دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۳ فوريه ۲۰۰۹
در آخرين ساعات ۱۷ ژانويه ۲۰۰۹، اسرائيل پس از ۲۲ روز جنگ، با اعلام آتش بس، حمله نظامی خود را به غزه متوقف ساخت. حاصل اين جنگ، بنا براطلاعات تاکنونی، قتل۱۳۰۰ تن از ساکنان غزه از زن و مرد و کودک، مجروح شدن بيش از۵۳۰ نفر، ويرانی زير ساخت های منطقه و۲۲ هزار ساختمان، از خانه های مسکونی تا مدرسه و بيمارستان و مسجد و ساختمان های متعلق به سازمان ملل، صليب سرخ ونهادهای امدادی بين المللی، غير قابل کشت زمين های کشاورزی برای مدت حداقل يکسال و وارد آمدن خسارتی بالغ بر ۲ ميليارد دلار است.بهانه و توجيهات حملهبهانه ی حمله نظامی اسرائيل نظامی اسرائيل نقض آتش بس توسط حماس و پاسخ به پرتاب موشک های حماس به اسرائيل است. اسرائيل هدف حمله را تضعيف و نابودی نيروهای حماس، پايان دادن به حاکميت آن واقدامی درجهت "دفاع از خود" اعلام کرده است. دولت های حامی اسرائيل در اروپا و آمريکا نيز با دميدن درهمين شيپور" دفاع از خود " اسرائيل، به توجيه جنايت های آن وترغيب دولت صهيونيستی به انجام و تداوم جنايت پرداختند و عملاً نقش شريک جرم را ايفا نمودند.روشن است که توجيه اسرائيل و حاميان آن نمی تواند افکار عمومی را فريب دهد. مردم جهان نه تنها امروز، بلکه در روز گارانی که حماس وجود نداشت، همچنان شاهد جنايت های اسرائيل عليه مردم فلسطين و تجاوزهای آن به کشورهای همسايه بوده اند. بيش از۶۰ سال است که مردم فلسطين قربانی ستم و تجاوز اسرائيل اند. تاريخ ۶۰ ساله اخير، تاريخ اعمال بی وقفه ی اينگونه جنايت هاست. پيش از ياد آوری اين تاريخ، نخست توجيهات و بهانه های حمله نظامی به غزه را بررسی می کنيم.
در آخرين ساعات ۱۷ ژانويه ۲۰۰۹، اسرائيل پس از ۲۲ روز جنگ، با اعلام آتش بس، حمله نظامی خود را به غزه متوقف ساخت. حاصل اين جنگ، بنا براطلاعات تاکنونی، قتل۱۳۰۰ تن از ساکنان غزه از زن و مرد و کودک، مجروح شدن بيش از۵۳۰ نفر، ويرانی زير ساخت های منطقه و۲۲ هزار ساختمان، از خانه های مسکونی تا مدرسه و بيمارستان و مسجد و ساختمان های متعلق به سازمان ملل، صليب سرخ ونهادهای امدادی بين المللی، غير قابل کشت زمين های کشاورزی برای مدت حداقل يکسال و وارد آمدن خسارتی بالغ بر ۲ ميليارد دلار است.بهانه و توجيهات حملهبهانه ی حمله نظامی اسرائيل نظامی اسرائيل نقض آتش بس توسط حماس و پاسخ به پرتاب موشک های حماس به اسرائيل است. اسرائيل هدف حمله را تضعيف و نابودی نيروهای حماس، پايان دادن به حاکميت آن واقدامی درجهت "دفاع از خود" اعلام کرده است. دولت های حامی اسرائيل در اروپا و آمريکا نيز با دميدن درهمين شيپور" دفاع از خود " اسرائيل، به توجيه جنايت های آن وترغيب دولت صهيونيستی به انجام و تداوم جنايت پرداختند و عملاً نقش شريک جرم را ايفا نمودند.روشن است که توجيه اسرائيل و حاميان آن نمی تواند افکار عمومی را فريب دهد. مردم جهان نه تنها امروز، بلکه در روز گارانی که حماس وجود نداشت، همچنان شاهد جنايت های اسرائيل عليه مردم فلسطين و تجاوزهای آن به کشورهای همسايه بوده اند. بيش از۶۰ سال است که مردم فلسطين قربانی ستم و تجاوز اسرائيل اند. تاريخ ۶۰ ساله اخير، تاريخ اعمال بی وقفه ی اينگونه جنايت هاست. پيش از ياد آوری اين تاريخ، نخست توجيهات و بهانه های حمله نظامی به غزه را بررسی می کنيم.
۱- نقض آتش بس توسط حماس!
