۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

تاج و تخت لرزان ولی فقیه

ارژنگ بامشاد

با بالا گرفتن اختلافات و گسترش شکاف درونی حکومت، جایگاه ولی فقیه در حوادث چند ماه اخیر به شکل روزافزونی مورد بحث قرار گرفته است. اکنون دیگر برهمگان روشن شده است که به دستور شخص ولی فقیه با تقلب آشکار،کودتای انتخاباتی انجام گرفته است. به دنبال آن، به گیر و به بند گسترده ای به جریان افتاده که قصد آن، انجام یک جراحی درونی برای یک دست کردن قدرت به نفع دستگاه ولایت و جناح نظامی ـ امنیتی بوده است. جراحی ای که با اعتراف گیری ها و محاکمات نمایشی ادامه یافته است. و هم اکنون، طرح دستگیری میرحسین موسوی، خاتمی، کروبی و هفت نفر دیگر از سران اصلاح طب در شورای امنیت ملی به بحث گذاشته شده است. این دستگاه نظامی ـ امنیتی کودتاچی، برای ساکت کردن مردم معترض، بیش از چهارهزار نفر را دستگیر کرده است. نزدیک به چهارصد نفر را کشته است؛ چه در خیابان ها با گلوله و چه در زندان ها با شکنجه و اجسادشان را به گروگان گرفته است؛ امری که شهادت سه نفر از فرزندان مردم، محسن روح الامینی، محمدکامرانی و امیر جوادی لنگرودی، در زیر شکنجه توسط یکی از نمایندگان اصول گرای مجلس مورد تائید قرار گرفته است. در زندان ها و بازداشتگاه های مخفی و رسمی اش به دختران و پسران این مرز و بوم به طور گسترده تجاوز کرده است؛ و این همه جنایت را نیز از طریق رسانه های کودتا کتمان می کند. کودتاچیان دستگاه ولایت نه تنها به همین نیز اکتفا نکرده اند؛ بلکه تئوریسین طالبانی شان مصباح یزدی می گوید: " وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد، اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست". به این ترتیب می بینیم که کودتاچیان متحد دستگاه ولایت، با تکیه بر نیروهای نظامی و سپاهی و امنیتی شان، یک پارچه در مقابل مردم ایستاده اند و به نظر می رسد قصد عقب نشینی ندارند. از این روست که دستگاه ولایت که هم در میان مردم و هم در میان بخشی از روحانیت و طرفداران نظام، نفوذ گذشته خود را از دست داده است، به این نیروی نظامی ـ امنیتی تکیه کرده است.

اما این تمام ماجرا نیست. مقاومت توده ای مردم در برابر کودتا، و جانفشانی های دلاورانه جوانان مردم، که تحسین جهانیان را برانگیخته است، سبب شده تا بسیاری از طرح های کودتاچیان نقش بر آب شود و وفاداران منتقد نظام هم به پشتوانه این نیروی مردمی، برای نجات خود از زیر تیغ کودتاچیان، به مقاومتی جدی دست بزنند. این مقاومت، شکاف در میان حکومتی یان را تا بالاترین سطوح تداوم داده است. عدم حضور برخی از سران نظام در مراسم تنفیذ و تحلیف رئیس دولت کودتا، اوج این شکاف بود . و امروزه افشاگری های گوناگون در باره ابعاد جنایاتی که در زندان های اسلامی انجام گرفته است، و الگوی مهرورزی دولت کودتا را نشان می دهد، آشفتگی و شکاف در میان روحانیون را به بالاترین سطح رسانده است. زیرا این امر مشروعیت دینی و اخلاقی جمهوری اسلامی را در میان مردم ایران و مردم مسلمان کشورهای عربی و غیرعربی به شدت زیر سئوال برده است. اکنون کار به جائی رسیده است که بسیاری از مردم به یاد آن شعر معروف حافظ می افتند که "واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند؛ چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند". و تأئید این امر در چند ماه اخیر و برانگیختگی مردم از این همه دوروئی و شقاوت دینی، برخی از وفاداران به حکومت دینی را بر آن داشته است تا چاره ای به جویند. این چاره جویی در شرایطی که ولی فقیه رژیم که روزی او را فصل الخطاب می نامیدند، حال خود رهبری کودتا را بر عهده گرفته است، موضوع را به جایگاه ولایتش کشانده است. آیت الله سید علی محمد دستغیب از اعضای مجلس خبرگان رهبری در نامه ای به تاریخ 21 مرداد ماه نوشت: " اگر مردم حمایت شان را از ولایت فقیه برداشتند، دیگر از این ولایت کاری ساخته نیست". او سپس هشدار می دهد تا دیر نشده خبرگان برای اعاده ی حیثیت از مرجعیت تشکیل جلسه علنی بدهد . پیش از این نیز هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز 26 تیرماه، با نقل حدیثی از پیغمبر اسلام که خطاب به امام اول شیعیان گفته بود که اگر مردم تو را نمی خواهند باید بروی و خانه نشینی پیشه کنی تا خودشان سراغت بیایند، تلویحأ خواهان کناره گیری خامنه ای شده بود. مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی نیز در نامه ای به رئیس مجلس خبرگان از او می خواهند به وظیفه قانونی خود یعنی نظارت برکارکرد دستگاه رهبری و نهادهای تحت امر او عمل کرده و تاکید می کنند: " بر همین اساس مجمع نماینده گان ادوار مجلس شورای اسلامی لزوم بررسی قانونی وفق اصل 111 قانون اساسی را که از وظایف خبرگان رهبری است مورد درخواست قرار داده و از حضرتعالی انتظار دارد که بنا به وظیفه و رسالت قانونی اقدامات لازم را به عمل آورید". باید دقت کرد که در اصل 111 قاون اساسی آمده است:" هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم یک صد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یک صد و هشتم می باشد". هم چنین 350 نفر از وزرا، معاونین وزرا و مدیران طراز اول 30 سال حکومت اسلامی، در نامه سرگشاده ای خواهان انجام اصلاحاتی در نظام حکومتی شده اند. در چنین فضایی که صلاحیت رهبر رژیم زیر سئوال رفته است، میرحسین موسوی می گوید: " آن چه امروز در زندان ها می گذرد، به خوبی نشان دهنده ضرورت یک اصلاح عمیق در کشور است."

اکنون کاملأ روشن شده است که صف آرایی دو طرف در مقابل هم آغاز شده است. یک طرف که اطاعت از احمدی نژاد را اطاعت از خدا می داند و برای جاانداختن و اجرای این اطاعت تمامی بازوهای نظامی ـ امنیتی سرکوب را به کار گرفته است و در سوی دیگر مجموعه ی وفاداران به قانون اساسی رژیم و یا منتقدین آن که حول موسوی گرد آمده اند. و تلاش دارند که قلعه اصلی جریان کودتاچی یعنی دستگاه ولایت را به جایگاه قانونی اش بازگردانند. آن ها نیک دریافته اند که دستگاه ولایت و قدرت نیمه خدائی اش با حمایت آشکارش از یک جناح، تعادل درونی رژیم را برهم زده است. وفاداران نظام که زیر تیغ سرکوب قرار گرفته اند، بر این تصور هستند که گویا با تغییر رهبر رژیم یا تشکیل شورای رهبری و بازگشت به قانون اساسی، مشکل حل خواهد شد و مردم هم رضایت خواهند داد. اما آیا چنین است؟ مخالفین نظام اسلامی همواره وجود اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را مظهر بی قانونی و نماد اصلی بی حقی مردم می دانستنند. با این حال مشکل قانون اساسی جمهوری اسلامی و ساختار به شدت غیردمکراتیک آن، تنها اصل ولایت فقیه نیست. مشکل این قانون، ادغام دین در دولت است که در تمامی تاروپود این قانون تنیده شده است. وجود این در هم تنیده گی است که روحانیت را بر فراز قانون و مردم قرار می دهد و اصل هر فرد یک رای را بر هم می زند؛ به مذهب شیعه حق وتو می دهد و تبعیض جنیستی و دینی را رسمیت می بخشد. این درهم تنیدگی باعث می شود تا ادیان و مذاهب دیگر، بصورت ادیان درجه دوم تبدیل شوند و حق برابر میان دین داران و بی دینان به کناری گذاشته شود و اساسأ حقوق شهروندی رعایت نشود. از این روست که مشکل اصلی نه تنها اصل ولایت فقیه و یا فقیه عادل و یا جائر، بلکه ادغام دین در دولت است.

