۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

● نسل کشی ملت فلسطین !



آلن پاپیه


برگردان احمد مزارعی


سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۷ مه ۲۰۱۱


15 می هر سال برای مردم فلسطین روز نکبت به حساب میاید هم اکنون در سراسرسرزمینهای اشغالی میان سربازان اسراییلی ومردم فلسطین درگیری جریان دارد . ترجمه زیر میتواند بطور بسیار کوتاهی پیدایش روز نکبت راتوضیح دهد.
مطلب زیر ترجمه ای از مقدمه کتاب « نسل کشی ملت فلسطین»ethnic cleansing of palestine است که توسط دکتر ایلا ن پا پیه تاریخدان اسرائیلی به رشته تحریر درآمده است. وی شهروند اسرائیل، یهودی و آلمانی الاصل می باشد که استاد مرکز « مطالعات خاورمیانه» در دانشگاه حیفا و رئیس هیئت امنای « انستیتوی امیل توما، برای مطالعات مسائل اسرائیل و فلسطین» در همین دانشگاه بوده است. وی یکی از پیشروترین استادان دانشگاه به حساب می آمد و تالیف کتابی تحت عنوان « جدل میان اعراب و اسرائیل در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۱» دلیل شخصیت برجسته این استاد است. اما تفکرات و شیوهء عملکرد این استاد مورد قبول مسئولان دانشگاه حیفا نبود. آلن پاپیه در سال ۲۰۰۷، دانشنامه یک تاریخ نویس اسرائیلی بنام «تیدی کاتس» را که در مورد قتل عام روستای طنطوره به پایان برده بود را مورد تائید قرار داد، اما روسای دانشگاه حیفا « تیدی کاتس » را مجبور به پس گرفتن دانشنامه خود و وادار به عذرخواهی نمودند. همچنین در این رابطه، دکتر آلن پاپیه را نیز از تدریس در دانشگاه خلع نمودند. اما حمایت دانشمندان و آکادمیسین های جهانی از پاپیه، بویژه حمایت استادان دانشگاههای انگلستان از پاپیه، و بدنبال آن تحریم دانشگاه حیفا از سوی این استادان، مسئولین دانشگاه حیفا را وادار نمود تا از تصمیم خود عدول نمایند. با این حال آلن پاپیه اسرائیل را ترک نمود و در انگلیس اقامت گزید. هم اکنون وی بغیر از تدریس در دانشگاههای انگلیس، به فعالیت های گسترده ای بهمراه نیروهای ترقیخواه فلسطینی و بین المللی برای کمک به مردم فلسطین مشغول است.


● نسل کشی ملت فلسطین


در تاریخ دهم مارس سال ۱۹۴۸، ۱۱ نفر از رهبران قدیمی صهیونیست که در میان آنها دو افسر جوان نیز دیده می شدند، آخرین جرح و تعدیل ها را در برنامه ای که به قصد «نسل کشی فلسطینی ها» تنظیم کرده بودند، بعمل آوردند. همان شب اینان فرمان خود را به واحدهای نظامی ارسال داشته تا برای انجام عملی این برنامه در مناطق وسیعی آماده شوند.


به همراه این فرمان ها، همچنین شیوه انجام کار نیز به طور دقیق توضیح داده شده بود که از چه شیوه هایی استفاده نمایند تا مردم را مجبور به ترک خانه هایشان نمایند و با ایجاد وحشت گسترده در میان ساکنان، محاصره و بمباران روستاها و مراکز مسکونی مردم، سوزاندن خانه ها، سوزاندن املاک و کالاهایشان، تخریب موسسات و مراکز کار و در نهایت مین گذاری روستاهای خراب شده، اهالی را وادار به ترک روستا نموده تا حدیکه جرات بازگشت به روستاهای مخروبه را نداشته باشند. بهر یک از واحدهای نظامی لیستی از روستاها و مناطقی که باید تخریب می شدند، داده شده بود که بر اساس برنامه ای که از قبل تنظیم شده بود مطابقت داشت. این برنامه نسل کشی نام اختصاری « دات» بر خود داشت و چهارمین نسخه و در عین حال نسخه پایانی و توافق شده ای بود که با تفصیلات دقیق برنامه ای را که صهیونیست ها برای نابودی فلسطین و ساکنان اصلی آن داشتند، در بر می گرفت. «سمحا فلایان» که از تاریخ نویسان اولیه اسرائیل است در اهمیت نقشه های فوق توضیحات کاملی در کتاب خود آورده است. وی در قسمتی از کتابش چنین می نویسد :” حمله نظامی بر علیه اعراب و در عین حال حمله به نقاط روستایی تماما در نقشه ای که بوسیله « هاگانا» تنظیم شده بود شرح داده شده است. هدف این نقشه نابودی همه مراکز روستایی و شهری فلسطینی ها بود.”


این برنامه برگرفته از ایدئولوژی صهیونیستی بود که بر مبنای آن سرزمین فلسطین را متعلق به یهودیان می دانست . زدوخوردهایی که در مراحل بعدی با فلسطینی ها انجام می دادند به هدف ایجاد سرزمینی یهودی بود که کاملا خالی از فلسطینی ها باشد. قبل از مارس ۱۹۴۸، زدو خوردهایی مابین یهودیان و فلسطینیان انجام می گرفت که حالت های فردی و انتقام جویانه داشت. اما پس از این تاریخ و با توافق بر سر نقشه « دالت» از این پس جنگ بر علیه فلسطینی ها حالت نسل کشی و پاک کردن سرزمین یهود از وجود آنان در کل سرزمین فلسطین می شد. بعد از توافق کامل بر انجام برنامه « دالت» و اجرای عملیات که به مدت شش ماه بطول انجامید، نیمی از مردم فلسطین یعنی ۸۰۰۰۰۰ نفر یا کشته شده بودند و یا به زور از سرزمین خود رانده شدند. ۵۳۱ روستا بطور کامل نابود و ۱۱ شهر از ساکنانش خالی شد. برنامه « دالت» نشاندهنده آشکار نسل کشی و در دنیای امروز از نظر قانون بین المللی بعنوان «جنایت علیه بشریت» محسوب می گردد.


