۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

پیدا کنید تفاوت دو قسمت عکس زیر را

2jenah

کاریکاتور شرق الاوسط : تحمیل احمدی نژاد به ايران که منجر به شکاف فزاينده ميشود



فيلم : مراسم چهلم کیانوش آسا درکرمانشاه با حضور شدید نیروهای امنیتی و صف طولانی مردم برای شرکت در این مراسم

مراسم چهلم شهید کیانوش آسا، دانشجوی کرمانشاهی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات توسط ماموران دولت کودتا به قتل رسید، عصر روز پنجشنبه در کرمانشاه برگزار شد. این مراسم با آرامی آغاز شد، اما پس از مراسم و در زمان حضور مردم بر سر مزار این شهید، با دخالت پلیس و نیروهای لباس شخصی به خشونت کشیده شد و به دستگیری تعداد قابل توجهی از حاضران انجامید.
به گزارش خبرنگار «موج سبز آزادی» از کرمانشاه، مراسم چهلم شهید کیانوش آسا امروز در میان حضور خیل عظیم دوستداران آزادی در کرمانشاه برگزار شد. در این مراسم که جمع زیادی از فعالان آزادیخواه، دانشجویان ، اساتید دانشگاه و شهروندان غیور کرمانشاهی شرکت کرده بودند، مراسم با شکوه خاصی در تالار عباسیه این شهر برگزار شد.
گزارش خبرنگار موج سبز آزادی حاکی است، در این مراسم که به طور نمادین و 40 روز پس از خاکسپاری این شهید برگزار شد، برادر شهید آسای بزرگوار با شور و حرارت خاصی متنی از دست نوشته های کیانوش را در مسجد قرائت کرد که با تشویق و تکبیرهای پی در پی حضار مواجه شد. پس از آن یکی از شاعران شهر شعری در مدح آن عزیز قرائت کرد.
بر اساس این گزارش، در پایان این مراسم، مردم با راهپیمایی در سکوت و با بالا بردن دستها در حالی که عکسهایی از شهدای سبز را در دست داشتند، از تالار عباسیه به سمت منزل شهید آسا حرکت کردند تا از آنجا به سر مزار او بروند، اما در اواسط مسیر تغییر مسیر دادند و به طور مستقیم به سمت مزار شهدا رفتند. با افزایش جمعیت مردم معترض و عزادار که بالغ بر 2000 تن بود، تراکم نیروهای پلیس بسیار بالا رفت تا جایی که از حرکت مردم ممانعت به عمل آمد.
اما با تلاش خانواده آن شهید وسایل نقلیه ای برای بردن مردم به سمت مزار شهدا تهیه شد و ادامه مراسم در سر مزار شهید آسا برگزار شد.
در آنجا برادر دیگر کیانوش سخنرانی پر شوری در مدح ایل و تبار برادرش و توانایی های او و ستایش ازمقام شهدای جنبش سبز و بزرگان دیگر آزادی ایران با نام بردن از " حضرت مصدق" انجام داد و در آخر شعری با این مضمون قرائت کرد:

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم

چه خواهد ساخت ؟

ولی بسیار مشتاقم

که از خاک گلویم سوتکی سازد .

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یک ریز و پی در پی ،

دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد ،

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .

بدین سان بشکند در من ،

سکوت مرگبارم را

این شعر با تشویق شدید حضار و ندای الله اکبر، مرگ بر دیکتاتور و بانگ صلوات حضار ادامه یافت. اما در میانه‌ی این سخنرانی، عده‌ای از لباس شخصی‌ها به برادر کیانوش آسا حمله‌ور شدند که با تلاش اطرافیان در قصد خود ناکام ماندند. اما پس از آن نیروی انتظامی با باتوم و گاز اشک آور به مردم حمله کردند و عده زیادی را با شدیدترین حملات دستگیر کردند.

( نثر فوق ، يکي از جملات دکتر شريعتئ است، و شعر نيست!)

********************************************************************
کیانوش آسا متولد کرمانشاه، دانشجوی ترم چهارم کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران بود. او در جریان تظاهرات روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران ناپدید شد و روز ۳ تیر ماه ۱۳۸۸ در سردخانهٔ پزشکی قانونی توسط خانواده‌اش شناسایی شد، آسا در اثر اصابت دو گلوله توسط عمال لباس شخصی کشته شد.

