۱۳۹۲ آبان ۳, جمعه

آقای رجوی! شما مسوول مرگ خاموش اعتصابيون در ليبرتي هستید



مهناز قزلو


براستي كدام عقل سليم مي پذيرد شما صد مجاهد را قرباني نجات هفت نفر كنيد؟


با نگاهي به تحليل ها، گفته ها و ادعاهاي شما در سال هاي اخير اين پرسش پيش مي آيد كه شما چگونه 

اينهمه تناقض را با خود حمل مي كنيد. چرا بر ادعاي خود درگذشته مبني بر مخير كردن افراد به ترك عراق 

متعهد نمانديد. مگر مبارزه يك انتخاب نيست. چرا در نشست های “حوض” در سال هفتاد و چهار به مجاهدین 


اخطار دادید که خروج از سازمان ممنوع است. این چگونه ادبیاتی ست که شما باب کردید; "مجاهد اقساطی و 

مدت دار با اتمام تاریخ مصرف نداریم". مگر آنها كالا هستند، مگر شما مالک جان دیگران هستید. نکند واقعن 



باورتان شده خدایگان هستید. حتا افراد را تهديد كرديد در صورتی که بخواهند از سازمان جدا شوند به جرم این 


تقاضا باید ۲ سال سلول انفرادی در خروجی اشرف و همچنین به دلیل ورود غیرقانونی به عراق ۸ سال نیز 


زندان ابوغریب را ناگزير باید تحمل کنند. شما اشرف را "مثلث برمودا" مي خوانديد. چرا؟ چرا سر میله های 


سیم خاردار در "اشرف" رو به داخل بود، مانند زندانها! شما در پی دفاع از قرارگاه "اشرف" نبودید، هراس شما 


از گریز افراد درون "اشرف" بود. شما براي مجبور كردن افراد به ماندن، با دولت عراق نيز به توافق رسيده 

بوديد. چرا آنان كه ديگر مايل به ماندن با شما نبودند به رژیم ایران تحویل مي داديد؟ در مقطعی هم برای 


اجتناب از انحلال "اشرف"، در کمال بی خردی، حتا خودکشی جمعی را توصیه کرده و از سر بی دانشی توجیه 

ایدئولوژیک نیز کرده بودید. آیا نمی توان اعتصاب حاضر را ادامه ی رویه ی نابخردانه ی خودکشی جمعی 


دانست. اينها بخشي از پرسش هايي است كه در برابر شماست و موظفيد و بايد به آن پاسخ دهيد. تاريخ 


هرگز 



نه فراموش خواهد كرد و نه خواهد بخشيد. اينها اعمالي است كه هر كس به جرم ارتكاب آن محاكمه مي


شود، چرا شما مستثنا باشيد.


سه دهه است كه هر سال را سال سرنگوني اعلام مي كنيد از اين حماقت دست برداريد، وقتی این همه 

اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کنید. پس از خلع سلاح و 

تخليه ي "اشرف" با معضل ليبرتي مواجه شديد. قبول كنيد شرايط جديد، استراتژي هاي نو طلب مي كند. 

"اشرف" برچيده شد با بهاي گزاف از دست رفتن جان هاي دهها انسان و سال هاست شاهد اين چرخه ي 

بيهوده و بي حاصل هستيم، چرا؟ بپذيريد كه توان و صلاحيت رهبري را نداريد، از اين خودخواهي و قدرت 


طلبي 



ابلهانه دست برداريد. تا همين جا هم شما اشتباهات فاجعه باري مرتكب شده ايد.



امروز "کانون استراتژیک نبرد"! برچيده شده است. چرا در پي نجات جان بازماندگان نيستيد؟ آیا واقعن معتقدید


ماندگاری افراد در عراق به سرنگونی رژیم کمک می کند. پس از سه دهه بايد اين را ديگر متوجه شده باشيد، 


شما فقط مانع مبارزه شده و همچون سد عمل کرده اید. ارتش آزاديبخشي كه قرار بود مردم را نجات دهد، 


خود امكانات، وقت و نيروي عظيمي راپيوسته طلب كرده تا آن را از اين بن بست مرگ آفرين برهانند. شما 


هنگام ورود به عراق می گفتید اگر بخواهیم طولاني مدت در عراق بمانیم نابود خواهيم شد. چرا مانديد و بر 



چنان ماندن پرهزينه و بي حاصل لجاجت كرديد. اما... نه! شما بر ماندن باور نداشتيد وگرنه خود بدون "اشرف



نشانان" به ساحل امن عزيمت نمي كرديد. حقيقت اين است كه شما آنها را تنها گذاشتيد. آنچه شما در 



ي شرم آور خود داريد، شارلاتانيزم ناميده مي شود. تا لحظه اي كه نيروهاي فرانسوي مريم رجوي را دستگير


نكرده بودند، چنين وانمود کرديد كه در كنار آنها هستيد. آيا اين تا چه اندازه صادقانه بود؟ 



نيروهاي فرسوده و بدون سلاح و بدون هيچ انسجام سياسي و نظامي كه به عنوان پناهنده در زندان ليبرتي 


بسر مي برند چگونه مي خواهند رژيم را سرنگون كنند و با اين وصف كه متاسفانه عين واقعيت است، اساسن 

چه اصراري بر حضور آنان در عراق داشته و همچنان دارید؟ ارتشي بي سلاح و بي فرمانده و التزام كتبي فرد


 فرد آنان به پرهيز از مبارزه ی مسلحانه و البته هر نوع خشونت! در عمل چه کاری از آن برمی آید. نیرویی 


فرسوده و ناتوان كه حتا قادر به حفاظت خود نيست نه تنها نمي تواند رژيم را سرنگون كند، بلكه بايد هر چه 


سريعتر راه نجاتي برايش تدبير كرد. در حالي كه اندك امكان و چشم اندازی براي بازگشت به "اشرف" نيست 



اين اصرار واقعن به چه منظور است. چرا به دنبال راهکار جدی و جدید مبتنی بر واقعیات نیستید؟ چرا امکانات 


مالی و تبلیغی سازمان را به بازگشت لیبرتی به "اشرف" هدر می دهید.



مگر نه آنكه اصل بر تحليل مشخص از شرايط مشخص است، به نظر مي رسد شما درك و شناخت درستي 
از 

شرايط هيچگاه نداشته ايد. در شرایط جدید، عراق از وجود مجاهدین مستقر در عراق به عنوان برگ برنده و 



كسب امتياز در مذاکرات و یا تنظیم هر نوع رابطه با رژیم جمهوری اسلامی بهره مند می شود. چطور اين را


متوجه نیستید و يا هستيد و به روي مبارك خود نمي آوريد؟ شما در غيبت امام زماني خود از تمامي مختصات 


و پارامترهاي زمان دور افتاده ايد. مضحكه ي خاص و عام شده ايد. چرا به خودتان نمي آييد. بيمارگونه دچار 


توهم ايد. در حال حاضر، امام زمانی با قدمتی معتبرتر از شما قادر نیست از چاه برون آید و گره از مشکل 


خویش گشاید. شما دیگر در کدام چاه فروشده اید؟ هیچ ميدانيد ديگر كم كم شما را امام عليه السلام و 


حضرت 


صلوات الله لقب داده اند (البته به طنز) .... پس ظهور كنيد!



عصر معجزات غيرعلمي گذشته. ما در عصر ديگري زندگي مي كنيم، عصر تكنولوژي هاي شگفت انگيز و نه 


عصر رسولان بي خرد و بي مايه، عصر سمبل هاي بي زماني شايد و نه امام زماني، بي ترديد. شما فاقد 


توانايي لازم در شناخت شرايط و تحليل وضع موجود هستيد. در شگفت ام... يعني يك نفر هم از نزديكان شما 


نيست كه از اين بلاهت شما را برهاند.


مريم رجوي در یک سخنرانی در روز شنبه ١٩ اکتبر در پاریس گفت:  هم چنان که پیش از این گفته‌ام، هدف 


واقعی رژیم، این نیست که مجاهدین، لیبرتی یا عراق را ترک کنند؛ هدف این رژیم، تسلیم یا نابودی فیزیکی 



مجاهدین است." !! سوال اين است؛ با علم و اعتراف به اين حقيقت چرا پس بر ماندن اصرار دارید؟ و هیچ 


اقدام



جدی در جهت آن انجام نداده و نمی دهید.



ادعا كرده ايد مدارک قابل ارائه در دادگاه های بین المللی دارید مبنی بر اینکه گروگانها در بغداد به دست دولت 

مالکی اسیر بوده و در معرض استرداد به ایران هستند. اگر اینچنین است چرا از طرح دعوی حقوقی با استناد 


به مدارک مذکور تاکنون خودداری کرده اید؟ آيا عدم اقدام جدی از طرف شما براي جان هفت مجاهد جاي 


سوال، ابهام و شبهه برجای نمی گذارد.