پس از واقعه هولوکاست در اروپا، انعکاس جهانی آن جنایت های شنیع ضد انسانی را نمی شود پنهان کرد هم اکنون و با انقلاب در شیوه اطلاع رسانی در سطح جهانی نمی توان جنایات و فجایعی که در این و یا در آن گوشه جهان انجام گرفته را مخفی نمود. اما با وجود تمامی اینها، نسل کشی عظیمی که در حق مردم فلسطین انجام گرفته، بطور کلی از اذهان جهانیان محو شده است. در اینجا منظور من جنایت نسل کشی مردم فلسطین در سال ۱۹۴۸ می باشد که باید آنرا افشا نمود. این فاجعه عظیم و در عین حال تعیین کننده که دارای اهمیت عظیمی در تاریخ ملت فلسطین است، بطور سیستماتیک و دقیق مورد انکار قرار گرفته و اجازه داده نمی شود که کسی به این حقیقت تاریخی اعتراف نماید و بشرح آن بپردازد، در صورتیکه ما موظفیم به لحاظ اخلاقی و سیاسی با این حقیقت شجاعانه روبرو شویم.


اسرائیلی ها قصه ای را ساخته اند مبنی بر اینکه ” مردم فلسطین بنا به میل خود روستاها و شهرهای خود را یا فروخته و یا ترک کرده اند تا سربازان عرب بیایند و با یهودیان به جنگ پرداخته و دولت اسرائیل را نابود کنند. “


تاریخ نویسان فلسطینی و در پیشاپیش آنها آقای ولید خالدی در سالهای ۱۹۷۰ ، توانست با جمع آوری خاطرات و یاداشت های اصلی متعلق به هموطنان آواره اش بخشی از تاریخی را که صهیونیست ها در صدد محو کردنش بودند، زنده کند. اما دولت اسرائیل بسرعت دست بکار شد و کتابهایی در رد آقای خالدی در اسرائیل به چاپ رسید تا قادر باشند بر حقیقت نسل کشی مردم فلسطین سرپوش بگذارند. از جمله می توان از کتابی بنام ” تحریف ۱۹۴۸″ ، نوشته آزمو لسی و کتاب دیگری نوشته دان کورتسمان که در ۱۹۷۰ به چاپ رسید و در سال ۱۹۹۲ دوباره تجدید چاپ شد، نام برد . هدف این کتاب ها سرپوش گذاشتن بر جنایات واقع شده بر فلسطینیان بود . اما در اسرائیل کم نبودند کسانیکه به دفاع از حقیقت برخواستند از جمله اینان می توان از مایکل پالمبو یاد کرد که کتابی تحت عنوان ” نابودی فلسطینان ” Palestinian Catastrophe ، تالیف و در سال ۱۹۸۷ منتشر کرد. وی در کتاب خود صحت نوشته های ولید خالدی را بر اساس اسناد سازمان ملل مورد تائید قرار داد. بویژه در کتاب وی از مصاحبه هایی استفاده شده که در همان سالها با آواره گان فلسطینی تهیه شده است .


اما می توان گفت امکان پیشروی بهتر در کشف حقیقت نسل کشی فلسطینی ها در سالهای ۱۹۸۰ بوجود آمد که عده ای در اسرائیل تحت نام ” تاریخ جدید” در نظر داشتند تاریخ نگاری خود را از دیدگاه صهیونیستی ارائه دهند و من نیز جزو آنان بودم . اما می گویم که تاریخ نگاران جدید ، ما کوشش داشتیم به مسئله نسل کشی کاری نداشته باشیم و تنها به مسئله نکبت مردم بپردازیم. این گروه تازه تاریخ نگار به این دروغ سخیف دولت اسرائیل پی نبرده بودند که فلسطینی ها به میل خود سرزمین خود را ترک نکرده اند، ما در حین کار این دروغ بزرگ را از درون آرشیوهای ارتش اسرائیل کشف کردیم. ما به این نتیجه رسیدیم که فلسطینی ها با زور از روستاها و شهرهای خود رانده شده و نیروهای مسلح در این امر دست به اعمال گسترده قتل و جنایت زده اند. در اینجا ما تنها نیاز به شرح وقایع به شیوه داستانسرایی نداریم آنچنان که تاریخ نویسانی همچون « بنی موریس» انجام می دهند.


ما باید دورتر رفته و حوادث را ریشه یابی کنیم . ما تاکنون نیمی از راه را رفته ایم . ما ریشه های واقعی مبارزه میان اسرائیلی ها و فلسطینی ها را باید بطور دقیق بررسی کنیم و این به لحاظ اخلاقی برای ما امر واجبی است. ما باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا همچنان وقوع فاجعه نسل کشی فلسطینیان انکار می شود. در این زمینه کتاب ولید خالدی تحت عنوان « از یادمان نرود» ، کتابیست مستند از تک تک روستاهای تخریب شده که بطوردقیق به رشته تحریر درآمده است. این کتاب سند مستحکمی است از وقاایع سالهای ۱۹۴۸ که بعنوان ابزاری مهم برای توضیح حجم عظیم واقعه نکبت در زندگی مردم فلسطین و نسل کشی آنان می تواند مورد استفاده قرار گیرد.


اما در کتاب حاضر کوشش فراوان و دقیقی بکار برده شده که ریشه های نسل کشی توضیح داده شود همچنین به منظومه کاملی از اطلاعات می توان دست یافت که چگونه اجازه داده شد تا جهانیان این نسل کشی را که در حق مردم فلسطین انجام گرفته فراموش کنند و مرتکبین این جنایات براحتی از دیده ها پنهان مانده اند.


