محمد علی اصفهانی
نگاهی به گزارش ساندی تايمز
جرج بوش سفر دوره يی بسيار قابل تأمل خود به خاورميانه را در اين هفته آغاز می کند. سفری که پيرامون آن و نتايج آن، ناگفته ها و ابهامات، بسيار بيشتر از گفته ها و معلومات است. کمی پيش از آغاز سفر او، ساندی تايمز انگلستان (تايمز روز های يکشنبه) در تازه ترين شماره ی خود به تاريخ ۶ ژانويه، گزارشی از اورشليم درباره ی اين سفر، منتشر کرده است که در سايه ی آن می توان دستکم به دو مورد زير پی برد:ـ چرا جرج بوش، قبل از سفر به منطقه، بر اين نکته به صراحت و يا به اشاره تأکيد کرده بود که هدفش اطمينان دادن به حاکمان کشور های منطقه در مورد همچنان خطرناک دانستن ايران به وسيله ی آمريکا، عليرغم گزارش معروف «اِن آی ئی» است. و نيز متقاعد کردن اعراب منطقه به اين که آن ها به جای فکر کردن به خطر اسراييل بايد به خطر ايران فکر کنند.ـ تلاش های بی وقفه ی اسراييل و لابی های آمريکايی آن ها و عوامل ايرانيشان در به هم زدن وضعيت پيش آمده بعد از انتشار گزارش «اِن آی ئی» که دست دار و دسته ی بوش را در حمله ی نظامی به ايران تا حدودی بسته است. با تأکيد بر کلمه ی «ايران» به عنوان ميهن ما؛ و نه «رژيم ايران»، آنطور که آن ها و اين ها می خواهند وانمود کنند. حمله به ايران. ويران کردن ايران. قتل عام نسل های کنونی مردم ايران در جريان بمباران های هوايی؛ و قتل عام نسل های آينده ی ايران بر اثر تشعشعات اتمی حاصل از بمب های اتمی «کوچک و تاکتيکی و بی خطر» آمريکا و اسراييل و نيز خود مراکز اتمی ايران.
اين که حاکمان غاصب سرزمين ما، و آرزومندان گستردن گليم خونينی در گوشه يی از ايران ويران شده ی بعد از بمباران، هر دو همزمان، در دميدن در تنور «بحران اتمی» و «بحران صدور تروريسم و بنيادگرايی» و بحران کوفت و زهر مار و غيره فعالند، خود بهترين دليل بر اعتقاد راسخ اين هر دو، بر بی پايگاهی مطلقشان در ميان مردم ايران، و هراس اين هر دو از جنبش های توده يی و مردمی است که هرچه وضعيت، نظامی تر و جنگی تر شود طبعا نخواهد توانست توانمندی های بالقوه ی خود را آنگونه که در خور است به کار گيرد: از يکسو به دليل سرکوب شدن به بهانه ی شرايط جنگی؛ و از سوی ديگر به دليل ورود عامل غير طبيعی و مخربی به نام دشمن خارجی، در روند يک پيکار طبيعی و سازنده با دشمن داخلی.اصرار حاکمان ايران بر ادامه ی غنی سازی اورانيوم، بر خلاف خواست اکثريت قريب به اتفاق مردم ايران و مخالفان حمله به ايران، و اصرار کسانی که آينده ی خود را از دشمن خارجی تکدی می کنند بر آنچه دشمن خارجی در اين زمينه می گويد و يا از خود می بافد، تصادفی نيست. همانطور که جنبش های ضد جنگ در ايران و جهان را تخطئه کردن.طبعا غاصبان حاکم دوست دارند که از جنبش ضد جنگ در جهان به نفع خود استفاده کنند. اما آيا تمايل آنان و حتی توانايی های نسبی و مختصر آنان در چنين سوء استفاده يی می تواند توجيهی باشد برای نفی اين جنبش ها و يا کوتاهی در رسانيدن پيامشان به همه؟ آری اگر تمايل استفاده ی دشمن از هوا برای تنفس، بتواند توجيهی باشد برای نابود کردن اکسيژن!
