در معنای آخوند
آخوند فردی ست که تبلیغ و ترویج مذهب تشیع و فرایض و متعلقات این مذهب حرفه اوست و از این طریق نان میخورد ، مجموعه آخوندها به دلیل اشتراکات و خواسته هایشان صنف یا گروه اجتماعیِ آخوند را شکل داده اند. آخوند، واژه ای مغولیست، و معنا ها شده است و مترادف های بسیار دارد. روحانی، ملا، روضه خوان و…. دانشمند، پیشوای دینی و معلم علوم شرعیه و….، عالم، طالب علوم دینیه، مکتب دار کودکان، معلم کُتّاب و… از این نمونه اند: ” آخوند را برخی کوتاه شده ( آقا خواند ) می دانند ، ” آقا ” به ” آ ” و “خواند ” به ” خوند ” تبدیل شده است . سپس آقاخواند به ” آقاخوند ” و آقا خوند به” آخوند ” تغییر کرده است . پس آخوند یعنی “آقایی که می تواند بخواند “. یا “… آخوند (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) باشد. (۱)
در مورد پیدایش گونه آخوند و تغییر و تحولاتش تا به امروز دیدگاه های مختلفی مطرح شده اند. زیر گونه “مداحان و نوحه خوانان” نیز اختلاف نظرها پدید آورده است ، در باره اینکه اینان همان روضه خوانانِ ملبس به نوعی لباس متفاوتند یا فقط ذکر مصیبت خوانان و ستایشگرانِ محرک و مبلغ، دیدگاه یکسانی وجود ندارد. (۲)
می گویند ظهور واژه آخوند به عهد تیموریان بازمی گردد. نخستین مورد کاربرد واژه آخوند در ایران را “به مثابه عنوانی احترامآمیز برای روحانیون دانشمند” ، به دوره تیموری ربط می دهند، چنانکه امیر علیشیر نوایی استاد خود مولانا فصیحالدین نظامی را به سبب دانش گستردهاش در علوم معقول و منقول و ریاضیات، آخوند خطاب میکرده است و…. (۳)
آخوندها اکثرا” مرد بودند، و هستند. در گذشته به ندرت زنان طلبه و آخوند وجود داشتند، امروز بر تعداد زنان آخوند افزوده شده و در سطوح مختلف اجتماعی، بویژه در سطح رسانه های حکومت اسلامی و ارگانهای سرکوبگر – ارشادی از طریق تبلیغ و ترویج و آموزش و ارشاد مشغولِ کسب و کارند.
آخوندیسم
آخوندیسم تبلیغ و ترویج و آموزش جریان عقیدتی و سیاسیِ مذهب شیعه است، درهم آمیزی ” اندیشه” و رفتاری سیاسی توام با تبلیغ و تولید خرافه است ، که توسط ” صنف آخوند” انجام و جاری می شود. آخوندیسم کسب و کار و سیاست کردن با حربه ی مذهب تشیع ست ، که سیاست را نیز ابزاری برای تامین بیشتر منافع مالی و معنوی (مذهبی) خود برگزیده است. آخوندیسم، ایسم و شاخه ها و شبکه های دیگر نیز تولید کرده است، که خمینیسم یکی از آنها ست، جریان عقیدتی و سیاسی که نظریه ” ولایت فقیه” هسته اصلی آن است، و مابه ازای اجتماعی و سیاسی اش حکومت مذهبی خشن، مستبد و توتالیتراست، حکومتی که به دنبال اجرای فقه و قوانین اسلامی، و اجرای شریعت از طریق حاکمیت آخوندهاست. شاید درست تر این باشد که بحث جامعه شناسی گروه اجتماعی آخوند، و آخوندیسم از بحث پیرامون جامعه شناسی روحانیت در اسلام ، بویژه روحانیت شیعه به طور نسبی جدا باشد، جامعه شناسی روحانیت شیعه موضوع بحث و تحلیل را به دوران مرگ پیامبر اسلام محمد و ماجرای ” ثقفیه بنی ساعده “و سپس تر به عنوان نماد آرمانیِ دولتی به بنی امیه و سال های اولیه حاکمیت بنی عباس و… می کشاند، که ” خلط مبحث ” پیش خواهد آورد، و از موضوع آخوند و آخوندیسم کمی دور خواهیم شد. معدود جریان های فکری و سیاسی درمیان روحانیت شیعه وجود داشته و دارند که خوانائی با آخوندیسم و خمینیسم نداشته و ندارند.