عتراضات شبانه مردم تهران به خیابانها کشیده شد


فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران : امشب صداي الله اكبر و به دنبال آن مرگ بر ديكتاتور در اكثر كوچه ها و خيابان ها و پشت بام ها طنين انداز شد.
امشب مردم زيادي كه به بهانه جشن نيمه شعبان به خيابان ها آمده بودند به خصوص درخيابان هاي منتهي به آزادي و جمهوري و اسكندري ،‌صادقيه ،‌پونك ،‌ستارخان از ساعت 22 به صورت محله به محله در دسته هاي چند صد نفري به خيابان هاي اصلي مي آمدند و در حالي كه دست خود را به نشانه پيروزي بالا گرفته بودند شروع به سر دادن شعار الله اكبر و به دنبال آن مرگ بر ديكتاتور كردند.
از آنجايي كه نيروهاي سركوبگر در ميدان ها و خيابان هاي اصلي مستقر شده بودند با اين حركت مردم جلوي هر گونه واكنش نيروهاي بسيجي و لباس شخصي براي جلوگيري از تجمع را گرفتند.
مردم نيز با ديدن اين صحنه تعدادي به خيابان مي آمدند و به جمع معترضين مي پيوستند و عده اي هم در پشت بام ها و تعدادي با بوق زدن در خيابان با آنها همراهي مي كردند.
اين اعتراضات تا ساعت 22:35 ادمه داشت كه در نهايت جمعيت با حضور نيروهاي سركوبگر متفرق شدند.
صداي شعارهاي مردم در پشت بام ها در مناطق مير داماد ،‌سيد خندان ،‌تجريش ،‌تهران پارس، جنت آباد ،‌ونك ،‌هفت تير ، فاطمي ،‌مطهري ،شوش ،‌مولوي تاساعت 22:30 شنيده می شد.

*****************************************************************

عتراضات گسترده مردم در نقاط مرکزی شهر

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از مناطق مرکزی و جنوبی تهران اعتراضات در نقاط مختلف با شعار مرگ بر دیکتاتور و الله اکبر شروع شده است ولی علیرغم هجوم وحشیانه نیروهای سرکوبگر اعتراضات همچنان ادامه دارد.
در حال حاضر اعتراضات گسترده که بصورت دسته های چند صد نفره که در راستای این مسیرها و در چندین نقطه آغاز شده است به نقاط مختلف و با سرعت زیاد در حال گستر ش به نقاط دیگر می باشد. مردم برای مقابه با نیروهای سرکوبگر و پرتاب گاز اشک آور سطلهای زباله را به آتش می کشند.
همچنین نیروهای سرکوبگر بسوی مردم و حشیانه یورش می برند ولی مردم توانستند آرایش آنها را به هم بزنند و ارتباط آنها را از هم بگسلند در حال حاضر درگیریهای زیادی بین مردم و نیروهای مهاجم در حال انجام است.
مردم در حال سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و الله اکبر می باشند و از هر گوشه شعارها شنیده می شود دسته های چند صد نفره در حال پیوستن به هم و ایجاد تظاهرات گسترده هستند.
بر تعداد مردم لحظه به لحظه افزوده می شود و اعتراض در حال گسترش می باشند.
همزمان خودروها با ایجاد ترافیک و بوق زدن مانع تحرک خودروهای نیروهای سرکوبگر می شوند و همچنین اقدام به به بوق زدن می کنند. گزارشهای مشابهی از نواحی جنوبی شهر تهران میرسد.

عکس، نام و نشان تعداد زیادی از مزدوران سرکوبگر -

هموطن !
برای بهتر ديدن چهرهای اين " گاردهای ويژه" ،"شکنجه و ترور"!
روی تصاوير کيلک نماييد.!
تصاوير اين قاتلان را تکثير و پخش نمائيد،! در صورت امکان، آدرس محل کار و زندگئ ،
شماره تلفن منزل و گرفتن عکس از همسر و فرزندان اين جانيان و پخش آن۰
سلام بر شهدای خلق !
سلام بر آزادی!
مرگ بر ارتجاع!
نه سازش ، نه تسليم، نبرد با ارتجاع



نامه اعضای هیئت علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران خطاب به آیت الله خامنه ای برای آزادی دکتر عرب

نامه اعضای هیئت علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران خطاب به آیت الله خامنه ای برای آزادی دکتر عرب

بیش از 60 نفر از اعضای هیئت علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران با انتشار نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای خواستار آزادی دکتر حسینعلی عرب عضو هیات علمی دانشگاه تهران شدند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر رونوشت این نامه به هاشمی شاهرودی، علی لاریجانی، زاهدی وزیر علوم و فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران ارسال شده است.