آيا نقش تعيين کننده ی مخالفت جهانی با جنگ افروزی آمريکا و اسراييل را در خنثی شدن بسياری از طرح های جنگی عليه ايران تا کنون می توان ناديده گرفت؟ و آيا در ادامه ی اين مخالفت ها در سراسر جهان و به خصوص در خود ايران نيست که خطر حمله به ايران، دور تر و دور تر و ای بسا منتفی خواهد شد؟آيا ما در يک جزيره ی پرت افتاده از همه ی جهان و يا در خلأ زندگی می کنيم که کسانی بتوانند اين ادعای شيادانه را به خورد ما دهند که «ما فقط يک دشمن اصلی داريم، پس بنابر اين نبايد نيرو ها را در جهت مقابله با نيات درندگانی که از خارج اين جزيره ی پرت افتاده، و در بيرون اين خلأ برای تکه پاره کردن مردم و سرزمين ايران دندان تيز می کنند و شب و روز طرح و نقشه می ريزند هدر کنيم»؟و آيا جز با يک منطق هندسی و مکانيکی، می توان در اين شرايط معين با اين مشخصه های معين، سخنانی از اين دست را پذيرفت؟فعالان ايرانی و خارجی جنبش صلح طلبی و مناديان خُرد و کلان آن، آيا نبا يد کينه ی عميق مسخ شدگانی که در بارگاه دشمن خارجی ايستاده اند و از او به تمنا می خواهند تا نظر عنايتی به چهره ی جديدشان بياندازد، نسبت به خود را ـ همچنان که هرزه درآيی های هيستريک و تلاش های تفرقه افکنانه و دروغ و نيرنگ و فريب و دغل و اتهام پراکنی ها و برچسب زنی های اين موجودات، عليه خود را ـ به فال نيک بگيرند؟کار من معمولاً ترجمه نبوده است؛ اما در سه چهار سال اخير، ضرورت شرايط پيش آمده در منطقه، مرا به سوی ترجمه کشانيده است. بنابر اين، غالباً کار به مقدمه های طولانی می کشد؛ و مرز ها ميان مقاله و ترجمه در هم می شوند.و اصلاً چه عيبی دارد اين؟
محمد علی اصفهانی۱۷ دی ۱۳۸۶
مقامات رسمی امنيتی اسراييل، در جريان سفر دوره يی بوش به خاورميانه [که از ۷ ژانويه آغاز شده است] می خواهند جرج بوش را در رابطه با آخرين اطلاعات جاسوسی خود در باره ی برنامه ی هسته يی ايران ـ و اين که چگونه می توان آن را منهدم ساخت ـ توجيه کنند.گفته می شود که اهود باراک، وزير دفاع اسراييل، می خواهد جرج بوش را متقاعد کند که در صورت شکست راه های ديپلماتيک، حمله به منظورانهدام تأسيسات و امکانات غنی سازی اورانيوم در ايران امری عملی و امکان پذير است. مجموعه يی از گزينه های نظامی عليه ايران، حاضر و آماده شده است.در ماه گذشته، گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا [از جمله سيا ـ م] مبنی بر اين که برنامه ی پنهانی ايران در زمينه ی ساخت سلاح اتمی متوقف شده است، علنی شد.اسراييل ضمن آن که می تواند قبول کند که ايران اين برنامه را در حول و حوش ايام اشغال عراق توسط آمريکا، متوقف کرده است، می گويد که «اطلاعات محکم و بی تزلزل و ترديد ناپذيری» دارد که اين برنامه، بعد از توقف موقت دوباره از سر گرفته شده است.اسراييلی ها نسبت به فاش کردن تمام اطلاعات خود، از بيم درز کردن آن، که می تواند غافلگير کنندگی هر حمله يی در آينده به ايران را به مخاطره بياندازد، بی ميل هستند، اما در عوض انتظار می رود که جزئيات دقيقی از برنامه ی غنی سازی اورانيوم در ايران را در اختيار جرج بوش قرار دهند. با اين توضيح که اين غنی سازی، می تواند هم در جهت اهداف غير نظامی به کار گرفته شود، و هم در جهت گسترش توانمندی موشک هايی که قادر به حمل کلاهک اتمی هستند.