۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

6th day of Israel's offenive on Gaza, Operation Pillar Of Defense

یانیه‌ی شماری از زندانیان سیاسی ایران در محکومیت حمله‌ی رژیم نژادپرست اسرائیل به فلسطین

یانیه‌ی شماری از زندانیان سیاسی ایران در محکومیت حمله‌ی رژیم نژادپرست اسرائیل به فلسطین


مردم شریف ایران
باز آتش حمله‌ی نظامی و بمباران‌های وحشتناک در فلسطین و اسرائیل زبانه کشیده است. ارتش متجاوز اسرائیل به فرمان دولت نژادپرست این کشور و تحت شرایط تنگناهای اقتصادی و سیاسی که این دولت با آن دست به گریبان است دست به جنایت‌های تازه‌تری زده است. انگیزه‌ی اصلی این جنایت‌ها مثل همیشه سلطه‌طلبی امپریالیستی و نوامپریالیستی و صهیونیسم سیاسی وابسته و پیوسته به آن است. دولت اسرائیل نمی‌خواهد آرامش و تعاون در منطقه حکمفرما گردد. برای این دولت هر نشانه‌ای از وحدت مردمی به‌ویژه اتحاد کارگری بین فلسطینیان، اسرائیلی‌ها و سایر مردم عرب و غیرعرب منطقه، کابوسی ابدی است.
این بار نیز بر همین پایه دولت اسرائیل اقدام به بمباران و کشتار مردم فلسطین کرده است. متأسفانه اسرائیل از بی‌مایگی و انحراف دولت‌هایی که در انقلاب‌های نیمه‌کاره‌ی عربی در مصر و تونس و لیبی به قدرت رسیده‌اند و از جنگ داخلی سوریه که به کشتار ده‌ها هزار نفری و خشونت و ویرانی حاصل از مداخلات امپریالیستی و بازتاب آن در کشور استبدادزده‌ی سوریه با حکومتی سرکوب‌گر منجر شده است بهره‌برداری می‌کند. اسرائیل در کنار آمریکا و متحدان امپریالیستی و منطقه‌ای بر آن است تا به هر قیمتی از رشد جنبش‌های مستقل، برابری جویانه و دموکراسی‌خواهانه جلوگیری کند و در این راه تا کنون خسارت‌های انسانی و مادی باورنکردنی‌ای را متوجه مردم کرده است. حکومت‌های مرتجع موجود و حکومت‌هایی که سرهم‌بندی شده از نیمه‌ی راه جنبش‌های مردمی به قدرت می‌رسند با ظاهر دموکراسی مطامع نئولیبرالی و نوامپریالیستی جهانی و متحدان نوعی آن را به‌پیش می‌برند. گرایش‌های سست و بازیگرایانه از یکسو و گرایش‌های خشونت‌پسند و واپسگرا از دیگرسو زمینه‌ها و بهانه‌های مناسبی برای ارتش متجاوز اسرائیل فراهم می‌آورد. در این میان تاوان و هزینه‌ی سنگین همیشه متوجه مردم فقیر و بی‌نوای فلسطین بوده است. ضرورت اعلام همبستگی سیاسی ضدامپریالیستی – ضدبنیادگرا با مسئله‌ی فلسطین از سوی ما از آنجا ناشی می‌شود که از یکسو حیات سیاسی قدرت‌های مرتجع موجود به ناآرام نگه داشتن منطقه گره خورده است و از سوی دیگر اپوزیسیون نولیبرالی هویت‌یابی خویش را منوط به دفاع از امپریالیسم بشردوستانه نموده است. این‌بار نیز سرآغاز تیره‌روزی‌ها درون دوزخ‌های تازه‌تر را شاهدیم.
ما می‌دانیم که سوق دادن مقاومت فلسطین و منطقه به سمت ایدئولوژی‌های ارتجاعی از یک طرف و تزریق ویروس‌های نولیبرالی در رگ‌های اقتصادی و سیاسی منطقه از طرف دیگر که با انگیزه‌های سلطه و حفظ قدرت جهانی و بومی انجام می‌شود، فلسطین و متحدان آن را کم توان می‌سازد. ما می‌دانیم که تا زمانی که مقاومت فلسطین مردمی‌تر، آزادتر، گسترده‌تر و مبتنی بر سازماندهی مقاومت مستقل در جای‌جای منطقه نشود ناکام می‌ماند. ما می‌دانیم که دستگاه امپریالیستی رسانه‌ای و خبری جهانی که بیش از دو دهه است از سوی نوامپریالیسم و معتقدان دولتی و نادولتی آن در همه جای جهان به‌کار است می‌خواهد از مقاومت برحق و ضروری مردم فلسطین و سایر کشورها و مردم زیر فشار مرگبار اسرائیل، جریانی تروریستی و صلح‌ستیز بتراشد و بهانه به دست تجاوزهای نژادپرستانه‌ی اسرائیل بدهد. ما باید از مواضع دوگانه و ریاکارانه‌ی کسانی که مقاومت فلسطین را محکوم و آن را بهانه‌ی بقای خشونت ضدبشری اسرائیل قلمداد می‌کنند اما در همان حال از خشونت‌های اعمال‌شده در سوریه با جان ودل استقبال می‌کنند آگاه باشیم و آن را محکوم کنیم. ما می‌دانیم که باید نیروهای آزاداندیش، برابری‌خواه و رادیکال عرب و یهودی و اصولاً مردم مترقی همه‌ی جهان با توان هر چه بیشتر به یاری فلسطین بیایند و پیوندهای مسموم اسرائیل را با افکار عمومی و حمایت دولت‌ها قطع کنند.
ما ضمن ابراز تأسف عمیق از کشتارها و خسارت‌هایی که متوجه مردم فلسطین و باز هم متوجه کودکان فقیر و بی‌نوا شده است و با محکوم کردن جنایت‌های هزارباره‌ی ارتش اسرائیل، برای مردم فلسطین آرزوی دستیابی به وحدت نظریه و عمل و روش و جلب باز هم بیشتر نیروهای مردمی جهان را برای آن داریم. ما با تأسف کشتار را در فلسطین و واکنش‌های آن را که منجر به مرگ شهروندان یهودی می‌شود محکوم می‌کنیم و برای هر انسانی که جان می‌بازد و به نوعی لطمه می‌خورد، در سراسر منطقه متأسفیم. با این اوضاع گمان ما این است که بازگشتن صلح و آرامش نه در گروی دست شستن از مقاومت فلسطین است و نه با فراموش کردن رأی و اراده‌ی مردم ساکن اسرائیل است که خود زیر فشار اقتصادی و تحمیل حکومت‌های دست‌راستی افراطی قرار گرفته‌اند. مردم اسرائیل، جنبش تسخیر وال‌استریت، انقلاب‌های عربی، مردم آزادیخواه ایران و . . . همه به همه باید به صلح و آرامش در فلسطین بیاندیشند و حکومت متجاوز و نژادپرست اسرائیل را یکسره محکوم کنند و در برابر آن واکنش جمعی داشته باشند.
ما در این بند به خصوص خود را همراه و همگام با مردم فلسطین می‌دانیم و درخواست وحدت عملی و کنش سیاسی، کارگری و رادیکال در ایران را داریم. این ضرورت خود را در مبارزه‌ی بی‌امان کارگران و توده‌های محروم جهان و منطقه در قبال پیشروی سیاست‌های نوامپریالیستی در قالب جنگ، تحریم و محاصره‌ی اقتصادی نشان می‌دهد. وظیفه‌ی دفاع از ستمدیدگان منطقه وظیفه‌ی انسانی، کارگری و سوسیالیستی ماست.
امضاکنندگان:
فریبرز رئیس‌دانا – فریدون صیدی راد – یاشار دارالشفاسعید جلالی‌فر – وحید علی‌قلی‌پور – رضا شهابی – داور حسین وجدان – بهنام ابراهیم‌زاده
زندان اوین
آبان ۱۳۹۱
 منتشر شده توسط مجله هفته   

