۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

نامه نهم همسر طره تقی‌زاده زندانی بهایی به وزیر اطلاعات و رئیس قوه قضاییه

خود نیز به اداره اطلاعات احضار شدم


دوشنبه , ۱۸ مهر , ۱۳۹۰ @ ۱۲:۳۶ ق.ظ
نعنایت‌الله سنایی همسره طره تقی‌زاده زندانی بهایی در نامه‌ی نهم خود روسای وزارات اطلاعات و قوه قضاییه از رفتارهای غیرقانونی ضابطان قضایی سخن گفته است.
طره تقی‌زاده شهروند بهایی است که از دی ماه ۱۳۸۹ دوران محکومیت ۲۲ ماهه‌ی حبس تعزیری خود را در زندان شهید کچویی شهر ساری آغاز کرده و در زندان به سر می‌برد.
عنایت‌الله سنایی همسر وی طی نامه‌نگاری‌های متعددی که به مسئولین دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی داشته به دادخواهی پرداخته و تاکنون جوابی نگرفته است. وی در نامه‌ی نهم خود به روسای وزارت اطلاعات و قوه قضاییه نوشته است که «به دلیل وقایعی که اخیرا برای بنده از طرف مامورین اطلاعات ساری پیش آمد، ضرورتا نامه نهم خویش را به این مسئله اختصاص میدهم تا بیش از پیش از رفتار غیر قانونی و به دور از شئونات اسلامیِ بعضی از مامورین اطلاعات که نزدیک به پنج سال است به طور اخص بر بهاییان استان مازندران مخصوصا در شهرستان ساری اِعمال نموده و می نمایند آگاه شوید.»
متن کامل این نامه که در اختیار خانه‌ی حقوق بشر ایران گذاشته شده است بدین شرح است:
خود نیز به اطلاعات احضار شدم
نامه سرگشاده به جنابان :
وزیر محترم اطلاعات کشور جناب آقای  حیدر مصلحی
و رئیس محترم قوه قضائیه آیت الله صادق لاریجانی(نامه نهم)
احتراما معروض می دارم اگر چه نامه های بنده به ریاست محترم قوه قضائیه در اثبات بی گناهی همسرم مهندس “طره تقی زاده” که در اصل به علت انتسابش به آیین بهایی هم اکنون بیش از نه ماه در زندان ساری با قاتلان، سارقان، قاچاقچیان ، معتادان و غیره به سر می برد هنوز به اتمام نرسیده است، ولی به دلیل وقایعی که اخیرا برای بنده از طرف مامورین اطلاعات ساری پیش آمد، ضرورتا نامه نهم خویش را به این مسئله اختصاص میدهم تا بیش از پیش از رفتار غیر قانونی و به دور از شئونات اسلامیِ بعضی از مامورین اطلاعات که نزدیک به پنج سال است به طور اخص بر بهاییان استان مازندران مخصوصا در شهرستان ساری اِعمال نموده و می نمایند آگاه شوید، البته نه به خاطر رفع ظلم از ما بهائیان – که دیگر با این همه نامه نگاریها و عدم توجه از طرف مسئولین عالی رتبه-امیدمان کمرنگ شده و ما به یکباره کار خود به خدا واگذاشتیم بلکه منطق اینطور حکم می کند که حداقل برای خدشه دار نشدنِ هر چه بیشتر اعتبار خودتان هم شده توجه اندکی به این قضایا مبذول دارید، زیرا با دلایلی که ذیلا عرض می شود بعضی از مامورین شما و ستادهای اطلاعاتی با رفتارشان هیچ آبرو و حیثیتی برای قانون و قانون گذاران  نگذاشته اند تا آنجا که بعضی از این مامورین به صراحت اظهار میدارند ” ما خود نفسِ قانونیم” که البته هر کس از این نوع وقایعی که تقریبا به طور مستمر در چند سال اخیر برای بهاییانِ بی دفاع و مظلومِ این سامان اتفاق می افتد آگاهی پیدا می کند، نفرت و بیزاریشان نسبت به این اعمال غیر قانونی و خلاف اصول کرامتِ انسانی – که  اسلام بر آن تاکیدِ بسیار دارد- بیشتر و بیشتر می شود.
