In a time of universal deceit telling the truth is a revolutionary act. ~ George Orwell
گرچه به قول «جورج اورول» به هنگام فریب عالمگیر، گفتن حقیقت، کنُشی انقلابی است، اما زیر سئوال بردن مدعّیان صاحب اختیاری جهان وقتی بیهوده نیست که پیشتر و بیشتر، با استبداد زیر پرده دین مرزبندی داشته باشیم. ضمناً هدف من دامن زدن به گرایشات کور و بی محتوای ضد آمریکائی نیست.
آمریکا تنها در سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه و امثال روپرت مُرداخ و جان بولتون و، سرمایه سالاران لاکهید مارتین و نورتروپ گرومن... خلاصه نمیشود. طالبان نفت و دلار، ارزش ها و همه مردم خوب آمریکا را نمایندگی نمیکنند.
Might is right حرف آخر را قدرت میزند.
از قدیم و ندیم شنیده ایم حق به حقدار میرسد اما در عمل حق از آن کسی است که غلبه میکند. از آن کسی است که زور بیشتری دارد. «الحَقُ لِمَن غَلَبَ» (هرکه حاکم بود، حق با او است.)
«آدم وقتی فقیر میشه، خوبی هاشَم حقیر میشه. اما کسی که زور داره یا زر داره»،[۱] حسابش علیحده است!
به قول فرخی یزدی:
دنیای ضعیف کش که از حق دور است
حق را به قوی میدهد و معذور است
بیهوده سخن زحق و باطل چه کنی؟
رو زور به دست آر، که حق با زور است!
ازنظرتئوری پذیرفته شده حق با انسان است و قدرت باید برآمده از اراده و اختیار انسان باشد، امّا در عمل، حق با کسی است که قدرت را در اختیار میگیرد حتی اگر پست و ناحق باشد.
(حق در اینجا به معنی حقیقت نیست.)
در چشم اغلب تئوریسینهای سیاسی قدرت مشروعیّت ایجاد میکند. Vae Victus
البته شماری از اندیشمندان (ژان ژاک روسو، هوگو گروسیوس، پوفندورف، کانت...)، با توجّه به این مسئله که حصول قدرت به تنهائی نمیتواند به حکومت، مشروعّیت دهد، کوشیدهاند توجیه دیگری بیابند که میگذریم...
توّجه داشته باشیم که قدرت، تنها در زور بازو و توان نظامی، خلاصه نمیشود.
در شوروی سابق اگرچه نیاز مردم به رفاه بیشتر کم نبود اما زمامداران به عمد در بخش ورزش و فضا و تاجدودی سینما، بیشترین سرمایه و توجّه را میگذاشتند تا قدرقدرتی خودشان را به رُخ حریف بکشند. با هنر امثال «آیزنشتاین» مثل «رزمناو پوتمکین» که از پرآوازهترین فیلمهای تاریخ سینما است، مانور میدادند.
طرف مقابل نیز در بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان ملل و شورای امنیت و...می کوشید مبصر کلاس باشد.
همه میدانستند که حق با زور و سلطه است و حرف آخر را قدرت میزند. Might is right
...........................
گفتگوهای مِلین Melian dialogue
سال ۴۱۶ قبل از میلاد مسیح، بعد از پیروزی یونان بر ایران، اهالی آتن و اهالی جزیره ملوس Melos نشست مهمّی میگذارند که به «گفتگوهای ملین» معروف شده و در کتاب: «تاریخ جنگ پلوپونزی» [2] صورت جلسه آن موجود است.
کتاب مزبور یکی از متون کلاسیک و نوشته ای اساسی در تاریخ سیاسی است و توسط مورّخ یونانی، توکودیدس(توسیدید) [3] تدوین شده است.
نقشه راه طالبان نفت و دلار، و رساله عملّیه همه کسانیکه بر اسب قدرت سوارند و پائین نمیآیند، مضمون همین گفتگو یعنی مذاکرات ملین است.
ملوسی ها حاضر نبودند به اتحادّیه آتن بپیوندند و عَلم استقلال برافراشتند. آتن هم کشتیهای جنگی خودش را به این جزیره فرستاد و آنرا محاصره کرد و همزمان نمایندگانی را نزد رهبران جزیره فرستاد تا مذاکرات را جهت تسلیم آنها به آتن دنبال کنند.
