرفته اند کم و یا بیش جائی هم برای نظرات عموم مردم و مخالفین خود در نظر بگیرند، همگی نشان اقبال عمومی از این فکر است. امروز افراطی ترین نیروهای سیاسی کشور بنوعی "پلورالیسم" و چند گانگی سیاسی و یا نوعی "کثرت در وحدت" راـ لاقل برای خودی ها ـ پذیراهستند. برای باقی ماندن، چاره ای جز این هم نیست!از این منظر نشست پاریس منزلگاهی در این روند محسوب می شود.مقصد نشست پاریس قصد و نیت نهایی برگزارکنندگان نشست پاریس، اما، فقط گفتگوی دگراندیشان با یکدیگر و بالا بردن ضریب تحمل نظرات مخالف و آشکار ساختن سایه روشن های اختلاف ها و اشتراک ها نبود بلکه اگر در یک جمله خلاصه کنیم آقایان آهی، باقر زاده، روستا و تیمرمن در پیشاپیش صحنه و دیگرانی در پشت صحنه، برای پایه گذاری سازمانی که ( مجمع همبستگی ایران) نامیده اند، عده ای از فعالین و مبارزین و علاقه مندان وهر آنکه می توانست با نام و یا حضور خود در این راستا کمک کند را گرد آوردند تا این تشکیلات نوپا را که برای "اقدام" بوجود آمده است، هرچه بیشتر فراگیر نشان دهند.فضای نشستدر مرکز شهر زیبای پاریس، سالن آبرومندی کرایه شده بود تا پذیرای مهمانان سه روز نشست باشد. برای ایمنی نشست چند مامور فرانسوی شرکت کنندگان را بازدید بدنی می کردند. کارت های ورودی که نام هر فرد را داشت به آنها تحویل داده می شد. نیمی از۲۵۰ کارت تهیه شده، بر سینه های حضار الصاق گشته بود. از پله ها که پائین می آمدید به سالن نشست می رسیدید. روی میز با سلیقه خاصی پوشه هایی نهاده شده بود که روی آن ها نوشته شده بود: همایش همبستگی پاریس، ۱۵ تا ۱۷ ژوئن ۲۰۰۷، مجموعه اسناد و پیشنهادات.با اینکه شرکت کنندگان شناخت زیادی از هم نداشتند، از حضور یکدیگر خوشحال بودند وعلاقه مندی و حس مشارکت در چهره ها مشاهده می شد. هوش و حواس همگی روی تریبون و سخنران و روند نشست متمرکز شده بود. جدیتی در کار دیده می شد بهرحال زمان، انرژی و هزینه زیادی برای آمدن به این محل خرج شده بود و بهمان نسبت انتظارها بالا بود. شرکت کنندگانبغیر از نمایندگانی از حزب دمکرات کردستان ایران و کومله و کنگره ملیت ها که بعنوان مهمان در این نشست شرکت کرده بودند و آقای باقر زاده که صحبت از منشور ٨۱ میکرد، بقیه حاضرین بشکل فردی حضورداشتند. البته معیار یک نفر یک رای بود و تاثیری هم نداشت که شما از سوی یک و یا سازمان با هزاران هوادار و عضو هستی و یا یک علاقه مند به مسائل سیاسی کشور. فراکسیونی وجود نداشت و مبنی بر توافق فراکسیون ها، علی رغم پیشنهاد ها، گذاشته نشده بود. کسی خودش را به جمع معرفی نکرد که جمهوری خواه است یا مشروطه خواه، چپ است یا راست، و چه سابقه مبارزاتی دارد؟ شرکت کنندگان، جمع درهمی بودند که کمترین شناخت را از یکدیگر داشتند.شرکت کنت تیمرمن و همکارانشکنت اس. تیمرمن خبرنگار واقدام گرای آمریکایی به همراه همکارانش با عنوان رئیس بنیاد دمکراسی برای ایران، در این نشست حضور داشتند. وی در تمامی مدت کنفرانس به روند کار کنفرانس توجه داشت و نظراتش را نیز در سخنرانی خود به جمع ارائه داد. در مصاحبه ای که با وی داشتم، او خود را نه مهمان و یا سخنران، بلکه از سازمان دهندگان این نشست خواند. وی این نشست را دمکراسی درعمل دانست و ازبرپایی آن ابرازپشتیبانی کرد. یکی ازمزایای آمریکایی ها ـ بطور نسبی ـ رک گوئی و آشکار گویی آنها است. شاید از اعتماد به نفسی که بخاطر ثروت و قدرت فوق العاده دارند، ناشی می شود. از مصاحبه و مطالعه مقالات بعدی وی کاملا هویداست، آنچه او در باره نقش خود در این جمع فکر می کند با آنچه جمع پاریس درباره نقش او تصور می کنند کاملا متفاوت است. درست مثل تفاوت زبان فارسی با زبان انگلیسی!! و