تصاویری از جنایات ارتش اسرائیل در غزه

تصاویری از جنایات ارتش اسرائیل در غزه - بخش اول




روی تصاویر کلیک کنید!

تصاویری از جنایات ارتش اسرائیل در غزه - بخش دوم


تصاویری از جنایات ارتش اسرائیل در غزه - بخش سوم




Rafeef Ziadah - 'We teach life, sir', London, 12.11.11

FRANCE 24 Sur Le Net : 19/11/2012 SUR LE NET

پروانه فروهر درپاسخ به وزير آموزش عالى جمهورى اسلامى:شاهنامه شاه ستائى نيست حماسه ملى ايرانيان‏است!

۱۳۹۱/۰۸/۲۹ForouhardelavaranIstademimirand
 
      بنام خداوند جان و خرد

گرامى روزنامه همشهرى

 پنج شنبه اول تير ماه، در صفحه دوم ضميمه خانوادگى آن روزنامه، آقاى على كدخدا زاده، بعنوان گزارشگر، در گفت و  شنودى با وزير فرهنگ و آموزش عالى جمهورى اسلامى، در پرسشى كه به طنز شبهه انگيز بيشتر مى ‏مانست، از «صلاحيت شيخ مصلح الدين سعدى و حكيم ابوالقاسم فردوسى» براى استادى دانشگاه، آنهم در زمانه‏اى كه بيشتر فرهيختگان گرفتار هفتخوان «ستاد انقلاب فرهنگى» شده و خانه نشين و يا آواره گرديده‏ اند، سخن بميان آورد و آقاى محمد رضا هاشمى گلپايگانى به ژاژخائى پرداخت و ژرفاى بى مايگى، كم دانشى و ناآشنائى خود را با فرهنگ ايران زمين، آشكار كرد.
     از آن روز، در انتظار بودم ادب پروران، پژوهشگران و نهادهاى فرهنگى كه شمار آنها هم بسيار است، به اين گستاخى و اهانت نسبت به دو شخصيت برجسته ادبى، فرهنگى و تاريخى ايران، واكنشى در خور نشان دهند. ولى دريغ! در ميهن بلازده من، اختناق و سانسور چنان جو گسترده ‏اى يافته كه قلمها در نيام شكسته و نفسها گوئى در كام بريده‏ است !!
      ناگزير، من كه سراسر كودكيم، چونان ديگر فرزندان اين سرزمين، با نواى دلنشين شاهنامه رنگ گرفته و پهلوانان آن، انسانهاى آرمانيم هستند و در جايگاه مادرى نيز، با كلام فردوسى نهال ايران ستائى را در دل دختر و پسرم نشانده ‏ام، تنها به حكم وظيفه ملى و با كوله بار عشق به همه رادان گران سنگى كه در هنگامه‏ هاى سخت گذر، جان گرامى را سپر بلاى اين ميهن ورجاوند كرده ‏اند، با فروتنى و پوزش از همه صاحب نظران عاليقدر، اين نامه را براى آن روزنامه مى ‏فرستم و بنابر قانون مطبوعات - اگر قانونى برجا باشد - مى ‏خواهم به چاپ برسد. گرچه خود نيز بگونه نامه سرگشاده، آن را به آستان ملت ايران، عرضه مى ‏دارم تا بسهم خويش، گرد آزردگى از روان آن بلند آوازه ترين نمادهاى انديشه بشرى كه هريك زمينه‏ هاى ويژه‏اى داشته‏ اند، از اين ناسپاسى بزدايم.
      آقاى محمد رضا هاشمى گلپايگانى كه از «معاودين» از كشور استعمار ساخته عراق است و بخش نخست آموزشهاى خود را از نژادگرايان حزب بعث گرفته ‏است و به بركت زد و بندهاى خانوادگى، بدون داشتن شايستگى، در «ستاد انقلاب فرهنگى» كه هدف آن تاراندن استادان كارآمد از دانشگاهها بود، به كارپرداخته و در كابينه دوم آقاى على اكبر هاشمى رفسنجانى، با داعيه «مهندسى پزشكى» و يدك كشيدن لقب «دكتر»، بى بهره از علوم انسانى و نا آگاه از زير و بم آموزش و پرورش، بركرسى وزيرى فرهنگ و آموزش عالى نشانده شده ‏است، در مصاحبه ياد گرديده، ماهيت «عرب گرائى» و «بعث زدگى» خود را نشان داد.
