عهدنامههای ایران در عصر قاجار (۲)
Preliminary Anglo-Iranian Treaty
قرارداد مُجمَل (عهدنامهٔ مقدماتی)
Preliminary Anglo-Iranian Treaty
قرارداد مُجمَل (عهدنامهٔ مقدماتی)
پیشتر به عهدنامه فینکنشتاین اشاره شد. این بحث پیرامون پیمان مُجمَل The 1809 treaty (بخش دیگری از عهدنامههای ایران در عصر قاجار) است. متن کامل قرارداد مزبور را هم افزودهام.
در قسمت نخست، ضمن بحث پیرامون پیمان فینکنشتاین Treaty of Finckenstein توضیح دادم که زمان فتحعلیشاه طی جنگهای ایران و روسیه، گرجستان از ایران جدا شد. در آن ایام روسیه و انگلستان هوای همدیگر را داشتند، در نتیجه، فتحعلیشاه برای بازپسگیری سرزمینهای از دسترفته، به فرانسه روآورد، بویژه که ناپلئون بناپارت ضمن نامهای به وی، مطرح کرده بود که چه بسا از راه قفقاز و ایران به هندوستان لشگرکشی کند و نظر فتحعلیشاه و دربار ایران برایش اهمیت داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناپلئون به منظور مقابله با انگلستان با روسها کنار آمد
ناپلئون برای صحبت پیرامون یک قرارداد دفاعی(که بعداُ به پیمان فینکنشتاین شهره شد)، نمایندگانی به دربار فتحعلیشاه فرستاد. قرار بود ایران در سرکوب انگلیس در هند، جانب فرانسه را بگیرد و فرانسه هم در بیرونکردن روسیه از متصرفات ایران به این کشور یاری رسانَد. اما اوضاع دگرگون شد. ناپلئون به منظور مقابله با انگلستان با روسها کنار آمد و به وضع ایران بیاعتنایی کرد. با روسها قرارداد تیلسیت Treaties of Tilsit را بست و ایران را در برابر تجاوزات آن کشور رها کرد و عملاً پایهگذار از دستدادن مناطقی از ایران چون گرجستان و جمهوریهای فعلی آذربایجان و ارمنستان گردید.
...
وقتی ناپلئون در فرانسه به قدرت رسید، حمله به هند و ضربهزدن به منافع انگلیس در دستور کارش بود. انگلیس که دستاندازی فرانسه و روسیه را به هندوستان برنمیتافت و بویژه میخواست ایران حائلی بین روسیه و هند باشد، با دولت قاجار قرارداد(مُجمَل و مُفصَل) امضا کرد و وعده داد در جنگ با روسیه به ایران کمک نظامی نموده، چنین و چنان خواهد کرد. وعدههایی که جز سراب نبود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایران از عهدنامهٔ مُجمَل، طرفی نبست
۱۸۰۹ میلادی(۲۱ اسفند ۱۱۸۷) بین ایران و انگلیس عهدنامهٔ مُجمَل امضا شد. عهدنامهٔ مُجمَل را از سوی ایران میرزامحمد شفیع معتمدالدوله (صدراعظم) و محمدحسینخان امینالدوله امضا کردند و از سوی انگلیس،Sir Harford Jones سِرهارفورد جونز.
وی در دوره زندیه، سابقه نمایندگی کمپانی هند شرقی The British East India Company را در بصره داشت و به واسطه روابط بازرگانی با ایرانیان به زبان فارسی مسلط بود. سرهارفورد جونز، در آغاز اظهار داشت که تا هیئت فرانسوی(که طبق عهدنامه فینکنشتاین برای مدرنسازی تجهیزات و ساماندادن قشون کشور و آموزش افراد آمده بودند) از ایران خارج نشود، کار به سامان نخواهد رسید و او وارد ایران نخواهد شد. این امر به ظاهر ناچیز میآمد اما در واقع برای خلع سلاح شاه در برابر مقاصد انگلیس بود.