دوران صفویه را آغاز بسته شدن نطفه آخوندیسم دانسته اند ، دورانی که حتی واردات آخوند از لبنان و نقاط دیگر باب شد. در این دوران آخوندها در کنار دست و پا کردن قدرت و ثروت به ایفای نقش سیاسی و مذهبی نیز مشعول شدند . این دوران یکی از” درخشان” ترین دوران رواج خرافات واباطیل زیانبار و مسمومیست که از سوی بسیاری از آخوندها و پادشاهان متشرعی که کم از آخوندها نداشتند، تولید شدند. دوران افشاریه و زندیه دوران افول آخوند و آخوندیسم بود چرا که پادشاهان این دو سلسله روی خوش به مُلا جماعت نشان ندادند. بره کُشون آخوندها از دوران قاجاریه آغاز شد. پادشاهان قاجار برای حفظ و تحکیم قدرتشان به آخوندها نیاز داشتند. جنگهای ایران و روس و درماندگی حکومتیان این نیاز را، بویژه در رابطه با توان آخوندها در تهییج و بسیج مردمان ناآگاه، بیشتر کرد. در این دوران آخوندها به قدرتی مذهبی و سیاسی بدل شدند، خودشان را جمع و جور کردند، و سلسله مراتبی سازمان یافته تر میان خود سامان دادند ، حتی روضه خوانی و ذکر اهل بیت ، که دستاورد دوران صفویه بود نیز به نوعی دستگاه تبلیغاتی و بلندگوی مذهب بدل شد. آخوند درعصر قاجارعنوانی معتبر شد و ارج و قربی والا یافت، و آخوندها طیف وسیعی از مشاوران و حاضران در دربار تا مدرسان مکتبخانهها را شامل شدند. حتی فقیه و مدرس پایان دوره قاجار کاظم خراسانی را آخوند کاظم خراسانی خواندند. این صنف یونیفورمی رسمی تر نیز برای خود دست و پا کرد، متحدالشکل درعمامه (در رنگ و سایز مختلف)، عبا (رنگهای مختلف) و نعلین (رنگهای مختلف و بیشتر زردِ شتری) و…..، در دوره قاجاریه تاریخمان شهادت داده است که آخوندها یا مُلایان یا روحانیون اکثرشان گونهای دینکار و دین فروش بودند که در امر سیاست دخالت می کردند و تاثیر گذارنیز بودند، حتی برآن بودند که حکومت کنند و در این راه تلاش هائی نیز داشتند. برخی از آخوندها از سلطنت و پادشاهان حمایت می کردند، و پاره ای نیز مخالف حکومت و حکومتیان ، و البته با مواضعی ارتجاعی تر.
در دوران صفویه ، بویژه در دوران قاجاریه رابطه ی آخوند وآخوندیسم با گروه اجتماعی لوطی ها و گروه های مشابه ، رابطه ای مستمر و خوب بود. در دوره قاجاریه حتی آخوندها در همکاری و همیاری با لوطیان ، به عنوان بازوی مسلحشان، داعیه حکومت کردند . ماجرای تسلط ملا قربانعلی بر شهر زنجان به یاری لوطیان، ماجرای آخوند شفتی و لوطیانش در اصفهان و مشابهش در تبریز و دزفول و تهران و.. .وقایع میدان توپخانه در دوره محمد شاه و……چند نمونه اند. اینان در تمامی عرصه های امور مملکتی به ویژه در حوزه قضائی نیزدخالت ها داشتند.
دوران رضا شاه “بره کُشون” آخوندها و منزلت اقتصادی و اجتماعی شان برای مدتی تضعیف شد، اما آخوندها بیکار ننشستند و در راستای حفط منافع مالی و سنتی شان فعالیت کردند. با محدود کردن قدرت شان در امرسیاست و کشورداری مخالفت می ورزیدند. تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آخوندها را آشکارتر و مشخص تراز گذشته به زیر گونه های مداحان وآخوندهای کت و شلواری و حتی کراواتی نیز تقسیم کرد تا آن حد که سبب شد آنها به بازارِ دینکاری شکل و شمایل دیگری بدهند. از سوی دیگر رضا شاه برخوردی چند گانه با جاهل ها و لات ها داشت، او از جاهل ها و لات ها ، و لوطیان در حوادث بعد از کودتای ۱۲۹۹، ماجراهای مربوط به ” جمهوری خواهی ” ، درگیری هایش با قوام، بلوای نان، جریان استیضاحش در مجلس و…. بهره ها برد اما در عین حال به سرکوب جاهل ها و لات ها از یک سو، و جمع کردن و سازمان دادن آنها در ارگان های حکومتی، به ویژه در شهربانی و ژاندارمری و اداره زندان ها و دیگر ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی از سوی دیگر، روی آورد. این نوع برخوردها و نیز تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی در جامعه این گروه اجتماعی را هم دچار ضعف و ناتوانی کرد، با این حال همه این ماجراها نتوانستند رابطه میان آخوندها و جاهل ها و لات ها، و لوطیان، از میان بردارند.