در این رابطه نقش آقای آهی که هم زبان فارسی را می دانند و هم بزبان انگلیسی تکلم می کنند، برجسته می شود! البته آقای آهی یکی دو زبان دیگر هم بلدند! نمایندگان احزاب و نهادهای ملیت هاحضور دو حزب سیاسی کردستان و نمایندگانی از دیگر نهادهای ملیت های ایران بعنوان مهمان در همایش پاریس در درجه اول معطوف بود به علاقه این نهادها برای ابراز نظرات و دیگاه ها و مواضع سیاسی خود نسبت به آینده نظام سیاسی در ایران و لزوم رفع ستم ملی در ایران و برقراری ساختاری فدرال برای اداره کشور. "اعتقاد نشست لندن به رسمیت شناختن حقوق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اقوام ایرانی" انگیزه ای قوی برای توجه نمایندگان سیاسی ملیت ها به این همآیش بود. از سوی دیگرآن طورکه آقای تیمرمن درمصاحبه و مقاله خود با ذوق و اشتیاق بیان می کند، نشان می دهد که وی از"کشف" خود که ایران تنها سرزمین فارس ها نیست، هیجان زده است وسخت به این کشف خود علاقه مند. و نیز با توجه به " پُزی" که دیگر برنامه گزاران به حضور احزابی که هزاران عضو دارند در این همآیش می دادند (آخر بقیه آن ٣۵ سازمان و گروه گفته شده درمجموع حدود صد عضو دارند)، انتظار می رفت که امتیازات بیشتری به نهاد های ملیت ها ایران داده بشود. اما روند معکوس شد و حتی به مرز لندن هم نرسید که موجب عدم شرکت نمایندگان این نهاد ها درشورای همآهنگی شد. علت را می بایست در ترکیب نشست دانست. اکثریت شرکت کنندگان از مشروطه خواهان بودند که اصولا عمری با حقوق سیاسی وحتی فرهنگی ملیت ها مبارزه کرده اند. یکی ازسردمداران با "شهامت" مشروطه خواهان آقای داریوش همایون، در مصاحبه تلویزیونی با تلویزیون صدای آمریکا، حتی احزاب و سازمان های ملی را "ملی و ایرانی" ندانست. و از قبل هشدار داده بود که نباید حقوق ملیت ها را به رسمیت شناخت. از این رو آقای شهریار آهی که نقش دیگری را در دستگاه مشروطه بعهده گرفته، و دیگر دوستانش می بایست به چند بازی همزمان دست بزنند: مشروطه خواهانی را که بهیچ وجه آمادگی پذیرش حقوق سیاسی ملیت های ساکن ایران را ندارند یک جوری راضی کنند، آقای تیمرمن و بنیاد دمکراسی برای ایران را که بطور واقع بینانه می بیند که نهاد های ملی تا چقدر قدرتمند هستند وباید با آنها به توافق هایی رسید، طور دیگری دریابند و به طریقی این احزاب و نهاد های ملی را در دایره همآیش نگه دارند. جمهوری خواهان چپ، دمکرات و لیبرال را هم در درون همآیش که هر کدام دید خاصی نسبت به مسئله ملی دارند ، باید جلب کرد! آشکارا و علنی همه این بازی ها را در یک جلسه به انجام رساندند، بسیار دشوار و نشدنی است، از این رو موضع گیری نسبت به این امر مهم موکول به بررسی در کمیسیونی شد که در سه ماه آینده، مواضع مجمع همبستگی را لابد، بنا به شرایط روز اعلام کند! کنفرانس مطبوعاتیروز دوم همایش، در یک اتاق کوچک در هتلی مجاور سالن، کنفرانس مطبوعاتی از سوی برگزارکنندگان همایش تشکیل شد. خبرنگارانی از نیویورک و واشنگتن دعوت شده بودند از اروپا نیز گزارشگرانی حضور داشتند. نخست خانم عبقری در پاسخ به این سوال که چه جوی در همایش نسبت به مبارزات زنان در ایران وجود دارد و آیا از کارزار یک مبلیون امضاء دفاع می کنید یا نه گفت، ما درکار تشکیل کمیسیونی در رابطه با بهبود وضعیت اجتماعی، حقوقی و سیاسی زنان هستیم و برای مشارکت برابر و ارتقاء سیاسی هرچه بیشتر زنان در مجمع همبستگی تلاش داریم.هم چنین افزایش مشارکت زنان در کادرهای تصمیم گیرنده مجمع همبستگی را پیگیری می کنیم. وی همبستگی با فعالان کمپین یک میلیون امضاء برای اعتراض به قوانین نابرابر و تبعیض را در جمهوری اسلامی، اعلام داشت.