۱۳۹۱ مهر ۱۵, شنبه

آیت الله علامه برقعی قمی در خاطرات خود می نویسد

 
آیت الله علامه برقعی قمی در خاطرات خود می نویسد در خاطرم هست كه روزي به قصد عيادت از بيماري در صف اتوبوس منتظر بودم كه ناگهان يك ماشين شخصي جلوي من توقف كرد و سرنشين آن مرا به اسم صدا زد وگفت :آقاي برقعي بفرماييد بالا، نگاه كردم ديدم واعظ معروف آقاي فلسفي است، سوار شدم، پس از سلام و احوالپرسي، ايشان گفت: آقاي برقعي كجاييد چه مي‌كنيد؟ خبري از شما نيست؟ گفتم: جناب فلسفي به سبب عقايدم تقريبا خانه نشين شده ام و اگر مي دانستيد كه عقايدم چيست، شايد مرا سوار نمي كرديد، گفت مگر شما چه مي گوييد؟ گفتم: من مي گويم روضه خواني حرام است، كمك به روضه خواني حرام است پول دادن براي آن حرام است، گفت: چرا؟ گفتم چون روضه خوان‌ها آنچه را كه مي گويند اكثرا ضد قرآن است و در واقع با پيامبر و ائمه دشمني مي كنند. آقاي فلسفي گفت: حتي من! و پرسيد: آيا منبرهم حرام است؟ گفتم: آري حرام است، گفت: چرا؟ براي تفهيم مطلب به او، گفتم آقاي فلسفي يادتان هست در دهه عاشورا دربازار به منبر رفته بودي؟
گفت: آري، گفتم من يكي از همان روزها كه ازبازار رد مي شدم صداي شما را شناختم و ايستادم كه سخنان شما را بشنوم وشنيدم كه مي گفتي امام در شكم مادرش همه چيز را مي داند،
گفت: بله، اين موضوع در روايات ما ذكر شده (مقصود فلسفي رواياتي بود كه دلالت دارد برعلم امام قبل از تولد، از جمله رواياتي كه مي گويند امام در شكم مادر ازطريق ستونهاي نور كه در مقابل اوست همه چيز را مي بيند!).گفتم ولي اين مطلب اولا ضد قرآن است كه مي فرمايد: «والله أخرجكم من بطون أمهاتكم لاتعلمون شيئا = خداوند شما را در حالي كه هيچ چيز نمي دانستيد، از شكم مادرانتان خارج ساخت»[15] ثانيا شما در آخرهمان منبر گريز به صحراي كربلا زدي و گفتي هنگامي كه امام حسين (ع) به طرف كوفه مي آمد، حر جلوي او را گرفت و مانع شد كه امام به كوفه برسد، امام ناگزير راه ديگري را در پيش گرفت و «حر» نيز آنها را دنبال مي كرد تا اينكه به جايي رسيدند كه اسب امام (ع) قدم از قدم برنداشت و هر چه امام ركاب زد و كوشيد و نهيب زد و هي كرد، مركبش حركت نكرد، امام ماند متحير كه چرا اسب حركتي نمي كند، در آنجا عربي را يافت امام او را صدا زد و از او پرسيد: نام اين زمين چيست؟ عرب جواب داد غاضريه (قاذريه)، امام حسين(ع) سؤال كرد: ديگر چه اسمي دارد؟ عرب گفت: شاطيءالفرات، امام پرسيد: ديگر چه اسمي دارد؟ گفت: نينوا، امام پرسيد: ديگر چه اسمي دارد؟ گفت: كربلا، امام حسين(ع) فرمود: هان، من از جدم شنيده بودم كه مي فرمود خوابگاه شما كربلاست. سپس به فلسفي گفتم: آقاي فلسفي اين امامي كه شما در ابتداي منبر مي گفتي در شكم مادر همه چيز را مي داند و قرآن مي خواند، چطور به اينجا كه رسيد اول اسبش فهميد و آن سرزمين را شناخت و بعدا امام (ع)، تازه آنهم پس از پرسيدن از يك نفر عرب بياباني، محل را شناخت؟! جناب فلسفي اين چه امامي است كه شما ساخته ايد كه نعوذ بالله اسبش پيش از او مطلع مي شود؟! آيا اين است حب ائمه؟ آيا اينست معارف اسلام؟ چرا در مورد روايات بيشتر دقت و تأمل نمي كنيد؟
 

