۱۳۹۱ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

آلبوم‌جنگ‌جهانی‌دوم؛ پیش از جنگ(1)


- جنگ جهانی دوم گسترده‌ترین جنگ جهان است که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند و بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند. 

به گزارش سرویس تاریخ فرارو، جنگ جهانی دوم یک جنگ فراگیر بین سپتامبر ۱۹۳۹ تا اوت ۱۹۴۵ بود که بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد و جنگ دول متحد و متفق بیش از 70 میلیون نفر را به کام مرگ فرستاد.

اگر چه ژاپن تهاجم خود به چین را از سال ۱۹۳۷ آغاز کرده بود اما به طور کلی حمله آلمان نازی به لهستان در سال ۱۹۳۹ تاریخ شروع جنگ جهانی دوم است. درگیری بین دو کشور آلمان و لهستان باعث مداخله فرانسه و بریتانیا و فراگیر شدن جنگ در اروپا شد. در طول جنگ اروپا آلمان نازی موفق شد بخش عمده‌ای از این قاره را ضمیمه خاک خود کند اما در این بین توافق‌نامه‌ای میان آلمان نازی و شوروی منعقد شد. شکسته شدن این توافق‌نامه روند جنگ را به ضرر آلمان تغییر داد. در سال ۱۹۴۲ متحدین شمال آفریقا را از دست دادند، روند این شکست‌ها در سال ۱۹۴۳ و حمله متفقین به شرق اروپا و ایتالیا ادامه یافت. از سوی دیگر ایالات متحده در جبهه آسیا به موفقیت‌هایی دست یافت و این روند باعث عقب نشینی نیروهای متحد گردید.

جنگ در اروپا در ۸ می۱۹۴۵ و در ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵ با بیش از 70 میلیون قربانی و میلیون ها آواره به پایان رسید. مجموعه گزارش تصویری جنگ جهانی دوم عکس هایی از پیش تا پس از جنگ جهانی، ویرانی ها، قربانی ها و آوارگان این جنگ ویرانگر را تشکیل می دهد. سری اول این گزارش تصویری عکس های پیش از شروع جنگ جهانی دوم و وقایع این دوران است. 


آدلف هیتلر در 35 سالگی؛  او در سال ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به «کودتای آبجوفروشی مونیخ» به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد و در همین دوران کتاب نبرد من را نوشت. وی 8سال پس از تاریخ این عکس و در سال 1933 به صدارت اعظم آلمان رسید.


نگهبانی سرباز ژاپنی در مجاورت دیوار چین در سال 1937


حمله هوایی ارتش ژاپن به چین در سال 1937


اشغال چین به دست نیروهای ارتش ژاپن در سال 1937


ورود سربازان ارتش ژاپن به "شهر ممنوعه" در چین؛ در سال 1937 ژاپنی‌ها موفق به تسخیر شانگ‌های شدند اما ارتش چین توانست ژاپنی‌ها را در مرز رود زرد متوقف کنند.


اعدام سربازان ارتش چین به دست ژاپنی ها در سال 1937


ژنرال شیانگ شای چک(سمت راست) و لونگ یونگ(سمت چپ) رهبران حکومت "نانجینگ" در چین


قتل عام نانجینگ به دست ارتش ژاپن در سال 1938؛ ژاپنی‌ها پس از فتح نانجینگ به خاطر محدود بودن منابع آذوقه‌شان سیصد هزار نفر از ساکنان و اسرای چینی را قتل عام کردند و صدها هزار زن را مورد تجاوز دسته جمعی قرار دادند.


آمادگی مردم توکیو برای بمباران شیمیایی در سال 1936


به قدرت رسیدن موسولینی در ایتالیا در سال 1922؛ او در سال‌های میان دو جنگ جهانی از نارضایتی مردم ایتالیا استفاده کرد و حزب فاشیسم را به قدرت رساند.