ساکنین جزیره (ملوسی ها) میگفتند میخواهیم بیطرف باشیم و دَم از حق و حقوق زدند. آتنی ها جواب دادند حقوق در دنیایی که در آن زندگی میکنیم به قدرتمندان تعّلق دارد، قدرتمندان هر آنچه میخواهند میتوانند انجام دهند و ضعیفان میباید تحمل کنند...
«هم ما میدانیم هم شما که قانون فقط در ارتباط با دو قدرت هموزن معنی پیدا میکند در غیر این صورت قویترها هر کاری که بخواهند میکنند و ضعیفترها راهی جز تحمّل و رنج ندارند، دنیا این گونه به پیش میرود».[4]
"...since you know as well as we do that right, as the world goes, is only in question between equals in power, while the strong do what they can and the weak suffer what they must."
ملوسیها زیر بار این استدلال نرفتند و آتنی ها هم حق آنها را کف دستشان گذاشتند!
حقوق اخلاقی و انسانی مورد درخواستشان را با اعدام مردان جزیره و به بردگی بردن زنان و کودکان پاسخ دادند و کنترل جزیره را در دست گرفتند. دلیل این کار واضح بود. از پیروز کسی سئوال نمیکند.
حق با زور است ! و تاریخ را «فاتحان» مینویسند...
...........................
استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
همین جا اضافه کنم که آزادیخواهان، شمعهای شبانه ای که میسوزند تا روشنی بخش محفل دیگران باشند، همانها که قدرت واقعی را در دانش و خردمندی میدانند، با گذشت و فداکاری خویش، از «الحَقُ لِمَن غَلَبَ» (حق با کسی است که زور بیشتری دارد)، تعریف تازه ای خلق کرده اند.
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی / به بوی آن که دگر نوبهار بازآید
اختران شبکوب با باطل زمانه خود درمیافتند و بر تیرگی غلبه میکنند. در ظاهر فنا میشوند امّا «حاضرترین حُضاّر» ند و وقتی غایب اند هم، حّی و زنده اند.
اسپارتاکوس به ظاهر مغلوب شد و قاتلان قیافه حق به جانب گرفتند و مست پیروزی شدند اما در حقیقت بردگان عاصی و دلیر بودند که ندای زندگی سردادند. بلال حبشی را ابوجهل با تیغ و تغال شکنجه کرد و کشت اما بلال سمبل صفا و مظلومیت شد.
حجّاج ها و سندی بن شاهک ها که مدام کُرکُری میخواندند چون کَف های روی آب به کنار رفتند. قاتلین امیلیانو زاپاتا که سرمایه ای جز نخوت و پلیدی نداشتند گم و گور شدند. در کوبا استعمارگران بساط خودشان را جمع کردند و رفتند امّا چراغ «خوزه مارتی» فروزان ماند،
«جمهوری خواهان اسپانیا» که پروانه وار در آتش زد و بندهای ننگین زمانه خویش، سوختند، ظاهراً مغلوب و تار و مار شدند ولی به راز رازها و به سرچشمه بقا رسیدند.
هواداران کمون پاریس قلع و قمع شدند، چه گوارا را مظلومانه به رگبار بستند، دکتر ارانی، حنیف نژاد، جزنی، شکرالله پاکنژاد و فرزندان شریف ایران که در اسیرکشی سال ۶۷ دارها را بوسیدند، همه و همه، بر این گزاره که حق و حقیقت با زور و سلطه است، مُهر ابطال زدند.
قصه پرغصّه شمعهای شبانه تمامی ندارد.
...........................
ماهیت سیاست این است که قدرت از خود دفاع کند.
اساساً ماهیت سیاست این است که قدرت «هَل مَن مُبارز» بطلبد و رَجَزخوانی کند تا مخالف را سر جای خودش بنشاند.
همیشه این طور بوده، گاه در لوای دین، گاه در لوای ایدئولوژی، گاه در لوای اینکه ما حقمان است اینجا بنشینیم، ما ظّل الله (سایه خدا) هستیم، از فره ایزدی برخورداریم و در خیر مردم میکوشیم... ما ام القرا هستیم و چشم همه مسلمین جهان به ما دوخته شده... ما نماینده پرولتاریای جهانیم.... نوک پیکان تکامل هستیم... نظم نوین جهانی را هدایت میکنیم... اقتصاد جهان در دست ما است، امنّیت اسرائیل برآیمان حیاتی است و در شورای امنیت هم حق وتو داریم و شُل کن، سفت کُنِ سیاستهای جهانی دست خودمان است...
