۱۳۸۶ اسفند ۱۷, جمعه

جنگ کسب و کار پر درآمدی است ترجمه زری طبائی


شرکت های جنگی خصوصی مثل بلک واتر ( آب سیاه) در عراق ارتش سایه بوش را تشکیل می دهند. سربازان آنان در چهار چوب هیچ قانونی عمل نمی کنند و اگر شهروند عراقی را به قتل برسانند دادگاهی برای رسیدگی به کار آنان تشکیل نمی شود.

جرمی اسکهیل سی و سه ساله روزنامه نگار امریکائی و نویسنده کتاب « بلک واتر. ظهور و رشد بزرگترین ارتش خصوصی جهان». کتابش به تازگی در آلمان منتشر شده است. او برای روزنامه :« ناسیون » کار می کند و گزارش هائی در رابطه با جنگ در عراق و یوگسلاوی نوشته و برنده جوایز متعددی شده است که یکی از آن جایزه جورج پولک برای گزارش های خارجی است.

سئوال: آقای اسکهیل چه فرقی بین ارتش خصوصی و ارتش امریکا است؟
جواب: برای افرادی که در آن استخدام هستند ، پول . کسانی کهدر استخدام ارتش امریکا هستند در سال چیزی در حدود چهل هزار دلار درآمد دارند درصورتی که بلاک واتر ها سه برابر این مبلغ را حقوق می گیرند. تازه مسئله اصلی این است که چه سازمانی آنان را کنترل می کند: بلک واتر تحت کنترل دولت آمریکا نیست، بلکه شرکت های خصوصی به آنان فرمان میدهند.

سئوال: برای دولت امریکا چه استفاده ای دارد که از بلک واتر استفاده می کند؟
جواب: خیلی زیاد. دولت بوش با این ارتش که دارای بیست و پنج هزار سرباز آماده و هواپیماهای جنگی خصوصی خود است می تواند در هر گوشه ائی از جهان بدون چون و چرا آنان را برای اهداف خود در خدمت گرفته و به جنگ اعزام کند. مجروح شدن و یا کشته شدن این سربازان در هیچ آماری خودش را نشان نمی دهد. این باعث می شود که اعتراض بر علیه جنگ عراق در امریکا کمتر گردد. استفاده از سربازان بلک واتر تعداد واقعی مرگ سربازان را در عراق می پوشاند و نشان نمی دهد که تعداد واقعی کشته شدگان چند نفر است.

سئوال: بلک واتر در طول چند سال اخیر رشد سرسام آوری کرده است . چرا؟
جواب: در یک کلمه بدلیل جنگ. با کمی توضیحات بیشتر : جنگ های تهاجمی مثل جنگ در عراق و افعانستان . دولت کلینتون بلک واتر را در سال های دهه نود با تخصیص بودجه ای در حدود صدهزار دلار ایجاد کرد. در حال حاضر بلک واتر مبلغی در حدود نیم میلیارد دلار برای شرکت در جنگ در عراق دریافت می کند. بنابراین باید اتفاقی در فاصله این سال ها افتاده باشد : حمله و ضربه یازده سپتامبر دوهزار و یک و عکس العمل دولت بوش به آن. توسعه و موفقیٌت بلک واتر مدیون جنگ و همه گیر شدن خشونت است. جنگ برای بلک واتر یعنی معامله و درآمد و هیچ وقت بهتر از الان برای آنان نبوده است.

سئوال: آیا ایالات متحده امریکا می توانست بدون ارتش خصوصی در افعانستان و عراق درگیر جنگ گردد؟
جواب: نه . خود بوش گفت که ارتش خصوصی خیلی بهتر از ارتش دولتی است و برای جنگ آمادگی بیشتری دارد. در امریکا افرادی که خود را برای سربازی معرفی کنند بسیار کم است و فقط چند کشور در دنیا حاضر شدند که در جنگ فعالانه شرکت کنند بنابراین وجود سربازان ارتش خصوصی بسیار ضروری است. بهمین جهت یا دولت امریکا باید سربازان را تحریک کند و به عراق بفرستد و یا باید
قبول کند که جنگ عراق را باخته است. این تنها راه حٌل است.


