دگرگونی ها و تحولات اجتماعی و عوامل این تغیرات بنیادین از منظر جامعه شناسی
کاظم رنجبر
کاظم رنجبر
تعریف عوامل تکنیکی و نقش آنان در روند تاریخ تکاملی جوامع بشری .
برای شناساندن مراحل مختلف تاریخ بشریت ،جامعه شناسان ، به تکنولوژی موجود هر عصر تکیه می کنند ، واین تکنولوژی نشان می دهد که هر مرحله ، تاریخ و خصوصیات تاریخی و فن آوری خود را دارد . در اینجا بدون شک یاد آور می شویم ، که این شناخت نوع فن آوری اعصار مختلف و متفاوت را :Mumford و Janne –از نوشته های کارل مارکس الهام گرفته است . عامل تکنولوژی را که این دو جامعه شناس در آثار خود بکار میبرند ، این جمله معروف کارل مارکس را بیاد می آورد که می گوید:آسیاب دستی در شما ، خاطره نظام فئودالیته را زنده می کند و آسیاب با ماشین بخار جامعه سرمایه داری را.(استناد به اثر معروف مارکس با عتوان فقر فلسفه )
به عبارد دیگر ، طریقی که : مانفورد و ژان –در آثار خود روند تکامل تکنیک و فنون را بکار می برند و مورد بحث بکار می گیرند ، خیلی به نوشته های کارل مارکس در بحث « روابط تولیدی » شباهت دارند .
مانفورد ، حتی چنین می نویسد : کارل مارکس به عنوان اقتصاد دان و جامعه شناس ، متوجه شد که در هر عصری ، اختراعات و نحوه تولید ، ارزش اجتماعی خود را در رشد و تمدن بشری آن عصر را داشتند .به عبارت دیگر ، این دو عامل (اختراعات و نحوه تولید ) نقش تاریخی خود را بازی می کنند . این ارتباط نزدیک بین فن آوری و رابطه تولید ، امکان درک از مفهوم : عوامل فن آوری را آسان می سازند.
بحث در باره عوامل فنی در تاریخ ، در واقع استفاده از یک روش ساده بیان از اختراع یا استفاده از آلات و ابزار ماشین و انرژی و مواد اولیه ، و شرایط کار تولیدی است ، که از مجموعه آن رابطه تولیدی نتیجه می شود. لذا نباید اصطلاح فنی را کم اهمیت دانست ، بلکه بصورت کامل در اصطلاح «مجموعه روش تولید » این عوامل را باید گنجانید .
اساس مادی و شکل فرهنگی جامعه ، عمیقا در توسعه جامعه ماشینی نقش داشتند . تمدن ها به ذات خود مستقل نیستند ، بلکه با تکیه بر فرهنگ موجود درجامعه ، تمدن ها رشد می کنند . از منظر:Lewis Mumford (لویس مومفورد متولد 1895- مرگ 1990 ، جامعه شناس آمریکائی ) سه مرحله مهم جامعه بشری در روند تکامی آن ، عبارتند از :
1- Eco-téchnique - فنون ابتدائی کشاورزی و اقتصاد متکی بر آن که تا قرن دهم میلادی ادامه دارد .
2- Paeo-technique - تکنولوژی مختلط که از قرن دهم میلادی تا قرن بیستم میلادی ادامه داشت .
3- Néo-technique – تکتولوژی جدید خصوصا ماشین های خودکار ( اتوماتیک )
در هر مرحله از نو آوری های تکنیکی ، کارگران متخصص آن نو ع تکنیک ، فراورده های تولیدی مخصوص آن تکنیک ، از مدت زمان کار را محدود و کم می کند . این اختلاف مراحل می تواند با هم در یک زمان واحد در یک جامعه وجود داشته باشد . ( وجود کشاورزی سنتی در کنار تکنولوژی مسافرت های کیهانی نمونه وجود دو مرحله در یک زمان می باشد )
Georges philippe Friedman– ژرژ فلیپ فریدمن (متولد 1902- مرگ 1977 ) جامعه شناس فرانسوی
این عاملان را عاملان دگر گونی و تغیرات اجتماعی به حساب می آورد و بمانند گذر انسان از شرایط طبیعی محیط زیست طبیعی که در آن اعمال ورفتار انسان با طبیعت مطابقت می کرد و در چنین محیط کارهای تولید ی انسان متکی بر صنایع دستی و ناشی از قدرت جسمانی فرد بود به مرحله فن آوری و انقلاب صنعتی می داند . مقایسه استفاده از نیروی کار حیوان با نیروی کار ناشی از برق و اتم در عصر حاضر گویای عمق این دگرگونی های فن آوری جوامع بشری می باشند . این انقلابات صنعتی بر روی کل جامعه بشری تاثیر گذار بودند و هستند . این تاثیرات ، جامعه بشری را از تغیرات کمی به تغیرات نوین کیفی گذراند .
آلون توفلر -Alvin Toffler(–جامعه شناس ،آینده شناس ازمنظر تحولات علمی و تاثیر اختراعات تکنیکی در جامعه ، نویسنده آمریکائی – متولد 1928 . ) می گوید : وقتی افراد جامعه ناشی از اختراعات در جستجوی شغل جدید و شرکت در تولید محصولات صنعتی ، کشاورزی ، علمی ، مجبور به ترک روستا و شهر خود می شوند ، سیستم و نظام ارزشهای حاکم در جامعه از هم متلاشی شده از هم می گسلند . قایق نجات افراد که سابق خانواده ، و ادیان بودند ، آنها نیز با این امواج دریای متلاطم تحولات بنادین جامعه ، متلاشی می شوند . این تحولات نتیجه تغیرات بنیادین جوامع بشری هستند . توفلر با اصطلاحات نسبتاً مبهم دلیل می آورد و میگوید : فن آوری انسان ، در تاریخ سه مرحله مشخص را طی کرده است .
1- دوره جوامع کشاورزی سنتی. 2 - دوره جوامع صنعتی. 3 – دوره ماشین های محاسباتی خود کار معروف به : Géni-génétique.
این امواج تغیرات و تحولات در زمینه ماشین های خود کار در نهایت زیر بنای سیاسی و اقتصادی جامعه را متحول کرده و در نهایت رابطه علت و معلول را بهم میزند .
سومین موج تغیرات بنادین جامعه ، ناشی از اختراعات نوین و مرحله ای که در نهایت باعث تغیرات بنادین جوامع بشری شده اند .
1-تغیرات دردایره محیط اجتماعی .2 –تغیرات در دایره زیر بنائی جامعه .3- تغیرات در دایره دستگاه حکومتی .4 تغیرات در دایره ارزشهای اخلاقی ، اجتماعی . 5 –تغیرات در محیط زیست .
توفلر بر این عقیده است که : تغیرات ارزشهای اجتماعی ، نتایج منفی را با خود به جامعه آورده است ، که نمونه آن تجزیه رسانه های گروهی ، انفرادی کردن خدمات عمومی و اجتماعی ، خواست هویت گرائی . به عبارت دیگر ، این اختراعات باعث تضعیف همبستگی اجتماعی ، در جوامع مدرن و پیشرفته می شوند .
کارل مارکس بر این عقیده بود :ظهور فن آوری در جوامع بشری تحولات عظیمی را در جامعه به دنبال خواهد آورد .
Lewis Mumford - مامفورد لویس . (متولد 1895 – مرگ 1990 ) مورخ آمریکائی ، متخص تاریخ ظهور تکنولوژی و علوم تجربی و تاریخ شهر نشینی ، بر این عقیده است که تحولات تاریخی جوامع بشری ناشی از اختراعات و پیشرفت های فنی می باشند . Alain Touraine,-آلن تورن جامعه شناس فرانسوی ، Jean-Daniel Reynaudو ژان دانیل رینو–جامعه شناس و فیلسوف فرانسوی ، بر این عقیده هستند که اختراعات و ورود ماشین در پروسه تولیدات نه تنها باعث دگر گونی سازمان کار تولیدی (کارگران و کارمندان ) شد ، چون کاهش مدت کار روزانه کارگران و کارمندان ، همچنین کاهش نقش سر کارگران در کار گاه ها ، افزایش نقش مراکز پژوهشی در راستای برنامه ریزی تولید و افزایش آن گردید ، همچنین نوع زندگی کار گران را در کشورهای صنعتی متحول کرد . ولی نباید فراموش کرد تجزیه و تحلیل این تحولات زنجیره ای کار چندان آسان نیست . چه بسا می توان به روش و استناد به علل دیگر نیز این موضوع را تحلیل کرد .
هانری ماندراس و میشل فورسه دو جامعه شناس فرانسوی معاصر در اثر مشترک خود با عنوان : Le changement social - دگرگونی اجتماعی ، در مطالعات خود به این اصل توجه کرده اند که اختلاط دو نوع ذرت از منظر ژنتیک درمنطقه : Béarn - فرانسه (منطقه در پیرینه فرانسه هم مرز با اسپانیا) نه تنها روش تولید را در روستا های منطقه عوض کرد ، بلکه جامعه روستائی منطقه را نیز متحول کرد . تولید ذرت با خصوصیات ژنتیک تازه ، روستائیان را مجبور به خریدن کود شیمیائی کرد . این روستائیان برای خرید کود شیمیائی مجبور به گرفتن وام بانکی از بانک ها شدند . این بار در این سیستم تولید به کمک وام بانکی لازمه اش فروش ذرت در بازار آزاد در راستای باز پرداخت وام بانکی شدند . از این طریق زندگی اقتصادی روستائیان تابع قوانین عرضه و تقاضای بازار آزاد می شود . ورود بانک کشاورزی در پروسه تولید ، باعث یک عده دگرگونی ها و تغیرات در یروسه تولید می شود
از منظر تحلیل و تفسیر : Boudon (جامعه شناس فرانسوی ) نمی توان چنین نتیجه گیری کرد : که بر مبنای قانون شرطی که اگر A ، وجود دارد ، حتما B ، هم وجود خواهد داشت . منظور اینکه هر انقلاب در روند تولید کشاورزی ، حتما به ازدیاد تولید و پائین آمدن هزینه تولید و ازدیاد کمی و کیفی تولید منجر نمی شود . (بهترین مثال ، انقلاب کمونیستی در روسیه شوروی ، که این کشور قبل از انقلاب کمونیستی انبار غله بود ، با اشتراکی کردن اجباری کشاورزی ، و تبدیل کشاورزان به کارگران کشاورزی ، تولید کشاورزی این کشور پائین آمد و روسیه کمونیستی مجبور به وارد کردن غله از کشور های خارج شد ) تجربه نشان می دهد که :یک علت همیشه با عث همان معلول نمی شود . Boudon- به این اندیشه مصرانه تکیه می کند و می گوید : عوامل دگرگونی منحصر به یک قانون معین و مشخص نیستند . در جوامع بشری ، ترکیب عوامل دگرگونی بمانند قوانین فیزیک یا شیمی منحصراً معین و مشخص نیستند .
برنامه های آبیاری در دو روستا های مشابه در هندوستان ،( روستای: وانگالا ، و روستای :دالانا ) در ابتدای استقلال این کشور نتایج کاملا متفاوتی بدست دادند . در روستای وانگالا اجرای برنامه آبیاری با روش های مدرن این امکان را برای روستائیان فراهم آورد که به حد خود کفائی و تولید اضافه مصرف برسند و با فروش تولید مازاد ، اقتصاد پولی وارد اقتصادی سنتی سابق محدود به تولید خود کفائی شد . فرزندان کشاورزان با بدست آوردن پول نسبت به پداران خود مستقل شدند ولی برعکس سیستم کاست (Caste-اختلاف قومی قبیله ای در درون یک جامعه) تقویت پیدا کرد . در روستای دوم ، رابطه مافوق و مادون (برتری قبیله بر قبیله دیگر ) عوض شد . به عبارت دیگر ، باور داشتن و زیر بنای ارزشها وابسته به نژاد برتر ، نژاد پست تر از بین رفت و زیر بنای جامعه عوض شد .
تمام عناصر زیربنائی جامعه بطور یکسان عوض نشدند . . در روستای دوم ، سلسله مراتب موجود در جامعه ، متکی بر برتریت نژادی و قومی عوض شدند . به عبارت دیگر ، این تجربه نشان می دهد ، که در جوامع بشری ، قوانین زیربنائی موجود در جامعه ابدی نیستند ، بلکه نتیجه قوانین حاکم در جامعه در شرایط مشخص و معین هستند . به عنوان مثال تا سال 1968 ،شهروندان سیاه پوست آمریکا از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن رئیس جمهور ، و نمایندگان سنا و کنگره محروم بودند . امروز بعد از گذشت 46سال از آن تاریخ ، رئیس جمهور فعلی آمریکا ، پرزیدنت : باراک حسین اوباما ، یک آمریکائی دورگه است . در واقع در جوامع بشری یک قانون جهانشمول معین و مشخص چون قوانین علوم فیزیک ، شیمی ، ریاضیات وجود ندارد . تلاقی پیشرفت های فنی با قوانین اجتماعی حاکم در جا معه از اهمیت مهم بر خوردار هستند . اما درجه اهمیت آن تابع سیستمی است که در آن سیستم بکار گرفته می شود .
D-عامل اقتصادی و نقش آن . نظریه کارل مارکس در این زمینه بر توسعه و گسترش نیروهای تولیدی تکیه دارد . از منظر مارکس ، نوع زندگی مادی حاکم در جامعه ، بر زندگی اجتماعی –سیاسی جامعه و روشنگری حاکم در جامعه نقش اساسی دارند . تغیررابطه نیروهای تولیدی بر زندگی اجتماعی – سیاسی و فرهنگی و روشنگری جامعه تاثیر گذار هستند . جامعه با دست یافتن به نیروهای تولیدی جدید ، انسان ها نیروی تولیدی خود را عوض می کنند ، و از این طریق نوع و نحوه در آمد از حاصل کار آنان عوض می شوند و در نهایت با این تغیرات روابط اجتماعی عوض می شوند .
مبارزات اجتماعی چون نماد دگرگونی جامعه .
برای کارل مارکس ، تغیرات اجتماعی دست آورد مبارزات طبقاتی برای تصاحب وسائل تولید اقتصادی است . به عنوان مثال : مبارزات دهقانان بدون زمین کشاورزی ، در راستای تصاحب زمین برای کشاورزی است . برای کارل مارکس این مبارزات طبقاطی : موتور و قوه محرکه تاریخ هستند . تغیر و تحولات اجتماعی ، نتیجه مجموعه اعمال مبارزاتی طبقات مختلف جامعه می باشند.
Dahrendorf
فیلسوف و جامعه شناس آلمانی خالق یک نوع نظریه ایست با دو هدف مشخص و چنین تفسیر میکند : 1- توضیح و تفسیر و شکل گیری گروهای اجتماعی . 2- تفسیر اعمال مبارزات طبقاطی گروها های جامعه در راستای تغیر روابط اجتماعی . از منظر دید: دار اندوف تئوری های مربوط به طبقات اجتماعی در حقیقت توضیح و تفسیر مبارزات طبقاطی هستند . Dahrendorf در یک تحلیل طولانی و انتقادی از اندیشه های کارل مارکس و طرفداران او ، انتقاد می کند . بنا بر عقیده : Dahrendorf در آثار مارکس در رابطه با تحلیل و تفسیر مبارزات اجتماعی از منظر مارکس 4 نکته اساسی قابل توجه توام با واقعیت های جوامع بشری وجود دارند که نمیتوان آنها را انکار کرد .
1- مارکس این اصل را روشن می کند که مبارزات اجتماعی بخشی از واقعیت های انکار ناپذیر جوامع بشری هستند . جامعه بودون مبارزات اجتماعی وجود ندارد .
2- مارکس متوجه شد که تمام مباارزات اجتماعی در نهایت ذاتاً مبارزه ناشی از تضاد منافع دو گروه طبقاتی است که هرطبقه از منافع خود دفاع می کنند و بر این باور هستند که در راستای دفاع از حقوق خود باید مبارزه بکنند . و هر طبقه بر این باور است که از «حقوق مسلم خود » دفاع می کنند .
3- مارکس کاملا بر این امر آگاهی یافت که مبارزات طبقاطی در حقیقت موتور تاریخ است . مارکس بر این باور است که مبارزات طبقاطی در کوتاه یا دراز مدت ، در نهایت باعث تغیر روابط اجتماعی می شوند و زیربنای روابط اجتماعی با مبارزات طبقاتی قابل تغیر می باشند
4- مارکس برای تحلیل تغیرات و دگر گونی های اجتماعی از طریق مبارزات طبقاطی راه عموامل زیر بنائی تغیرات و دگرگونی های اجتماعی را گشود و در نهایت برای تغیرات و دگرگونی اجتماعی از منظر مارکس دو طبقه اساسی و مهم را میتوان مشخص کرد . نیروی :Exogene- نیروئیکه خارج از سیستم اجتماعی وارد مبارزات می شوند . مثلا نقش آب و هوای منطقه – نقش سطح توسعه پدیده تکنولوژیک در جامعه – شناخت آداب و رسوم و ارزش های اخلاقی – فرهنگی جامعه – نیروهای درونی سیستم اجتماعی . چون از درون و زیر بنای سیستم اجتماعی حاکم تضاد ها و مبارزات اجتماعی ریشه می گیرند . در حقیقت از خصوصیات سیستم اجتماعی حاکم و عمل کرد آن در جامعه است که نیروهای متضاد ، در راستای تغیر و دگرگونی جامعه رشد می کنند . (به عنوان مثال : تضاد منافع سرمایه داری با منافع طبقه کار گر . )
سه اشتباه بزرگ کارل مارکس از منظر تحلیلی .