خلاصه، ما «قادر متعال»یم! و چون قدرت داریم حق هم داریم که از خود دفاع کنیم و برای دفاع بهتر، به تجهیز بیشتر روآوریم و اگر لازم بدانیم ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد را هم تفسیر به رأی کرده، با پوش «دفاع پیشگیرانه» هرکاری دلمان خواست میکنیم و فاتحه اصول «منع توسّل به جنگ» و «حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات» را هم میخوانیم !
(ماده ۵۱ منشور ملل متحد دفاع از خود را تنها در برابر حمله مسلحانه پیش آمده، نه حمله ای که در شرف وقوع باشد، مجاز دانسته است.)
...........................
بر افکار عمومی جهان دِشنه و کینه سوار است.
زورگویی و طلبکاری، و این گزاره که قدرت، حقوق را تعیین میکند به همه جباّران خط و خطوط داده و عملکرد قاتلین زندانیان سیاسی در میهنمان و طرز تفکر ایالات متحده قبل و بعد از ۱۱ سپتامبر هم، شاهد آن است.
گردانندگان برنامه آمریکای قرن جدید، [5] که صحنه گردانان واقعی آن غول های تسلیحاتی و شیمیایی است، موسّسه آمریکن اینترپرایز [6] (اتاق فکر سیاستمداران آمریکایی)، «شورای روابط خارجی» و افرادی چون «روبرت گیلپین» [7] نویسنده کتاب «جنگ و تغئیر در سیاست جهانی» [8] و...به موضوع اشاره شده توسط توکودیدس(توسیدید)، بمثابه سیاستی واقع گرایانه استناد میکنند و به آن به عنوان یک سیاست راهگشا و کارا برای همه زمانها مینگرند.
از دیدگاه حقوق بینالملل ظاهراً همه کشورهای مستقل، صرفنظر از میزان قدرت، وسعت، و نوع حکومتشان، یکسان و برابر شناخته میشوند، و نباید استدلال دولتهای اشغالگر و جنگ افروز خریداری داشته باشد، امّا میدانیم که در عمل چنین نیست. حق از آن کسی است که غلبه میکند.
...
آسمان همه جا همین رنگ است و از قدیم و ندیم هم، همین جور بوده، افلاطون حق را به زمامداران میدهد و بیهقی از کسانی که در نظر او به سلطان وقت خیانت میورزند، به درشتی یاد میکند.
استدلال بیهقی دقیقاً مبتنی بر اصل «الحَقُ لِمَن غَلَبَ» (حق = زور و سلطه) است، از دیدگاه وی، البتکین و سبکتکین که بر خداوندان خود عصیان کرده بودند چون به پیروزی رسیدند حق داشتند، ولی هارون خوارزمشاه و طغرل سلجوقی چون شکست خوردند، خائناند.
غزالی هم در کتاب «احیاء العلوم» به سلطه و زور حق میدهد. «حق با کسی است که پیروز شده است، قضاوت و حاکمیت نیز با او است و ما هم با او هستیم.» [ 9]
امام شافعی بر خلاف این نظر که افضل الجهاد (برترین مبارزه)، ایستادکی و بیان کلمه حق در برابر ستمگران است، معتقد بود: «قیام در برابر خلیفه وقت جایز نیست و قتل شورش کننده واجب است، اما اگر فرد شورش کننده بر حاکم وقت پیروز شود و حاکمیت را بدست آورد، او مصداق اولوالامر و ولایتش مشروع است.» [10]
خلاصه، هر طرف باد بیاید ما، هیشون میکنیم و هر که خر شد پالونش و هر که در شد دالونش میشویم !
جدا از «فارابی» که به نوعی روی «الحَقُ لِمَن غَلَبَ» (حق = زور و سلطه)، انگشت میگذارد، قاضی ابویعلی هم که در عصر خویش قاضی القضات بوده و خرش خیلی میرفته ! به زور مشروعّیت میدهد و میگوید:
«کسی که بر مردم به وسیله شمشیر غلبه کند، به گونه ای که خلیفه مسلمانان گردد و امیرالمؤمنین نامیده شود، هرگز برای کسی که ایمان به خداوند و روز قیامت دارد، روا نیست که شب بخوابد و او را امام خویش نداند، چه وی خلیفه نیکوکاری باشد و چه فاسق» [11]
فضل الله روزبهان خنجی و ابن قدامه حنبلی و... نیز (که در زمان خودشان برو وبیای زیادی داشتند)، احکام عصر شترچرانی را تکرار کردهاند و همانطور که گفتم عملکرد قاتلین زندانیان سیاسی در میهنمان هم، بر مبنای حق = زور و سلطه، پاگرفته است و این اتهاّم نیست.
