۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

دمکراسی جهانی است چند آوائی



عزيز فولادوند


مقدمه

«همنشین بهار» مطلبی را با عنوان «مقام صدیقی تنها راستگویی در قول و عمل نیست» تحریر کرده بود. در جواب مطلب ایشان آقای میر صادقی مقاله ای با عنوان «هم زدن حلیم ولایت..» در سایت آفتابکاران انتشار می دهد.
این مقاله در سایت «دیدگاه» هم انتشار یافت.

این مقاله وظیفه خود نمی داند که به محتوی مطالب نگاشته شده در دو مقاله مذکور بپردازد.
سطور پیش رو تلاشی است برای دستیابی به اصول ِ بنیادین نقد و کنکاش با رویکردی بردبارانه.
دمکراسی یک منش است. نوعی شیوه زیست انسانی است. دمکراسی یک تربییت است؛ اصول بازی کنش انسانی است. دمکراسی کلام جاری بر زبان است، دمکراسی یک اندیشه و جهان نگری است، دمکراسی نوع کنش انسانی است. دمکراسی یک اخلاق است. آن زمانی که تشر می زنیم، آن زمانی که مروت را ترویج می دهیم، آن زمانی که بردبارانه گوش می دهیم و سیستماتیک و با شاقول منطق پاسخ می دهیم، فرهنگ خود را تصویر می کنیم.

دمکراسی جهانی است چند آوائی.
***********************

آقای میرصادقی!
مطلب شما را با عنوان «هم زدن حلیم ولایت..» در سایت «دیدگاه» خواندم.
باور کنید آن را مطلبی زیبا و مستدل نیافتم.

آن را از بُرهانی قوی تهی دیدم. محتوی آن را سخت بی بنیاد یافتم. روح حاکم برآن با خرد انتقادی و کاوشگر منطبق نبود. چیز جدیدی نداشت. مطلب کاستیهای دُرشتی را در خود حمل می کند و قادر نگردید، خواننده خود را قانع نماید ویا در بهترین حالت او را آگاه کند. عنوان انتخاب شده هم نیکو نیست. مقاله سرد سخن بود: «سرد سخن مباش که سخنِ سرد تخمی است که از او دشمنی روید.» (قابوسنامه ص. 54)

مدارا کن که خوی چرخ تند است به همت رو که پای عمر کُند است

من ِ خواننده از آن چیزی نیاموختم. منش ِ دمکراتیک مرا صیقل نداد. به من صحیح اندیشیدن و منطق را آموزش نداد. به من، آئین مدارا، بردباری، منش تحمل و احترام به عقائد را نشان نداد. بیهقی گوید: «وی مردی زیرک و گربز و کاردیده بود و مدارا می دانست کردن با هر جانبی (تاریخ بیهقی ص. 453). مقاله لطیف نبود. یکی از نامهای خدا «الطیف» است. عنصر ابوالمعالی گوید:«در سخن گفتن بسيار تلطف نما» (قابوس نامه). سطور نوشته شده باری انتقادی نداشت. مطلب آن بسیار کهنه و مندرس بود. تکرار مکررات بی بنیاد بود. این مطلب حتی نتوانست حقانیت ِ ادعائی نویسنده را اثبات کند. سطور تقریر شده «دفاعی بسیار ضعیف»(1) از «حقیقت» بزرگ و درخشانی است که شما قصد حراست از آن را دارید. دفاع ضیعف شمشیری است گران بر پیکرِ «حقیقت». باید چنان گفت و نوشت « تا همه کس از استماع تو بهره یابند»

تمیز اندیشیدن
دوست عزیز! باید بسیار مطالعه کرد، آموخت، اندیشه کرد و بعد نوشت. باید در معنای کلمات اندیشه کرد: «آنکه در معنی هر کلمتی اندیشه همی کند تا فهم کند». (کیمیای سعادت، غزالی). باید ادبیاتی سکولار و استوارآموخت. با فراست آن کسی است که ممیز (differenziert, differentiated) اندیشه کند. تمیز دادن ِ موضوعات یکی از کاستیهای خطه فرهنگی ما است. این نوع اندیشه کردن با کمال تأسف در پیکر جامعه ما جاری نگردید و نهادینه نشد. باید آموخت در حوزه تخصصی خویش وارد شویم و بر آن موضوع هم باید محیط باشیم. آن کنیم که می دانیم. عنصر المعالی فرزند خویش را پند می دهد که اگر بر خنیاگری مسلط باشی و نرد بازی هم بدانی «چون در سراکاری شوی، اگر دو کس بهم نرد همی بازند، خنیاگری خویش باطل مکن و به تعلیم کردنِ نرد منشین و با خود به نرد و شطرنج باختن مشغول مباش که تو را به خنیاگری خوانده اند نه به مقامری.» (قابوسنامه ص. 235)

شاید مقاله شما قادر می بود «همنشین بهار» و خوانندگان مقالات ایشان را به بازنگری و قضاوتی درستتر رهنمون نماید، اگر استدلالی برومند، میتن و اندیشه ای با صلابت آن را می نگاشت. من این اندیشه و استدلال را در آن نیافتم. «با هر که سخن گوئی همی نگر تا سخن ِ تو را خریدار هست یا نه؟» (قابوسنامه). واژگان بکار برده شده در یک مطلب و شیوه استدلال ِ نویسنده نشانی است از خاستگاه فکری او. نویسنده باید باریک اندیش باشد و باریک اندیشی را رواج دهد. در مطلب شما ظرافت موج نمی زند ومدارا را جاری نمی کند.

خواهی از دشمنِ ِ نادان که گزندت نرسد
رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود.

چند آوائی و مدارا
دنیای زیست انسانی تک آوائی نیست. طبیعتی است با نماد های بیکران. کهکشانی است گسترده تا بیکرانهای بیکران. فقط آوای خویش را شنیدن بسی ملال آور است. باید شعرهای دیگران، آوای دیگران و نرد بازی دیگران را هم برتافت. «دیگر آن که اگر خنیاگری باشی و شاعری نیز دانی، [فقط] عاشق شعر خویش مباش و همه روایتِ شعرِ خویش مکن! که چنانکه تو را با شعر ِ خویش [فقط] خوش باشد مگر[شاید] آن قوم را خوش نباشد.» (قابوسنامه ص. 234)