آخوند و آخوندیسم بعد از دوران کوتاهی فترت با استفاده از فضای برآمده از رخداد شهریور ۲۰ و ضعف حکومت مرکزی و دموکراسی نسبی پدید آمده خود را سر و سامان دادند، چنین روند و راه و روشی را گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها هم پیش گرفتند. نقش این دو گروه اجتماعی در نبرد قدرت میان شاه و قوام، شورش نان، در جریان فتح زنجان و آذربایجان، در درگیری های حزبی و سازمانی احزاب و سازمان های سیاسی و مذهبی ، و بالاخره پر اهمیت ترین آن ها در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آشوب و بلوای خرداد سال ۴۲ و در آستانه انقلاب بهمن ۵۷ روندی رو افرایش یافت.
در این میانه شورش ۱۵ خرداد سال ۴۲ علیرغم سرکوب ظاهری نقطه عطفی برای آخوندیسم و آغاز اوج گیری پیروزمندانهاش بود. در این ماه آخوندیسم دراتحاد با بازار و بخش بزرگی از گرو جاهل ها و لات ها، و پاره ای جریان های ملی و مذهبی، دراعتراض به اصلاحات ارضی، حق رای زنان، حذف قید اسلام و قرآن در لایحه انتخابات ایالتی و ولایتی و همینطور ” کاپیتولاسیون “، با تحریک بخشی از مردم در تهران و برخی شهرها شورشی را سبب شدند، که زمینه ساز رهبریِ خمینی در انقلاب و پایه گذاری یکی از ارتجاعی ترین حکومت های تاریخمان شد. با روی کار آمدن حکومت اسلامی ، خمینیسم بیرون زده از دل آخوندیسم بر آن شد تا آخوندیسم را نیز در شکل دچار دگرگونی کند و به تدریح بر تعداد آخوندهای کت وشلواری – و کراواتی- افزوده شد، به گونه ای که قوه مجریه حکومت اسلامی به دست این نوع آخوندها، که اکثرا تحصیلکردگان دانشگاهی در داخل و خارج از کشور بوده و هستند، افتاد. همین نوع دگرگونی را درقوه مقننه و سایر ارکان حکومتی می توان دید.
شباهت های ناگزیر آخوندها و جاهل ها
در طول تاریخ ما عیاران و لوطیان و جاهل ها، و گروه های مشابه، در کنار کانونهای قدرت دینی یا سیاسی، و در همکاری و همیاری با این کانونها زیسته اند. رابطه و زیستِ طولانی و تاریخی جاهلها و لات ها با دینداران و دینکاران به دلیل وجوه اشتراک و پیوندهای قدرتمند این دو گروه اجتماعی عملی شده است. این پیوند و همزیستی گاه به دلیل عوامل بیرونی، و گاه به دلیل مشکات و مسائل درونی دچار ضعف و گسست موقت شده است اما هرگز به قطع رابطه نیانجامیده است. برای نمونه در تاریخ معاصر، در دوران رضاشاه این رابطه تضعیف شده بود اما از شهریور ۲۰ به این سو باردیگر جاهل ها به تدریج به آخوندها و مراکز مذهبی نزدیک و نزدیک ترشده و در نزدیکی و پیوند با هم منشا اثرسیاسی و اجتماعی و فرهنگی در جامعه شده اند. این تاثیر گذاری را در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در بلوای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، و سرانجام درانقلاب بهمن سال ۵۷ که نزدیکی و همکاری و همرائی شان به اوج رسید، آشکارترازدیگر رخدادهای تاریخی می توان دید.