امثال آیتالله صانعی و حضرات اردبیلی و موسوی تبریزی که در تئوری روی حق = زور و سلطه، خط میکشند و استدلال میکنند برخلاف علمای اهل تسنن، فقهای شیعه چنین اعتقادی ندارند، در دهه ۶۰ عملاً از سلطه بر زندانیان، محّق بودن خود و نظامی را که به خون پاکترین جوانان ایران آلوده بود، نتیجه میگرفتند و به زبانی دیگر «الحَقُ لِمَن غَلَبَ» (حق با زور و سلطه است) را به رُخ میکشیدند.
حق جز با شلاقبهدستان نبود. اضدادشان نیز گفته اند قدرت را که بدست بگیریم همه چیز حّل میشود و «کسی از پیروز سئوال نمیکند» !
(اینطور نیست. در آینده نیز چرا و چگونه، در کار خواهد بود. بعد از شبه پیروزی هایی که هیتلر و ناپلئون بدست آوردند، مردم آگاه دست از اعتراض و تردید نکشیدند. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ نیز کم نبودند کسانیکه «پیروز» را زیر سئوالات بیشمار گرفتند و در این مسیر جان دادند...)
***
واقعش این است که بر افکار عمومی جهان دشنه و کینه سوار است. برخلاف گذشته که اهل دانش و فضل و اصحاب قلم و هنر میتوانستند زندگی درونی فرهنگها را دگرگون سازند، حالا دجالّان و رمالّان مدرن، کمپانی های تسلیحاتی، منبرهای الکترونیک، جنگ افروزان و پادوهای با جیره و مواجب شان، این حوزه را گرفته و عالم و آدم را مَچَل کردهاند.
اکنون شاهدیم انسان به اصطلاح مدرن و پسامدرن هم از محیط جانورانه « الحَقُ لِمَن غَلَبَ » (حق با زور و سلطه است)، تاثیر پذیرفته و هر روز بد از بدتر میشود.
اصالت البته با نور و سپیده سحر است. پشت من به کوه امید است و به این اصل ایمان دارم که از درون شب تار، گل صبح خواهد شکفت.
دلم نمیخواهد آیه یأس بخوانم امّا ابرهای سیاه بی باران هم واقعی است و مستّقل از ذهن من و شما وجود دارد...
...........................
گذشته، پیشدرآمدِ اکنون است.
در بازی شطرنج، حریف برای طرحی دراز مدّت (با مسامحه = استراتژی) گاه به عمد خودش را به موش مردگی میزند و وزیر (یا فیل و اسب) را جلو میفرستد تا طرف آنرا بقاپد، غافل از اینکه در حرکات بعدی کیش و مات میشود.
مرتجعین گرچه هشیاری ضدانقلابی دارند و صد تا چاقو میسازند که یکیش هم دسنه ندارد ! امّا، چون کشته و مُرده بحران سازی و تیره کردن فضا هستند و به گرد و خاک و های و هوی نیاز دارند، به این فراست نمیافتند که اصلاً کاری به کار وزیر (فرستاده شده) نداشته باشند و وزیر دیدی ندیدی، خودشان را به آن راه بزنند !
تاریخ پرفراز و نشیب جهان نشان میدهد جنگ افروزان و مداّحان جنگهای بی پایان برای اینکه شیپور جنگ را به صدا درآورند و کاسه کوزه ها را سر طرف مقابل بشکنند، با سوء استفاده از ندانم کاری مرتجعان گاه آنان را قلقلک داده و به واکنش دلخواه کشانده اند.
چند نمونه تاریخی:
- در جنگی که سال ۱۸۴۶ ایالات متحده به مردم مکزیک تحمیل کرد و در پی آن تگزاس، کالیفرنیا، بخشی از کلرادو، نیومکزیکو و آریزونا... را تصاحب نمود، «جیمز نوکس پوکت» [12] رئیس جمهور آمریکا به «ژنرال زاکری تیلر»[13] خط داد تا میتواند با سربازان همراهش دور و بر رودخانه «نوکس» و «ریو گراند» [14] دست به تحریک مکزیکی ها بزند تا مکزیکیها به سیم آخر بزنند و جرقه جنگ زده شود و زده شد.