در همين پايان هفته ی اخير [ ۶ ـ ۵ ژانويه ـ م ] جرج بوش در گفتگويی با روزنامه ی اسراييلی «يديوت آهارانوت» اعلام کرد که باوجود گزارش اخير سازمان های اطلاعاتی آمريکا، ايران همچنان يک خطر است:ـ من اين گزارش را به دقت خوانده ام. اين گزارش در جوهر خودش اين را بيان می کند که ايران برنامه يی پنهانی برای تهيه ی سلاح اتمی داشت. من می گويم دولتی که فاقد سياست روشن و شفافی بود و برنامه ی توليد سلاح اتمی داشت، به آسانی می تواند دوباره طرحی جايگزين برای همان منظور توليد سلاح اتمی تهيه کند. بنابر اين، نتيجه گيری گزارش، مبنی بر اين که ايران برنامه ی اتمی خود را متوقف کرده است فقط می تواند بخشی از واقعيت را بيان کرده باشد [به گونه يی ناقص، و در نتيجه: غلط، و درنتيجه: بی ارزش و به دور انداختنی! ـ م]مقامات امنيتی اسراييل معتقدند که تنها راه برای جلوگيری از غنی کردن اورانيوم در جهت اهداف نظامی توسط ايران، منهدم کردن تأسيسات ايران است. بسياری از اسراييليان مشتاقند که بدانند آيا آمريکا برای حمله به ايران، به آن ها چراغ سبزی خواهد داد تا اسراييل همچنان که در ماه سپتامبر گذشته به يک مرکز مرموز هسته يی در سوريه حمله کرد، به ايران نيز حمله کند يا نه.وقتی از بوش سئوال شد که آيا او از حمله ی اسراييل به ايران دفاع خواهد کرد يا دفاع نخواهد کرد، او از پاسخ صريح دادن طفره رفت:ـ پيام من به همه ی کشور های منطقه اين است که ما قادريم که مسأله را از طريق ديپلماتيک حل کنيم. اما همه ی گزينه ها روی ميز است!
www.ghoghnoos.org
---------------------------------------------------------------
تيتر متن گزارش به زبان انگليسی:
Israel to brief George Bush on options for Iran strike
و لينک آن:
www.timesonline.co.uk/tol/news/world/middle_east/article3137521.ece
جرج بوش سفر دوره يی بسيار قابل تأمل خود به خاورميانه را در اين هفته آغاز می کند. سفری که پيرامون آن و نتايج آن، ناگفته ها و ابهامات، بسيار بيشتر از گفته ها و معلومات است. کمی پيش از آغاز سفر او، ساندی تايمز انگلستان (تايمز روز های يکشنبه) در تازه ترين شماره ی خود به تاريخ ۶ ژانويه، گزارشی از اورشليم درباره ی اين سفر، منتشر کرده است که در سايه ی آن می توان دستکم به دو مورد زير پی برد:ـ چرا جرج بوش، قبل از سفر به منطقه، بر اين نکته به صراحت و يا به اشاره تأکيد کرده بود که هدفش اطمينان دادن به حاکمان کشور های منطقه در مورد همچنان خطرناک دانستن ايران به وسيله ی آمريکا، عليرغم گزارش معروف «اِن آی ئی» است. و نيز متقاعد کردن اعراب منطقه به اين که آن ها به جای فکر کردن به خطر اسراييل بايد به خطر ايران فکر کنند.ـ تلاش های بی وقفه ی اسراييل و لابی های آمريکايی آن ها و عوامل ايرانيشان در به هم زدن وضعيت پيش آمده بعد از انتشار گزارش «اِن آی ئی» که دست دار و دسته ی بوش را در حمله ی نظامی به ايران تا حدودی بسته است. با تأکيد بر کلمه ی «ايران» به عنوان ميهن ما؛ و نه «رژيم ايران»، آنطور که آن ها و اين ها می خواهند وانمود کنند. حمله به ايران. ويران کردن ايران. قتل عام نسل های کنونی مردم ايران در جريان بمباران های هوايی؛ و قتل عام نسل های آينده ی ايران بر اثر تشعشعات اتمی حاصل از بمب های اتمی «کوچک و تاکتيکی و بی خطر» آمريکا و اسراييل و نيز خود مراکز اتمی ايران.