دنباله مقاله

صبح به خير، حماس!يوری آونری











































يوری آونری
برگردان: محمد علی اصفهانی

يوری آونری، نويسنده، روزنامه نگار و فعال سياسی صلح طلب اسراييلی، و از بنيانگذاران حرکت معروف Gush Shalom يا «جمعيت صلح» به فارسی، و «کتلة السلام» به عربی، چندان نيازی به معرفی ندارد.آنچه فارسی شده اش را می خوانيد مقاله ی تازه ی اوست به تاريخ اوّل مارس. اين مقاله را نه يک فلسطينی نوشته است؛ و نه حتی نويسنده يی اسراييلی از نوع ميشل وارشاوسکی ها و يا اَهارون شابُتی ها.ستم بی حد و حصر اسراييل بر مردم فلسطين، به خصوص بر مردمی که ماه ها و ماه هاست که تنها به جرم فلسطينی بودن و فلسطينی زاده شدن، در نوار غزه، اسير يکی از بی رحمانه ترين و بی سابقه ترين اشکال تحريم قرار گرفته اند ادامه دارد؛ و شب و روزی نيست که چندين کودک ناشکفته ی فلسطينی را اسراييل، در برابر چشمان بسته ی «جامعه ی جهانی» پرپر نکند. همان چشمان بسته يی که فقط وقتی باز شدن را به صلاح خود می بينند که واقعه ی تلخی از نوع واقعه ی اخير حمله ی محکوم يک فلسطينی تک و تنها و غير مسئول و به مرحله ی جنون رسانيده شده به يک مدرسه ی آموزش بنيادگرايی يهودی در بيت المقدس اشغالی اتفاق بيافتد؛ نه جنايات شبانه روزی و بی وقفه ی از پيش طرّاحی شده و سازمان يافته و مورد بحث و بررسی و تصويب قرار گرفته ی يک دولت به تمامی معنا تروريست مجهّز به پيشرفته ترين امکانات و سلاح های نظامی، عليه مردمی غارت شده و بی پناه و تنها.
اين مقاله، تلاشی است برای ـ در حد امکان ـ راهی يافتن برای خروج از فاجعه ديرپايی که گويا خيال پايان يافتن ندارد، از سوی نويسنده يی اسراييلی که عميقاً به منافع کشور اسراييل فکر می کند و در همان چهارچوب می نويسد.

ما اسراييلی ها در جهانی از اشباح و هيولا ها زندگی می کنيم. ما با آدم های زنده و سازمان های عينی نمی جنگيم. بلکه به جنگ شياطين و ارواح خبيثه يی می رويم که اصلاً برای اين ظاهر شده اند که ما را نابود کنند.اين جنگ، جنگ ميان «فرزندان روشنايی» با «فرزندان تاريکی» است. ميان خوبی مطلق و بدی مطلق.اينچنين نگاه می کنيم ما به مسأله. و طرف مقابل نيز.بياييم اين جنگ را از اين فضای مجازی، به روی زمين محکم و عينی بياوريم. تا زمانی که ما اين قلمرو دهشت و کابوس را ترک نکنيم، نه يک سياست معقول ميسر خواهد بود و نه يک گفتگوی عقلانی.بعد از پيروزی حماس در انتخابات فلسطين، Gush Shalom [جمعيت صلح ـ جنبشی اسراييلی که يوری آونری از بنيانگذاران آن است ـ م] اعلام کرد که اسراييل بايد با حماس مذاکره کند.و اينک در اينجا، پاسخ به چند پرسش که از آن پس، از همه سو بر سر من رگبار شده اند ر می آورم.
٭ پرسش:آيا شما حماس را دوست داريد؟٭ پاسخ:اصلاً. من باور های لاييک بسيار قوی دارم؛ و مخالف هر نوع ايده ئولوژی يی هستم که سياست را با مذهب در هم بياميزد. چه مذهب يهودی؛ چه اسلام؛ و چه مسيحيت. چه در اسراييل؛ چه در جهان عرب؛ و چه در آمريکا.اما اين، مانع از آن نشده است که با حماس صحبت کنم. همانطور که با ديگرانی هم که با آن ها همعقيده نيستم صحبت می کنم.اين، مانع از آن نشده است که ميهمان حماس شوم؛ سعی کنم که آن ها را بفهمم؛ و با هم تبادل نظر کنيم.در ميان ايده های حماس، ايده هايی هست که من دوست دارمشان؛ و ايده هايی هست که من دوست ندارمشان.