اکنون که قلعه ولایت فقیه به عنوان ستون اصلی حکومت اسلامی زیر تیربار جنبش مردمی قرار گرفته است، باید با تمام قوا برای ویران کردن این قلعه تلاش کرد. با ویران شدن قلعه ی ولایت، تمامی ستون های حفاظتی حاکمیت دین نیز فروخواهد پاشید. این تلاش به جائی نخواهد رسید اگر نتوان قدرت سرکوب نیروهای نظامی ـ امنیتی سرکوب را با نافرمانی مدنی فلج کرد. برای از کار انداختن این قدرت ویرانگر و برای درهم شکستن قلعه استبداد دینی، حضور توده ای مردم، بکار گیری شیوه ها و تاکتیک هایی کم هزینه ای که گستردگی هر چه بیشتر حضور توده ای را تضمین کنند، اهمیت اساسی دارد. این حضور توده ای برای این که بتواند استحکام یابد، ضروری است که بر پایه تشکل های محلی و محیط کار و زیست نیز استوار گردد و بر خواست های بیواسطه مردمی تاکید ورزد. حضور چنین تشکل هایی است که می تواند زمینه ساز تشکل های توده ای برای اداره امور کشور گردد و پایه های قدرت مردمی را ایجاد کند. تنها شکل گیری تشکل های قدرت توده ای است که می تواند تحولات آتی را در راستای نیازهای واقعی مردم سازماندهی کند و از تکرار فجایعی که در صد سال اخیر همواره بر سر مردم آمده است، جلوگیری کند.

24 مرداد 1388 ـ 15 اوت 2009

کاپیتان فروزان عبدی

مینا انتظاری

بهار سال ۱۳۶۵ بود که بصورت تنبیهی دوباره از زندان قزل حصار به زندان مخوف اوین منتقل می شدیم. دور جدید سرکوب از اواخر زمستان ۶۴ شروع شده بود؛ که متعاقبآ و قبل از ما چندین سری ۲۰ ـ ۳۰ نفره از یارانمان را از بندهای زنان قزل حصار برای اِعمال فشار و تنبیه بیشتر به زندان اوین منتقل کرده بودند. بعد از پنج سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی، گویی این جابجایی ها و فشار و سرکوب های مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی نداشت.

بهرحال در یک دسته ۲۰ - ۲۵ نفره به بند ۱ پائین زندان اوین منتقل شدیم... بعداز انجام کارهای اولیه تعیین اتاق و جا و مکان و استقرار وسایل، در اولین فرصت به حیاط و هواخوری بند رفتیم تا عزیزانی را که زودتر از ما به بند بالا (طبقه دوم) منتقل شده و در اطاقهای دربسته محبوس بودند، ببینیم. آنها هم که از آمدن سری جدید بچه ها به بند پائین مطلع شده بودند، مشتاقانه خود را به بالای پنجره های داخل اتاقشان رسانده بودند تا از پشت شیشه هائی که رنگهای آن بعضآ توسط زندانیان پاک شده بود، به بچه های تازه وارد بند پائین خوش آمد بگویند... دراینجور لحظات صحنه هایی سرشار از عواطف انسانی و همدلی آرمانی شکل میگرفت، که براستی دیدنی و بیاد ماندنی بود... از شوق دیدار همدیگر ولو در میان آنهمه دیوار و سلول و سیم خاردار، در پوست خود نمی گنجیدیم... همبندان عزیزمان را می دیدیم که در طبقه بالا و از پشت پنجره های رنگ و رو رفته از سر و کول هم بالا میرفتند و با لبخند و بوسه برایمان دست تکان می دادند... سودابه منصوری، اعظم (شهربانو) عطاری، مژگان سربی، سپیده زرگر... و در بالای سر آنها یکدفعه "فروزان عبدی" را دیدم مثل همیشه با لبخندی زیبا و دوست داشتنی و متانتی بیاد ماندنی.

با فروزان طی سال ۱۳۶۱ ماهها در بند تنبیهی ۸ قزلحصار بودیم؛ و چه دوران سخت و طاقت فرسا و البته در کنار هم خاطره انگیزی بود. در یکی از آن روزهای وحشت و سرکوب حوالی شروع سال ۱۳۶۲ بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از زندانیان مقاوم و مجاهد، برای آزار وشکنجه بیشتر و جهت انتقال به سلولهای انفرادی گوهردشت از بند ۸ خارج کردند. که در همین فاصله چندین ماه نیز به همراه گروهی از همان بچه ها و از جمله مجاهد دلیر "اشرف فدایی تبریزی" در توالتهای زندان محبوس بودند. خلاصه تا یکسال و نیم بعد دیگر او را ندیدیم. تا اینکه در اواسط سال ۶۳ بدنبال برخی تغییرات و جابجایی ها در سطح مسئولین زندان (خروج باند لاجوردی و استقرار نمایندگان منتظری در زندان)، او را بهمراه سایر بچه ها از انفرادیهای گوهردشت به بند عمومی ۳ قزلحصار منتقل کردند. بدنبال همان تغییرات و باصطلاح رفرم موقت در داخل زندان بود، که ما را هم از بند تنبیهی ۸ بعد از دو سال به بند عمومی ۴ که در مجاورت بند ۳ بود، منتقل کردند. همین ایام بود که بیشتر عصرها صدای ولوله و شور و نشاط بچه های بند ۳ را می شنیدیم؛ که طبق معمول فروزان با راه انداختن بازی جمعی والیبال توی بند، همه را مشغول و مجذوب میکرد. ما هم گاهآ برای دیدنش به دور از چشم "آنتن"های رژیم، به بالای پنجره بند میرفتیم و به تماشای آنها می نشستیم.

حالا سال ۶۵ بود و بازهمدیگر را در شرایط تنبیهی و فشار بیشتر در اوین می دیدیم. همان روزهای اول ورود به بند بود که حمله و هجوم نوبتی مجتبی حلوائی شکنجه گر بدنام اوین و اوباش پاسدارش برای منکوب کردن ما آغاز شد؛ که مورد ضرب وشتم شدیدی واقع شدیم و تا نفس داشتند با پوتینهای مخصوص شان بچه ها را زدند. بطوریکه خودشان به نفس نفس افتاده بودند و در برابر اعتراض مظلومانه ما میگفتند: "شماها اگه آدم شدنی بودید توی این پنج سال شده بودید حالا فقط میخوایم یادتون بیاریم که اینجا اوین است...". بفاصله چند روز ما را هم برای اِعمال محدودیت و فشار بیشتر، به بند بالا و اتاقهای در بسته منتقل کردند که البته در کنار یاران و عزیزانی همچون فروزان خیلی هم خوشایندتر و روحیه بخش تر بود. بگذریم که جلادان بیرحم زندان تا کجا حداقل حقوق انسانی و زیستی ما را هم زیر پا میگذاشتند و چه به روزمان که درنمیآوردند.

حدودآ تابستان سال ۶۵ بود که نام تعدادی از زندانیانی را که حکم پنج سال زندان آنان به اتمام رسیده بود متناوبآ برای بازجویی می خواندند، و ازآن جمله بچه هایی مثل فروزان عبدی، سپیده زرگر، ناهید (فاطمه) تحصیلی ... بودند که برای آزادی شان، پیش شرط مصاحبه ویدیویی و محکوم کردن مجاهدین را ازآنها طلب میکردند، که تقریبآ همۀ آن بچه ها جواب رد داده بودند. نهایتا مسئولین زندان و دادستانی حتی به یک تعهدنامه کتبی و فرمالیستی مبنی بر عدم فعالیت سیاسی بعد از آزادی نیز رضایت داده بودند، که بچه ها زیر بار آن هم نرفته بودند و در آخر آنها را با ناسزا و توهین و تهدید به بند برگرداندند. بدین ترتیب فروزان نیز به جمع زندانیان "ملی کش" بند اضافه شد.