اين که حاکمان غاصب سرزمين ما، و آرزومندان گستردن گليم خونينی در گوشه يی از ايران ويران شده ی بعد از بمباران، هر دو همزمان، در دميدن در تنور «بحران اتمی» و «بحران صدور تروريسم و بنيادگرايی» و بحران کوفت و زهر مار و غيره فعالند، خود بهترين دليل بر اعتقاد راسخ اين هر دو، بر بی پايگاهی مطلقشان در ميان مردم ايران، و هراس اين هر دو از جنبش های توده يی و مردمی است که هرچه وضعيت، نظامی تر و جنگی تر شود طبعا نخواهد توانست توانمندی های بالقوه ی خود را آنگونه که در خور است به کار گيرد: از يکسو به دليل سرکوب شدن به بهانه ی شرايط جنگی؛ و از سوی ديگر به دليل ورود عامل غير طبيعی و مخربی به نام دشمن خارجی، در روند يک پيکار طبيعی و سازنده با دشمن داخلی.اصرار حاکمان ايران بر ادامه ی غنی سازی اورانيوم، بر خلاف خواست اکثريت قريب به اتفاق مردم ايران و مخالفان حمله به ايران، و اصرار کسانی که آينده ی خود را از دشمن خارجی تکدی می کنند بر آنچه دشمن خارجی در اين زمينه می گويد و يا از خود می بافد، تصادفی نيست. همانطور که جنبش های ضد جنگ در ايران و جهان را تخطئه کردن.طبعا غاصبان حاکم دوست دارند که از جنبش ضد جنگ در جهان به نفع خود استفاده کنند. اما آيا تمايل آنان و حتی توانايی های نسبی و مختصر آنان در چنين سوء استفاده يی می تواند توجيهی باشد برای نفی اين جنبش ها و يا کوتاهی در رسانيدن پيامشان به همه؟ آری اگر تمايل استفاده ی دشمن از هوا برای تنفس، بتواند توجيهی باشد برای نابود کردن اکسيژن!
آيا نقش تعيين کننده ی مخالفت جهانی با جنگ افروزی آمريکا و اسراييل را در خنثی شدن بسياری از طرح های جنگی عليه ايران تا کنون می توان ناديده گرفت؟ و آيا در ادامه ی اين مخالفت ها در سراسر جهان و به خصوص در خود ايران نيست که خطر حمله به ايران، دور تر و دور تر و ای بسا منتفی خواهد شد؟آيا ما در يک جزيره ی پرت افتاده از همه ی جهان و يا در خلأ زندگی می کنيم که کسانی بتوانند اين ادعای شيادانه را به خورد ما دهند که «ما فقط يک دشمن اصلی داريم، پس بنابر اين نبايد نيرو ها را در جهت مقابله با نيات درندگانی که از خارج اين جزيره ی پرت افتاده، و در بيرون اين خلأ برای تکه پاره کردن مردم و سرزمين ايران دندان تيز می کنند و شب و روز طرح و نقشه می ريزند هدر کنيم»؟و آيا جز با يک منطق هندسی و مکانيکی، می توان در اين شرايط معين با اين مشخصه های معين، سخنانی از اين دست را پذيرفت؟فعالان ايرانی و خارجی جنبش صلح طلبی و مناديان خُرد و کلان آن، آيا نبا يد کينه ی عميق مسخ شدگانی که در بارگاه دشمن خارجی ايستاده اند و از او به تمنا می خواهند تا نظر عنايتی به چهره ی جديدشان بياندازد، نسبت به خود را ـ همچنان که هرزه درآيی های هيستريک و تلاش های تفرقه افکنانه و دروغ و نيرنگ و فريب و دغل و اتهام پراکنی ها و برچسب زنی های اين موجودات، عليه خود را ـ به فال نيک بگيرند؟کار من معمولاً ترجمه نبوده است؛ اما در سه چهار سال اخير، ضرورت شرايط پيش آمده در منطقه، مرا به سوی ترجمه کشانيده است. بنابر اين، غالباً کار به مقدمه های طولانی می کشد؛ و مرز ها ميان مقاله و ترجمه در هم می شوند.و اصلاً چه عيبی دارد اين؟
محمد علی اصفهانی۱۷ دی ۱۳۸۶