اسرائيل مدی است که آتش بس ۶ ماهه را حماس با پرتاب موشک نقض کرده است. واقعيت اين است که بر خلاف اين ادعاهای بی پايه، اتش بس در ۴ نوامبر ۲۰۰۸ با حمله ی شبانه اسرائيل به غزه و قتل ۶ فلسطينی شکسته شد. پس از اين نقض آتش بس، اسرائيل بنا به گفته مقامات سازمان ملل، برای بار دوم با ريختن ۱۰۰ تن بمب تأسيسات حکومت غزه را نيز بمباران کرد. پرتاب موشک های حماس پس از نقض دو باره آتش بس از جانب اسرائيل، انجام گرفته است. مضافاً اين که در دوره ی به اصطلاح آتش بس، اين آتش بس با ادامه ی محاصره غزه توسط اسرائيل، عملاً يک جانبه و بی معنا بوده است.برای اسرائيل که با برخورداری از حمايت بی دريغ آمريکا به زورگوئی و اقدامات يک جانبه و خارج ازهر قانون و حد مرزی عادت کرده است، تجاوزاتش، نقض تعهد و نقض آتش بس به شمار نمی رود اما کوچک ترين واکنش از طرف مقابل، نقض تعهد، متارکه آتش بس، خشونت، تروريسم و تهديد امنيت اسرائيل قلمداد می شود.ارتش اسرائيل در اين به اصطلاح پاسخ به نقض موهوم آتش بس و پرتاب را کت های حماس، جناياتی مرتکب شده است که نه تنها نهادهای مدافع حقوق، از جمله نهاد حقوق بشر اسرائيلی، بلکه نماينده ی اتحاديه اروپا و نماينده ی سازمان ملل آنراضد انسانی، جنايت کارانه آن را جنايت های جنگی خواندند. نمونه اين جنايت جنگی، کشتن ۴۰ تن در مدرسه متعلق به سازمان ملل، کشتن ۴ زن و ۱۱ کودک در اردوگاه جبليه دراول ژانويه، در روز آغاز سال نو مسيحی، بمباران خانه ای در محله ی زيتون که اسرا ئيل آن را محلی امن اعلام کرده بود و۲۴ ساعت پس از اين اعلام و هشدار اسرائيل که مردم خانه را ترک نکنند. ارتش اسرائيل خانه را بمباران می کند و۳۰ نفر از پناه آوردگان به خانه، از جمله کودکان را به قتل می رساند. بنا به اظهارات گروه های مدافع حقوق بشر، اسرائيل عامدانه، با برنامه ای حساب شده و با هدف وادار کردن فلسطينی ها به مهاجرت و ترک غزه ساکنان غير نظامی را بمباران و آماج آتش توپخانه کرده است.اسرائيل برای اين که بدون مزاحمت رسانه ها و اطلاع رسانی آن ها به جهانيان، بتواند در اعمال جنايت دستی باز داشته باشد از رفتن خبرنگاران به غزه جلوگيری کرد.به رغم اعتراض شديد رسانه های جهان و نگرانی افکار عمومی از ابعاد جنايت ها در غزه، اسرائيل تا آخر جنگ مانع حضور خبرگزاری ها در منطقه شد و بر سانسور و جلوگيری از بيرون افتادن حقايق پافشاری نمود. اما اين سانسور گرچه برای انجام عمليات ۲۲ روزه کاربرد داشت، اما به هر حال پس از پايان جنگ کارنامه ی جنايتکاران اسرائيلی در معرض ديد و آگاهی جهانيان قرار گرفت.همان گونه که اشاره گرديد اسرائيل حمله خود را پاسخی به پرتاب موشک از جانب حماس خوانده است. اما آيا پرتاب موشک های حماس می تواند توجيه گر جنايت هائی با اين ابعاد باشد؟ پرتاب اين موشک ها چقدر خسارت به بار آورد و چند نفر را کشت؟ طبق آمار منتشر شده، طی ۷ سال پرتاب راکت های حماس به اسرائيل، ۳۲ اسرائيلی کشته شده اند در حالی که اسرائيل در آن مدت بيش از ۵ هزار فلسطينی را به نام " دفاع از خود " و پاسخ به پرتاب موشک به قتل رسانده است. در جنگ غزه ۱۰ نفر اسرائيلی و۱۳۰۰ فلسطينی به قتل رسيدند به اضافه زخمی ها و ويرانی هايی که در بالا به آن اشاره گرديد. ارتش اسرائيل تنها در چند روز اول حمله به غزه و" پاسخ به پرتاب موشک" ۵۰۰ فلسطينی را قتل عام کرد. طبق تحقيقات سازمان های بی طرف حقوق بشر تاکنون بيش از هزار کودک فلسطينی توسط اسرائيل کشته شده اند. استناد به پرتاب موشک های حماس جهت توجيه جنايت ها، تنها يک بهانهی عوام فريبانه ی است. ريزش بمب های اسرائيل بر سر فلسطينی ها وحمله بمب افکن های پيشرفته ی به نوارغزه و کرانه ی غربی رود اردن، پيش از حماس نيز سال ها جريان داشته و به کرات انجام گرفته است. برای اسرائيل زورگوئی و نقض خشن حقوق ابتدائی انسان و مقررات و پيمان های بين المللی امری عادی شده است و ارتباطی با بودن يا نبودن حماس و پرتاب موشک های آن ندارد. جهانيان هنوز فراموش نکرده اند که چگونه ارتش اسرائيل ياسرعرفات رئيس حکومت خود گردان فلسطنی را، که هم موجوديت اسرائيل را پذيرفته بودو هم قرار داد صلح را امضاء کرده بود، به مدت سه سال در مقر حکومت خود گردان در محاصره گرفت و مانع خارج شدن اواز مقر خود گرديد.