حال اجازه میخواهم آنچه را که در منزلمان در حضور همسرم (که در مرخصی از زندان به سر می برد) و نیز پسرم اتفاق افتاد به اختصار شرح دهم:
در تاریخ ۱۴/۶/۱۳۹۰ چهار نفر از مامورین اطلاعات با در دست داشتن حکم تفتیش وارد منزلمان شدند و لکن سه تن از آنان از همان ابتدا با توهین، تحقیر  و بی حرمتی های فراوان نسبت به ما و بالاخص باورها واعتقاداتمان به تفتیش منزل پرداختند. وقتی از ایشان خواستم تا نسبت به انجام وظایف خود، رفتاری قانون مدار داشته باشند، یکی از مامورین در همان دقایق اول چنان سیلی محکمی بر صورت و گوشم نواخت، که به تایید پزشکی قانونی منجر به پاره شدن پرده گوشم گردید.  این سه تن در طول حضورشان در منزل” توهین ها و تحقیرهایشان را با تندی و خشمی وصف نشدنی ادامه داده و مدام میگفتند که همه شما “نجس، ضاله،کافر،مشرک و واجب القتل هستید و در نهایت نیز یک مورد فحش ناموسی نثارمان نمودند.  از آن طرف بنده نیز با وجود دردی که در صورت و گوش چپم احساس میکردم، اعمال غیر قانونی و دور از شئوانات اسلامیشان را به آنان گوشزد نموده و میگفتم : اگر اهل قانونید، باید بدانید اصل ۳۹ قانون اساسی هتک حرمت به اشخاص خاطی و مجرم را نیز منع نموده و برای متمردین از این اصل، مجازات قائل شده است و دیگر اینکه اگر به قران اعتقاد دارید خداوند در سوره انعام آیه ۱۰۸ توهین ودشنام را حتی در قبال کفار و مشرکین هم نهی  نموده تا چه رسد به ما بهائیان که به ده ها دلیل به یکتائی و وحدانیت خداوند مقر و معترف بوده و روزی چند بار موظف به راز و نیاز و نماز به درگاه خداوند بی انباز هستیم ولی آنان با رفتارهای نفرت آمیز خویش نشان دادند که نه به قانون پایبندند نه به توصیه های خداوند در قرآن کریم.همچنین در مقابل اعتراضاتم با خشم و بغض تمام میگفتند:”خفه شو ما هر کاری دوست داشته باشیم میکنیم تو برو شکایت کن” بدین جهت ما را چاره ای جز تظلم و دادخواهی که حق مسلم هر فرد ایرانی میباشد(اصل ۳۴ قانون اساسی ) نبود و این تنها کاری است که ما بهائیان در مواجهه با ظلم و ستم مجاز به انجام آن هستیم لذا فردای آن روز شکواییه ای حضور محترم ریاست دادگستری کل استان مازندران ارائه گردید که معاونت محترم آن ضمن بیان راهنمایی های لازم دستور پیگیری شکایت را صادر فرمودند. بنده به راهنمایی مشارالیه به دادسرای نظامی کل مازندران رفته از مسئولین محترم درخواست تنظیم شکایت از مامورین اطلاعات را نمودم که تمام مسئولین در نهایت احترام با ما رفتار نموده و بالاخص معاونت محترم آن دادسرا که یک معمم بود حق شکایت را برایمان قانونی و بلامانع تشخیص دادند. لذا شکایتی تنظیم شده در نامه ای خطاب به مدیر کل اطلاعات استان مازندران ارسال گردید.
