اوليور کم,، از
نومحافظه کاران تندرو،در مقاله ای در گاردين بمباران ها را مورد ستايش قرار داده و از آمريکايی ها، مردم جهان و حتی خود ژاپنی ها طلبکار شده است.
روشنگری.در روز 6 اوت سال 1945 نخستين بمب اتمی جهان روی هيروشيما منفجر شد. تنها چندثانيه کافی بود: يک چتر اتمی که حرارت در نقطه مرکزی آن چندين ميليون درجه بود و اشعه ماوراء بنفش و نورسفيد منعکس ميکرد، باران سياه ذرات اتمی و باد که تشعشعات اتمی را با خود می برد- امواج فوق صوتی با سرعت 440 متر در ثانيه يعنی بالاتر از سرعت صوت [330 متر/ ثانيه] تا 2200 متر را پيمود و در تپه ها متوقف شد. حرارت در سطح زمين را تا 4000 درجه سانتی گراد تخمين زده اند. بمب که نام آن را ,پسرکوچولو, گذاشته بودند طوری ساخته شده بود که در ارتفاع 600 متری از زمين منفجر شود تا حداکثر تاثر تخريبی را داشته باشد. شعله آتش تا 300 متر ارتفاع بالا رفت.فشار امواج در روی زمين 35 تن بر متر مربع بود.حتی فولاد ساختمان ها ذوب شد. به سرآدم ها چه آمد؟ حلبچه؟ نه، حتی از آن هم هولناک تر. استخوان ها ذغال شدند، امعاء و احشاء به جوش آمده و بخار شدند.از هزاران هزار انسان حتی آن سايه هم به جا نماند که از مرد نشسته روی پله يک بانک [تصوير سوم از بالا] به جای مانده است. 75000 نفر در ثانيه اول جان دادند که 65% آنها کودکان کمتر از 9 سال بودند. راديو توکيو ساعاتی بعد خبر داد:, همه چيز ساختمان ها، درخت ها، انسان ها به معنای دقيق کلمه سوختند و نابود شدند, همه اين ها برای هاری ترومن رئيس جمهور آمريکاتراژدی نبود، بلکه چنانکه از يادداشت های پيداست , موفقيت ,محسوب می شد، به اين جهت دستور داد سه روز بعد در روز 9 اوت 1945 بمب دوم, مرد چاق, روی ناکازاکی رها شود. يک روز بعد در روز 10 اوت 1945 يوسوکه ياماهاتا Yosuke Yamahata,به ناکازاکی رفت و مجموعه عکس های مشهور خود را در عرض يک روز تهيه کرد. ,همه چيز, نابود نشده بود. کودکی در ميان اجساد نشسته وآخرين قطره آب خود را مينوشيد.پسربچه ای برادر مجروح خود را که پوست صورت و بدنش سوخته بر دوش کشيده و به ناکجا ميبرد.مادر و دختری برنج سهميه بندی را در دست گرفته و نميتوانستند بخورند. بسياری از آنها که مانده بودند حافظه فعال را از دست داده و زندگی گياهی داشتند. پوست ها سوخته و در حال ريزش و تاول ها بسياری را به هيولا تبديل کرده بود. پزشکان شهر با بيماران و ساير کارکنان در بيمارستان ها تماما سوخته بودند، بعد هم که پزشکان از ساير نقاط آمدند، نميدانستند با اين وحشت تازه چه کنند. آنها با ديدن پوست های تاول زده زير آن ويتامين A تزريق ميکردند، اما با وحشت مشاهده ميکردند که گوشت در محل تزريق می جوشد، می سوزد و سوراخی هولناک به جای ميگذارد. عکس های ياماهاتا، تا سال ها در دست نبود. هنوز برخی معتقدند مجموعه کامل آنها منتشر نشده است. دولت آمريکا بعد از جنگ به دولت ژاپن دستور اکيد داد: انتشارکليه عکس ها و آثاری که ,اذهان را مشوب کند, ممنوع است! ,شهادت, جان بولتون بنابر تخمين ها دو بمب در مجموع 210000 را نفر را کشت، اما ارقام واقعی قربانيان دراز مدت معلوم نيست. آخرين آمار دولت ژاپن دراوت 2005 از مجموع کشته ها بدون محاسبه ثبت نشده ها:هيروشيما242,437 و ناکازاکی 137,339 است که شامل قربانيان بعدی نيز هست. در مارس 2005 دولت ژاپن تعداد کسانی را که از بمب ها آسيب ديده اند و هنوز زنده اند 2666598 هزار نفر ثبت کرد،چند هزار نفر آنها نيز در کره زندگی ميکنندکه محاسبه نشده اند. ژاپنی ها اين دسته از آسيب ديدگان بمباران ها را هيباکوشا Hibakusha ميخوانند.