مدارا کن که خوی چرخ تند است به همت رو که پای عمر کُند است

منش دمکراتیک
دمکراسی یک منش است. نوعی دستگاه تنظیم رابطۀ مناسبات انسانی است. راه و روش زندگی است. متد نواختن آلت موسیقی است؛ موسیقی حیات انسانی. فقط بخش ناچیزی از رفتارهای انسانی غریزی است، تمام کنشها و رفتارهای ما در فرایند ساده و پیچیدۀ یادگیری کسب می گردند. دمکراسی هم آموختنی است. دمکراسی نوعی سخن گفتن است، دستوری است برای راه رفتن، آداب تکلم است، شیوۀ نشست و برخاست است، «آداب و آئین دبیری است»، قوائدی است برای «کوک» کردن دستگاه موسیقی انسانی، نوعی سلوک است.
دمکراسی امانتداری است، دمکراسی راستگوئی است. دمکراسی فرهنگ مدارا و بردباری است، «خویشتن را به راستگوئی معروف کردن» است، «اندر کارها افراط نکردن است». دمکراسی یعنی «خویشتنداری»، یعنی «بسیار دان ِ کم گوی باش نه کم دان ِ بسیار گوی»، یعنی «به چرب زبانی عادت مکن»، «به غم مردمان شادی مکن»، یعنی «داد دِه تا داد یابی؛ خوب گوی تا خوب شنوی»، دمکراسی با چاپلوسی سر ِ عداوت دارد « نان خود خوردن و نشستن بِِه، که کمر شمشیر زَرّین به خدمت بستن».
دمکراسی فرهنگ مراوده و مردم داری است «تندی و تیزی عادت مکن و از حِلم خالی مباش»، دمکراسی یعنی شجاعانه به نادانی خویش اقرار کردن «خویشتن را از جمع داناترین کس مدان، که چون خود را نادان دانستی دانا گشتی»، دمکراسی تعاون و همبستگی و روح جمعی است «از نیکی میاسای و خویشتن را به نیکوئی و نیکوکاری به مردم نما».
شجاعت مدنی و فراگیری
دمکراسی شجاعت مدنی است (Zivilcourage). شجاعت مدنی یعنی اینکه اگر پدرت بی دلیل بر همسایه دُرشتی کرد جانب پدر را نگیر. اگر رئیس اداره همکارت را ناعادلانه اخراج کرد اعتراض کن! اگر همسرت غیبت کرد او را به سختی سرزنش نما. حق را به حقدار ده حتی اگر خود متضرضر شوی. شجاعت مدنی شهامت پرسیدن، انتقاد و اعتراض است. « صورتحسابت را خودت کنترل کن» (برشت). شجاعت مدنی ایستادگی در مقابل تعرضهای کوچک است. اعتراض علنی در مقابل تصفیۀ همکاران است. شجاعت مدنی «نان به نرخ روز خوردن» نیست. بار خود بستن و رفتن نیست. نباید از «سنگ روی یخ شدن» هراسید. اگر «سنگها» بر پُشت یخ افزون شوند، طاقت یخ طاق خواهد شد و تَرَک بَر می دارد.
دمکراسی یعنی فراگیری هر روزه، «جانان ِ پدر هنر آموزید»، دمکراسی یعنی هنر ِ گوش دادن، در سخن دیگری ندویدن، «هرگز کسی بجهل خویش اقرار نکرده است، مگر آنکس که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند».

در هنگامۀ جدل و بحث جانب انصاف را نگه داشتن، منش دمکراتیک است، «سگان را گشاده و سنگ را بسته» آئین دمکراسی نیست. دمکراسی وفا به عهد و پیمان است، پافشاری بر اصول است «هرکه با دشمنان صلح می کند سر آزار دوستان دارد». مردمدار باش و «جهد کن تا دشمن نیندوزی»، شجاع و بی باک باش و «اگر دشمنت باشد مترس»، یاور ضعفا باش و «با گردن کشان کردن کش»(2).


دکتر عزیز فولادوند.
تیر ماه 1390(ژوئیه 2011)
--------------------------------------------------------------------
1-       اگر اشتباه نکنم این جمله از مسعود رجوی است
2-      نگاه کنید به «منش دمکراتیک شاخص مشروعییت کنش سیاسی» از همین قلم



منبع: سايت ديدگاه 
******************************************************

هم زدن حلیم ولایت و ادعای....!
برگرفته از سایت آفتابکاران
آفتابکاران
بهروز میر صادقی