در این نامه آمده است: «به استحضار عالی می رساند که تحصن اعضا هیات علمی دانشگاه تهران در مسجد دانشگاه که با دعوت همزمان ریاست محترم دانشگاه و انجمن مدرسین برگزار شد، جهت استیفای حقوق از دست رفته دانشجویان مظلومی بوده است که به ناحق مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند. ابراز همدردی اعضا هیات علمی دانشگاه تهران از جمله آقای دکتر حسینعلی عرب (دانشیار و رئیس بخش داروشناسی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران) جهت تاکید در پیگیری حقوق دانشجویان بوده و اینکه افراد مشخصی و با گرایش خاصی مسئول چنین گردهم آیی بوده باشند صحیح نمی باشد.»

در ادامه این نامه آمده است: «متاسفانه با این اتهام برادر متعهدمان جناب آقای دکتر حسینعلی عرب بازداشت شدند و علیرغم 45 روز، کماکان در سلول انفرادی به سر می برند.»

در انتهای این نامه اعضای هیات علمی دانشگاه تهران خواستار آزادی دکتر عرب برای ایجاد محیطی بدون تنش در آستانه بازگشایی دانشگاه شده اند.







صد رحمت به کفن دزد اول؛ علی رضا مجلسی

از خود می‌پرسم این چه بازی‌ای است که به راه افتاده و این چه شعبده‌ای است که پرده‌بازان، صحنه‌هایی سخیف در برابر چشم خلق نمایش می‌دهند؟


و تنها پاسخی که به آن رنج می‌برم حقیقتی است که از این پرده عریان است: مسکنت و مظلمتی که حق ایرانیان نیست؛ نام آن را چه دیکتاتوری جمعی بگذاریم یا فردی، چه استبداد مذهبی، چه تمامیت‌خواهی و اقتدارگرایی همه و همه ارجاع به رنجی است که می‌بریم؛ عده‌ای اندک بر جمعی کثیر حکم می‌رانند و خویشتن را نماینده خدا می‌دانند بر زمین.

لئیمان در هیئت دین‌سالاران نطق از خلق می‌کشند و در ردای قضاوت عدالت را قربان می‌کنند، در لباس بازجویان انسانیت را تخطئه می‌کنند و شکنجه‌گران پای بر گلوی آزادی می‌فشارند؛ این است معجزه‌ی هزاره ما که ما همچون غارنشینان به جان خود بیمناک باشیم.

می‌گویند امنیت از غذا نیز در وجوبات حیات واجب‌تر است، همان که پیش و بیش از ابتدایی‌ترین نیاز‌ها از آن بی‌بهره‌ایم. نه در بازار و کسب، نه در پس‌کوچه‌های شهر، نه در خانه‌هایمان که حتی اندیشه‌هایمان را نیز می‌کاوند.

و خاک بر سر طمع و آز که دیروز چشم بستیم که مرجع تقلیدی را در برابر دوربین‌ها به توبه نشاندند و امروز فرزندانمان را خوار می‌خواهند و آیت‌الله‌ها دست از آستین‌ها به کاغذ نمی‌برند که دست کم دادخواهی کنند.

در کودکی به خاطر دارم که سبب افتخار شیعه را معلمان به استقلال رای و چند صدایی در میان مراجع می‌دانستند و امروز بخشش‌های دولتی گرچه حجره‌ها گشوده اما حنجره‌ها را بسته است. دیگر آن فریاد‌ها علیه ظلم را نمی‌شنویم؛ دیگر ملجأیی نمی‌بینیم و حتی چند صدایی ملاک جرمی است که بر کیفرخواست آزادگان می‌نویسند. و وای بر ما که حکم با جائران است و قلم در دست سپه‌سالاران که غم‌نامه می‌نویسند.