دولت ژاپن نام آنها را ثبت کرد تاکمک دريافت کنند، زيرا آنها دهه ها مورد وحشت ناک ترين تبعيض ها قرار گرفتند، در برخی روستاها تصور ميکردند آنها ,لعن شدگان خدا, هستند و آنهاکه از بمب ها و عواقب آن اطلاع داشتند از ترس عوارض آسيب اتمی قربانيان را طرد ميکردند.مثل هميشه دختران وزنان بيش از همه زير ستم بودند و در صورت وجود کمترين آسيبی حق ازدواج نداشتند. ترديدی نيست که اين يک جنايت جنگي، جنايت عليه بشريت و يک جنوسايد بود. بويژه که به زودی معلوم شد ژاپن در حال تسليم شدن بود و بمباران ها از نظر نظامی لازم نبود. برجسته ترين فرماندهان نظامی: ژنرال آيزنهاور، ژنرال مک آرتورفرمانده کل نيروها در اقيانوس آرام، فرماندهان نيروهای دريايی و هوايی وقت و بسياری ديگر از فرماندهان از جمله ادميرال چستر نيميتس،اين واقعيت را تاييدکرده و برخی از آن ابراز بيزاری کردند.ناو هواپيما بر نيميتس که برای محاصره نظامی ايران به خليج فارس اعزام شده بود، به نام اين ادميرال نامگذاری شده است. اما آخرين مقام آمريکايی که ,اعتراف, کرد، بمباران های هيروشيما، ناکازاکی و مونيخ جنايت جنگی بود، کسی به جز جان بولتون، سفيرسابق آمريکا در سازمان ملل نيست. او در مخالفت با پيوستن آمريکا به دادگاه جنايی بين الملی گفت:, اگر اين توافقنامه به درستی خوانده شود..برای يک شاهد واقع بين ترديدی بجای نمی گذارد, که ميتوان با اتکاء به ان, بااطمينان..ايالات متحده را به خاطر انداختن بمب ها روی هيروشيما و ناکازاکی محکوم کرد... اين غيرقابل تحمل و غير قابل قبول است., اما لئوژيلارد همکار و دوست اينشتاين که با هم تحقيقات روی پروژه اتمی را آغاز کرده و با هم عليه توليد و استفاده از بمب اتم مبارزه کردند، گفت:اگر اين عمل بوسيله آلمان ها صورت گرفته بود، آنها را در دادگاه نورمبرگ محاکمه کرده و به جرم جنايت جنگی اعدام ميکرديم. ژيلارد مثل اينشتاين يهودی و يک فراری ازنازيسم بود. ترومن محاکمه نشد، برعکس او روز 6 اوت را يکی از بزرگ ترين روزهای تاريخ آمريکا خواند. بمب های رهايی بخش شايد امروز وارثان ترومن شرمنده اند؟ برعکس، در سالگرد حمله اتمی به هيروشيما و ناکازاکي، ,اوليور کم,، از نومحافظه کاران تندرو،در مقاله ای در گاردين بمباران ها را مورد ستايش قرار داد. در جهانی که دستگاه قدرت بخاطر جنايت پاداش ميگيرد، عاملان جنايت نه شرمنده بلکه مغرور ميشوند و جنايت خود را ,وسيله, ميخوانند برای رسيدن به ,هدف عالی,، از مردم طلبکار ميشوند و پاداش خود را می طلبند. اوليورکم نيز در مقاله خود* همين کار را کرده است و برای قتل عام نزديک نيم ميليون ژاپني، حتی خود ژاپنی ها را مديون ميداند. او ميگويد بمباران