قبل از آنکه سه اشتباه بزرگ کارل مارکس را از منظر رالف گوستاو داهراندف را توضیح و تفسیر بکنیم ، لازم است خوانندگان ایرانی ، علاقمند به علوم واقعی سیاسی –فلسفی – جامعه شناسی ( نه حرافی های بی سروته آخوندی ) یک لحظه کوتاه مسیر زندگی دانشگاهی – علمی رالف گوستاو داراندوف را از نظر خوانندگان بگذرانیم .
Ralf Gustave Dahrendorf- رالف گوستاو داهراندوف ، فیلسوف و جامعه شناس و متخصص جامعه شناسی سیاسی در اول ماه مه 1929 در در شهر هامبورگ آلمان به دنیا آمد . و درسال 2009 در شهر کلن آلمان از این دنیا رفت. او یک فیلسوف و یک جامعه شناس متخصص جامعه شناسی سیاسی آلمانی و انگلیسی بود و یکی از بنانگذاران و نظریه پردازان معروف : مبارزات اجتماعی محسوب می شود . او بعد از تحصیل در رشته فلسفه کلاسیک (سنتی) و جامعه شناسی در دانشگاه هامبورگ بین سالهای 1947-1952 مفتخر به دریافت درجه دکترا در رشته های مذبور (فلسفه – جامعه شناسی ) شد . درسال1957 تدریس در دانشگاه هامبورگ را شروع کرد . دکتر راف گوستاو دهراندوف ادامه تحصیلات خود درشته های مذبور را در دانشگاه لندن را تا سال 1960 گذراند . از سال 1960 در دانشگاه های :Tubingen ، و: Constance ، این رشته ها را تدریس کرد .کارهای علمی او در رشته فلسفه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی سهم بزرگی در امکان عملی کردن در تشکیل :جامعه مشترک اروپا ، بزرگی دارند . دهراندف آثار بسیار مهمی در باره ماهیت :طبقات اجتماعی – مبارزات طبقاتی در جوامع صنعتی ، از خود بجای گذاشته است . دهراندوف بین سالهای 1987-1997 در لندن مدیر مدرسه عالی اقتصاد St-Anthony، وابسته به دانشگاه آکسفورد بود . او در سال 2007 – مفتخر به دریافت چایزه پرنس آستوری : Prince des Asturies- در علوم انسانی شد . گوستاو دهراندوف از سال 1970 نماینده پارلمان آلمان از جناح لیبرال و کمیسر اروپا بود . داهراندوف در سال 1988 ملیت دوم ، یعنی ملیت انگلیسی در یافت کرد و توسط ملکه انگلستان به لقب : Sir - عالی جناب رسید .
هدف از بیان این مطالب در رابطه با مسیر زندگی علمی و دانشگاهی پرفسور راف گوستاو داهراندوف ، و نظریه های علمی او در رابطه با فلسفه سیاسی ، و جامعه شناسی سیاسی و مسیر زندگی علمی و سیاسی او ، در درجه اول برای ما ایرانیان ، که قرنها است با فقر فرهنگی و علمی ، زیر نظام های استبدادی شاهی ، و شیخ شاهی زندگی می کنیم ، ولی درعین حال مرسوم است همه ایرانیان ، حتی آخوند های بیسواد با اندیشه های دوران جاهلیت اعراب 1400 سال پیش از سیاست بحث می کنند و 35 سال است یک ملت و یککشوری 78 ملیونی را با نظام جهلو استبداد ، قتل و شکنجه و زندان اداره می کنند نشان دادن واقعیت نظام های دموکراسی متکی بر منطق عقلی و علمی است . . ادامه دارد .
پاریس 27 ماه مه2014
اقتباس به طور کامل و یا مختصر ، با ذکر نام نویسنده و ماخذ ، کاملا آزاد است .
ماخذ : (1).