اگر چنين است كه دولت هاي غربي در پذيرش ساكنان ليبرتي اهمال مي كنند به جاي پرداخت بودجه اي 


هنگفت برای پخش يك آگهي از تلويزيون "سي ان ان" آمريكا که صرفن تاكيد بر نجات هفت گروگان دارد، چرا با 

صرف همان بودجه افكار عمومي را متوجه ی نجات سه هزار ساكن ليبرتي نمي كنيد که بنا به کنوانسیون 


چهار ژنو تحت حفاظت محسوب میشوند. آيا قصد داريد آن هفت نفر را از زندانی بیرون آورده و دوباره به زندان 


ليبرتي منتقل كنيد. اين تا چه اندازه عاقلانه يا خيرخواهانه است.


در شرایط فعلی که کشور عراق برای حتا خود شهروندانش محلی امن نیست، شما به جای درخواست انتقال


فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث، درخواست هایی را مطرح می کنید که به هیچ وجه سنجیده نیست. طرح 


درخواست دیوار حفاظتی، استقرار کلاه آبی ها و امثال آن آیا تاکنون کمکی به حفظ امنیت ساکنان لیبرتی 

کرده 

است. گویا به عمد قصد دارید جان افراد را به بهانه ها و تحلیل های نادرست و واهی بیش از پیش در معرض 


مرگ قرار دهید.



در پایان تاکید بر گزینه هایی است که پیش رو هستند تا شاید از مرگ حتمی ساکنین لیبرتی و اعتصابیون 


جلوگیری کند:


(١) کنفرانس مطبوعاتی علنی و حضوری مسعود رجوی با رسانه های بین المللی در اعتراض به عدم پذیرش 


و انتقال به کشور ثالث


(٢)  اعتصاب غذای مریم رجوی و مسعود رجوی در همین راستا



(٣) حضور فیزیکی مسعود رجوی و مریم رجوی و پیوستن به اعتصابیون در لیبرتی که بی تردید بازتاب 


گسترده 


و موثر در تحت الشعاع قرار دادن افکار جهانی ایفا خواهد کرد


(٤) ارائه مدارکی که ادعا می شود علیه رژیم در دست دارید و به کار گرفتن وکلا و طرح دعاوی حقوقی در 




دادگاه های صالحه



(٥) اعتصاب غذای اعضا شورای ملی مقاومت


(٦) حضور فیزیکی اعضا شورای ملی مقاومت در لیبرتی و پیوستن آنان به اعتصابیون



(٧) تاکید بر انتقال فوری ساکنین لیبرتی به کشور ثالث و نه بازگشت به ایران و یا اشرف


(٨) کمپین سراسری در اروپا و آمریکا برای انتقال هر چه سریعتر افراد به کشور ثالث


(٩) تشکیل کنفرانس برای محکوم کردن سیاست دول غربی (اروپا و آمریکا) و تاکید بر پذیرش ساکنان لیبرتی
مهناز قِزِلٌو


بیست و چهارم اکتبر دوهزار و سیصد و سیزده


Mahnaz_ghezelloo@hotmail.com

بهرام رحمانی: «نرمش قهرمانانه» در خارج و «سرکوب وحشیانه» در داخل!