هنگامیکه جنبش صهیونیستی دولت خود را در فلسطین تشکیل داد، آنان وارد جنگی نشدند تا اجزایی را از سرزمین فلسطین اشغال کنند، بلکه هدف آنان پاک کردن سرزمین فلسطین از تمام ساکنان اولیه آن بود تا بتوانند دولتی یهودی آنچنانکه در ایدئولوژی صهیونیستی آمده بود بوجود آورند. اینست راز سر به مُهر نسل کشی مردم فلسطین. اما طرح این حقیقت از نظر بسیاری به مثابه اتهام در نظر گرفته می شود، زیرا با بسیاری از روایاتی که اسرائیلی ها از سالهای ۱۹۴۸ انتشار داده اند مغایر است.


من شخصا ژنرال های اسرائیلی و همه کسانیکه به این اعمال شنیع دست زده اند را بعنوان جنایتکارانی که به نسل کشی دست زده اند متهم می کنم .


من متهم کننده هستم. اما من در عین حال بخشی از جامعه اسرائیل و از تدوین کنندگان این کتاب هستم و احساس می کنم که بخشی از داستانم، و در مورد وقایعی که اتفاق افتاده احساس مسئولیت می کنم. من همچون بسیاری دیگر که در این جامعه هستیم قانع شده ایم که باید به بازگشت برای کشف حقیقت تن در دهیم و این تنها راه درست پیشرفت بسوی آینده است، در آن صورت است که ما می توانیم جامعه ای سعادتمند برای خود و فلسطینی ها بسازیم. طی کردن این راه بسیار ضروری است و هدف من از تالیف این کتاب همینست.


تا آنجا که می دانم تاکنون کسی قبل از من تعریف درستی از دو نوع روایت از حوادث نسل کشی سال ۱۹۴۸ بدست نداده است. اسرائیلی ها مدعی اند مردم فلسطین بنا به میل خود سرزمین فلسطین را ترک کرده اند، از آنسو فلسطینی ها نیز تعریف خود از نکبت را به شیوه درستی بیان نمی دارند. آنان بیشتر به تعریف و توصیف دردها و رنج های خود پرداخته اند. آنان به این مسئله نمی پردازند که چه کسانی و با چه اهدافی به این اعمال دست زده اند. در حال حاضر اینچنین شده که فلسطینی ها شرح دردهای خود را در مقابل هولوکاست یهودیان مطرح می کنند. روشن نکردن و ریشه یابی نکردن نسل کشی فلسطینیان به آنجا منجر می شود تا جهانیان آنچه را که در سالهای ۱۹۴۸ در فلسطین اتفاق افتاده را انکار کنند و در نتیجه این مسئله مهم از انظار پنهان مانده است.


در کشور من اسرائیل، رهبران چنین می گویند که ” بیگانگان نمی توانند بفهمند، زیرا این داستان بسیار پیچیده است و ضرورت شرح آن هم نیست و نباید به آنان اجازه داد تا برای حل این مشکل در امور ما دخالت کنند. اگر کسانی در جهان نظریه و تعریف ما از حوادث آن سالها را فهمیده اند، همین اندازه کافیست. ما خود را ملتی پیشرفته و متمدن می دانیم و می دانیم که چگونه با فلسطینی ها برخورد کرده و حقوق آنها را رعایت کنیم. فلسطینی ها در هر جهت بخش کوچکی از دنیای عرب غیرمتمدن و منفعل می باشند.”


از زمانیکه آمریکائی ها این نظریه دولت اسرائیل را پذیرفته اند، که تحلیلی بسیار تحریف شده و نادرست است، ما در ذهنیت خود، به صلح دست یافته ایم که من در اینجا باید بگویم ما با این سیاست به جایی نخواهیم رسید زیرا اساس مسئله را ندیده می گیریم .


داستان حوادث سالهای ۱۹۴۸ زیاد پیچیده نیستند. این کتاب تقدیم به کسانی می گردد که تازه به اسرائیل وارد می شوند و به کسانی که که به مسئله فلسطین و اسرائیل اهمیت می دهند و می کوشند تا بنوعی به حل مسئله نزدیک شوند. این داستان بسیار ساده و در عین حال وحشتناک است. داستان کشتار ساکنان اصلی این سرزمین و این جنایتی برعلیه بشریت است. اسرائیل کوشیده تا آنرا انکار و جهانیان را نیز وادار به انکار آن کند. زنده کردن این تاریخ که از اذهان بسیاری زدوده شده است وظیفه واجبی برای ماست. نه فقط برای تاریخ درستی که سالهای قبل باید نوشته می شد و یا بعنوان وظیفه تخصصی یک تاریخ نگار، بلکه من این را وظیفه ای اخلاقی برای خود می دانم.


اگر ما خواستار آنیم که به صلح فرصتی بدهیم، و مشکل ریشه دار مابین فلسطینان و اسرائیلی ها را درک کنیم باید گامهای اولیه در این زمینه را برداریم.

فقیه مظلوم، سید محلل و فیلمی که فیلم نیست!


فقیه مظلوم، سید محلل و فیلمی که فیلم نیست!


میلاد مختوم


سید محمد خاتمی، رئیس جمهور اسلامی پیشین نظام آخوندی که در پهنه شیادی دست خمینی دجال را هم از پشت بسته است، چند روز پیش در سخنانی به مناسبت ایام موسوم به فاطمیه در جمع موسوم به رزمندگان دوران دفاع مقدس و ایثارگران ظهور کرده، فرصت را غنیمت شمرده و وارد جنگ گرگ ها شده و با هزار کرشمه و ناز خود را به عنوان محلل به دستگاه جبار ولایت عرضه کرده است. ایشان برای اثبات این ادعا که "امروز هیچ کس نمی تواند جلو حرف حق یا ناحق را بگیرد" از جمله به سابقه پر افتخار خود در مبارزه با ویدئو در دوران ریاست دستگاه سانسور رژیم اشاره می کند و می گوید:


"من یادم هست وقتی در وزارت ارشاد بودیم ویدئو را ممنوع کردیم و معاونتی اختصاص دادیم تا ممیزی صورت بگیرد و با فیلم های غیر مجاز هم برخورد شد. فیلم های زیادی ضبط و سوزانده شد. ... ولی ما صد در صد موفق نبودیم و ویدئو راهش را به خانه ها باز کرد."