غمنامه را باید مردم کوچه و خیابان به آن که هرگز نیامده بنویسند نه حاجب دیوان قدرت که فساد از درگاه زور و زر است نه از جگرهای پر خون مردم. این چه آواز غریبی است که گرگان در لباس میش می‌خوانند مگر آب این رودخانه به بالا می‌رود؟

این البته عجب نیست که استبداد مرگ خویش را پر شتاب می‌خواهد اما چه هزینه‌ای که بر دوش همه می‌گذرانند. آنان که ساکتند بدانند که این پستی دامن آنان را نیز خواهد گرفت. روی سخنم با آنان است که کرختی به جانشان افتاده و از شدت آلودن و عادت به رایحه عفن از راسته عطرفروشان نمی‌گذرند. داستان یکی است همان که در درس تاریخ بلند می‌خواندیم: اگر به جان آنان افتاده‌اند که حتی دوستشان نمی‌داری بدان که این قدرت مطلقه زبان برای کاسه لیسی می‌خواهد و سر برای سپردن و ایستاده را خفته می‌خواهد و خفته را مرده. و همسایگان را از خاطر مبریم که این دزدان یغماگر به سفر‌ه‌ی ما هم رسیده‌اند و این طاعون به ما نیز می‌رسد.

و تاریخ معلم خوبی است؛ ببین عطریانفر چه‌ گفت که باید رحمت فرستاد به جلادان رژیم شاهی که آن روزها از او اباذر ساخته بودند و امروز با او چنان کردند که دژخیمان رایش در جنگ جهانگیر با اسرای جنگ نمی‌کردند. این است رأفتی که از آن دم می‌زنند.

چه کس، چه وقت به یاد دارد که گل سرخی در دادگاه آن روزها خود را خیانت کار بداند، بر سند الوهیت شاه امضا بزند و زبان به استغفار بگشاید. از صدر المتألهین تا امروز چه مبارزی به یاد داری که این گونه در برابر هم‌سنگران پیشین از انحراف توبه کند و مظلمه‌ی آنها را معدله‌ی خداوندی بداند و شکنجه‌گر را همدل و رفیق خویش بخواند.

این جنونی که در جامعه‌ی ما انداخته‌اند آن هم مزین به قرائت اسلام در تجاوز و تعدی به فرزندان این خاک چه توجیه‌ای دارد که هم‌وطنان ما در دستگاه‌های فرمان‌بر و ارتش و سپاه بدان تن داده و خاموش‌اند.

چگونه انسانی می‌تواند این گونه بی‌رحم به جان مردم بیفتد و خون بی‌گناهان بریزد و از شکنجه حظ ببرد، که اینان جز جانیان و آمران از قدرت کور و آن شکنجه گران روان پریش نیستند که مستحق کیفر دستگاه عدالت مردمی‌اند و عندالزوم خوابگاه‌شان تخت‌های آسایشگاه‌های روانی.

و آز و طمع تا کجا که خاموش می‌نشینیم که نداها، سهراب‌ها، ترانه‌ها، محسن‌ها و … یک یک به خاکی بخوابند که بر آن خانه ساخته‌ایم.

ما همه مسئولیم. حضور در این جنبش واجب کفایی نیست که با آمدن عده‌ای،‌ دیگران به کنج خانه بنشینند بلکه بایسته‌ای همگانی است. همه باید باشیم، پشتاپشت، دست در دست. و به جهانیان بگوییم این آتش جز با سقوط این دولت غاصب از قدرت و به محاکمه کشاندن قاتلان و آمران و مباشران این فجایع فرو نشاندنی نیست.

هر کس به توان خویش ریگی از این سنگ‌ها که در برابرمان چیده‌اند بردارد تا دیوار پوشالی قدرتشان را فرو بریزیم.

گزارش ديگري از رفتار وحشيانه با بازداشت شدگان از زبان دكتر بخارايي


  • [از اقدامات شرم آور غير اخلاقي ماموران ولايت در حكومت اسلامي تا ضرب و شتم وحشيانه و تفتيش از اسرار شخصي افراد]

دردنوشته دکتر بخارایی در مورد بازداشت پسرش
چرا اينگونه؟

  • تمام افراد دستگير شده باضرب و شتم و همراه فحش و ناسزا به داخل ماشين آورده شده‌بودند. در ميان اين 12 نفر، از مردي 50 ساله که مقيم امريکا بود تا دانشجوي 20 ساله مشاهده مي‌شد.

اين افراد دوباره درحالي که رو به ديوار در داخل آگاهي ايستاده بودند به مدت نيم ساعت مورد پذيرايي با پس‌گردني، سيلي، فحش و تمسخر قرار مي‌گيرند.