همانطور شد که سِرهارفورد جونز خواسته بود. وقتی ژنرال گاردان فرانسوی و تیم همراهش، بار خود را بستند و رفتند، او به تهران آمد(فوریه ۱۸۰۹) و بعد، عهدنامهٔ مُجمَل به امضای طرفین رسید. از آن تاریخ، روابط ایران و فرانسه به مدت ۳۰ سال قطع شد.
...
با انعقاد عهدنامهٔ مُجمَل، انگلیسیها در قبال یک سری تعهدات گنگ که به ایران دادند، در جزیره خارک و خلیج فارس پا گرفتند. عهدنامهٔ مُجمَل، ابطال قراردادهای ایران با دولتهای دیگر(بطور خاص فرانسه) و منع عبور قشون اروپایی را از ایران به منظور حمله به هند برجسته میکرد. یکی از اهداف انگلیس، مهار ناپلئون و جلوگیری از اتحاد هند و ایران و افغانستان بود. قرارداد مُجمَل برای بریتانیا راهگشا بود اما ایران در نهایت از آن طَرفی نبست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نماینده ایران گفت به اینجا آمدهاید که سر ما کلاه بگذارید؟
جلو تر، به اتحاد ناپلئون بناپارت با امپراتور روسیه(تزار الکساندر یکم) اشاره شد و اینکه با انعقاد عهدنامهٔ تیلسیت در ۱۸۰۷ میلادی، پیمان فینکنشتاین عملاً نقض گشت.
از منظر انگلستان، کنارآمدن فرانسه و روسیه، در حکم تهدید قطعی منافع کمپانی هند شرقی بود. چرا؟ چون این اتحاد، بالقوه میتوانست زمینهساز حمله آن دو کشور به حکومت هند بریتانیا از طریق خاک ایران باشد. مقامات انگلیسی در لندن و هند به تَبولَپ افتادند ببینند چه باید کرد. نخستین گزینه آنها نزدیکی به دربار فتحعلیشاه و اخراج هرچه سریعتر فرانسویان از ایران بود. ایران برای مقامات انگلیسی نقش دیوار حائلی را داشت که باید از هرگونه تعرض به هند به عنوان مستعمره زرخیز انگلستان جلوگیری میکرد.
...
از خاطرات نماینده انگلیس(سِرهارفورد جونز) چنین برمیآید که با طرف ایرانی(میرزا محمدشفیع مازندرانی)، بر سر یک ماده قرارداد، کارشان به نوعی نزاع کشیده شدهاست. وی در کتاب خاطرات خودش با اشاره به عهدنامهٔ مُجمَل، مینویسد: [حین مذاکرات] «میرزامحمد شفیع کنترل خود را از دست داد و گفت: [ببینم] آیا شما به اینجا آمدهاید که سر ما کلاه بگذارید؟... من از جایم بلند شده به صدراعظم گفتم: تو پیرمرد خرفت کله خراب چطور جرأت میکنی چنین سخنی به من بگویی که نماینده پادشاه انگلستان هستم؟ اگر به خاطر احترامی که برای سرورت شاه ایران قائل هستم نبود، مغزت را از سرت بیرون میریختم البته اگر داشته باشی...