      گزارشگر روزنامه همشهرى مى ‏پرسد: «اگر سعدى زنده بود، فكر مى ‏كنيد حاضر مى‏ شد با وضعيت فعلى، استاد يكى از دانشگاههاى كشور شود؟»  و وزير پاسخ مى‏ دهد: «با روحيات بسيار قوى و انعطاف پذيرى كه از سعدى مى ‏دانيم، خودش را تطبيق مى‏ داد. سعدى شخص با معرفت اهل زندگى و اهل تجربه بود. » و با اين برداشت، به كنايه، به شيخ مصلح الدين سعدى، يكى از درخشان ترين ستاره هاى آسمان ادب ايران، تهمت سازشكارى، رنگ بازى و تن دادن به جدول ارزشهاى حاكم، براى چسبيدن به زندگى زد.
      در بخش ديگرى، از اين گفت و شنود رسواگرانه، از وزير فرهنگ درباره شاعر فرزانه ايران زمين، استاد سخن، ابوالقاسم فردوسى، چنين پرسش شده ‏است: «با ملاكهاى شما در اين وزارتخانه، آيا فردوسى مى ‏توانست پست استادى بگيرد؟ » و نامبرده در پاسخ نابخردانه‏اى كه نشان از بى دانشى و غرض ورزى دارد، چنين مى‏ گويد: «در مقطع زمانى و مكانى كه فردوسى زندگى مى ‏كرد، حتماً اما با معيارهاى امروزى، شك دارم. در ملاكهائى كه ما داريم، مدح گوئى راجع به شاهان پسنديده نيست. چون فردوسى با همه خصوصيات خوبى كه داشته، اين مسئله در كارهايش انعكاس دارد و ممكن است اين مدح گوئى برايش مشكل ايجاد كند.»
      اين داعيه تنگ نظرانه كه بزرگ مردى چون ابوالقاسم فردوسى، به سودائى، در مدح كسانى، سيلابه روح بر ورق رانده باشد، سخت بى بنياد است و دور از انصاف كه شاهنامه درخششى در تاريكى اختناق و فرياد رعد آسائى در خلاء ارزشهاى ايرانى است. زمانى كه تركان غزنوى خاندانهاى ايرانى را برانداختند و شعر فروشان دربارى همه آن سياهكاريها را با مديحه سرائى رقم زدند و ديگر گون جلوه دادند، از گرد راه سوارى پديدار شد. بادلى چون آتشفشان و طبعى چون آب روان و اراده‏اى چون كوه سترك، او فرياد برآورد:
 چنين گفت موبد كه مردن بنام
 به از زنده دشمن بدو شادكام
      آن خرد هميشه بيدار بدرستى مى ‏دانست هر بينش كه براى رسيدن به رستگارى، از كوره راه بيداد بگذرد، به فرجام، نا رستگار است. و سخن فردوسى، سخن ريكاران دنيا دوست كه خود را به جامه انديشه‏اى دلپذير مى ‏آرايند و آن را به فساد مى ‏كشند و سود مى ‏جويند، نيست.
      حكيم ابوالقاسم فردوسى، به داورى تاريخ ، بيزار از چاپلوسى و مديحه است. رواج دهنده زبان فارسى، پايبند شيعه گرى و دشمن تازى و ترك، بمثابه دو عنصر اشغالگرى است كه پنجه بر گلوى ايران نهاده بودند.
     زندگى چنين اسطوره‏اى كه در گذشته بى ‏آغاز و آينده‏ اى بى‏ فرجام جارى است و حركت انديشه او چون كلافى به بزرگى فلك، كلى واحد و تمام، پرديسى خود سامان و خود پايدار كه بايد بگونه پديده‏اى اصلى پيش رو نهاد و از درون سنجيد و اين نه كار هر خس و خاشاك است.
      جهان از فروغ چنين انسانهائى روشن است كه جان مايه از راستى و رادى گرفته‏ اند و برغم تلخاميها و فروريزى ارزشها، دست از تلاش و ستاره باران شب زندگى ملى برنداشته‏اند.
      چونان مشعلى فروزان در ظلمت و ترديد و بزدلى و رنگ بازى.
      حكيم ابوالقاسم فردوسى مردى يزدان شناس، هنرمند، دور انديش و عاشق ايران ، در دوستى استوار و در وفادارى پايدار، به درازناى آرزوهاى ملتى كه خود را در او خلاصه مى ‏كند. جان بركفى كه در راه هدف سر از پا نمى شناسد و خويشتن را فداى سود و صلاح ملت مى‏ نمايد. نگاهبان ايران و آرامش بخشاينده همگان.
      براستى آيا صداى وزير فرهنگ و آموزش عالى جمهورى اسلامى آنجا كه استادى حكيم ابوالقاسم فردوسى را دچار اشكال مى ‏بيند، صداى وزير كاسه ليس سلطان محمود غزنوى نيست كه قتل او را آرزو مى ‏كرد؟
      بى مهرى به شاهنامه و دشمنى با فردوسى، آن پيام خرد و دانش در اين سرزمين، تازگى ندارد. بيش از هزار سال از زندگى تلخ و بزرگوار حكيم مينوسرشت ايران، مى‏ گذرد. در ميان سفله پروريهاى پهنه تاريخ، بى ‏دادى كه براو رفته، بى مانند است.
      با گذشت بيش از هزار سال، هنوز جهان شگفت شاهنامه برارباب فضل دربسته و ناشناخته مانده‏است. ولى در اين دوران دراز، شاهنامه زندگى پرشكيب خود را ميان توده مردم نياخاك اهورائى ما ادامه داده ‏است و صداى گرم آن استاد همه زمانها و همه مكانها شنيده مى ‏شود.
      بيش از هزار سال است كه فروزه تابناك شاهنامه گستره فرهنگى ميهن را روشنى، شور و اميد بخشيده و فرزندان ايران را ديرينه سال در دشتها و كوهساران، از كناره هاى سرسبز دريا تا بستر گرم اروند خونين، از ستيغ برف آگين بلندى كوههاى قفقاز تا كرانه‏ هاى نيلگون خليج فارس و درياى عمان، همه جا و همه گاه، شاهنامه، اين سرود جاودانه هستى و يگانگى ملى را سرداده اند كه سرچشمه اميد و پايدارى و مايه سربلندى بوده ‏است. و بسبب كليت جهانى و آشكار كردن ژرفترين دردهاى آدمى تا كنون همپاى زمانه آمده و از تطاول جان بدر برده‏است.
      بى گمان ستيزه واپس گرايان بركرسى قدرت نشسته با شاهنامه كه نمونه‏ اش ستردن داستانهاى آن از كتابهاى درسى است، ريشه در انديشه آنان نسبت به اين سرزمين كه جولانگاه گرديده و بزرگان ملى ما دارد. ولى نگاهى به شمار روز افزون نوشتارها، كتابها، فصل نامه هاى پژوهشگران، در همين دوران وانفسا، پيرامون حكيم ابوالقاسم فردوسى، داورى مردم را نشان مى‏ دهد كه در سالهاى سياه سلطه بيگانه، شاهنامه را در پستوها و بدور از حيطه گزمه ها، حفظ كردند و سينه به سينه، اين سروده‏ هاى آسمانى را نسلى به نسل ديگر، سپرد تا جائى كه امروز، تنديس شكوهمند آن نماد ايرانى گرى را در جاى جاى اين كهن بوم و بر، برافراشتند.
      حال زمانه فضيلت سوز كار را بدانجا كشانيده كه يك روزنامه دولت به اين حريم خرد و رايت آزادى و آزرم و دين دارى، چنين گستاخى روا مى ‏دارد و سخنان زشت و سخره آور مردى تربيت شده بعثيان را كه كلاه كج نهاده و راست نشسته، باز مى‏ گويد !!
       راستى را آقاى محمد رضا هاشمى گلپايگانى وزير فرهنگ و آموزش عالى جمهورى اسلامى، شاهنامه، اين شاهنامه تاريخى و هويت ملى و دادنامه انسانى را حتى يكبار ورق زده‏ است و مفهوم «مديحه سرائى» را مى ‏شناسد؟ و آيا جا ندارد به سبب اين بى دانشى، جايگاهى را كه به ناحق اشغال كرده، ترك نمايد؟ و شايسته ترين روش جبران اين بى ‏حرمتى آنستكه به دانشگاه پلى تكنيك باز گردد و در درسى كه داعيه تخصص آن را دارد، مهندسى پزشكى، انجام وظيفه كند و ديگر گرد كارهائى كه از آن آگاهى ندارد، نگردد.
با احترام - پروانه فروهر
آدرس- تهران - خیابان سعدی خیابان هدایت- کوچه شهید مرادزاده- شماره 24
24/04/1374
 

سرين ستوده در سلول انفرادی بند ۲۰۹ اوين؛ ۱۸ ماه ممنوع از تلفن زدن به خانواده

سرين ستوده در سلول انفرادی بند ۲۰۹ اوين؛ ۱۸ ماه ممنوع از تلفن زدن به خانواده

۱۳۹۱/۰۸/۲۹nasrin sotodeh4 13 1 -کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران ـ رضاخندان همسرنسرين ستوده وکيل وزندانی عقيدتی به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران با شرح آخرين وضعيت همسرش گفت که اين وکيل حقوق بشر هم اکنون دوران ۲۰ روز سلول انفرادی را می گذراند که روز چهارشنبه به پايان می رسد. او به کمپين گفت که همسرش قرار بود ۲۰ روز در انفرادی باشد و او اين انفرادی را الان در بند ۲۰۹ می گذراند.
 
رضاخندان گفت: « روزهای ملاقات ما از وقتی که نسرين اعتصاب غذا را شروع کرد به يکشنبه منتقل شده بود همرا با ديگر زنان زندان عقيدتی. ولی می‌گويند چون انفرادی است بنابراين ممنوع الملاقات هم هست که ربطی به هم ندارند. اين ۲۰ روز ۳ روز ديگر تمام می شود و بايد به بند عمومی منتقل شود ولی مشکل اين است که نسرين ۱۸ ماه است که يک بار هم تلفن نداشته است و ممکن است حتی انتقالش به بند عمومی را اين هفته متوجه نشويم. اولين روز ملاقات رسمی ما بايد روز يکشنبه ی هفته آينده می بود که به علت مصادف شدن آن روز با عاشورا تعطيل رسمی است و ملاقاتی در کار نيست.

او با توضيح در خصوص اينکه برخی منابع از ناپديد شدن نسرين ستوده خبر داده بودند به کمپين گفت: « نسرين الان ۲۰۹ است ولی از آنجاييکه مسولين اين بند ميگويند اينجا هست ولی هيچ مسوليتی در قبال آن نداريم از طرف ديگر زندان اوين هم ميگويد در اختيار ما نيست من جايی گفتم نسرين از نظر قضايی ناپديد شده است و اين سوء تفاهم به وجود آورده است. اين هشدار را از آن جهت دادم که که خدای نکرده در صورت هرنوع اتفاقی اينها از خود سلب مسوليت خواهند کرد. الان نسرين طبق قانون و هيچ قرارری ممنوع الملاقات نيست ولی همين بازی های داخلی باعث شده است که عملا از ملاقات هفتگی محروم شده است، ملاقاتی هم که ۱۰ دقيقه به بچه ها در يکی از ساختمانهای اداری خارج از سالن ملاقات داده شد به خاطر اين بود که دادستان تهران يک روز بعد ميخواست مصاحبه کند و در آنجا قرار بود خبرنگاری راجع به ملاقات نسرين سوال کند و او هم ميخواست جوابی داشته باشد.»