ها نه تنها غلط نبودند، بلکه :, بمب رهايی بخش بود برای سربازان آمريکايي، زندانيان و بردگان، برای کسانی که در امپراتوری ژاپن از گرسنگی و آزار ميمردند، و برای خود ژاپن,. نومحافظه کاران، صدها قلم بدست را که از نظر اخلاقی به سطح خودشان نزول کرده اند تحت حمايت گرفته اند تا با همين ادعاهای دروغ که در سخاوت داعيه های طالبانی در اين سوی جبهه جنگ وحشت را از رو می برد، از مردم جهان به خاطر جنايت هيروشيما و ناکازاکی ادعای طلب کنند.آنها با بی شرمی کاملا عادی نومحافظه کاران اسناد و مدارک تاريخی را انکار کرده و به جای آن تعدادی ,کارشناس, و ,مفسر,، کسانی که مثل تونی بلر از قبل آنها پست و مقام خود را حفظ ميکنند، ,توليد, کرده اند که ,ثابت, ميکنند، در صورتيکه بمباران ها صورت نمی گرفت، 10، 20، 100 ميليون نفر کشته ميشد. شايد هم جهان نابود ميشد. حالا مدت هاست که آنها بر مبنای,حدس و تخمين, درموردوقايعی که صورت نگرفته، تاريخ گذشته را مينويسند، و با قصه های خود، سياست های فاجعه بار زمان حال را توجيه ميکنند.[می بينيم که در مورد مساله ملی کردن نفت هم همين کار را ميکنند].تنها مشکل شان واقعيات تاريخی است. اماروی آن ها هم با يک ادعا خط بطلان ميشکند و واقعيات تاريخی تبديل ميشود به ,افسانه, سازی بين دهه 90-60. آنها علاوه بر اين ,علم, سفارشی وسيله ديگری هم در اختيار دارند: مذهب. بوسيله مذهب آنها به ميليون ها نفر در جهان القاء ميکنند که نه تنها آن بمب ها، بمب های رستگاری بود، بلکه بايد دست به دعا بردارندتا همانطور که در کتاب مکاشفه پيش بينی شده رستاخيز[Armageddon]برپا شود،خدا به زمين بيايد و ميليون ها نفر حتی از يهودی ها را بسوزاند تا امت صالح شده ی بنی اسرائيل، به خداوندی مسيح گردن بگذارند. نو محافظه کاران صدها هزار ميسيون مذهبی با ميليون ها دلار پشتوانه مالی را به اکناف جهان ميفرستند تا اين خرافات طالبانی را در جهان رواج دهند. به راستی که ,وسيله,، هم,هدف, هم ماهيت کسی که وسيله را به کار ميبرد معرفی ميکند. هيروشيما و ناکازاکی:ابزار مهيب يک جنگ روانی در بمباران هيروشيما و ناکازاکی هم ,وسيله, و هم ,هدف, ضد انسانی و هولناک بودند. وسيله که خودش حرف ميزند، اما هدف تثبيت قدرت چکمه بر اراده سازمان يافته سياسی عموم مردم بود و به گسترش دمکراسی و صلح در جهان در دهه های بعدی به شدت ضربه زد. اين آغازی بنيادين برای استراتژی جنگ سرد بود که طی نيم قرن بعد بيش از خود جنگ قربانی گرفت .اخلاق نظامی و طبيعتا سياسی اين اقدام را فيلد مارشال مونتگمری قهرمان مورد ستايش خود آمريکا از زاويه ای دقيق نشانه رفته است.او گفت: , انداختن دو بمب مزبور روی ژاپن ضرورتی نداشت. انداختن بمب ها روی ژاپن برجسته ترين نمونه سقوط استانداردهای اخلاقی حاکم بر جنگ مدرن است., همانطور که در واکنشی به مقاله اوليور کمپ در گاردين تاکيد شده , قتل شهروندان در مقياس وسيع بخشی از استراتژی جنگی نيروهای متفق بود... هنوز هم اين يک استراتژی مقبول است.,* در حقيقت، بمباران های هيروشيما و ناکازاکی يک , جنگ روانی , بود. جنگ روانی که نه با کلمات بلکه با پيکر سوخته انسان