پس از به قدرت رسیدن آخوند حسن روحانی و تشکیل کابینه امنیتی اش، چرخشی مهمی به ویژه در سیاست خارجی حکومت اسلامی به وجود آمد. از این رو، به طور کلی می توان گفت که سیاست کنونی حکومت اسلامی، «نرمش قهرمانانه در خارج و سرکوب وحشیانه» در داخل کشور است. به عبارت دیگر، حکومت اسلامی به دلیل بحران عظیم اقتصادیش و این که نرخ تورم در ایران به 45 درصد رسیده است اجبارا عقب نشینی کرده و پرچم تسلیم و سازش با غرب، به خصوص آمریکا (شیطان بزرگ) را برافراشته است تا بلکه ماشین سرکوب دولتی خود را سر پا نگه دارد. اما بر عکس در داخل کشور، رعب و وحشت فوق العاده ای را با افزایش اعدام های خیابانی و مستقر کردن گشت ارشاد در خیابان ها و تهدید مردم به ویژه زنان، راه انداخته است تا به تصور خود، جلو اعتراضات و شورش های احتمالی را بگیرد.
با وجود انبوهی از معضلات و مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران، روحانی و دولتش با تبلیغات انبوه رسانه ها، سعی دارند ریشه ها و علل اصلی این وضعیت را به مسیر تحرکات دیپلماتیک خود بکشانند تا از این طریق گشوده شدن روزنه هایی از تدبیر در وضعیت معیشتی مردم را به لغو تحریم های اقتصادی گره بزنند و هم چنان از مردم می خواهند در برابر مشکلات موجود صبور باشند.
اما سیاست داخلی و خارجی حکومت اسلامی ایران، با چالش های متعددی روبرو است. در داخل سانسور و سرکوب، فقر و فلاکت اقتصادی، گرانی و تورم و بی کاری امان مردم را بریده است. به جرات می توان گفت که کارد به استخوان مردم رسیده و جامعه در حال انفجار است. در سطح بین المللی نیز هرگونه تغییری در سوریه حکومت اسلامی را با مشکلات زیادی مواجه خواهد کرد و احتمالا تعادل سیاسی و توازن قوایش در منطقه به هم خواهد ریخت. در این میان، روشن است که کشمکش و دعواهای درونی جناح های حکومتی نیز تشدید خواهد شد.
از سوی دیگر، واقعیت ها به ما نشان می دهند که حکومت اسلامی، برای دست یابی به سلاح اتمی میلیاردها دلار ثروت جامعه ایران را بر باد داده و هنوز هم به جایی نرسیده است. اما این اقدام حکومت اسلامی، جامعه ایران را در معرض خطرات مهلکی چون محاصره اقتصادی و حتا احتمال حمله نظامی نیز قرار داده است.
تلاش های حکومت اسلامی برای اتمی شدن، از اواخر جنگ ایران و عراق، یعنی هنگامی که خمینی از موضع شکست در جنگ هشت ساله خانمانسوز ایران و عراق، قطعنامه 598 سازمان ملل را پذیرفت، اقرار کرد که جام زهر را سر کشید، آغاز شده است. خمینی که دیوانه وار سودای پان اسلامیسم و تشکیل یک امپراتوری جدید اسلامی را در سر می پروراند با شکست مفتضحی روبرو شده بود. از آن تاریخ، مساله اتمی شدن به دغدغه و مشغله سران حکومت و فرماندهان سپاه پاسداران تبدیل شده است.
در هر صورت هم اکنون حکومت اسلامی ایران در مقابل رقبای غربی اش پرچم سفید را بالا برده است. پرچمی که سیدعلی خامنه ای سردسته آدم کشان حکومت اسلامی به آن، لقب «نرمش قهرمانانه» است؟ سیاستی که باز هم هر چه بیش تر خون مردم را بمکند و آن را به رگ های در حال خشک شدن حکومت جهل و جنایت و ترور تزریق کنند.
در واقع این عقب نشینی «قهرمانانه»، به عبارت دیگر مفتضحانه حکومت اسلامی در مقابل رقبای غربی اش، ربط آن چنانی به منافع و خواسته های مردم ندارد. به یاد بیاوریم هنگامی که قبل از تحریم های همه جانبه سازمان ملل، حکومت اسلامی فقط از منبع فروش نفت خام درآمدهای کلانی داشت به سفره خالی کارگران و همه مزدبگیران دست دازی می کرد. به گفته خودشان، در همین هشت ساله گذشته، حکومت اسلامی با افزایش بی سابقه قیمت نفت در بازارهای جهانی، بیش از 700 میلیارد دلار درآمد داشت در حالی که باز هم مردم فقیر و فقیرتر شدند و گرانی و بی کاری و آسیب های اجتماعی نیز در خانواده ها، افزایش یافت. اکنون که به بحران های اقتصادی حکومت اسلامی مانند همه حکومت های سرمایه داری جهان، تحریم های بین المللی ایران و دزدی های سران و مقامات حکومتی نیز اضافه شده است. بنابراین، حتا اگر برخی تحریم های اقتصادی نیز لغو شوند باز هم تکه نانی بر سفره خالی کارگران و محرومان جامعه اضافه نخواهد شد. پس کارگران و مردم آزاده جامعه ما، نباید منتظر «معجزه نرمش قهرمانانه» آدم کشان و غارت گران و متجاوزان حکومتی بمانند. در نتیجه ضرورت کنونی و عاجل جامعه ما، این است که ما مردم، باید به فکر پیاده کردن طرح ها و نقشه عمل ها و سیاست های طبقاتی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خودمان با هدف برافکندن کلیت این حکومت جانی باشیم!
در حال حاضر، برخی از سران حکومت اسلامی، علاقه دارند با سرعت بیش تری روابط شان با آمریکا برقرار شود. اما برخی دیگر، با چنین سرعتی مخالفند. اما در مجموع می توان گفت در میان سران و مقامات رده بالای حکومت اسلامی، اختلاف چندانی بر سر برقراری روابط ایران و آمریکا وجود ندارد. اختلاف اساسی شان بر سر آن است که چه جناحی و چه کسانی سکاندار پیش برد این امر مهم باشد.
برای مثال، هاشمی رفسنجانی، با پیش کشیدن نظر خمینی مبنی بر مذاکره با آمریکا، در تلاش است «جام زهر» را به خامنه ای بخوراند. هم چنین به نظر می رسد روحانی، موفقیت سیاست خارجی خود را به چگونگی پیش رفت مذاکرات شان با آمریکا و گروه پنج به علاوه یک، گره زده است.
اخیرا بخشی از خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در وب ‌سایت رسمی او، از موافقت آیت ‌الله خمینی، بنیان‌ گذار حکومت اسلامی، با حذف شعار «مرگ بر آمریکا» حکایت دارد.
در این میان، کسانی چون لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی، به خاطره هاشمی رفسنجانی درباره شعار «مرگ بر آمریکا» واکنش نشان داده است. او، در سخن رانی روز یک ‌شنبه ۲۸ مهر 1391 خود در صحن علنی مجلس، گفت: «نقلی شد که طی نامه ‌ای به امام چندین مطلب منجمله مطلبی در رابطه با آمریکا ذکر شده بود و امام هم در این موضوع اقدامی ننمودند، سئوال این است طرح این مساله در رسانه‌ ها آن هم موضوعی که مربوط به سال ‌ها پیش است و رهبری زمان نیز در آن مورد تصمیم خود را گرفته بود چه خاصیتی دارد.»
لاریجانی، در ادامه سخنانش، اظهار داشت: «آیا در شرایطی که ما با صحنه بین‌ الملل داریم طرح این مسایل که موجب کشمکش درونی کشور می ‌شود و باعث سایش نیروها می ‌گردد چیزی جز ضرر برای ما قابل تصور است.»
او، افزود: «آیا این معنای غلط را به دیگران القا نمی ‌کند که نوعی دلدادگی و شیفتگی و ذوق‌ زدگی برای کار با آمریکا و غرب در نهان سیاست ‌ورزان و جریان رسانه‌ ای کشور مطرح است؟ و این تلقی غلط مایه گران فروشی در مذاکرات و بی‌عزتی در صحنه جهانی برای ما نیست؟»
لاریجانی، تاکید کرد: «بنده این گونه اقدامات را عقلا به ضرر منافع ملی کشور می‌دانم.» به گزارش خبرگزاری مهر، پس از پایان سخن رانی روز یک ‌شنبه علی لاریجانی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی با شعار «مرگ بر آمریکا» از سخنان او حمایت کردند.
لاریجانی، هم چنین ۲۲ مهر ماه در گفتگو با روزنامه «عصرایران»، در توضیح مصاحبه اخیر خود با «الشرق الاوسط»، مذاکرات هسته ‌ای ایران و گروه پنج به علاوه یک، گفت: «مجلس چنان چه احساس کند طرف ‌های قدرتمند رفتار دوگانه و غیرموجهی دارند در زمینه تنوع فعالیت‌ های هسته ‌ای، مقررات لازم را مصوب خواهد کرد.»
او، با اشاره به تعاملات دیپلماتیک با قدرت‌ های غربی تاکید کرد: «باید با سوء ظن به تعاملات دیپلماتیک آن ها نگریست و جای اعتماد کردن نیست.»
این اظهارات رییس مجلس شورای اسلامی، پس از آن بیان می‌ شود که ایران و ۱+۵ مذاکرات دو روزه ‌ای را در ۲۳ و ۲۴ مهر 1392- ۱۵ و ۱۶ اکتبر 2013 در ژنو سوئیس، پشت سر گذاشته و قرار است دور بعدی گفتگوها، 15 و 16 آبان 1392- هفتم و هشتم نوامبر 2013، بار دیگر در ژنو برگزار شود.
هشدار علی لاریجانی و سوء ظن او، در صورتی بیان می‌ شود که طرفین مذاکرات، فضای این گفتگوها را «مثبت» ارزیابی کرده و عباس عراقچی از اعضای بلندپایه مذاکرات اتمی نیز با ذکر این‌ که «طرف‌ های مذاکره مسیر پیشنهادی ایران را پذیرفته‌ اند، گفته است: «برای اولین بار بود که موفق شدیم وارد یک مسیر مشترک شویم.»
طرفین مذاکره کننده، برای اولین بار سعی دارند موضوعات مورد توافق شان را مخفی نگاه دارند. همین اظهارنظر لاریجانی نیز شایعات را بیش تر می کند. واقعیت این است که حکومت اسلامی ایران، از موضع ضعف و به دلیل بحران های فزاینده اش، مجبور به عقب نشینی شده به طوری که حاضر است امتیازات بزرگی نیز به رقبایش بدهد.
در همین زمینه، جی کارنی، سخن گوی کاخ سفید، گفته که طرح ارائه شده از طرف ایران در ژنو «بسیار مفید» است و دولت آمریکا آن را دارای آن سطحی از «جدیت و استحکام» می ‌بیند که پیش از این سابقه نداشته است. سخن گوی کاخ سفید گفت پیشنهاد ایران «تازه» بود. اما او، جزئیاتی در این مورد ارائه نکرد.
هم چنین برای نخستین بار پس از این مذاکرات، وزیر خارجه ایران و مسئول ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا که نماینده گروه ۵+۱ است، بیانیه‌ ای مشترک صادر کردند. در بخشی از این بیانیه آمده است «بر پایه فضای مثبت نخستین جلسه وزیران در نیویورک در تاریخ ۲۶ سپتامبر، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران كلیات طرحی را به عنوان مبنای مذاكرات ارائه کرد كه اعضای گروه  ۱+۵ آن را به عنوان ‪«مشاركتی مهم» در فرایند مذاكرات به دقت بررسی می‌ کنند.»
محمد ظریف، وزير امور خارجه حکومت اسلامی ايران، در فيس بوک خود نوشته است: «مذاکرات ژنو مفيد و سازنده بود. توافق هم کرديم که بحث ها محرمانه بماند. محرمانه ماندن مذاکرات به معنای واهمه داشتن از افشای محتوای آن نيست. اطمينان داشته باشيد که هيچ نگرانی در مورد اعلام عمومی آن چه در مذاکرات طرح شد نداريم.»
ظريف، روز جمعه ۲۶ مهر ماه به گزارش های منتشره در «برخی از رسانه های غربی» در خصوص جزئيات مذاکرات ايران و گروه ۱+۵ در ژنو واکنش نشان داده و گفته است که اين گزارش های «خيالی» است. او، در صفحه شخصی اش در فيس بوک درباره مذاکرات ايران و گروه ۵+۱ در  ژنو نوشت: «همه مطالبی که  برخی رسانه های غربی از قول منابع موثق ايرانی در مورد جزئيات خيالیِ طرح نوشته اند همه حدس و گمان است و هيچ کدام ارتباطی به طرح و بحث های جلسه ندارد.»
حکومت اسلامی ایران و کشورهای آمريکا، بريتانيا، روسيه، فرانسه و چين به همراه آلمان (گروه ۱+۵)، طی سال ها اخير کوشيده اند تا به توافقی برای مناقشه هسته ای حکومت اسلامی ايران دست يابند.
عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران، گفته که در مراحل آخر طرح پیشنهادی، ایران مساله اعطای اجازه به بازرسان برای بازدید سرزده از تاسیسات هسته ‌ای ایران نیز گنجانده شده است. این یکی از موضوعاتی‌ ست پیش تر کشورهای غربی برای «اعتمادسازی» خواستار اعطای آن شده بودند.
برخی رسانه ها، گزارش هايی  در خصوص پيشنهاد اخیر ايران به کشورهای گروه ۱+۵ برای حل مناقشه هسته ای اين کشور منتشر کرده اند. «المنانیتور»، به نقل از یک مقام ایرانی، نوشته بود که پیشنهاد هسته ای ایران به گروه ۱+۵ شامل دو مرحله است که در مرحل اول غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی را متوقف خواهد کرد.
وال استریت ژورنال نیز ادعا کرده است که جزئیات بسته پیشنهادی محمد ظریف در ژنو، «ادامه غنی سازی زیر 20 درصد و انتقال سوخت هسته ای به کشور ثالث ارسال شود.» ایران، هم چنین در حال بررسی ارائه پیشنهاد تعطیلی تاسیسات فردو در نزدیکی قم است.
پنج به علاوه یک، ماه گذشته با دیپلمات های ایران در نیویورک دیدار کرده بودند. این گروه، به ایران پیشنهاد پایان تحریم های پتروشیمی و فلزات گران بها را در مقابل توقف غنی سازی ۲۰ درصد و توقف فعالیت های فردو را داده است. هم چنین ایران، میله های سوختی مورد نیاز برای راکتور تحقیقاتی خود در تهران را از بازارهای بین المللی تهیه خواهد کرد.
ويليام لوئرز، ديپلمات سابق آمريكايی و مدير كنونی «پروژه ايران» که در نیویورک با ظریف و روحانی دیدار کرده، این اطلاعات را تایید کرده است.
البته در این میان سخنان اوباما رییس جمهور آمریکا مبنی بر این که تحریم ها تا زمان تغییر رفتار عملی ایران ادامه خواهد داشت و تمام گزینه ها در قبال ایران، از جمله گزینه نظامی هم چنان روی میز قرار دارد را، نباید به کلی فراموشی کرد. یعنی هر درجه که حکومت اسلامی، عقب نشینی می کند طرف مقابل خواهان امتیازات بیش تری می شود. برای مثال، رییس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، درباره تحریم های اقتصادی ایران، گفته است: «تحریم های اقتصادی، روحانی را وادار به مذاکره تلفنی کرد. این فشارها باید تا توقف کامل فعالیت های هسته ای ایران افزایش یابد.» یا «وندی شر من»، معاون ارشد وزیر امور خارجه آمریکا که نقش و تاثیر زیادی بر سیاست خارجی آمریکا دارد، گفته است: «اوباما از حق استفاده صلح آمیز سخن گفت نه «حق غنی سازی.» اوباما تاکید کرده است حکومت اسلامی ایران، باید تمام نگرانی های ما را برطرف سازد. روابط شان عادی نخواهد شد.
در هر صورت جزئیات بسته پیشنهادی ایران، هنوز معلوم نیست و به گفته ظریف و عراقچی و گروه پنج به علاوه یک، توافق کرده اند تا جزئیات این بسته، تا پایان مذاکرات محرمانه می ماند.
سئوال این است که در این بسته پیشنهادی ایران، چه مسایلی وجود دارد که باید از دید مردم ایران و جهان پنهان بمانند؟! حکومت اسلامی ایران، چرا در سال 2006، بسته پیشنهادی 5+1 رو دریافت کرد که یک سری قول ها و مشوق هایی مثل لغو برخی از تحریم های سنگین اقتصادی که تقریبا حدود سی سال هست بر جامعه مان سایه انداخته را نپذیرفت؟ در این طرح، از حکومت اسلامی ایران، خواسته شده بود که غنی سازی اورانیوم رو تعلیق کند که البته مقامات حکومت اسلامی نپذیرفتند.
برخی بندهای بسته و مشوق های 2008، عبارت بودند از: به منظور دست يابی به راه حلي جامع، دراز مدت و مناسب برای مساله هسته‌ ای ايران که با قطعنامه ‌های مربوط سازمان ملل متحد سازگار باشد، در تکميل پيشنهاد ارائه شده به ايران در ژوئن 2006 (تير ماه 1385) که هنوز به قوت خود باقی است، موارد زير به عنوان سرفصل ‌های مذاکره مابين کشورهای چين، فرانسه، آلمان، ايران، روسيه، بريتانيا و ايالات متحده آمريکا به همراه نماينده عالی اتحاديه اروپا، پيشنهاد می ‌شود، تا زمانی که ايران به شکل تصديق پذير تمام فعاليت های مربوط به غنی سازی و بازفرآوری خود را زير «او پی 19 (آ)» و «او پی 15» قطعنامه 1803 شورای امنيت سازمان ملل به حالت تعليق در آورد.
در راستای اين مذاکرات، هم چنين از ايران انتظار داريم که درخواست ‌های شورای امنيت سازمان ملل و آژانس بين ‌المللی انرژی اتمی(IAEA)  را اجابت کند. در مقابل چين، فرانسه، آلمان، روسيه، بريتانيا، ايالات متحده آمريکا و نماينده عالی اتحاديه اروپا اعلام آمادگی می ‌کنند:
- حق ايران را برای توسعه پژوهش، توليد و کاربرد انرژی صلح آميز هسته ‌ای مطابق با تعهدات پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای را به رسميت بشناسند.
- به محض ايجاد اطمينان از ماهيت کاملا صلح آميز برنامه هسته ‌ای ايران، با آن همان رفتاری را داشته باشند که با برنامه هر کشور فاقد سلاح‌ های هسته ‌ای در چارچوب NPT.
«- تاکيد دوباره برحق ايران نسبت به انرژی هسته ای برای مقاصد صرفا صلح آميز مطابق با تعهدات اين کشور در چارچوب پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای؛ - تامين کمک های مالی و تکنولوژيک لازم جهت استفاده صلح آميز ايران از انرژی هسته‌ ای و حمايت نسبت به از سرگيری پروژه‌ های همکاری فنی در ايران توسط آژانس بين‌المللی انرژی اتمی؛ - حمايت از ساخت نيروگاه های آب سبک منطبق با آخرين فن آوری روز؛ - حمايت از تحقيق و توسعه در انرژی هسته ای به موازات بازيابی تدريجی اعتماد بين ‌المللی؛ - تامين تضمين های الزام آور حقوقی عرضه سوخت هسته‌ ای؛ - همکاری در جهت مديريت سوخت مصرف شده و پسماند راديو اکتيو.»
در عرصه سیاسی، «- بهبود روابط شش کشور و اتحاديه اروپا با ايران و ايجاد اعتماد متقابل؛ - تشويق تماس و گفتگوی مستقيم با ایران؛ - پشتيبانی از ايران در جهت ايفای نقشی مهم و سازنده در امور بين‌ الملل؛ - ارتقای سطح گفتگو و همکاری درحوزه‌ های منع گسترش سلاح‌ های هسته ‌ای و موضوعات مربوط به امنيت و ثبات منطقه ‌ای؛ - کار با ايران و ديگر کشورهای منطقه در جهت ارتقای ترتيبات اعتماد سازی و امنيت منطقه‌ای؛ - ايجاد مکانيزم های مناسب مشاوره و همکاری؛ - حمايت از برگزاری يک کنفرانس درباره مسائل امنيت منطقه‌ ای.»
در مسائل اقتصادی، اجتماعی و توسعه انسانی  نیز «- در اختيار گذاشتن، در صورت نياز، کمک به نيازهای توسعه اقتصادی و اجتماعي و بشردوستانه؛ - همکاری/ حمايت فنی در حوزه هاي آموزشی مفيد برای ایران: حمايت از ايرانيان براي شرکت در دوره‌های آموزشی يا کسب مدارج علمی در حوزه هايی مانند مهندسی عمران، کشاورزی و مطالعات زيست محيطی.»
از شرایط مهم گروه پنج به علاوه یک، از جمله این است که حکومت اسلامی ایران، هر گونه شفاف سازی اعم از تصویب پروتکل الحاقی، کد ۳۱۱، نصب دوربین، بازدیدهای سرزده و... را بپذیرد. حکومت اسلامی ایران، هم چنین حکومت اسلامی ابتدا باید شفاف سازی های لازم را انجام دهد تا در نهایت پس از این شفاف سازی ها و تایید صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران، گروه پنج به علاوه یک به این نتیجه برسند که آیا ایران حق برخورداری از فناوری هسته ای را دارد یا خیر؟

