۱۳۹۳ خرداد ۲۶, دوشنبه

عراق و سوريه: گذشته، حال و نقشه‌های فرضی آينده

عراق و سوريه: گذشته، حال و نقشه‌های فرضی آينده 



 
          
در سپتامبر گذشته روبين رايت نويسنده و تحليلگر آمريکايی در مطلبی در روزنامه نيويورک تايمز حالت فرضی مرزهای خاورميانه بر مبنای تمايزهای قومی و مذهبی را توصيف کرد.
او در مقاله خود يادآوری کرد که تمرکز زدايی قدرت سياسی در منطقه ای از جهان که هميشه توسط ديکتاتورهای قدرتمند کنترل شده ممکن است باعث شود که تمام اقليت های قومی و مذهبی خاورميانه به سمت تغيير دادن مرزهايی حرکت کنند که طی دو قرن گذشته توسط قدرت های اروپايی و امپراطوری عثمانی تعيين شده اند.
نبردهای اخير در عراق ممکن است يک نمايش کوچک از فرضيه روبين رايت باشد.
طی يک دهه اخير مناطق غربی عراق صحنه عمليات شورشيان سنی عراق بوده و در دو سال گذشته بسياری از آنها به گروههای شورشی سنی ای پيوسته اند که در سوريه می جنگند. يکی از اين گروهها به نام دولت اسلامی عراق و شام اکنون دامنه عمليات خود را به خاک عراق گسترش داده است. البته تاکنون اکثر رهبران قبايل سنی عراق از عمليات حکومت برای سرکوب اين گروه حمايت کرده اند.
رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی نگاهی دارد به سه نقشه متفاوت: عراق و سوريه امروزی، اين مناطق در زمانی که جزو قلمرو امپراطوری عثمانی بودند و نقشه ای از يک آينده فرضی.

امپراطوری عثمانی
در آغاز قرن بيستم دولت – ملتی به نام سوريه و يا عراق وجود نداشت و بخش اعظم خاورميانه توسط امپراطوری عثمانی کنترل می شد که بيش از چهار قرن از تاسيس و قدرت گيری آن می گذشت.
 بخشی از خاک عراق و سوريه امروزی صاحب هويت سياسی مستقل و اسلامی بودند.

امروزه
شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول باعث شد اين حکومت سرنگون شده و قلمرو آن در خاورميانه تجزيه شود. جامعه ملل که به تازگی تاسيس شده بود به حکومت های بريتانيا و فرانسه اين حق را داد که اين مناطق را اداره کرده و به دلخواه خود نقشه سياسی جديدی برای تقسيم آن ترسيم کنند.
طی دو دهه بعد و تا سالهای دهه ۱۹۴۰ تمام کشورهايی که به اين شکل تاسيس شدند استقلال خود را از بريتانيا و يا فرانسه کسب کرده ولی همان مرزها را حفط کردند.
دو کشور عراق و سوريه به فاصله کوتاهی از اين تاريخ در دهه ۱۹۶۰ دستخوش يک موج سياسی شدند که ناسيوناليسم عرب نام گرفت و در تداوم اين روند دولتهای مرکزی بسيار نيرومندی در آن کشورها کنترل را در دست گرفت که همه سکولار بودند.
 
 
 
حزب بعث عراق که رهبری آن در دست اعراب سنی بود از دهه ۱۹۶۰ تا زمان سقوط رژيم صدام حسين حکومت اين کشور را در کنترل داشت.
در سوريه خانواده اسد که علوی تبار هستند طی چهار دهه گذشته حکومت را در دست دارند.

آينده فرضی
پيامدها و تاثيرات درگيريهای فرقه ای و قومی که از زمان اشغال عراق شروع شد و با جنگ داخلی خونين سوريه تشديد شده که به هويت فرقه ای و قومی در ميان مردم اين کشور را تشديد کرده است.
حکومت اکثريت در عراق به کنترل دولت مرکزی توسط شيعيان منجر شده که تاکنون غير از دادن سهم نمادين به سنی ها حاضر نشده است اين اقليت را در قدرت شريک کند. تشديد و تداوم فساد اداری و مالی و تقسيم امتيازها بين خانواده و وابستگان خونی و قبيله ای باعث شده که اختلافات قومی مو فرقه ای تشديد شوند.
 
در اين قسمت با استفاده از فرضيه های روبين رايت، نقشه های جغرافيای انسانی دانشگاه کلمبيا و اطلاعات تحليلگران راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی خواهيم ديد که گسترش حملات شورشيان سنی و افزايش تنش در منطقه به چه شکلی ممکن است عراق و سوريه را به چهار کشور جداگانه تقسيم کند.

کشور شيعه:
گذشته از تعداد کمی از سنی ها که در جنوب کشور زندگی می کنند منطقه اصلی شيعيان عراق از حوالی شهر بغداد شروع شده و تمام نواحی جنوبی کشور تا مرز با ايران را در برمی گيرد. سنی های عراق که اکثر آنها در غرب و يا قسمت هايی از شمال غرب زندگی می کنند از ميزان نفوذ حکومت شيعه ايران در امور داخلی عراق به شدت ناراضی هستند.

کشور سنی: 
مناطق اصلی سنی نشين از غرب و جنوب غربی شهر بغداد شروع شده و به سمت غرب بخش های زيادی از قلمرو سوريه را شامل می شود. در حال حاضر جنگ داخلی سوريه از منظر نظامی به نوعی بن بست رسيده است و بنابراين تجزيه خاک سوريه و پيوستن سنی های عراق و سوريه برای تشکيل يک کشور واحد ممکن است يک گزينه واقع گرايانه باشد.

کشور کردی:
مناطق کردنشين عراق که تقريبا در تمام ۱۰ سال اخير عاری از خشونت بوده اند به اشکال مختلف تلاش کرده از نظر اقتصادی خود را از بغداد مستقل کند. به عنوان مثال با ترکيه قراردادهای نفتی جداگانه ای امضا کرده است. در عين حال با کردهای ساکن شمال شرق سوريه نيز همکاريهايی دارد.