اوج وقاحت این خاتم الشیادین در آنجا ظاهر می شود که روضه ظلم به رهبری و نظام را می خواند:
"اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می‌گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد."




پس از سی و اندی سال حکومت جهل و جنون و جنایت جمهوری اسلامی، حکومتی که بی سابقه ترین جنایات را در حق مردم اسیر ایران روا داشته است، حالا این منادی کذایی گفتگوی تمدن ها را باش که از ظلم های رفته بر ظالم ترین نظام جهان و جنایتکار ترین حاکم زمان می نالد و از ملت اسیری که همچنان زیر بار ستم جمهوری اسلامی به سر می برد و هنوز جنایتکاران حاکم خون فرزندانش را بی وقفه بر زمین می ریزند، خواهان گذشت و چشم پوشی بر جنایات می شود!




در شرایطی که رئیس جمهور اسلامی کنونی، پاسدار احمدی نژاد گرفتار سحر جن گیران و جادوی جادوگران و رمالان است؛ در حالی که میر حسین زیر سایه خفقان نظام پلید آخوندی، البته نه بی کم و کاست بلکه از نوع خفیف آن، و پس از مذاکرات طولانی با مشاوران ارشد خودش و مشاوران ارشد تر شیخ مهدی در اقصی نقاط جهان دریافته است که "میر حسن" بودن بهتر و به صرفه تر از "میر حسین" بودن است، خاتمی شیاد به وسط معرکه پریده است تا پرچمدار "صلح حسنی" گردد. البته ایشان پیشاپیش دم "ملا حسنی" را هم دیده اند.


در همین رابطه و با سوء استفاده از غیبت صغرای پاسدار احمدی نژاد، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی (در غیاب وزیر اطلاعات) و وزارت ارشاد اسلامی هم وارد صحنه شده اند و با ساختن و زیر سبیلی رد کردن و ارسال نیمه مخفی فیلم های "به امید دیدار" و "این فیلم نیست" به جشنواره کن به یاری رئیس جمهور پیشین اسلامی آمده اند تا به دنیا ثابت کنند که تلاش های خاتمی خاتم المحللین در جهت رفع ظلم از رهبری و به راه اندازی بساط سور آشتی ملی ـ اسلامی، فیلم نیست، بلکه گامی است بلند به امید دیدار در جامعه مدنی که با همان کالسکه طلایی اهدایی جشنواره کن برداشته می شود و باید بی درنگ وارد محاسبات بین المللی گردد تا مبادا نام "منافقین" از لیست سیاه وزارت خارجه امریکا خارج شود.


بخشی از شناسنامه "این فیلم نیست":




نویسنده و کارگردان "این فیلم نیست" در زندان نیست!


بازیگر اول "این فیلم نیست" هنرپیشه نیست!


تهیه کننده "این فیلم نیست" وزارت اطلاعات نیست!


نیمچه مجوز "این فیلم نیست" از طرف وزارت ارشاد اسلامی نیست!




موزیک متن "این فیلم نیست" از آهنگران نیست!


فیلمبردار "این فیلم نیست" برادر پاسدار نیست!




شناسنامه "این فیلم نیست" شناسنامه نیست!




میلاد مختوم


17 مه 2011

27ارديبهشت: نامه بيژن فتحی پدر عبداالله و محمد که صبح امروز اعدام شدند



هم ميهنان!


جمهوری جهل و جنايت که تداوم حيات ننگين ِ خود را منوط به استمرار سلطه ی فضای رعب و وحشت ميداند ، سپيده دم امروز مورخ بيست و هفتم ارديبهشت ماه1390 ، عبدالله فتحی 27 ساله و محمد فتحی 28 ساله ، جوانان رعنای مرا به اتهام محاربه ، در زندان الف- طا ی اصفهان ، اعدام ؛ و پيکرهای هنوز گرمشان را تحويل مادرشان داد تا مگر ، تسکينی بر درد ِ بی درمان شانه های ضحاک ِ «ولايت » باشند غافل از آنکه چنين جناياتی نيز هرگز نخواهد توانست تأثيری در سرنوشت خفت بار و محتوم ِ او و «جمهوری اسلامی» اش بگذارد !


من ، با قلبی شکسته و ديدگانی خونبار ، ضمن مخدوش دانستن حکم اعدام فرزندانم بنا بدلايلی مستدل و فراوان � حکمی که حتی در نادرستی و مخدوش بودن آن همين کافيست که در کيفرخواست و متن حکم ، حتی مشخصات فردی يکی از فرزندانم نادرست و غلط قيد گرديده و در حالی که او3 سال متأهل بوده ، مجرد قلمداد گرديده است !- بدينوسيله بر عليه صادر کنندگان و مؤيدين اين احکام ظالمانه ، در پيشگاه مردم ايران و مجامع جهانی و نهادهای بين المللی مربوطه ، اعلام جرم ميکنم .


همچنين مراتب سپاس و قدر دانی خود را از همبستگی و تلاشهای سراسری کليه ی سازمانها و احزاب و جريانات و نيروهای مبارز و انقلابی و آزاديخواه و آحاد هم ميهنانم که طی 12 ساعت گذشته در اين ارتباط صورت گرفته است ، اعلام ميکنم .


زنده باد آزادی


پدری داغدار : بيژن فتحی


27 ارديبهشت ماه 1390- 17/5/2011






27 اردیبهشت 1390 15:49


پیام بیژن فتحی در مورد اعدام فرزندانش عبدالله و محمد.wmv

Iran - Interview with mother of executed prisoners Mohammad and Abdollah...

