۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه

قتل عام تمام خانواده اش اعم از پدر و مادر و پدر و مادر بزرگ تا کودک سه ساله را شرح ميدهد:ايمان وليد

روشنگرى



شاهد
مجله تايم در 19 مارس 2006 طی يک گزارش مختصر پرده از جنايتی برداشت که در عراق ديگر هيچکس از آن حيرت نمی کند. اما در کشورهای غربی و بويژه در خود آمريکا که مردم گزارش جنگ عراق را از ماشين تبليغات جنگی رسانه های بزرگ ميشنوند، خبر چنان تکان دهنده تلقی شد که در فاصله يک هفته، منابع گوناگون – طرفدار يا مخالف جنگ – از آن به عنوان مای لای عراق نام بردند. مای لای کشتار فجيع و آگاهانه جمعی از دهقانان بی گناه در جنگ ويتنام بود که توسط سيمور هرش روزنامه نگار آمريکايی جزييات آن فاش شد و گفته اند پرده برداشتن از اين جنايت يک نقطه عطف در جنگ ويتنام بود و فضای اخلاقی رادرآمريکا عليه جنگ ويتنام ديگرگون کرد. ايمان وليد[ عکس بالا] هنگام وقوع جنايت الحديثه فقط 9 سال داشت. او در مصاحبه ای با روزنامه تايمز صحنه فجيع قتل عام تمام خانواده اش اعم از پدر و مادر و پدر و مادر بزرگ تا کودک سه ساله را شرح ميدهد. خود او و برادر کوچک ترش در حاليکه زخمی شده و از پيکرشان خون جاری بود شاهد قتل عام فجيع بودند. ايمان در مصاحبه برآشفتگی درونی اش را به نمايش ميگذارد. آسوشيتد پرس نوشته است ايمان ميگويد دلش ميخواهد انتقام بگيرد. دلش ميخواهد آمريکايی ها رنج ببرند، همانطور که او و خانواده اش رنج برده اند. تايم نوشته است در پايان مصاحبه، هنگامی که ايمان ميخواست اتاق را ترک کند، مشتی شيرينی از روی ميز بر می دارد و ميگويد: برای برادرم می برم. بايد از او مواظبت کنم. آخر ما ديگر کسی را نداريم. صفا وليد[ عکس ميانی] در ويديويی که در سايت ABC ميتوان آن را مشاهده کرد، برعکس وليد آرام به نظر ميرسد. او هنگام وقوع حادثه 11 سال داشت. صفادر ويديو ميگويد هنگام قتل خانواده او خود را به مردن ميزند و سربازان آمريکايی متوجه نمی شوند. ارزيابی واکنش اين کودکان به جنايت کار روانشناسان است، اما روزنامه نگاران و تحليلگران مستقل، عليرغم آگاهی عميق از اوضاع عراق و جنايات هولناکی که در آن صورت گرفته از جنبه ديگری تکان خورده اند. رابرت فيسک روزنامه نگار انگليسی در مقاله ای که به مناسبت فاجعه الحديثه نوشته است، به نظر می رسد حتی خود را هم سرزنش ميکند که چرا به اندازه کافی شواهد موجود مربوط به مظنون بودن منشاء کشتارها را مورد بررسی قرار نداده است.او می نويسد: آيا ماجرای الحديثه نوک کوه يخ است و در زير آن يک گورستان توده ای خوابيده است؟.. چه کسانی اين همه جسد را در توده های زباله ميريزند. بعد از حديثه بايد در ظن و گمان خود تجديد نظر کنيم. اشاره رابرت فيسک به پديده ای است که در دوره اخير ناگهان به مشخصه اصلی جنايات در عراق تبديل شده است: پيدا شدن بدن های بدون سر يا سر های جدا شده از بدن در گوشه خيابان ها و در ميان آشغال ها. مقتولين ديگر نه سرباز و يا پليس بلکه مردم عادی هستند و به