کشور علوی:
علوی های سوريه هر چند اقليت کم جمعيتی هستند ولی هنوز هم با حمايت مسيحيان اين کشور بخش اعظم نواحی ساحلی سوريه را در کنترل خود دارند. برخی از مخالفان رژيم بشار اسد وی را متهم کرده اند که به شکلی برنامه ريزی شده سنی ها را از اين مناطق اخراج کرده تا زمينه را برای تشکيل يک کشور علوی در همين مناطق فراهم کند. اما تنها منطقه اصلی نفود و سکونت علوی های سوريه نواحی شمال غربی اين کشور و بندر اللازقيه ( لازقيه) مرکز آن است. اگر رژيم بشار اسد در موضع ضعف قرار بگيرد ممکن است مرکز حکومت خود را به اين منطقه منتقل کند.
و شايد جغرافيای سياسی منطقه به شکل فعلی باقی بماند.
با وجودي که سالها تنش و درگيريهای قومی و حرفه ای ادامه داشته قدرتهای بزرگ جهانی و قدرت های منطقه ای از وقوع تشنج های بزرگ در خاورميانه هراس دارند و به احتمال زياد تلاش خواهند کرد عراق و سوريه را يکپارچه حفظ کنند.
هر چند هويت عربی اکنون از هويت قومی و فرقه ای ضعيف تر شده ولی هنوز هم يک عنصر مهم است. به عنوان مثال شيعيان عراق خود را از اکثريت شيعيان ايران متمايز می دانند و در جريان جنگ با ايران در دهه ۱۹۸۰ صدها هزار سنی و شيعه عراقی کشته شدند.
در عين حال بعيد است که حکومت عراق به شکل داوطلبانه حاضر شود تجزيه بخشی از قلمرو اين کشور را بپذيرد. ممکن است يک روش کارآمد برای شراکت قدرت بين شيعيان و سنی های عراق به مرور شکل بگيرد.