لازمه بقای بشرآفرینش سبک فکری تازه است


 لازمه بقای بشرآفرینش سبک فکری تازه است
برای آنان که نگران سرنوشت زمین اند، دیگر وقت آن رسیده که با واقعیت ها روبرو
شوند وفقط باعوامل موثربرتغییرآب وهوا مبارزه نکنند،بلکه درجستجوی یافتن
راه های نوبرای تغییردر شیوه زندگی ونظام اجتماعی نیز برآیند.اینک شواهد
بی شماری ازنقش انسان درنابودی جنگلها،فرسایش خاک،آب شدن یخچالها،
پدیده مرگبار سونامی و نابودی گونه های زیستی دیده می شود.
 
اکنون یا هرگز
نگارش : اکرم پدرام نیا
این مقاله به مناسبت نوروز و ستایش از حفظ محیط زیست نگاشته شده و چند روزی پیش از رخداد سونامی و زلزله‌ی ژاپن، که این حادثه به‌جا بودن دل نگرانی ما را برای محیط زیست ثابت کرد. از یک‌سو بروز چنین حادثه‌ی عظیمی که خود از پیامدهای گرمایش زمین است و از سوی دیگر اتفاق نگران کننده‌تر ناشی از آن در مرکز رآکتورهای اتمی فوکوشیما.       ا. پ
برای آن‌هایی که نگران سرنوشت زمین‌اند، دیگر وقت آن رسیده که با واقعیت‌ها روبرو شوند و فقط با عوامل موثر بر تغییر آب‌وهوا مبارزه نکنند، بلکه در جستجوی یافتن راه‌های نو برای تغییر در شیوه‌ی زندگی و نظام اجتماعی نیز برآیند. اینک شواهد بی‌شماری از نقش انسان در نابودی جنگل‌ها، فرسایش خاک، آب شدن یخچال‌ها، پدیده‌ی مرگبار سونامی و نابودی گونه‌های زیستی دیده می‌شود. اگرچه انسان نسبت به گونه‌های دیگر موجودات زنده‌ی روی زمین نوزادی بیش نیست و از آغاز حیات تاکنون فقط یک هزارم درصد از این زمان را روی زمین بوده و بخش بزرگی از این دوره را گردآورنده‌و شکارچی بوده است، از چند صد سال پیش رفته‌رفته ساختار بیولوژیکی، شیمیایی و فیزیکی زمین را تغییر داده و با نادیده گرفتن پیامدها به سودجویی و بهره‌برداری از محیط زیست ادامه می‌دهد، هر دم به میزان گازهای گلخانه ‌ای (دی ‌اکسید کربن، متان و اکسید نیترات و غیره) می ‌افزاید، سبب بی‌ثباتی محیط زیست شده، فرایند طبیعی آب‌وهوا را تغییر می‌دهد و تاثیری ویرانگر و برگشت‌ناپذیر بر بیش‌تر گونه‌های زنده‌ی روی زمین می‌گذارد.
به گفته‌ی جان بلامی فاستر، استاد جامعه ‌شناسی دانشگاه اورگان و مدیر تحریریه‌ی مجله‌ی مانتلی ریویو، روند تغییر آب‌وهوا به‌صورت خطی و تدریجی ایجاد نمی‌شود، بلکه با شتابی سرسام‌آور و به شکلی تصاعدی پیش می‌رود که نشانه‌های این شتاب اکنون به‌خوبی آشکار‌ند. در این‌جا به چند نمونه از این نشانه‌ها اشاره می‌کنم و می‌کوشم آخرین راه حل‌های موجود را نیز کوتاه بیان کنم:
ـ آب شدن یخ‌های قطب شمال: با آب شدن یخ‌ها بازتاب پرتوهای خورشید کاهش یافته و با افزایش گستره‌ی آب‌های تیره‌ی جایگزین شده، جذب پرتوها افزایش می‌یابد و در نتیجه دمای زمین بالا می‌رود. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که میزان یخ‌های قطب در پایان تابستان ۲٠٠٧ چهل درصد کم‌تر از تابستان دهه‌ی ۱٩٧٠ بوده است.
ـ تلاشیِ یخ‌پهنه‌های گرین‌لند و قطب: با آب شدن یخ‌پهنه‌ها سطح اقیانوس‌ها بالا می‌آید و گفتنی‌ست که تنها یک تا دو متر افزایش سطح دریاها می‌تواند برای صدها میلیون نفر از مردم کشورهایی چون بنگلادش و ویتنام که سطح زمین‌شان پایین است، فاجعه‌های سنگین به‌بار آورد.
ـ افزایش گازهای گلخانه‌ای: اگر گازهای گلخانه‌ای به همین ترتیب زیاد شوند، تا پایان این قرن بیش‌تر یا همه‌ی یخ‌رودهای کوه‌های جهان از بین خواهند رفت. یخ‌رودهای هیمالیا در فصل‌های خشک، آب مصرفی بیش از میلیارد‌ها نفر از مردم آسیا را تامین می‌کند که آب شدن آن‌ها سیلاب‌های بزرگی را در منطقه به‌راه می‌اندازد. همین حالا نابودی این یخ‌ها سبب کمبود آب در کشورهایی چون بولیوی و پرو شده است.
ـ خشکسالی: خشکی ویرانگر تا چند دهه‌ی دیگر هفتاد درصد از زمین را فرا خواهد گرفت. هم‌اکنون چهل درصد از سطح زمین بیابان است.
ـ افزایش گاز دی‌اکسید کربن: میزان بالای دی‌اکسید کربن در جو سبب بی‌ثباتی آب‌وهوا شده و هوا را یا بسیار خشک و یا بی‌اندازه بارانی می‌کند.
ـ نابودی گونه‌های موجودات زنده: تغییر آب‌وهوا برای برخی از موجودات زنده آن‌قدر برق‌آساست که برای‌شان فرصتی جهت کوچ یا سازش با تغییرات نمی‌گذارد و موجب نابودی آن‌ها می‌شود. از پی نابودی آن‌ها چرخه‌ی حیاتی که به وجود آن‌ها وابسته است، فرومی‌پاشد و مرگ و هلاکت موجودات بیش‌تری را سبب می‌شود.
ـ افزایش دمای زمین: افزایش دما جذب کربن آب‌ها را بالا می‌برد و آن‌ها را بیش از پیش اسیدی می‌کند و چرخه‌ی زندگی آب‌ها را به‌خطر می‌اندازد. پژوهش‌های جدید حاکی از آنست که اسیدی شدن اقیانوس‌ها کارآیی جذب کربن آب‌ها را کم می‌کند و سبب افزایش بیش‌تر کربن در اتمسفر و گرمایش بیش‌تر زمین می‌شود.
هانس بلیکز، کارپژوه اسلحه در سازمان ملل، پیش از حمله‌ی آمریکا به عراق گفت، «بحران محیط زیست از سلاح‌کشتار جمعی خطرناک‌تر است. اما چون رهبران دنیا فقط به دوره‌ی چهار یا هشت‌ساله‌ی خود می‌اندیشند، نیازی نمی‌بینند که این دوره را برای آینده‌ی زمین به خطر اندازند.»
با همه‌ی نشانه‌های ناامید کننده هنوز راه حل‌هایی برای مقابله با بحران محیط زیست وجود دارد. مهم‌تر از همه، تغییر در شیوه‌ی تولید و نظام اقتصادی سرمایه‌داری‌ست. به قول بیل مک‌کیبن، زیست‌بوم‌شناس و نویسنده‌ی کتاب «پایان طبیعت» رشد بی‌پایان اقتصاد به سیاره‌ای باثبات نیاز دارد که متاسفانه انسان آن را بی‌ثبات کرده است. دیگر نمی‌توانیم به عادت‌های‌مان ادامه دهیم و تنها راه باقی‌مانده برگشت به گذشته‌های نسبتا دور است و بازگشت به جوامعی با شیوه‌ی اقتصادی پایا.
به نظر جیمز هانسن، مدیر بخش مطالعات فضایی ناسا و بزرگ‌ترین دانشمند اقلیم‌شناسی جهان، برای رسیدن به نقطه‌ای قابل قبول، «از امروز سوخت فسیلی باقی‌مانده، به‌ویژه سوخت زغال سنگ باید در زیرزمین بماند و گسیل گاز دی‌اکسید کربن باید تا مرز صفر کاهش یابد.» به عقیده‌ی او ۱) باید سوزاندن زغال سنگ متوقف شود، مگر وقتی کربن آن جدا شده باشد که در واقع الان از لحاظ تکنولوژی چنین چیزی ممکن نیست. ۲) بهای سوخت فسیلی باید پی‌درپی افزایش یابد، به عبارت دیگر باید در مرحله‌ی تولید، مالیات آن را روز به روز زیاد کرد: از سر چاه نفت، از پای معدن، یا از نقطه‌ی وارد شدن و توزیع، و همه‌ی درآمد ماهانه‌ی آن نیز باید میان مردم به صورت سود سهام تقسیم شود. ۳) پیکار گسترده‌ی جهانی برای پایان دادن به پاکسازی جنگل‌ها و آغاز جنگل‌سازی در گستره‌ای وسیع. هانسن در ادامه می‌گوید، «مالیات بر کربن باید یک‌راست به سود مردمی باشد که اثر منفی‌شان (جای پا footprint) بر زمین زیر خط میانگین است و سود کربن باید به‌صورت درآمدی خالص به آن‌ها برسد، و همین‌که میزان مصرف انرژی آن‌ها بالا رفت، یا به عبارتی جای پای‌شان بر زمین بیش‌‌تر شد، از این درآمد کاسته شود. این طرح سبب حمایت گسترده‌ی توده‌ها از ایجاد تغییر در میزان مصرف انرژی می‌شود و به‌ویژه لایه‌های زیرین جامعه را برمی‌انگیزاند تا در مسیر انقلاب زیست‌بومی همکاری کنند.»
بدین ترتیب لایه‌های پایین جامعه دولت‌مردان را وادار می‌کنند که اقتصاد و شیوه‌ی بهره‌برداری از منابع زمین و ارتباط تولید را از زیر سیطره‌ی منافع گروه کوچک ثروتمند جهان بیرون بکشند و به دوام زمین بیاندیشند. به گفته‌ی تیم فلانری، زیست‌بوم‌شناس کانادایی و نویسنده‌ی اثر معروف «اکنون یا هرگز» برای اجرای انقلاب زیست‌بومی، اقتصادی و اجتماعی پیش از هر چیز به رهبری جدیدی در کشور آمریکا نیاز داریم؛ کشوری که سکان کشتی کره‌ی خاکی را در دست دارد و آن را به‌سوی نابودی می‌برد.
 