اگر چه بنده پس از چند بار پیگیری در دادسرای مذکور در شعبه سوم یک بار بازجویی شدم ولی متشاکیان(مامورین متخلف) نه تنها تا کنون جهت بازجویی در دادسرا خوانده یا احضار نشده اند بلکه جهت خلاصی از پاسخگویی در مقابل رفتارهای غیر قانونی خود، چند روز بعد با در دست داشتن یک احضاریه به منزلمان آمده و بنده را نیز که در بستر بیماری بودم به ستاد خبری احضار نمودند ولی بعد از تحقیق به شرحی که خواهد آمد معلوم گردید که احضاریه مذکور فاقد ویژگی های یک برگه احضاریه قانونی بود که شرایط آن در ماده ۱۱۹ قانون آئین دادرسی کیفری آمده است . طبق این ماده ،برگه احضاریه باید تایپی بوده و فقط برای یک نفر صادر شده باشد و در آن علت احضار، محل حضور و نتایج عدم حضور ذکر شده و در نهایت به مهر و امضای یک مقام محترم قضایی ممهور گردد .
اما برگه احضاریه مزبور، دست نویس و برای چند نفر صادر شده بود که مامور اطلاعات نیمی از صفحه کاغذ را با دست پوشانیده بود تا افراد دیگر رویت نشوند!ضمنا محل حضور و علت حضور نیز در آن مشخص نشده بود فقط مأمور اطلاعات به صورت شفاهی محل حضور را ، ستاد خبری ساری بیان کردند. در ضمن نسخه دوم احضاریه نیز به بنده ارائه نگردید.(طبق ماده ۱۱۲ آیین دادرسی کیفری)
بنده دو روز، قبل از احضار در اثر سرما خوردگی دچار عفونت شدید ریه شده و  پس از مراجعه به بیمارستان حکمت ساری، پزشک  ۱۰ روز استراحت و دارو برایم تجویز نمود.لذا بنده پسرم را به همراه یکی از دوستان به دادگاه انقلاب ساری فرستادم که درباره احضاریه مذکور با بازپرس محترم شعبه۸ مذاکره نموده و راجع به صحت و سقم آن نظر خویش را ابراز فرماید پس از مراجعه به بازپرس مسئول و یادآوری نقائص احضاریه ، ایشان اظهار بی اطلاعی از صدور چنین احضاریه ای نمودند. پس از درخواست از منشی دفتر معلوم شد که حتی لاشه ای از پرونده نیز در دفتر ایشان موجود نیست. منشی دفتر ایشان اظهار داشتند که پرونده در دست “بچه های اطلاعات” است. لذا بازپرس محترم دستور عودت هر چه سریعتر پرونده را از اطلاعات به سیستم قضایی پس از تکمیل تحقیقات صادر نمودند.
فردای آن روز مشخص گردید که یکی دیگر از همکیشان بهایی ما، خانم سحر تودیعی(ذبیحی)  نیز توسط همان برگه احضاریه به ستاد خبری اطلاعات احضار شدند. به ایشان نیز نسخه دومی از احضاریه و اجازه مطالعه کامل آن داده نشد. پس از مراجعه همسر مشارً الیه به بازپرسی مشخص گردید که احضار ایشان نیز بدون اطلاع  بازپرس محترم، ولی با مهر و امضای ایشان صورت گرفته است! در ضمن به یقین می توان گفت نامه ای که جهت تفتیش منزلمان ارائه گردید نیز دارای همان نقائص نامه احضاریه بوده است، لذا آنچه از منزلمان توسط مامورین برده شد، غیر قانونی است.
آری مامورین اطلاعات ساری سالهاست که با صدور احضاریه های اینچنینی و یا تماس های تلفنی تهدید آمیز و هتاکی و بی حرمتی به متهمین بهایی و حتی در چند مورد ضرب و شتمِ متهم به احضار و بازداشت ایشان مبادرت نموده اند، البته برای همه مواردی که ذکر شده دلایل و مدارک کافی و به اصطلاح محکمه پسند موجود است که انشاالله در صورت رسیدگی به شکایات ما در یک فضای عادلانه قضایی ( یک دادگاه علنی) در حضور یک هیئت منصفه – بنا به اصل ۱۶۸ قانون اساسی – به خدمت قضات محترم ارائه خواهد شد.