آقای نارنجی در پاسخ به این سوال که آیا شرکت کنندگان در همآیش، نمایندگان سازمان ها و احزاب و گروه ها بودند گفت که ازحزب دمکرات ایران، جبهه دمکراتیک مردم ایران، کومله، حزب دمکرات کردستان ایران، شورای عالی، جبهه متحده دانشجویی از ایران و کنگره ملیت های ایران نمایندگانی حضور داشتند که در بحث ها و در کمیسیون ها شرکت فعال کردند. آقای نارنجی در پاسخ به این سوال که آیا برگزارکنندگان همآیش در نظر دارند که آن را به یک حزب و یا سازمان تبدیل کنند گفت، همایش نمایندگی هیچ سازمانی را نمی کند و ما تا حال چنین تصمیمی را نداشتیم و در لحظه کنونی هم بنا نداریم که به عنوان حزب و سازمان عمل کنیم.درترجمه این جملات اخیر به انگلیسی وقتی آقای تیمرمن تعجب خود را به یکباره نشان داد، اقای باقرزاده اضافه نمود که ما سازمان ایجاد نمی کنیم بلکه بعنوان همبستگی می خواهیم یک جریانی (اقدام گرا) ایجاد بکنیم و وسیله ای باشیم برای ارتباط نیروهای مختلف سیاسی بدون اینکه در برابرو یا در کنار آنها سازمان های موازی ایجاد بکنیم.درپاسخ به این سوال که آیا همآیش همبستگی می خواهد نقش رهبری و یا گسترنده و یا سخنگو و یا بازتاب دهنده مبارزات مردم ایران را بازی کند آقای روستا اظهار داشت، در طبیعت جنبش همبستگی نیست که بخواهد خود را به عنوان رهبری جریان های داخل کشور بنمایاند، مضافا اینکه خود سازمان های مبارز داخل کشور در این همآیش نمایندگی دارند، اساسا احتیاج نیست به اینکه یک سازمان دیگر و یا یک جریان دیگر تشکیل داده بشود. با اینکه خود آنها دراین همآیش شرکت دارند. بنابراین آیا می خواهیم بلندگو باشد، بلند گوی مبارزان داخل و خارج از کشور باشد و یا میخواهد کمک کند به گسترش آنها و یا فعالیت می کند برای نزدیکی بخش های مختلف، "یا" وجود ندارد، آری! درجایی که ضرورت است می خواهد بلندگو باشد، در جایی که ضروریست بعنوان نزدیک کننده، همآهنگ کننده و کمک رسان به بخش های مختلف جنبش باشد. در مورد اقوام و خلق های مختلف تشکیل دهنده ملت ایران، آری ما می خواهیم که اینان بخشی از این جنبش باشند، بخش ارگانیکی از این جنبش باشند و نه اینکه پشتیبانان ما باشند و آن بخشی که تاکنون نمی تواند با ما همکاری نزدیک داشته باشد، انتظار داریم که وارد دیالوگ و نوع دیگری از همآهنگی مبارزه شود.آقای شهریار آهی هم تفکر خود را از جنبش همبستگی چنین بیان کرد: جنبش همبستگی یک حزب نیست، یک جبهه نیست، یک جنبش است و یک تلاش است. بنابراین از افراد و یا احزاب تشکیل نشده است. از حرکت، از عمل از "اکشن" هایی تشکیل شده است. و همه ماها وقتی که در این راه حرکت می کنیم و کار می کنیم اجزاء این جنبش هستیم، ما کارگران ایران هستیم، ما معلمان ایران هستیم، ما زنان، ما جوانان، ما اجزاء متشکله ملت ایران هستیم از کرد، بلوچ، آذری، لر، بختیاری، ما جوان، ما مسن، ما نوجوانان ایران هستیم. یعنی ما متحد در حرکتی برای رسیدن به دمکراسی و حقوق بشر در ایران، ما جنبش همبستگی ایران هستیم.آقای گلریز یکی دیگر از شرکت کنندگان در این کنفرانس خبری نظرش را در مورد مجمع همبستگی نگفت ولی دیرتر در مصاحبه با تلویزیون صدای آمریکا مجمع را بعنوان بدیل جمهوری اسلامی معرفی کرد.بدین ترتیب هر فرد شرکت کننده درهمآیش درک و برداشت خاص خود از آن ارائه می داد.