- سال ۱۸۹۸ در جنگ با اسپانیا نیز (که کوبا را در اشغال داشت)، ایالات متحده همین بازی را درآورد. رزمناو جنگی[15] خودش را در ساحل هاوانا عالماً عامداً غرق کرد و نقصیر طرف مقابل انداخت تا او را به واکنش بکشاند و کشید.
- سال ۱۹۱۵ دولت آمریکا در جنگ جهانی اوّل (با توافق دولت انگلیس) کشتی مسافر بری «لوزیتانیا» را که پر از اسلحه و مسافر بود، عمداً به مسیر گشت نیروی دریایی آلمان فرستاد و با غرق شدن مسافرین (حدود ۱۰۰۰ نفر جان سپردند) بهانه ورود به جنگ را به دست آورد، در حالیکه خواست مردم آمریکا شرکت در جنگ جهانی اوّل نبود.
- ۱۷ نوامبر ۱۹۴۱ «جوزف گرو» [16] سفیر وقت آمریکا در ژاپن به وزارت امور خارجه آمریکا تلگرام مهّمی ارسال داشت و نوشت دولت ژاپن دارد برای یک حمله نظامی به پرل هاربر آماده میشود. شماری از ژنرالها هم با دلیل و برهان نشان دادند خطر نزدیک است و نگرانی خود را ابراز داشتند...
امّا هشدارها، عمداً پشت گوش انداخته شد. ۲۰ روز بعد حمله ژاپن که گویی دولتمردان آمریکا به آن نیاز داشتند، صورت گرفت و ناوگان آمریکا در پرل هاربر آسیب زیادی دید و آمریکا دلیل محکمی یافت تا وارد جنگ جهانی دوّم شود.
- افشاگریهای «جان فینی» [17] روزنامه نگار شجاع آمریکایی در مورد صحنه سازی سیاستمداران ایالات متحده برای تجاوز به ویتنام و نقش کمپانی های بزرگ اسلحه سازی در تصمیمات کاخ سفید، هیچوقت رّد نشد. او ثابت کرد حمله ناوچه های ویتنام شمالی به دو ناوشکن آمریکایی در خلیج تونکن که بهانه بمباران ویتنام شمالی و گسترش جنگ ویتنام قرار گرفت، واقعیت نداشته و ساخته و پرداخته کاخ سفید بود.
این افشاگری باعث تظاهرات عمومی در آمریکا و اعتراض برخی سناتورها شد و به خاطر آن لیندن جانسون رئیس جمهوری وقت نتوانست در انتخابات سال ۱۹۶۸ شرکت کند.
- از سیابازی بعد از جنایت تروریستی ۱۱ سپتامبر (که البته مرتجعین زیرمجموعه آن بودند) میگذریم. در ویدیوی ۱۱ سپتامبر و بن لادن پنتاگون (که در یوتیوب موجود است)، در این مورد صحبت کرده ام.
اکنون که سالها از آن جنایت گذشته درمییابیم واقعه ۱۱ سپتامبر به جای این که «علّت» تغییر سیاست باشد «بهانه» اجرای سیاست هائی شد که مدتی پیشتر تدوین شده بود...
...........................
هر گردی گردو نیست.
ارائه اسنادی که تئوری رسمی را به چالش میکشد، هیچ ربطی به تئوری توطئه ندارد و اتهّام بیگانه ستیزی هم دیگر اثر ندارد.
نمیتوان تردیدها را دُور زد و روضه خود را خواند و اهل نظر را با این توجیه که قاتلین زندانیان سیاسی هم، همین حرفها را میزنند، از پرسش باز داشت.
سقراط گفته بود من آسمان را آبی میبینم. آنها که قصد هلاکم را دارند نیز آبی میبینند. این دلیل نمیشود که آسمان سیاه است!
...
هر گردی گردو نیست. ممکن است در یک شرایط دو نفر حرف مشابه و یا مشترکی را بزنند و موضعی را اتخاذ کنند که نمودی یکسان داشته باشد ولی از ماهیتی کاملاً جدا و متضّاد برخوردار باشند. خوشحالی و یا ناراحتی مرتجعین نباید ملاک و معیار ما باشد. حقیقت بالاتر از آن است.
...........................