ضمناً بنده در ارتباط با تخلفات فوق از مامورین اطلاعات بالاخص از مسولینشان که آنها را با احضاریه های غیرقانونی جهت تفتیش خانه و نیز احضار بنده مامور نمودند، به مراجع ذی ربط شکایت نمودم.
در انتها از آن مسئولین عالی رتبه درخواست می کنم به سوالات ذیل که برای بنده و بسیاری از بهاییان مازندران به کرات راجع به رفتار ماموران و بازجویان اطلاعات مطرح شده و می شود پاسخی مناسب و قانونی ارائه نمایید :
۱-    آیا به مامورین اطلاعات آموزش داده شده است فردی که به هر دلیل خانه اش مورد تفتیش قرار گرفته و خود به دائره ی اطلاعات احضار می شود، یک متهم است و متهم طبق اصل۳۷ قانون اساسی تا زمانی که جرمش در یک دادگاه صالحه اثبات نشود بیگناه محسوب می شود؟
۲-    آیا یک مامور می تواند بر خلاف اصل ۳۹ قانون اساسی که حتی برای هتک حرمت در قبال مجرمین نیز مجازات تعیین نموده به فردی که هنوز متهم است در نهایت بغض و خشم رفتار نموده و با کلمات توهین آمیز بگوید: “شما بهاییان نجس ، ضالّه ، گمراه ، کافر، مشرک و واجب القتل هستید؟”
۳-    پس از ادای این سخنان سخیف و توهین آمیز که هم از نظر قانونی و هم به لحاظ شرعی (با توجه به آیه شریفه ۱۰۸ سوره انعام) که مسلمین از آن منعِ اکید شده اند وقتی بنده ی متهم از مآمورین طلب دلیل می کنم آیا این جوانمردی است که جوانی قوی بنیه که همسن پسرم بوده چنان سیلی محکمی بر چهره منِ ۶۳ ساله وارد آورد که طبق نظریه پزشک قانونی و نیز یک متخصص گوش و حلق و بینی منجر به پارگی پرده گوشم شود؟
۴-    آیا این بدان معنی نیست که یک مامور اطلاعات در این عرصه ی قدرت، هم مامور است و هم بازجو و  هم نقش قاضی را ایفا نموده، همانجا متهم را مجازات می کند؟ ( آن هم از نوع غیر قانونیش)
۵-    آیا جواب دادخواهی و تظلم بنده در ارتباط با اتهامات وارده بر همسرم که خلق و خویش مورد ستایش هر فرد منصف چه بهایی و چه مسلمان از همسایگان گرفته تا همکارانشان در کانون مهندسی ساری می باشد باید این گونه داده شود؟  با ر دیگر این بیان حضرت علی علیه السلام را در نهج البلاغه زیب این نامه می کنم که خطاب به یکی ار حکام می فرماید: ” هر آن ظلمی که در محدودۀ فرمانروائی تو می شود اول آن ظلم را به نام تو می نویسند “
۶-    و بالاخره آن جنابان به عنوان بالاترین مقام اطلاعاتی و قضایی کشور آیا هیچ مسئولیتی جهت نظارت بر رعایت حقوق شهروندی بهاییان – که در قانون اساسی به جهت همه ی ملت ایران در نظر گرفته شده و به تایید بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران نیز رسیده است- ندارید؟
۷-آیا آنان که اذیت و آزار بهائیان را شغل اصلی خویش قرار داده اند میتوانند در آینده ای نه چندان دور در محکمه عدل  جوابگو باشند.
راستی جواب خدا را چگونه خواهند داد.
عنایت الله سنایی
۹/۷/۱۳۹۰
ضمائم:
۱٫      رای پزشکی قانونی در تایید پاره شدن پرده گوش بنده در تاریخ ۱۴/۶/۱۳۹۰ در اثر برخورد جسم سخت.
۲٫      متن شکوائیه بنده از مامورین متخلف اطلاعات به دادسرای نظامی شهرستان ساری