چندی است که عده ای که خود را در صف اپوزیسیون قلمداد میکنند، به پرو پای مجاهدین میپیچند. اتهام میزنند، باز خواست میکنند، رهنمود میدهند و...اگر هم بگوئی که عزیز، قربان، جناب، چرا دست از سر اینها بر نمیدارید و سازمان خود را تشکیل نمیدهید و شیوه مبارزه خود را دنبال نمیکنید و...؟ بجای پاسخ , دوباره یک مشت لیچار دیگر بارت میکنند. در فضای پر تلاطم کنونی البته کمتر کسی است که بدین سرگرمیها توجهی نشان دهد. با این همه برای روشنگری، برخی حقیقت ها را باید گفت. هرچند این عده حتما از تقابل و دهن بدهن شدن استقبال میکنند اما این نوشته نه به قصد پاسخگوئی بل به رسم دفاع از اصل خدشه ناپذیربیان حقیقت است که وظیفه اخلاقی هر کس، در هر جا و هر زمان میباشد.
یک نمونه از این ادعا نامه ها انتشار مقاله ای به امضای همنشین بهار تحت عنوان "مقام صدیقی تنها راستگویی در قول و عمل نیست " در برخی از سایتهای اینترنتی منتشر گردید . نامبرده ظاهرا این نوشته را به بهانه درگذشت مجاهد خلق، فرمانده قهرمان ناصر افتخاری قلمی کرده بود. ایشان پس از صرف افعال " کذب" و" صدق" با شرح و تفسیری از دروس" خارج" اثبات فرموده بودند که بکار گیری عنوان " مجاهد صدیق" در اطلاعیه ای که مجاهدین در فقدان همرزمشان (فرمانده فتح الله) بکار گرفته اند "کذب" محض است . و خواننده باید خود از این حکم شرعی که بدون مدرک و حضور متهم و قاضی بطور یکجانبه و البته دمکراتیک صادر شده ، نتیجه میگرفت که مجاهدین دیکتاتور و نوکر آمریکا هستند. نویسنده برای خالی نبودن عریضه( و البته برای هدفی دیگر ) سالوسگرانه به تعریف و تعارف های رایج ازآخرین قهرمان بخاک افتاده مجاهدین پرداخته و چنان ازاو و سوابقش یاد کرده که تو گوئی او را از نزدیک میشناخته یا خدای نکرده با او هم عقیده و دمخور بوده است. آنچه اما سوال بر انگیز است، عنوان نمودن مزخرفاتی در مورد" زیر تیغ رفتن" ، "سکه یک پول شدن" و" به زمین کوبیدن" ، مجاهد خلق ناصر افتخاری توسط سازمانی است که او تا لحظه آخر به عضویت آن مفتخر بوده ودر این راه افتخارات و قهرمانیها حالا چه شده که همنشین بهار یکباره سمپات قهرمان مجاهد خلق از آب در آمده و برایش دلسوزی میکند و او را هم جبهه خود میداند، معمائی است که برای حل آن باید کمی تا روشن شدن نخ ها و ارتباطات غیبی صبر کرد.
از جمله سوالاتی که از جناب همنشین میتوان کرد اینست که او مجاهد خلق ناصر افتخاری را از کی، در کجا و به چه میزان میشناخته؟ اصلا ایشان آخرین بار کی ناصر افتخاری را حتی از فاصله دور دیده است ؟ سابقه آشنائی جناب همنشین با مجاهدین چقدر و در چه زمان بوده است؟ ادعاهای مطرح شده حاصل تماس و گفتگوی مستقیم او با ناصر افتخاری است یا منابع "مطهر و مطلع" دیگری در اختیارش گذاشته اند؟ و آیا همزمانی شیرین خوری ایشان با اظهارات مشابه از جانب برخی رانده شدگان دستگاه ولایت اتفاقی است یا نشان از نوعی هماهنگی. همنشین بهار خوب میداند که صرف همبند بودن و محصوریت در یک محیط را نمیتوان بحساب "آشنا ئی و شناخت " گذاشت. مدت زمان کوتاهی نیز که ایشان در ارتش آزادیبخش در عراق میهمان مجاهدین بودند شاید فقط در مراسم عمومی موفق به مشاهده فرمانده ناصر شده باشد.
این جناب همنشین بعنوان کسی که مدعی شعور سیاسی است ، چگونه میتواند این تناقض را توضیح دهد که انسان عاقل وتحصیلکرده و روشنفکر و مبارزی که دو سوم عمرش را زیر چتر یک سازمان مشخص، آنهم در مواضع تصمیم گیری وحساس گذرانده و تا آخرین لحظه حیات به سازمان منتخب و متبوع خود متعهد بوده را انسا نی بی اراده و ذلیل و... معرفی کند. آری این آن منطق حقیر کاسبکارانه ایست که از درک" شکوه بودن" عاجز است.آری، بودن یا نبودن، مسئله این است. جناب همنشین و دیگر کشتی شکستگان ساحل ظلمت از آندسته "دانایان"ی هستند که "قیمتها" را خوب میدانند اما از "ارزشها" بوئی نبرده اند. این تاسف بار است که فردی که خود را در صف روشنفکران میبیند، حالا پس از سی سال همان ادعاهای دستگاه جهنمی اطلاعات آخوندی مبنی بر بی شعوری و بی ارادگی و نا آگاهی اعضا را تکرار کند.
آیا باز هم ایشان در توهمات خود دیگران را خرفت وابله پنداشته وفکر میکنند که الی غیرالنهایه میتوانند به همین دروغها و خالی بندیها ادامه دهند و کسی نیست که مشت جناب را باز کند ! یا فکرمیکند که چون ناصر افتخاری سر بزمین گذاشته میتواند هر دروغی در باره او بهم ببافد و همچون موارد دیگر خودش را همراه وهمراز او جا بزند و همان کشکیاتی که از قول پاکنژاد شهید بهم بافته بود، در مورد ناصر نیزتکرار کند و در چهارشنبه بازار دنیای مجازی باز هم خودش را در کنار قهرمانان بنشاند و از قبل آنها برای خود حیثیت و آبرو دست وپا کند؟ اینها نه توهین بلکه دقیقا شیوه کاراین جناب است.
این اولین بار نیست که این فرد دروغ میگوید واتهام میزند . این اولین بار نیز نیست که او خودش رابه مبارزین بزرگ و شخصیتهای معروف میچسباند و با تعریف و تمجید و نقل قولهای مجعول از آنها، چنین وانمود میکند که گویا با آنها همنشین بوده و آنها حتی تصورات و اسرارشان را با جناب ایشان در میان میگذاشته اند. وی یکبار در موردمبارز شهید شکرالله پاکنژاد مطالبی نوشته بود که دوستان و آشنایان و کسانی که شکرالله را میشناختند از این همه جعلیاتی که همنشین بهار در مورد او سر هم بندی کرده بود انگشت بدهان ماندند. او همچنین یکبار بیشرمانه مادررضائی های شهید را به سپاسگوئی متهم کرده بود. وی در گنده گوئی ها و اظهار فضل کردنهای خود تا آنجا پیش رفت که بدنبال انتشار نوارهای گفتگوی تقی شهرام، بدون اندک اطلاعی از واقعیت جریان اپورتونیستی سال 54 ، وبدون کمترین اطلاعی از تحلیل سازمان در این رابطه، باز با فیگوری محققانه چنان وارد میدان شد وبه اظهار نظر پرداخت که انگار خودش در بطن ماجرا بوده بوده یا آنقدر به یکی از سازمانهای سیاسی یا جریانات مبارزاتی نزدیک بوده تا چیزی دستگیرش شود! او دوست دارد با بزرگان بپرد بدون اینکه زحمت تکان خوردن بخودش بدهد.
برای رفع هرگونه ابهام باید در همین جا تاکید کرد که انتقاد به هر کس و هرشخصیت وهر نیروئی بجا ولازم است. هیچکس مصون و مقدس نیست. از قضا آنکه بیشتر در میدان است، بیشتر در معرض نقد و سوال قرار خواهد گرفت. اما اگر عده ای وقت و بی وقت و به هر بهانه ای سازمان مشخصی را مورد حمله و نیش و طعن قرار دهند باید که در صداقت و انگیزه آنها کمی تامل کرد. این عده مشخص که بنظرمیرسد موجودیت خود را درتخریب مجاهدین جستجو میکنند، مزورانه هم برای مجاهدین علم دلسوزی بلند میکنند و هم مداوما بی هیچ دلیل و مدرکی به اتهام زنی و بهانه گیری میپردازند وآنچه به مذاق رژیم خوش میآید را تکرار میکنند. این عالیجنابان اینترنتی اگر مامور نباشند در خوشبینانه ترین شکل مغلوب دشمن اند. . حدس من اینست که همنشین بهار اینقدرحواسش هست که نمیشود "هم حلیم حاج حسن را هم زدو هم ادعای خوردن نان پاک را کرد". دیده ایم که این حضرات اگر هزار بار هم به رژیم بد وبیراه بگویند باز سخنانشان زینت بخش سایتهای دستگاه سرکوب نظام ولایت است. بس کنید . راه رسیدن به تمتعات مادی را که یافته اید.اگر بدنبال شهرت و نام هستید، راه شرافتمندانه تری جستجو کنید. کلام آخر اینکه خود را " همنشین بهار" نامیدن و با سیه روی ترین "کذابان" تاریخ هم صدا شدن نیز کار هر کس نیست.*
-----------------------------------
*
قابل توجه آقای علی ناظر که همیشه برای دفاع از کلاغهای... حاضر است.