به این ترتیب، همگان می دانند که فعالیت های تاکنونی حکومت اسلامی ایران، اساسا در راستای دست یابی به بمب اتم بوده است. زیر سران حکومت اسلامی، بر این تصورند که حکومت اسلامی با داشتن بمب اتم، در مقابل رقبایش با قدرت ظاهر می شود و بقای حاکمیت خود را تصمین می کند. بنابراین، پذیرش شرایط گروه پنج به علاوه یک، برای حکومت اسلامی گران تمام خواهد شد و به این سادگی ها پیش نخواهد رفت.
حالا بعد از حدود پنج سال، چه اتفاقی افتاده است که سیاست سران حکومت اسلامی در عرصه سیاست خارجی شان به این شکل تغییر کرده است؟ غیر از این است که زیرساخت های اقتصادی، انسانی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی را به حدی تخریب کرده اند که جبران آن ها، امکان پذیر نیست؟ آیا مهم موشک هوا کردن و بمب اتم داشتن بود؟ یا جلوگیری از خشک شدن زاینده رود و دریاچه ارومیه و غیره؟ آیا اشتغال مهم نبود؟ آیا تامین زیست و زندگی کودکان کار و خیابانی مهم نبود؟ آیا سرمایه گذاری در عرصه آموزش و پرورش و آموزش عالی و بهداشت و درمان مهم نبود؟ آیا ترمیم جاده ها که روزانه ده ها قربانی می گیرند مهم نبود؟ آیا خدمات شهری مهم نبود؟ آیا...
بی تردید هیچ کدام از این عرصه برای حکومت اسلامی ایران، نه تنها در سال های اخیر، بلکه از همان روزهای به قدرت رسیدنش هم مهم نبودند! آن چه که همواره در این سی و پنج سال مشغله و دغدغه اصلی و دایمی سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی را گرفته است ثروت اندوزی از هر طریقی و حفظ قدرت و حاکمیت به هر بهایی از جمله با جنگ و خونریزی، بربریت و وحشی گری، ترور و وحشت، شکنجه و تجاوز و اعدام بوده است!
پیامدهای سیاست ها و عملکرد اقتصادی حکومت اسلامی، اکنون بیش از هر زمان دیگر دامان اکثریت مردم جامعه ما را گرفته و تیم اقتصادی دولت روحانی، غیر از انتقادهای مکرر به دولت گذشته و اعلام برخی آمارهای اقتصادی، عملا هیچ اقدامی در راستای بهبود وضعیت مردم انجام نداده اند و چشم اندازی نیز برای چنین اقدامی وجود ندارد. این دولت نیز همانند دولت احمدی نژاد، سعی می کند ماشین دولتی را با سرکوب و اعدام و راه انداختن رعب و وحشت در جامعه، به حرکت درآورد. از این رو، بی کاری، گرانی و تورم و فقر در ایران، هم چنان مانند هیولای آدم خوار در مقابل مردم خودنمایی می کنند و هر روز بیش از روز پیش، جیب های مردم خالی تر و کودکان رنجورتر و ضعیف تر می شوند.
علی ربیعی وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت روحانی، که سابقه طولانی خدمت در ارگان های مخوف امنیتی و سرکوب و شکنجه و اعدام دارد، از «بحران بی کاری» سخن گفته و نسبت به بی کاری در میان جامعه فارغ‌ التحصیلان دانشگاهی هشدار داده است. حسن روحانی هم به تازگی اعلام کرده است که «تا زمانی که مشکل بی کاری در کشور حل و فصل نشود، هیچ یک از تصمیمات فرهنگی امکان تحقق نخواهد داشت و این در حالی است که ما در کشور با پدیده بی کاری جوانان تحصیل کرده نیز روبرو هستیم.»
به اقرار ربیعی، در حال حاضر ۴۳ درصد متقاضیان کار، فارغ‌ التحصیلان دانشگاهی هستند. اما او، عده ای از فارغ‌ التحصیلان دانشگاهی را عامل این بی کاری دانسته و گفته است: «عده‌ ای، برخی مشاغل را زشت می‌ دانند و می‌ خواهند که در شغل‌ هایی قرار بگیرند که عناوین آن ها خوب باشد.»
ربیعی، برای این که خیال خود و دولت شان را راحت کند مثال جالبی نیز زده است. او، یک محله قدیمی در جنوب تهران را مثال زده و گفته است: «حدود یک سال است که یک مغازه خیاطی در این محله به یک کارگر ساده نیاز دارد و هنوز نتوانسته جذب کند و اکنون کسی حاضر نیست وارد مشاغل پایین دستی شود. او، از تمایل به «کار شیک» سخن گفته و این که رییس ‌جمهور پیشنهاد داده تا وزارت کار اسم حرفه‌ ها را برای افزایش تمایل به حضور در آن «شیک» کند.
انگار ربیعی و روحانی از کره دیگری آمده اند و میلیون ها تحصیل کرده که به کارهای کاذبی چون دست فروشی، پادویی در بنگاه ها و فروشگاه ها و مغازه ها و غیره روی آورده اند را نه دیده اند و نه شنیده اند! یا میلوین ها جوان دیگر، از سر یاس و نامیدی و سرکوب و فقر و بی کاری، دچار انواع و اقسام آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد، تن فروشی، کلیه فروشی و غیره شده اند.
به علاوه کسی که تحصیل کرده است باید در رابطه با تخصص اش کار پیدا کند، «کار شیک» نامیده می شود؟ در کشوری که میلیون ها انسان بی کار و درمانده اند و حتا ارگان های بدن شان را می فروشند حق انتخاب کار دارند؟ کدام کار و کدام زمینه اشتغال؟ برای نمونه، در آمارهای رسمی آمده است که هم اکنون هزاران پزشک در ایران، بی کار هستند و به شغل هایی چون مسافرکشی و دست فروشی و پادویی در بنگاه های معاملاتی و غیره روی آورده اند ربیعی خبر ندارد که این چنین بی شرمانه به زخم بی کاران نمک می پاشد. آیا مسئول این همه وحشی گری در ایران، گرانی و تورم، زندان و شکنجه و اعدام، سرکوب سیستماتیک زنان، وضعیت دردناک کودکان کار و خیابانی، بی کاری و معضلات دیگر در جامعه، چه کسی است غیر از حکومت جهل و جنایت اسلامی؟!
 خبرگزاری حکومتی مهر، اخیرا با انتشار آماری از بی کاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ سال، بحران بی کاری فارغ التحصیلان دانشگاهی را یکی از مهم‌ ترین مشکلات یک دهه و نیم اخیر خانواده‌ های ایرانی می داند.
به گزارش این خبرگزاری، در فاصله سال های ۸۴ تا ۹۱ از مجموع 6/2 تا ۳ میلیون بی کار کشور، 7/1 تا حدود 2/2 میلیون نفر در سنین ۱۵ تا ۲۹ سال قرار داشته اند. به عبارت دیگر، کشور در ۸ سال گذشته در اوج تقاضای کارجویان برای کار قرار داشته و طبق گفته کارشناسان، فشار تقاضا برای ورود به بازار کار تا حداقل نیمه دهه ۹۰ نیز ادامه خواهد یافت.
به این ترتیب با استناد به آمارهای وزیر کار، از بیش از دو میلیون بی کارِ جوان، یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر تحصیلات دانشگاهی دارند. البته در آمارهای غیررسمی و واقعی، رقم بی کاران کشور را بیش از دو برابر آمارهای رسمی اعلام شده است.