Index
1. Eaarth, Bill McKibben/ Knopf/ Canada
2. Now or Never, Tim Flanery/ Harper Collins/ Canada
3. What Every Environmentalist Needs to Know About Capitalism, Fred Magdoff &John Bellamy Foster/ Monthly Review
4. Why Ecological Revolution? John Bellamy Foster/ Monthly Review
5. The paradox of Wealth and Environment Destruction/ John Bellamy Foster & Brett Clark / Monthly Review 
 
* اکرم پدرام نیا، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و پزشک ایرانی ساکن تورنتو ـ کانادا  و از همکاران تحریریه ی شهروند است. www.pedramnia.com
خرس قطبی باید در رویای برف و یخ بماند
کاهش میزان یخ قطب شمال در مدت 28 سال
منبع: شهروند
 
انسان بمثابه یک موجود اجتماعی،درجستجوی جلب توجه ومحبت همنوعان خویش
وسهیم کردن آنان درشادیِ خود،غمخواری باآنان درآلام شان وبهبود شرایط
زندگی شان است.تنها وجوداین تلاش های گوناگون وبطورمتناوب ومتضاد،
بیانگرخصلت ویژه انسان است؛وترکیب این تلاشها،مشخص کننده دامنه ای
است؛که درآن یک فرد میتواند به تعادل درونی دست یابد ودربهروزی جامعه سهم ایفاکند.
چرا سوسیالیسم؟
نگارش: آلبرت اینشتن
ترجمه : اکرم پدرام نیا

لازمه بقای بشرآفرینش سبک فکری تازه است

لازمه بقای بشرآفرینش سبک فکری تازه است
برای آنان که نگران سرنوشت زمین اند، دیگر وقت آن رسیده که با واقعیت ها روبرو
شوند وفقط باعوامل موثربرتغییرآب وهوا مبارزه نکنند،بلکه درجستجوی یافتن
راه های نوبرای تغییردر شیوه زندگی ونظام اجتماعی نیز برآیند.اینک شواهد
بی شماری ازنقش انسان درنابودی جنگلها،فرسایش خاک،آب شدن یخچالها،
پدیده مرگبار سونامی و نابودی گونه های زیستی دیده می شود.
 