به قدرت رسيدن حماس درغزه در واقع مستمسک تازه ای بود تا اسرائيل به بهانه ی آن غزه را با يک ميليون و۶۰۰ هزار نفر جمعيت به محاصرهی زمينی، دريائی و هوائی در اورد و برق و آب و راه های رفت و آمد مردم و رساندن دارو و آذوقه به آن ها ببندد و سرانجام مقاومت آن ها را درهم شکند و آنان را وادار به مهاجرت نمايد. پرتاب موشک های حماس، در گذشته نيز به مثابه بهانه ای برای تحقيق اين هدف به کار گرفته شده است.در نيمه ژانويه ۲۰۰۷ اسرائسل به همين بهانه ی پرتاب موشک های حماس، که کسی را نکشته بود، مناطق نظامی و غير نظامی غزه را زير بمباران گرفت و ۷۰۰ فلسطينی از جمله ۷۸ کودک را به قتل رساند.بديهی است که با هيچ مغلطه و عوام فريبی نمی توان اين همه جنايت را " دفاع از خود"، آن هم دفاع از خود يک نيروی اشغالگر ناميد. اصولا "دفاع از خود " يک قدرت اشغالگر در برابر مقاومت مردم در منطقه اشغال شده، ادعائی بی معنا و عبارتی بی محتواست که اسرائيل و دولت های حامی ان در اروپا و آمريکا تلاش دارند آن را پوشش جنايت ها کنند. دفاع از خود در واقع پرتاب سنگ، عمليات انتحاری و پرتاب موشک... است که فلسطينی ها در برابر زورگوئی و جنايت اسرائيل راهی جز توسل به آن نمی بينند. آن ها با امکاناتی محدود و ناچيز در جنگی نابرابر با دشمنی متکی به زارادخانه عظيم نظامی و ارتشی نيرومند با چنين سلاح هايی از خود دفاع می کنند.جابه جائی علت و معلول اسرائيل و دولت های حامی ان در اروپا و آمريکا، نه تنها امروز بلکه در تمام دوران مناقشه فلسطين، فريبکارانه کوشيده اند علت و معلول را جا به جا کنند و رابطه آن را واژگون نشان دهند. آن ها با برجسته کردن پرتاب موشک به اسرائيل و يا نمايش تصوير های دردناک ودل خراش قربانيان عمليات انتحاری تلاش دارند مردم فلسطين را تروريست و خشونت گرا بخوانند و مبارزه عادلانه و محقانه ی آن ها را برا ی اعادهی حقوق خويش مخدوش سازند. در اين کارزار قلب حقايق آنچه بی پاسخ می ماند اين است که چرا اين عمليات انجام می گيرد؟ چرا يک دختر جوان با بستن مواد منفجره به خود، خويشتن و ديگران را می کشد می کند؟ مسئول و عامل اصلی ايجاد اين فاجعه دل خراش کيست؟واقعيت اين است که اين عمليات و به طور کلی مقاومت مردم فلسطين در اشکال مختلف تبلور آن، زائيده اشغال ۶۰ ساله سرزمين آن ها، گرفتن حقوق اوليه ی آنان، گرفتن حق حيات در منزل و موطن آن هاست. مبارزه و مقاومت مردم، دفاع از حق انسانی، حق حيات و حق حاکميت خويش دربرابر نيروئی اشغالگر است که برای تصاحب سرزمين آن ها و برای ادامه ی اشغال به اتکاء قدرت نظامی پيشرفته و با بمب و توپ و تانک زن و مرد و پير و جوان و کودک فلسطينی را زير آتش بمباران قرار می دهد. خانه های مردم را ويران می کند، شهرها و روستاها را در محاصره می گيرد، بر روی انبارهای مواد غذائی بمب می ريزد، مانع حرکت مردم و مانع رفتن آنه به سرکار و انتقال زخمی ها به بيمارستان می شود. جنبش مقاومت فلسطين زائيده اين شرايط و معلول ستمی است که ۶۰ سال است بر آن ها روا می شود. ريشه ی اصلی واکنش های مردم فلسطين، درهر شکل آن، را بايد در زور گوئی و جنايت دولت نژاد گرای اسرائيل، سياست های استعماری، تجاوزات واقدامات سرکوب گرانه آن جستجو کرد. اسرائيل و دولت های حامی ان دراروپا و آمريکا با ياوه گوئی پيرامون " دفاع از خود" اسرائيل می کوشند اين واقعيت و اين رابطه ی علت و معلولی را مخدوش سازند و واژگونه جلوه دهند.جوانان درمانده وتحقير شده و بدون سلاح فلسطين پرتاب سنگ به بهای سال ها زندان ويا جان دادن از طريق عمليات انتحاری را اسلحه ای در مقابله با دشمن نيرومند می دانند. بی ترديد اگر آن ها می توانستند با سلاح های مدرن و با توپ و تانک و بمب افکن های پيشرفته از خود دفاع کنند و حقوق خويش را به دست آورند، هيچگاه به اسلحه ی پرتاب سنگ و عمليات انتحاری متوسل نمی شدند و تا زمانی که اين جنگ نابرابروجود دارد اين عمليات و استفاده از اين سلاح ها امری غيرعادی نخواهد بود. عامل توليد و باز توليد آن ها ماشين نظامی اسرائيل و ادامه ی اشغال سرزمين های فلسطين است.