طی سالهای ۶۵ - ۶۷ همچون سالهای قبل از آن، فروزان در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی مجاهد خلق بود و در تمامی حرکتهای جمعی و اصولی زندانیان رو در روی رژیم، در هر بندی و تحت هر شرایطی و با هر ریسکی مسئولانه شرکت میکرد و البته خود همیشه جلودار بود ودر خط مقدم قرار میگرفت. هرجا او بود شادی بود و امید به زندگی، عشق بود و محبت به هم بند و هم زنجیر، و البته ایستادگی بود و مقاومت در مقابل دژخیم و رژیم. برای او خمودی و افسردگی کلماتی بودند بی مفهوم. در هر شرایطی پیشتاز و بانی براه انداختن مطالعات جمعی، ورزش جمعی و بخصوص تمرین و مسابقه والیبال و ایجاد شور و نشاط در بین بچه های بند بود، که البته هرکدام ازاین تحرکات و فعالیتها از دید و نظر دشمن ضد بشری تحت عنوان "روابط و تشکیلات منافقین در زندان" گناه و جرمی بزرگ و نابخشودنی محسوب میشد ... حتی در شرایط محرومیت کامل اگر توپی هم در کار نبود، نگاهی به دور و بر خود میکرد و با جمع آوری چند تکه پارچه و به بهم پیچیدن آنها ظاهرا توپی درست میکرد و بچه ها را برای بازی راه میانداخت.

"فروزان عبدی پیربازاری" قبل از دستگیری دانشجوی دانشگاه و از اعضای تیم ملی والیبال زنان ایران بود که طبعآ در بازی و ورزش داخل زندان نیز سرآمد همه بود، و ما با صمیمیت شیطنت آمیزی او را "کاپیتان" صدا میکردیم. وی که در بازی با توپ و حرکات داخل زمین و روی تور، تبحر فوق العاده ای داشت با وارستگی و افتادگی خاصی همچون یک مربی دلسوز هیچ فرصتی را برای آموزش همبندان خود، حتی با مینیمم امکانات از دست نمیداد. البته او فقط یک قهرمان ملی پوش در قلمرو ورزش نبود که در حیطه انسانیت و ارزشهای والای انسانی نیز سرچشمۀ زلالی بود از پاکی و صداقت و دریائی بود بیکران از مهر و عطوفت.

به یاد دارم در یکی از همان روزهای سال ۶۵، یکی از بچه های نسبتآ کم سن و سال و معصوم بنام "نادره" را که مدتهای مدید در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های طاقت فرسا قرار داده بودند؛ در حالیکه دچار شکست عصبی و روان پریشی شده بود به بند ما آوردند. او با هیچ کس حرف نمیزد و ساعتهای متمادی فقط به نقطه ایی در افق خیره و مات میشد. فروزان علیرغم کار و مسئولیتهای مختلف فردی و جمعی که داشت، بناگاه تمام کارهای روزانه خود را کنار گذاشت و بطور ۲۴ ساعته خودش را وقف نادره و مراقبت از او کرد. با مهربانی و بردباری همچون خواهری غمخوار به تیمار او پرداخت تا بتدریج اعتماد او را جلب کرد؛ بطوریکه ما متوجه میشدیم او بمرور با فروزان شروع به حرف زدن کرده و هرازگاهی لبخندی غمین نیز بر لب دارد. پروسه طولانی و پیچیده روان درمانی این قربانیان مظلوم رژیم آنهم در شرایط بسیار کاهنده و طاقت فرسای داخل زندان، به واقع حتی در توان روانشناسان حرفه ایی با تجربیات آکادمیک نیز نمیتوانست باشد. ولی فروزان با روحیه والای انسانی خود و با مایه گذاری عمدتآ یکجانبه و بدون چشم داشت متقابل، قدم به پیش میگذاشت و هیچ مرزی را جز با دشمن غدار خلق برسمیت نمی شناخت. البته چندی نگذشت که پاسداران مسئول بند متوجه روند بهبودی حال نادره شدند، و با بدذاتی خاص خود بلافاصله او را از بند ما خارج کردند که فروزان بشدت متآثر وآزرده شد.
اتفاقآ یکسال بعد فروزان در موردی مشابه، منتهای تلاش خود را جهت کمک به بهبودی حال "فرزانه عمویی" مبذول داشت ولی متاسفانه دراین مورد، فرآیند روان پریشی و عوارض شدید آن بسیار عمیق، مزمن و برگشت ناپذیر مینمود و نتیجه ای حاصل نشد. فرزانه عمویی یکی دیگر از زندانیان مظلومی بود که در زیر فشار و تحت شرایط خردکننده فیزیکی-روانی در شکنجه گاه موسوم به "واحد مسکونی" در سال ۶۲ ، دچار شکست عصبی و روان پریشی حادی شده بود که تا سالها بعد عوامل رذل رژیم، ظالمانه او را با همان شرایط وخیم در زندان نگه داشتند تا او را به جنون کامل کشاندند.

حدود تابستان سال ۶۶ برای مدتی در بند ۳۲۵ بودیم که حیاط کوچکی هم داشت. فروزان از صبح زود با برپایی ورزش جمعی و یک ساعتی هم تمرین والیبال و عصر هم با به راه انداختن مسابقه والیبال، هلهله و جنب و جوش خاصی در بند ایجاد میکرد. از بچه های ثابت بازی هایمان، علاوه بر فروزان تا انجا که بیاد میاورم: ملیحه اقوامی، میترا اسکندری، فضیلت علامه، سهیلا فتاحیان، سیمین بهبهانی، مهین حیدریان، مهناز یوسفی، اشرف موسوی، زهرا شب زنده دار، فرزانه ضیاء میرزایی، محبوبه صفایی و ... بودند.
فروزان که خود بازیکنی ملی پوش در سطح ایران و آسیا بود، با قامتی کشیده، پرشهایی بلند و حرکاتی موزون، هرگاه که اراده میکرد میتوانست صحنه های زیبایی را با توپ، در زمین بازی و یا بر فراز تور به نمایش بگذارد. با اینحال در حین مسابقه و بازی بندرت هنرنمایی میکرد و هر وقت توپ به او میرسید علیرغم اینکه تمام بچه های بند مشتاق دیدن حرکات فنی و حرفه ایی او بودند، ولی او به سادگی توپ را به نفرات دیگر تیم پاس میداد و با خلق موقعیت، این امکان را در اختیار بازیکنان هم تیم خود برای به ثمر رساندن توپ و کسب امتیاز قرار میداد. ضمن اینکه نمیخواست بخاطر برتری بلامنازعش در بازی، اجحافی هم به تیم مقابل بشود. او در واقع با ورزش و بازی نیز منش و روش سیاسی و دموکراتیک خود را، که همانا همبستگی و ازخودگذشتگی بود، اموزش میداد.

در جمع بسیار منسجم و منضبط مجاهدین زندان، که بعد از تحمل سالها زندان و عبور از طوفان فتنه ها و کوره گدازان اعدامها و شکنجه ها و پشت سر گذاردن مراحل پر رنج و تعب "قبر و قفس و قیامت" و "واحد مسکونی" تا سلولهای انفرادی گوهردشت و اعتصاب غذاهای طولانی ... حالا تک تکشان همچون پولاد آبدیده و تبدیل به کادرهای برجسته ایی برای خلق وانقلاب شده بودند – بی تردید فروزان یکی از آن چهره های شاخص و درخشان بود.

تنظیم رابطه فروزان بعنوان یک مجاهد خلق، با محیط و افراد و جریانات سیاسی دیگر، فراتر از همه تفاوتهای نظری، سیاسی و رفتاری موجود، بسیار مثبت، سازنده و بلند نظرانه بود. او مورد احترام و اعتماد همه بچه های زندان بود. دوستان همبند مارکسیست ازهر گروه و با هر گرایش سیاسی، احساس نزدیکی زیادی با فروزان داشتند و احترام خاصی برای وی قائل بودند. بانوان بهایی همبند نیز خصائل والای انسانی فروزان را ستایش میکردند و او را بسیار دوست میداشتند و خلاصه هر انکس که در مصاف با رژیم جهل و جنایت، ایستادگی میکرد فروزان را پشت و پناه خود در زندان میدانست.

پائیز سال ۶۶ بود که بدنبال تغییرات و جابجایی های گسترده داخل زندان، کارگزاران رژیم تقریبآ تمامی زنان زندانی سیاسی موجود در تهران را در بندهای سه گانه اوین معروف به سالن ۱، ۲، و ۳ متمرکز کردند، و ما با فروزان در سالن ۳ همبند بودیم. نوروز ۶۷ را در حالی در زندان و در شرایط اسارت جشن میگرفتیم که روحیه بچه ها از همیشه بالاتر بود، و رژیم در گرداب بن بستهای استراتژیک در زمینه سرکوب داخلی و تقابل با مردم و مقاومت ایران، و در صحنه جنگ خارجی با کشور همسایه عراق، خود را در سراشیب نزول و افول میدید... بعد از تحویل سال "فضیلت علامه" با صدای زیبا و دل انگیزش از موسم بهار میخواند و "فریبا عمومی" شعر خاطره انگیز "شکوفه میرقصد از باد بهاری" را ترنم میکرد... درآن لحظات هیچکس نمیدانست که برای خیل مجاهدین دربند این آخرین نوروز خواهد بود ...