بیانیه كانون مدافعان حقوق بشربیایید غزه را دریابیم. آیا وجدان بشریت خفته است؟



هموطنان عزیز

بیایید غزه را دریابیم. آیا وجدان بشریت خفته است؟ به‌راستی چشم بینشگر سازمان‌های بین‌المللی، این جنایات هولناك را نمی‌بیند؟ تا به كی تنها به كلام تصویر فجایع غم‌بار جنایات اسرائیل را باید ترسیم كرد. وقایع اخیر و حملات پیاپی رژیم صهیونیستی نشانگر آن است كه افكار عمومی باید از ابراز تاسف و صدور اطلاعیه و اعلام همدردی فراتر رفته و پای در مواضع اجرایی و قدم در مقابله نهد.
به اعلام خبرگزاری‌ها مردم بی‌دفاع و غیرنظامیان بی‌گناه هدف اصلی حملات اخیر نظامیان رژیم اسرائیل بوده‌اند.
كانون مدافعان حقوق بشر بر این باور است كه اگر شورای امنیت و سازمان ملل متحد در چارچوب منشور آن سازمان، خود را مكلف به حفظ صلح و ایجاد آرامش بشری می‌دانند باید به‌طور قاطع و صریح در مقابل این جنایات هولناك، كه نقض فاحش و مكرر حقوق بشر است و از مصادیق نسل‌كشی و جنایات جنگی محسوب می‌گردد، اتخاذ تصمیم كنند و از سوی دیگر بر روشنفكران و مسوولان متعهد حفظ و پاسداری حقوق بشر است كه در جهت جلوگیری از استمرار این سیر كشتار دسته‌‌جمعی به شكل متحد به همیاری و دفاع از حقوق فلسطینیان به پا خیزند.