تاملی برمحتوی کتاب « دردامگه حادثه » از منظر جامعه شناسی سیاسی - بخش دوم



تاملی برمحتوی کتاب « دردامگه حادثه » از منظر جامعه شناسی سیاسی - بخش دوم

جمعه ۱۴ مهر ۱۳۹۱ - ۰۵ اکتبر ۲۰۱۲

کاظم رنجبر

ranjbar.jpg
تاملی برمحتوی کتاب « دردامگه حادثه » از منظر جامعه شناسی سیاسی .
مصاحبه آقای :عرفان قانعی فرد ، با آقای : پرویز ثابتی .
به قلم : کاظم رنجبر : افسر سابق ارتش ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی ،از مدرسه عالی علوم انسانی پاریس .
Kazem.randjbar @yahoo.fr
بخش دوم .

قدرت فساد ببار می آورد ، قدرت مطلق مطلقاً فساد آور است .
(ضرب المثل فرانسوی )

نگاه کوتاه بر روش های متداول مصاحبه ، در کارهای تحقیقی علمی و روزنامه نگاری .

کلمه :Interview، کلمه انگلیسی است که از کلمه فرانسوی : Entrevue – ملاقات – مقاوله ، بهم رسیدن ، دو انسان ، در راستای تبادل اندیشه در رابطه با موضوع مشخص را ، معنی میدهد .در شغل روزنامه نگاری ،در زبان فارسی ، کلمه مصاحبه و مصاحبه مطبوعاتی را معادل : Interview- بکار میبرند .مصاحبه مطبوعاتی ، معمولاً بین یک روزنامه نگار ، بایک شخصیت : علمی ، سیاسی ، هنری ، ادبی ،نظامی و چه بسا مردم عادی برای سنجیدن افکار عمومی در رابطه با یک واقعه اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، صورت میگیرد .یک مصاحبه دارای یک روند اساسی وعمل کرد روابط انسانی است . مصاحبه دو انسان در ابعاد مصاحبه مطبوعاتی بمانند جروبحث دو انسان ناشناخته نیست.برای اینکه در یک مصاحبه مطبوعاتی یک روزنامه نگار و یا یک پژوهشگر بایک شخصیت سیاسی ، فرهنگی ، نظامی ، افسر عملیاتی و اطلاعاتی ، مسئولیت انسانی واجتماعی واخلاقی هردو (مصاحبه کننده و مصاحبه شونده ) در این عمل زیر سئوال می رود . روابط اجتماعی در یک مصاحبه مطبوعاتی ، نقش مهم دارند.از آنجائیکه در ابتدای مصاحبه هر توضیح و تشریح مصاحبه شونده گویای موقعیت و وابستگی اجتماعی گروهی مصاحبه شونده ست ، در واقع جمالات و گفته های مصاحبه شونده بیان اندیشه ها و شخصیت و موضع فردی واجتماعی مصاحبه شونده محسوب می شود .