آسانی هم قابل شناسايی نيستند که اين مشخصه در قتل های فرقه ای يا قتل هايی که توسط آدم ربايان باج بگير صورت ميگيرد معمولا وجود ندارد. تنها در هفته گذشته در دو روز پی در پی ابتدا 6 سر و بعد 9 سر بی بدن را در ميان جعبه های ميوه در حال پوسيدگی يافتند. کشتار الحديثه در 19 نوامبر 2005 روی داد. در اين روز يک بمب کنار جاده ماشين ارتشی آمريکايی را که در جاده ای نزديک حديثه حرکت ميکرد هدف گرفت و يک سرباز 20 ساله از تکزاس به نام ميگوئل ترازاس را به قتل رساند. روز بعد ارتش آمريکا در عراق اطلاعيه ای داد که در آن گفته شد بمب کنار جاده ترازاس و 15 شهروند غير نظامی عراق را به قتل رسانده است. از قرار معلوم اطلاعيه به روال جاری نه برای اطلاع رسانی بلکه برای تخريب اطلاعات واقعی و به منظور مخفی کردن جنايتی هولناک صادر شده بود. جان مورتا نماينده کنگره آمريکا در مصاحبه ای با ABC در 28 ماه مه امسال اين مساله را تاييد کرد و به اين خبرگزاری گفت او متقاعد شده است يک کشتار وحشتناک صورت گرفته و ,آن را لاپوشانی کرده اند., آن طور که اکنون معلوم شده است ساعت 7.30 د آن روز، روستای کوچک حديثه که در ميان دو رديف نخل در کنار رود فرات قرار دارد، شاهد صحنه جنايت هولناکی بود که طی آن 24 غيرنظامی در انتقام خون ميگويل ترازاس قصابی شدند. گزارش نشريه تايم خبر را به سرعت در جهان پخش می کند. تايم در گزارش خود ميگويد نوار ويديويی و مصاحبه ها در ماه ژانويه امسال به دست نشريه ميرسد و مديران نشريه آن را با مقامات نظامی آمريکا در ميان ميگذارند که با جواب های معمولی و از سر واکن آن ها روبرو ميشوند. بنا بر اين گزارش بعد ويديو و مصاحبه ها در اختيار مقامات آمريکاييگذاشته ميشود و آن ها ميگويند ماجرا را پی گيری می کنند. از طرف ديگر اکنون معلوم شده است برخی از بازماندگان و ساکنان روستا و يک دانشجوی روزنامه نگاری به کمک يک گروه حقوق بشر طی اين مدت تلاش ميکنند ماجرا را پی گيری کنند و با روزنامه ها و رسانه ها نيز تماس می گيرند. به هرحال بخشی از آنچه تايم از زبان بستگان و شاهدان عينی بازگو می کند به طور خلاصه چنين است: ... صبح ساعت 7.15 دقيقه يک ماشين ارتشی آمريکا مورد اصابت بمب راه دور قرار می گيرد. بمب ترازاس را که رانندگی می کرد می کشد و دو ملوان آمريکايی زخمی می شوند. برای سربازان آمريکايی حديثه يک منطقه دشمن محسوب ميشد که در جاده های گلی آن بمب کار ميگذاشتند. ايمان وليد که آن هنگام 9 سال داشت، در خانه ای در 150 ياردی محل حادثه زندگی ميکرد. دو ماه بعد از واقعه او برای گزارشگران تايم خاطره خود از واقعه خ را چنين بازگو ميکند:,ما با سرو صدای بلندی از خواب بيدار شديم. بعد همان کاری را کرديم که هر وقت انفجاری روی ميداد ميکرديم. پدرم به اتاقش می رود و قران برميدارد ودعا ميکند که خانواده مان صدمه نبينند., ايمان می گويد بقيه خانواده يعنی مادر، مادر بزرگ مادری و مادر بزرگ پدري، دو برادر و دو عمه و دو عمويش در اتاق نشيمن جمع ميشوند. به نوشته