كانون مدافعان حقوق بشر
15 اسفند 86

رابرت فيسك: تمايلات نژاد پرستانه‌ى غرب براى تجزيه وتقسيم خاورميانه



















تمايلات نژاد پرستانه‌ى غرب براى تجزيه
و تقسيم خاورميانه "چرا غرب هميشه درصدد تجزيه‌ى خاورميانه است؟چرا ما غربي‌ها هميشه در حال تلاش براى تقسيم ملت‌هاى منطقه هستيم و به گونه‌هاى مختلف سعى كرده‌ايم كه به ملت‌هاى خاورميانه اين باور را تزريق كنيم كه فاصله، تفاوت و اختلاف ميان آن‌ها حاكم است؟آيا اين سياست يكى از انواع غير رسمى نژادپرستى غربي‌ها نيست؟شايد هم تعريف اين سياست چيزى فراتر از نژادپرستى باشد، فراتر از تسلط تاريكى بر روح و روان غرب."رابرت فيسك، ایندیپندنت :اگر نگاهى به نقشه‌هاى انتشاريافته‌ى خاورميانه در روزنامه‌ها و كلا رسانه‌هاى غربى داشته باشيم مي‌توانيم اين ميل و احساس براى تجزيه و تقسيم منطقه را در غرب كاملا احساس كنيم. مثلا عراق با رنگهاى مختلف به مناطق مشخص تقسيم شده است. شيعه درجنوب، اهل تسنن در مثلث مركزى و كردها در شمال قرار گرفته‌اند. نقشه‌ى عراق در بسيارى از روزنامه‌ها و رسانه‌هاى غرب به يك هشت ضلعى با رنگ‌هاى مختلف مشخص شده است. اما لبنان كه از نقشه‌ى متنوع‌ترى برخوردار است. شيعه در جنوب لبنان، جنوب بيروت و طرابلس، دروزي‌ها در شمال، اهل تسنن در صيدا، سواحل جنوبى بيروت، مركز بيروت و شمال لبنان., در ادامه‌ى اين تحليل آمده است: ,واقعيت قابل انكار نيست، غربي‌ها عطش سيراب نشدنى نسبت به نشر اين نقشه‌ها و بزرگ‌نمايى اين موضوع دارند.ما اين نقشه‌ها و تقسيم ها را دوست داريم زيرا وسيله‌ى بيسار مناسبى براى گسترش اختلاف، فتنه و تنفر ميان طوائف مختلف منطقه است. من خود مدتى در يك منطقه‌ى دروزى در غرب بيروت سكان بودم. مغازه‌دار محله كه از وى خريد مي‌كردم سنى بود. راننده‌ى من نيز سنى بود، آيا براساس نقشه‌اى كه ما غربي‌ها براى لبنان تعريف كرده‌ايم بايد به آن‌ها مي‌گفتم كه شما در منطقه‌ى متعلق به خود ساكن نيستيد وبراساس نقشه‌ى تعريف شده‌ى غرب بايد از اين مكان به اماكن در نظرگرفته شده براى شما انتقال يابيد؟ آيا بايد به همسايه‌ى سنى خود مي‌گفتم حق ندارى خوروى خودرا در برابر منزل من يا كلا در اين منطقه پارك كنى چرا كه تو سنى هستى و ساكنين اين منطقه دروزى هستند؟ آيا بايد به ناشر عرب مسلمان سنى كه كتابم را از انگليسى به عربى برگردانده است بگويم تو نمي‌توانى با من در رستوران پل واقع در بيروت شرقى ديدار كنى چرا كه اين منطقه بر حسب نقشه‌ى ما غربي‌ها متعلق به ماروني‌هاى مسيحى است؟من در لبنان شاهد واقع بسيار ملموسى بودم وقايعى كه بايد نقشه‌هاى اين كشور براساس آن ترسيم شود نه براساس باورهاى اشتباه يا شايد به عمد ما غربي‌ها. در مناطق سني‌نشين بسيارى از اهل تشيع ساكنند. اين خانواده‌هاى شيعى براى انجام سفرهاى موقت كليدهاى منازل خود را به همسايگان سنى خود امانت مي‌دهند، اين است واقعيت لبنان. امروز آن چه كه در لبنان و عراق رخ مي‌دهد بر خلاف واقعيت‌هاى موجود سابق در اين كشورهاست. واقعيت‌هاى امروز لبنان و عراق را ما غربي‌ها ترسيم كرده‌ايم نه ملت‌هاى اين كشورها. غرب دقيقا همان كارى كه با لبنان و عراق كرده است با بالكان نيز انجام داده است. منطقه‌ى درنيا در بوسنى پيش از پاكسازى نژادى از سوى صرب‌ها در اين منطقه انجام گيرد، يك منطقه‌ى مسلمان‌نشين بود. در صربرنيستا تابلويى با علامت و نشان صرب‌ها جايگزين تابلويى تحت عنوان منطقه‌ى امن شد., در اين تحليل هم چنين آمده است: ,هدف غرب در اين بازى سياسى كاملا مشخص است، ما مي‌خواهيم دشمن فرضى و احتمالى خود را تضعيف كنيم و اين تضعيف جز با تجزيه، تقسيم و دور نگه داشتن ملت‌ها و طوائف مختلف اين دشمن فرضى از يكديگر نيست.اين امر يعنى تجزيه و تقسيم ملتها بر اساس اعتقادات طوائفى از نظر غرب درباره‌ى خاورميانه امكان پذير است اما درباره‌ى غرب كه از ارزش‌ها، اعتقادات و فرهنگ بالايى برخوردار است و به عنوان يك جهان پيشرفته تلقى مي‌شود، نمي‌تواند صادق باشد، حتى به رغم تنوع فرهنگ‌ها واديان موجود در اين جهان پيشرفته.