ها حرف ميزد. اين واقعيت را رابرت شير نويسنده و روزنامه نگار آمريکايی در مقاله ای به مناسبت 62 امين سالگرد بمباران تحت عنوان, , تشريح کرده است که آنرا ازنظر ميگذارنيم. تروری که آمريکا بنا نهاد Robert Scheer مجله نيشن. 8 اوت 2007 *بواقع چه چيزی بطور مشخص استفاده آمريکا از دو بمبی را که با شيرين زبانی ,مرد چاق, و , پسر کوچک , نام گذاری شدند، از خودروهای بمب گذاری شده در بغداد يا هواپيماهايی هايی که به مرکز تجارت جهانی خورد متمايز ميکند؟ در هفته ای فاجعه انگيز برای عراق، که تروريست ها راا به خاطر هدف گرفتن دانش آموزان، به حق محکوم ميکنند، جادارد به ياد بياوريم که اين هفته 62 امين سالگرد حمله ی آمريکا به هيروشيما و ناکازاکی است که طی آن آگاهانه جان هزاران کودکی که در راه مدرسه بودند گرفته شد. چنانکه در گزارش ,Strategic Bombing Survey, که به تقاضای پرزيدنت ترومن تهيه شد، آمده است: وقتی بمب در 6 آوريل 1945 به هيروشيما اصابت کرد:, تقريبا کليه دانش آموزان مدارس ... که بدون حفاظ در حال کار بودند, منفجر شده، در معرض برخورد با اشعه هسته ای قرار گرفته، يا در شعله های مهيب آتشی خاکستر شدند که طراحان در لابراتوار لس آلاموس در دانشگاه کاليفرنيا برای دست يافتن به نهايت تاثير روانی تجويز کرده بودند. نقشه ايجاد وحشت به نهايت موثر افتاد، همانطور که شهردار هيروشيما، تاداتوشی اکيبا در هفته جاری گفت:,در آن هفته شوم، در ساعت 8.15 دقيقه صبح غرش يک B-29 آرامش صبح را شکست. يک چتر در آسمان آبی باز شد. آنگاه ناگهان، يک نور شديد، يک انفجار مهيب – سکوت – جهنم روی زمين. چشم دختران جوانی که به چتر نگاه ميکردند، ذوب شد. صورت های شان به تاول های سوخته غول مانندی تبديل شد. پوست مردمی که کمک می جستند، از انگشت های شان آويزان شد.. ديگران در حالی مردند که تخم چشم شان و ديگر ارگان های شان در داخل بدن سوخته بودند. هيروشيما جهنمی بود که در آن کسانی که به نحوی جان سالم به در برده بودند، به مردگان حسرت ميخوردند., مثل اکثريت بقيه قربانيان دو بمب آمريکايي، نه کودکان نه بزرگسالان در تصميم ژاپن برای شرکت در جنگ نقش نداشتند. به جای يک پايگاه نظامی تحت حفاظ که ضد هوايی ها يشان ريسک به وجود می آورد، آنها را انتخاب کردند. دانشمندان اتمی آمريکا نقطه ای در اقيانوس يا جايی که جمعيت در آن سکنی نداشته باشد را ترجيح ميدادند، ولی اين رد شد، زيرا مرگ هزاران شهروند غيرنظامی می توانست اثر گذارتر باشد. قربانيان هيروشيما و ناکازاکی هدف های نرم و قابل دسترس به شمار می آمدند، خيلی شبيه کودکانی که در عراق ناگهان در آتش متقابل جنگی غير قابل کنترل گرفتار آمده اند. در فيلم مستند به شدت تکان دهنده ی نور سفيد/ باران سياه* White Light/Black Rainکه در هفته جاری پخش شد، مصاحبه ای هست باتنها بازمانده مدرسه ابتدايی ژاپنی که 620 دانش آموز داشت. قتل اين 619 نفر بعلاوه 370000 نفر ديگر زير بمب ها هرگز مانع نشده که دولت های ما از به اجرا گذاشتن برنامه ترور های تحت حمايت دولت مبتنی براخلاق ,هدف وسيله را توجيه ميکند, امتناع کنند. در واقع دولت های آمريکا