حمله ارتش ایتالیا به اتیوپی در سال 1935؛ این حمله تهاجمی استعماری بود و با اشغال این کشور به پایان رسید.


برافراشتن پرچم ایتالیای فاشیستی در اتیوپی در سال 1935


آموزش زنان داوطلب اسپانیا برای مقابله با شورش ژنرال فرانکو در سال 1936


انفجار در مادرید به دست شورشیان هوادار ژنرال فرانکو در سال 1937


جبهه نبرد ارتش ژنرال فرانکو و حکومت چپ گرای اسپانیا در سال 1936


بمباران اسپانیا توسط جنگنده های ارتش فرانکو در سال 1939


پناهگاه های زیرزمینی مادرید در سال 1939


بمباران بارسلونا به دست بمب افکن های ژنرال فرانکو در سال 1938


خانواده قربانیان حملات هوایی ژنرال فرانکو در مادرید در سال 1938


دستگیری یکی از ژنرال های ارتش فرانکو در سال 1936


جبهه حامیان ملی‌گرای ژنرال فرانکو در سال 1936

ادامه در سری دوم..

ایجاد رعب و وحشت و اعدامی دیگر در ایلام


جوانی با قیافه ای مظلوم و معصومانه با سبیلی بچگانه که نشان از بچگی و نپختگی اش می داد. مامور بلندگو می گفت که 20 فقره! سرقت، زورگیری ... . اما نه، شنیدم که این همان جوانی است که اخیرا" به یکی از بانکهای ایلام دستبرد زده و در حین فرار از قضا یکی دیگر او را تعقیب می کند  پول را او می برد