بعد برای اینکه رفتارم با گفتارم متناسب باشد او را با مقداری خشونت به طرف دیواری که پشت سرش بود هل دادم و لگدی به شمعها زدم و در تاریکی از اتاق خارج شدم و بدون اینکه هیچ یک از ایرانیان جرأت کند جلوی مرا بگیرد سوار اسبم شدم و به اقامتگاهم برگشتم.»(روزنامه سفر خاطرات هیئت اعزامی انگلستان به ایران، ص ۱۲۵)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اَلعِزّه لله، قرار در کف شاه زمانه فتحعلی گرفت
متأسفانه این وضعیت موجب شد که طرف ایرانی در ادامه از موضع انفعالی به مذاکرات ادامه دهد و در نتیجه همان قراردادی که مّد نظر سفیر بریتانیا بود به امضاء رسید. حالا ببینم شاه چه واکنشی نشان داد؟
فتحعلیشاه در تکریم، تأیید و پشتیبانی از سر هارفورد جونز به عنوان نماینده پادشاه انگلستان، متنی با عنوان «منشور همایون» و «شفقت خسروانه» نوشت که اصل آن در موزه «آقا خان» در شهر تورنتو کانادا نگهداری میشود. سند مزبور به لحاظ ساختاری و محتوایی قابل تأمل است. در متن و طرح و نقش آن، جوهر، آبرنگ مات و آب طلا استفاده شده و خط به کار رفته در آن شکسته نستعلیق است. در قسمت بالای سند مُهر فتحعلیشاه دیده میشود با این عبارت: العزه لله قرار در کف شاه زمانه فتحعلی گرفت خاتم شاهی ز قدرت ازلی.
...
از ویژگیهای این سند نقش شیر و اژدها به سبک بریتانیایی است که در سمت راست آن نقش شدهاست. شیر و اژدها از پلاکی شیر و خورشید نشان محافظت میکنند که در بالای آن تاج کیانی قاجار مربوط به فتحعلیشاه بر روی بالشتک محافظ آن قرار دارد.
...
این بحث ادامه خواهد داشت
متن کامل قرارداد مُجمَل ۱۸۰۹ مارس ۱۹
چون در این اوان سعادت نشان سفیر بی نظیر روشن ضمیر صایب تدبیر، صاحب نشان همایون هلالیه عثمانیه، عالیجاه عمدة الاعاظم المسیحیٌه سر هرفرد بارونت از جانب سعادت جوانب شهریار نامدار کامکار، خسرو عدل گستر مکارم شعار، نظم آرای مناظم کشور ستانی، صدر نشین أرایک سلطنت جهانداری، شرف افزای سپهر جلالت و بختیاری، خدیو باذل عادل، دارای ابر کف دریادل، پادشاه والا جاه فلک دستگاه ممالک فسیح المسالک انگلستان و هندوستان- ادام الله تعالی ایٌام سلطنه الباهره- به رسم سفارت با نامه همایون پادشاهی وارد آستان سپهر نشان و شرف اندوز تقبیل عتبه علیه اعلیحضرت قدر قدرت، قضا همٌت، گردون حشمت، جهان داور خدیو مکرم، فلک یاور خسرو اعظم، بلنداختر داور انجم خدم، مالک رقاب الأمم، غوث الاسلام و المسلمین، عوذالملٌه و الدٌین، قهرمان الماء و الطین، شهریار جم اقتدار کشور خجسته ایران و توران، لازالت مشارق اقباله بمطالع کواکب الاجلال گردیده و موافق وکالت نامچه معتبره میمونه، ممهور به مهر آثار پادشاه والاجاه معظم الیه در تشیید مبانی یکجهتی و الفت دولتین علیٌتین وکیل مطلق و معتمد مختار بوده و از طرف بهی الشرف شاهنشاه سپهر بارگاه ممالک ایران نیز به عالی جاهان نبالت و جلالت پناهان، عزٌت و دولت دستگاهان، مجدت و حشمت همراهان، مقربی الخاقان، صدر الوزراء الفخام معتمدالدوله العلیه الباهره میرزا محمٌد شفیع وزیر و امیرالامراء العظام، امین الحضره البهیٌه القاهره حاجی محمد حسین خان مستوفی