منبع: رادیو فردا

داعش، «سپاه قدس» اسلام‌گرایان سنی مجید محمدی

داعش، «سپاه قدس» اسلام‌گرایان سنی
مجید محمدی

جمهوری اسلامی با حمله و انتقاد از داعش به پای خود شلیک می‌کند. مقامات جمهوری اسلامی تصور می‌کردند که «سپاه قدس» سازی به آنها اختصاص دارد.
با پیشروی گروه «دولت اسلامی عراق و شام» و اشغال دو استان‌ نینوا و صلاح الدین و نفوذ قابل توجه در استان های انبار، دیاله و کرکوک سیل مطالب تبلیغاتی در رسانه‌های دولتی و شبه دولتی جمهوری اسلامی علیه این گروه در حال انتشار است. این تبلیغات کمتر بر خلافت اسلامی مورد ادعای داعش و بیشتر بر وجه ضد شیعی آن متمرکز است چون اسلام‌گرایان شیعه با راه اندازی خلافت اسلامی تحت رهبری خود مشکلی ندارند. این رسانه‌ها برای تکفیری و افراطی نشان دادن داعش (که همانند جمهوری اسلامی چنین هست) به اعمال روزمره و احکام آنها در مناطق تحت سلطه اشاره می‌کنند. چیزی که در این اشارات جالب توجه است شباهت بسیار زیاد این گروه به اسلام‌گرایان حاکم بر ایران است. پیش از داعش طالبان نیز چنین شباهتی داشتند که فقط به باور به شریعت محدود نمی شد.  
بعد از سرکوب جنبش سبز سال‌ها بود که شورای امنیت ملی در ایران جلسه‌ی اضطراری برای بررسی شرایط کشور و منطقه برگزار نکرده بود. کاست نظامی-امنیتی حاکم بر ایران و روحانیت اسلام‌گرای شیعه که در عراق با گروهی شبیه خودشان مواجه شده‌اند با همه‌ی قوا وارد این جنگ می‌شوند: از شعر حماسی محمدرضا نقدی (فارس ۲۱ خرداد ۱۳۹۳) تا صدور اطلاعیه توسط مراجع شیعه (اردبیلی، سیستانی، نوری همدانی و مکارم شیرازی)، از گفتگوهای تلفنی مقامات ایرانی با مقامات عراقی تا به کار انداختن ماشین دیپلماسی در تماس با کشورهای عربی و مجامع بین المللی، و از مداخله‌ی مستقیم نظامی در عراق برای نجات دولت فاسد مالکی تا تبلیغات حکومتی علیه عربستان و قطر به عنوان پشتیبانان اسلام‌گرایی سنی در منطقه. همه‌ی اینها در حالی صورت می‌گیرد که داعش و حامیانش در حال نسخه برداری از الگوی سپاه پاسداران و سپاه قدس هستند. مقامات جمهوری اسلامی تصور می‌کردند که «سپاه قدس» سازی به آنها اختصاص دارد.
داعش و سپاه قدس در چه حوزه هایی با هم شباهت دارند؟
زمینه‌ی رشد
همان طور که رشد سپاه قدس نتیجه‌ی جاه طلبی مقامات جمهوری اسلامی از یک سو و خلا یا عدم توازن قدرت در مناطق پر تنش خاورمیانه از سوی دیگر است داعش نیز از نظر زمینه‌ی رشد محصول عدم توازن قدرت در سوریه (در جنگ میان ارتش آزاد و ارتش سوریه) و عراق (عدم توازن میان نیروهای کرد، شیعه و سنی در داخل عراق و عدم توازن قدرت میان ایران، ترکیه و عربستان در منطقه) و جاه طلبی‌های سران کشورهای نفتی منطقه است. باورها ایدئولوژی اسلام‌گرایی عامل پیوند دهنده نیروهای داعش و سپاه قدس است. سپاه قدس اسلام‌گرایی شیعه و داعش اسلام‌گرایی سنی را ترویج می‌کند. هر دو گروه اسلام را ابزار کسب و بسط قدرت منطقه‌ای قرار داده‌اند. رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی برای معرفی داعش به مخاطبان خود به ممنوعیت‌های آنها در مناطق تحت استقرار اشاره می‌کنند و توجه نمی کنند که بخش عمده‌ی آن محدودیت‌ها و رفتارها از سوی اسلام‌گرایان شیعه نیز اعمال شده است و محدودیت‌ها و ممنوعیت های اعمال شده در چارچوب قرائت آنها از فقه مورد نظرشان است.
سیاست
«تداوم و بسط» یکی از شعارهای محوری داعش بوده است. سپاه پاسداران (از جمله سپاه قدس تحت نظر آن) نیز با همین سیاست امروز بخش قابل توجهی از قدرت در ایران و منطقه را در دست دارد. این سیاست نافی اعدام‌های خیابانی و ضبط اموال مخالفان و تاراج منابع عمومی نیست. داعش و سپاه قدس در این محدوده بسیار شبیه به هم عمل کرده‌اند. داعش بانک‌های موصل را غارت می‌کند و سپاه قدس بانک های ایران را. داعش به باج گیری از مردم عراق می‌پردازند و سپاه به باج گیری از مردم ایران (با اسکله‌های غیر قانونی و قاچاق). البته به دلیل این که اعمال سپاه و سپاه قدس به سه دهه‌ی گذشته باز می‌گردد ممکن است بسیاری آنها را در کشتار بعد از اشغال یک منطقه (مثل کردستان) یا ضبط اموال مخالفان فراموش کرده باشند. دادگاه‌های سرپایی جمهوری اسلامی تفاوت چندانی با اعدام‌های خیابانی داعش ندارد. تنها تفاوت میان داعش و سپاه آن است که داعش یک جریان در حال پیشروی و سپاه و فرزند آن سپاه قدس یک جریان مستقر است.
مشی جنگی و تاکتیک‌ها
داعش همانند سپاه قدس یک ارتش منظم نیست. این دو با نیروهایی متحرک در یک منطقه عمل می‌کنند و اگر نتوانستند استقرار پیدا کنند به سرعت عقب می‌کشند. سپاه قدس در سوریه و عراق دقیقا در چارچوب جنگ چریکی شهری عمل می‌کند. این دو برای جنگ چریکی بلند مدت، تغییر سریع تاکتیک، و تغییر سریع مواضع آمادگی دارند. از همین جهت هم هست که کمترین تلفات را متحمل می‌شوند. از آنجا که این دو نیرو در سوریه با هم در حال جنگ بوده‌اند و در عراق نیز با هم درگیر بوده (به روایت برخی گزارش ها مثل گزارش وال استریت ژورنال) و خواهند شد بسیاری از تاکتیک‌های یکدیگر را نسخه برداری کرده و خواهند کرد.  
سپاه قدس و داعش در چارچوب یک نیروی بین المللی عمل می‌کنند. اگر سپاه قدس نیروی افغانی و عراقی برای جنگ در سوریه استخدام می‌کند داعش از نیروهای عرب سعودی یا اروپایی یا چچنی استفاده می‌کند. هر دو نیرو خود را موظف به تشکیل و تحکیم حکومت اسلامی می‌دانند و در چارچوب‌های دولت- ملت‌های موجود عمل نمی کنند. در چارچوب اهداف بلند مدت نیز این دو شباهت بسیاری با هم دارند. هدف سپاه قدس، اشغال بیت المقدس با پایان بخشیدن به دولت اسرائیل است و هدف داعش تاسیس دولت اسلامی در عراق و شام که سوریه و لبنان و فلسطین و اردن را نیز در بر می‌گیرد. سپاه قدس نیز برای اشغال فلسطین به حضور نظامی در عراق و اردن و سوریه و لبنان نیاز دارد.
فقه حکومتی داعش پس از تسلط بر شهر رقه سوریه، قوانینی ‌وضع کرد که سرپیچی از آن‌ها، مستوجب مجازات سنگین است. این قوانین مجموعه‌ای از ممنوعیت‌ها را بیان می‌کنند مثل: ۱ـ پوشیدن شلوار جین (برای زنان) ۲ـ پوشیدن شلوار جین توسط مردان کمر باریک ۳ـ کوتاه کردن مو ۴ـ نمایش لباس‌های زنانه در ویترین و کار کردن مردان در فروشگاه لباس زنانه ۵ـ ورود مردان به مغازه‌های لباس خیاطی زنانه ۶ـ تبلیغ آرایشگاه‌های زنانه ۷ـ استفاده از کلمه داعش ۸ـ مراجعه زنان به پزشک مرد ۹ـ شانه کردن موی سر و صورت (برای مردان) ۱۰ـ کشیدن سیگار و قلیان ۱۱ـ نشستن زنان بر صندلی (ایرنا، ۲۱ خرداد ۱۳۹۳)
فرض کنیم که گزارش ایرنا از مقرارت این گروه مقرون به صحت باشد. غیر از دو سه مورد برای مردان بقیه همانهاست که در ایران دوره‌ای اجرا شده یا دارد اجرا می‌شود. اگر حکومت دینی در ایران مبارزه علیه شلوار جین را رها کرده به علت مقاومت مردان و بخش عمده‌ای از زنان بوده است و نه مدارای حکومت با این لباس غربی. 
دستکاری افکار عمومی
سپاه قدس پس از اقدام به مداخله‌ی نظامی با دو تاکتیک به توجیه افکار عمومی داخل کشور می‌پردازد:
۱) ارتباط دادن مداخله‌ی نظامی به دفاع از مرقد شیعیان. به عنوان مثال در سوریه چنین جلوه داده می‌شد که نیروهای سپاه قدس برای دفاع از حرم زینب به آن کشور اعزام شده‌اند در حالی که این نیروها ماموریتی غیر از این داشتند. در عراق نیز اگر مداخله‌ای صورت گیرد با دفاع از حرم ائمه‌ی شیعه در سامرا، کاظمین، نجف و کربلا توجیه خواهد شد. از روز بعد از اشغال موصل بحث مدافعان حرم عسگریین در رسانه‌های سپاه اوج گرفته است.
۲) علاوه بر توجیه شیعی مداخله، از طرف مقابل سلب مشروعیت دینی می‌شود با برساخته‌هایی مثل «جهاد نکاح» (رفتن دختران کشورهای عربی برای رابطه‌ی جنسی با شورشیان بدون ازدواج و با چند تن در آن واحد) یا معرفی یزید به عنوان رهبر این گروه که از اساس دروغ هستند.
داعش نیز در توجیه افکار عمومی جوامع مسلمان سنی به تاکتیک‌های شبیه متمسک می‌شود:
۱) توجیه فعالیت‌های خود با تاسیس دولت اسلامی. بر خلاف القاعده و دیگر گروه‌های هم‌عقیده با آن که به دنبال ضربه زدن به دول عربی و غربی با عملیات تروریستی هستند داعش در پی تاسیس دولت با این گونه عملیات است و به همین علت در مناطقی که تسخیر می‌کند بساط حکومت و اجرای شرع راه می‌اندازد. این کار حداقل برای باورمندان سنی اسلام‌گرا موجه بوده و مشروعیت آور است؛
۲) داعش برای سلب مشروعیت دینی شیعیان، این فرقه را مشرک و رافضی می‌خواند تا از آنها سلب مشروعیت دینی شود.


نام 5 بدهکار بزرگ بانکی اعلام نشده است/ درصد دانه درشتها از صاحبان بنگاههای دولتی هستند

نام 5 بدهکار بزرگ بانکی اعلام نشده است/ درصد دانه درشتها از صاحبان بنگاههای دولتی هستند



عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس با بیان اینکه دولت اسم 5 بدهکار بزرگ اول نظام بانکی را اعلام نکرده است، گفت: بسیاری از دانه درشتهای بانکی از مدیران شرکتهای دولتی و هم زمان سهامداران بزرگ برخی از بانکها هستند که در بازپرداخت تسهیلات تعلل می کنند.

عزت الله یوسفیان ملا در گفت و گو با خبرگزاری خانه ملت، در این باره که 80 درصد دانه درشتها از صاحبان بنگاههای دولتی هستند،‌ گفت: مدیران شرکتهای دولتی بعضا در بانکهای خصوصی دارای سهام هستند و از دو جیب سود می برند.

نماینده مردم آمل و لاریجان در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه نظام بانکی دچار بلبشو است، گفت: در ساختار کنونی نظام بانکی هر اتفاقی ممکن است بیافتد و رخ دادن هیچ تخلفی بعید نیست.

وی با بیان اینکه اگر خودرو سازی برای تغییر خط تولیدش وام بگیرد ایرادی ندارد اما برای موارد دیگر نیازی به اخذ وام ندارد، افزود: دادستان کشور که با بنده صحبت می کرد اعلام کرد که دولت اسم 5 بدهکار بزرگ اول نظام بانکی را اعلام نکرده است.

این عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس درباره تاثیر اعلام اسامی دانه درشتها بر اقتصاد، گفت: اگر سرمایه گذاری بخواهد میلیاردها تومان از پول مردم را برای سالها بلوکه کند همان بهتر که سرمایه گذاری نکند چرا که با بلوکه کردن سرمایه های مردم به آنها خیانت می کند.

نماینده مردم آمل و لاریجان در مجلس در این باره که آیا برای وصول مطالبات بانکی کمبود قانون داریم،‌ گفت: برای وصول مطالبات معوق بانکی کمبود قانون نداریم و بانکها لوازم قانونی کافی برای برخورد با بدهکاران کلان بانکی را دارند.


اعتماد به نفس فردی و ملی (خودانگیختگی و استقلال) اصلی اصیل از اصول مردمسالاری

اعتماد به نفس فردی و ملی (خودانگیختگی و استقلال) اصلی اصیل از اصول مردمسالاری
علی صدارت

سرنوشت شوم ایرانیان و عدم وجود دموکراسی در ایران و تجاوزهای روزمره به حقوق بشر به دلایل متعدد در میهن ما ممکن شده است.
وابستگی و در واقع تجاوز به استقلال ملی و در نتیجه تجاوز به آزادی  و نقض حقوق بشر، از جمله دلایل مهم هستند.
هموطنانی که همۀ دلایل و سرمنشاءهای سرنوشت فاجعه‌باری که دچار آن شده‌ایم را فقط و فقط قدرت خارجی می‌دانند، آقایان شاپور بختیار و نوۀ وی جهانشاه بختیار یادآوری مناسبی هستند که هیچگاه، (هیچگاه!) هیچ قدرت خارجی به خودی خود و به تنهائی نتوانسته، نمی‌تواند و نخواهد توانست  در امور میهن ما دخالت کند و هر گونه خشونت و تخریب و تجاوزی انجام دهد مگر کسانی که خود را  "ایرانی" می‌خوانند به آنها مراجعه و از آنها گدائی نوکری کنند.
هدف همیشه استمرار وسیله است.
این نوکری ممکن است حتی ظاهری آراسته داشته باشد، و هدفی باشد که هر وسیله‌ای را برای رسیدن به آن هدف توجیه می‌شود. باید مرتب به خود یادآور شویم که هر هدف همیشه  استمرار وسیله‌ها و ابزاری خواهد شد که برای رسیدن به آن هدف مورد استفاده قرار می‌گیرد.  آقای جهانشاه بختیار برای هدف انتقام خون پدربزرگش از رژیم ولایت فقیه،  از وسیلۀ نوکری بیگانه استفاده کرد و به گفتۀ خودش این  سیا و موساد نبودند که به وی مراجعه کردند بلکه این خود آقای بختیار بود که به سازمانهای جاسوسی امریکا و اسرائیل مراجعه کرد و مستخدم شدن  را از آنها تکدی کرد.
و باز متاسفانه با همین روش، این پدربزرگ او آقای شاپور بختیار بود که به قدرتهای خارجی مراجعه کرد و واسطۀ دخالت  آنها را در امور داخلی وطن ما ایران شد. قبل از فروپاشی رژیم ولایت شاهی و در زمانی که آقای خمینی آماده شد که با آقای شاپور بختیار همکاری کند و وی را بعد از استعفا از نخست‌وزیری دولت شاهنشاهی، در مقام نخست‌وزیر انقلاب بخواند، آقای شاپور بختیار در این باره برای گرفتن اجازه به حکومت کارتر مراجعه کرد و جواب شنید "با آدم‌های خمینی هرگز!" و به این ترتیب سرنوشت ما در گذار از دولت شاهنشاهی به ترتیبی که دیدم رقم خورد و این هم یکی از دلایل متمرکزتر شدن قدرت در شخص خمینی شد. کسانی که از آقای بختیار یک شخصیتی که هیچگونه امکان اشتباه در وی وجود نداشت و بلکه از وی یک بت ساخته‌اند، ادعا می‌کنند که  "ملتی که در آن زمان بجای گوش دادن به هشدارهای او (بختیار) فریب آخوند خدعه گر و فریبکاری را خوردند" از یاد می‌برند که ایشان خود مایل بود به "آخوند خدعه گر و فریبکار" مراجعه کند ولی کارتر به وی دستور داد که از این کار خودداری کند.
روش همیشه در حکم یک آینه و یا دوربین است که می‌توان از آن برای دیدن هدف در زمانهای آینده، استفاده نمود.
همین آقای شاپور بختیار متاسفانه  باز با عدم باور به اصالت آزادی و استقلال و عدم باور به نیروی مردمی و شوربختانه  باز با اصالت دادن به قدرت،  به صدام برای حمله به ایران مراجعه کرد و با محور کردن قدرت خارجی، با همدستی سایر زورمداران داخلی و خارجی، خشونت را به عنوان راه حل، به میهن و هم‌میهنان ما تحمیل کردند.
در اینجا نقش خود همۀ ما مردم ایران هم بسیار مهم و هم درخور یادآوری است که اگر تعداد هموطنانی که به اصالت آزادی و استقلال باور دارند، در آن زمانها به یک حداقل لازمی رسیده بود، مسلما امثال آقای بختیار و زورمداران داخلی و خارجی، امکان این را پیدا نمی‌کردند که چنین سرنوشتی را نصیب ایران و ایرانی کنند.
آقای جهانشاه بختیار، با غرور و افتخار از دریوزگی و نوکری بیگانه، دست به نوشتن کتابی در این باره زده است و به صراحت از ماموریت برای جاسوسان قدرتهای خارجی با رسانه‌ها مصاحبه می‌کند و سخن می‌راند. آیا او و امثال او امروز از تبعات شوم اعمال خود واقف هستند؟ آیا او نمی‌فهمد که داوطلبانه و با پای خود در راهی بی‌بازگشت گام نهاده است؟ آیا آنها که سرنوشت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خود را به کسی چون آقای بختیار گره زده‌اند، بعد از انتشار خبر این جاسوسی و وابستگی به زورمداران، با جدا کردن حساب جهانشاه از شاپور، اقدام به تطهیر اسطورۀ بختیار کرده‌اند، نمی‌بینند که در عصری که در ایران و در سراسر دنیا،  ارزش بودن دموکراسی و سالاری مردم ابعادی بی‌سابقه پیدا کرده است، در واقع دست به خودکشی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زده و می‌زنند؟
همۀ ما و هر کدام از ما باید این سوال را با صداقت از خود بپرسیم که آیا هر کدام از ما ایرانیان در داخل و خارج ایران، در اشاعۀ فرهنگ مردمسالاری کوشیده‌ایم و می‌کوشیم؟  آیا مثلا یک شهروند سوئدی و یا ژاپنی و یا امریکایی به خود اجازه می‌دهد که بر علیه میهن و مردم خود در دستگاههای جاسوسی قدرتهای خارجی نوکری کند و بعد هم جرات و وقاحت این را داشته باشد که در آن مورد کتاب بنویسد و دست به سخنرانی و مصاحبه در رادیو و تلویزیون بزند؟ اگر جواب این است که آن کشورها نظامی مردمسالار دارند و گرفتار ولایت فقیه نیستند، باز باید پرسیده شود که آیا شهروندان آن کشورها برای گرفتار نشدن به دیکتاتوری، منفعلانه به کناری نشسته‌اند و با بی‌غمی و بی‌خیالی و بی‌مسئولیتی، برای مشکلات جمعی، به دنبال راه‌حل‌های فردی هستند و در حاشیه نشسته‌اند و منتظرند دیگری و یا دیگران سرنوشت بهتری برای آنها به ارمغان بیاورند؟!
از خود بپرسیم، و آقای جهانشاه بختیار از خود بپرسد، آیا اگر با باور حقوق ذاتی بشر و با باور به اصالت استقلال، و به جای مراجعه به قدرتهای خارجی، آقای بختیار به مردم رجوع می‌کرد و همانطور که به وضوح از ننگ "هدیۀ دو میلیون فرانکی موساد به پدر بزرگش" پرده برمی‌دارد،  اسناد بیشتری در مورد مراجعۀ پدربزرگش به قدرت خارجی در قبل و بعد از فروپاشی رژیم ولایت شاهنشاهی به افکار عمومی ارائه می‌داد ابزار و وسایل خشونت‌گستری را در دست خشونت‌پروران داخلی و خارجی بی‌اثر نمی‌کرد؟ آیا در صورت خودداری از خشونت‌گستری و اجتناب از واکنش شدن و ورود در روابط زور و قدرت و  "انتقام‌گیری" و با پرهیز از نوکری و جاسوسی، آقای جهانشاه بختیار لازم بود امروز بین سوئیس و "جایی در آمریکای لاتین" زندگی کند، و به جای آن در دامان مام وطن زندگی کند و در میان هموطنان به ساختن میهن بپردازد؟.
آیا تعداد ما ایرانیانی که با باور به حقوق بشر و با باور به اصالت استقلال و آزادی، به توانائی‌های خود و بقیۀ مردم اعتماد داریم، به حداقل لازمی رسیده است که با هر وسیله برای ارتباط‌گیری و درآمیختن با افکار عمومی ایرانی و غیرایرانی استفاده کنیم و دخالت خارجی را در امور میهن خویش محکوم کنیم و هر  "ایرانی" را که به زورمداران خارجی و داخلی مراجعه می‌کند، از خود برانیم و در فضای حقیقی و مجازی طرد کنیم، تا بدین وسیله دین خود را به خشونت‌زدائی ادا کنیم و نقش خود را (هر چقدر هم که این نقش هرکدام از ما به تنهائی، به ظاهر به نظر کوچک بیاید) در مردمسالارتر شدن جامعه و نهادینه شدن فرهنگ حقوق‌مداری  و دموکراسی ایفا کنیم؟
علی صدارت
خرداد ۱۳۹۳ برابر با ماه جون ۲۰۱۴
 
 
مراجع:
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
16-  محمد جعفری :مقایسه ای بین روش و منش مصدق و بختیار، قسمت اول
 
17- بختيار: اسطوره و واقعيت و سوزاندن فرصتی تاريخی (قسمت اول)، محمود دلخواسته
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/081955.php
18-  بختيار: اسطوره و واقعيت و سوزاندن فرصتی تاريخی (قسمت اول - بخش دوم)، محمود دلخواسته
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/081956.php
19-  بختيار: اسطوره و واقعيت، هدف از کودتای نوژه (بخش دوم)، محمود دلخواسته
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/082131.php#more
20-  بختيار: اسطوره و واقعيت (بخش پايانی)، نقش بختيار در حمله عراق به ايران، محمود دلخواسته
http://open.gooya.com/politics/archives/2009/01/082404print.php
 


منبع: پژواک ایران

از خیابان به بیابان! در حاشیه‌ی آزادی یواشکی!

از خیابان به بیابان! در حاشیه‌ی آزادی یواشکی!
بنفشه کمالی

لیبرالها، و متحدان  ملی – مذهبی شان به همراه بخشی از بوروازی بیرون ازحکومت، شریک و رقیب وپیرامون حاکمیت در یک امر با هم همزبانند:
جلوگیری ازسرنگونی انقلابی حکومت اسلامی، حفظ مناسبات سرمایه داری برای بورژوازی. همه این فاکتورها درگِرومهارو سرکوب جنبش کارگرو انقلاب  سوسیالیستی بر آمده از این جنبش است.. اصلاح طلبان مرتجع که خود ازتثبیت گران حکومت اسلامی و سرکوب انقلاب بهمن 57 بوده اند، با به حاشیه رانده شدن توسط محافظه کاران، باهروزشی به سویی کشیده می شوند، اما پیوسته در پیرامون حکومت سرمایه و دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی به نوسان ودر چرخش هستند. این گستره ی منفور، در رنگ های سبز و بنفش هر نماد و سمیل  درواقع دشمن آنتاگونیستی  طبقه کارگر ولایه های به فلاکت نشانیده شده جامعه بوده وازهمین روی، مخالف دگرگونی های ریشه ای درجامعه هستند. موقعیت طبقاتی وضد انقلابی کارگری شان ،به هستی ننگین همین رژیم اسلامی - سرمایه داری استبدادی وابسته است و بقایشان در ماندگاری مناسبات طبقاتی گره خورده است .
اصلاح طلبان- لیبرال ها، که در هر برآمد جدی در کنار قدرت و حفظ این سیستم قرار گرفته و مانند بخشی ازکلیت حکومت جمهوری اسلامی از یک آبشخورتغذیه می کنند، هرگز به حقوق انسانی کارگران وستمدیده گان جامعه نمی اندیشند. شعارها وادعاهای دما گوژیستی احمدی نژاد، هاشمی رفسنجانی، روحانی، موسوی و کروبی وحسن روحانی، فریب کارگران و زحمتکشان است و سرگرم ساختن و انفعال وانحراف افکار عمومی را دنبال می کند. این شعار ها و برنامه  تنها ایمنی مناسبات حاکم از گزند جنبش طبقاتی، به پیش می برند. در تاریخ سر مایه داری رقابت میان افراد و جناح ها به عنوان یک رقابت درون طبقاتی امری شناخته شده است به همین دلیل نیز تمامی این ها و بخش های رنگارنگ آن، از یک بنیاد بوده وتنها الوانی از شکل و شمایل های گوناگون را به تماشا می گذارند. کارگزارانی از این طیف حکومتی با خیزش اعتراضی سال 1388 دررقابت برای منافع سرمایه در دولت، به بیرون پرتاب شدند، دستگیر و یا به خارج از ایران روانه شدند. آنان اینک  ، بار دیگر به اصل خویش و به دولت حسن روحانی  گرائیده اند. این بخش از نمایندگان سرمایه داری در ایران، با شعار رفرم حاکیمت بورژوایی، نظام سیاسی واسلامی سرمایه را در اساس تقویت می کند و تنها خواهان آن است تا حاکمیت سیاسی سرمایه داران را، کمی پذیرفتنی ترمی نماید. نئولیبرالیسم ایرانی، نئولیبرالیسم سرمایه جهانی را کارگزاری می خواهد و با سرکوب جنبش کارگری و اعتراض های ستمدیدگان مناسبات طبقاتی توسط این حکومت ای هیچ جنایتی فروگدار نبوده و نیست و با مقوله ولایت فقیه آن و با بنیان گذاراین ارتجاع طبقاتی- مذهبی هیچ مشکلی ندارد. بسیاری از  کارگزاران و نمایندگان سیاسی این جناح سرازیر شده به بیرون از ایران ، با برخورداری از آغوش بازو الطاف بورژوازی جهانی، حتی با اسم و رسم خود و با پاسپورت «پناهنده گی» و تابعیت های دوگانه، به ایران رفت و آمد دارند، به بازرگانی و دلالی شاغل و در رای گیری های جمهوری اسلامی شرکت می کنند و"هنرمند "و " تحلیل گرسیاسی"  و" ژورنالیست" و «کارشناسان» سیاسی رنگارنگ هستند. این جریانات ارتجاعی ، تا دلتان بخواهد، بی وقفه شبانه روز از دولت «تدبیر و امید» سرمایه به ریاست حسن روحانی که "اعتدال" و میانه روی بین باند رفسنجانی، سران سپاه و بیت رهبری و سیاست های جنایتکارانه بازارآزاد اقتصاد گلوبالیزاسیون را کارگزار شده است، هواداری کرده و سیاست اعدام های شبانه روزی وسرکوب خونین کارگری و کشتار و شکنجه در زندان های سراسرایران را  پشتییانی می کند ( البته چپ های لیبرال نیز خجولانه در کنار همین جریان ارتجاعی هستند، با این تفاوت که دفاع از روحانی را با ادبیات به اصطلاح " مارکسیستی" رنگ و لعاب می زنند.). این گماشتگان دون، با گستاخی وبی آزرم از این دولت نظامی امنیتی زبان به تمجید و تعریف گشوده و گاهی، برای خالی نبودن عریضه، اینجا و آنجا انتقاداتی آبکی آن هم به گونه ای مبهم از برخی افراد مبهم به زبان مبهم، بطور مثال شما را رجوع می دهم به نوشته ای از پارمیس ایرانی با انتخاب نام و فامیل شوونیستی که نگران انگشت شکسته عطاالله مهاجرانی و عمامه معلق شده حجت الاسلام آدمکش عبدالله نوری است (1)  این عناصر فاسد، اما همه در یک محور تمرکز و همزبانی دارند، و آن حفظ نظام ومناسبات ارتجاعی و حاکمیت اسلامی سرمایه است و بس.
اصلاح طلبان و"اپوزسیون"  بورژوایی ملی – مذهبی،  زمانی مردم را به شرکت در تظاهرات سالگرد حوادث سال 88  دعوت کردند، منتها با شگرد اسب تروا! اینان در لباس دلقک حکومتی سید ابراهیم نبوی عنصر حکومتی و ضد کمونیست، و زمانی با طرح جمع آوری یک میلیون امضاء و آویزان به قبای روحانیون و حوزه و سرداراران سپاه و امنیتی ها، به تکاپو افتاده و زمانی با طومار طرح «لغو گام به گام» اعدام که با اتحاد ملی مذهبی ها(  ملکی) ، اصلاح طلبان( محمد نوری زاد،) سوسیال دموکراتها( فریبرز رییس دانا)  و لیبرال ها( بابک احمدی)و نیز  زمانی با خواندن الله اکبر در تاریکی به پیشنهاد محسن سازگارا (این بنیانگزار سپاه پاسداران از تریبون صدای آمریکا و بی بی سی فارسی) به واکنش پرداخته و اکنون با برخوداری از تریبون ها و رسانه های جهانی سرمایه درسراسرجهان، ازجمله سایت اینترنتی «توانا» و تریبون «اندیشه»  و گویا نیوز و جرس و راه سبز امید  و....به کارگزاری رامین جهانبگلوها و اکبر گنجی ها و عناصر منفوری همانند مهاجرانی ها ووو ماموریت دارند تا با نشاندن جامعه مدنی به جای جامعه طبقاتی و تبلیغ آشتی ملی( پروژه جدید بی بی سی) جامعه را سیاست زدایی کند وبگوید «کارگران هیچ چیز نمی خواهند ، جز حداقل زندگی»! این ها، همه وهمه، سمت و سویی جز پیش گیری و مهار خیزش توده ای و جنبش کارگری و سازمان یابی کارگران ندارند. شگرد جدید اصلاح طلبان و حامیان شرمگین جمهوری اسلامی که بسیار شگفت تر، سازشکارانه تر و در واقع مسخره تر و بزدلانه تر از همه " حرکت های" سابق این دار و دسته می باشد، تاکتیکِ "آزادی های یواشکی" است.
این راهکاربی خاصیت و درواقع پوچ، مدتی است، به ویژه در فیس بوک ها تبلیغ می شود واما ومبتکر آن مصی (مصی) علی نژاد (معصومه) این ژورنالیست اصلاح طلب و خبرنگار سابق مجلس ارتجاع اسلامی سرمایه، می باشد. وی که  یارغار دار و دسته خاتمی و رفسنجانی و همباندی های آنان بوده و اینک در استخدام صدای آمریکا در نقش جارچی به همان وظایف دیرینه گمارده شده است. معصومه قمی (علی نژاد)، به هرروی، توسط مدیای بورژوازی جهانی، از جمله صدای آمریکا، رادیو فردا (وزارت امور خارجه آمریکا) ، بی بی سی، اشپیگل، لوموند، فیگارو ووودرهر مجال، به ترییون گسیل می شود تا به تکمیل سناریو اصلاحات و ماندگاری مناسبات حاکم خدمتکار باشد. او درمصاحبه ای که با شبکه «من و تو»، از همان نوع شبکه های بورژوایی و ضد کارگری، و مورد پشتیبانی همه جانبه ثروتمندان و بورژوازی از جمله افاضه کلام نمود که :"  بعله من در ایران گاهی در اتومبیل هم روسری ام را بر می داشتم که موهایم باد بخورند، و تا 30 سالگی حتی پدرم هم موهایم را ندیده بود! " (2 ) ایشان یعنی ازنوزادی هم روسری وشاید که مقنعه به سر داشت ودرخفا، به همین دلیل الان روسری اش را " یواشکی" از سربر می داشت. پس از بیان این نرمش «یواشکی» و «قهرمانانه» بود که زنان بسیاری برای او( مصی علی نژاد) عکس های یواشکی اشان را فرستادند واو نیزدرصفحه فیس بوکش گذاشت. وی سپس افزود که  این «حرکت به هیچ وجه سیاسی نیست». ایشان، الگوی یک ژورنالیست راست و اطلاح طلب و سازشکاری است که عوامانه خوب نمایش می دهد. اما عقب مانده، می داند که همه چیز در جامعه ایران، با سیاست درآمیخته است. او می داند اما تجاهل می کند که، زیر حاکمیت رژیمی که ارتجاع و اسلام و ولایت فقیه و سرمایه آن را فرمانروایی می کند، حتی خورد و خوراک و خوابیدن و پوشش و اندیشیدن و خواب دیدن نیز سیاسی است. گزمه گان و اوباشان حکومتی اجیر شده، در لشگریان بسیج و در دستهه جات گله و گشت ارشاد، جیره خوارند تا حکومت و قوانین شرعی را درسیاست سرمایه، به یاری گیرند و راه رفتن و لباس پوشیدن و روابط  مناسبات اجتماعی، همه و همه زیر نظر حاکمیت سرمایه ی اسلامی مدیریت شود. تخطی از قوانین اسلام و سرمایه در چنین مناسباتی، از این روی مجازات دارد که  مشروعیت نظام را به چالش می کشند.. از این روی، همه چیز در جامعه ایران سیاسی است، به ویژه، قوانین جزایی و اساسی و حقوقی مربوط به زنان که در قرآن فرموله شده و ستون حکومت را بنیان نهاده است. برخورد به فعالیت های سیاسی که جای خود دارد. امثال او، چون با اساس و بنیان این حکومت و رژیم مشکلی ندارند، در این تلاش اند که سیاست زدایی کند و تنها با عناصرمورد نفرت مردم گاهی پرسش هایی به میان بگذارند تا به سود جناح دیگری هزینه شوند. اوهمانند دیگربه خارج گسیل شدگان حکومتی که برای تشکل یابی «اپوزیسیون» حکومتی، با برخورداری از تجربه و امکانات هواداران حکومتی از قماش «نگهدارها» و دیگر اصحاب بی بی سی و صدای آمریکا، شبانه روز در تلاش و دسیسه اند، تا در برابر هر کارزار و جنبشی  که کمی پایه های رژیم منفور و بحران زده ی سرما یه داری-  اسلامی را به لرزه در آورد بایستند.این عناصر، در اساس و بنیان با این مناسبات و نظام تضادی نداشته، و تنها خواهان تثبیت سیستم وهمخوان گردانی نرمهای حکومت اسلامی با روند جاری و عادی جهان سرمایه هستند تا با برخوردارای از قانون هم از«آخور و هم از توبره»، فقط کمی راحت تر بتوانند به برون و درون مرز آمد و شد کرده و همراه از آزادی های «غربی» از موهبت سودهای دلالی وسرقت هم بهره ای  بربایند و سرمایه ای نیز بگذارند. این شرایط، مناسبترین فرصتی است برای قارچ های حکومتی و از همین روی، رهنمود «آزادی های یواشکی»، ازسبد شعبده بازی بیرون می زند. به راستی «آزادی یواشکی» دیگر چه تز من در آوردی و سُخره ای بیخود و بی معنی و بی مزه ای است.
 آزادی با «یواشکی» در تضاد است، چرا نباید به زنان رهنمود داد که آشکارا به خیابانها بروند، و با یک حضور جمعی، حجاب اسلامی و سمبل خواری انسان را بردارند، به دور افکنند و در برابرستم مضاعف طبقاتی، دینی، علیه ارباب سالاری اعتراض کنند، وآزادی را فریاد زنند و جنبش رهایی بخش کارگری را پشتیبان شوند! از خیل کارگزاران سرمایه، هیچ انتظاری نیست تا چنین باشند.
زنان کمونیست ها می گویند، دیگر بس است ما این حکومت سرکوب و کشتار و زور و اسلام و استثمار و شکنجه را نمی خواهیم. از چه روی این عناصر می خواهند وضعیت به همین منوال بماند و در برهمین پاشنه ای بچرخد که از 35 سال پیش تا کنون چرخید است؟ چرا نمی خواهند کارگران با خواسته های طبقاتی خود و گرفتن سرنوشت خویش به دست خویش که در گرو نابودی سیستم سرمایه داری است به خیابان ها سرازیر شوند؟ چرا باید هر کسی در خانه خود" یواشکی" هر روز کشف حجاب کند و حجاب بر دارد، هیچ کس در خانه خود محجبه نیست.؟ آشکار است. رهنمود انحرافی منادیان سرمایه، برای انحراف زنان و کارگران و برای به پستی کشانیدن سطح و مفهوم مبارزه است . عناصر اصلاح طلب – نئو لیبرال، استاد و کارشناس به هدر دادن  انرژی اعتراصی و پتانسیل نیروی کارگران و ستمدیدگان جامعه بوده و از عوامل بقای این سیستم ضد بشری هستند. 
چه باید کرد؟ در پاسخ به این سئوال آشنای کمونیست ها باید گفت:
پاسخ ساده است: بورژوازی، با تمامی ابزار و نیروهای خویش، ترس از انقلاب و تغییرات زیر بنایی، فرهنگی- مذهبی و دیگر عناصر ضروری و نگهدارنده مناسبات را دارد، او طرفدار نظم کهنه است و از به میدان آمدن کارگران، زنان، و جوانان و ستمدیده گان در برآمدی سراسری و میلیونی وحشت دارد و به همین دلیل، با رهنمودهای انحرافی از قبیل " آزادی های یواشکی" سعی و وظیفه  در مهار کردن اعتراضات رادیکال، متراکم و انباشته شده طبقاتی و اجتماعی دارند.
ما ، کمونیست ها، زنان را به همراهی کارگران و تهی دستان شهر و روستا و دیگر لایه های فرودست، برای نابودی سیستم سرمایه داری و برقراری کمونیسم، به انواع اعتراضات آشکار و علنی و آگاهانه و رادیکال برای سرنگونی جمهوری اسلامی فرا می خوانیم. فریب عناصر ترمیم کننده و اصلاح کننده بورژوازی( اصلاح طلبان) را نباید خورد، کلیت رژیم باید از میان برود و به زباله دانی تاریخ سپرده شود، راه دیگری در این میانه نیست.
بورژوازی نئولیبرال، در واقع می کوشد، به شکل سازشکارانه ، سازش طبقاتی را میانجی باشد و اعتراضات توده ها را کانالیزه کند و در مجرای مسالمت آمیز، همانطور که تاکنون انجام داده است سوپاپ اطمینان سرمایه باشد و جناح دلخواه خود را جایگزین دولتی سازد که در سراشیب فروپاشی است.
هر چه مبارزه توده های کارگر و زحمتکش، زنان و جوانان علیه حکومت جمهوری اسلامی( با همه جناح های آن) گسترده تر شود، و بحران اقتصادی و فقر و بیکاری و استبداد و سرکوب و اعدام و نارضایتی در درون جامعه افزون تر باشد، اپوزسیون درون حکومتی و بورژوایی، خود را نه در کنار ستمدیده گان و استثمار شونده گان، بلکه در کنار استثمارگران و ستمگران می بیند. این جناح از سرمایه داران، بر آن است که درعین حال که به دادن شعارهای پوچ و تو خالی و بی خاصیت (آزادی های یواشکی) سرگرمی می سازد، در همان حال حکومت فلاکت بار و ارتجاعی اسلامی را از ضربات کاری و کشنده کارگران و دیگر بخش های معترض جامعه مصون دارد. در برابر و در پاسخ سرکوب و ارعاب و استبداد نباید در دام شعارها و اقداماتی بی اثر و بی خاصیت و آبکی  همانند «کمپین یک میلیون امضا»،عملیات اسب تروا و «آزادی های یواشکی» ووو افتاد. خشونت بورژوایی و ارتجاع را باید با قهر انقلابی پاسخ داد؛ و این اقدام مستقیم و کارگری، چیزی است که یک لیبرال تبه کار ایرانی، مثل مرگ از آن می ترسد و بی دلیل هم نیست، انقلاب کارگری برای او به منزله ی نابودی و محو حاکمیت، طبقه و ایدئولوژی و فرهنگ منفور و پوسیده اوست.

پیش به سوی سازمان یابی و تدارک انقلاب سو سیالیستی
 شرکت سراسری و گسترده کارگران و توده های زحمتکش با خواست های طبقاتی – انقلابی!
مبارزه با رفرمیسم و سازشکاری از هر نوع و نهاد!
پیروز باد سرنگونی سوسیالیستی حکومت جمهوری اسلامی با تمام جناح ها و باندهای آن!
زنده باد کمونیسم !
بنفشه کمالی

22- 05- 2014


 -  گفتکوی شبکه دو تلویزیون من و تو با معصومه علی نژاد قمی


منبع: پژواک ایران

گفتگو با جهانشاه بختیار، "جاسوس سیا و موساد"

گفتگو با جهانشاه بختیار، "جاسوس سیا و موساد"

نوشتۀ ناصر اعتمادی
جهانشاه بختیار در کتابی که به تازگی در فرانسه منتشر کرده گفته است که طی سالهای متمادی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران برای سازمان های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل جاسوسی کرده است. او از جمله گفته است : نه فقط نظام پولشویی جمهوری اسلامی ایران را در خارج برملا کرده ام، بلکه اسامی مأموران اطلاعاتی رژیم ایران را در اختیار سرویس های اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا گذاشته ام.

گفتگو با جهانشاه بختیار، جاسوس سیا و موساد
 
14/06/2014 by ناصر اعتمادی
جهانشاه بختیار، نوۀ شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر نظام پادشاهی در ایران، در کتابی که به تازگی در فرانسه در دویست صفحه و با عنوان "من، ایرانی، جاسوس سیا و موساد"، منتشر کرده دلایل و گوشه هایی از اقدام خود را به عنوان جاسوس دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل توضیح داده و به ویژه از دلبستگی عمیق اش نسبت به شاپور بختیار سخن گفته است.
در کتابش جهانشاه بختیار تصریح نموده که به خونخواهی قتل پدربزرگش و به منظور ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران به جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا روی آورده است.
در گفتگویی اختصاصی با رادیو بین المللی فرانسه، جهانشاه بختیار انگیزه ها، دلایل و اهداف خود را از اقدام جاسوسی و همچنین انتشار کتابش در این باره بیان کرده است.