  • سجاد در طول يک هفته، 3 روز و هر روز به طور ميانگين 5 ساعت مورد بازجويي واقع مي‌شود و از بيوگرافي خود و خانواده و سوابق و رمز عبور ايميل شخصي تا خصوصي‌ترين مسائل مانند نماز خواندن يا نخواندن افراد خانواده مورد پرسش قرار مي‌گيرد.
  • يک مأمور 35 ساله اداره آگاهي درحالي که دست‌هايش را در داخل موي افراد مي‌کرد سر بعضي‌ها را به ديوار مي‌کوبيد و مي‌گفت: شما مي‌خواهيد انقلاب کنيد! دهنتون را سرويس مي‌کنم! تا آخر عمر اسير خواهيد بود!
  • در يک اقدام غير‌اخلاقي، دستور مي‌دهند همه افراد همه لباس‌هايشان حتي شورت‌ها را در بياورند و جلوي ديگران به مدت 15 دقيقه نشست و برخاست کنند. ساعت 11 شب به سلول‌ها هدايت مي‌شوند در حالي که نه اجازه رفتن به دستشويي را داشتند و نه خبر از غذا و آب بود.

حدود دو هفته بود كه درد سنگيني را در سينه احساس مي‌كردم و موجب آزردگي‌ام شده بود. امروز كلام آيت‌الله خامنه‌اي در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوري مبني بر «لزوم حمايت از آسيب‌ديدگان» موجب شد مطلب زير را بنويسم به اميد آن‌كه توصيه ايشان تحقق يابد.

آنچه مي‌خوانيد ماجراي مختصر دستگيري پسرم در بعد‌از‌ظهر پنجشنبه 18 تير 1388 است که متأسفانه توأم با رفتار‌هاي غير‌اخلاقي، غير‌قـانوني و غير‌انساني بوده‌اسـت. سجّاد در سـاعت 5/4 بعد از ظهر هجده تير در مقابل دانشگاه تهران دستگير شد. او در حالي از پشت‌سر به فرمان يکي از لباس شخصي‌ها و به دست دو تن از اين نيرو‌ها توأم با رفتارهاي خشن و ضرب و شتم دستگير شد که در يکي از خيابان‌هاي فرعي مقابل دانشگاه تهران در پياده‌رو بود و اطراف او اثري از جمعيت وجود نداشت! در نزديکي سجّاد يک پيرزن حدود 70 ساله با مشاهده‌ رفتار نا‌‌مناسب و ضرب و شتم پسرم از سوي مأموران، به سوي آنها مي‌آيد و اعتراض مي‌کند و وقتي استمرار کتک زدن را مي‌بيند با صداي بلند به نفرين کردن آنها مي‌پردازد.

سجاد به سوي ماشين وَن هدايت مي‌شود و از ساعت 5/4 تا 5/8 شب در ماشين مي‌ماند تا ظرفيت 12 نفري ماشين تکميل گردد. از بين اين 12 معترض 2 تن به علت گرماي زياد در ماشين از حال مي‌روند که با بي‌توجهي مأموران مواجه مي‌شوند. تمام افراد دستگير شده باضرب و شتم و همراه فحش و ناسزا به داخل ماشين آورده شده‌بودند. در ميان اين 12 نفر، از مردي 50 ساله که مقيم امريکا بود تا دانشجوي 20 ساله مشاهده مي‌شد. يکي از اين افراد که 24 ساله بود وقتي به داخل ماشين انداخته شد يک درجه‌دار نيروي انتظامي به يکي از مأمورها گفت: اين پسر را سالم نمي‌گذاريد تا تحويلش دهيد. او براي سجاد تعريف کرد که در مقابل منزل ايستاده بود وقتي مأموران آمدند به داخل رفت. اما مأموران در را شکستند و داخل رفتند و پسر را که از ترس به طبقه دهم فرار کرده‌بود از طبقه دهم تا همکف با کتک به پايين کشيدند. بالاخره وَن به سوي اداره آگاهي (شاهپور سابق) حرکت مي‌کند. در اداره آگاهي سجاد مشاهده مي‌کند که از نقاط مختلف تهران يعني ونک، تجريش، تهرانپارس و ميدان ولي‌عصر هم افرادي به بهانه‌هاي مختلف حتي پوشيدن لباس سياه دستگير شده‌اند.

اين افراد دوباره درحالي که رو به ديوار در داخل آگاهي ايستاده بودند به مدت نيم ساعت مورد پذيرايي با پس‌گردني، سيلي، فحش و تمسخر قرار مي‌گيرند.

سپس در يک اقدام غير‌اخلاقي، دستور مي‌دهند همه افراد همه لباس‌هايشان حتي شورت‌ها را در بياورند و جلوي ديگران به مدت 15 دقيقه نشست و برخاست کنند. ساعت 11 شب به سلول‌ها هدايت مي‌شوند در حالي که نه اجازه رفتن به دستشويي را داشتند و نه خبر از غذا و آب بود.

بالاخره ساعت 5 صبح با صداي اذان از بلندگو‌هاي پر‌قدرت بازداشت‌گاه از خواب برمي‌خيزند و اين امکان را پيدا مي‌کنند که آبي به صورت بزنند. از 21 نفر 3 نفر نماز مي‌خوانند که يک روحاني بدون لباس، حدود 40 ساله هم که شب قبل به زور مأموران لخت شده‌بود در ميان آنان مشاهده مي‌شد. ساعت 10 صبح دوباره پذيرايي در داخل سلول در حالي که افراد روي دو پا نشسته‌اند آغاز مي‌شود. سيلي زدن‌ها، لگد زدن‌ها و فحش دادن‌ها شروع مي‌گردد. يک مأمور 35 ساله اداره آگاهي درحالي که دست‌هايش را در داخل موي افراد مي‌کرد سر بعضي‌ها را به ديوار مي‌کوبيد و مي‌گفت: شما مي‌خواهيد انقلاب کنيد! دهنتون را سرويس مي‌کنم! تا آخر عمر اسير خواهيد بود! اين مأمور سه تا سيلي به سجاد مي‌زند و در حالي که دستهايش پشت گردنش است فرمان مي‌دهد بنشيند . سپس اين مأمور، سجاد را از زمين بلند مي‌کند و تا ارتفاع يک متر بالا مي‌آورد و به طرف ديوار رهايش مي‌کند تا پس از کوبيده شدن به ديوار از آن ارتفاع به زمين افتد. سجاد مي‌گويد وقتي به زمين پرت شدم چند ثانيه‌اي چيزي نفهميدم اما وقتي به خودم آمدم اين صحنه که مثل قورباغه روي زمين پهن شده بودم هم شوک‌آور و هم (وقتي بعداً به آن صحنه فکر مي‌کردم) خنده‌دار بود. آيا اين حادثه نمي‌توانست مرگ‌آفرين بوده و به عنوان مقدمه‌ي جنايت تلقي شود؟

ساعت 12 ظهر افراد به سوي اتوبوس هدايت مي‌شوند. از دستبند و انگشتر سجاد که شب قبل تحويل داده بود اثري در ميان وسايلش وجود نداشت و اعتراض او هم اثري نمي‌بخشد.

افراد به فرماندهي پيش‌گيري نيروي انتظامي (پايين‌تر از ميدان انقلاب) برده مي‌شوند و از آنها خواسته مي‌شود که زير يک برگه را که در آن به انجام اقدامات غير‌قانوني مانند تخريب، اغتشاش و ايجاد ناامني اشاره شده‌بود اقرار، اعتراف و نهايتاً امضا کنند. اعتراض سجاد مبني بر اينکه چرا بايد اقداماتي را تأييد کنم که مرتکب آنها نشده‌ام به جايي نمي‌رسد و وقتي مي‌بيند گوشش را آنقدر مي‌پيچانند که به قول خودش، احساس مي‌کند کله‌اش داغ شده، مجبور به امضا مي‌شود. آنها به زير‌زميني هدايت مي‌شوند و حدود 350 نفر از پير مرد 70 ساله تا بازنشسته توانير، بازنشسته وزارت امور خارجه، کارمند وزارت دفاع، ليسانسيه مکانيک، دانشجوي رتبه دوم مهندسي مکانيک دانشکاه صنعتي شريف، مهندس مکانيک از دانشگاه پلي‌تکنيک، ليسانسيه‌هاي سينما و تأتر و بالاخره دو پدر و پسر که پدر از دراويش اهل حق و به شدت نگران پسرش بود و پدر ديگر که کارگر بود مشاهده مي‌شدند. بالاخره اولين غذا بعد از 24 ساعت در ساعت 3 بعد‌از‌ظهر داده مي‌شود و پس از آن عده‌اي از دستگير شدگان به سوي زندان اوين و عده‌اي به سمت بازداشتگاه کهريزک حرکت مي‌کنند. در اوين پس از انگشت‌نگاري و دريافت وسايل، سجاد به همراه عده‌اي به بند 240، سلول 21/4 مي‌رود. سلول انفرادي که اينک ميزبان 7 نفر است با يک دستشويي و دوش حمام با پرده پلاستيکي از فضاي سلول تفکيک شده بود. سجاد در طول يک هفته، 3 روز و هر روز به طور ميانگين 5 ساعت مورد بازجويي واقع مي‌شود و از بيوگرافي خود و خانواده و سوابق و رمز عبور ايميل شخصي تا خصوصي‌ترين مسائل مانند نماز خواندن يا نخواندن افراد خانواده مورد پرسش قرار مي‌گيرد.