حسین راغفر، اقتصاددان حکومتی و استاد دانشگاه، بی کاری جوانان و فارغ ‌التحصیل‌ ها را یک «خطر بزرگ اجتماعی» می ‌داند و وضعیت فعلی را با کشورهایی مانند تونس و لیبی، قبل از دچار شدن به بحران مقایسه می کند: «در حال حاضر نزدیک به ۴ میلیون دانش جوی مقاطع عالی در کشور داریم که سالانه یک میلیون نفر نیز به سیل ناخوشایند بی کاران می ‌افزایند. مهاجرت‌ های بی سابقه ای که به خصوص در این ۴ سال داشته ایم معلول همین علت است.»
او از «مصائب بزرگ اقتصادی» در طول ۸ سال گذشته با وجود «بزرگ‌ ترین درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز» انتقاد کرده و فساد مالی، اقتصادی و اداری را عامل افزایش تورم و بی کاری می‌ داند.
این اقتصاددان حکومتی، با بیان این که «مردمی را که به دنبال یافتن کار به هر دری می ‌زنند نمی شود به صبر دعوت کرد»، وجود «عزم سیاسی فراگیر» را چاره حل بحران بی کاری معرفی می‌ کند.
بنابراین، علاوه بر بی کاری میلیون ها انسان جویای کار در ایران، کم تر روزی است که اخراج کارگران، آن هم به شکل دسته جمعی، در گوشه رسانه ها به چشم نخورد.