منبع: افتابکاران، نیمه دوم تیر 1390

دمکراسی جهانی است چند آوائی عزيز فولادوند مقدمه «همنشین بهار» مطلبی را با عنوان «مقام صدیقی تنها راستگویی در قول و عمل نیست» تحریر کرده بود. در جواب مطلب ایشان آقای میر صادقی مقاله ای با عنوان «هم زدن حلیم ولایت..» در سایت آفتابکاران انتشار می دهد. این مقاله در سایت «دیدگاه» هم انتشار یافت. این مقاله وظیفه خود نمی داند که به محتوی مطالب نگاشته شده در دو مقاله مذکور بپردازد. سطور پیش رو تلاشی است برای دستیابی به اصول ِ بنیادین نقد و کنکاش با رویکردی بردبارانه. دمکراسی یک منش است. نوعی شیوه زیست انسانی است. دمکراسی یک تربییت است؛ اصول بازی کنش انسانی است. دمکراسی کلام جاری بر زبان است، دمکراسی یک اندیشه و جهان نگری است، دمکراسی نوع کنش انسانی است. دمکراسی یک اخلاق است. آن زمانی که تشر می زنیم، آن زمانی که مروت را ترویج می دهیم، آن زمانی که بردبارانه گوش می دهیم و سیستماتیک و با شاقول منطق پاسخ می دهیم، فرهنگ خود را تصویر می کنیم. دمکراسی جهانی است چند آوائی. *********************** آقای میرصادقی! مطلب شما را با عنوان «هم زدن حلیم ولایت..» در سایت «دیدگاه» خواندم. باور کنید آن را مطلبی زیبا و مستدل نیافتم. آن را از بُرهانی قوی تهی دیدم. محتوی آن را سخت بی بنیاد یافتم. روح حاکم برآن با خرد انتقادی و کاوشگر منطبق نبود. چیز جدیدی نداشت. مطلب کاستیهای دُرشتی را در خود حمل می کند و قادر نگردید، خواننده خود را قانع نماید ویا در بهترین حالت او را آگاه کند. عنوان انتخاب شده هم نیکو نیست. مقاله سرد سخن بود: «سرد سخن مباش که سخنِ سرد تخمی است که از او دشمنی روید.» (قابوسنامه ص. 54) مدارا کن که خوی چرخ تند است به همت رو که پای عمر کُند است من ِ خواننده از آن چیزی نیاموختم. منش ِ دمکراتیک مرا صیقل نداد. به من صحیح اندیشیدن و منطق را آموزش نداد. به من، آئین مدارا، بردباری، منش تحمل و احترام به عقائد را نشان نداد. بیهقی گوید: «وی مردی زیرک و گربز و کاردیده بود و مدارا می دانست کردن با هر جانبی.» (تاریخ بیهقی ص. 453). مقاله لطیف نبود. یکی از نامهای خدا «الطیف» است. عنصر ابوالمعالی گوید:«در سخن گفتن بسيار تلطف نما» (قابوس نامه). سطور نوشته شده باری انتقادی نداشت. مطلب آن بسیار کهنه و مندرس بود. تکرار مکررات بی بنیاد بود. این مطلب حتی نتوانست حقانیت ِ ادعائی نویسنده را اثبات کند. سطور تقریر شده «دفاعی بسیار ضعیف»(1) از «حقیقت» بزرگ و درخشانی است که شما قصد حراست از آن را دارید. دفاع ضیعف شمشیری است گران بر پیکرِ «حقیقت». باید چنان گفت و نوشت « تا همه کس از استماع تو بهره یابند» تمیز اندیشیدن دوست عزیز! باید بسیار مطالعه کرد، آموخت، اندیشه کرد و بعد نوشت. باید در معنای کلمات اندیشه کرد: «آنکه در معنی هر کلمتی اندیشه همی کند تا فهم کند». (کیمیای سعادت، غزالی). باید ادبیاتی سکولار و استوارآموخت. با فراست آن کسی است که ممیز (differenziert, differentiated) اندیشه کند. تمیز دادن ِ موضوعات یکی از کاستیهای خطه فرهنگی ما است. این نوع اندیشه کردن با کمال تأسف در پیکر جامعه ما جاری نگردید و نهادینه نشد. باید آموخت در حوزه تخصصی خویش وارد شویم و بر آن موضوع هم باید محیط باشیم. آن کنیم که می دانیم. عنصر المعالی فرزند خویش را پند می دهد که اگر بر خنیاگری مسلط باشی و نرد بازی هم بدانی «چون در سراکاری شوی، اگر دو کس بهم نرد همی بازند، خنیاگری خویش باطل مکن و به تعلیم کردنِ نرد منشین و با خود به نرد و شطرنج باختن مشغول مباش که تو را به خنیاگری خوانده اند نه به مقامری.» (قابوسنامه ص. 235) شاید مقاله شما قادر می بود «همنشین بهار» و خوانندگان مقالات ایشان را به بازنگری و قضاوتی درستتر رهنمون نماید، اگر استدلالی برومند، میتن و اندیشه ای با صلابت آن را می نگاشت. من این اندیشه و استدلال را در آن نیافتم. «با هر که سخن گوئی همی نگر تا سخن ِ تو را خریدار هست یا نه؟» (قابوسنامه). واژگان بکار برده شده در یک مطلب و شیوه استدلال ِ نویسنده نشانی است از خاستگاه فکری او. نویسنده باید باریک اندیش باشد و باریک اندیشی را رواج دهد. در مطلب شما ظرافت موج نمی زند ومدارا را جاری نمی کند. خواهی از دشمنِ ِ نادان که گزندت نرسد رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود. چند آوائی و مدارا دنیای زیست انسانی تک آوائی نیست. طبیعتی است با نماد های بیکران. کهکشانی است گسترده تا بیکرانهای بیکران. فقط آوای خویش را شنیدن بسی ملال آور است. باید شعرهای دیگران، آوای دیگران و نرد بازی دیگران را هم برتافت. «دیگر آن که اگر خنیاگری باشی و شاعری نیز دانی، [فقط] عاشق شعر خویش مباش و همه روایتِ شعرِ خویش مکن! که چنانکه تو را با شعر ِ خویش [فقط] خوش باشد مگر[شاید] آن قوم را خوش نباشد.» (قابوسنامه ص. 234) مدارا کن که خوی چرخ تند است به همت رو که پای عمر کُند است منش دمکراتیک دمکراسی یک منش است. نوعی دستگاه تنظیم رابطۀ مناسبات انسانی است. راه و روش زندگی است. متد نواختن آلت موسیقی است؛ موسیقی حیات انسانی. فقط بخش ناچیزی از رفتارهای انسانی غریزی است، تمام کنشها و رفتارهای ما در فرایند ساده و پیچیدۀ یادگیری کسب می گردند. دمکراسی هم آموختنی است. دمکراسی نوعی سخن گفتن است، دستوری است برای راه رفتن، آداب تکلم است، شیوۀ نشست و برخاست است، «آداب و آئین دبیری است»، قوائدی است برای «کوک» کردن دستگاه موسیقی انسانی، نوعی سلوک است. دمکراسی امانتداری است، دمکراسی راستگوئی است. دمکراسی فرهنگ مدارا و بردباری است، «خویشتن را به راستگوئی معروف کردن» است، «اندر کارها افراط نکردن است». دمکراسی یعنی «خویشتنداری»، یعنی «بسیار دان ِ کم گوی باش نه کم دان ِ بسیار گوی»، یعنی «به چرب زبانی عادت مکن»، «به غم مردمان شادی مکن»، یعنی «داد دِه تا داد یابی؛ خوب گوی تا خوب شنوی»، دمکراسی با چاپلوسی سر ِ عداوت دارد « نان خود خوردن و نشستن بِِه، که کمر شمشیر زَرّین به خدمت بستن». دمکراسی فرهنگ مراوده و مردم داری است «تندی و تیزی عادت مکن و از حِلم خالی مباش»، دمکراسی یعنی شجاعانه به نادانی خویش اقرار کردن «خویشتن را از جمع داناترین کس مدان، که چون خود را نادان دانستی دانا گشتی»، دمکراسی تعاون و همبستگی و روح جمعی است «از نیکی میاسای و خویشتن را به نیکوئی و نیکوکاری به مردم نما». شجاعت مدنی و فراگیری دمکراسی شجاعت مدنی است (Zivilcourage). شجاعت مدنی یعنی اینکه اگر پدرت بی دلیل بر همسایه دُرشتی کرد جانب پدر را نگیر. اگر رئیس اداره همکارت را ناعادلانه اخراج کرد اعتراض کن! اگر همسرت غیبت کرد او را به سختی سرزنش نما. حق را به حقدار ده حتی اگر خود متضرضر شوی. شجاعت مدنی شهامت پرسیدن، انتقاد و اعتراض است. « صورتحسابت را خودت کنترل کن» (برشت). شجاعت مدنی ایستادگی در مقابل تعرضهای کوچک است. اعتراض علنی در مقابل تصفیۀ همکاران است. شجاعت مدنی «نان به نرخ روز خوردن» نیست. بار خود بستن و رفتن نیست. نباید از «سنگ روی یخ شدن» هراسید. اگر «سنگها» بر پُشت یخ افزون شوند، طاقت یخ طاق خواهد شد و تَرَک بَر می دارد. دمکراسی یعنی فراگیری هر روزه، «جانان ِ پدر هنر آموزید»، دمکراسی یعنی هنر ِ گوش دادن، در سخن دیگری ندویدن، «هرگز کسی بجهل خویش اقرار نکرده است، مگر آنکس که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند». در هنگامۀ جدل و بحث جانب انصاف را نگه داشتن، منش دمکراتیک است، «سگان را گشاده و سنگ را بسته» آئین دمکراسی نیست. دمکراسی وفا به عهد و پیمان است، پافشاری بر اصول است «هرکه با دشمنان صلح می کند سر آزار دوستان دارد». مردمدار باش و «جهد کن تا دشمن نیندوزی»، شجاع و بی باک باش و «اگر دشمنت باشد مترس»، یاور ضعفا باش و «با گردن کشان کردن کش»(2). دکتر عزیز فولادوند. تیر ماه 1390(ژوئیه 2011) -------------------------------------------------------------------- 1- اگر اشتباه نکنم این جمله از مسعود رجوی است 2- نگاه کنید به «منش دمکراتیک شاخص مشروعییت کنش سیاسی» از همین قلم منبع: سايت ديدگاه