حماس انتخابات ژانويه ۲۰۰۶ و انتخاب حماس توسط مردم غزه؛ برای اسرائيل فرصت و بهانه ای شد جهت تسريع سياست تضعيف و در هم شکستن جنبش مقاومت فلسطين، وادارکردن ساکنان غزه به مهاجرت و ترک اين سرزمين و تسهيل شرايط دستيابی برآن، پس ازاين انتخابات نخستين واکنش اسرائيل و" دمکراسی“ های حامی آن دراروپا و آمريکا، خودداری از قبول وبه رسميت شناختن نتايج انتخابات بود. پس ازانتخابات غزه، اسرائيل با نفی واقعيت حکومت حماس، مسأله فلسطين را در" مناسبات" بامحمودعباس خلاصه کرد و کوشيد با اين سياست به دو دستگی در ميان فلسطين دامن زند. در همان حال اقدام به محاصره غزه کرد و آنرا در محاصره گرفت. عدم پذيرش نتايج انتخابات غزه توسط اسرائيل ودولت های حامی آن بی ترديد اوضاع را وخيم تر می ساخت. در واقع فقط با منطق زور ممکن بود نتايج انتخاباتی را که ناظران بين المللی از جمله جيمی کارتر، آن را انتخاباتی آزاد دانسته اند، ناديده گرفت. طبق اين منطق زورگويان ظاهراً "دمکرات" معيار دمکراسی و انتخابات نه رأی مردم، بلکه تأمين خواست و ارداهی آنهاست و تنها رأيی موردقبول است که در راستای منافع آنها باشد.حماس يک سازمان اسلامی راديکال است که با رأی مردم انتخاب گرديد. مخالفت ما با حماس و سياست های آن طبعاً نمی تواند نافی اين واقعيت باشد که حماس، بهر دليل، منتخب و نماينده مردم غزه است. بجای بی اعتنايی به رأی مردم غزه، بايد ديد چرا و به چه دليل حماس موفق می شود رأی اين مردم را در انتخاباتی آزاد بدست آورد؟ رأی مردم غزه و انتخاب حماس در حقيقت نتيجهی شکست روند صلح، ضربه های اسرائيل به سازمان آزادی بخش فلسطين و بن بست مسأله فلسطين است.حماس بعنوان يک سازمان اسلامی دراوائل سالهای ۱۹۸۰ ميلادی با کمک دستگاه های اطلاعاتی اسرائيل شکل گرفت. هدف اسرائيل از اين کمک، بوجود آوردن جريانی در مقابل الفتح وسازمان آزاديبخش فلسطين بود.حماس تحت تأثير حنبش "اخوان المسلمين" بصورت يک سازمان اسلامی (سنی) پايه ريزی شد. اخوان المسلمين بمثابه يک جريان سياسی اسلام گرا، با اعتقاد به باز گشت به صدر اسلام وبه دوران پيامبر، در سال ۱۹۲۸ در مصر خود را سازمان داد و سپس درکشورهای اسلامی عرب گسترش يافت وبه جنبشی نيرومند در دنيای عرب تبديل گرديد. " اخوان المسلمين" با دفاع از مردم فلسطين و شرکت در جنگ اعراب و فلسطين در سالهای ۴۹ – ۱۹۴۸ در ميان بخش هائی از فلسطين ها نيز نفوذ يافت، سازمان حماس از جمله به اتکاء اين نفوذ و با گرايش فکری " اخوان المسلمين" بوجود آمد.با وجود اين نفوذ حماس تا اوائيل دهه ۹۰ محدود بود. تا سازمان شکست روند صلح و حتی تا مرگ ياسرعرفات سازمان آزاديبخش فلسطين با برخورداری از حمايت گستردهی فلسطين ها، نماينده مردم و نماد جنبش فلسطين و آرمان فلسطين شمار می رفت. جنبش فلسطين از زمان ايجاد سازمانهای فلسطينی و آغاز فعاليت مستقل آن ها (از سال ۱۹۴۶) جنبشی غير مذهبی بوده است و در آن مسلمان، مسيحی، سوسياليست، کمونيست، آته ايست و بدون باور دينی در سطوح مختلف فعاليت داشتند. ويژگی اين جنبش خصلت ملی فرا مذهبی آن بود.شکست روند صلح و سرخوردگی مردم فلسطين از يک سو و ضربه های اسرائيل به سازمان آزادی بخش و رهبری آن از سوی ديگر، نفوذ گروه های اسلامی فلسطين را که از ابتدا با کنفرانس صلح مخالف بودند و به نتايج مذاکرات با بدبينی می نگريستند، بيش از پيش افزايش داد. اين گروه ها، بويژه حماس، توانستند بر روی چنين زمينه ای نفوذ و تشکيلات خود را گسترش دهند. حماس در کنار فعاليتهای سياسی و عمليات نظامی و تروريستی عليه اسرائيل، شبکهی گسترده ای از خدمات و مددکاری (ايجاد مدرسه، بيمارستان...) برای کمک به مردم نيز بوجود آورد. با بسط تعرض های اسرائيل و بمباران و محاصرهی شهرها و روستاها نياز مردم به اين خدمات هم هر روز بيشتر می شد و اين به نوبهی خود دامنه نفوذ اين سازمان را بطوری و قابل توجهی افزايش داد.پس از امضائ قرار داد اسلودر سال ۱۹۹۳، ظاهراً دوران تازه ای در روابط اسرائيل و فلسطين آغاز گرديد، دورانی که آن را" صلح در برابر سرزمين ها" ناميدند. با اين توافق جنبش آزادی بخش فلسطين، موجوديت اسرائيل را به رسميت شناخت و اسرائيل نيز ايجاد دولت مستقل فلسطينی در سرزمين فلسطين را پذيرفت. ناگفته نماند که دولت اسرائيل پيش از آغازگفتگوی صلح، در زير فشاری چند گانه ناچار شده بود به مذاکرات و سپس به امضائ قرارداد تن دهد. افزون بر فشاری که مقاومت مردم فلسطين و انتفاضه وارد کرده بود، رهبران اسرائيل با فشارکلينتون رئيس جمهوری وقت آمريکا و فشار بخش قابل ملاحظه ای از مردم اسرائيل نيز روبرو بودند. در آن زمان جنبش صلح در اسرائيل در حال گسترش بود و نيروهای خسته از جنگ وخشونت و خواستار صلح دولت را بيش از بيش تحت فشارقرار داده بودند.