در وراء شخصیت ظاهری مصاحبه شونده ، موقعیت اجتماعی ، منافع شخصی ، ونقشی که در جامعه و در دستگاه حکومتی ( چه در گذشته و چه امروز ) داشته و امروز دارد ،این نقش در بطن مصاحبه بصورت پنهان ولی ذاتاً حاضر است .و چه بسا خود مصاحبه شونده به آن توجه ندارد . درصورتیکه این مصاحبه کننده است که باید از لابلای این گفته ها ، نا گفته ها را بیرون بکشد.
اولین نماد ، به مصاحبه کننده این امکان را می دهد که گفته های مصاحبه شونده را نباید خارج از محدوده اجتماعی ، زمان واقعه ، به آن گفته ها اهمیت بدهد .گفته ها در شرایط زمان و مکان و اتفاق وقایع در همان زمینه تحلیل و تفسیر
می شوند .این برداشت از گفته های مصاحبه شونده ، به مصاحبه کننده این امکان را می دهد که از ابتدا ، مصاحبه را در چهار چوب زمان و مکان اداره بکند . در عین حال مصاحبه را در چهار چوب مسائل شبه و شک و فرضیات زمان و مکان و نحوه بیان مصاحبه شونده ، باید برداشت نماید .
مصاحبه ها بدون ارتباط با فرضیات وروابطی که با بعضی از شخصیت ها ، در راستای اهداف مصاحبه برقرار شده است ، انجام نمی گیرد .(منظور یک پیش برنامه ای را مصاحبه کننده در راستای اهداف خود طراحی می کند .)
عمل کرد مصاحبه ها ، جمع آوری یک عده داده ها و تحلیل و تفسیر این داده ها در شرایط زمانی گذشته و حال است . این تحلیل ها این امکان را به مصاحبه کننده می دهد ، که پیش فرض ها را با حقایق واقعه مقایسه بکند .
مصاحبه کردن با شخصیت های معروف، به نسبت اهداف وبرداشتی که از مصاحبه داریم ، از امتیازات متعددبر خوردار هستند .مصاحبه این امکان را به مصاحبه کننده می دهد که نقش مصاحبه شونده را در وقایع ایکه در آنها
نقش داشت تحلیل و طیف بدهد . ( از منظر نوع ارزشها – صداقت وراستی –معیار آنها ، صداقت در گفته های مصاحبه شوند ه ) مصاحبه ها بر حسب اهدافی که مصاحبه کننده از پیش تعین کرده است .مصاحبه ها
ها بدون رابطه با پییش فرضهائیکه مصاحبه کننده از قبل تعین کرده است ،و همچنیین با راوبطی که با شخصیت های مختلف ( جدا از مصاحبه شوند ه ) در راستای پیشبرد مصاحبه ایجاد شده است ، بی ارتباط نیستند . برفرض آقای دکتر عرفان قانعی فرد ، قبل از انجام مصاحبه با آقای پرویز ثابتی ، با مسئولین و شخصیت های فعلی جمهوری اسلامی ، چه مسئولین اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی جمهوری اسلامی در راستای این مصاحبه ، مشورت هائی داشته باشد ، مسلماً این مشورت ها در محتوی و روش مصاحبه تاثیر گذار می باشند . مصاحبه ها در نهایت برای این هدف انجام می شوند ،که از محتوی مصاحبه ، یک عده اطلاعاتی کسب میشوند ، که قبلاً به صورت فرضیات ، واحتمالات ، در منابع ذینفع مورد توجه بود. لذا با انجام مصاحبه با شخصیت های مورد نظر و متخصص در امور ، سیاسی ، دیپلماسی ، اقتصادی ، اطلاعاتی ، وضد اطلاعاتی ، این فرضیه ها چه بسا بازبینی می شوند. به همین جهت نیز در کشور های معتبر جهان ، افسران اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی ، حتی بعد از بانشستگی ، موظف به اجرای اصول امنیتی هستند ، ونمی توانند بطور آزاد ، وبدون اجازه سازمان مسئول ، به نوشتن خاطرات ، حتی زیر پوشش روشهای جاسوسی مصاحبه ها مطبوعاتی را بپذیرند .

مصاحبه در راستای اهدافی که قبلآ مشخص می شوند ، از امتیازات متعدد بر خوردار است :

تحلیل گرایش ، که بازیگران اصلی (در شرایط فعلی موضوع بحث و تحلیل ) آقای پرویز ثابتی ، به عنوان مقام عالی رتبه ساواک در نظام استبداد سلطنتی محمد رضاشاه ، سیستم ارزشی ، و معیار قیاسی ، و نحوه تحلیل و تفسیر این مسئولین درجامعه ایران در حال بحران سیاسی که در نهایت به سقوط نظام منجر شد ، چگونه بوده است ؟ به عنوان مثال ، کشته شدن جوانی بوسیله راننده آقای پرویز ثابتی در مغازه کفش فروشی ، .... بازداشت افسران پادگان بروجرد واعدام یکی از آنان ، و شکنجه این افسران . (ماخذ -1)

به قلم : سرگرد پرویز انصاری )

* * *

نظم و روند اساسی مصاحبه .

بطور اساسی مصاحبه و نحوه اداره کردن آن ،از سه مشخصه مخصوص برخوردار است .
1- مصاحبه استکشافی .
2- مصاحبه اصلی .
3- مصا حبه کنترل .
مصاحبه استکشافی : مصاحبه استکشافی در راستای کشف حقیقت در رابطه با مسائل و وقایع مبهم ، مصحبه کننده سعی میکند از زبان شخص مصاحبه شونده بشنود . در مصاحبه استکشافی ، مصاحبه کننده سعی میکند مصاحبه شونده را سبک وسنگین بکند ، تا بداند چرا مصاحبه شونده نسبت به موضوعاتی حساسیت دارد و چرا مصاحبه شونده از دادن جواب به این موضو عات طفره می رود .؟ در رابطه با مصاحبه آقای عرفان قانعی فرد با آقای پرویز ثابتی ، مسئول عالی رتبه ساواک ، بطور روشن می توان مشاهده کرد که چگونه این مسئول عالی مقام ، از جواب دادن به «وجود شکنجه » در زندانهای ساواک طفره می رود .
مصاحبه اساسی : در مصاحبه به روش اساسی ، مصاحبه با نظم اساسی با سئوالات خالص و روشن ، دور از ابهام و دو پهلو ، طراحی میشوند .مصاحبه با گرایش تعمیق دادن به موضوع در راستای رسیدن به کنه مطلب پیش می رود .مصاحبه صورت کندوکاو را بخود می گیرد. برای اینکه تجربه مصاحبه شوند ه ، محور اصلی مصاحبه و در رابطه با موضوع مشخص ، هدف مصاحبه محسوب می شود . این نوع مصاحبه ها معمولا طولانی هستند .برای اینکه جواب مصاحبه شونده لازمه اش تفکر واندیشیدن طولانی و جملات پخته و طولانی را لازم دارد .این نوع مصاحبه ها برای اثبات فرضیه ها و داده های استدلالی را برای پیشبرد بحث در اهداف مشخص ، بگار گرفته می شد . این روش مصاحبه همچنین در عمق دادن به موضوع و شکل دادن در راستای فهم ذات وریشه اصلی مطلب بکار گرفته می شود .
مصاحبه کنترل : در حقیقت امر هدف از مصاحبه تحقیق و پژوهش بر مبنای «سیستماتیک – اصولی » فرضیات و تحلیل های اولیه از مصاحبه های گذشته در زمینه های مربوط به موضوع مصاحبه است .هدف مصاحبه ها ، سنجش افکار عمومی نیست . برای سنجش افکار عمومی از سئولات مخصوص و جواب های کوتاه (آری – نه ) استفاده می شود .مصاحبه کنترل هدف اش باز سازی جوی است که روِی آن جو و زمان آن کار پژوهشی میکنیم . به همین جهت نیز ، مصاحبه را در ابعاد ارتباطی با سایر وقایع و شخصیت هائی که در آن زمان و در آن وقایع نقش داشتند کار تحقیق پیش برود .
سئوال : کتاب «در دامگه حادثه » چگونه آفریده (مصنع ظهور) شده است ؟
سئوالی که هر خواننده کنجکاو خصوصاً خوانندگان ایکه تخصص شان پژوهش در مسائل اجتماعی –سیاسی است ، از خود می پرسد : کتاب : در دامگه حوادث چگونه ، و تحت چه برنامه ای ، و در راستای چه هدفی تهیه و با تعداد کم سابقه در بین کتاب خوانان ایران ، در 5500 نسخه در امریکا چاپ و منتشر شده است و به دنبال آن یک برنامه تبلیغاتی کم سابقه ای برای شناساندن این کتاب ،برای خواننده احتمالی ایرانی تبار در رسانه های رادیو تلویزیونی و الکترونیکی و نوشتاری برنامه ریزی شده است؟ شاید خوانندگان در جواب بگویند : در جهان امروز هر پژوهشگری در رشته تخصصی خود ، هر روز با شخصیت های هنری ، سیاسی ، نظامی وادبی ، مصاحبه های مطبوعاتی می کنند و نتیجه این مصاحبه ها را بصورت کتاب ، یا مقالات در رسانه های مختلف ، چاپ و منتشر می کنند.مصاحبه آقای عرفان قانعی فرد ، با آقای پرویز ثابتی نیز بمانند همین مصاحبه های معمولی و رایج در جهان مطبوعات و پژوهشی است .
سئوالی که هر خواننده کنجکاو خصوصاً خوانندگان ایکه تخصص شان پژوهش در مسائل اجتماعی –سیاسی است ، از خود می پرسد : کتاب : در دامگه حوادث چگونه ، و تحت چه برنامه ای ، و در راستای چه هدفی تهیه و با تعداد کم سابقه در بین کتاب خوانان ایران ، در 5500 نسخه در امریکا چاپ و منتشر شدهاست و به دنبال آن یک برنامه تبلیغاتی کم سابقه ای برای شناساندن این کتاب ،برای خواننده احتمالی ایرانی تبار در رسانه های رادیو تلویزیونی و الکترونیکی و نوشتاری برنامه ریزی شده است؟ شاید خوانندگان در جواب بگویند : در جهان امروز هر پژوهشگری در رشته تخصصی خود ، هر روز با شخصیت های هنری ، سیاسی ، نظامی وادبی ، مصاحبه های مطبوعاتی می کنند و نتیجه این مصاحبه ها را بصورت کتاب ، یا مقالات در رسانه های مختلف ، چاپ و منتشر می کنند.مصاحبه آقای عرفان قانعی فرد ، با آقای پرویز ثابتی نیز بمانند همین مصاحبه های معمولی و رایج در جهان مطبوعات و پژوهشی است .
خواننده گان فراموش نکنند که اولاً ماهیت نظام حکومتی ایران ، یک نظام دموکراتیک ، که در آن بیان عقیده و اندیشه آزاد باشد نیست. هزاران ایرانی چه در نظام استبداد شاهنشاهی ،و چه در نظام استبداد شیخ شاهی ، بخاطر حاکمیت استبداد ، و نبودن آزادی مجبور به ترک وطن خود شدند. بعلاوه ، این موضوع را نیز نباید فراموش کرد ، که آقای پرویز ثابتی ، یکی از شخصیت های مهم اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی نظام سابق است که در حدود 33 سال است ، هرگز ، در باره مسائل سیاسی حکومتی ایران ، چه حکومت فعلی و چه حکومت گذشته لب به سخن نگشوده است . چگونه چنین شخصی ، یکباره حاضر می شود با یک ایرانی مقیم در ایران ، که نوشته ها ومصاحبه های ایشان بدون کوچکترین مشکل ، در داخل کشور چاپ و منتشر می شوند ، آقای پرویز ثابتی ، حاضر به مصاحبه می شود ؟
فراموش نباید کرد که آقای پرویز ثابتی مقام عا لی رتبه امنیتی در نظام سابق ، و در راستای این شغل ، در رابطه با سا زمانهای امنیتی کشورهای «متحد نظام سابق » موعظف به حفظ وظایف امنیتی حتی بعد از برکناری از شغل رسمی خود می باشد . کارمندان سازمان های اطلاعاتی حتی در نظام های دموکراتیک ، حتی بعد از بازنشتگی و خدمت صادقانه به وطن و ملت خود ، حق ندارند خاطرات خود را ولو بصورت رومان ، وبا نام های مستعار ، بدون اجازه سا زمان های اطلاعتی وابسته به آن ، چاپ و منتشر بکنند.
( در این باره به کتاب بسیار با ارزش یک پژوهشگر آمریکائی معروف با آثار متعدد در باره سیاست های پشت پرده آمریکا ، خصوصا کتاب زیر: Peter Dale Scott - The Road to 9/11: Wealth, Empire and the Future of America (September 2007,
مراجعه بفرمائید )
در عین حال نیز با در نظر گرفتن ماهیت نظام حاکم در ایران ، که آزادی بیان واندیشه وجود ندارد ، این سئوال نیز لازم و ضروری است ،که آقای عرفان قانعی فرد ، چگونه ، و در راستای چه برنامه ای ، و با راهنمائی کدام موسسات تحقیقی ، فکر واندیشه مصاحبه با آقای پرویز ثابتی را طراحی کردند و چه سازمانی هزینه این مسافرت و اقامت و چاپ و انتشار کتاب را متقبل شدند ؟
اینها حداقل سئوالاتی هستند که هر پژوهشگر در مسائل سیاسی اجتماعی ، در رابطه با نطام های حکومتی غیر دموکراتیک می تواند از خود و سایر صاحبان اندیشه بپرسد .

محتوی کتاب «در دامگه حادثه » از منظر منطق عقلی و علمی .
اهل اندیشه و مطالعه میدانند که در دنیای نشریات و مطبوعات ، خیلی کتاب ها چاپ و منتشر می شوند ، که از نظر منطق عقلی و علمی ، کوچکترین ارزشی ندارند. شاید برای خواننده ، که اهل تحقیق و پژوهش از منظر علوم انسانی نیست ، تعجب آور باشد که ما کتاب های دینی ، وآثار «روشنفکران دینی و اسلامی » را در طبقه بندی کتاب های بی محتوی از منظر عقلی و علمی قرار بدهیم ، ولو اینکه این کتاب ها در نسخه های متعدد ، در طول قرون چاپ و منتشر می شوند و هر خانواده دین باور ، حتی بیسواد ، که خواندن و نوشتن را خصوصاً در زبانهای عربی ، لاتین ، و عبری نمیدانند ، نسخه ای از این « کتاب های مقدس » را در خانه خود دارند .کتاب «در دامگه حوادث » در 670 صفحه از منظر منطق عقلی و علمی ، و تفسیر و تحلیل وقایع سیاسی و اجتماعی جامعه ایران ، فاقد ارزش است ، ولی بدون کوچکترین شک و تردید ، به عنوان یک جامعه شناس ، که تخصص من ، جامعه شناسی سیاسی است و بعلاوه مدت 11 سال نیز در نظام گذشته ، افسر ارتش بودم ، خواندن این کتاب را با دقت تمام و ظرافت و نکته سنجی را به ایرانیان ایکه اهل مطالعه و تحقیق هستند ، توصیه میکنم.
شاید خواننده تعجب بکند ،که چرا من صاحب این قلم ، خواندن این کتاب را توصیه میکنم ؟ جواب بسیار ساده است . یک پزشک متخصص یک بیماری ، تا روزیکه خود بیماری ، وعلل بروز بیماری را نشناسد ، نمیتواند درمان آن بیماری را پیدا بکند. آقای پرویز ثابتی ، آقای عرفان قانعی فرد ، آقای روح الله خمینی ، آقای محمد رضاشاه ، ساخته و پرداخته جامعه ایران هستند .ایران امروز و آینده را ، ایرانی امروز وآینده می سازند و خواهند ساخت .(البته اگر ایرانی باقی مانده باشد )
در خانه هر ایرانی مسلمان ، یک جلد قران کتاب دینی مسلمانان وجود دارد. چند درصد ایرانی تحصیل کرده دانشگاهی ، این کتاب دینی خود را که بر باوری دینی شان ، حتی بعد از مرگ شان بر زندگی آنان تاثیر گذار است (خواندن قران بر سر قبر مرده ها ) این کتاب دینی خود را از منظر عقلی و علمی خوانده و آنرا تحلیل و تفسیر کرده اند؟
تا روزیکه فقر فرهنگی بیسوادی ، باور های خرافی برجامعه حاکم باشد ، محمد رضا شاه حزب واحد رستاخیز می سازد ، و آیت الله خمینی ، حزب الله می سازد .محمد رضاشاه ، یا هرشاه دیگر ، جشن های 2500 ساله راه می اندازد و می گوید : کوروش آرام بخواب که ما بیدارم !!!! آیت الله خمینی و یا هر آیت الله دیگری ،وعده آب و برق مجانی ، اتوبوس مجانی ، خانه های ارزان قیمت ، رساندن ملت ایران به مقام انسانیت را می دهد !!! وملت معصوم و فقیر از منظر شعور سیاسی و اجتماعی این وعده ها را باور میکنند . آری درد بزرگ ملت ایران ، فقر فرهنگ اجتماعی و سیاسی است ، و آقای پرویز ثابتی در پنهان نگه داشتن مسئولیت خود در نظام استبداد سالطنتی ، در محتوی این کتاب «نهایت استعداد خود » را نشان می دهد .
برای شناختن فقر فرهنگ سیاسی ، واجتماعی جامعه ایران ، نمونه ای از یک واقعه تاسف انگیزی را ، زمانیکه محمد رضاشاه ، نقش کوروش را بازی میکرد ، و آقای پرویز ثابتی به عنوان شخصیت دوم سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران را داشت ، از زبان خود آقای پریز ثابتی ، نقل شده در کتاب «دردامگه حادثه » را اینجا می آوریم ، تا معنی و ومفهوم امنیت حاکم و حاکمیت قانون را در نظام شاهنشاهی را خواننده ایرانی بداند.نقل از صفحات 632-633- کتاب در دامگه حادثه .
داستان کشته شدن یک جوان ، توسط راننده ایشان ، در سال 1354 ، در شب عید ، در کفش فروشی شارل ژردن رخ داده بود ، در اینجا در اختیار خوانندگان می گذاریم ، تا خوانند گان به مسئولیت اخلاقی و اجتماعی مصاحبه کننده با مصاحبه شوند ه ، در راستای کشف واقعیت و حقیقت امر آگاه بشوند .

.در صفحه 632 کتاب در دامگه حادثه آقای عرفان قانعی فرد ، از آقای پرویز ثابتی چنین می پرسد :
هر از گاهی در مطبوعات ایران خوانده‌ام که جوانی در خیابان جردن در فروشگاهی کشته شد که خانم شما هم آنجا بوده و خرید داشته؛ حالا اگر خودتان این واقعه را روایت بفرمایید، ممنون می‌شوم.
جواب آقای پرویز ثابتی .
ببینید! این واقعه دردناک، در سال 1354 اتفاق افتاد، در نزدیکی ایام عید. همسر من با مادرش به کفاشی شارل ژردن رفته بودند که کفش بخرند. چون شب عید هم بود، مغازه شلوغ بوده. خانم من، کفشی را انتخاب می‌کند و می‌خرد و بعد هم موقع پول دادن، می‌بیند که کیف پولش نیست و می‌گوید که: «کیف پولم کجاست؟ و...» صاحب مغازه هم می‌آید و می‌گوید که: «خانم! چه شده؟» و همسرم در پاسخ می‌گوید که: «کیف پولم، دستم بود اما الان نیست و گم شده.» صاحب مغازه می‌گوید که: «خوب، افرادی که در داخل مغازه هستند، کسی خارج نشود تا این خانم کیف پولش را پیدا کند...» آنجا هم یک خانمی بوده، خانم اوستا که شوهرش قاضی دادگستری بوده، شروع می‌کند به داد و بیداد که: «آقا یعنی چه؟ این حرف‌ها چیست که می‌زنید؟ چرا همه را دزد می‌کنید؟...» برادر این خانم هم در بیرون از مغازه، داخل ماشین نشسته بوده، این خانم که با نامزد برادرش به آنجا آمده بودند که خرید بکنند، با جنجال می‌رود که برادرش را بیاورد داخل، برادرش هم داخل مغازه می‌آید... من به خانمم گفته بودم که: «هر جا می‌روید، تنها نباید بروید!» راننده‌ای داشتم که استوار ارتش بود و در آن لحظه، راننده ما هم در ماشین بوده و او هم می‌بیند که داخل مغازه سر و صدا است داخل مغازه می‌آید. آن خانم همچنان سر و صدا می‌کند، این راننده می‌گوید که: «خانم! سر و صدا نکنید!» و آن پسر، برادر آن خانم، یک چک می‌خواباند در گوش راننده و راننده هم دیوانه می‌شود و یکهو اسلحه‌اش را می‌کشد که مثلاً تیر هوایی شلیک کند و بختتا تیر به این پسر اصابت می‌کند. این کل داستان و ماجرای داخل مغازه است...» (صفحات 632 و 633 )
میدانستند که همسر شما است ؟
نه !... بعد فهمیدند که ایشان همسر من بوده است .در آنجا تلفن می زنندبه شهربانی و راننده را دستگیر می کنند ..ساعت 7-8 بود و من هنوز سرکار بودم که رفتم آنجا و خانم و مادرخانمم را آوردم خانه، مامورین شهربانی راننده را برده بودند ...من هم فردا گزارش را دادم به نصیری که به عرض اعلیحضرت برساند.شاه گفته بود که «موضوع قتل عمدی که نبودو این جوانی که تیر خورده بود بالافاصله نمرد و تا 2 هفته زنده بودو من تمام هزینه های کلنیک تهران را که (در حدود 45000 تومان بود) دادم ولی متاسفانه مرد .راننده ما هم در دادرسی ارتش در مرحله بدوی دادگاه ، به 10 سال زندان محکوم شد و در دفاع از خودش گفته بود که:من وظیفه حفاظت داشتم و...»
این یک نمونه بسیار کوچک از وقایع سیاسی اجتماعی جامعه ایران از زبان آقای پرویز ثابتی ، مقام عالی رتبه سازمان اطلاعات وامنیت کشور در طول 22 سال خدمت است ، که امروز 39 سال بعد از این واقعه چنین بیان میکنند.
اینجاست که آقای عرفان قانعی فرد ، به عنوان مصاحبه کننده ، در راستای مصاحبه کننده ، از مصاحبه شوند ه ، حقیقت امر و واقعه را میخواهد، تا این حقیقت ، ماهیت نظام شاهنشاهی را به جامعه و نسل امروز و آینده نشان بدهد. آقای پرویز ثابتی ، تاچه حد حقیقت واقعه را به آقای عرفانی فرد ، و افکار عمومی ملت ایران و خواننده کتاب بیان میکند؟
یا اینکه نه تنها این واقعه تاسف بار که باعث قتل یک جوان شده است ، بلکه تمام گفته های آقای پرویز ثابتی را از طریق مصاحبه کنترل به کنه و اصل حقیقت و واقعیت را در راستای بالابردن شعور فرهنگی واجتماعی جامعه از کانالهای دیگر نیز کنترل می کنند؟
خود این واقعه تاسف انگیز ، ما هیت نظام و جوی ایکه در آن سالها در ایران حاکم بود را نشان می دهد .
. این راننده مسلح در عین حال که سمت راننده رسمی خانواده آقای ثابتی بود ، در عین حال محافظ این خانواده نیز بود،و به همین خاطر نیز مسلح به سلاح آتشین ، و سلاح آتشین آماده تیراندازی بود. گم شدن کیف دستی در فروشگاه های دنیا مخصوصا در روزهای عید و شلوغی ، امری است بسیار معمول . چه بسا مشتری در حال امتحان لباس ، یا کفش ایکه در نظر دارد بخرد ، نا خواسته کیف دستی اش را درجائی می گذارد و فراموش میکند. اما اینکه این فراموشکاری ، در نهایت به اسلحه کشیدن مامور و راننده مقام عالی رتبه ساواک ، وکشتن یک انسان در یک فروشگاه وسط شهر ، آنهم پایتخت نظام شاهنشاهی می شود !!! اینها گویای ماهیت نظام حکومتی ایران شاهنشاهی است ، که آقای پرویز ثابتی ، یکی از مسولین تامین امنیت آن جامعه بود که راننده اش بنا به گفته خود آثای پرویز ثابتی ، فرق شلیک هوائی را با شلیک به مغز یک جوان بیگناه را نمی داند!!! عجب !!! در صورتیکه اگر جامعه ایران محمد رضاشاهی ، یک جامعه قانونگرا بود ، از طریق فروشنده مغازه ، پلیس احضار می شد ، واین پلیس مملکت بود که در چهارچوب قانون دخالت می کرد، نه راننده ساواک که منجر به مرگ یک انسان بشود.
آقای پرویز ثابتی ، حتی بعد از 39 سال از این واقعه تاسف بار ، بازهم سعی بر آن دارد به نوعی چنین قتل عمد را ماست مالی بکند ! چه بسا خوانندگان بپرسند ، آیا در ایرانی که برای حاکمان : چه نظام شاهنشاهی ، چه نظام شیخ شاهی ، حقوق انسانی فرد فرد ایرانیان چه در گذشته و چه امروز زیر پا گذاشته می شد و زیر پا گذاشته می شود ، لازم وضروزی است که روی این موضوع تاسف بار اینقدر تکیه بکنیم ؟ در جواب باید گفت : نه تنها لازم و ضروری است ، بلکه وظیفه مصاحبه کننده است ، که این نکات مبهم ودر عین حال پوشیده از یک مشت سناریوهای غیر واقعی ،بمانند یک کاوشگر در جستجوی حقیقت امر زیر ذره بین بگذارد ، تا نسل آینده توسط این نوع نوشته ها دور از حقیقت ، گمراه نشوند .استوار ارتش ، حد اقل با 15 سال خدمت ، بین تیر خلاص وقتل عمد و تیر هوائی اشتباه بکند ، و در عین حال مسئولیت حفاظت خانواده مقام عالی رتبه سواک را داشته باشد ، با این عمل قتل عمد از نوع فیلم های وسترن آمریکائی ، واقعا تاسف آور است.
ادامه دارد .
پاریس 5 اکتبر 2012. به قلم : کاظم رنجبر .
اقتباس بصورت کامل ، ویا به اختصار ، با قید نام نویسنده و نام سایت ، کاملا آزاد است .

ماخذ :

1-
http://www.jminews.com/news/fa/?mi=15&ni=7425
به قلم : سرگرد پرویز انصاری

2- – Méthodes et techniques d’enquête – Nicolas Lefèvre

http://staps.univ-lille2.fr/fileadmin/user_upload/ressources_peda/Masters/SLEC/entre_meth_recher.pdf

روش و تکنیک تحقیق درمصاحبه . در زبان فرانسه .