اسناد و انتخابات شورای همآهنگی با وجود ساعت ها بحث در کمیسیون ها، اسناد هویت، سیاست و تشکیلات همآیش دارای نکته برجسته و جدیدی نیست و از آنجا که برغم قول و قرارها، بر حقوق سیاسی ملیت ها ی ایران تاکید نمی کند و از فدرالیسم سخنی به میان نمی آورد نتوانست جلب رضایت نمایندگان نهادهای ملی را نماید و آنها از شرکت در رای گیری ها امتناع کردند. نکته دیگر آن بود که در تمامی رای گیری ها هویت سیاسی افراد مسکوت گذاشته می شد. اگر شرکت کنندگان در این همآیش بر این نکته توافق کرده اند که نظام آینده ایران را مردم ایران انتخاب می کنند، دلیل برآن نمی شود که امروز جمهوری خواهان و یا مشروطه خواهان و یا طرفداران هر شکل حکومتی دیگر هویت خود را ناگفته بگذارند و یا حتی پنهان سازند. بدین ترتیب ما با انواع میوه ها سروکاری نداریم بلکه با جعبه ای سروکار پیدا می کنیم که همه جورمیوه ای درهم، در آن ریخته اند!انتخابات شورای همآهنگی با روش بی سابقه ای از "لیست" گزینی اجرا شد. بهیچ وجه انتخاب کنندگان با هویت جمهوری خواه و یا مشروطه خواه کاندیدا ها آشنا نبودند. پذیرش حضور آقای آهی و یا آقای روستا در لیست از سوی خود آنها تنها ملاک یا علامت رمز! رای دادن اکثریت به لیست شد. در لیست نهائی ۱۹ نفره (بجای ۲۰ نفر)، که تنها با ۴۶ رای انتخاب شد، چهار زوج حضور دارند! که بیشتر لیست را خانوادگی می سازد تا سیاسی (دو نفر هم فعلا با هم نامزد هستند که امیدوارم به سرانجام نیکی برسند). در حالی که در یک همبستگی کارساز و پایدار شورای همآهنگی می بایست با نسبتی روشن و شفاف ازکاندیداهای طیف های تشکیل دهنده آن نهاد، تشکیل شود و به تائید همآیش برسد. مهمترین ارگان همآیش که می بایست تا دو سال آینده فعالیتی به مقیاس ایران داشته باشد را در ظرف چند دقیقه انتخاب کردن و شیوه انتخابات را نوعی تعیین کردن که تنها لیست افراد مورد نظر و مورد تائید برنامه گزاران همآیش انتخاب شوند، انتخابی بهیچ وجه واقعی و قابل قبول نیست. می توان در اتاق های در بسته به این شیوه ها متوسل شد ولی درمقابل چشم وسایل ارتباط جمعی و ناظرینی که برای انتخابات آزاد در ایران عمری را به مبارزه گذرانده اند، چنین ضعیف عمل کردن، توهین به شعور افراد محسوب می شود. آیا این گونه انتخابات نمونه ای از تاکید های مکرر در مکرر آقای باقرزاده در مورد "حق انتخاب مردم" است؟ یک عمل درست بهتر از صدها صفحه نوشته و وعده و شعار و گفتار می تواند جلب اعتماد مردم را بکند. در این انتخابات می بایست ۲۰ نفر انتخاب می شدند، اما لیست شامل ۱۹ نفر بود، آقای باقر زاده از مسند رئیس جلسه اعلام می کند که یکنفر باقی مانده از لیست های دیگر برگزیده خواهد شد!! چگونه؟ برمبنای کدام ضابطه؟ اگر ما امروز نتوانیم در این جمع کوچک یک انتخابات درست انجام دهیم، چطور انتخابات آزاد را در دیگر تجمع ها و در نهایت در ایران می توانیم انتظار داشته باشیم و یا وعده دهیم؟ اصولا جنس درهم برهم خریداری در ایران و در جهان ندارد. mmagsoudi@aol.com

احمد شاملو در رثا جلال ال احمد

مصطفي شعاعيان و جلال آل احمداحمد شاملو

در رثا جلال ال احمد

قناعت وار
تکیده بود
باریک و بلند
چون پیامی دشوار
درلغتی
باچشمانی
ازسئوال و
عسل
ورخساری بر تافته
از حقیقت و
باد
مردی با گردش اب
مردی مختصر
که خلاصه خود بود
خر خاکی ها در جنازه ات به سوء ظن می نگر ند
* *
پیش از انکه خشم صا عقه خاکسترش کند
تسمه از گرده گاو توفان کشید ه بود
ازمون ایمان های کهنه را
بر قفل معجز های عتیق
دندانفرسود بود
بر پرت افتاده ترین راه ها
پوزار کشیده بود
رهگذری نا منتظر
که هر بیشه و هر پل اوازش را می شناخت
جاده ها با خاطرهء قدم های تو بیدار می مانند
که روز را پیشباز میرفتی
هرچند
سپیده
تو را
از ان بیشتر دمید
که خروسان
بانک سحر کنند
* *
مرغی در بالهایش شگفت
زنی درپستا نهایش
باغی در درختش
ما در عتاب تو می شکوفیم
در شنابت
ما در کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است
دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت میکند.
(احمد شا ملو از مجموعه شکفتن در مه