تايم نظاميان آمريکا ميگويند از طرف خانه ها به آن شليک شده بود. اما ايمان ميگويد:,صدای تيراندازی شديد آمد و هيچکدام ما جرات نداشتيم از اتاق بيرون برويم. بعلاوه صبح خيلی زود بود و ما همه لباس خواب تنمان بود. وقتی سربازان وارد خانه شدند به انگليسی داد ميزدند. اول به اتاق پدرم رفتند. او داشت قران ميخواند و ما صدای گلوله را شنيديم. من نمی توانستم صورت آن ها را خيلی خوب ببينم، فقط تفنگ های شان را که از لای درها بيرون زده بود. آن ها به طرف مادر پدرم تيراندازی کردند، اول به سينه اش و بعد به سرش. بعد مامان بزرگ را کشتند., او ميگويد بعد سربازان به گوشه اتاق شليک کردند جايی که او و برادر کوچک ترش که 8 ساله است پنهان شده بودند. بزرگ ها اول آن ها را در پناه خود گرفته بودند ولی بعد آن ها کشته شده بودند. ايمان ميگويد يک تکه فلزی به پايش خورد و شانه برادر کوچکش هم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. ,ما روی زمين افتاده بوديم و خون از بدن مان بيرون ميريخت. خيلی درد داشت., بعد چند سرباز عراقی آمدند. من گريه ميکردم و داد ميزدم ,چرا با خانواده من اينطور کرديد؟, يک سرباز عراقی به من گفت:,ما نکرديم آمريکايی ها کردند., ايمان وليد در مصاحبه با تايم ميگويد نمی فهمد چرا دعای پدرش اثر نداشت. قبلا هروقت دعا ميکرد اثر داشت و آمريکايی ها راحت مان ميگذاشتند. تايم نوشته است که نتوانست با برادر کوچک تر صحبت کند. بستگان گفتند بعد از حادثه وضع روحی او خيلی خراب است. سربازان بعد به خانه دوم ميروند و 8 عضو خانواده از جمله صاحب خانه، همسر او، خواهر او، پسر دو ساله و سه دختر جوانش را می کشند. بعد به خانه سوم که متعلق به شخصی به نام احمد بود می روند يوسف يکی از 5 پسر احمد که در خانه مجاور زندگی می کرد ميگويد وقتی صدای تيراندازی را شنيد به طرف خانه پدرش دويد. ولی سربازان عراقی که در آن جا کشيک ميدادند جلوی او را گرفتند:,آن ها به من گفتند کاری نمی توانی بکنی. نزديک تر نيا وگرنه آمريکايی ها ترا می کشند., آمريکا يی ها به هيچکس اجازه ندادند تا ساعت 6.30 صبح بعد به خانه وارد شود. تمام کشته شدگان را جمع کردند و به سردخانه بيمارستان منتقل نمودند. يوسف می گويد ولی از جای خون که در کف اتاق مانده ميتوانيم بفهميم چه اتفاقی افتاد. آمريکايی ها 4 برادرم را به انباری بردند و در داخل انباری آن ها را کشتند. آمريکايی ها اين را انکار می کنندو می گويند انباری خيلی کوچک است.... در گزارش تايم و گزارشات رسانه های بين المللی ديگر مقامات آمريکايی تاکنون داستان های مختلفی از واقعه به دست داده اند. اول گفتند 15 غير نظامی توسط تروريست های عراقی در همان جريان بمب اندازی به طرف ماشين ارتشی آمريکا کشته شده اند. بعد گفتند قتل غير نظاميان، ,خسارت جانبی,! هنگام تجسس از خانه های الحديثه بوده است. به گزارش تايم آن ها می گويند از طرف خانه ها به آن هاتيراندازی شده است ولی نوار ويديويی فقط جای سوراخ گلوله ها در داخل خانه ها را نشان ميدهد