نسرين ستوده، وکيل و فعال حقوق بشر يکی از زنان زندانی اوين است از تاريخ ۲۶ مهرماه در اعتراض به وضعيتش دست به اعتصاب غذا زده است که نه تنها به خواسته های او رسيدگی نشده بلکه او را از تاريخ چهارشنبه ۱۰ آبان ماه به سلول انفرادی منتقل کرده اند. نسرين ستوده ۱۳ شهريور ماه ۱۳۸۹ بازداشت شد و در دادگاه بدوی به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال محروميت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعيت خروج از کشور محکوم شد اما دادگاه تجديد نظر حکم او را به ۶ سال حبس و ۱۰ سال محروميت از وکالت کاهش داد.

رضا خندان پيشتر در مصاحبه ای با کمپين در خصوص وضعيت همسرش در سلول انفرادی گفته بود: « در سلول انفرادی مطلقا هيچ امکاناتی وجود ندارد. به نسرين فقط يک جلد کتاب، عينک مطالعه اش و يک کيسه آب گرم داده اند. او در سلولی با سه ديوار و يک در فقط با همين وسايل زندگی می کند. من اميدوارم او زودتر به بند عمومی منتقل شود تا رسيدگی ها به او بيشتر شود. روز دوشنبه ۲۲( آبان ماه) بچه ها توانستند مادرشان را دقايقی ملاقات کنند اما آنها نمی توانستند تصوير درستی از وضعيت مادرشان بدهند، فقط می گفتند خيلی لاغر شده است، متاسفانه به هيچکدام از نزديکان ديگر نسرين اجازه ديدار ندادند تا حداقل بدانيم وضعيتش تا چه اندازه رو به وخامت است.»