حول و حوش همان ایام بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از بچه های ملی کش بند، به سالن ۱ که اتاقهای در بسته داشت منتقل کردند... من نیز چندی قبل از شروع قتل عام تابستان ۶۷، بعد از حدود هفت سال حبس بطور موقت از زندان اوین مرخص شدم و بلافاصله به خارج از کشور آمدم.

در قتل عام هولناک و جنایتکارانه تابستان ۶۷ تمامی زنان زندانی مجاهد خلق در سالن ۱ و سالن ۳ و بسیاری هم از سالن ۲ اوین بدار آویخته شدند. هر چند تا کنون اطلاعات بسیار اندک و ناقصی از جزئیات و چگونگی این کشتار بزرگ، بخصوص در بند زنان توسط دوستان همبند و جان بدربردگان این قتل عام بازگو شده، ولی در مورد فروزان بطور خاص میدانیم که کاپیتان محبوب ما در زمره عاشقان شرزه ای بود که اواسط مرداد ماه با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام، طناب دار این مدال افتخار دفاع از آزادی و حقوق زنان در پیکار با ارتجاع حاکم را، به گردن آویخت و جاودانه شد و برای همیشه در قلوب خلق محبوبش آرام گرفت.

فروزان قهرمان در آخرین ساعات عمر و شاید هم بعنوان آخرین وداع، برای رساندن خبر اعدام خود بدیگر یاران در بندش، بطور سمبلیک و نیایش گونه در گوشه ایی از دیوار سلول انفرادی پیامی با چنین مضمونی مینویسد: "خدایا کمکم کن تا همچون عبدی شایسته، شمع فروزان راه تو باشم."

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند
فریادشان تموّج شطّ حیات بود چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پرگشودۀ طوفان که روز مرگ دریا و موج و صخره برایشان گریستند

درآن پرواز و سفر بزرگ و جاودانی، من که از سر تصادف و اتفاق و یا شاید آزمایش و ابتلا از جمع یاران عزیز و عزیزتر از جانم دور افتادم و برجای ماندم؛ حالا بعنوان تنها بازمانده از آن جمع مجاهدین سالن ۳ اوین، وقتی به پشت سرم نگاه میکنم با یک چشم میگریم و با یک چشم میخندم ... درحالیکه از حسرت و داغ فراق عزیزان همبند و دلبندم با تمام وجود میسوزم؛ با اینحال با یاداوری شکوه آنهمه دلاوری، پایداری و فداکاری، با افتخار به خود میبالم که در یکی از سیاهترین دورانها، همنشین و همپا و همراه آن سالار زنان بودم ...
در سالگرد قتل عام تابستان ۶۷ به همه ی شمعهای فروزانی که در صف مقدم مبارزه با رژیم فاشیستی-مذهبی و زن ستیز حاکم بر میهنم ایران همچنان میسوزند و نور آگاهی می افشانند و گرمی امید می بخشند درود میفرستم.

مینا انتظاری

ایمیل: mina.entezari@yahoo.com
وبلاگ: www.mina-entezari.blogspot.com

-------------------------------------------------------------------------------------------------------
پانویس:










1- متن اولیه این مقاله که به مناسبت روز جهانی زن، حدود سه سال پیش تنظیم و منتشر شده بود، با برخی تغییرات تکمیلی و در فرمت جدید، به مناسبت سالگرد قتل عام تابستان شصت و هفت یکبار دیگر بطور گزینشی انتشار مییابد. 2- "بندی با اتاق های در بسته" شرایط تنبیهی بود که زندانیان بطور طولانی مدت، حتی در داخل بند نیز دائمآ در اتاقها و سلولهای در بسته خود محبوس بودند؛ واز داشتن هواخوری محروم و فقط روزی سه بار نفرات هر اتاق به دستشویی برده میشدند. 3- در اواخر تابستان ۱۳۶۵ رژیم نهایتآ تمامی زندانیان سیاسی باقی مانده در زندان قزل حصار را به زندانهای اوین و گوهردشت کرج منتقل کرد. 4- "آنتن" اصطلاحی بود که زندانیان در مورد خائنین و جاسوسان رژیم در زندان بکار می بردند. 5- قاطعیت زندانیانی همچون فروزان، ناهید، سپیده و خیلی دیگر از ملی کشهای بند، بعنوان خط مقدم مقاومت در زندان، که این چنین و تا این حد حتی حاضر به کوچکترین انعطافی در برابر خواست رژیم جهت آزادی خودشان نبودند، طبعآ باعث عقب نشینی نسبی مسئولین زندان و ایجاد فضا و شرایط بمراتب سهلتری برای بسیاری از دیگر زندانیان مقاوم در موقع ازادیشان میشد. 6- "ملی کش" اصطلاحی بود که در مورد زندانیانی بکار برده میشد که بعد از اتمام مدت محکومیت رسمی شان، چه بخاطر نپذیرفتن پیش شرطهای رژیم برای آزادی و یا عدم اطمینان رژیم به زندانی، بهر حال آزاد نمیشدند و همچنان بدون حکم رسمی در حبس میماندند. 7- مجاهدین شهید ناهید تحصیلی، سودابه منصوری، اعظم (شهربانو) عطاری، مژگان سربی، سپیده زرگر، ملیحه اقوامی، میترا اسکندری، فضیلت علامه، سهیلا فتاحیان، سیمین بهبهانی، مهین حیدریان، مهناز یوسفی، فریبا عمومی، اشرف موسوی، زهرا شب زنده دار، فرزانه ضیاء میرزایی، محبوبه صفایی، اشرف فدایی و ... همگی در قتل عام تابستان ۶۷ به دار آویخته شدند. 8- در نسل کشی جنایتکارانه مقطع تابستان (۶۷) که به فتوی جلاد جماران انجام گرفت در تمامی بندها و زندانهای زنان سراسر کشور، صرفآ زنان مجاهد خلق آماج این قتل عام قرار گرفتند و در بندهای مردان علاوه بر هزاران زندانی مجاهد خلق، صدها زندانی مارکسیست نیز کشتار شدند. 9- وزارت بدنام اطلاعات آخوندی که تا کنون بطور رسمی هیچ نام و نشانی از هیچ یک از هزاران دلاور بر دار شده در آن قتل عام سیاه اعلام نکرده، استثنائآ در یکی از سایتهای مربوطه، نگاه نو، ضمن چاپ عکسی از فروزان بدون آنکه جرئت اعلام هویت وی را داشته باشد با همان رذالت آخوندی او را "تروریست کشته شده عضو سازمان تروریستی مجاهدین" معرفی میکند. تنها نکته قابل تآکید اینست که استفاده از فعل مجهول "کشته شده"، بدون ذکر نام و هویت عامل و فاعل این جنایت، نمیتواند جلادان رژیم را در روز حسابرسی از کیفر جنایات مرتکب شده در ببرد. البته بعدآ دست اندرکاران سایت مربوطه با رندی انزجارآوری زیر نویس عکس را تبدیل به "قربانی سازمان تروریستی مجاهدین" کردند.

وضعیت مصرف مواد مخدر و روانگردانها در دانشگاهها/ گزارشها محرمانه است

هر ساله آمارهای جدیدی درباره اعتیاد دانشجویان به مواد مخدر و مواد روانگردان منتشر می شود که از سوی مسئولان وزارت علوم تکذیب می شود. مدیر کل امور فرهنگی وزارت علوم در گفتگوی مشروح با خبرگزاری مهر به سئوالات موجود پیرامون این موضوع پاسخ داده است.

به گزارش خبرنگار مهر، چندی پیش یکی از مسئولین ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام کرده بود که بر اساس تحقیقات به عمل آمده گرایش دانشجویان نسبت به مصرف مواد روانگردان در مقایسه با سایر مواد بیشتر شده است. اعلام چنین آماری در کنار سایر آمارهای ضد و نقیض در رابطه با میزان مصرف مواد در میان دانشجویان، تعداد دانشجویان معتاد و .. که هرازگاهی از سوی برخی ارگانها اعلام می شود، باعث شد به سراغ مسئولین معاونت دانشجویی وزارت علوم برویم و پرسشهایی را در رابطه با تأیید یا رد این آمارهایی از آنها داشته باشیم.