طبق توافق اسلو، يک تشکيلات خود گردان فلسطين ادارهی امور غزه و کرانه غربی رود اردن را به مدت ۵ سال بر عهده می گرفت، ارتش اسرائيل به خارج از شهرها منتقل می شد ولی مرزهای خارجی و همچنين مسائل مربوط به امنيت شهرک های يهودی نشين تحت کنترل آن باقی ميماند. ساير مسائل يعنی موضوع تعيين مرزها، آوارگان فلسطين و بيت المقدس نيز به مذاکرات بعدی موکول گريد که قرار بود در سومين سال تأسيس حکومت خود گردان در نيمهی سال ۱۹۹۶ آغاز گردد.قرار داد اسلو، به تربيتی که در بالا اشاره گرديد، تنها بخشی از مطالبات مردم فلسطين را تأمين می کرد. اين قرار داد برخلاف قطعنامه نوامبر ۱۹۴۷ سازمان ملل که ۴۵ در صد اين سرزمين را متعلق به فلسطينی ها اعلام کرده بود، تصريح دارد که دولت مستقل فلسطينی برروی ۲۲ در صد اراضی فلسطينی تشکيل می گردد. قرار داد نامبرده ساير مسائل را نيز، همانگونه که امد لاينحل می گذارد. با وجود اين ها سازمان آزادی بخش فلسطين به اميد صلح و آغاز دورانی جديد به اين مصالحه تن می دهد و از قرار داد اسلو و روند صلح پشتيبانی می کند. مردم فلسطين هم در ۲۰ ژانويهی ۱۹۹۶ با شرکت در انتخابات شورای خود گردانی فلسطين و دادن رأی به سازمان آزاديبخش فلسطين حمايت خود را از روند صلح و سازمان آزادی بخش فلسطين و رهبر آن اعلام می دارند.از زمان امضاء توافق اسلو تا سال ۲۰۰۰ ميلادی ده ها قرار داد ديگر برای اجرای مفاد توافق اسلو ميان طرفين به امضاء رسيد. اما اسرائيل تنها بخشی از تعهدات را متحقق ساخت، بر خلاف تعهدات اسرائيل بندر غزه ساخته نشد. بازکردن گذرگاه ميان کرانه غربی رود اردن و عزه به مدت ۵ سال به تأخير افتاد و پس از ۵ سال فقط تا حدی باز شد، آزادی زندانيان سياسی بطور محدود و ناقص صورت گرفت وهزاران زندان سياسی در زندان ها باقی ماندند شهرک های يهودی نشين بجای تخليه شدن، گسترش يافت. حرکت مردم و رفت و آمد آن ها در موطن خود دشوار تر و تحقير آميزتر شد. هفت سال پس از قرار داد، از نوار غزه دو سوم و از اراضی کرانه غربی رود اردن ۴۰ در صد در ادارهی حکومت خود گردان فلسطين قرار گرفت.سازمان ازادی بخش فلسطين و ياسر عرفات، برخلاف اسرائيل، تاآنجا که ممکن بود، حتی با دادن امتياز، در راه ادامهی روند صلح تلاش کردند و با استفاده از فضای اميد به صلح در ميان فلسطينی ها کوشيدند از طريق گفتگو، اعمال فشار و حتی پاره ای سرکوب ها عمليات تروريستی و انتحاری حماس را متوقف کنند. در عمل نيز اين عمليات در دوره ای بطور قابل توجهی کاهش يافت. در برابر اين همه کوتاه آمدن فلسطينی ها و تشکيلات خود گردان، دولت اسرائيل بجای اقدام در پيش برد اين روند، آن را کندتر، غير عملی و ناکار آمد ساخت. رفتار اسرائيل سازمان آزادی بخش فلسطين را هر روز ضعيف تر کردو سياست های مصالحه آن را به شکست کشاند.عرفات و سازمان آزاديبخش فلسطين با وجود عدم اجرای تعهدات توسط اسرائيل، با وجود ادامهی محاصر شهرها و خشونت های ارتش اسرائيل، همچنان بر سياست مصالحه و کنار آمدن پافشاری داشتند و دراين راه تا آن جا پيش رفتند که خشم و اعتراض بساری از فلسطينی ها را برانگيختند. اما اسرائيلی ها با عقب نشينی تا حد تسليم را طلب می کردند. در عين حال می خواستند عرفات نقش سرکوب گر فلسطينی ها را بر عهده بگيرد و چون عرفات به اين خواست ها تن نمی داد، او را که بطور جدی و با گذشت های بيش از اندازه در جهت مصاله گام برمی داشت و در عين حال از نفوذ احترام فراوان در ميان مردم فلسطين برخوردار بود و به اين اعتبار می توانست نقشی سازنده و مؤثر در اين کشمکش تاريخی ايفا نمايد، به مدت سه سال در مقر خود زندانی کردند و سبب مرگ او شدند.۷ سال پس از توافق اسلو روند صلح بی حاصلی خود را بطور کامل نشان داد و با شکست روبرو گرديد در فضای شکست روند صلح و نوميدی وسرخوردگی فلسطينی ها از آن و خشم آنها از ادامهی خشونت ها و رفتار تحقير آميز اسرائيل، آريل شارون رهبر حزب ليکود و مسئول جنايت صبرا و شتيلا، در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ به بيت امقدس می رود و از مسجد الاقصی بازديد می کند. اين اقدام تحريک آميز جرقه ای بود که آتش را در سرزمين های اشغالی شعله ور ساخت. اين انفجار در مناطق اشعالی وآغاز انتفاضه دوم در عين حال بيان اعتراض مردم به سياست سازمان آزادی بخش فلسطين در زمينهی تلاش بی ثمردر ادامهی گفتگوهای صلح و گذشت های يکجانبه بود. با شکست گفتگوهای صلح نفوذ سازمان آزادی بخش و حکومت خود گردان در ميان فلسطينی ها بطور روز افزونی کاهش يافت و نيروهايی که از ابتدا نسبت به اسرائيل و روند صلح بدبين بودند، بويژه حماس، هر روز مقبوليت و نفوذ بيشتری يافتند.