۱۳۹۸ مهر ۱۶, سهشنبه
«چه کسی شما را انتخاب کرده است؟»
اندر باب «رسالت تاریحی» و سابقه غیر«آنچنانی» مدیران گذار و باقی رهبران! – فرج سرکوهی
اگر تنها دبیر کل «شورای مدیریت گذار» سخنانی را میگفت که در این فیلم گفته است (لینک فیلم در پایان متن) امری میبود محدود به حوزه روانشناسی یک فرد و من نیز متنی نمینوشتم اما توجیه ادعای رهبری، حکمفرمائی و….نه بر اساس رای آزاد مردم، که بر اساس «رسالت الهی»، «تکلیف شرعی»، «رسالت تاریخی»، «ماموریت تاریخی»، «وظیفه تاریخی» و..، که خدا یا تاریخ به فرد یا افراد مشخصی محول میکنند، در میان حکومتیان ایران و در میان کسانی که خود را اپوزیسیون مینامند، کم نیست. در این تصور خدا یا تاریخ سرنوشت جامعه را رقم میزنند و کسانی را برای تحقق طرح خود برمیگزینند. دارندگان تکلیف یا رسالت، حقاینت و مشروعیت رهبری را نه از رای آزاد مردم که از خدا و تاریخ میگیرند و به همین دلیل پاسخگوی مردم نیستند. توهماتی از این دست از شاخصههای روانشناسی مستبدین موفق و ناکام است.
دبیر کل «شورای مدیریت گذار» ــ گروهی که بدون کمترین پایگاه در جامعه خود را به «مدیریت گذار» جامعه ایرانی از نظام کنونی به نظام دیگر منصوب کرده است، در پاسخ به این پرسش که «چه کسی شما را انتخاب کرده است؟» میگوید:
«در دوران گذار انتخابات آزاد امکان ندارد. در هیچ کشوری کسانی که گذار را سامان دادند بوسیله مردم انتخاب نشدند. در دوران گذار این تاریخ است که به شما ماموریت یا رسالت را می دهد که…»
اگر آقای شریعتمداری به دورانهای گذار یا انقلاب در جوامع مختلف مینگریست میدید که اکثریت مردم یا بخش مهمی از آنان، در غیبت انتخابات آزاد در دوران گذار، تمایل خود را به شیوههای گوناگون بیان میکنند به مثل در تظاهرات خیابانی یا با پاسخ مثبت به فراخوان گروه مطلوب خود و…
مدیران خودخوانده گذار هم میتوانند پایگاه خود را در میان مردم با فراخوان به یک حرکت مشخص و متمایز بیازمایند اما اینان نیز، چون دیگر ایرانیان مدعی رهبری، چنین نمیکنند چراکه پاسخ منفی مردم را به فراخوانهای خود میدانند.
هیتلر و موسولینی از «رسالت تاریخی» خود میگفتند اما دستکم زمانی که بخشهای مهمی از مردم از آنها حمایت میکردند. شاه کتاب «ماموریت برای وطنم» را نوشت اما دستکم زمانی که شاه بود. خمینی از رسالت و ماموریت الهی و تکلیف شرعی و ولایت خود میگفت اما دستکم زمانی که بخشهای مهمی از مردم تمایل خود را به رهبری او در عمل نشان داده بودند و مدیران گذار؟ کاریکاتورها فقط در مضحکه بودن به اصل شباهت میبرند نه در شاخصههای جدی اصل.