الممالک دیوان همایون اعلی، از قرار فرمان اشرف جداگانه وکالت مطلقه تفویض رفته که: با عالیجاه ایلچی مشارالیه به تمهید شرایط موٌدت و یکجهتی و وفاق دولتین پرداخته، ارکان اتحاد حضرتین بهیٌتین را به نحوی که متضمٌن صلاح طرفین باشد مستحکم و مشیٌد ساخته باشند، لهذا عالی جاهان مشارالیهم بعد از انعقاد مجالس عدیده و طیٌ مقالات و مکالمات لازمه به استصواب و رضای یکدیگر بنای عهد و میثاق و ادای شروط یکانگی و وفاق، فیمابین دولتین به اصول مفصٌله هشتگانه گذاشته، بر اولیای هر دو دولت لازم و ثابت داشتند که از این پس هر یک به نهج مسطور عمل و شرطی را از شروط متروک و مهمل نگذارند:
فصل اول- چون تفصیل شروط و توضیح و تعیین مقاصد جانبین موقوف میبود به مکالمات گوناگون و مجالس متعدده، عجاله الوقت این وثیقه میمونه که عهدنامه مجمل است مرقوم میگردد، تا کاخ دوستی و اتٌحاد را بنیادی متین باشد و مکنونات ضمایر جانبین را مبین گردد و قرار این که من بعد عهدنامه مفصٌلی مشتمل بر جمیع مقاصد و حاکی تمامی شرایط و ضوابط مرقوم و به خطٌ و مهر وکلاء اجلاء ثلثه مختوم گردد و مدار یک جهتی دولتین بر آن باشد.
فصل دویٌم- باید که این عهد خجسته که در میان دو دولت جاوید مدٌت به دست صدق و راستی بستهاند، از هر گونه تغییر و تبدیل مصون و روز بروز ملزومات و مقتضیات یک جهتی و یگانگی در میانه افزون باشد و پیوند مواحدت و موافقت میان این دو پادشاه جم جاه- زادهماالله ملکاً و سلطاناً- و ولیعهد و فرزندان و احفاد امجاد ایشان و وزراء و امراء و ولات و حکٌام ولایات و سر حدٌات مملکتین ابدالأباد استوار ماناد.
فصل سیٌم- اولیای دولت علیٌه ایران بر خود لازم دانستند که از تاریخ این عهدنامچه میمونه هر عهد و شرطی که با هر یک از دولتهای فرنگ بستهاند باطل سازند و لشکر فرنگ را از حدود متعلقه به خاک ایران راه عبور به طرف مملکت هندوستان و سمت بنادر هندوستان نخواهند داد.
فصل چهارم- در این صورت که لشکری از طوایف فرنگ به مملکت ایران آمده باشد یا بیاید، پادشاه والاجاه انگلستان قشون و تدارک و اسباب یا در عوض آن وجه نقد و توپ و تفنگ و معلم و عمله به قدری که صلاح دولتین باشد به خدمت شهریار سپهر اقتدار ایران فرستد و در دفع و رفع ایشان با پول کمال اعانت و امداد نمایند. بعد از این، قشون یا مبلغ وجه و مقدار تدارکات و اسباب به قراری است که در عهدنامه مفصٌل مشخٌص و معین خواهد شد.
اگر احیاناً بنای مصالحه فیمابین آن طایفه فرنگ که با دولت علیٌه ایران نزاع و جنگ دارند و اولیای دولت بهیٌه انگلیس اتٌفاق افتد، پادشاه والاجاه ممالک انگلستان کمال سعی و دقٌت و اهتمام نماید که فیمابین ایران و آن طایفه نیز رفع نزاع و دشمنی شده و صلح واقع شود و اگر خدا نخواسته این سعی به جایی نرسد، شاه والاجاه انگلستان به طریقی که مرقوم شده و در عهدنامه مفصٌل مشخص و معین داده خواهد شد، قشون و لشکر یا وجه نقد و اسباب به کمک ایران بدهد و این اعانت و کمک را مادام که جنگ فیمابین ایران و آن طایفه باشد داده، تا هنگامی که رفع جدال نشود و آن طایفه با اولیای دولت ایران صلح ننماید مضایقه در دادن کمک ننماید.