خون مردم غزه: بهای تبلیغات انتخاباتی دولت اسرائیل

Felestin Hamas120310«هدف عملیات اسرائیل برگرداندن غزه به قرون وسطی است. در آن صورت است که ما برای چهل سال آسوده خواهیم بود»
وزیر کشور اسرائیل، به نقل از هآرتص، 17 نوامبر 2012
بهروز عارفی: سیاست دو بام و یک هوا، در هیچ جای جهان به اندازه فلسطین اعمال نمی شود. هنوز زخم های تهاجم سال 2008 اسرائیل به غزه التیام نیافته اند که ارتش اسرائیل جنگ دیگری را با مردم این کرانه باریک تدارک دیده است.
اداره «هماهنگی امور انسانی سازمان ملل متحد» درباره «سرزمین فلسطین اشغالی» در گزارشی در ژوئن 2012، درباره «پنج سال محاصره غزه» ازشرایط اسفناک انسانی مردم غزه سخن رانده است. (1) در گزارش آمده است که این نوار باریک 360 کیلومترمربعی دارای بیش از یک و نیم ملیون جمعیت است و به عبارت دیگر بیش از چهارهزار و پانصد نفر در هر کیلومتر مربع زندگی می کنند. این سرزمین کوچک بخشی از فلسطین است که از سال 1967 در اشغال اسرائیل بوده و گر چه ارتش اسرائیل آن را ترک کرده ولی محاصرهء آن همچنان ادامه دارد. اما، گزارش های نهادهای گوناگون و فرستاده های ویژه سازمان ملل، نظیر رابرت فالک، در «شورای امنیت سازمان ملل» گوش شنوائی نمی یابد و چون آب در هاون کوبیدن است. هر بار که مسئله محکومیت اسرائیل به خاطر جنایت های جنگی اش و نیز ادامه اشغال پیش می آید، شمشیر داموکلس وتوی امریکا و متحدینش بلند می شود.
بمباران های اخیر و نیز تدارک حمله زمینی به غزه، ادامه سیاست های دائمی دولت اسرائیل در قبال فلسطینی هاست.
اوری آونری نویسنده و صلح طلب نامی اسرائیلی در مقاله ای با عنوان «جنگ زائد دیگر» (2) می نویسد: درگیری های جاری در امتداد نوار غزه، امر تازه ای نیست، این درگیری ها ادامه زنجیر رویدادهائی است که هر کدام، «تلافی رویداد گذشته است، هر کنشی با واکنشی روبروست که تلافی جویانه ادامه می یابد، که با....ادامه می یابد». مقامات اسرائیلی می گویند که «شلیک به تانکی از ان سوی سیم های خاردار، خط قرمز است. و خاورمیانه مملو است از خطوط قرمز....»
آونری می افزاید که قتل احمد جعبری [مسول نظامی حماس]، نشانه ء آغاز عملیاتی است که از پیش طرح ریزی شده است. عملیات «ستون های ابر» که نام آن از یکی از آیه های سفر خروج (21:13) کتاب مقدس گرفته شده تا بار معنوی هم به تجاوز داده شود، چون ضربه های گذشته قابل پیش بینی نیست. هر جنگی منطق خود را دارد.
هآرتص، 15 نوامبر در مقاله ای به قلم آلوف بن و با عنوان «اسرائیل پیمانکار خود را کشت» می نویسد: «احمد جعبری پیمان کار مسئول حفظ امنیت اسرائیل در باریکه غزه بود. این نامگذاری برای برخی مزخرف جلوه می کند، برای کلیه کسانی که در ساعت های اخیر، او را «تروریست»، «رئیس کارگزینی ترور» و یا «بن لادن ما [اسرائیل]» نامیده اند.»
« ولی با این همه، این چیزی است که بره راستی در پنج و نیم سال گذشته رخداده است. اسرائیل از حماس می خواست که آتش بس را در جنوب رعایت کرده و بر اجرای ان از سوی سازمان های مسلح در کرانه غزه نظارت کند. احمد جعبری مسئولیت این وظیفه را به عهده داشت».
یادآوری کنیم که دولت اسرائیل با این که حماس را سازمانی «تروریستی» می داند ولی به طور مستقیم و غیرمستقیم، بارها با آن سازمان گفتگو کرده است، از جمله در جریان تبادل گیلعاد شلیط با زندانیان فلسطینی. علاوه بر این، جنبش حماس (حرکه المقاومه الاسلامیه) برآمده از جمعیت اخوان المسلمین است. در سال های دهه 1970 و اوائل سال های دهه 1980، دستگاه های اطلاعاتی اسرائیل به این جمعیت کمک می کردند تا با سازمان آزادی بخش فلسطین مبارزه کند.
دولت اسرائیل، هر حمله به فلسطینی ها را با بهانه مبارزه با «تروریسم» انجام می دهد. دم از «تروریسم» می زند ولی خود، عامل درجه اول تروریسم دولتی در جهان است. به قول آونری در همان مقاله یادشده، «به یقین، جانشین جعبری بزودی انتخاب خواهد شد. اسرائیل ده ها رهبر سیاسی و نظامی عرب را به قتل رسانده است. اسرائیل قهرمان جهان چنین قتل هائی است که مودبانه «بازداری هدفمند» یا «حذف» می نامند. اگر این کار، ورزش المپیک بود، وزارت دفاع، موساد و شین بت[سازمان امنیت و اطلاعات داخلی اسرائیل] مدال طلا می گرفتند». او ادامه می دهد «هر بار اسرائیل یکی ازرهبران حزب الله یا حماس را به قتل رسانده، فرد قوی تری جانشین او شده است» ... اما، «دلیل این عملیات سیاسی است» و به شدت سیاسی.
اسرائیل در آستانه انتخابات قرار دارد. دولت نتانیاهو با فشار های داخلی و خارجی روبروست. به ویژه به دنبال اعتراض های گسترده خیابانی . مبارزات اجتماعی که مستقیما دولت اسرائیل را نشانه گرفته و با وجود نشیب و فراز ها، فروکش نکرده است، مردم اسرائیل بیشتر به فکر «گرانی قیمت نان و پنیرند. کمتر کسی به سیاست ملی می اندیشد». دولت های متوالی اسرائیل، سیاستی مشابه در قبال مردم فلسطین و نمایندگان سیاسی او داشته و آن چه که مهم است، ادامه اشغال و ساختمان مستعمره نشین هاست که سال هاست با تخطئه از هر اقدام صلح امیزی جلوگیری کرده است. البته ایجاد دیوار جدائی ننگین و ده ها اقدام دیگر را نیز می توان اضافه کرد.