هدیه روز کارگر: "ای شادی ای آزادی" شاهکاری ا ز شجریان

عوام فريبی وسوء استفاده ازباورهای مذهبی مردم

ربکا بروکس، مدیرعامل سابق 'نیوزاینترنشنال' بازداشت شد




ربکا بروکس در ارتباط با تحقیقات پیرامون رسوایی شنود تلفنی و ارتشاء، توسط پلیس بازداشت شد
ربکا بروکس، مدیر عامل سابق شرکت 'نیوزاینترنشنال'، در ارتباط با تحقیقات پیرامون رسوایی شنود تلفنی و ارتشاء، توسط پلیس بازداشت شده است.
این دهمین دستگیری است که در جریان رسیدگی به پرونده رسوایی شنود تلفنی توسط نشریه 'نیوز او د ورلد' انجام می گیرد.
آنطور که رابرت پستون، سردبیر بی بی سی در امور بازرگانی، می گوید 'نیوزاینترنشنال' هنگام بررسی امکان استعفای خانم بروکس در هفته گذشته، اطلاعی نداشتند که او قرار است بازداشت شود.
خانم بروکس که در گذشته سردبیر نیوز آو د ورلد بود، روز چهار شنبه از سمت مدیرعاملی شرکت 'نیوزاینترنشنال' استعفا داد.
خانم بروکس پس از کناره گیری، با صدور بیانیه ای گفت که احساس "مسئولیتی عمیق" در قبال مردمی می کند که در این ماجرا به آنها لطمه خورده است.

'قوانین جدید برای مهار قدرت در دست مرداک'

پیشتر اد میلیبند، رهبر حزب کارگر، حزب مخالف دولت در بریتانیا، خواهان وضع قوانین جدیدی شده است تا تمرکز "خطرناک" قدرت در دست روپرت مرداک، امپراطور رسانه‌ای، محدود شود.
اد میلیبند به هفته نامه بریتانیایی "آبزرور" گفت که سهم "بیش از اندازه ای" از رسانه ها در دست آقای مرداک بوده و همین موضوع منجر به "سوء استفاده" او از قدرت شده است.
همزمان با مصاحبه آقای میلیبند با هفته نامه آبزرور، شرکت نیوز اینترنشنال، متعلق به روپرت مرداک، برای بار دوم آگهی هایی در روزنامه های ملی بریتانیا چاپ کرده و گفته است که به اشتباهاتی که صورت گرفته، رسیدگی خواهد شد.
با افزایش دامنه ماجرای رسوایی شنود تلفنی، شرکت نیوز اینترنشنال، هفته پیش، نشریه "نیوز او د ورلد" را تعطیل کرد.
پس از تعطیل شدن این هفته نامه، نیوز کورپوریشن، شرکت مادر، متعلق به روپرت مرداک، همچنان صاحب روزنامه سان، روزنامه تایمز، هفته نامه ساندی تایمز و ۳۹ درصد از سهام شبکه تلویزیونی ماهواره ای "بی سکای بی" در بریتانیاست.
رهبر حزب کارگر که خواهان قوانین جدیدی برای رسانه ها شده، گفته است: "کاملا واضح است که تمرکز این همه قدرت در دست یک نفر منجر به سوء استفاده از قدرت در درون این سازمان شد. به نظر من اگر می خواهیم اینگونه سوء استفاده ها را به حداقل برسانیم باید قبول کنیم که اینچنین تمرکز قدرتی خطرناک است."
شرکت نیوزاینترنشنال، از شرکت حقوقی "اولسونگ" خواسته است که درباره رسوایی شنود تلفنی تحقیق کند و یک قاضی دادگاه عالی بریتانیا هم مسئول نظارت بر برنامه پرداخت غرامت به کسانی شده است که در جریان شنود تلفنی به آنها لطمه وارد شده است.
در تحولی دیگر پلیس متروپولیتن، نیروی پلیس لندن، به محتوای گزارش هایی اعتراض کرده است که در آنها ادعا شده بین اقامت پل استیونسون، رئیس پلیس لندن، در یک مرکز بهداشتی، و معاون پیشین سردبیر نیوز او د ورلد (نیل والیس) ارتباطی وجود دارد.
آقای والیس که در رابطه با رسوایی شنود تلفنی بازداشت شده است، در زمان اقامت پل استیونسون در این مرکز، از مشاوران روابط عمومی آن بود.

منبع: بی بی سی

PressTV - Summer camp provides safe haven for Gaza children

به پاس احترام به بزرگمردی که بمبارزه با مکتب خانه ها برخاست

به پاس احترام به بزرگمردی که بمبارزه با مکتب خانه ها برخاست
cid:1.210298010@web161208.mail.bf1.yahoo.com
cid:2.210298011@web161208.mail.bf1.yahoo.com

طع سر، تجاوز به عنف و آدمخواری- ارمغان دمکراسی غربی

ق


گاهنامۀ هنر و مبارزه
افراد حساس از دیدن فیلم های توصیه شده در این نوشته خودداری کنند
بقیه می توانند جلوه گاه های توحش را در منتهی درجۀ از خودبیگانگی را تماشا کنند


 