نوجوان- جوانی دیگر در شهر ایلام اعدام شد. عصر امروز دوشنبه چهاردهم اسفند 1391 در طبقه دوم یکی از ساختمانهای اداری/تجارتی خیابان مرکزی ایلام (خیابان سعدی) برای کاری بودم که ناگهان صدای بلند گویی روی ماشین توجهم را جلب کرد از پنجره ای به بیرون نگاه کردم؛ بله حدسم درست بود. چند ماشین سواری پلیس و نیروی انتظامی و چند ماشین نفربر سیاه پر از نیروهای یگان ویژه و چند ماشین سواری شخصی از نیروهای دولتی/اطلاعاتی، یکی از وانت های سیاه را همراهی می کردند که جوانی ایستاده با لباس شخصی با سنی کمتر از 25 سال روی آن قرار داده شده بود با دست های مثل مترسک بسته شده و دو مامور سیاه پوش و صورت پوشیده اطراف او، برای اعدام به مکانی می بردند که شاید قبل از اذان مغرب خون او را هم بریزند. جوانی با قیافه ای مظلوم و معصومانه با سبیلی بچگانه که نشان از بچگی و نپختگی اش می داد. مامور بلندگو می گفت که 20 فقره! سرقت، زورگیری ... . اما نه، شنیدم که این همان جوانی است که اخیرا" به یکی از بانکهای ایلام دستبرد زده و در حین فرار از قضا یکی دیگر او را تعقیب می کند  پول را او می برد و این به گیر می افتد با رفیقش. مردم هم بعضی هاج و واج نگاه می کردند بعضی دنبالش راه افتاده و بعضی هم با موبایل فیلم و عکس می گرفتند. به گوشه ای خزیدم و با دو دستم به سرم زدم با دلتنگی غروب شهر کوچک و بسته و محدود و فقر شهر مظلوم ایلام. یاد اولین و آخرین اعدامی افتادام که 15 سال پیش در میان 22 بهمن شهر ایلام دیدم و از رقص جوانی روی چوبه دار و جان کندن او و آه و ناله مادر و خاونواده اش، که چند شب خوابم نبرد و برای اولین بار از این تناقض اسلام ملایم گفتار اینان با آن عملشان دچار وحشت و تناقض شدم چه که آنزمان ناپخته بودم و طرفدار صرف اینان و مرید ولایت.
 بله! قطعا" هدف تایید ناهنجاری های اجتماعی و مظلوم نمایی بی مورد نیست ولی می دانیم مسئله فقط این نیست. به چند ماه و سال قبل در این استان و شهر کوچک ایلام توجه کنید. هفته ای نیست که جوانی چه پسر چه دختر و یا زن یا مردی خودکشی نکند، سرقت وسایل خودرو وکشتن صاحبانشان توسط دو جوان دیگر، آدم ربایی و کودک ربایی و تجاوزات ناموسی مواردی هستند که این استان در چند سال گذشته اولین بارهایی است که به خود می بیند. بحث اینست که علت چیست و چرا اینگونه شده است؟ و هدف این خدایان زمینی از چنین کارهای چیست؟ ایجاد رعب و وحشت و اینکه ای مردم آدم ببینید که کسی که کوچکترین اعتراضی کند این جوابش است. از آنطرف دستگیری روزنامه نگاران در کشور و از جمله بازجویی های در ایلام، این هم از چند روز یک اعدام به بهانه های مختلف تا شاید ضحاکان ماربدوش آرام شوند با خونخواری هرچه بیشتر. فقر و بدبختی اقتصادی در این استان بیداد می کند، منابع زیرزمینی و روزمینی به یغما برده می شود، عده ای اوباش از جاهاهی دیگر و استانهای دیگر حاکمان و تصمیم گیران مال و جان و ناموس مردم این استان محروم شده اند. خدا کجاست که این همه ظلم را ببیند؟ آنقدر دق و غصه خوردیم و فقیر دیدیم با محرومیت خودمان، که هر سال 20 سال پیر می شویم به کی پناه ببریم؟ در میان مردم 100 نفر یکی از این سیستم خوب نمی گوید و از طرفی دیگر با اقتصاد صدقه ای و گدا پروری این مردمان با اصالت و غیرت را چنان کرده اند که نفس کشیدن را هم در همه جا به یک جور انجام نمی دهند. نه نه نه، خدایا چرا ما را اینجا آفریدی تا اینهمه ظلم و زور و بی عدالتی را ببینیم. خدا! آیا تو می دانی که عده ای به اسم تو چه می کنند؟ جان آدم و ارزشهای معنوی واقعی از همه چیز بی ارزش تر شده و در نتیجه مادیات و جبنه های غیرانسانی باارزش. ریاکاری، دروغ، فساد، دزدی و انواع کثافت کاری، ارزش های واقعی اینانند. بله این دین مبین اسلام و مذهب تشیع اینان است. جانورانی حاکم ما شده اند که در نتیجه استبداد و بی عدالتی آنها خیل عظیم جوانانی است که افسرده شده، خودکشی می کنند، بی کارند، بی پولند و گرسنه، مجبورند و با دیدن بی عدالتی دست به آنچه که نباید می زنند و آنوقت شاید سرباز مامور بدبخت مقصر شود که کم کاری کرده است و یا شاید چرا طباب را بگردن کسی انداخته است . آیا آن "شیطان " با سابقه فساد اخلاقی بی شمار در کودکی، نوجوانی و جوانی، نماینده تو در ایران است یا آن آیت الله های لواط کن در کودکی و زنا و صیغه کن اکنون، نمایندگان تونند در ایران؟ اگر هستی خودت را نشان ده ببینیم! ما دیگر نفس هم نداریم در سایه و زیر این استبداد و خفقان مردیم، کاشکی زودتر مرگ هم بیاید و خلاص شویم و این همه رزالت و پستی خدایان زمینی و خواری مردمان مظلوم و بی دست و پایمان را نبینیم.
شاید ما اشتباه بدنیا آمدیم. بله درست است به آن بازجوی در جایی اینرا گفتم گفت بازهم کنایه می گویی! نه واقعیت است بسیاری از ما اشتباه بدنیا آمده ایم. مگر انسانها جایشان میان حیوانات وحشی است که تمام مبانی تصورات معیوبشان شکم و زیر شکم است و فلسفه شان بر حول دول می چرخد و بس. صد رحمت به حیوانات، آنها کم اتفاق می افتد که هم نوع خودشان را بکشند ولی شما می کنید. شاما نه تنها روی شاه جنایتکار را سفید کرده اید بلکه روی این حیوانات گرانقدر را هم سفید نمودید. از  آن سنگ های که برای پوشاندن فسادها و جنایاتتان بر پیکرهای لطیف زنان و مردان این ممالک زدید و ازآن طناب های که بر گردنهای راستین نهادید و آن همه مخ و تفکر را  از بیخ کندید. "رویش" و "شجره طیبه" شان را روز بروز بیشتر می بینیم و این بی شک از رویش های انقلاب است که اوباش و ارازل واقعی روز بروز جایگاهشان مستحکم تر می شود و انسانهای راستین منزوی تر. اما براستی که سحر نزدیک است و رفتن شما نزدیک. آری امید آنروز را داریم که بی شک محقق می شود بزودی که شماها اوباش واقعی را در محاکم عادلانه ببینم که عامل اصلی این همه فلاکت و تلفات بی شمار مادی و معنوی، جز شما نبوده و نیستید و آنوقت به شادی نه از غصه بغض می کنیم که از عدالت بله بالاخره عدالت رعایت می شود و شما لاشخورها را به جای آن جوانان بواقع بی گناه، روی وانت های سیاه با غل و زنجیر در شهاهای ایران و جهان بگردانند تا هر کس از شما طلبکار است طلبش را بگیرد و یا شاید شما را ببخشد هر چند که من هرگز نمی بخشم. نه خون و جان آدمی بخشیدنی نیست که نیست.