هم زمان با تصویب کلیات طرح حذف یارانه‌ های سه دهک بالای درآمدی در مجلس، وزیر امور اقتصادی و دارایی اعلام کرد که اجرای طرح هدف مندی‌ یارانه‌ ها تاکنون حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه داشته است.
به گزارش خبرگزاری دانش جویان ایران (ایسنا)، علی طیب ‌نیا چهارشنبه اول آبان اعلام کرد که در دوره قبلی (ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد) بخشی از این کسری بودجه از طریق استقراض از بانک مرکزی و خزانه صورت گرفته است، اما دولت کنونی قطعا برای پرداخت ‌ها به استقراض از بانک مرکزی روی نمی ‌آورد و به منابع دیگری می ‌اندیشد.
طیب ‌نیا، هم چنین گفت که در حال حاضر بیش از 5/3 میلیون بی کار داریم و با توجه به این که تعداد زیادی از دانش جویان به زودی فارغ ‌التحصیل شده و به جمع جویای کارها اضافه خواهند شد این جمعیت به زودی به بیش از 5/8 میلیون نفر خواهد رسید.
او، تورم را دیگر چالش جدی پیش روی وزارتخانه تحت ریاست خود عنوان کرد و گفت: «با اعلام بانک مرکزی تورم نقطه ‌ای ما به بیش از ۴۵ درصد رسیده و با توجه به رکودی که ما در اقتصادمان شاهد آن هستیم درحال حاضر در مرحله رکود تورمی به سر می ‌بریم.»
طیب ‌نیا، با بیان این‌ که در اقتصاد ایران در حال حاضر در حالتی استثنایی قرار گرفته که هم با تورم مواجه است و هم با رکود تصریح کرد: «این مشکل دو سویه باعث شده دولت برای ارائه راهکار مناسب برای حل تورم با مشکل مواجه شود، از یک طرف ما اگر قصد داشته باشیم با سیاست‌ های پولی و یا مالی انقباضی تورم را کنترل کنیم رکود افزایش می ‌یابد و در مقابل اگر بخواهیم با سیاست‌ های انبساطی رکود را از بین ببریم به تورم کمک کردیم به همین دلیل نیازمند این هستیم که با استفاده از مجموعه ‌ای از ابزارها سعی کنیم در وهله اول تورم را از این شتاب خارج کنیم و با کمک ‌های خود اقتصاد ایران را از حالت رکود در بیاوریم.»
او، هم چنین گفت که «در بودجه ارائه شده توسط دولت (احمدی ‌نژاد)، کل بودجه حدود ۲۱۰ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده که از نظر ما حدود ۷۰ هزار میلیارد آن محقق نخواهد شد. به همین دلیل لازم است که اصلاحات لازم در بودجه صورت گیرد و ما می‌ توانیم منابع مورد نیاز طرح هدف مندی‌ را نیز در این اصلاحات بگنجانیم.»
محمد باقر نوبخت، سخن گوی دولت روحانی، گفته که دولت حسن روحانی برای پرداخت يارانه‌ های نقدی با هزار ميليارد تومان کسری بودجه روبروست و اين کسری بودجه تنها با «افزايش قيمت‌ها» تامين خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، محمدباقر نوبخت، معاون برنامه ‌ريزی و نظارت راهبردی ریيس جمهوری و سخن گوی دولت، شنبه ۲۰ مهر در تلويزيون دولتی ايران گفت که دولت از طرف مجلس «موظف» به افزايش قيمت‌ها شده اما اين موضوع تاکنون اتفاق نيفتاده است.
نوبخت، تاکيد کرد که «چند دهک ثروتمند بايد از قانون هدف مند کردن يارانه‌ ها حذف شوند» و خواستار «برخورد عادلانه و منطقی» با اين مساله شد.
سخن گوی دولت درباره قطع کامل يارانه‌ ها هشدار داده و گفته است: «اگر مطالبات به طور کافی صورت نگيرد، امکان روی دادن اين اتفاق وجود دارد.»
سخن گوی دولت، قبلا درباره افزايش قيمت حامل‌ های انرژی، گفته بود که اگرچه قيمت سوخت گران نمی ‌شود، اما قيمت آب، برق و گاز احتمالا افزايش خواهد يافت.
پيش از اين اسحاق جهانگيری، معاون اول حسن روحانی و محمدباقر نوبخت،‌ کسری بودجه دولت را بيش از ۷۰ هزار ميليارد تومان ارزيابی کرده بودند. 
حسین امیری خامکانی، سخن گوی کمیسیون انرژی مجلس نیز می ‌گوید: «دولت برای پرداخت یارانه‌ ها با کسری ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی مواجه است.» این نماینده مجلس شورای اسلامی، در گفتگو با ایلنا، با اشاره به این کسری بودجه، از دولت خواسته است تا برای تامین این کسری‌ ها یا راهی بیاندیشد یا این که از افزایش ‌قیمت ‌ها کمک بگیرد.
هم چنین بر اساس گزارش پایگاه اطلاع ‌رسانی ریاست جمهوری ایران، روحانی روز دوشنبه ۲۹ مهر در توضیح مشکلاتی که دولت او با آن مواجه است به بدهی ‌های کلانی اشاره کرد که از «دولت گذشته» به آن منتقل شده است.
او، گفت: «وقتی حجم بدهی‌های دولت گذشته به بانک‌ ها و بخش‌های خصوصی و پیمان کاران بر اساس بررسی های مجلس شورای اسلامی، بیش از ۱۸۰ هزار میلیارد تومان است، باید برای همراهی با دولت در حل مشکلات پیشگام بود و زمینه ‌های حل مشکلات را در حد مقدور فراهم کرد.» روحانی، شرایط اقتصادی کشور در برهه کنونی را «بسیار بد و بی‌ سابقه» توصیف کرده است.
پیش از این محمود احمدی ‌نژاد، در یکی از آخرین گفتگوهای خود با تلویزیون دولتی ایران ادعا کرده بود که او «تمام بدهی تاريخی دولت را صفر كرده است.»
به گفته او، «کشور بدهی خارجی دارد و مردم نیز به بانک‌ ها بدهی دارند اما دولت و بانک ‌های دولتی بدهی ندارند» و این که حسن روحانی «دولتی را تحویل می ‌گیرد که هیچ بدهی ندارد.»
مورد دیگر نیز موجودی صندوق توسعه ملی است که احمدی ‌نژاد آن را بالغ بر ۵۰ میلیارد دلار عنوان کرد، اما اسحاق جهانگیری، معاون اول حسن روحانی روز دوشنبه ۲۹ مهر گفت که موجودی این صندوق ۳۲ میلیارد دلار است.
در حالی که سعید مرتضوی، رییس سابق سازمان اجتماعی گفته بود دولت تمامی بدهی ‌های خود به این سازمان را پرداخت کرده است، وزیر کار دولت روحانی می ‌گوید که میزان بدهی دولت به سازمان تأمین اجتماعی «۵۰ هزار میلیارد تومان» پیش ‌بینی شده است.
علی ربیعی، وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی در گفتگو با سایت «خبرآنلاین» درباره این گزارش که بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی «۶۰ هزار میلیارد تومان» است، گفت: «الان نمی ‌توان در این باره نظر داد. باید تمام شرکت ‌ها و موسساتی که به عنوان بدهی به سازمان داده شده ارزش ‌گذاری شوند، اما پیش ‌بینی ما ۵۰ هزار میلیارد تومان است.»
او، افزود: «طبق قانون چون دولت باید سه درصد حق بیمه کارگران را پرداخت کند، بنابراین امکان صفر شدن بدهی دولت به تامین اجتماعی صفر است.»
در حال حاضر در کنار بدهی دولت به تامین اجتماعی، این سازمان به گفته ربیعی، خود نیز «۱۲ هزار میلیارد تومان» بدهی دارد و او، پیش ‌بینی می‌ کند که میزان بدهی‌ های سازمان تامین اجتماعی به «۱۴ هزار میلیارد تومان» برسد.

صندوق بین المللی پول، جدیدترین برآورد خود از میزان تولید ناخالص داخلی 188 کشور جهان را منتشر کرده است که بر اساس آن اقتصاد ایران با افت 160 میلیارد دلاری تولید ناخالص داخلی خود در سال 2013 مواجه خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری حکومتی «تسنیم»، دوشنبه 29 مهر ماه 1392 - 21 اکتبر 2013، این نهاد بین المللی میزان تولید ناخالص داخلی ایران بر اساس قیمت های جاری در سال 2012 را 548 میلیارد دلار اعلام و پیش بینی کرده است این رقم در سال جاری میلادی که کم تر از سه ماه به پایان آن باقی مانده است به 388 میلیارد دلار کاهش یابد.
بر اساس این گزارش، افت شدید تولید ناخالص داخلی ایران باعث سقوط 9 پله ای ایران در رده بندی بزرگ ترین اقتصادهای جهان خواهد شد و ایران که در سال 2012 در رده 21 از این نظر قرار داشت در سال جاری میلادی به رتبه 30 سقوط خواهد کرد.
برآوردهای صندوق بین المللی پول، نشان می دهد کشورهای امارات،‌ تایلند، استرالیا، آرژانتین، تایوان، بلژیک، لهستان، نروژ و سوئد در رده بندی بزرگ ترین اقتصادهای جهان در سال 2013، ایران را پشت سر می گذارند و در رتبه های بالاتری از ایران قرار می گیرند.
امارات که در سال 2012، سی امین اقتصاد بزرگ دنیا شناخته می شد در سال جاری به رتبه 29 ارتقاء پیدا می کند. تولید ناخالص داخلی این کشور در این سال 389 میلیارد دلار پیش بینی شده است.

از سوی دیگر، به گفته وزیر دادگستری دولت روحانی، «میزان جرائم از تعداد جمعیت بیش تر است.» خبرگزاری حکومتی مهر ۱۹ مهر ۱۳۹۲، به نقل از او، نوشته است که پرونده ‌های جرائم در کشور رو به تزاید است. معنای دقیق ‌تر این سخن این است که میزان متوسط پرونده جرم به ازای هر نفر بیش از یک است، در حالی که در گذشته کم تر از آن بوده است.
بسیار روشن و قابل لمس است که افزایش جرائم در ایران، ریشه در افزایش بی کاری، فقر، اعتیاد و ترک تحصیل و غیره دارد. به اقرار مسئولین قضایی حکومت اسلامی، تنها سه عامل فقر، اعتیاد و ترک تحصیل، می ‌توانند افزایش جرم در میان کسانی که با فقر مطلق درگیرند (چیزی حدود ۱۰ میلیون نفر)، از مواد مخدر استفاده می ‌کنند (چیزی حدود ۳ تا ۷ میلیون نفر بنا به آمارهای مختلف) و جوانان و نوجوانانی که از تحصیل بازمانده‌ اند (چیزی در حدود ۸ تا ۱۰ میلیون نفر) را تا حدودی توضیح دهد. این جمعیت حدود بیست میلیونی (در برخی اقشار فقر، ترک تحصیل و اعتیاد برهم افتادگی دارند)، آسیب ‌پذیرترین بخش در برابر جرم و جنایت هستند و زندان ‌های کشور و دادگاه‌ ها را بیش تر همین جمعیت پر می ‌کنند.