حسن مسلمی نائینی - مدیر کل امور دانشجویان داخل وزارت علوم در مواجهه با طرح این پرسشها از جانب خبرنگار مهر موضوع را به اداره کل امور فرهنگی این وزارتخانه ارجاع داد و گفت: در حال حاضر موضوعات مرتبط به این حوزه را این بخش از وزارت علوم پیگیری می کند.

در نهایت محسن اسلامی - مدیر کل امور فرهنگی وزارت علوم طی مصاحبه ای تشریحی به پرسشهای گروه حوزه و دانشگاه خبرگزاری مهر در این زمینه پاسخ داد.

* خبرگزاری مهر - گروه حوزه و دانشگاه: آقای اسلامی چندی پیش آمارهایی از سوی برخی نهادها درباره افزایش مصرف مواد مخدر در میان دانشجویان اعلام شده بود که مسئولی در وزارت علوم آن را تایید نکرد. آیا آمار دقیقی از مصرف مواد مخدر در دانشگاهها دارید؟

- دکتر محسن اسلامی: آماری دقیقی در خصوص مصرف مواد مخدر در دانشگاهها نداریم دانشگاهها به صورت تک تک گزارشات خود را در این زمینه به مراکز مشاوره ارائه می دهند و مراکز مشاوره دانشگاهها نیز این آمار را به مرکز مشاوره مرکزی وزارت علوم ارائه می دهند. موضوع مصرف مواد در دانشگاهها و خوابگاهها توسط مسئولین دانشگاه رصد و گزارشهای محرمانه ای در این زمینه ارسال می شود اما آماری به صورت دقیق و علمی موجود نیست.

* چندی پیش از سوی ستاد مبارزه با مواد مخدر آماری در خصوص مصرف مواد مخدر در میان دانشجویان ارائه شد و درآن اعلام شده بود گرایش دانشجویان به سمت مصرف مواد روانگردان است وزارت علوم نیز در این زمینه تحقیقی انجام داده و آیا اصلا این موضوع را تأیید می کنید؟

می توان حدس زد که روانگردانها بیشتر از سایر مواد مصرف می شوند حتی در میان دانشجویان. اما نمی توان به همین راحتی اعلام کرد که در بین دانشجویان مصرف این مواد بیشتر است و یا اینکه 30 درصد دانشجویان معتاد هستند

- استفاده از مواد روانگردان به دلیل سهل الوصول تر بودن نسبت به سایر موارد مخدر می تواند به عنوان موادی که گرایش دانشجویان به آن بیشتر است مطرح شود. من این موضوع را نه تأیید و نه رد می کنم اما ارائه این آمار مبنای درست علمی ندارد و می توان مطرح کرد که در کل کشور نیز به دلیل سهل الوصول بودن افراد تمایل بیشتری نسبت به استفاده روانگرانها دارند.

اگر تحقیقی در این زمینه صورت گرفته بر اساس یافته های تصادفی بوده که علمی نیستند و بر اساس مشاهدات از یک یا چند دانشگاه که ممکن است جزء دانشگاههای وزارت علوم هم نباشد صورت گرفته و به سایر دانشجویان و دانشگاهها تسری داده شده است. آماری که ارائه می شود بیشتر آمار محفلی است. چند دانشجو را در چند محفل می بینند و تعمیم می دهند به تمام دانشجویان در تمام دانشگاهها.

* بالاخره در هر تحقیقی جامعه ای درنظر گرفته می شود و از این میان تعدادی از افراد به صورت تصادفی به عنوان نمونه ارزیابی می شوند و نتیجه تحقیق به سایر افراد جامعه تعمیم داده می شود.

- مواد مخدر سریع النتشار و خاص است و اگر مانند سایر متغیرها بود می توانستیم بپذیریم که در برخی گزارشها و تحقیقات گرفتن یک نمونه کوچک از جامعه ای بزرگتر می تواند به سایر افراد جامعه تعمیم داده شود. در موضوع مواد مخدر متغیرهای زیادی تأثیرگذار هستند و نمی توان به این راحتی قضاوت کرد از این رو ارائه چنین آمارهایی را درباره دانشجویان علمی نمی دانم.

به عنوان مثال زمانی اعلام شده بود که 30 درصد دانشجویان مواد مصرف می کنند این وحشتناک است که از بین 3 میلیون و 300 هزار دانشجو 30 درصد معتاد باشند. مشخص نیست این آمار از چنین پدیده پنهانی چگونه به دست آمده است؟ زمانی که استعمال مواد در دانشگاه و خوابگاه ممنوع است چگونه می توان فهمید و نتیجه گرفت که 30 درصد دانشجویان مواد مصرف می کنند این یافته ها علمی نیستند.



* یعنی نمی پذیرید که مصرف روانگردانها از سایر مواد مخدر در دانشگاهها و خوابگاهها بیشتر است؟
-
بله می توان حدس زد که روانگردانها بیشتر از سایر مواد مصرف می شوند حتی در میان دانشجویان. اما نمی توان به همین راحتی اعلام کرد که در بین دانشجویان مصرف این مواد بیشتر است و یا اینکه 30 درصد دانشجویان معتاد هستند.
این را می پذیرم که به جهت جوان بودن و برای رفع هیجانات، مصرف مواد در میان دانشجویان وجود دارد و درست است که جامعه دانشگاهی نسبت به مصرف مواد آسیب پذیرتر است اما من جامعه دانشگاهی را پاک می دانم و معتقد هستم اگر درصدی به جهت عدم آگاهی، هیجانات کاذب، افسردگی و یا کانالهای ناباب دوستی مواد استفاده می کنند نباید این را به کل جامعه دانشگاهی تسری داد و در کنار آن باید این را نیز پذیرفت که جامعه دانشگاهی نسبت به مواد بیشتر مقاومت می کند.

نمی توان به این راحتی از واقعیتی پنهان (اعتیاد) که ممکن است در خوابگاهها و یا دانشگاهها اتفاق بیفتد آمار دقیقی جمع آوری کرد. آمار دقیق هم نداریم اما معتقد به فرهنگ سازی و پیشگیری در زمینه مصرف مواد مخدر هستیم

*
وزارت علوم همواره درباره اعلام آمار و نتایج تحقیقات سایر ارگانهای درگیر با موضوع مواد مخدر با موضع گیری مباحثی را مطرح می کند و آنها را فاقد اعتبار علمی می داند اما خود نیز در این زمینه اقدامی انجام نمی دهد و دست به تحقیق و یا پروژه مهمی نمی زند. اگر آمارهای سایر ارگانها را نمی پذیرید چرا خودتان کار علمی انجام نمی دهید و بر اساس یافته های علمی خود نتایجی را اعلام نمی کنید؟

- نمی توان به این راحتی از واقعیتی پنهان که ممکن است در خوابگاهها و یا دانشگاهها اتفاق بیفتد آمار دقیقی جمع آوری کرد. آمار دقیق هم نداریم اما معتقد به فرهنگ سازی و پیشگیری در زمینه مصرف مواد مخدر هستیم.

* با این تفاسیر از نظر شما بهترین کار علمی که وزارت علوم در زمینه جمع آوری اطلاعات از دانشجویان در معرض خطر و یا دانشجویان مصرف کننده مواد مخدر می تواند انجام دهد چیست؟
-
من فکر می کنم اگر در کارنامه سلامت که هر ساله در قالب طرح پایش سلامت جسمانی و روانی برای دانشجویان ورودی جدید در نظر گرفته می شود به مواردی نظیر موارد مخدر بپردازیم کار علمی خوبی است ما در اداره کل امور فرهنگی چهار سال است که این موضوع را فریاد می زنیم و برای اجرایی شدن آن تلاش می کنیم.
در طرح پایش سلامت، بر اساس اظهارات خود دانشجو مصرف مواد، در معرض خطر و آسیب پذیر بودن دانشجو به وسیله پرسشهایی که طراحی شده مشخص می شود. این کارنامه محرمانه است و نگرش در این زمینه کمک و مساعدت به دانشجو است و مبارزه نیست.