مقامات رسمی امنيتی اسراييل، در جريان سفر دوره يی بوش به خاورميانه [که از ۷ ژانويه آغاز شده است] می خواهند جرج بوش را در رابطه با آخرين اطلاعات جاسوسی خود در باره ی برنامه ی هسته يی ايران ـ و اين که چگونه می توان آن را منهدم ساخت ـ توجيه کنند.گفته می شود که اهود باراک، وزير دفاع اسراييل، می خواهد جرج بوش را متقاعد کند که در صورت شکست راه های ديپلماتيک، حمله به منظورانهدام تأسيسات و امکانات غنی سازی اورانيوم در ايران امری عملی و امکان پذير است. مجموعه يی از گزينه های نظامی عليه ايران، حاضر و آماده شده است.در ماه گذشته، گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا [از جمله سيا ـ م] مبنی بر اين که برنامه ی پنهانی ايران در زمينه ی ساخت سلاح اتمی متوقف شده است، علنی شد.اسراييل ضمن آن که می تواند قبول کند که ايران اين برنامه را در حول و حوش ايام اشغال عراق توسط آمريکا، متوقف کرده است، می گويد که «اطلاعات محکم و بی تزلزل و ترديد ناپذيری» دارد که اين برنامه، بعد از توقف موقت دوباره از سر گرفته شده است.اسراييلی ها نسبت به فاش کردن تمام اطلاعات خود، از بيم درز کردن آن، که می تواند غافلگير کنندگی هر حمله يی در آينده به ايران را به مخاطره بياندازد، بی ميل هستند، اما در عوض انتظار می رود که جزئيات دقيقی از برنامه ی غنی سازی اورانيوم در ايران را در اختيار جرج بوش قرار دهند. با اين توضيح که اين غنی سازی، می تواند هم در جهت اهداف غير نظامی به کار گرفته شود، و هم در جهت گسترش توانمندی موشک هايی که قادر به حمل کلاهک اتمی هستند.در همين پايان هفته ی اخير [ ۶ ـ ۵ ژانويه ـ م ] جرج بوش در گفتگويی با روزنامه ی اسراييلی «يديوت آهارانوت» اعلام کرد که باوجود گزارش اخير سازمان های اطلاعاتی آمريکا، ايران همچنان يک خطر است:ـ من اين گزارش را به دقت خوانده ام. اين گزارش در جوهر خودش اين را بيان می کند که ايران برنامه يی پنهانی برای تهيه ی سلاح اتمی داشت. من می گويم دولتی که فاقد سياست روشن و شفافی بود و برنامه ی توليد سلاح اتمی داشت، به آسانی می تواند دوباره طرحی جايگزين برای همان منظور توليد سلاح اتمی تهيه کند. بنابر اين، نتيجه گيری گزارش، مبنی بر اين که ايران برنامه ی اتمی خود را متوقف کرده است فقط می تواند بخشی از واقعيت را بيان کرده باشد [به گونه يی ناقص، و در نتيجه: غلط، و درنتيجه: بی ارزش و به دور انداختنی! ـ م]مقامات امنيتی اسراييل معتقدند که تنها راه برای جلوگيری از غنی کردن اورانيوم در جهت اهداف نظامی توسط ايران، منهدم کردن تأسيسات ايران است. بسياری از اسراييليان مشتاقند که بدانند آيا آمريکا برای حمله به ايران، به آن ها چراغ سبزی خواهد داد تا اسراييل همچنان که در ماه سپتامبر گذشته به يک مرکز مرموز هسته يی در سوريه حمله کرد، به ايران نيز حمله کند يا نه.وقتی از بوش سئوال شد که آيا او از حمله ی اسراييل به ايران دفاع خواهد کرد يا دفاع نخواهد کرد، او از پاسخ صريح دادن طفره رفت:ـ پيام من به همه ی کشور های منطقه اين است که ما قادريم که مسأله را از طريق ديپلماتيک حل کنيم. اما همه ی گزينه ها روی ميز است!
www.ghoghnoos.org
---------------------------------------------------------------
تيتر متن گزارش به زبان انگليسی:
Israel to brief George Bush on options for Iran strike
و لينک آن:
www.timesonline.co.uk/tol/news/world/middle_east/article3137521.ece
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر