۱۵ اسفند ۱۳۸۷
جنبش جهانی ضد تهاجم اسرائیل، یک جنبش ضد بنیادگرایی مذهبی (چه یهودی، چه اسلامی) نبود، این جنبش، جنبشی بود که در درجه اول جنگ نابرابر را برجسته کرد و سپس برای رسیدن به آتش بس و خلاصی یک و نیم میلیون نفر انسان، برضد اسرائیل وارد کارزار شد تا از طریق خیابانها توازن قوا را به نفع نیروی ضعیف و مورد تهاجم برهم زده و نهایتا کار به صلح و آتش بس برسد،…
فرهنگ توسعه
به خاطر دارم که آقای چالنگی، مجری برنامه تفسیر خبر در صدای آمریکا گفت که حماس توانسته است خیابانهای جهان را با خود همراه کند (نقل به مضمون) ، از سوی دیگر خانم لیونی، وزیر امور خارجهی اسرائیل، نیز از جامعه بین المللی میخواست از فشارهای خود بکاهند و به اسرائیل فرصت دهند تا کار حماس را بسازد. در این میان بسیاری از روسای دول مختلف جهان وارد ماجرا شدند. تقریبا تمام آنها با دولت اسرائیل از یک سو و با محمود عباس از سوی دیگر وارد مذاکره شدند و تقریبا هیچ یک از این دول، حماس را به عنوان یک طرف درگیری به رسمیت نشناخت و با آن وارد مذاکره نشد. همهی این دولتها همان شرط و شروطی که دوستان منتسب به چپ ما خواستار آن بودند را در کنفرانسهای مطبوعاتی مشترک اعلام کردند، لحن این بیانیهها کمابیش چنین بود که طرفین به خشونتها پایان دهند و به جنگ خاتمه داده و یا حداقل آتش بس اعلام کنند. واقعیت نشان داد (محک زد) کسانی که از این موضع سخن میگویند در حقیقت باید محمل عملی نظراتشان را در اقدامات این دولتها جستجو کنند. و اما در خیابانها چه خبر بود؟ در خیابانها نوک تیز حمله به سمت اسرائیل بود.
در برخی موارد از حماس حمایت میشد و در برخی موارد دیگر صرفا به اسرائیل حمله میشد. حمله یک جانبه در خیابانها، دولتها را وادار به مداخله جهت برقراری آتش بس کرد، آن هم به شیوه و سیاقی که چند خط بالاتر شرح آن رفت. جنبش جهانی ضد تهاجم اسرائیل، یک جنبش ضد بنیادگرایی مذهبی (چه یهودی، چه اسلامی) نبود، این جنبش، جنبشی بود که در درجه اول جنگ نابرابر را برجسته کرد و سپس برای رسیدن به آتش بس و خلاصی یک و نیم میلیون نفر انسان، برضد اسرائیل وارد کارزار شد تا از طریق خیابانها توازن قوا را به نفع نیروی ضعیف و مورد تهاجم برهم زده و نهایتا کار به صلح و آتش بس برسد، البته، آتش بسی که اسرائیل نتواند نهایتا پایان ماجرا را به سود خود مصادره کرده و خود را پیروز بنامد. که صد البته، این نکته آخری نکتهای کلیدی است. واقعیت نشان داد (محک زد) اقدامات جنبش جهانی ضد تهاجم اسرائیل، در عمل کمک شایانی به برقراری آتش بس کرد و در عمل اجازه نداد اسرائیل این الگو را در جهان جا بیاندازد که با توحش میتوان پیروز شد. و اما در مورد آن رفیق از حزب کمونیست اسرائیل که بخشی از سخنانش مورد استناد کسانی که خود را منتسب به چپ میکنند قرار گرفت، باید گفت: درود بر شرافتتان که علیه این رژیم دژخیم نژادپرست قد علم کردید.
لنینیسم به ما آموخته است که همواره باید تحلیل مشخص از شرایط مشخص ارائه داد. در مقاله “موجوداتی بیربط در بحبوحه حادثه” در ابتدای نوشته، گفتم باید فهمید که کلمه و ترکیباتی نظیر “جنگ نیابتی” یعنی چه؟ و در شرایط مشخص حمایت از چه جریانی را معنی میدهد. تصور میکنم که این متد لنینیستی، اظهارات آن رفیق از حزب کمونیست اسرائیل را رمز گشایی کند.