* از سیر صعودی و نزولی مصرف مواد در میان دانشجویان هم اطلاع ندارید؟

فشارهای روانی آسیب پذیری را در میان دانشجویان در برابر مواد افزایش می دهد. مواردی نظیر مشکلات اقتصادی، معیشتی، شهریه و امتحانات دانشجویان را در برابر مصرف مواد آسیب پذیرتر می کنند

- در سالهای اخیر نظارت بیشتری کردیم و در حوزه خوابگاهی که آسیب پذیرتر است فرهنگ سازیهای بسیاری شد. دانشجویان را آگاه تر کردیم و معتقدیم که مصرف مواد مخدر در سالهای اخیر در میان دانشجویان کاهش یافته است. اما در هر حال فشارهای روانی آسیب پذیری را در میان دانشجویان در برابر مواد افزایش می دهد. مواردی نظیر مشکلات اقتصادی، معیشتی، شهریه و امتحانات دانشجویان را در برابر مصرف مواد آسیب پذیرتر می کنند و در مقابل وجود ثبات در دانشگاهها مصرف را کاهش می دهد.

* ارزیابی از مصرف مواد مخدر در دانشگاههای آزاد در مقایسه با دانشگاههای دولتی دارید؟
-
مصرف مواد مخدر در دانشگاههای دولتی کمتر از دانشگاههای آزاد است به دلیل اینکه در این دانشگاهها نظارت بیشتر است.

* در حال حاضر نقش اداره کل امور فرهنگی وزارت علوم در رابطه با مصرف مواد مخدر دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی چیست؟
-
اداره کل امور فرهنگی وزارت علوم بیشتر در زمینه پیشگیری کار می کند و تلاش می کند دانشجویان را به ویژه دانشجویانی که نسبت به این موضوع آسیب پذیری بیشتری دارند آگاه کند.

* مهمترین اقدامات این اداره در زمینه پیشگیری از مصرف مواد در میان دانشجویان چیست؟
-
مجهز کردن خوابگاهها و دانشگاهها به امکانات فرهنگی مورد نیاز دانشجو، افزایش نظارت، آشناکردن دانشجویان با انواع مواد مخدر از نزدیک، تقویت حراستهای دانشگاهها و خوابگاهها و همچنین کارشناسان فرهنگی و مشاوره در این زمینه،برپایی جشنواره سیاه و سفید، حمایت از کانونهای آسیبهای اجتماعی در حوزه مواد مخدر برخی از اقداماتی است که در اداره کل امور فرهنگی وزارت علوم در این زمینه انجام شده و انجام می شود.

همچنین با همکاری ستاد مبارزه با مواد مخدر به 70 نفر در دانشگاههای دولتی آموزش داده می شود و گواهی تدریس به آنها ارائه می شود تا پس از ماه رمضان فعالیتهای خود را در زمینه پیشگیری از مصرف مواد در دانشگاهها آغاز کنند.
انتشار و توزیع کتب و جزوات آموزشی به تمام دانشگاهها برای دانشجویان جدیدالورود و حمایت از پایان نامه های دانشجویی با موضوع مواد مخدر نیز از دیگر اقدامات اداره کل امور فرهنگی به شمار می آید.

زجویی، حبس و تهدید در ساختمان وزارت علوم در پاسخ به پیگیری حق تحصیل


محرومیت از تحصیل از جمله تبعیضاتی است که در سی سال گذشته، بر خلاف متن صریح اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، در مورد عده ی زیادی از اقشار جامعه ایران اعمال شده است. نوید خانجانی، دانشجوی محروم از طی سال 84 تا 87 در کنکور سراسری شرکت نمود و هر سال به بهانه ای از گرفتن نتیجه آزمون و ورود به دانشگاه محروم شد. حسام میثاقی دانشجوی رشته مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه سنایی اصفهان پس از گذراندن 2 ترم در تیرماه 86 اخراج شد. این دو دانشجو که به دلیل اعتقاد به دین بهایی همانند بسیاری از هم کیشان خود از ادامه تحصیل محروم شده بودند، ضمن پیگیری‌های خود به ارگان های رسمی، نظیر شورای انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، سازمان سنجش و غیره مراجعه نمودند. این دو تن پس از پیگیری های متعدد به مراجع مختلف جهت بازپس‌گیری حقوق از دست رفته خود، سرانجام در آذر ماه 87 در وزارت علوم بازداشت شده و مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتند.


پس از مراجعات متعدد این دانشجوی محروم از تحصیل به دفتر نماینده مجلس در شهر اصفهان، سرانجام حجت الاسلام محمد تقی رهبر نماینده مردم اصفهان و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس طی نامه‌ای که زیرنویس نامه‌های دو فرد محروم مذکور بود بدین شرح خطاب به وزارت علوم و سازمان سنجش اعلام داشت: " در مورد فوق به گونه ای که حقی ضایع نشود بر طبق قانون رسیدگی و پاسخ بفرمایید." پس از دریافت نامه، دو جوان محروم از تحصیل فوق به وزارت علوم و سازمان سنجش مراجعه کردند. در قسمت امور مجلسی وزارت علوم، توسط دکتر جمشیدی مسئول این بخش، خطاب به دانشگاه اخراج‌کننده و سازمان سنجش نامه‌هایی نگاشته و درخواست شد تا جوابی منطقی برای اخراج و محرومیت بهاییان ذکر کنند. نامه‌های فوق توسط این دو نزد دانشگاه و سازمان سنجش برده شد، با این امید که بالاخره مسئولین مدرک و دلیلی قابل استناد برای محرومیت آنان ذکر کنند.

مواجهه با ماموران مسلح در پاسخ به مطالبه ی حق تحصیل (شهریور 87)

پس از عدم دریافت پاسخ از سوی دانشگاه محل اخراج و سازمان سنجش، دو دانشجوی محروم از تحصیل، برای چندمین بار به دفتر حجت الاسلام رهبر مراجعه کردند. در این مراجعه، دو جوان محروم از تحصیل دیگر نیز با آنان همراه بودند. اصرار چهار جوان محروم از تحصیل جهت ملاقات با نماینده مردم اصفهان در مجلس سبب شد تا با تماس با نیروهای نظامی، این نیروها با سلاح گرم در دفتر حضور یافته و به تهدید محرومین از تحصیل پرداختند. تهدید و اصرار ماموران نظامی مبنی بر ترک دفتر نماینده مجلس موجب ترک دفتراز سوی این چهار نفر شد. 2. بازجویی، حبس و تهدید در ساختمان وزارت علوم (26 آذر 87)

حسام میثاقی و نوید خانجانی در ادامه پیگیری های خود، به امور مجلسی وزارت علوم که سابقا نامه‌ای را به دانشگاه محل اخراج و سازمان سنجش ارسال نموده بودند، مراجعه نمودند. مشخص می‌شود که دانشگاه محل اخراج، نامه‌ای را به امور مجلسی وازرت ارسال کرده و طی آن مهندس طحانی‌زاده رییس دانشگاه سنایی علت محرومیت از تحصیل حسام میثاقی را "اعتقاد به دین بهایی" و دستور "حراست وزارت علوم" و "وزارت اطلاعات" مبنی بر اخراج ایشان اعلام نموده بود. این دو تن، دو نسخه از نامه فوق را دریافت و یکی از نسخه‌ها را از ساختمان خارج نمودند. نسخه‌ی دیگر نزد حراست وزارت علوم برده شد تا پاسخگوی سوال آنان مبنی بر علت قانونی محرومیت از تحصیل خود باشد. تا این زمان، تمامی ارگان ها خود را در مورد این موضوع فاقد مسئولیت قلمداد می‌نمودند. اما در این نامه به وضوح بیان شده که دستور محرومیت از تحصیل بهاییان از سوی "حراست وزارت علوم" و "وزارت اطلاعات" ابلاغ شده است. شخص مسئول در حراست وزارت علوم با مشاهده ضمن محرمانه خواندن آن اضافه نمود شما حق خارج نمودن این نامه را ندارید، این در حالی‌ست که هیچ نشانی حاکی از محرمانه بودن در نامه دیده نمی‌شود. سپس مامور حراست نزد مسئول امور مجلسی رفته و از طریق او متوجه شد که دو فرد محروم از تحصیل دو نسخه دریافت نموده اند. در ادامه، رضاییان آن دو را به دفتر خود برده و درخواست نمود تا نسخه دیگر نامه به او داده شود. دو جوان محروم از تحصیل از تحویل نامه خودداری نمودند و در پاسخ، با توهین فرد مزبور و تهدید به حبس از 6 ماه تا 2 سال مواجه شدند. سپس، لباس و وسایل شخصی ایشان تفتیش شد و مدارک و نامه‌های حاصل از پیگیری آنان در طول این مدت، ضبط گردید.