هاوار ئیلام

بهروز سورن: نیمه شب نوشته ها - 46 - اسانلو و جایگاه جدیدش!


ماجرای منصور اسانلو نیز مدتی است که در سر در مباحثات چپ و بویژه در خارج از کشور قرار گرفته است. آخرین اخبار حاکی از این هستند که ایشان با پشت کردن به منافع طبقاتی خود در خدمت باندهای مافیائی سرمایه داری بدنبال سازماندهی نوین کارگران زیر پرچم میلیاردر های سودجو می باشد. قطعا این خبری تکاندهنده برای تمامی مشتاقان و حساسان به سرنوشت جنبش کارگری در ایران است. میتوان گفت که کمتر کسی این واقعه را محتمل میدانست که او چنین سرنوشتی را برای خود رقم زند. کندن از طبقه خود و بالا بردن پرچم آنان که در انتظار فرصت ها برای گردن زدن کارگران در فردای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی بسر میبرند.
اینکه ایشان با کدام انگیزه ها با جنبش موج سبز و میلیاردر معروف لندن روی هم ریخته است هنوز جای بحث دارد. از هر زاویه ای که به این اقدام اسانلو بنگریم آنرا جز پشت کردن به منافع طبقاتی کارگران نمیتوانیم تعریف کنیم. چنانچه سالهای طولانی او را بعنوان بنیانگذار سندیکای کارکنان شرکت واحد تهران و حومه می شناختیم.
چنانچه با تلاش های من و ما و شما در خارج از کشور این سندیکا و در راس آن منصور اسانلو جایگاهی در میان نهادهای کارگری بین المللی یافتند. سوابق مبارزاتی ایشان بر همه دوستداران جنبش کارگری روشن و واضح است. همه ما در قاعده و نه استثنا تصاویر او را در مجامع و مناسبت ها و بویژه راهپیمائی های اول ماه مه در دست گرفتیم و گفتیم که او مظهری از ستم رفته به کارگران و زحمتکشان کشورمان است.
 تهدید, ارعاب, شکنجه و ضرب و شتم و سالها زندان در مورد او روا شد و تمامی آنها برای اسانلو حداقل تا زمان خروجش از ایران گذشته ای افتخار آمیز برای او باقی گذاشته است. منصور اسانلو را امروز نمیتوان جدا از بستری که او را ( اسانلو ) کرد تحلیل نمود. به همین دلیل می بینیم که  در امتداد اطلاعیه بحث برنگیز سندیکای واحد در قبال او و در بحبوحه تقاضای پناهندگی اش, با فاصله کوتاهی اسانلو در جبهه مخالف طبقه کارگر کشورمان قرار میگیرد. گفته های آقای جهانشاهی را تکذیب نمیکند و گویا خود با سکوت خود علامت رضا میدهد.
جناب امیرحسین جهانشاهی اتهامش تنها سرمایه اندوزی و استثمار انسانها نیست و یا دخالت در امور جابجائی کالا و ارز و غیره, ایشان  تا سالهائی قبل حتی خود را سیاسی نمی شمردند و علاقه ای به این حوزه سرنوشت ساز نداشتند اما جل الخالق که یکباره در کنار سردارمدحی که همه را سر کار گذاشته بود مصاحبه مطبوعاتی و منتج از آن برای رفتن رژیم زمان اعلام می کنند. شارلاتانیسم سیاسی در میان این طیف ها با ماسک های یگانه تازگی ندارد و در آینده میتوان پیوند اسانلو با ایشان و طیف موج سبز را بهتر ارزیابی کرد.
جنبش چپ در خارج از کشور میدان کنش و واکنش به اطلاعیه سندیکا و عملکرد آقای اسانلودر خارج از کشور شد. برخی به نقد اطلاعیه و تعدادی هم خروج اسانلو و چگونگی آنرا مد نظر قرار دادند. بی شک این ماجرا شایسته تحلیل و ارزیابی بود و چپ نمیتوانست از کنار آن بگذرد اما بحث این است که سندیکای واحد تنها معضل جنبش کارگری و چپ بطور کلی میباشد؟
آیا میتوان گفت که چپ بی هویت و پراکنده ما هویت و شناسه های خود را با این سندیکا تعریف میکند و بهمین دلیل ماجرای سندیکا و اسانلو پارامتری حیاتی برای چپ ارزیابی می شود؟ آیا این نشان فقر چپ نیست که برای ابراز وجودش و هویت یافتن در پرتو یک واقعه  چنان صفبندی میکند و مدتها در میان خود شکاف می اندازد؟ آیا سندیکائی که در اطلاعیه خود درباره اخراج اسانلو توده کارکنان واحد را مخاطب قرار نمیدهد و بنوعی درخواست ترمز زدن به حمایت از او برای پناهندگی میشود, بیانگر هویت چپ ماست؟
اینجانب بعنوان جزئی از دوستداران چپ از گذشته مبارزاتی و کرامت انسانی اسانلو دفاع کرده و نقد خود را به اطلاعیه سندیکا شفاف نوشتم. نقدهائی دریافت کردم که نشان از صفبندی جدید در میان نهادهای کارگری و چپ داشتند. در همان مطلب نیز نوشتم که:
 دوستی پرسیده است که آیا با پیوند جدید آقای اسانلو با جنبش موج سبز نظر خود را پس خواهم گرفت؟
بنظر من آنچه در لینک بالا می بینید دفاع از حیثیت زخم خورده یک رهبرسندیکائی کارگری است با گذشته ای پر درد از مبارزه برای احیای سندیکای واحد و در شرایط بحرانی تقاضای پناهندگی در کشور همسایه و این نوع رفتار سیاسی اجتماعی نیازی به بازنگری ندارد زیرا که بشدت مسئولانه و مبتنی بر احترام به کرامت انسانی اوست.
4.3.2013