چه ویژگی هائی این دو گروه را تا این حد بهم دیگر نزدیک کرده است:
۱. خاستگاه طبقاتی : منشاء طبقاتی این دو قشر یا گروه اجتماعی لایه های پائینی طبقه متوسط شهریست. تعداد کمی از آخوندها از میان سرمایه داران و خانواده ملاک و زمین داران بزرگ و خانواده های مرفه بوده اند. خاستگاه اصلی همان خرده بورژوازی متوسط و پائین، و یا مهاجران از شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگ دانسته اند. به تجربه دیده شده است که این دو گروه اجتماعی طیفی نا همگون اند و به لحاظ طبقاتی، اندیشه و سمت گیری دینی (مذهبی) و سیاسی کاملا” یک دست و یک پارچه نیستند. جاهل ها و لات ها مذهبی بوده و هستند، حتی خلافکارترین شان فرایض مذهبی شان انجام می دهند .آن پاره از مذهب و فرایضی که مورد توجه جاهل ها و لات هاست و آنان را ارضاء و خشنود می کند در واقع اصلی ترین بخش برای نان آوری و ارضای شخصیتی آخوندها نیز بوده است، و این خود یکی ازحلقه های پیوند این دو گروه است. روضه خوانی ها و عزاداری ها و تکیه ها و حسینیه ها و دسته راه انداختن های ریز و درشت و خرج دادن ها و…. و نیز جوانمردی و فتوت و خشونت و مظلومیت داستانسرائی های دیگردر باب ائمه و اطرافیانشان این دو گروه را به لحاظ حسی و عاطفی به هم نزدیک و همدرد و همرای کرده اند، بویژه عشق مشترک به مولا علی و اباعبدالله حسین و حضرت عباس و حُر.
۲. محل زندگی و زیست: این دو گروه اجتماعی در جوار یکدیگر در شهر، و بیشتر در محله های سنتی و پرجمعیت زیسته اند. در تهران محل زیست و زندگیشان مناطق پُر جمعیت و پُر تردد، و حول و حوش بازار و مراکز ومکانهای مذهبی بوده است. اصلی ترین مراکز تمرکز جاهل ها و لات ها و آخوندها و روحانیون جنوب شهر تهران در منطقه مولوی، میدان شاه، خیابان و میدان خراسان، خیابان ری و…. بوده است. ماه های محرم و صفر و رمضان و شعبان ، به ویژه دهه اول ماه محرم و تاسوعا و عاشورا، ماه های عرض اندام و ” ناهاربازار” این دو گروه اجتماعی ، در پیوند و همکاری با یکدیگر بوده و هست.
۳. در تقسیم کار اجتماعی و جایگاه اقتصادی- اجتماعی این دو گروه در بخش خدمات فعال بوده اند، ضمن اینکه گروه های کوچکی از جاهلها و لات ها در تولیدی های کوچک ، وآخوندها در امر زراعت و کشاورزی فعالیت داشتند. جاهل ها و لات ها درمناطق جنوبی و برخی مناطق مرکزی شهر درامر حمل و نقل و گردش وتوزیع کالا، تجارت، اداره شرکت های مسافربری، مراکز عمده و مهم فروش و توزیع مواد غذائی و ارزاق عمومی (میدانداری)، گاراژداری و انبارداری، ، اداره رستوران ها و هتل ها و دانسینگ ها، اداره برخی مراکز بهداشتی (حمام ها)، مراکز ورزشی به ویژه زورخانه ها و باشگاه های کشتی، و تا حدودی بوکس و وزنه برداری، خرید و فروش خانه، زمین و اتوموبیل، حمله داری برای بردن زّوار به مکه، کربلا، نجف و سوریه و مشهد و…، اداره روسپی خانه ها و مراکز خدمات مذهبی (مساجد، حوزه های علمیه، مقبره امام هاو امامزاده ها و دیگر فک و فامیل شان و….)، اداره و نطارت برکار برخی از صنوف مثل رانندگان بخش های مختلف شهری، سلاخ خانه، قصابی ها، جگرکی ها و طباخی ها و کبابی ها، تهیه و توزیع یخ ، تعمیر دوچرخه و موتور و اتوموبیل و…. نقش کلیدی داشتند، نقشی مهم در بخشی ازاقتصاد که گفته شده است ” درآن ساخت اقتصادی از هم گسیخته و تحریف شده” در فاصله سال های ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۶ رشد چشمگیری داشت، سال هائی که تولید ناخالص داخلی از ۲۸/۷ درصد در سال ۱۳۳۸ به ۴۴ درصد در سال ۱۳۵۶ افزایش یافت. آخوندها درامر تبلیغ و ترویج مذهب و آموزش دین کارکرده و می کنند. تدریس در مدارس و دانشگاه ها، دفترداری اسناد و ازدواج و…..در کنار “مسجدداری” ، حرفه امامت جماعت و اقامه نمازجماعت، برگزاری “نماز و روزه قضا” ، روضه خوانی و…..(۴) از راه های کسب و کار آخوندها بوده است. درآمدهای ناشی از دریافت فطریه و خمس و زکات و سهم امام و انواع و اقسام نمازخوانی ها و دعا خوانی ها، و مهم تراز این ها آنچه از اداره مراکز و مکان های مذهبی و یا اوقاف و…. نصیب بخشی از آخوند ها شده است نیز در میان این گروه اجتماعی ناهمگونی هائی به دلیل تقسیم ثروت ایجاد کرده است.