بالاخره در تاريخ پنجشنبه 25 تير ساعت 5/9 شب از طرف بازجو با بنده تماس گرفته مي‌شود تا بطور غير‌مستقيم برخي اظهارات سجاد با اظهارات بنده تطبيق داده‌شود. البته آنگونه که سجاد نقل مي‌کند وقتي اين بازجو از وقايع خشونت باري که در اداره آگاهي براي دستگير شدگان اتفاق افتاده‌بود آگاه مي‌شود اظهار تأسف و عذر‌خواهي مي‌کند و مي‌گويد: متأسفانه بين نيرو‌هاي دست‌اندرکار، هماهنگي لازم وجود ندارد. در همان گفتگوي کوتاه تلفني به بازجوي مربوطه متذکر شدم که اين روندي که در پيش گرفته شده‌است و همه‌ي اعتراضات را سازمان يافته يا وابسته به خارج قلمداد مي‌کنند درست به نظر نمي‌رسد و بايد نگاهي جديد داشت. در طول مدتي که پسرم در بازداشت بود فقط با يک تماس تلفني به مدت 2 دقيقه در تاريخ 21 تير از زنده بودن او مطمئن شده بوديم و ديگر هيچ مرجعي، هيچ اطلاعي به ما ارائه نمي‌کرد.

به هر حال پس از تماس روز يکشنبه 28 تير از سوي دادسراي انقلاب، موظف شديم فرداي آن روز براي آزادي سجاد، ضمانت لازم را تا تشکيل دادگاه ارائه دهيم. نهايتاً سجاد در 29 تير آزاد شد اما پس از اطلاع از آنچه بر سر او و ديگر دستگير شدگان رفته‌است متأثر شدم.

پرسش‌ها:

1- چرا آن همه برخورد غير‌اخلاقي و غير‌قانوني، اما در نهايت، متوجه بي‌گناه بودن متهمي که اول «مجرم» قلمداد شده‌است؟

2- چرا اين همه بازجويي‌هاي طولاني و عذاب آور و ورود به عرصه‌ي تفتيش عقايد اطرافيان متهم؟

3- بر اساس نظريه انگ‌زني در جامعه‌شناسي، آيا فکر نمي‌شود که افراد پس از آنکه انگ «متهم» مي‌خورند شايد به ارتکاب جرمي دست زنند که قبل از آنکه انجامش دهند، به ارتکاب آن متهم شده‌بودند؟

به عنوان يک جامعه‌شناس، احساس خوبي از اين‌گونه رفتار‌ها و نظارت‌هاي رسمي در جهت انسجام اجتماعي و تقويت اعتماد‌ اجتماعي ندارم.
پدر سجاد
احمد بخارايي
12/5/88

درخواست از کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل: احمدی‌نژاد تحت پیگرد قضایی قرار گیرد

۶۰ تن از روشنفکران و فعالان مدنی ایرانی از کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل خواستند پرونده‌ای برای محمود احمدی‌نژاد با عنوان «جنایت علیه بشریت» تصویب و در اختیار شورای امنیت قرار دهد تا وی تحت تعقیب قضایی قرار گیرد.