سوزان لینداوئر(Susan Lindauer)، جاسوس سابق سیا در امور لیبی
برگردان: ا. م. شیری
«هر کسی که هر روز بفکر یافتن پاسخ حداقل یک سؤال نباشد، حتی از درک بدیهی ترین حقایق نیز عاجز خواهد بود».
(مترجم)
ناتو با هدف توجیه «جنگ بشردوستانه» خود در لیبی، به تبلیغات دامنه داری برعلیه دولت معمر قذافی دست زده است. تا روز های اخیر، ناتو در این زمینه تا حدودی زیادی موفق بود. زیرا شهروندان عادی در همه جهان از دسترسی به اطلاعات مستقیم که بتوانند بر اساس آن نظرات شخصی خود را بیان دارند، محروم بوده اند.
جالب توجه است که جاسوس سابق سیا، مسئول مسئله لیبی در سازمان ملل متحد از سال ١٩٩۵ تا ٢٠٠٣ در پروسه گفتگوها بر سر [عملیات تروریستی] لاکربی میگوید، من برای بررسی عینی این حادثه، مجبور بودم  از اسارت این تبلیغات بگریزم.
در پاسخ به تقاضاهای زیاد، من اصل اطلاعاتی را که همه روزه از منابع خود در طرابلس دریافت می کنم، با [شما] در میان می گذارم. اسناد ویدئی دریافتی از فراریان از لیبی را یک کمیسیون تحقیق تحت عنوان «کارشناسان بین المللی در امور حقوق مسالمت آمیز شهروندان در لیبی» جمع آوری می کند.
اعضای کمیسیون تحقیق مرکب است از مدافعان حقوق بشر اروپایی، آمریکایی و بین المللی که  اتهامنامه دایر بر ارتکاب ناتو به جنایت جنگی را تدوین کرده اند. نتیجه داوری بر اساس این اسناد ویدئوئی، عبارت از این است که ناتو باید بعلت وارد آوردن خسارات سنگین به لیبی غرامت بسیار هنگفت بپردازد.
از همه مهمتر، قابل درک است که ناتو بمنظور آغاز عملیات جنگی، اطلاعات جعلی به سازمان ملل متحد ارائه داد. انگلیس و فرانسه برای سود بردن از این مناقشه، به جاسوسی غیرمنصفانه از منابع غیرموثق مشغول شدند.
بررسی های دقیق تر نشان می دهد که [دقیقا همه چیز برعکس بود]: این شورشیان هستند که با حمایت [ارتش] ناتو وحشیگری می کنند نه سربازان قذافی! باید تحریمها لغو شود و نیروهای نظامی ناتو در امر دفاع از مردم لیبی، قذافی را مورد حمایت قرار دهند.
 
هرگز با حقیقت بازی نکنید
در اسناد ویدئویی مورد بحث، وحشگریهای عجیبی ثبت شده است. دو دلیل کلیدی برای آن وجود دارد که، چرا شورشیان ناتویی مرتکب چنین جنایاتی می شوند: اولاًَ- از راه ارتکاب جنایات جنگی، آنها استراتژی وحشت و ناامنی های اجتماعی در خیابانها را که [برعکس] باید مردم کنترل نمایند، دامن زدند.
آنها با رواج وحشت، مخالفان خود را به سکوت وامی دارند. شهروندان عادی لیبی با چشمان خود می بینند که ناتو از شورشیان «قدرتمند» لیبی پشتیبانی می کند. در صورت سکوت طرفداران قذافی، پیامدهای آن ناگوارتر خواهد بود.
در همین حال، شورشیان لیبی شیوه «فشردن دگمه» را یافتند و ماشین «جنگ بشردوستانه» ناتو هم راه افتاد. اما چرا باید همه جهان باید باور کنند که دولت قذافی که در طول ٤١ سال حاکمیت بر کشور شهروندان خود را به قتل نرسانده، ناگهان به ارتکاب هولناکترین جنایات متهم می شود؟
هر کسی که حوادث لیبی را با دقت پیگیری کرده باشد، از این تناقض متأثر خواهد شد. در گذشته قذافی در مسئله دفاع از شهروندان، قابلیتهای استثنائی از خود نشان داد و حتی از تحویل دو لیبیائی متهم به شرکت در [انفجار بوئینگ - ٧٤٧ در آسمان شهر لاکربی اسکاتلند در ٢١ دسامبر ١٩٨٨] صرفنظر از تحریمهای سازمان ملل متحد، امتناع کرد.
قذافی می دانست که این دو شهروند مقصر نیستند و [آنها] نمی توانند به عدالت در دادگاه[بین المللی] امیدوار باشند. به زبان ساده تر، عملیات تروریستی در آسمان لاکربی یک اقدام انحرافی برای پنهان کردن شرکت سیا در قاچاق مواد مخدر از دره بقاع لبنان در دوره اوج تشنجات پیرامون به گروگان گرفته شدن [روزنامه نگار] تری آندرسون بود.
آن روز با پرواز شماره ١٠٣ پان امریکن گروه متشکل از مأموران سیا، امنیت ملی و اطلاعات ارتش بقصد تحقیق پیرامون فساد موجود از واشنگتن پرواز کرد. هواپیما در آسمان شهر لاکربی [اسکاتلند] منفجر شد. لیبی مسئول حادثه معرفی گردید، ولیکن، در این مورد هم مانند حادثه تروریستی ١١ سپتامبر [سال ٢٠٠١]، حقیقت سخت جانی نشان داد. قذافی هم حاضر به دادن امتیاز نشد. او برغم فشارهای خردکننده بین المللی، به هموطنان خویش وفادار ماند.
در اینجا، باید گفت که حدس قذافی درست از آب در آمد. ایالات متحد دو شاهد پرونده لاکربی را با پرداخت ٤ میلیون دلار رشوه تطمیع کرد که خود آن نیز، به رسواترین فساد غربی نیازمند رسیدگی در دادگاهی در مقیاس بین المللی تبدیل گردید.
پس از آن، همینکه دو شاهد دروغین علنا اظهار ندامت نموده و خود را مقصر شناختند، تنها لیبیایی، عبدالباسط المقراحی را به اتهام انفجار  پان امریکن ١٠٣ دادگاهی کردند. وی بعدها در ماه اوت سال ٢٠٠٩، بسبب ابتلا به بیماری سرطان از «منظر انساندوستانه» برای بازگشت به میهن اش و مرگ در آنجا، از از زندان اسکاتلند آزاد گردید.
بسیاری از برخوردهای قذافی مبین شخصیت او می باشند. چطور ممکن است او هم قبیله ایهای خود را به دهان گرگها بدهد؟ آیا وقتی که شرایط ایجاب کند، از آنها روی بر خواهد گرداند؟ دقیقا، نه! او بر این مسئله پافشاری می کند که خلق لیبی، بخشی از خود اوست. او از [هموطنان] خود، به هر بهائی دفاع می کند.
[بدین ترتیب] این اسناد ویدئویی «آزمایشات زندگی واقعی» را در خود ثبت کرده اند. از قضا، گفتن این مسئله بسیارعجیب است که نیروهای قذافی از جمله، به زنان تجاوز می کنند و ناتو هم در مورد وقوع جنایات جنگی در اراضی لیبی هیاهو به راه می اندازد.
سر تیتر خبرها مبنی بر اینکه قذافی دستور [توزیع قرصهای ویاگرا در میان نظامیان] را برای دامن زدن به «مسابقه تجاوز به عنف» صادر کرد، [کانال خبری] سی ان ان حسابی جا انداخت. اما سنتیا مک کینلی (Cynthia McKinley)، نماینده اسبق کنگره آمریکا ثابت کرد که دولت ایالات متحده آمریکا تنها خریدار محموله بزرگ قرصهای ویاگرا برای ارسال به لیبی بود، [و کارکنانش] آن قرصهای آبی رنگ کوچک را به منظور «بالا بردن روحیه» جنگی در میان سربازان شورشی نسبتاًَ مسن تر توزیع کردند.
بر مبنای اظهارات شاهدان در مورد خبرهای تجاوز به عنف در لیبی، این استراتژی آمریکایی بطور کاملا فاجعه باری در آنجا به اجرا گذاشته شد...
 