ما کنگره ملی تعیین میکنیم
در این فیلم بعد از رسالت تاریخی می رسیم به انتخاب دولت موقت. در پاسخ بدین سوالها که «بعد از این که قدرت به دست آمد، شما که انتخاب نشدهاید، به چه حقی قدرت را صاحب می شوید؟» و «دولت موقت را کی انتخاب می کند؟» می گوید «ما یک کنگره ملی تشکیل می دهیم. آن جا هم انتخابات نمی شود چون در دوره گذار امکان و امنیتی برای انتخابات نیست اما امکان داریم که امنای مردم، احزاب، گروه ها، شخصیت ها و… را در یک کنگره جمع کنیم و کنگره ملی با توافق دولت موقت را تعیین کند»
خانم ها و آقایان «مدیریت گذار» خود اعضای کنگره ملی را منصوب میکنند. خروجی کنگره منصوب مدیران خودخوانده گذار یعنی دولت موقت، چون خروجی شورای نگهبان منصوب رهبر جمهوری اسلامی، از پیش تضمین شده است.
دبیر کل گذار همه چیز را روشن کرده است جز چند نکته جزئی! که هنوز مبهم است به مثل:
الف ـ چه کسی این سی و چند نفر را برای مدیریت گذار برگزیده است؟ اینان از چه پایگاهی در جامعه و از چه مرجعیت، هژمونی و اتوریته ای در میان مردم، فعالان سیاسی مخالف و.. برخوردارند؟
ب ـ کی زنگوله را به گردن گربه میبندد و چگونه؟ (یعنی چه کسانی و چگونه جمهوری اسلامی را تا حد «صاحب قدرت شدن» این خانمها و آقایان به عقب نشینی وادار میکند؟
پ ـ مردمی که با مبارزه خود جمهوری اسلامی را تا حد واگذاری قدرت به عقب نشینی وادار کنند چرا باید مدیریت و رهبری را به این به خانمها و آقایان واگذار کنند؟
حذف بیکاران از نیروهای گذار
«دبیر کل گذار» یک قلم بیکاران را، که بخش مهمی از جوانان تحصیل کرده جامعه نیز در میان آنها است، از حضور در صف گذار محروم و گذار را به «کسانی که با شغل خودشان تعریف می شوند» محدود میکند چرا؟ چون «بقیه جامعه یعنی کسانی که شغل ندارند ممکن است اگر به میدان بریزند کارشان غارت و قتل و به هم زدن همه جامعه باشند و…»
اما بشنوید از مدیرگذار خیلی خیلی خوش سابقه!
کمدی، حتا مبتذل، باید که مضحک باشد و خنده بر لب آورد ورنه کمدی نیست. کمدی مدیران خودخوانده گذار نیز چنین است به مثل به دقیقه ۱۵ تا ۱۶ فیلم بنگرید:
آقای محسن سازگارا میگوید:
«اتحاد یکی از ۳ شرط اساسی پیروزی مخالفین است. برای ایجاد اتحاد احتیاج داریم به ۳ چیز. یک: مدیر و مدیران با سوابق خوب و مورد اعتماد مردم بدون سوء سابقه انچنانی …»
آقای سازگارا خود نمونهای است از «مدیر با سوابق خوب و مورد اعتماد مردم و بدون سابقه آنچنانی»
برای برخی سوابق او نگاه کنید به یادداشت قبلی من که لینک آن در پایان همین یادداشت هست. عضویت در گروه بنیان گذاران سپاه پاسداران (تا در ایران بود این را در سوابق خود مینوشت. شنیده ام که اخیرا انکار میکند)، معاونت جناب بهزاد نبوی به هنگامی که او معاون نخست وزیر وقت بود و سرکوب مخالفان، به گفته خود نبوی در مصاحبههای منتشر شده آن روزگار و نیز در خاطرات رفسنجانی جلد عبور از بحران و… از وظایف این معاونت بود، شرکت در طراحی و کشتار ۶۰ که در یادداشت قبلی نوشتهام، معاونت وزارت صنایع سنگین جمهوری اسلامی به دوران تخریب صنایع کشور و… البته که سوابق او از منظر دیگر مدیران خوخوانده گذار نه فقط «آنچنانی» نیست که موید «خوش سابقه» بودن او نیزهست است مشروط بدان که صاحب این سوابق با برخی محافل ارتباط داشته و …
اینک یادداشت قبلی من در باره شورای مدیریت گذار:
اشتراک در:
پستها (Atom)