این روشنفکران و کنشگران سیاسی- مدنی در نامه‌ای که خطاب به ناوانتم پیلی دبیر این کمیساریا نوشته‌اند، اعلام کرده‌اند که کارنامه «زمامداران سیاسی» ایران را مصداق روشن «جنایت علیه بشریت» می‌دانند و خواستار تحت تعقیب قرار گرفتن آنها هستند.

در این نامه با رد هرگونه طرح‌ جنگ و تحریمی علیه ایران، از جهانیان و سازمان‌های بین‌المللی خواسته شده از حقوق انسانی مردم ایران دفاع ‌کرده و «سرکوب و ارعاب و تبعیض رژیم» را محکوم کنند.

در این نامه آمده است که کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، پرونده «نقض برنامه‌ریزی‌شده و گسترده حقوق اساسی» مردم ایران را به شورای امنیت بسپارد تا این شورا پرونده «سران رژیم را به عنوان جنایت علیه بشریت» تصویب کرده و به دادگاه بین‌المللی کیفری ارسال کند.

روشنفکران و کنشگران سیاسی- مدنی در نامه خود همچنین از سفر احمدی‌نژاد در ماه سپتامبر به سازمان ملل خبر داده‌اند و از مسئولان این سازمان خواسته‌اند که اجازه ورود «رئیس جمهور متقلب و سرکوبگر جمهوری اسلامی» به سازمان ملل را ندهند.

در این نامه همچنین نوشته شده که جمهوری اسلامی ایران، نظامی است که «نقض نهادینه و گسترده حقوق» همه اقشار از جمله کارگران، دانشجویان، معلمان، جوانان و هنرمندان و نویسندگان و روزنامه‌نگاران را به اعمال جاری دولت تبدیل کرده است.

آنها افزوده‌اند که جمهوری اسلامی «رژیمی است که به باور میلیون‌ها ایرانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری رأی مردم را ربود، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داد، ده‌ها تن را به شهادت رساند و هزاران تن را بازداشت و در سلول‌های انفرادی تحت فشارهای جسمی و روانی قرار داده است.»

این نامه را شخصیت‌هایی همچون طاهر احمدزاده، داریوش آشوری، یرواند آبراهامیان، عبدالعلی بازرگان، شهرنوش پارسی‌پور، رامین جهانبگلو، مهدی خانباباتهرانی، بهروز خلیق، کامران دادخواه، حمید دباشی، مرجان ساتراپی، احمد صدری، محمود صدری، منصور فرهنگ، هادی قائمی، اکبر گنجی، عبدی کلانتری، احمد کریمی حکاک، محمدرضا نیکفر، ابراهیم نبوی و نیک‌آهنگ کوثر امضا کرده‌اند.

پیش‌تر بسیاری از امضاکنندگان این نامه در اعتصابی سه روزه در اعتراض به سرکوب‌ معترضان به نتیجه انتخابات در ایران، مقابل دفتر سازمان ملل شرکت کرده بودند.

آنها همچنین به همراه بسیاری از سازمان‌های مدافع حقوق بشر از بان‌کی مون دبیرکل سازمان ملل خواسته بودند تا برای بررسی وضعیت حقوق بشر نماینده‌ای ویژه به ایران اعزام کند.

این نامه قرار است تا پنج سپتامبر ۲۰۰۲ (۱۴ شهریور) برای جمع کردن امضاهای دیگر، در وب‌سایتی که پیش‌تر برای تحت پوشش قرار دادن خبر اعتصاب روشنفکران راه‌اندازی شده بود، در دسترس عموم باشد.

صادرکنندگان این نامه اعلام کرده‌اند که متن حقوقی شکایت، همراه با شواهد و مستندات، به انضمام بیانیه، تقدیم کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل خواهد شد.

برای اطلاعات بیشتر به اینجا بروید و یا برای افزودن نام و نام خانوادگی خود به فارسی و انگلیسی به این نامه به این آدرس (ehrv.iran@gmail.com) ایمیل بزنید.


گاردهای ويژه جنا يت رژيم خونخوار خامنه ای!




نه سازش، نه تسليم ، نبرد با ارتجاع !

مراسم تنفیذ احمدی نژاد، با حضور انواع خائنین (ورزشکار، بازیگر، مربی و ...) - عک


چگونگی حفظ قدرت محمود ا.ن - عکس





چهارشنبه 14 مرداد 1388 _ 05 آگوست 2009






چهار عکس متفاوت و زیبا از رئیس جمهور منتصب محمود احمدی نژاد