من مي‌توانم به راحتى نقشه‌ى طوائفى شهر بيرمنگام انگليس را ترسيم كنم و علامت‌هاى مناطق مسلمان و غير مسلمان را در اين نقشه مشخص كنم اما مطمئنا هيچ روزنامه‌ى انگليسى اين نقشه را منتشر نخواهد كرد. من مي‌توانم نقشه‌ى بسيار دقيق و بر اساس ريشه‌هاى تاريخى از شهر واشنگتن ترسيم كنم و مناطق سياه پوست و سفيد پوست در اين شهر را به صورت جداگانه مشخص كنم اما مطمئنا روزنامه‌اى چون واشنگتن پست حاضر به منتشر ساختن اين نقشه نخواهد بود. تصور كنيد اگر روزنامه‌ى نيويورك تايمز بخواهد نقشه‌اى از مناطق بروكلين، هارلم و وايست ارايه دهد، چه تقسيم‌بندي‌هايى كه در اين نقشه انجام نمي‌گيرد. سياه پوست، زردپوست، ايتاليايي، كاتوليك، يهود و سفيد پوست. اين تنها جزيى از اين ائتلاف‌هاى ظاهرى و طوائفى است. يا اين كه روزنامه‌ى تورنتو گلوب و ميل كانادا بخواهند نقشه‌اى از مونترال ارايه دهند و اين منطقه را به فرانسوى و غير فرانسوى تقسيم كنند. حتى مي‌توان نقشه‌اى از شهر تورنتو و تقسيم‌بندهاى اين شهر به مناطق مسلمان، يوناني، اكراينى و غيره ارايه دهيم. محقق ساختن اين امر و ترسيم اين نقشه‌ها كار سخت وشاقى نيست اما ما نمي‌خواهيم اين نقشه‌هاى هيتلرى را براى جامعه‌ى خود ترسيم كنيم و براى جلوگيرى از تحقق اين امر به صورت جدى و قاطعى با اين مساله برخورد مي‌كنيم چرا كه مي‌خواهيم تمدن بزرگ خود را حفظ كنيم. اين است ديدگاه غرب نسبت به خود و نسبت خاورميانه. هفته‌ى جارى در نيويورك در كنار يك باجه‌ى روزنامه‌فروشى ايستاده بودم و نسخه‌اى از مجله آن روز تايم را خريدم. بر روى صفحه‌ى اول و اصلى اين روزنامه عكسى به تصوير كشيده شده بود كه ممكن است تنها در صفحه‌ى اول روزنامه‌هاى نازى دهه‌ى 30 آن را يافت. اين عكس عبارت بود از تصوير يك مردى كه كت سياه بر تن داشت و مرد ديگرى كه عمامه‌ى رنگى بر سر گذاشته بود. بالاى اين تصوير تيتر رنگى بزرگى تحت عنوان "اهل تسنن در برابر اهل تشيع: چرا از يكديگر متنفرند؟" نوشته شده بود.طبيعتا اين تصوير و اين تيتر تحليلى از اوضاع داخلى عراق كه به جنگ‌هاى داخلى توصيف مي‌شود، بود. اما حقيقت آن است كه هيچ يك از شهروندان عراقى با مذهب و اعتقادات سياسى و حزبى متفاوت پيش از حمله‌ى آمريكا و به اشغال در آمدن اين كشورحتى تصور چنين روزى را نمي‌كردند كه اين رويارويى ميان اهل تشيع و اهل تسنن رخ دهد اما آمريكا از امكان وقوع اين رويارويي‌ها در آگوست سال 2003 سخن گفته بود. در صفحه‌ى 30 مجله‌ى تايم كه با توجه به بسيارى از مطالب نقل شده در آن بايد از آن به عنوان مجله‌ى خباثت ياد كرد، گزارشى مبنى بر چگونگى تشخيص اهل تسنن از اهل تشيع منتشر شده بود و اين كه افراد وابسته به اين دو طايفه‌ى مذهبى عراق را مي‌توان از روى اسم‌ها چون ابوبكر، عمر، عثمان كه سنى هستند يا عبدالحسين و عبدالزهراء كه شيعه هستند، تشخيص داد. در اين گزارش به صورت تفصيلى به چارچوب بندي‌ها‌يى كه مي‌توان به واسطه‌ى آن اهل تشيع را از اهل تسنن شناخت، پرداخته شده است از نوع لهجه‌ها، مناطق مسكونى ، خودروها و الى آخر. نمي‌دانم شايد بهتر است ارتش آمريكا تعدادى از نسخه‌هاى مجله‌ى تايم را بخرد و ميان ساكنين بغداد توزيع كند بلكه اين مجله به اين مردم كمك كند كه بتوانند قاتلان محلى خود و اهداف اين قاتلان را تشخيص دهند اما آيا مجله‌ى تايم مى تواند به ما براى شناخت بسيارى از واقعيت‌هاى درونى آمريكا و اختلاف آراء شهروندان آمريكايى نسبت به بسيارى از قضاياى مطرح سياست‌هاى خارجه‌ى كاخ سفيد در راس آن عراق كمك كند؟, در پايان اين تحليل، فيسك مى نويسد: ,من نيز خود به نوعى به دليل تن دادن به اين سياست‌ها و بازي‌هاى طوائفى در خاورميانه گناهكارم . از هر زن و مرد لبناني، مذهب و وابستگى طوائفي‌شان را مي‌پرسم تا براساس نقشه‌ى ما غربي‌ها اين افراد را در مكان مناسب قرار دهم اما زمانى كه به سوال كردن از اين افراد مبادرت مي‌كنم مي‌بينم اصلا امكان تطبيق نقشه‌ى غرب در اين كشور امكان پذير نيست. مردى شيعه از جنوب لبنان در حاصبيا، روستاى دروزي‌ها در جنوب لبنان ساكن است و زنى مسيحى در ميان اهل تشيع جنوب سكونت گزيده، اين است واقعيت‌هاى لبنان اما ما بدون در نظر گرفتن اين واقعيت‌ها هم چنان به كار خود براى تقسيم خاورميانه ادامه مي‌دهيم و ادامه مي‌دهيم و بسيارى از نقشه‌هاى نژادپرستانه‌ى خود را به چاپ مي‌رسانيم و به چاپ مي‌رسانيم. آيا اين امر بيان گر چيزى جز تمايل بي‌حد و اندازه‌ى ما غربي‌ها براى برانگيختن جنگ‌هاى طوائفى در اين نقطه از جهان
نيست؟
(خاورميانه)