آخرین گزارش احمد شهید به مجمع عمومی سازمان ملل متحد، حکایت از ادامه روند نقض حقوق بشر در ایران و نگرانی جدی نهادهای ناظر از عدم بهبود این شرایط دارد.
این گزارش، عصر چهارشنبه 23 اکتبر 2013 - اول آبان 1392، در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرائت شد. احمد شهید، متن کامل آن را از طریق رسانه‌ های اجتماعی منتشر کرده است.
در گزارش شهید آمده که شرایط حقوق بشر در ایران، هم چنان دغدغه جدی ساز و کارهای مختلف ناظر حقوق بشر و مجمع عمومی سازمان ملل متحد است به‌ طوری که هیچ نشانه‌ ای از پیشرفت در این زمینه دیده نمی ‌شود.
این گزارش به جزئیات نمی‌پردازد، بلکه تنها زمینه ‌ای کلی از شرایط حقوق بشر در ایران ارائه می ‌دهد، شرایطی که از ویژگی ‌های آن «تبعیض جنسیتی در کنار نقض فراگیر و روش‌ مند حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» شهروندان توصیف شده است.
حکومت اسلامی ایران، تاکنون به درخواست ‌های مکرر احمد شهید برای سفر به ایران پاسخ منفی داده است. حتا محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران، شهید را به «ارتباط با گروه‌های تروریستی»، «تخلفات وسیع» و «جسارت به اسلام» در گزارش‌ های خود مهتم ساخته است.
شهید در ادامه گزارش خود می‌ گوید که شماری از سیاست ‌ها و قوانین از جمله قانون مطبوعات مصوب سال ۱۹۸۶ و قانون جرائم کامپیوتری مصوب سال ۲۰۱۰، هم چنان به صورت آشکار حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات تحت قانون بین ‌الملل را نقض می‌ کند.
او، هم چنین به گزارش‌ ها درباره وجود «۶۰۰ روزنامه ‌نگار ایرانی» ضدحکومتی اشاره می ‌کند و آن را نگران‌ کننده می‌ خواند. بحث درباره ۶۰۰ روزنامه ‌نگار ایرانی ضدحکومتی را حیدر مصلحی، وزیر سابق اطلاعات حکومت اسلامی ایران، اواخر سال گذشته به میان کشید و مدعی شد که ماموران امنیتی حکومت اسلامی، با شناسایی و دستگیری تعدادی از عوامل آن توانسته‌ اند به این شبکه ضربه بزنند. احمد شهید، می ‌گوید دست‌ کم ۴۰ تن از آنان در کنار ۲۹ وبلاگ ‌نویس و فعال اینترنتی در زندان به‌ سرمی ‌برند.
نابرابری جنسیتی، خشونت علیه زنان و تبعیض علیه اقلیت‌ های دینی و مذهبی، مانند بهایی‌ ها، مسیحیان، دراویش و اقلیت‌ های ملی مانند عرب ‌های خوزستان، کردها، بلوچ های سیستان و بلوچستان و نیز پناهندگان افغانی موارد دیگری است که گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر در ایران از آن یاد می‌ کند و حکومت اسلامی را به تداوم آن متهم می ‌سازد.
بخش دیگری از این گزارش، به پیامدهای ناگوار تحریم ‌ها بر مردم ایران اشاره دارد. کمبود دارو و کمیاب شدن داروهای خاص از جمله مواردی است که احمد شهید می‌ گوید در اثر تحریم‌ ها به مردم خسارت وارد کرده است. در این گزارش قید شده که بر اثر تحریم‌ ها داروهای سرطان، بیماری‌ های قلبی، تالاسمی، هموفیلی، ایدز  و دیگر بیماری‌ های خاص در ایران کمیاب شده است.
 هم چنین در این گزارش، از کمبود تجهیزات پزشکی در ایران سخن رفته است. احمد شهید، به نقل از  انجمن هموفیلی یادآور شده است که نزدیک به ۷ هزار بیمار هموفیلی در خطر کمبود دارو هستند.
وی، خاطرنشان کرده که تحریم ‌های بانکی به واردات کالاهای ضروری و بشردوستانه لطمه زده است. و در نهایت مورد دیگری که شهید به آن اشاره کرده تحریم صادرات بنزین به ایران است که چنان ‌چه او می ‌گوید «موجب افزایش آلودگی در ایران» شده است چرا که سوخت تولید داخل کم کیفیت است.
احمد شهید، در نهایت از حکومت اسلامی می‌ خواهد به نقض حقوق بشر با آزاد کردن زندانیان سیاسی و رفع این تبعیض ‌ها پایان دهد.