اسرائیل با حماس قرارداد آتش بس امضا می کند ولی به جای مذاکره، رهبران آن را ترور کرده و نه فقط ساختمان های اداری غزه، بلکه خانه ها، بیمارستان ها و مدارس کودکان غزه را بمباران می کند. در منطق بین المللی، معمولا با دشمن است که برای مصالحه و صلح مذاکره می کنند. در سحرگاه امروز (یکشنبه 18 نوامبر) به گفته رادیو فرانس انتر، یک کودک 18 ماهه در اثر بمباران ها ی اسرائیل جان خود را از دست داد. آیا بهای تبلیغات نتان یاهو واهود باراک برای انتخاب مجدد را کودکان فلسطینی باید بپردازند و آن هم از جان خود.
دولت بحران زده نتانیاهو که نتوانسته نقشه جنگ با ایران را عملی کند، به جنگ دیگری برای خروج از بحران نیاز دارد و حلقه ضعیف این «دشمنان»، غزه است و مردم بی دفاعش.
به استثنای محافل و احزاب کمونیست، چپ های رادیکال و نهادها و سازمان های مترقی، در غرب صدای اعتراضی رسائی بلند نیست.
ویلیام هیگ وزیرخارجه بریتانیا اعلام کرد:« نخست وزیر و من هر دو به اسرائیل گفته ایم که درگیری زمینی در غزه باعث می شود که آن کشور حمایت و همدردی جامعه بین المللی را از دست بدهد» (بی بی سی- 18 نوامبر). به ژرف این سخن توجه کنید: دولت لندن، از این بابت نگران است که اسرائیل «حمایت و همدردی جامعه بین المللی را از دست» می دهد. و گرنه، نه سرنوشت فلسطینی ها ارزشی دارد و نه جان کودکان فلسطینی که در زیر بمب های اسرائیل کشته می شوند. وجهه اسرائیل ارزش دارد ونه جان مردم فلسطین.
نخستین کسانی که با سیاست های ارتجاعی حماس مبارزه می کنند، مردم فلسطین هستند و مسئله داخلی مردم غزه، ارتباطی به اسرائیل ندارد. دولتی که نام «تنها دولت دموکراتیک خاورمیانه» را همچنان به یدک می کشد، با حمله به غزه، علاوه بر کشتار مردم، مبارزه اجتماعی در غزه را نیز خدشه دار می سازند.
نباید فراموش کرد که قوانین بین المللی جهان شمول نیز مقاومت هر ملتی را در مقابل اشغالگران به رسمیت می شناسد. پشتیبانی از مقاومت مردم فلسطین، بدون توجه به ماهیت نمایندگان سیاسی آنان، بخشی از وظیفه ضدامپریالیستی است که در چارچوب دفاع از حقوق بشر نیز قرار می گیرد.
ادعاهای ارتجاعی جمهوری اسلامی و نیز کمک های آن به بخش های ارتجاعی سازمان های فلسطینی بخاطر منافع خود رژیم، نباید ما را از وظیفه سیاسی و انسانی مان دور کند. چگونه می توان در مقابل کشتار شبانه روزی ساکت نشست. مگر معیار تشخیص خوب و بد ایرانیان، رفتار سرکردگان جمهوری اسلامی است؟
از سوئی جنگنده های اف 16 و ارتش مدرن اسرائیل قرار دارد و از سوی دیگر پرتاب راکت هائی با برد محدود.
باید به قتل غیر نظامیان در هر جای جهان که باشد اعتراض کرد. پیرو آمار بت سلم(سازمان حقوق بشری اسرائیلی)، از 9 ژانویه 2009 تا سپتامبر 2012، در درگیری های متقابل اسرائیلی ها و فلسطینی ها، 271 فلسطینی (از جمله 30 کودک) و 4 اسرائیلی کشته شده اند.
در اثر بمباران های روز های اخیر اسرائیل، از روز چهارشنبه 14 نوامبر، 60 فلسطینی کشته شده اند که سیزده کودک در میان انان دیده می شوند. تلفات اسرائیل سه نفر گزارش شده است.یک لحظه تصور کنید که گوینده جمله «هدف عملیات اسرائیل برگرداندن غزه به قرون وسطی است. در آن صورت است که ما برای چهل سال آسوده خواهیم بود»، نه الی ییشائی، وزیر کشور دولت «دموکراتیک» اسرائیل، بلکه یک سیاستمدار عربی بود. چه غوغاها که در رسانه ها بر پا نمیشد. این گفتهء رژیمی است که در اروپا و آمریکا به مثابه «دموکرات» و «بشردوست» به خورد مردم می دهند. تهدید یک حکومت متمدن....
وزیر دولت اسرائیل، مردم فلسطین را به قهقرا و کشتارهای قرون وسطائی تهدید می کند. منتظر واکنش می نشینیم...
آیا می توان در مقابل چنین شرایطی ساکت نشست.
پاورقی ها:
1- http://www.ochaopt.org/documents/ocha_opt_gaza_blockade_factsheet_june_2012_english.pdf
2 – گوش شالوم، شنبه 17 نوامبر 2012، Another Superfluous War

فردای بهتر - م.سحر

بر گِردِ خود، پرگار سان ، خطّ ِ مُدوّر می کشم
وانگه به دامِ خویشتن ، آه از جگر بر می کشم
افتاده بیرون از کران   ، وز راهیان ِ کاروان
چون مرغ دور از آشیان ، بر هر دری پَرمی کشم
آن سو تر از دیوار ها ، افزون تر از بسیار ها
بی حاصل از پندارها ، پندار دیگر می کشم
تنها تر از خویشم چنان ، کز خود نمی یابم نشان
زین روست کز فرش زمان ، پا را فراتر می کشم
غمنامه در دل می برَم ، منزل به منزل می برَم
جسمی که در گِل می برَم ، سنگر به سنگر می کشم
با این شب ِ دیوانه خو ، خورشید دارم پیشِ رو
طرح درخشانی ازو ، برلوح و دفتر می کشم
هر لحظه تا سر برکشم ، چون ساقه ای از دانه ای
بر صفحهء رؤیای خود ، نقشِ صنوبر   می کشم

با نوبهاری درسفر ، همراهِ ابری بارور
بگذشته از کوه و کمر ،  فردای بهتر می کشم !

م.سحر
12.11.2012
http://msahar.blogspot.fr/