در ادامه، دو فرد مزبور به اتاقی در قسمت داخلی حراست وزارت علوم منتقل و به مدت 8 ساعت مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتند. مامور حراست ضمن صحبت‌هایش بارها اشاره نمود: "مامورین وزارت اطلاعات تا دقایقی دیگر خواهند رسید و شما بازداشت خواهید شد، آنها مثل من نیستند، آنها با انواع شکنجه از شما پذیرایی خواهند نمود." در ادامه مسئول حراست از حسام میثاقی خواست تا تعهدی را مبنی بر عدم استفاده از نامه بنویسد، در این صورت او به دانشگاه باز خواهد گشت و مشکل محرومیت او رفع خواهد شد. درخواست اخیر با ممانعت این دو روبرو شد. در نهایت، پس از گذشت 8 ساعت بازجویی، حبس در اتاق عقبی حراست وزارت علوم و تهدیدهای متعدد سرانجام این دو عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر موفق به خارج شدن از ساختمان وزارت شدند. این در حالی بود که تا آخرین لحظه مامورین حراست به آنان گوشزد می نمودند که در صورت انتشار و استفاده از نامه با وزارت اطلاعات روبرو خواهند شد.

کمیته گزارشگران حقوق بشر نگرانی فزاینده خود را نسبت به وضعیت فعالان حوزه دفاع از حق تحصیل ابراز می نماید. گزارش‌هایی از این دست نشان می دهد که ساختار حاکمیت در ایران علاوه بر محروم نمودن گروه‌هایی از دانشجویان و جوانان از حق تحصیل، در پاسخ به پیگیری این حق به برخورد و سرکوب متوسل می‌شود. این کمیته طی روزهای اخیر در بیانیه ای اعتراض خود را نسبت به پرونده سازی برای اعضای شورای دفاع از حق تحصیل ابراز نموده است.

کمیته گزارشگران حقوق بشر
1. نامه ی حجة الاسلام محمد تقی رهبر (مرداد 87)

بیانیه شماره 5 خانواده زندانیان سیاسی فریاد استغاثه زندانیان دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد


خانواده های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه ای با بیان اینکه "فریاد استغاثه زندانیان بی گناه در زندان هاي جمهوري اسلامي دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد" و با تاکید بر ادامه تلاشهایشان، عملکرد قوه قضائیه در حوادث اخیر را نقطه تاریکی در کارنامه نظام اسلامی ارزیابی کردند.

به گزارش نوروز، متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

دو ماه است که خانواده های زندانیان سیاسی برای استخلاص عزیزان دربندشان ختم امن یجیب گرفته اند. مادرانی که خواب راحت در فراق از آنان سلب شده، پدرانی که خشم خود را از این همه ظلمی که می بینند، برای حفظ مصالح کشور فرو می خورند و همسرانی که یادآوری لجظه ای از مرارت ها و عذاب های یار زندگی شان قلب هایشان را در هم می فشارد و فرزندانی که متحیر و مضطرب نظاره گر پرده های شرم آور قصه های تلخ جور و ناجوانمردی و پلشتی هستند و وابستگانی كه همه این دردها را درد خود می دانند و از هرگونه هم دردی دریغ نورزیده اند.

فریاد استغاثه زندانیان بی گناه در زندان هاي جمهوري اسلامي دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد و رنج و الم حاصل از آن چه این روزها بر ما می رود، جهانی را به فغان و خروش آورده است. و در عجبیم که چگونه مسئولین و قدرتمندان کشورمان حتی برای حفظ قدرت خویش، عزمی برای پایان دادن به بازی از پیش باخته خود ندارند.

ما خانواده زندانیان سیاسی از آغازین روزهای این بازی، احساس خطر کرده فریادمان را به اشکال مختلف به گوش مراجع بزرگوار و علما و فضلا و اندیشمندان و نیز مسئولین قوه قضائیه و مقننه رساندیم. اما مع الاسف رئیس قوه قضائیه به عنوان مهم ترین مرجع رسمی و قانونی، با تعلل در رسیدگی به وضعیت عزیزانمان و از آن غیرقابل گذشت تر با عدم پاسخ گویی به درخواست ملاقات ما برای همیشه نقطه تاریکی در کارنامه خود در نظام اسلامی باقی گذاشت و در مورد قوه مقننه همچنان در انتظار اجابت درخواست خانواده های زندانیان سیاسی هستیم.همچنین ضمن سپاس از اقدام مدبرانه تشکیل کمیته بررسی وضعیت بازداشت شدگان اخیر در خانه ملت و با سپاس از نمایندگان وارسته و آزاده ای که به قصد روشن شدن حقائق مجدانه در این کمیته انجام وظیفه می کنند، از این عزیزان می خواهیم که در تحقیقات خود مسائل را عمیق تر جستجو کنند و تنها اظهارنظرهای دادستان یا مسئولین زندان و یا حتی خود بازداشت شدگان را تحت کنترل بازجوها ملاک قضاوت خود قرار ندهند و به ديگر سخن، خداي ناكرده زبان دادستان و مؤيد اقدامات غيرقانوني وي و همدستانش كه خود متهم اصلي اين اقدامات غيرقانوني هستند، نباشند و بيش از اين اعتماد مردم و بخصوص خانواده ها را سلب نكنند. فلذا براي اطمينان خاطر از صحت و سلامت و جسم و روان عزيزانمان حضور تيم پزشكي مجرب و بي طرف را در بازديدها مورد تأكيد قرار مي دهيم.

لازم است هشدار دهیم که اینک بعد از فشار بر روی زندانیان نوبت خانواده های آنان رسیده که به تاوان افشاگری پیرامون وضعیت عزیزانشان صرفا به منظور درخواست مدد و یاری، آن هم در حوزه اي محدود به دليل عدم همكاري رسانه هاي دولتي و فراگير براي خبررساني، تحت فشار مراجع قضایی و یا حتی مراجع غیرمسئول قرار می گیرند.امروز امنیت اعضای خانواده های زندانيان سیاسی در معرض تهدید است و در بعضی به اصطلاخ ملاقات ها با بازداشت شدگان و در حضور آنان، خانواده ها به دستگیری و آزار و اذیت های دیگر تهدید می شوند.

نکته دیگری که بعضی خانواده ها را به شدت متعجب و در عین حال نگران کرده است، اصرار عزیزانشان بر عدم نیاز به وکیل است. طبیعی است که ایشان خود باید برگه وکالت را امضا کنند و امتناع از این امر به معنی محروم ماندن از حقی قانونی است که به نظر نمی رسد در شرایط طبیعی هیج کس راضی به آن باشد.

همچنین اجبار زندانیان به استعمال داروهایی که اثرات جسمی و روانی فراوان بر روی مصرف كننده آن دارد، همه خانواده ها را نگران کرده و با توجه به این که اعتراف گیری تحت فشار و آزار و در شرایط غیرعادی(از جمله استعمال داروهای خاص)برای تدارک دیدگان سناریوی انقلاب مخملی واجد اهمیت فراوان است و هرگونه افشای حقیقت در این زمینه برای آنان هزینه های گزاف دارد، تلاش زیادی برای مستور ماندن این اقدامات غیرانسانی در زندان ها می شود.

ما خانواده زندانیان سیاسی بار دیگر از مقامات مسئول می خواهیم به ندای حق طلبی ما که از ابتدا تنها به دریای بیکران رحمت بی منتهای الهی دست انداخته ایم، توجه نشان دهند و بیش از این عواطف ما و فرزندانمان را جریحه دار نکنند و با آزاد کردن فوری زندانیان و دلجویی از آسیب دیدگان اندکی از بار گناهان کبیره خود برای تضییع حقوق مردم بکاهند و در پایان هشدار می دهیم که عواقب هرگونه تأخیر در روند آزاد کردن عزیزانمان بویژه دختران بی گناه دربندمان برعهده آنان خواهد بود.

آزادی فوری و بی قید و شرط جگرگوشگان مان هنگامه شهيدي، ژیلا بنی یعقوب، سمیه توحیدلو، هاله سحابي، مهسا امرآبادی، شیوانظرآهاری، روشنک سیاسی، شاسیته امیری، سعیده کردی نژاد، زهرا توحيدي، نيلوفر و آذرچهر شفيعي، فرشته ميرزايي و دیگر زنان دربند خواسته عاجل ماست و در غیر این صورت اقدامات بعدی را به مدد الهی و یاری هم وطنان حاضر در صحنه آغاز خواهیم کرد .

لا حول و لاقوة الا بالله العلي العظيم
جمعي از خانواده هاي زندانيان سياسي

نمونه‌ای از شکنجه‌های کهریزک، از زبان یک نماینده مجلس

شوک الکتریکی به بدن خیس و عریان زنان!

یک نماینده مجلس در گفت‌وگو با «موج سبز آزادی» از شکنجه زنان زندانی در کهریزک خبر داد. این در حالی است که پیش از این هیچ گزارشی درباره بازداشت زنان در این بازداشتگاه غیرقانونی منتشر نشده بود.

این نماینده مجلس که نخواست نامش فاش شود، با اشاره به بازدید گروهی از نمایندگان مجلس از زندان اوین و بند زنان، خبر داد که برخی از زندانیان در حضور نمایندگان و مقامات دادستانی از شکنجه‌های فجیع صورت گرفته در بازداشتگاه کهریزک پرده برداشته‌اند.

شرح ماجرا را از زبان این نماینده می‌خوانیم: در بند زنان، پرسیده شد: چه کسانی سؤال دارند؟ تعداد زیادی دستشان را بالا بردند. پرسیده شد: چه کسانی در کهریزک بودند؟ از یکی از آنان خواسته شد در مورد رفتاری که با وی صورت گرفته، توضیح دهد. یکی از خانم‌ها گفت: در کهریزک، در حالی که مرا کاملا عریان کرده بودند، از من خواستند وارد یک بشکه آب شوم، سپس بارها در آن بشکه به من شوک الکتریکی وارد کردند، به طوری که تمام چهار ستون تنم می‌لرزید!

به گفته این نماینده، این زن شجاع زندانی سپس از نمایندگان پرسیده است: آیا شما واقعا خود را نمایندگان مجلس شورای «اسلامی» می‌دانید؟

عضو فراکسیون اکثریت مجلس: مسئول بازداشتگاه کهریزک، حسین فدایی بود


یک عضو فراکسیون اکثریت مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار «موج سبز آزادی» مسئول مستقیم بازداشتگاه کهریزک را معرفی کرد. این نماینده اصولگرا که خواست نامش فاش نشود، تصریح کرد که حسین فدایی، نماینده تهران و دبیرکل جمعیت ایثارگران، مسئولیت این بازداشتگاه را در حوادث پس از انتخابات بر عهده داشته و این موضوع برای کمیته ویژه مجلس ثابت شده است.

به گزارش موج سبز آزادی، این نماینده در عین حال ابراز داشت: تاکنون دو فقره از برخوردهای خلاف شان انسانی در بازداشتگاه‌ها برای کمیته ویژه مجلس برای رسیدگی به وضعیت بازداشت‌شدگان محرز شده است که مورد اول عریان نگه داشتن متهمان به اغتشاش در بازداشتگاه‌ها و دیگری ممانعت از اجابت مزاج آنها بوده است.

اعضای کمیته مزبور تاکید می‌کنند که بررسی دیگر ادعاهای مطرح شده درباره وضعیت بازداشتگاه کهریزک و دیگر بازداشتگاه‌ها نیز ادامه دارد.

«موج سبز آزادی» یادآور می‌شود حسین فدایی، دبیر کل جمعیت ایثارگران، از حامیان پر و پا قرص محمود احمدی‌نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری بود و با برخی مسئولان بیت رهبری نیز ارتباطات نزدیکی دارد.

جالب است که او در مراسم تشییع جنازه محسن روح‌الامینی نیز که در بازداشتگاه تحت مسئولیت او بر اثر شکنجه به شهادت رسید، حضور یافته بود! علاوه بر روح‌الامینی، نام حداقل دو تن دیگر هم که در کهریزک به شهادت رسیده‌اند، تاکنون مشخص شده است: محمد کامرانی و امیر جوادی لنگرودی.

بازداشتگاه کهریزک که چند سال پیش به بهانه نگهداری اراذل و اوباش تأسیس شد و برخلاف قانون زیر نظر نیروی انتظامی بود و نه سازمان زندان‌ها، در جریانات پس از انتخابات به محل نگهداری دستگیرشدگان اعتراضات خیابانی تبدیل شده بود که به دلیل عدم رعایت ضوابط انسانی، رهبر نظام دستور تعطیلی آن را صادر کرد.

دیده بان حقوق بشر خواستار بررسی نقش احمدی مقدم و طائب شد


دیده بان حقوق بشر خواستار شناسایی آمران آزار معترضین و زندانیان شده است
سازمان دیده بان حقوق بشر با صدور اعلامیه ای از حکومت ایران خواستار بررسی عملکرد و تعیین نقش "بالاترین مسئولین امنیتی" این کشور در ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر شده است.

این سازمان تاکید کرده "اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی و حسین طائب فرمانده بسیج باید جزء افرادی باشند که مورد تحقیق قرارمی گیرند."

در این بیانیه که روز جمعه منتشر شده جو استورک معاون بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر گفته است: "تعداد و دامنه آزارهای پلیس و بسیج به روشنی نشان می دهد که آنها مجری دستورات و فرامین هستند."

وی افزوده: "برای بررسی این آزارها باید مستقیم رفت به سطوح بالا تا مشخص کرد چه کسی این دستورات را داده است."

دیده بان حقوق بشر پس از مصاحبه با تعدادی از شاهدین عینی حوادث اخیر نتیجه گرفته که بسیج و نیروی انتظامی با هماهنگی با یکدیگر به سرکوب معترضین به نتایج انتخابات ریاست جمهوری پرداخته اند.

این سازمان در ادامه این بیانیه به بازداشتگاه کهریزک اشاره کرده و مسئولیت کشته شدن و آزار معترضین در این زندان را بر عهده مقام های امنیتی و در راس آنها اسماعیل احمدی مقدم دانسته است.

به گفته جو استورک "تعطیلی یک بازداشتگاه و عده ای مامور دون پایه را مقصر خواندن نمی تواند به معنای پاسخگویی به آزارهای وسیعی باشد که پس از انتخابات رخ داده است."

وی تصریح کرده: "حکومت باید عملکرد مقام های عالیرتبه را مورد تحقیق قرار دهد و آمران این آزارها را تنبیه کند."

عضو فراکسیون اکثریت مجلس: مسئول بازداشتگاه کهریزک، حسین فدایی بود


یک عضو فراکسیون اکثریت مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار «موج سبز آزادی» مسئول مستقیم بازداشتگاه کهریزک را معرفی کرد. این نماینده اصولگرا که خواست نامش فاش نشود، تصریح کرد که حسین فدایی، نماینده تهران و دبیرکل جمعیت ایثارگران، مسئولیت این بازداشتگاه را در حوادث پس از انتخابات بر عهده داشته و این موضوع برای کمیته ویژه مجلس ثابت شده است.
به گزارش موج سبز آزادی، این نماینده در عین حال ابراز داشت: تاکنون دو فقره از برخوردهای خلاف شان انسانی در بازداشتگاه‌ها برای کمیته ویژه مجلس برای رسیدگی به وضعیت بازداشت‌شدگان محرز شده است که مورد اول عریان نگه داشتن متهمان به اغتشاش در بازداشتگاه‌ها و دیگری ممانعت از اجابت مزاج آنها بوده است.
اعضای کمیته مزبور تاکید می‌کنند که بررسی دیگر ادعاهای مطرح شده درباره وضعیت بازداشتگاه کهریزک و دیگر بازداشتگاه‌ها نیز ادامه دارد.
«
موج سبز آزادی» یادآور می‌شود حسین فدایی، دبیر کل جمعیت ایثارگران، از حامیان پر و پا قرص محمود احمدی‌نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری بود و با برخی مسئولان بیت رهبری نیز ارتباطات نزدیکی دارد.
جالب است که او در مراسم تشییع جنازه محسن روح‌الامینی نیز که در بازداشتگاه تحت مسئولیت او بر اثر شکنجه به شهادت رسید، حضور یافته بود! علاوه بر روح‌الامینی، نام حداقل دو تن دیگر هم که در کهریزک به شهادت رسیده‌اند، تاکنون مشخص شده است: محمد کامرانی و امیر جوادی لنگرودی.
بازداشتگاه کهریزک که چند سال پیش به بهانه نگهداری اراذل و اوباش تأسیس شد و برخلاف قانون زیر نظر نیروی انتظامی بود و نه سازمان زندان‌ها، در جریانات پس از انتخابات به محل نگهداری دستگیرشدگان اعتراضات خیابانی تبدیل شده بود که به دلیل عدم رعایت ضوابط انسانی، رهبر نظام دستور تعطیلی آن را صادر کر