با وجود اين، اکثريت مردم که هنوز به صلح و وعده های اسرائيل و آمريکا هنوز اميدهائی داشتند محمود عباس را به جانشينی عرفات برگزيدند اما سياست محمود عباس هچگونه دست آوردی برای فلسطينی ها در پی نداشت. آمريکا و اسرائيل از محمود عباس بمثابه وسيله ای برای ايجاد دو دسته گی ميان فلسطينها وتضعيف الفتح و جنبش فلسطين استفاده کردند، بدون اينکه حاضر شوند کوچکترين امتيازی به او بدهند و يا حتی بخش کوچکی از خواست های او را متحقق سازند.نتيجهی اين سياست از اعتبار انداختن محمود عباس و تشکيلات خود گردان بود. اسرائيل در عين حال مروان برغوتی يعنی تنها کسی که می توانست پيس از عرفات الفتح و انسجام آن را حفظ کند دستگير ودر زندان نگه داشتند. با ايجاد اين خلاء و از اعتبار انداختن و ناتوان کردن محمود عباس و حکومت خود گردان و الفتح وبا از ميان رفتن هرگونه اميد به حل سياسی مسأله و به محمود عباس و تشکيلات وی، مردم غزه به حماس و سياست قهری اين سازمان اميد بستند و به آن روی آوردند. همان مردمی که در ژانويه ۱۹۹۶ با شرکت وسيع درانتخابات به سازمان آزادی بخش فلسطين و روند صلح رای داده بود، در ژانويه ۲۰۰۶ در غزه نوميد و سرخورده از اين سازمان و از روند صلح و راه حل سياسی به حماس رأی دادند. به سخن ديگر اين اسرائيل است که با به شکست کشاندن روند صلح، ادامه ستم و جنايت در سرزمين های اشغالی و خود داری از اعادهی حقوق مردم فلسطين و با تضعيف سازمان فرا مذهبی آزاديبخش فلسطين، زمينه های انتخاب و قدرت يابی حماس و رشد خشونت و تروريسم را فراهم ساخته است. قدرت يابی حماس محصول خشونت اسرائيل وسياست ادامهی اشغال فلسطين است.روند صلح نشان داد که اسرائيل در پی صلح نيست، در پی ادامهی اشغال سرزمين فلسطين و درهم شکستن مقاومت فلسطين هاست. اما همانگونه که جنگ غزه نشان داد با کشتار و ويرانی و بکارگيری نيروی نظامی قدرتمند نمی توان مقاومت مردم در برابر زورگوئی و ستم را در هم شکست. تاريخ ۶۰ سال گذشته نشان می دهد درهم شکستن مقاومت مردم فلسطين تصوری عبث است. ريختن بمب،بکارگيری ماشين جنگی پيشرفته و کشتار مردم قادر نيست اين مقاومت را درهم شکند. اين مقاومت با وجود همهی جنايت ها ی اعمال شده، تاکنون بدون تزلزل ادامه داشته و بی ترديد همچنان ادامه خواهد داشت. آنچه تغيير يافته می پذيرد اشکال اين مقاومت است. با شکست مقاومت های اميخته با اعتدال مقاومت های قهری جای آن را می گيرند. با شکست تلاش های صلح آميز و راه حل ها ی سياسی نيروهای معتدل مردم و جوانان سرخورده و نوميد از اين راه حل ها بسوی نيروهای راديکال وعمليات راديکال رو می آورند وخشونت و تحقير و ستم اسرائيل را باهمان ابزار خشونت- هرچند ابزار ابتدائی – پاسخ می دهند. در شرايطی که ساکنان ساحل غربی با ۷۰۰ ايستگاه کنترل اسرائيل (چک پوينت) روبرو هستند و در شهر محل اقامت خود برای رفتن از نقطه ای به نقطه ديگر وحتی برای رسيدن به بيمارستان بايد با اجازه اسرائيل حرکت کنند و از اين راه بندانهای تحقير آميز بگذارند، در شرايطی که سرزمين آنها در محاصرهی زمينی، دريائی و هوائی اسرائيل است و در گفتگوی صلح و مذاکرات سياسی راهی برای تغيير اين شرايط غير قابل تحمل نمی بينند، ناگزير به راه های قهر اميز روی می آورند. در جنين شرايطی پيوستن مردم به حماس و روی اوردن جوانان خشمگين به ترور بهيچ وجه امری غير عادی نيست.طبق اظهارات مقام های اسرائيل ظاهراً يکی از هدف های اصلی حمله اخير ضعيف کردن حماس و بستن راه های رسيدن اسلحه به غزه بوده است. اما نخست اينکه برخلاف تصورو تبليغ اسرائيل، اين هجوم وحشيانه بجای تضعيف حماس، عاملی برای تقويت آنست. در تابستان۲۰۰۶ نيز تجاوز به لبنان ظاهراً باهدف تضعيف و درهم شکستن حزب الله انجام گرفت. ولی اين تجاوزو کشتار مردم، ويرانی مناطق مسکونی، فرودگاه بيروت، پل ها، راه های ارتباطی و تأسيسات ساختاری لبنان، همانگونه که ديده شد، بجای ضعيف کردن حزب الله، در عمل به تقويت بی سابقهی آن منتهی گرديد. جنايات اخير در غزه نيز همبستگی با حماس را در ميان مردم کشورهای عربی و در فلسطين بيش از پيش گسترش خواهد داد. جنايت های ۲۲ روزه بجای تضعيف حماس، زمينه ساز روی آوردن هزاران جوان خشمگين به عمليات تروريستی، پيوستن آنها به حماس و حتی به سازمان هايی چون القاعده است.