هرگاه افاغنه هندوستان را با اولیای دولت انگلیس نزاع و جدالی باشد اولیای دولت ایران از این طرف لشکر تعیین کرده، به قسمی که مصلحت دولتین باشد به دولت انگلیس اعانت و امداد نماید از قراری که در عهدنامه مشخص و معین خواهد شد.
فصل پنجم- اگر از سواحل هندوستان قشون و لشکر وارد وارد بحرالعجم شده باشد و قبل از اذن و رخصت اولیای دولت علیٌه ایران در جزیره خارک یا جای دیگر از سواحل عمٌان نزول کرده باشند، به هیچ وجه من الوجوه دخل و تصرفی در آنجا نکرده و از تاریخ عهدنامه میمونه قشون مذکوره در تحت اختیار اولیای دولت ایران باشد، اگر عالیجاه رفیع جایگاه، جلالت و نبالت پناه، حشمت و شوکت دستگاه فرمانفرمای هندوستان قشون مزبوره را برای حراست حدود هندوستان ضرور نداشته باشد و اولیای دولت ایران خواهند برای امداد خود همان قشون را نگاه دارند و اگر بخواهند روانه هندوستان نمایند و در عوض قشون به طریقی که سبق ذکر شد و در عهدنامه مفصٌل مشخص خواهد شد وجه نقد برای اخراجات و تدارکات بازیافت نمایند.
فصل ششم- اگر قشون مذکوره به خواهش اولیای دولت ایران در جزیره خارک یا جای دیگر از سواحل عمٌان توقف نمایند، باید از جانب کارگزاران دولت ایران کمال شفقت و مهربانی نسبت به ایشان به عمل آید و به حکٌام و مباشرین بنادر فارس قدغن نمایند که هر قدر سیورسات آذوقه برای قشون مذکور ضرور و درکار باشد به نرخ و تسعیر عادله وقت به ایشان فروخته قیمت بازیافت نمایند.
فصل هفتم- اگر جنگ و نزاعی فیمابین دولت ایران و افغان اتفاق افتد، اولیای دولت انگلیس را در آن میانه کاری نیست و به هیچ طرف اعانت و امداد نخواهد کرد، مگر آنکه به خواهش طرفین واسطه صلح گردد.
فصل هشتم- این عهدنامچه میمونه، به رسم و معنی عهد محافظت مرقوم و در ضمن العهد شرط رفت که مادامی که این عهد جاوید به رسوم و شروط مقرٌره مفصٌله بین الدولتین برقرار است، اولیای دولت دوران مدٌت ایران عهد و شرطی که مخالف دوستی دولت انگلیس و باعث اهانت و اضرار ایشان در حدود هندوستان بشود با هیچیک از طوایف فرنگ ننمایند.
امید که این عهد همایون خجسته تا ابد پایدار باد و این پیوند میمون به اولیای هر دو دولت محاسن و فواید آثار گردد. ما که وکلا میباشیم به راستی و استحکام این عهدنامه مبارکه را دستخطٌ و مهر گذاشتهایم. به تاریخ نوزدهم ماه مارچ سنه یک هزار و هشتصد و نه عیسوی مطابق بیست و پنجم شهر محرم الحرام سنه یک هزار و دویست و بیست و چهار هجری.
هو
سواد دستخط و امضای اعلیحضرت قدر قدرت امپراتور انگلستان است:
«ما که این عهدنامه مجمل را دیدهایم همه فصلها و شروط آن را مقبول و منظور داشتهایم و داریم برای خودمان و هم برای وارثها و ولیعهدهای ما، و نیز قول شاهانه خود را میدهیم که همیشه موافق شروط این عهدنامه عمل و حسب المقدور ما کسی را اذن خلاف کردن آن نخواهیم داد. برای مربوطی این امر مهر بزرگ دولت خود را بر این عهدنامه مجمل چسباندهایم و آنرا با دست مبارک خود دستخط کردهایم، در قصر شاهانه ونزر به تاریخ هفتم شهر جمادی الاولی سنه عیسویه جلوس ما جارج شاه.»