اکنون یا هرگز
نگارش : اکرم پدرام نیا
این مقاله به مناسبت نوروز و ستایش از حفظ محیط زیست نگاشته شده و چند روزی پیش از رخداد سونامی و زلزله‌ی ژاپن، که این حادثه به‌جا بودن دل نگرانی ما را برای محیط زیست ثابت کرد. از یک‌سو بروز چنین حادثه‌ی عظیمی که خود از پیامدهای گرمایش زمین است و از سوی دیگر اتفاق نگران کننده‌تر ناشی از آن در مرکز رآکتورهای اتمی فوکوشیما.       ا. پ
برای آن‌هایی که نگران سرنوشت زمین‌اند، دیگر وقت آن رسیده که با واقعیت‌ها روبرو شوند و فقط با عوامل موثر بر تغییر آب‌وهوا مبارزه نکنند، بلکه در جستجوی یافتن راه‌های نو برای تغییر در شیوه‌ی زندگی و نظام اجتماعی نیز برآیند. اینک شواهد بی‌شماری از نقش انسان در نابودی جنگل‌ها، فرسایش خاک، آب شدن یخچال‌ها، پدیده‌ی مرگبار سونامی و نابودی گونه‌های زیستی دیده می‌شود. اگرچه انسان نسبت به گونه‌های دیگر موجودات زنده‌ی روی زمین نوزادی بیش نیست و از آغاز حیات تاکنون فقط یک هزارم درصد از این زمان را روی زمین بوده و بخش بزرگی از این دوره را گردآورنده‌و شکارچی بوده است، از چند صد سال پیش رفته‌رفته ساختار بیولوژیکی، شیمیایی و فیزیکی زمین را تغییر داده و با نادیده گرفتن پیامدها به سودجویی و بهره‌برداری از محیط زیست ادامه می‌دهد، هر دم به میزان گازهای گلخانه ‌ای (دی ‌اکسید کربن، متان و اکسید نیترات و غیره) می ‌افزاید، سبب بی‌ثباتی محیط زیست شده، فرایند طبیعی آب‌وهوا را تغییر می‌دهد و تاثیری ویرانگر و برگشت‌ناپذیر بر بیش‌تر گونه‌های زنده‌ی روی زمین می‌گذارد.
به گفته‌ی جان بلامی فاستر، استاد جامعه ‌شناسی دانشگاه اورگان و مدیر تحریریه‌ی مجله‌ی مانتلی ریویو، روند تغییر آب‌وهوا به‌صورت خطی و تدریجی ایجاد نمی‌شود، بلکه با شتابی سرسام‌آور و به شکلی تصاعدی پیش می‌رود که نشانه‌های این شتاب اکنون به‌خوبی آشکار‌ند. در این‌جا به چند نمونه از این نشانه‌ها اشاره می‌کنم و می‌کوشم آخرین راه حل‌های موجود را نیز کوتاه بیان کنم:
ـ آب شدن یخ‌های قطب شمال: با آب شدن یخ‌ها بازتاب پرتوهای خورشید کاهش یافته و با افزایش گستره‌ی آب‌های تیره‌ی جایگزین شده، جذب پرتوها افزایش می‌یابد و در نتیجه دمای زمین بالا می‌رود. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که میزان یخ‌های قطب در پایان تابستان ۲٠٠٧ چهل درصد کم‌تر از تابستان دهه‌ی ۱٩٧٠ بوده است.
ـ تلاشیِ یخ‌پهنه‌های گرین‌لند و قطب: با آب شدن یخ‌پهنه‌ها سطح اقیانوس‌ها بالا می‌آید و گفتنی‌ست که تنها یک تا دو متر افزایش سطح دریاها می‌تواند برای صدها میلیون نفر از مردم کشورهایی چون بنگلادش و ویتنام که سطح زمین‌شان پایین است، فاجعه‌های سنگین به‌بار آورد.
ـ افزایش گازهای گلخانه‌ای: اگر گازهای گلخانه‌ای به همین ترتیب زیاد شوند، تا پایان این قرن بیش‌تر یا همه‌ی یخ‌رودهای کوه‌های جهان از بین خواهند رفت. یخ‌رودهای هیمالیا در فصل‌های خشک، آب مصرفی بیش از میلیارد‌ها نفر از مردم آسیا را تامین می‌کند که آب شدن آن‌ها سیلاب‌های بزرگی را در منطقه به‌راه می‌اندازد. همین حالا نابودی این یخ‌ها سبب کمبود آب در کشورهایی چون بولیوی و پرو شده است.
ـ خشکسالی: خشکی ویرانگر تا چند دهه‌ی دیگر هفتاد درصد از زمین را فرا خواهد گرفت. هم‌اکنون چهل درصد از سطح زمین بیابان است.
ـ افزایش گاز دی‌اکسید کربن: میزان بالای دی‌اکسید کربن در جو سبب بی‌ثباتی آب‌وهوا شده و هوا را یا بسیار خشک و یا بی‌اندازه بارانی می‌کند.
ـ نابودی گونه‌های موجودات زنده: تغییر آب‌وهوا برای برخی از موجودات زنده آن‌قدر برق‌آساست که برای‌شان فرصتی جهت کوچ یا سازش با تغییرات نمی‌گذارد و موجب نابودی آن‌ها می‌شود. از پی نابودی آن‌ها چرخه‌ی حیاتی که به وجود آن‌ها وابسته است، فرومی‌پاشد و مرگ و هلاکت موجودات بیش‌تری را سبب می‌شود.