تضعيف حماس نه با توپ و تانک و بمباران و محاصره مردم فلسطين، بلکه تنها در صورتی ممکن می گردد که در برابر فلسطينی ها دورنمای روشن يک راه حل سياسی واقعی جهت اعادهی حقوق و مطالبات محقانه شان گشوده شود. در غيراينصورت برای مردم غزه که برروی باريکه ای تنگ و برروی اراضی بی حاصلی که از سه سمت زمينی و يک راه دريائی درمحاصرهی اسرائيل اند و در واقع زندانی آن هستند و امکان ارتباط با خارج و تأمين آذوقه از انها سلب شده است و مورد تجاوز مستمر ارتش اشغال گرند، جهت بقا و دفاع از خود راهی جز توسل به قهرو روی آوردن به سازمان های راديکالی چون حماس باقی نمی ماند. در کرانه باختری رود اردن نيز باحتمال زياد، مردم در آينده بجای محمود عباس وسياست های سازشکارانهی شکست خورده او، راه حل را در مقابلهی قهری و پيوستن به حماس جستجو خواهند کرد.دوم اينکه بستن راه های رسيدن اسلحه به حماس و حکومت غزه که از هدف های اعلام شده اسرائيل است و مورد پشتبانی دولت های حامی آن دراروپا و آمريکا قرار دارد، چيزی جز زورگوئی نيست. براساس اين "منطق زور" اسرائيل حق دارد پيشرفته ترين سلاح های جنگی را در اختيار داشته باشد و آنها را برای کشتار مردم فلسطين مورد استفاده قرار دهد و با گشاده دستی آمريکا هر روز بيشتربر زراد خانه نظامی خود بيافزايد، اما مردم غزه و حکومت آنها اجازه ندارند در برابر تهديدها و حمله های مداوم اسرائيل با موشک ها و راکت هائی که در مقايسه با تجهيزات و قدرت نظامی اسرائيل سلاح هايی ابتدايی بشمار می روند، داشته باشند.آخرين نکته، مسأله خودداری اسرائيل و" دمکراسی“ های حامی آن از قبول نتايج انتخابات غزه و رأی مردم به حماس و درنتيجه اجتناب از گفتگو با حماس است. دولت اسرائيل برای ادامه اشغال سرزمين های فلسطين و خود داری از اعاده مطالبات محقانه مردم آن همواره در پی آن بوده است که طرفی برای گفتگو و مذاکره وجود نداشته باشد تا از اين طريق بتواند وضع موجود را حفظ کند. عدم پذيرش حکومت حماس نيز اساساً درهمين راستاست.با همه اين ها توجيه عدم پذيرش رأی مردم غزه از جانب اسرائيل به اين دليل که حکومت حماس به يک سازمان اسلامی راديکال و خشونت گرا تعلق دارد، توجيهی مسخره و وقيحانه است. معلوم نيست با کدام منطق حکومت حماس را بدليل راديکال و خشونت گرا بودن نبايد به رسميت شناخت ولی حکومت های اسرائيل را با وجود ارتکاب جنايت های تکان دهنده بايد به رسميت شناخت.نگاهی به تاريخ صد ساله گذشته خاورميانه نشان می دهد که نخستين سازماندهندگان تروريسم در اين منطقه صيهونيست و رهبران اسرائيل بوده اند.
عمليات تروريستی عليه مردم عادی وغير نظامی، پيش از تأسيس اسرائيل، درسال های ۱۹۳۰ و ۴۰ توسط صهيونيست هائی چون مناخيم بگين و اسحاق شمير(نخست وزيران بعدی اسرائيل) سازمان داده شد. انفجار بمب در اماکن عمومی در ۱۱ نوامبر ۱۹۳۷، انفجار بمب در بازار عرب های حيفا در ۶ ژوئيه ۱۹۳۸ که در جريان آن ۲۱ نفر به قتل رسيدند، همچنين انفجار بمب در ۱۹ ژوئيه همان سال که در ان ۴۰ تن کشته شدند، از جمله عمليات تروريستی بود که صهيونيست ها انجام دادند. تروريست های صهيونيست(همان رهبران بعدی اسرائيل) در زمان اختلاف صهيونيست ها يا حاميان خود، دولت بريتانيا، حتی مأموران انگليسی و تأسيسات آنها از جمله مرکز فرماندهی بريتانيا در فلسطين را هدف عمليات تروريستی خود قرار دادند. انفجار يازده پل ارتباطی ميان فلسطين و کشورهای همسايه در ۱۷ ژوئن ۱۹۴۶ و انفجاردرهتل کينگ داويد، مرکز فرماندهی اداری و نظامی بريتانيا، که در ان بيش از صد نفر کشته شدند، از جملهی اين عمليات بود.پس از تأسيس دولت اسرائيل نيز تروريسم دولتی وتجاوزو جنايت و سرکوب از ويژگی های سياست اين دولت و رهبران آن بوده است. با توجه به اين واقعيت ها به چه دليل بايد رأی مردم اسرائيل در انتخاب اين رهبران، رأی آن ها در انتخبات راست های افراطی در حکومت و انتخاب کسانی چون شارون، نتان ياهو، المرت و ديگران را که به انواع فساد و جنايت آلوده اند، پذيرفت ولی رأی مردم غزه در انتخاب حماس را قبول نکرد.آريل شارون سال ها با " افتخار" وزير دفاع و نخست وزير اسرائيل و دوست و متحد دولت های اروپا و آمريکا بود. همين شارون مسئول و عامل جنايت هائی است که آنها را تنها می توان با جنايت نازی ها مقايسه نمود. قتل عام صبرا و شتيلا در سپتامبر ۱۹۸۲ با فرماندهی شارون وزير دفاع در کابينهی مناخيم بگين و نخست وزير سالهای بعد انجام گرفت. اين فاجعه تکان دهنده که به درستی يادآور جنايت نازی هاست بحدی بود که ناگزير در رسانه های عمومی که مخالف اسرائيل نبودند نيز انعکاس يافت.