در حالی که روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی، ظاهرا هدف اصلی خود از حضور در انتخابات ریاست جمهوری را حل اشکالات و تصحیح اشتباهات دولت دهم در حوزه های مختلف خصوصا حوزه اقتصادی و معیشتی زندگی مردم اعلام کرده بود. به همین دلیل، مردم ایران، امروز نیز هم چون گذشته، عملا دیدند که تغییر دولت، صرفا تغییر جناح بندی های حکومت و تقسیم مجدد قدرت و ثروت جامعه است و ربط چندانی به منافع مردم و معیشت و آزادی های آن ها ندارد.
وزیر امور اقتصادی و رییس دفتر رییس جمهور در همان روزهای نخست استقرار دولت، از تدوین برنامه هایی برای بهبود شرایط معیشتی مردم در کوتاه مدت سخن به میان آوردند و وعده دادند با انتشار گزارشی از وضعیت اقتصاد کشور در 100 روز نخست پس از تنفیذ و تحلیف، اهم برنامه های دولت را برای کاستن از مشکلات معیشتی مردم در کوتاه مدت ارائه دهند.
اکنون و با گذشت این زمان وعده داده شده، نه تنها ذره ای از این وعده ها عملی نشده، بلکه، تورم و گرانی، بی کاری و فقر نیز رو به افزایش است. در چنین شرایطی، با شواهد و قرائن و ادله های محکم می توان گفت که سرکوب گری و دروغ گویی و ریاکاری و غارت گری و عدم توجه به وضعیت فلاکت بار مردم، تار و پود حکومت اسلامی را فراگرفته و هیچ دولتی و مسئولی و مقامی از آن مبرا نیست و به یک خصلت عمومی حاکمیت تبدیل شده است.
بی تردید گفتن این که «دولت با یک خزانه خالی و انبوه  بدهکاری روبرو است.» دردها و زخم های مردمی که به کمک های فوری نیاز دارند را درمان نمی کند و آن ها را به سوی مرگ تدیجی همراه با درد و رنج شدید سوق می دهد. این جمله را روحانی در آستانه مذاکرات ژنو در جمع دانشگاهیان گفته است. او، شبیه آن را در نیویورک در مقابل خبرنگاران آمریکایی عنوان کرده بود و گفته بود که «اوضاع اقتصادی ایران بدتر از آن است که من تصور می کردم.» او، هم چنین شب مذاکره ژنو، خبر داد که واریز یارانه ها به خاطر کسری هزار میلیاردی به تعویق افتاد. وزیر صنعت نیز همین شب مذاکره، نرخ واقعی ارز را 3000 تومان عنوان کرد. به قول یکی از رسانه های داخل ایران، خالی کردن مشت کشور در شب مذاکره با 1+5 چه معنایی می تواند داشته باشد؟ این نوع اظهارنظرهای اقتصادی، چه پیامی برای رقبای غربی آن ها و هم چنین چه پیامی برای مردم ایران دارد؟
مذاکره کنندگان ژنو، با چه پشتوانه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، در پشت درهای بسته و محرمانه مذاکره کردند؟ آیا گروه پنج به علاوه یک، چه پیشنهادی و تعهدی از مذاکره کنندگان ایرانی گرفتند که راضی به نظر می رسند؟ چرا نمایندگان و دولت حکومت اسلامی، جوهر اصلی این مذاکرات از مردم مخفی می کنند؟
چرا سران حکومت اسلامی، به ویژه روحانی، رفسنجانی و وزیر امور خارجه اش، این همه شیفته برقراری رابطه با آمریکا (شیطان بزرگ) شده اند و حتا خمینی را نیز از گور درمی آورند و شاهد مدعاهای خود می کنند؟ ریشه این شیفتگی در کجاست؟!
این که روحانی، یکی به نعل می زند و یکی به میخ و اسم آن را میانه روی می گذارد رسما و علنا ریاکاری ست و با واقعیت حاکم بر جامعه ایران سازگاری ندارد. امروز اکثریت مردم ایران، آگاه و هوشمند است از این رو، افکار عمومی در ایران را نمی توان به سادگی فریب داد؛ به خصوص که این افکار عمومی، هر لحظه و به طور روزمره شاهد تشدید وضعیت فلاکت بار اقتصادی مردم و سرکوب و وحشی عریان نیروهای حکومتی در خیابان ها هستند. مردم ایران، تجربه انقلاب 1357 و اعتراضات میلیونی سال 1388 را دارند و شاهد تحولات خیره کننده خاورمیانه و جهان هستند بنابراین، طبیعی است که مردم آزاده ایران، خود را برای دست زدن به تحولات سرنوشت ساز آماده کنند. این واقعیتی ست که در مقابل جامعه ما قرار دارد.
واقعیت های جاری جامعه ایران، به ما نشان می دهند که اکثریت مردم، با مشکلات اقتصادی جدی دست به گریبانند و این مساله بر بسیاری از ابعاد زندگی آنان اثر مخرب و منفی گذاشته است. میلیون ها کودک به جای این که راهی مدرسه شوند به اجبار و از فقر و نداری خانواده هایشان راهی بازار کار بی رحم، ستم گر و استثمارگر  سرمایه داری شده اند. با پذیرش این واقعیت، عقل و منطق حکم می کند تا مردم مستقیما خودشان برای حل این معضلات و مشکلات، چاره اندیشی کنند تا از این همه فشارهای اقتصادی و معیشتی و سیاسی، که بر دوش مردم سنگینی می کند، رها شوند. دیگر، بیش از این سکوت جایز نیست!
هم اکنون هسته اصلی قدرت و حاکمیت در ایران، به شدت در سیاست خارجی و اصلاح رابطه با آمریکا از طریق مذاکره، تجدید نظر کرده اند و عقب نشینی های جدی را از مدت ها پیش و قبل از به قدرت رسیدن روحانی آغاز کرده اند. بنابراین، هر کسی نیز به جای روحانی به قدرت می رسید کمابیش همین مسیری را می پیمود که روحانی در پیش گرفته است. فضاسازی برای حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و طرح نظرسنجی از مردم برای «مذاکره و رابطه با آمریکا»، نمونه هایی از تصمیمات بالاترین ارگان های حکومتی و در راس همه بیت سیدعلی خامنه ای است.
افزایش معاملات تجاری و واردات و صادرات برخی کالاهای بین ایران و آمریکا، به روشنی نشان می دهند که مذاکرات آن ها از مدت ها قبل از به قدرت رسیدن دولت روحانی آغاز شده است. با توجه به آخرین اعلام وزارت بازرگانی آمریکا، مبادلات تجاری این کشور با ایران در چهار ماه نخست سال ۲۰۱۳ میلادی با افزایش ۴۰ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل به ۱۲۰میلیون دلار رسید که ۱۱۸ میلیون دلار از این رقم شامل صادرات آمریکا به ایران بوده است و طبق آخرین آمار اعلامی از سوی گمرک حکومت اسلامی ایران، میزان صادرات ایران به آمریکا در چهار ماه نخست امسال، 524 هزار دلار و میزان واردات از آمریکا طی این مدت 43 میلیون و 233 هزار دلار بوده است.
به هر حال، برخی از مشکلات اقتصادی ایران، مانند تحریم ها منشا خارجی دارد. اما بخش عظیم و مهم این مشکلات، ریشه در داخل کشور و در سیاست های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی 35 ساله حکومت اسلامی دارند. در چنین موقعیتی، شاید حکومت اسلامی ایران با رقبای غربی خود، به توافقاتی برسند و برخی از تحریم های ایران لغو شود اما باز هم سهم مزدبگیران و محرومان جامعه جز درد و رنج، فقر و سیه روزی و سرکوب، چیز دیگری نخواهد بود. به علاوه این که دولت های غربی نیز هدف و مساله اصلی شان توافق با حکومت اسلامی و قطع فعالیت های اتمی آن و دیگر زیاده روی هایش مانند حمایت مطلق اش از حکومت سوریه، حزب الله لبنان و دخالت در امور داخلی عراق و افغانستان است. اگر چنین توافقی حاصل شود بی تردید دولت های سرمایه داری به اصطلاح دموکراتیک غرب، حتا حکومت اسلامی را به دلیل سرکوب مردم و شکنجه و اعدام محکوم نخواهند کرد. همانند حکومت عربستان.
بنا به گزارشات، تنها در هشت سال گذشته، حدود ۷۰۰ میلیارد دلار از درآمدهای کشور بر باد رفته و در دست عده ‌ای قلیلی متمرکز شده است. ریشه این مساله را باید در نهادها و ارگان ها و قوانین و مدیریت حکومتی مورد بحث و بررسی قرار داد. تمام ارگان های حکومت اسلامی و سران و مقامات و مسئولین و نزدیکان آن ها، عموما به فساد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتا اخلاقی آلوده اند و رشوه خواری، دزدی، سوء استفاده از مدیریت و قدرت نیز در میان آن ها عمومیت دارد.
البته قبل از دولت احمدی ‌نژاد نیز این وضعیت در جریان بود، اما یا منابع بادآورده تا این حد نبود و یا مخفی کاری بیش تری می شد. در دولت احمدی‌ نژاد، بسیاری از روحانیون نزدیک به قدرت، بیت رهبری، اعضای دولت، نمایندگان مجلس، استانداری ها، فرمانداری ها، شهرداری ها، قوه قضائیه، مدیران رده بالا، نیروی انتظامی، سپاه پاسداران، بسیج، آقازاده ها و نورچشمی ها و غیره، بیش ترین جرائم ناشی از فساد اقتصادی و سوء استفاده از قدرت را به خود اختصاص می ‌دهند. چرا که آن ها، آشکار و نهان به مراکز اصلی قدرت و به دست آوردن ثروت های باد آورده به آسانی دسترسی دارند.

به این ترتیب، تمامی شواهد و قرائن به ما نشان می دهند که در این چند ماهی که دولت روحانی، به قدرت رسیده، نه تنها کم ترین بهبودی در وضعیت زیست و زندگی و معیشت مردم به وجود نیاورده، بلکه با گماردن گشت ارشاد بر سر هر کوی و برزنی اختناق و سرکوب را در جامعه افزایش داده و رقم اعدام های مخفی و علنی نیز نسبت به گذشته بیش تر و هولناک تر و وحشیانه تر شده است.
در چنین شرایطی، توجه به یک نکته مهم و ضروری این است که اگر مردم منتظر عملی شدن وعده های روحانی باشند باز هم چون گذشته سرخورده شده و زندگی شان بیش از این نیز فلاکت بار خواهد شد. بنابراین، کارگران و محرومان جامعه، اگر با صدای بلند و رسا مطالبات و خواسته های خود را در کارخانه ها، مدارس، دانشگاه ها، ادارات، محلات، کوچه و خیابان فریاد نزنند و از کل حکومت اسلامی طلب کاری خود را محکم و قاطع مطالبه نکنند هیچ روزنه امیدوارکننده ای در مقابل شان گشوده نخواهد شد. چنین روندی برای به ثمر رسیدن، نیازمند آگاهی است نه صبوری!
از سوی دیگر، دولت را باید متوجه این واقعیت کرد که تحمل جامعه برای پذیرش این همه مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تلخ کامی ها، بی حد و مرز نیست! اگر دولت نتواند موثرترین راه حل ها و روش ها را برای حل معضلات و مشکلات مردم پیدا کند، حتا حامیان امروزی خود را نیز از دست خواهد داد. بنابراین، مردم باید هوشیارانه و آگاهانه عمل کنند و در مواجهه با فشارها و سرکوب ها، بیش از این صبور و محتاط نباشند. زیرا سکوت و پذیرش شرایط سخت و دهشتناک موجود، حاکمیت را هر چه بیش تر هارتر و وحشی تر و بی وظیفه تر می کند. چرا که سران حکومت، فکر می کنند در مقابل شان هیچ نیروی منتقد و معترضی وجود ندارد پس هر کاری که دل شان خواست انجام می دهند.
نهایتا حکومت اسلامی اسلامی ایران، ننگ بشریت است و به معنای واقعی، جایش گورستان تاریخ است. این امر مهم نیز تنها از عهده کارگران و مردم آزاده ایران برمی آید که با قدرت طبقاتی خودشان این حکومت را سرنگون کنند و جامعه نوینی بسازند که اصلی ترین وظیفه و معیار و ارزش مسئولین دولتی آن، احترام به حرمت و موجودیت انسان، تامین زیست و زندگی و آموزش و تفریح کودکان، بازسازی تخریبات و ویران گری هایی باشد که حکومت های پهلوی و حکومت اسلامی به بار آورده اند. جامعه ای که در آن، بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت، باورهای مذهبی و اختلافات سیاسی، همه شهروندان ساکن ایران، از حقوق یک سان و برابری برخوردار باشند!
سوم آبان ماه 1392 - بیست و پنجم اکتبر 2013