شرارت و تبه کاری
این کادرهای ویدئویی به عقیده من، به اندازه فیلم های [مثله کردن] توسط القاعده وحشتناک است. ولی شما فقط به گفته های من باور نکنید. خودتان شخصا این ویدئوها را ببینید و سپس قضاوت کنید.
هشدار: این فیلمهای ویدئویی وحشتناک ایجاد خوف می کنند. تارنماهای «obamaslibya.com» و «FederalJack.com» که از سیستم امنیتی محکمی برخوردار می باشند و واقعیات را با شجاعت به اطلاع دولت می رسانند، آنها را درج کرده اند.
«FederalJack» عقب شینی نخواهد کرد و ویدئوهای دریافتی تازه تر را نیز در «obamaslibya» بنمایش خواهد گذاشت.
ویدئوی اول بریدن سر سرباز لیبیایی توسط شورشیان را نشان می دهد. اگر بنظر کسی چنین برسد که این کادرها در عراق فیلمبرداری شده، باید این را هم در نظر بگیرد که درصد بزرگی از مزدوران خارجی در عراق (و همچنین در چچنستان و افغانستان) را مزدورانی از شرق لیبی تشکیل می دهند! بدبختی ناتو در این است که فیلمبرداری این ویدئوها در لیبی را نمی تواند انکار نماید. زیرا، لهجه عربی خاص لیبیایی در گفتگوی مردم حاضر در صحنه فیلمبرداری آن را ثابت می کند.
ویدئو فیلم دوم سناریوی دهشتناکی را نشان می دهد که در آن، شورشیان لیبی نظامیان لیبیایی را بر حسب درجه به صف کرده و آنها را وادار می کنند تا تکه های بریده از گوشت گندیده اجساد سربازان مرده را بدست بگیرند و بخورند.
در ویدئو فیلم بعدی صحنه ای نشان داده می شود که در آن، گروههای شورشی، مردم عادی را با طپانچه تهدید می کنند و سپس مورد تجاوز قرار می دهند.
در ادامه- جمعیت شورشی، سرباز لیبی را کلّه معلق آویزان کرده و بعد از آن، سر او را از تن جدا می کنند.
سپس- ویدئوی دیگر، گروههای عملیاتی سیا را دست در دست نیروهای نظامی شورسیان نشان می دهد که در کامیونهای رو باز حرکت می کنند (این ویدئو نشاندهنده آن است ارتشیان آمریکایی در عملیات زمینی و اقدامات وحشیانه مستقیماًَ مشارکت می کنند).
ویدئوی بعدی، تصاویر اجساد بی سر سربازان کشته شده لیبی را در کامیونها نشان می دهد. چنین قتلهایی تخلف از ماده مربوط به دفاع از قربانیان مناقشات بین المللی کنوانسیون ژنو شمرده می شود. این کنوانسیون سربازان اسیر را زیر چتر حمایت خود می گیرد. شورشیان خشمگین ناتویی شاهد وحشتزده اتفاقی را به فیلمبرداری از صحنه های کشتار و فریاد زدن اینکه: «مسئول همه اینها قذافی است»، وادار کردند. در نتیجه این عمل، صاحب دوربین دست خانواده خود را گرفت و از تکیه گاه شورشیان فرار کرد. این ویدئو دقیقا از همین طریق بدست گروه تحقیق در طرابلس رسید.
 
برخی از ویدئو فیلمها را در اینجا ببینید!
با دیدن چنین توحش و بربریت غیرقابل تصوری، به عقل هیچکس نمی گنجد که ناتو بتواند ادعا کند که از چنین قابلیتهای شورشیان بی خبر بوده است...
 