پانویس
کمپانی هند شرقی بریتانیا
کمپانی هند شرقی بریتانیا The British East India Company در ابتدا یک شرکت انگلیسی بود که ملکه الیزابت اول در ۳۱ دسامبر ۱۶۰۰ امتیازنامهای سلطنتی را به هدف کسب امتیازهای تجاری در هندوستان به آن اعطا کرد. کمپانی مزبور نیمی از کنترل تجارت دنیا را در اختیار داشت بویژه تجارت پنبه، ابریشم، رنگ نیل، نمک، ادویه، چای، و تریاک. این شرکت که سرآغازی بر امپراتوری بریتانیا در هند شد، در عمل زمام امور هندوستان را تا هنگام زوال در سال ۱۸۵۸ در دست داشت. کمپانی هند شرقی بریتانیا در اوج اقتدار خود در سال ۱۸۰۳ میلادی ارتش حرفهای به استعداد ۲۶۰٬۰۰۰ نفر داشت که دو برابر نیروی زمینی بریتانیا بود.
...
منابع
جونز، سرهارفورد جونز، روزنامه سفر خاطرات هیئت اعزامی انگلستان به ایران، ترجمه مانی صالحی
قائم مقامی، جهانگیر، مقدمهای بر شناخت اسناد تاریخی
میرزا ابراهیم شیبانی (صدیق الممالک)، منتخب التواریخ
محمد تقی لسان الملک سپهر، ناسخالتواریخ
عبادی جامخانه، رضا. رستمنژاد، علی، تحلیلی بر قراردادها و عهدنامههای عصر قاجاریه
نائبیان، جلیل، روابط ایران با دول خارجی در دوران قاجاریه
گرانت واتسن، رابرت، تاریخ قاجار، ترجمه عباسقلی آذری
شمیم، علی اصغر، ایران در دوره قاجار
فیروز کاظمزاده، روس و انگلیس در ایران، ترجمه منوچهر امیری
موریه، جیمز جاستینین، سفرنامه جیمز موریه
محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم
...
همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار


سازمان ارتش ایران در آن ایام به صورت سواره نظام عشایری بود. برای تعلیم و مدرنسازی آن، ژنرال گاردان از فرانسه راهی ایران شد. فتحعلیشاه به گاردان لقب «خان» اعطا کرد، و همه جا او را «غاردان خان» صدا میزدند. هیئت نظامی فرانسوی به ریاست وی شامل ۱۵ غیرنظامی و ۱۳ نظامی بود.
چون در این اوان سعادت نشان و زمان میمنت اقران، خدیو فلک جاه، سلطنت دستگاه، امپراتور ممالک فرانسه و پادشاه ایطالیا بنای اتحاد و الفت با اعلیحضرت قدر قدرت، قضا بسطت، خورشید آیت، شاهنشاه صاحبقران، خسرو گیتی ستان، پادشاه انجم سپاه و آفتاب علم، وارث تختگاه کسری و جم، فرمانفرمای ممالک فسیحة المسالک ایران عجم، السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان ابوالمظفر فتحعلی شاه قاجار- خلٌدالله ملکه و سلطانه- گذاشته به جهت تشیید مبانی الفت و وفاق دولتین علیٌتین و تجدید عهد مودٌت و اتٌفاق سلطنتین بهیتین از دو جانب با رخصت کامله تعیین رخصت گذار فرموده، از طرف جناب امپراتور فرانسه و پادشاه ایطالیا وزیر اعظم و کاتب سرٌ ایمپراطوری، صاحب کلک همایون اشرف نشانهای دولت مسیو هوگ برنار ماره نام مأمور گردیده بنای عهد و شرط با بنده آستان فلک بنیان پادشاهی و چاکر دیرین سپهر اشتباه شاهنشاهی، سفیر دولت جاوید قرار أبد قرین میرزا محمٌدرضا وزیر دارالسلطنه قزوین گذاشته به مقتضای صلاح دولتین علیٌتین با یکدیگر مکالمه و مجاهده نمودهاند.
ماده دهم- آن که، اعلیحضرت پادشاه سپهر بارگاه ایران موافقت و مطابقت فرموده از صوب افغان و قندهار و آن حدود تجهیز سپاه و تهیه جنود فرموده، در وقتی که مشخص شود و معین گردد به جهت تسخیر و تصرف ممالک هندوستان متصرفی انگلیس عساکر و جنود منصوره پادشاهی را مأمور و ارسال فرمایند و ولایات متصرفی انگلیس را ضبط و تسخیر نمایند.
غزال سیاهچشم مشکینخال خامه، نخستین جلوه ناز که در ختای بیخطای نامه آغازد، سپاس خداوند مهربان است و مهربانکننده تن و جان، سرانرا گردن در بند اوست و دلها را دوستی از پیوند او، شهریاران آگاه را بر تخت و گاه مایه آرام جهان کرده و جهانیان را شاد و آسوده روان در سایه حمایتشان پرورده. بهر فریقی طریقی داده و بهر کیشی درست اندیشی فرستاده. گاه با اختر ذات مسیح، پویندگان راه را راهنما بوده و گاه از فر وجود صاحب مقام محمود، راه رستگاری نموده. بود و نبود آنچه بلند است و پست باشد و این نیز نباشد که هست. کیست درین دیر که دیر پای،کو لمن الملک زند جز خدای.پس با خرامی دلفریب، غارت عقل و شکیب، در صحرای دلگشای ثنای خسرو ملک فزا، خدیو مملکت پیرا، زیبنده اورنگ پادشاهی، سایه گرانمایه الهی، آفتاب جهان افروز، جهان نایبه سوز، صدرا رای انجمن شهریاری، قدر افزای گوهر تاجداری، اسکندر ثانی، بانی مبانی جهانبانی، فیلقوس باهوش و دانش، خسرو دارامنش نیکو کنش، یگانه روزگار، امپراطور نامدار، عم اکرم تاجدار، خدیو قدر قدر قضا اقتدار، دام اقباله، کامزن و مشکبیز و نفحه پاش و نافه ریز میگردد، که بنحویکه چندین بار نگاشته خامه راست نگار گردیده، حال نزدیک به دو سال است که چندانکه از طرف کارگزاران روس مبالغه در مصالحه با ایندولت ابد مانوس رفته و سفرا ایشان بدربار دولت گردون مدار آمده، در هر بار بجهتی اولیا شوکت پایدار، دست رد بر سینه مسئول ایشان گذاشتهاند. پیش از آنکه میانه عساکرفیروزی مآثر دولت علیه فرانسه و لشگر روس غبار جنگ و پیکار متصاعد بود و از جانب روسیه باب تمنائی گشود، مدعای ایشان نظر بدشمنی آندولت با کارپردازان ممالک روس مقرون بقبول نگردید. بعدها که میان آندولت و ایشان تیغها در غلاف و اختلاف مبدل بایتلاف شد و غبار برخاسته منازعت بآب مصالحت فرو نشست، نظر بشرط و عهد آن خسرو گردون مهد و تمنای عالیجاه صداقت آگاه، اختیار امرا نامدار، سفیر فرزانه هوشیار، جنرال غاردان خان و بملاحظه اینکه، دوست دوست، دوست و یکجهت خواهد شد، اولیا آنشوکت نیزترک جنگ وستیز کرده، جهات مسامحه و درنگ در مجادله و جنگ را، بعراف ایوان گودوویج، سردار عساکر روس، مرقوم داشتند و با آنکه او در جواب سخنانی دور از صواب، سرشته بملامت نوشته و از کمال نادانی، اولیا آندولت را منسوب بسست پیمانی کرده بود و بجای گفتار بیجای او، غیرت جبلی، این نیازمند را تحریص به گوشمال و بتنبیه او نموده، باز