واشنگتن پست در گزارشی از اين جنايت چنين نوشت بود!
„خانهها ويران در حاليکه ساکنان در آنجا بودند به وسيله بولدوزر به تلى ازخاك تبديل شدهاند، اجساد روى هم انباشته شده شبيه عروسكهاى بى جان مىنمايند. در بالاى سر اجساد ديوار سوراخ سوراخ شدهاست و نشان ميدهد كه آنها تير باران شدهاند. در باغچه كوچكى دو زن شبيه دوكيسه گندم آرام خفتهاند، نزديك ويرانههاى منزل سر نوزادى با چشمان زل زده ديده مىشود، در نزديكى آنها كودك ديگرى پيچيده در قنداق برروى زمينافتاده كه جمجمهاش خرد شدهاست. در سوى ديگر، در يك بنبست جسد دو دختر يكى يازده ساله و ديگرى چند ماهه، بصورت طاقباز برروى زمين افتادهاند و پاهايشان با طناب بسته شده و سوراخى در ناحيه سر آنها ديده مىشود، چند قدم آن طرفتر، در پاى ديوار يك ساختمان كه شماره ۴۴۲ و ۴۲۴ بر آن نوشته شده، هشت مرد تيرباران شدهاند. در كوچهاى خاك آلود شانزده جسد برروى هم انباشته شدهاند، همگى در هم پيچيده شدهاند، در نزديكىآنجا، در حياط كوچك يك ساختمان، زنى در حدود چهل ساله به صورت طاق باز خوابانده شده كه پيراهنىنخى به تن دارد، دستمالى دورسرش پيچيده شده است و چشمانش به صورت زل زده باز مانده، گلولهاى به وسط سينه او زده شده است. در نزديكى يك دكان كوچك جسد پيرمرد هفتاد سالهاى كه سرش در خاك و خاشاك قرار دارد در حالى ديده مىشود كه دستانش هنوز به حالت التماس قرار دارد، جسد وى به سمت كفشهاى زنىكه بخشىازبدنش در زير آوارها پيداست، افتاده است، به اين پير مرد از فاصله بسيار نزديك شليك شده است، مادرى، در حالى كه نوزادش را در بغل مىفشارد، گلولهاى در مغز هر دوى آنها شليك شدهاست، زنان زيادى عريانند و پاها و دستاهاشان به پشت بسته شدهاند، كودكى با جمجمه خرد شده غرق در خون، در كنارش شيشه شيرى نيز ديده مىشود، برروى يك ميز اطو قطعه قطعه شده جسدى به صورت دايرهوار و به گونهاىكه سرش در بالاى بقيه اعضاى بدنش گذاشته شده به دقت چيده شده است.اين گزارش تکان دهنده و باورنکردنی، نه گزارش فلسطينی ها و اعراب، بلکه گزارش روزنامهی " واشنگتن پست" است. اين جنايت ها بسياری از اسرائيلی ها را نيز به اعتراض و محکوم ساختن آن برانگيخت.
در مجلس اسرائيل، آمنون روبشتاين نمايندهی مجلس در مقايسه اين جنايت با اعمال نازيها چنين گفت:" اما زمانيكه كودكان در جلو چشم والدينشان، يا در بغل مادرهايشان گلوهايشان بريده مىشود، زمانيكه جنايت هولناك و غير قابل وصفى صورت مىگيرد، زمانيكه مردمان عادى را همانگونه كه نازيها انجام دادند در كنار گودالها براى اعدام مىبرند و بعد آنها را تيرباران مىكنند و توسط بولدوزرها خاك برروى آنها مىريزند، آيا هنوز مقايسه ايناعمال با اعمال نازيها، در نظر آقاى بگين، هيچ جائى ندارد؟"اين ها سخنان نماينده پارلمان اسرائيل در بارهی رهبران و منتخبان مردم اسرائيل اند.چند سال پس از اين جنايت و انعکاس آن در جهان، مردم اسرائيل شارون را بعنوان نخست وزير انتخاب می کنند. هيچ يک از معترضان به هوای مردم غزه، آن روز در باره رأی مردم اسرائيل سخنی ترديد آميز بر زبان نياوردند. واکنش دولت های اروپا و آمريکا در برابر اين انتخاب، ارسال پيام تبريک بود.
پايان بخش اول