تجاوز به عنف بمثابه یک سلاح جنگی
[همه چیز] بسیار بدتر از آن است که تصویر می کردید، آره؟ تا اینجا، واقعیت استفاده شورشیان از تجاوز به عنف بمثابه شیوه «مجازات» طرفداران قذافی یا خانواده های «بیطرف» که بطور اتوماتیکی با شورشیان همراهی نمی کنند، از همه غم انگیزتر بود.
طبق فرهنگ اسلامی پس از تجاوز داغ ننگ را همه بستگان کسی که مورد تجاوز واقع شده، بر پیشانی خود حمل می کنند. خود این امر به نوبه خود، یک نوع مجازات جمعی بحساب می آید.
در حال حاضر گروه زنان مدافع حقوق بشر، از قربانیان تجاوز بازپرسی می کند. در اینجا فقط ادای شهادت چند نفر در مورد تجاوز به عنف و اظهارات شاهدان ارائه شده است.
توجه داشته باشید که این عجیب ترین وقایع اتفاقیه نیست. [البته] که طی کردن صدها کیلومتر راه و عبور از پست های بازرسی و بمبارانها، مشکل بزرگی است. زمانیکه اعضای گروه تحقیق غیردولتی در تاریخ ٢٢ ژوئن بیش از ٣٠٠ کیلومتر راه برای فیلمبرداری از پسری طی کردند که شورشیان ناتویی بخاطر امتناع او از وارد شدن به واحد شبه نظامی آنها، وی را اخته کرده و بر چشمش میل کشیده بودند، با چنین مشکلاتی مواجه شدند.
ویدئو فیلم بعدی حاوی تجاوز به دختر باکره را پدر یک خانواده هوادار قذافی تقدیم کرد. شورشیان ناتویی بزور تفنگ او را از خانه بیرون کشیده و بطور دسته جمعی مورد تجاوز قرار دادند و پس از آن، پستانهایش را با چاقو بریدند، و این دختر در اثر خونریزی فوت کرد.
در حال حاضر محققان مدافع حقوق بشر منتظر فرصت بازپرسی از زنی از شهر الزاویه هستند که پس از تجاوز گروهی به وی، پستانهای او را [نیز] بریده اند. پس از آنکه شورشیان هار در حال شلیک هوایی فرار کردند، این زن در حال خونریزی را شاهدان بهت زده از مرگ نجات دادند.
او در بیمارستان بستری شده، ولیکن، هنوز هم در شرایط بهت (شوک) زدگی جسمی و روحی شدید بسر می برد و و برای گفتگو آماده نیست. مدفعان حقوق در کنار او هستند و سعی می کنند او را یاری دهند. ما برای معالجه و انجام عمل جراحی ترمیمی او در آمریکا و یا اروپا، بسرعت در جستجوی یک حامی در آمریکا هستیم.
١٩ ژوئن، سربازان قذافی در جریان نبرد برای تصرف شهر میسوراتی، یکی دیگر از قربانیان تجاوز به عنف را نجات دادند. شورشیان این زن جوان را ربوده و بمدت ٢٠ روز بعنوان گروگان نگه داشته بودند و تا زمانیکه نیروهای قذافی خط دفاعی آنها را [در همان منطقه] شکسته و آن زن نگونبخت را نجات دادند،  شورشیان بطور شبانه روزی به نوبت به وی تجاوز می کرده اند.
و این است مأموریت انساندوستانه ناتو... بی هیچ تردیدی، [سازمان] ناتو به یک اقدام جنون آمیز مبتذل دست زده و لازم است سریعا از پشتیبانی شورشیان دست بردارد. پول مالیات دهندگان آمریکا برای آموزش فنون تهدید و ارعاب به طالبان جدید صرف می شود و دولتهای غربی نیز ثروتهای لیبی را به یغما می برند.
اما ناتو روحیات مردم لیبی را در نظر نگرفته است. لیبی دارای تاریخ درخشانی بوده و سنت دفاع از استقلال میهن در مقابل اشغالگران خارجی در میان مردم ریشه دار است. خانواده ها و رهبران قبایل لیبی برای دریافت غرامت از کشورهای عضو ناتو و کشورهای عرب حامی شورشیان کوشش می کنند.
در حالیکه ناتو شورشیان را آموزش می دهد و آنها را از لحاظ اونیفورم، تسلیحات، جلیقه های ضد گلوله، وسایل حمل ونقل و مشاور تأمین می کند و از هوا مورد پشتیبانی قرار می دهد، باید مسئولیت همه این جنایت ها را هم بپذیرد. باید غرامت مالی [لیبی] را بحساب شهروندان کشورهای عضو ناتو- از محل [سیستم] آموزش، بهداشت، بازنشستگی و تحصیل آنها در دانشگاهها و از حساب احداث راهها، پلها و غیره بپردازد.
پاتریک هایزلداین کارشناس بریتانیایی مناقشه لیبی و ناتو، سهم بریتانیا از غرامت را ٢ و ٨ دهم میلیارد دلار برآورد کرده است.
بطور کلی لازم است از همه دولتها و کشورهای عضو ناتو پرسیده شود که چرا از این شورشیان پشتیبانی می کنند؟ بی تردید، همه ما هم باید پاسخ این پرسش بسیار مهم را بدهیم.
آیا رئیس جمهور اوباما باید بحساب دلارهای بدست آمده از مالیات دهندگان طبقه متوسط آمریکا، هزینه مالی این جنگ را تأمین نماید؟ (در اینجا، نویسنده مقاله یا از روی تعصب و یا به عمد می خواهد این مسئله را در اذهان مردم القاء کند که گویا هزینه جنگهای آمریکا بحساب مالیات دهندگان آمریکایی تأمین می شود. اما، در واقعیت امر، نه چنین هزینه هایی از جیب مردم آمریکا تأمین می شوند و نه اقتصاد آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان است. بلکه، همه این پولها بحساب چاپ بی حد و حصر دلارهای بی پشتوانه و به تبع آن، بحساب غارت لجام گسیخته ثروتهای مردم جهان تأمین می گردند... مترجم). یا آمریکا باید نقش آموزگار و مربی نیروهای القاعده را ایفاء نماید؟ و آن هم باید درست در زمانی بوقوع به پیوندد که ملت بزرگ ما به پایان «سرخ و سیاه» خود نزدیک می شود؟ درست زمانیکه آمریکاییها با تمام قوا برای پیدا کردن کار و محروم نشدن از مسکن رهنی خود [حاصل دریافت وام] تلاش می کنند؟ و [باضافه آن] آیا با آگاهی بر اینکه اینهمه سرباز از نفس افتاده ما در دو جنگ باخته ما، دقیقا با همان شورشیان القاعده در عراق و افغانستان نیز می جنگند؟
بر اساس دقیقاًَ کدام قانون امریکا باید بطور تصنعی از ناتو بخاطر آنکه انگلیس و فرانسه بتوانند یادمان دوران طلایی امپریالیسم گذشته خود را دو باره احیاء کنند، پشتیبانی می کند؟ آیا همه اینها، ارزش به مخاطره انداختن امپریالیسم خود ما و موفقیتهای آن را دارد؟
این فیلمهای ویدئویی واقعیت کاملا دیگری را در مقابل چشمان ما بنمایش درمی آورند. سیا، شاید از اینکه من این فیلمها را منتشر کرده ام، خشمگین بشود. ولی مأمور خوب یک سازمان امنیتی هم باید صادق باشد. ما نباید واقعیات وحشتناک و بدمنظر را از نظرها پنهان کنیم. ما موظف به کسب اطلاعاتی هستیم که هم رهبری و هم جامعه برای انتخاب سیاسی آگاهانه به آنها نیاز دارند. اغلب اطلاعات جاسوسی بسیاربسیار نامناسب هستند. اما به نظر من، ترحم به [اعصاب] شما صحیح نیست.
من بعنوان مأمور سابق سازمان جاسوسی آمریکا، گمان می کنم که ایالات متحده آمریکا باید روابط خود با شورشیان لیبی را سریعاًَ قطع کند و به پشتیبانی مالی آنها پایان دهد.
شما که خودتان تصمیم گیرنده هستید.
در باره سوزان (یا سوسن) لینداوئر- او در سازمان ملل متحد در بخش ضد تروریستی کار می کرد. در شعبه تحت مسئولیت او کشورهایی مثل لیبی، عراق، مصر، یمن، سوریه و مالزی عضویت داشتند. گروه تحت رهبری او مدتها پیش در مورد وقوع حادثه تروریستی  ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١هشدار داده بود. وی مؤلف کتاب «تعصب یا خسارت مفرط» (Extreme Prejudice) می باشد.
Susan Lindauer
افزوده های مترجم:
ــ امپریالیسم آمریکا و همه دولتهای «غربی» که بپشتوانه دلارهای نفتی و آدمخوران کشورهای مرتجع عربی، ابتدا گروهکهای تروریستی القاعده و طالبان را خلق کرده و سپس به بهانه جنگ با همان گروهکهای سیاساخته، افغانستان را به آزمایشگاه انواع تسلیحات جدید، تخلیه گاه تسلیحات کهنه تر خود و مرکز کشت انواع مواد افیونی تبدیل کردند، یقینا در آینده نزدیک نیز، ببهانه مبارزه با همین شورشیان آدمخور ناتویی، که «الله اکبر گویان»، سر می برند و به زنان تجاوز می کنند، کشور پیشرفته لیبی را که مصمم بود در همین سالها هشتمین معجزه جهان (آبرسانی صحراهای وسیع از طریق کانالها و رودخانه های مصنوعی) را در معرض تماشا قرار دهد، پس از اینهمه وحشیگری به محل تاخت و تاز اوباشان غربی تبدیل خواهد کرد.
ــ از همه طرفداران و همچنین، مخالفان جنگهای استعماری دولتهای غربی تقاضا می شود ضمن مطالعه این مطلب و اگر دل و جرأت تماشا دارند(من که ندارم)، با مشاهده ویدئوفیلمهای مورد بحث در این مقاله، در دادگاه وجدان خود به این سؤال پاسخ گویند که: آیا تشکیل، آموزش و تربیت گروههای آدمخوار که براحتی کارد سلاخی بدست گرفته و با خونسردی سر انسان می برند، هتک حرمت زنان و دختران می کنند و یا بمبهای یک تنی را در کوچه و خیابانهای شهرها و روستاها رها می کنند، در جایی غیر از لابراتورهای سازمانها و نهادهای امنیتی- سیاسی امپریالیستی- صهیونیستی امکانپذیر هست؟ اگر پاسخ منفی باشد، آیا حاضر خواهند بود دولتهای امپریالیستی را مصداق کامل تروریسم تعریف نمایند؟