عالیجاه جنرال مشارالیه با سخنان نرم آبی بر آتش گرم ریخته بحکم ملایمت خوئی، وثیقه تحریر و باولیا دولت گردون مسیر تسلیم نمود، که نظر بمنبع و قرارداد اعلیحضرت امپراطوری، مسابقتی در محاربت از جانب روسیه نخواهد شد و همچنین حجتی از رجال دولت علیه، مبتنی بر مسابقت نکردن بکار جنگ گرفته و صورت حال را بگودوویج سردار روس و ایلچی دولت فرانسه که در بلده پطربورغ متوقف میباشد، قلمی و اعلام داشت که ایشان نیز از قرار کار استحضار یافته، خلاف قرارداد رو ندهد، و از آنروز تا کنون همواره ابواب منازعت مسدود،و دیده در راه وصول خبری از آندولت پایدار بود، ولیکن درین اوان، گودوویج، سردار روس، غافل از اینکه عقاب اگر همه در غفلت و خواب باشد، کرکس زورمندش پنجه بر رخ نتواند کشاد، و گرگ چندانکه قوی پنجه و سترگ آید، آسوده و دلیر پا در کنام شیر نتواند نهاد، بقرارداد مزبور و شروح و تحریرات عالیجاه سفیر آگاه جنرال مشارالیه، مطلقا التفاتو اعتنایی نکرده، علی الغفله بجانب ایروان روان گردید. این نیازمند نیز با جنگجویان تنگخو، که هریک در هنگام ستیز هول انگیز تر از روز رستخیز، و در هر ملک و شهر بر دشمن و دوست، نمودار تریاک و زهراند، و توپهای دوزخ لهیب تندر نهیب، که چرخ کبود از آتش آن دودی، و جرم زبانا در زبانه آن وقودی است، حرکت و اطفا شراره شر و فساد ایشان را عزیمت نمود، و رجا واثق است که بیاری آفریننده ماه و هور، و بخشنده فیروزی و زور، عماقریب نیروی بازوی حق آشکار، و مقدرات غیب و مستورات حجاب لا ریب، درباره ایشان ظاهر و پدیدار گردد. و البته بمقتضای حمیت فطری، و غیرت جبلی، از طرف اشرف آن خسرو منصور، و عم اکرم پسندیده دستور آنچه شایان شان و شوکت و شهریاری، و متعارف از ملکات مملکت و تاجداری، و معهود از رسوم وفاق، و مندوب از عهد و میثاق است، جلوه بروز ظهور خواهد یافت.و چون عالیجاه صداقت آگاه، موسی لامی، محض استرضای خاطر آن خسرو نیکو مآثر، بتعلیم مهندسان اینحدود مشغول بوده و مزید بر آن، مهمات توپخانه را نیز بقانونی که بایست منتظم و مضبوط نموده، و خدمات او الی الان مسموع اولیا دولت علیه نشده بود، که در باب او نیز بطریق و قاعده که در باب عالیجاه، موسی وردیر، اظهار شد، شرحی نگارند. لهاذا توقع و درخواست از کرایم اخلاق شاهانه آن است که او را نیز بعواطف بیشمار خسروانه مخصوص فرموده، بنهجی که رای اشرف قرار میگیرد و التفاتی کامل درباره او شامل فرمایند، که موجب استظهار و مایه افتخار او گردد، و درین اوقات مقرون بفیروزی و سعادات که عالیجاه، موسی بیانکی دادا، مهندس ایطالیا روانه آستان بلند ارکان بود، با غایت اشیاق بتحریر این مراسله الوفاق پرداخت و آثار دوستی درون را ظاهر ساخت. ترقب آنکه همواره بواسطه ترقیم مراسلات محتسب دلالات خاطر دوستانرا شکفته و شادمان دارند.
منابع