واقعیت این است که اینان در اسرائیل زندگی میکنند. محدودیتها را باید در نظر گرفت. حزب کمونیست اسرائیل عملا به جنبش ضد تهاجم اسرائیل پیوست. انتقادی از ماجراجویی حماس صورت میگیرد، اما صدها برابر از اسرائیل انتقاد میشود. این فرق دارد با سایتی که برای خالی نبودن عریضه یا هر هدف دیگری بیانیه ضد اسرائیلی حزبی که خود را متمایل به آن میداند را همراه با یکی دو مقاله دیگر درج کرده به همان بسنده کرده تا ماجرا پایان یابد و بعد شروع به انتقاد از کسانی میکند که نوک پیکان حمله را به سوی اسرائیل گرفتند و از افراطیگری حماس چیزی نگفتند. نه دوست من، شما عملا به جنبش جهانی ضد اسرائیل نپیوستید و وارد گود نشدید. فاصله شما با حزب کمونیست اسرائیل از زمین تا آسمان است (البته در این مورد). و البته این موضوعی است مربوط به خود شما . ماجرا آنجا حاد میشود که به آنان که در جنبش جهانی ضد تهاجم اسرائیلی شرکت داشتهاند حمله برده و آن ها را مورد سرزنش قرار دادهاید، آن هم در زمانی که به تناسب کنش و فعالیت فکری، عملی و رسانهای تان صلاحیت این کار را ندارید. میگویید چرا ندارم؟ در تمام مدت نسل کشی در غزه خود شما یک نوشته یا مقاله ای ترجمه نکردید که بازتابی از دیدگاههایتان باشد. این نشان دهنده چیست؟ نشان دهنده حضور فعال شما در واقعه است؟ و آیا این مساله، هم اکنون یکی از همان واقعیتهای محک خورده محسوب نمیشود؟
در برخی موارد از حماس حمایت میشد و در برخی موارد دیگر صرفا به اسرائیل حمله میشد. حمله یک جانبه در خیابانها، دولتها را وادار به مداخله جهت برقراری آتش بس کرد، آن هم به شیوه و سیاقی که چند خط بالاتر شرح آن رفت. جنبش جهانی ضد تهاجم اسرائیل، یک جنبش ضد بنیادگرایی مذهبی (چه یهودی، چه اسلامی) نبود، این جنبش، جنبشی بود که در درجه اول جنگ نابرابر را برجسته کرد و سپس برای رسیدن به آتش بس و خلاصی یک و نیم میلیون نفر انسان، برضد اسرائیل وارد کارزار شد تا از طریق خیابانها توازن قوا را به نفع نیروی ضعیف و مورد تهاجم برهم زده و نهایتا کار به صلح و آتش بس برسد، البته، آتش بسی که اسرائیل نتواند نهایتا پایان ماجرا را به سود خود مصادره کرده و خود را پیروز بنامد. که صد البته، این نکته آخری نکتهای کلیدی است. واقعیت نشان داد (محک زد) اقدامات جنبش جهانی ضد تهاجم اسرائیل، در عمل کمک شایانی به برقراری آتش بس کرد و در عمل اجازه نداد اسرائیل این الگو را در جهان جا بیاندازد که با توحش میتوان پیروز شد. و اما در مورد آن رفیق از حزب کمونیست اسرائیل که بخشی از سخنانش مورد استناد کسانی که خود را منتسب به چپ میکنند قرار گرفت، باید گفت: درود بر شرافتتان که علیه این رژیم دژخیم نژادپرست قد علم کردید.
لنینیسم به ما آموخته است که همواره باید تحلیل مشخص از شرایط مشخص ارائه داد. در مقاله “موجوداتی بیربط در بحبوحه حادثه” در ابتدای نوشته، گفتم باید فهمید که کلمه و ترکیباتی نظیر “جنگ نیابتی” یعنی چه؟ و در شرایط مشخص حمایت از چه جریانی را معنی میدهد. تصور میکنم که این متد لنینیستی، اظهارات آن رفیق از حزب کمونیست اسرائیل را رمز گشایی کند.
واقعیت این است که اینان در اسرائیل زندگی میکنند. محدودیتها را باید در نظر گرفت. حزب کمونیست اسرائیل عملا به جنبش ضد تهاجم اسرائیل پیوست. انتقادی از ماجراجویی حماس صورت میگیرد، اما صدها برابر از اسرائیل انتقاد میشود. این فرق دارد با سایتی که برای خالی نبودن عریضه یا هر هدف دیگری بیانیه ضد اسرائیلی حزبی که خود را متمایل به آن میداند را همراه با یکی دو مقاله دیگر درج کرده به همان بسنده کرده تا ماجرا پایان یابد و بعد شروع به انتقاد از کسانی میکند که نوک پیکان حمله را به سوی اسرائیل گرفتند و از افراطیگری حماس چیزی نگفتند. نه دوست من، شما عملا به جنبش جهانی ضد اسرائیل نپیوستید و وارد گود نشدید. فاصله شما با حزب کمونیست اسرائیل از زمین تا آسمان است (البته در این مورد). و البته این موضوعی است مربوط به خود شما . ماجرا آنجا حاد میشود که به آنان که در جنبش جهانی ضد تهاجم اسرائیلی شرکت داشتهاند حمله برده و آن ها را مورد سرزنش قرار دادهاید، آن هم در زمانی که به تناسب کنش و فعالیت فکری، عملی و رسانهای تان صلاحیت این کار را ندارید. میگویید چرا ندارم؟ در تمام مدت نسل کشی در غزه خود شما یک نوشته یا مقاله ای ترجمه نکردید که بازتابی از دیدگاههایتان باشد. این نشان دهنده چیست؟ نشان دهنده حضور فعال شما در واقعه است؟ و آیا این مساله، هم اکنون یکی از همان واقعیتهای محک خورده محسوب نمیشود؟