طی ساليان دراز صحنه هايی راکه توسط فيلمبرداران ژاپنی و آمريکايی بلافاصله بعد از فاجعه گرفته شد و در فيلم [مستند فوق] به نمايش در آمده است، پنهان کردند زيرا ميترسيدند مردم آمريکا در صورت دست يابی به اطلاعات، برنامه هسته ای اين کشور را در همان نطفه خود زير سوال ببرند. به واقع چه چيزی بطور مشخص استفاده آمريکا از دو بمبی را که با شيرين زبانی ,مرد چاق, و , پسر کوچک , نام گذاری شد، از خودروهای بمب گذاری شده در بغداد يا هواپيماهايی هايی که به مرکز تجارت جهانی خورد متمايز ميکند؟ حتی طرح اين سوال، همانطور که يک مورد در يک دانشگاه نشان داده است – باعث ميشود خاتمه دادن به شغل فرد می شود. البته ما توجيهاتی داشتيم، همانطور که تروريست ها هم دارند. ترومن از تصميم خود برای انداختن بمب به روی شهروندان غيرنظامی و رد نظر دانشمندان برجسته بر اين مبنا دفاع کرد که اين يک اقدام نظامی ضروری بود تا ژاپن به سرعت تسليم شده و از خونريزی جلوگيری شود. او بر اين امر پا فشاری ميکرد، در حاليکه شخصيت های نظامی عاليرتبه از جمله ژنرال دوايت آيزنهاور با او مخالفت کردند و ميگفتند جنگ بدون بمباران ها به سرعت خاتمه می يافت. اسنادی که بعدا انتشار يافت، توجيه ترومن را ويران کرد. معلوم شد کاخ سفيد او به خوبی اطلاع داشت که ژاپن در حال در هم شکستن است، و به خاطر ورود قريب الوقوع اتحاد شوروی به جنگ، تسليم آن غيرقابل اجتناب بود. حداکثر تقاضای ژاپنی ها اين بود که برای حفظ ظاهر خواهان بقای امپراتورشان بودند و حتی اين درخواست ملايم نيز احتمالا بی اثر بود زيرا نيروی عظيم ارتش های متفقين و قدرت آتش آن از جبهه های شکست خورده آلمان ها به سوی متحدين آسيايی که عميقا آسيب ديده بودند،برميگشت. آمريکا به جای آن نقش زائوی ديو هسته ای را بازی که شکل به کمال رسيده تروريسم است و حيات بشر روی زمين را بطور دايم و فزاينده تهديد ميکند. اين درس را بايد به خاطر بسپاريم، بويژه در دوره ای که پرزيدنت بوش با روسيه هسته ای به بازی قدرت مشغول است و در همان حال پاکستان را نوازش ميدهد،کشوری که گسترش دهنده اصلی سلاح های هسته ای به مقصد ,رژيم های ياغی, است، و در شرايطی که کنگره توسعه سلاح هسته ای را تصويب کرده تا با تروربهتر بجنگد: از طريق ,توسعه, ی کمال يافته ترين سلاح ترور، که آمريکا تنها کشوری است که گناه استفاده از آن را به گردن دارد.
منابع و تصاوير بيشتر *مقاله رابرت شير در نيشن
http://www.thenation.com/doc/20070813/truthdig2*سايت فيلم مستند نور سفيد/ باران سياه
http://www.hbo.com/docs/programs/whitelightblackrain/*مجموعه ای از نقاشی های بازماندگان
http://www.hbo.com/docs/programs/whitelightblackrain/slideshow.html*تصاوير يوسوکه ياماهاتا
http://www.exploratorium.edu/nagasaki/mainn.html*تصاوير بيشتر
http://fogonazos.blogspot.com/2007/02/hiroshima-pictures-they-didnt-want-us_05.html*مقاله اوليور کم در گاردين
http://www.guardian.co.uk/comment/story/0,,2142224,00.html*در پاسخ به مقاله کم درگاردين
http://www.guardian.co.uk/japan/story/0,,2143686,00.html