ـ افزایش دمای زمین: افزایش دما جذب کربن آب‌ها را بالا می‌برد و آن‌ها را بیش از پیش اسیدی می‌کند و چرخه‌ی زندگی آب‌ها را به‌خطر می‌اندازد. پژوهش‌های جدید حاکی از آنست که اسیدی شدن اقیانوس‌ها کارآیی جذب کربن آب‌ها را کم می‌کند و سبب افزایش بیش‌تر کربن در اتمسفر و گرمایش بیش‌تر زمین می‌شود.
هانس بلیکز، کارپژوه اسلحه در سازمان ملل، پیش از حمله‌ی آمریکا به عراق گفت، «بحران محیط زیست از سلاح‌کشتار جمعی خطرناک‌تر است. اما چون رهبران دنیا فقط به دوره‌ی چهار یا هشت‌ساله‌ی خود می‌اندیشند، نیازی نمی‌بینند که این دوره را برای آینده‌ی زمین به خطر اندازند.»
با همه‌ی نشانه‌های ناامید کننده هنوز راه حل‌هایی برای مقابله با بحران محیط زیست وجود دارد. مهم‌تر از همه، تغییر در شیوه‌ی تولید و نظام اقتصادی سرمایه‌داری‌ست. به قول بیل مک‌کیبن، زیست‌بوم‌شناس و نویسنده‌ی کتاب «پایان طبیعت» رشد بی‌پایان اقتصاد به سیاره‌ای باثبات نیاز دارد که متاسفانه انسان آن را بی‌ثبات کرده است. دیگر نمی‌توانیم به عادت‌های‌مان ادامه دهیم و تنها راه باقی‌مانده برگشت به گذشته‌های نسبتا دور است و بازگشت به جوامعی با شیوه‌ی اقتصادی پایا.
به نظر جیمز هانسن، مدیر بخش مطالعات فضایی ناسا و بزرگ‌ترین دانشمند اقلیم‌شناسی جهان، برای رسیدن به نقطه‌ای قابل قبول، «از امروز سوخت فسیلی باقی‌مانده، به‌ویژه سوخت زغال سنگ باید در زیرزمین بماند و گسیل گاز دی‌اکسید کربن باید تا مرز صفر کاهش یابد.» به عقیده‌ی او ۱) باید سوزاندن زغال سنگ متوقف شود، مگر وقتی کربن آن جدا شده باشد که در واقع الان از لحاظ تکنولوژی چنین چیزی ممکن نیست. ۲) بهای سوخت فسیلی باید پی‌درپی افزایش یابد، به عبارت دیگر باید در مرحله‌ی تولید، مالیات آن را روز به روز زیاد کرد: از سر چاه نفت، از پای معدن، یا از نقطه‌ی وارد شدن و توزیع، و همه‌ی درآمد ماهانه‌ی آن نیز باید میان مردم به صورت سود سهام تقسیم شود. ۳) پیکار گسترده‌ی جهانی برای پایان دادن به پاکسازی جنگل‌ها و آغاز جنگل‌سازی در گستره‌ای وسیع. هانسن در ادامه می‌گوید، «مالیات بر کربن باید یک‌راست به سود مردمی باشد که اثر منفی‌شان (جای پا footprint) بر زمین زیر خط میانگین است و سود کربن باید به‌صورت درآمدی خالص به آن‌ها برسد، و همین‌که میزان مصرف انرژی آن‌ها بالا رفت، یا به عبارتی جای پای‌شان بر زمین بیش‌‌تر شد، از این درآمد کاسته شود. این طرح سبب حمایت گسترده‌ی توده‌ها از ایجاد تغییر در میزان مصرف انرژی می‌شود و به‌ویژه لایه‌های زیرین جامعه را برمی‌انگیزاند تا در مسیر انقلاب زیست‌بومی همکاری کنند.»
بدین ترتیب لایه‌های پایین جامعه دولت‌مردان را وادار می‌کنند که اقتصاد و شیوه‌ی بهره‌برداری از منابع زمین و ارتباط تولید را از زیر سیطره‌ی منافع گروه کوچک ثروتمند جهان بیرون بکشند و به دوام زمین بیاندیشند. به گفته‌ی تیم فلانری، زیست‌بوم‌شناس کانادایی و نویسنده‌ی اثر معروف «اکنون یا هرگز» برای اجرای انقلاب زیست‌بومی، اقتصادی و اجتماعی پیش از هر چیز به رهبری جدیدی در کشور آمریکا نیاز داریم؛ کشوری که سکان کشتی کره‌ی خاکی را در دست دارد و آن را به‌سوی نابودی می‌برد.
 
Index
1. Eaarth, Bill McKibben/ Knopf/ Canada
2. Now or Never, Tim Flanery/ Harper Collins/ Canada
3. What Every Environmentalist Needs to Know About Capitalism, Fred Magdoff &John Bellamy Foster/ Monthly Review
4. Why Ecological Revolution? John Bellamy Foster/ Monthly Review
5. The paradox of Wealth and Environment Destruction/ John Bellamy Foster & Brett Clark / Monthly Review 
 
* اکرم پدرام نیا، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و پزشک ایرانی ساکن تورنتو ـ کانادا  و از همکاران تحریریه ی شهروند است. www.pedramnia.com

Iran - Interview with mother of executed prisoners Mohammad and Abdollah...