و در بيرون خانه ها اثری از زد وخورد نيست. تايم اضافه کرده است بعلاوه آمريکايی ها تا مدت ها از تحقيق حول حادثه خودداری کردند تا تايم نوارها رادر اختيار نظاميان آمريکا گذاشت. در گزارش تايم آمده است اندکی بعد از حادثه شهردار محل عماد جواد حمزه همراه تعدادی از افراد مسن حديثه به اردوگاه آمريکايی ها ميرود. حمزه به تايم ميگويد کاپيتان قبول کرد که افرادش مرتکب اشتباه شده اند. او گفت آن ها تصور کردند تروريست ها دور بر خانه ها هستند ولی دليل ديگری ارائه نداد. دکتر ی در بيمارستان حديثه که که گفت ميخواهد نام خانوادگی اش محفوظ بماند چون از انتقام آمريکايی ها می ترسد به تايم گفت نيمه شب آمريکايی ها 24 جسد به بيمارستان آوردند و گفتند آن ها در اثر ترکش بمب کنار جاده کشته شده اند. ولی برای ما روشن بود که هيچ بخش بدن در اثر ترکش آسيب نديده است. جای گلوله ها خيلی آشکار بود. به بيشتر قربانيان يک گلوله در سينه و يکی در پيشانی از فاصله نزديک شليک شده بود. روز بعد از حادثه يک دانشجوی روزنامه نگاری يک فيلم ويديويی از صحنه قتل عام و از سردخانه و دور و بر خانه های کشته شدگان برميدارد و آن را در اختيار گروه حقوق بشر حمورابی می گذارد که نشريه تايم ميگويد گروه آن را در اختيار اين نشريه گذاشته است. نوار صحنه های وحشتناکی را نشان ميدهد که بعضی از آن ها را ميتوان در نشانی زير صفحه ديد. در بخش سردخانه نوار، بسياری از قربانيان بويژه زنان و کودکان هنگام مرگ لباس خواب بر تن دارند. تصوير کودک سه ساله در کاميونی که اجساد را به سردخانه منتقل ميکند ديده ميشود. در نوار جای اثر کشيدن اجساد در اتاق خواب به صورت نوارهای پهن خون روی زمين ديده ميشود. رابرت فيسک در مقاله ای که در ابتدای اين مطلب به آن اشاره شد مينويسد نخستين باری که با اخبار مشابهی مواجه شد وقتی بود که برای شمارش اجساد به سردخانه بغداد می رفت. در آنجا يک پزشک عراقی ازدوستانش به او ميگويد: , همه به اين جا جسد می آورند. ولی وقتی آمريکايی ها جسدها را می آورند به ما دستور ميدهند تحت هيچ شرايطی حق نداريم به بازرسی قانونی جسد دست بزنيم. حالی مان می کنند اين کار انجام شده است. گاهی همراه جسد يک تکه کاغذ شبيه اين به ما ميدهند, و بعد يک کاغذ فرم ارتش امريکا را به فيسک نشان داد که روی آن خطوط مشخص کننده ی پيکر يک انسان و اين عبارت ديده می شد.,جراحت های ناشی از تراما, در ادامه اين مطلب است که فيسک می نويسد: چه نوع تراما را اکنون عراق از سر می گذراند؟ آخر چه کسانی هستند که اين کشتارهای گروهی را انجام ميدهند؟ چه کسانی اين همه جسد در توده های زباله ميريزند. بعد از حديثه بايد در ظن و گمان خود تجديد نظر کنيم. اين درست نيست که از ,چند سيب پوسيده در سبد , بگويند. تمام ارتش های اشغالگر دچار فساد شده اند. ولی آيا همه آن ها به ارتکاب جنايت جنگی دست زده اند؟ الجزايری ها هنوز گورهای توده ای کشف می کنند که فرانسوی ها بعد از نابودی کل يک روستا از خود برجا می گذاشتند. ما ميدانيم ارتش روسيه در چچن به تجاوز و قتل دست ميزند... بعد از حديثه تعداد زيادی نويسندگان و تحليل گران شواهد زيادی از جنگ کنونی و تاريخ جنگ های ديگر ارائه داده اند و تاکيد کرده اند الحديثه استثنا نيست، قاعده است. جرج مونبيه در مقاله ای در گاردين نوشته است: در ماه مارس جودی کيسی که در عراق خدمت کرده است به نيوز نايت گفت وقتی بمبی منفجر ميشود,شما فوری برميگرديد و نزديک ترين کشاورزانی را دم دستتان است می کشيد. شما اساسا هرکس را دلتان خواست می توانيد بکشيد. موضوع به همين سادگی است., يکی سرباز ديگر آمريکايی که از عراق برگشته روز يکشنبه گذشته به روزنامه آبزرور گفت: ,قتل در کمال خونسردی توسط سربازان آمريکايی بطور گسترده صورت می گيرد. اين يک قاعده است، نه استثنا, .شواهد قوی وجود دارد که در ماه مارس سربازان آمريکايی در اسحاقی 11 نفررا که در ميان آن هم تعدادی کودک بودند، طناب پيچ کرده به قتل می رسانند. در ماه گذشته سربازان آمريکايی در سامره دو زن و يک مرد معلول را به همين شيوه اعدام ميکنند. در 2004 يک ميهمانی را بمباران کردند و بعد بازماندگان را به ضرب گلوله کشتند. هيچکس هنوز نمی داند در فلوجه چه گذشته است. حتی نخست وزير عراق هم که سربازان اشغالگر از جان او حفاظت می کنند، هفته گذشته گفت حمله سربازان آمريکايی به شهروندان غيرنظامی يک روال روتين است. آن ها آدم ها را فقط به علت اين که به آن ها مظنون شده اند زير ماشين گرفته و له ميکنند. چرا بايد اين وقايع حيرت ما را برانگيزد. وقتی کشوری کشور ديکر را اشغال کند همين چيزهاست که روی می دهد. سربازانی که فرسنگ ها از کشور خود دورند و می خواهند بر مردمی اعمال قدرت کنند که آن ها را نمی شناسند، و ميدانند که در ميان اين مردم کسانی هستند که ميخواهند آن ها را بکشند، ترس، خشم و نااميدی آن ها به نفرت تبديل ميشود.. اشغال، اشغال گر و اشغال کننده رابه سوی خشونت می راند. ديويد مک مايکل که 25 سال پيش در جريان ماجرای ايران کنترا، مامور CIA بوده است می نويسد در ماموريت های سربازان نيروی دريايی اين چنين وقايعی نه تنها استثنا نيست بلکه يک سنت جاافتاده است. در واقعه حديثه آمريکا 2500 دلار برای هر قتل و مقداری برای جراحت ها به قربانيان پرداخت. مجموعا 12 سرباز در اين ماجرا شرکت داشتند. هفته گذشته همسر يکی از ملوانان آمريکايی به نيوزويک گفت ديسپلين در جوخه مزبور وجود نداشت و آن ها بعد از بازگشت از فلوجه به کلی در هم ريخته بودند، مشروب ميخوردند و مواد مخدر مصرف ميکردند. بی ترديد سربازان مزبور در اين حادثه سهم بزرگی از مسووليت اين جنايت را بر عهده دارند. ولی آيا همه مسووليت را ميتوان به گردن آن ها گذاشت؟ آنچه که بيش از همه خشم انسان را بر می انگيزد اين است که آن ها که اين فضای جنايت را می آفرينند در کاخ های دولتی نشسته اند و دستکش سفيد به دست دارند. نشريه نيويورکر در شماره اخير خود 5 تا 12 ژوئن 2006 مجموعه ای تحت عنوان زندگی در جنگ فراهم کرده است که بسيار روشنگر و تاثر انگيز است. يکی از مقالات مربوط است به يوگسلاوی 1991. خواندن اين مقاله بويژه برای شرايط کنونی ايران بجاست زيرا در ايران امروز شاهد آن هستيم که حق کشی لجام گسيخته، سرکوب و کشتار توسط جنايت کارانی که حکومت را در دست دارند از يک طرف ، و هدف ها و روش های ضد انسانی مداخله گران خارجی از طرف ديگر، فضايی را بوجود آورده است که در آن عده ای به خود اجازه ميدهند همه ارزشهايی را که مردم ايران طی 100 مبارزه در جامعه تثبيت کرده اند تحت عنوان ,تابو شکنی, به مسخره بگيرند و به خاطر اين نوع تابو شکنی ها به خود مدال قهرمانی هم بدهند. در مقاله نيويورکر با فضای روانی و اخلاقی که حتی قبل از شتاب يافتن عمليات جنگی در سايه گسترش سرکوب و جنايت حاکمان و اخبار جنگ رواج يافته بود، آشنا می شويم. نويسنده، الکساندار همون شرح ميدهد که در فوريه 1991 در 27 سالگی برای اولين بار شغلی در تحريريه يک روزنامه در سارايوو ميگيرد. اخباری که او و دو همکارش برای نشريه تهيه ميکنند قبل از همه اعصاب خود تهيه کنندگان خبر را در هم فرو ميريزد و آن ها که خود را متقاعد کرده اند آدم های معمولی هستند و دارند زندگی عادی خود را ميکنند، برای فراموشی و گريز از واقعيت به نوعی لذت جويی لجام گسيخته روی می آورند.آنها شب و روز خود را به کمک الکل، حشيش و بعد مواد مخدر قوی تر ميگذارنند. رابطه با جنس مخالف برايشان به رابطه جنسی صرف تقليل می يابد و حتی ديگر معاشرت، آشنايي، هم صحبتی و قرار گذاشتن در رابطه ها از بين ميرود و همه جا از صندلی ماشين تا سکوی پارک به بستر همخوابگی آن ها با کسانی تبديل ميشود که فقط با يک نگاه تصميم گرفته اند با هم همبستر شوند. به تدريج جنايت حاکمان و شکنجه گران مامور آن ها با روابطی که خود خبرنگاران با دلالان مواد مخدر برقرار کرده اند و کار حرفه ای خبرنگاری آن ها در هم می آميزد. تناقض زننده حرف ها و دروغ های سياستمداران و اعمال وحشيانه ای که در عمل صورت می گيرد ، برجوهرفعاليت حرفه ای آن ها اثر می گذارد. حالا مردم بيشتر و پيشتر از آن ها ميدانند. نويسنده در ادامه مقاله شرح ميدهد که چگونه سرانجام از اين فضای وحشت به آمريکا ميگريزد و آن جا با نوع ديگری از فرار واقعيت روبرو می شود..
گزارش تايم http://www.time.com/time/world/article/0,8599,1174649,00.htmlمقاله رابرت فيسک http://www.counterpunch.org/fisk06032006.htmlگزارش ای بی سی http://abcnews.go.com/WNT/IraqCoverage/story?id=2015052&page=1مجموعه مقالات نيويورکر در مورد زمان جنگ http://www.newyorker.com/fact/content/مقاله نيويورکر در مورد يوگسلاوی http://www.newyorker.com/fact/content/articles/060612fa_fact5گزارش بی بی سی http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/middle_east/5033648.stmمنابع ديگر که در مقاله از آن ها استفاده شده است. http://www.zmag.org/content/showarticle.cfm?SectionID=15&ItemID=10382http://www.counterpunch.org/macmichael06072006.html

هیچ نظری موجود نیست: