گفت و گو با هما گل گلاب دختر سراینده سرود "ای ایران "
" ای ایران " زمانی ساخته شد که نظامیان انگلیس و روس
حرمت خاک ایران زیر پا گذاشته بودند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفت و گو با هما گل گلاب ، دختر حسین گل گلاب (سراینده سرود مشهور ای ایران) که در یک نشریه به نام امرداد به چاپ رسیده توسط یکی از دوستان انترنتی برای "ایرانیان برگن " ارسال شده است. ما به جز تغییر در تیتر مصاحبه، متن کامل گفت و گو را در ایرانیان برگن قرار می دهیم.
ناخودآگاه دست بر سينه ميگذارم، ميايستم و بلند بلند ايايران را همراه با همه مي خوانم، از تلوزيون و راديو پخش شود يا در همايش و سمينار باشد و يا حتا اگر بر تكهاي كاغذ باشد كه در دست گرفتهام، تفاوتي ندارد، ميايستم و با همان احساسي آنرا زمزمه ميكنم، كه نخستينبار پس از شنيدنش، تكرارش كردم.
ميدانم كه شما هم همين احساس را داريد، همانگونه كه كارشناساني كه سال ٣٢ از سراسر جهان در وين گرد هم آمده بودند و سرودهاي بسياري را از جايجاي اين جهان پهناور، گوش داده بودند، چنين احساسي داشتند، نميدانم شايد آنها هم دست بر سينه گذاشته و ايستاده بودند، شايد هم تلاش كرده بودند كه آنرا به زبان فارسي زمزمه كنند.
به هر روي اين داستان هنوز هم ادامه دارد، حسين گلگلاب، سرايندهي اين سرود است و «روحالله خالقي» آهنگسازش. زماني كه اين سرود، سروده شد و آهنگگذاري شد، ايراني دلش از دست بيگانگان پر بود.
به زبان آنروزها، ايران پر از اجنبي بود، جنگ جهاني دوم بود و سربازان ريز و درشت انگليسي و روسي نه تنها حرمت زنان و مردان ايراني را شكسته بودند، كه حرمت خاك ايران را نيز، زير پا گذاشته بودند.
هما گلگلاب، دختر حسين گلگلاب است، تنها كسي كه از خانوادهي گلگلاب در دسترس بود تا از او دربارهي حسينگلگلاب بپرسيم و او گفت: «پدر عاشق ايران بود.»
هما گفت: «همهي اينها به ژنتيك افراد بازميگردد، او با همهي وجودش با تكتك سلولهاي بدنش، ايران را دوست داشت و غم و اندوه اين خاك و مردمانش، غصه و اندوه او هم بود.»
هما گفت: پدر عاشق ايران، گل و گياهانش و كوه و در و دشتش بود. همهي روزهاي تعطيل را كت و كلاه ميكرديم و ميزديم به كوه. از بالاي كوه آدم عاشقتر است. حتما همهي آنهايي كه جايجاي ايران را از فراي كوههاي كوتاه و بلندش ديدهاند، ميدانند كه عاشقي كه از بلنديها به عشقش نگاه ميكند، چه حسي دارد.
حسين گلگلاب، استاد گياهشناسي دارالفنون، دبيرستان نظام و دانشكدهي پزشكي بود. تا سال ١٣٠٧ خورشيدي دوازده جلد كتاب در رشتهي علوم طبيعي نوشت بنابراين به نظرم پر بيراه نيست كه خانهي دخترش هم همچون خانهي قديميخودش پر از گل و گلدان باشد.
هما گفت: خانهمان يك خانهي قديميمان، به تمام معنا، ايراني بود با يك حياط بزرگ كه پر از گل بود و درخت، آنهم از گونههاي نايابش، از گونههايي كه بيشترشان تنها ويژهي ايران است و اين آب و خاك.
اين آپارتمان كوچك يك بالكن كوچك هم داشت پر از گلدان و گياه و البته يكعالمه سيدي كه از نخ آويزان بود و به هر جنبش بادي تكان ميخورد و برق ميزد. از همان آغاز ميخواستم بدانم داستان اين سيديها چيست اما تا پايان گفتوگو دندان روي جگر گذاشتم تا اينكه سرانجام فهميدم كه اينها آنجا آويزان شدهاند تا پرندهها كاري به سبزيهاي ترهو شاهي و گلدانهاي گل هما خانم نداشته باشند.
هما گفت: من ايران را دوست دارم و همچون همهي ايرانيها اين هوا و جو را دوست دارم. اينها باعث زندگي من است.
هميشه در دفتر كارش، روي ميزش، همانجايي كه پر بود از دفتر و كتاب و نوشته، يك گلدان پر سياوشان داشت، سبز سبز.
هما خودش هم دو سه تا گلدان پر سياوشان دارد. يكي را درون آشپزخانه گذاشته. از او خواستيم تا به گلدان آب بدهد تا از او و اين گلدان سبز، عكس بگيريم. هنگامي كه داشت به گلدان آب ميداد، آنچنان با احساس بود كه يك لحظه خواستم تا به جاي پرسياوشان توي آن گلدان باشم.
هما، لحظهاي سكوت كرد و گفت: گفتم كه بابا عاشق ايران بود و همين عشق او و سرودهاش را جاويد كرده است همچون روحالله خالقي كه آهنگساز اي ايران بود و استاد بنان كه خوانندهي اين سرود بود.
هما،برايمان از حسين گلگلاب عكسي را آورد كه خودش خيلي دوست داشت و آن را در كنار دستنوشتههاي پدرش گذاشت، دستنوشتههايي كه حسين گلگلاب در آن، با سال و روز تولدش آغاز كرده و چنين نوشته است: "تولدم در ١٧ربيعالاول ١٣١٤ هجري قمري در تهران اتفاق افتاد ولي در سجلاحوالم كه چندسالي بعد گرفته شده، ١٢٧٤ هجري شمسي نوشته شده كه مقارن ١٣١٢ قمري ميشود يعني دو سال اضافه نوشتهاند."
اين دستنوشتهها ادامه داشت و حسين گلگلاب در اين چند رويه(:صفحه)، كم و بيش كارهايش را نوشته بود.
حسين گلگلاب با موسيقي آشنا بود و آشنايي بيشترش با بنياد مدرسهي موسيقي وزيري كه كلنل علينقي وزيري، بنيانگذارش بود، آغاز شد. استاد روحالله خالقي كه ساخت آهنگ بسياري از سرودههاي گلگلاب را انجام ميداد، در خاطراتش مينويسد: «تصور نميشد يك مرد عالم فيزيكدان و شيمي و رياضيدان و نباتشناس و سنگشناس، شعر هم بگويد! استعداد فوقالعادهاي داشت.»
هما گفت: "بابا، هموند و زماني سردبير فرهنگستان زبان بود و واژههاي بسياري را جايگزين واژههاي وارداتي علوم طبيعي كرد. لابهلاي كتابهاي كتابخانه، پر است از برگههايي كه واژههاي فارسي جايگزين واژههاي بيگانه شدهاست.، بابا عاشق ايران بود و ميخواست ايراني تا هميشه ايراني بماند با فرهنگ، زبان و سنتهاي ويژهي ايراني.