۴. دو گروه جاهل وآخوند دررابطه و پیوند نزدیک با بازار و تجار، و نمایندگان سیاسی و مذهبی این بخش اقتصادی در جامعه بوده اند. بخش ها یا لایههای سنتی تجار و کسبه سنتی بازار که پایبند مذهب و شریعت بوده اند و با آخوندها یا به قول خودشان “دستگاه روحانیت شیعه” از یک سو، و با جاهل ها و لات ها از سوی دیگر رابطهای تنگاتنگ داشته اند، به ویژه با جاهلها و لات های متدین، که محسن رفیقدوست و حاج مهدی عراقی وعسگراولادی و….چهرههای سیاسیِ شناخته شده این جماعت بوده اند.
۵. شخصیتی: هردو گروه اجتماعی شخصیتی شناور و ناپایدار داشته اند، شخصیتی نیازمند نقطه اتکا، تکیه گاه هایی که مذهب، قدرت دینی و قدرت سیاسی مهمترینشان بوده و هستند . شخصیت ناپایدار و دوگانه به خاستگاه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی این دو گروه، و شرایطی که زندگی کرده و می کنند، برمی گردد. زیست شناسی سیاسی و فرهنگیِ سلطه جوئی و قلدرمنشی وخشونت طلبی از یک طرف و جوانمردی و فتوت و رفتار “علی و حسین و عباس و حُر ” وار ازطرف دیگر از ویژگی های مشترک این دو گروه اجتماعی بوده اند.
۶. فرهنگی: هر دو گروه بر بستر بافت سنتی فرهنگی حدودا یکسان زیسته و فعالیت داشته اند. نگاهشان به تجدد، قوانین و روابط عرفی و قانونمداری، نگاه به زن در سطح خانواده و جامعه و مظاهردیگرتجدد نمونه هایی برای درک دیدگاه های مشترک این دو گروه همزیست هستند. جاهلیسم البته در نگاه و رفتار نسبت به امر تجدد و ترقی از آخوندیسم اندکی پیشرفته تربوده است. این شباهت های ناگزیر که به اختصار به برخی از آن ها اشاره کردیم سبب نزدیکی و سرانجام پیوند و نکاح این دو گروه اجتماعی شده اند، تا آن حد که امروز دست در دست هم برسرزمین ما حکم می رانند. دو حلقه دیگر از دو سو این نزدیکی و پیوند را تقویت کرده اند، طیب حاج رضائی به ویژه مرگ او از یک سو، و مداحان و نوحه خوانان از سوی دیگر.
اعدام طیب حاج رضائی که علیرغم حمایتش از آیت الله خمینی در بلوای ۱۵ خرداد، تا دم مرگ ارادت و احترامش به رضا شاه و شاه را کتمان نکرد، به عنوان اعدامی” ناجوانمردانه” سبب سوق دادن بخش بزرگی از گروه جاهل ها و لات ها به سمت آخوندها و تقویت آخوندیسم شد. تشدید این گرایش نقش مهمی در نزدیک تر شدن گروه جاهل ها و لات ها به آخوندها داشت. سوی دیگر بخشی دیگراز”آخوند”های جاهل و لات، یعنی مداحان و نوحه خوانان نیر به یاریِ ” رگ لاتی” شان (به قول سعید حدادیان) در نزدیک تر شدن این دو گروه سهم داشته اند.
توضیح ها و منابع:
۱. رجوع کنید به :” کتاب کوچه” احمد شاملو، جلد نخست، انتشارات مازیار، چاپ سوم، سال ۱۳۷۸، صص ۳۴۴-۳۳۴
فرهنگ دهخدا، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، فرهنگ بزرگ سخن ( حسن انوری) و….. http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/509
۲. مداحان یا نوحه خوانان چه می پوشیدند: http://www.jannat-alvaezin.com/home/?p=283
۳. منبع شماره ۱
۴. راههای امرار معاش روحانیون: http://www.parsine.com/fa/news/174496