آمریکا دارد جمهوری اسلامی را تحریک میکند (وبالعکس)
در ستم و سرکوب قاتلین زندانیان سیاسی که کلمات طیّبه را به مسلخ بردند و انقلاب بزرگ ضد سلطنتی را به منجلاب کشیدند، هیچ تردیدی نیست. تکرار میکنم هیچ تردیدی نیست. اشاره به کید و مکر مدعّیان صاحب اختیاری جهان که در عراق و افغانستان شقاوت خود را به نمایش گذاشتند، به معنی نادیده گرفتن ظلمی که بر مردم ستمدیده ایران میرود نیست و «اثبات شئی نفی ماعَدا نمیکند.»
مذاکراتی که با پادرمیانی دولت سوئد صورت گرفته، تلاشهایی که برای گفتگوهای بیشتر انجام میشود و تکرار این مسئله که هدف ایالات متحده و غرب، نه تغئیر رژیم ایران بلکه کنارآمدن با آن است و خواجه حافظ شیرازی هم این را میداند !
(این حرفها)، نگرانی کسانی را که میبینند کمپانی های تسلیحاتی غرب، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس را مملو از سلاحهای پیشرفته کرده اند و میدانند جنگ افروزان چه خوابهای خوشی برای ما دیده اند، رفع نمیکند.
آن یکی پرسید اشُتر را که هی
از کجا میآیی ای اقبال پی؟
گفت از حمّام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
زانوی پُر از چرک تو زار میزند که دروغ میگویی.
گر زچشمه آمدی، چونی تو خشک ؟
گر تو ناف آهوئی کو بوی مشک ؟
به نظر میرسد درحالیکه آمریکا و پادوهایش دور و بر ایران خیز برداشته و برای درتنگناقراردادن آن دوز و کلک میچینند، طرف مقابل نیز که با وجود دهها چاله و چاه، به توانمندی ارسال ماهواره به فضا رسیده (یعنی توانسته به سرعت پرتاب 7/9 کیلومتر در ثانیه دست یابد)، بیکار ننشسته است.
(به جای لعنت به تاریکی، شمعی برافروزیم. دانش را محکوم نکنیم و همه چیز را در کیسه ارتجاع نریزیم.)
جمهوری اسلامی نه تنها در جنگ الکترونیک و قدرت موشکی پیشرفت بسیار نموده، و اینجا و آنجا به یارگیری ادامه داده، این امکان هم صفر نیست که برای حفظ خویش خود را به آب و آتش بزند و این فاجعه در فاجعه است.
البّته حساب، دو دو تا چهار تاست. آنها نیز با هشیاری ضدانقلابی خود بو برده اند حق (حق در اینجا به معنی حقیقت نیست) از آن کسی است که غلبه میکند و زور بیشتری دارد. آنها نیز این شعار قدیمی را باور دارند که:
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی / که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.
«اهود براک» [18] وزیر دفاع اسرائیل یکبار از دستش در رفت و گفت اگر بجای ایران بود شاید، احتمالاً او هم میخواست بمب اتمی بسازد، نه تنها بخاطر اسرائیل بلکه بخاطر اتمی شدن چین، پاکستان، کره شمالی و روسیه، همسایگان نزدیک ایران.
سال ۲۰۰۴ «مارتین لوی ون کریول»[19] מרטין ון קרפלד استراتژیست نظامی اسرائیل گفت با ملاحظات امنیّتی، ایران باید احمق و دیوانه باشد که بمب اتمی نسازد.
در حالیکه امثال «بندر بن سلطان» در عربستان سعودی برای جنگ آتش تهّیه ریخته و با «نتانیاهو» و «کنت تیمرمن»[ 20] و بدجنس ترین شاگردان «لئواشتراوس» [21] هم آواز میشوند، (شده اند)
در حالیکه بغل گوش ایران پاکستان مجّهز به سلاح اتمی است، هندوستان و چین و کره شمالی و روسیه و اسرائیل سالهای دراز از آن برخوردار هستند، بعید نیست رژیم حاکم بر ایران نیز خودش را برای روز مبادا آماده کرده باشد. یکبار چیزی به این مضمون گفته بودند که اعتقادات مذهبی با داشتن سلاح اتمی منافات دارد و...
انگار آنهمه بلا که بر سر زندانیان سیاسی آوردند منافات ندارد. دیدیم چگونه به نام تعزیر و «حکم خدا» هر پستی و پلیدی توجیه شد و نام «حق» گرفت.
بعد از موشک اندازی های رژیم سابق عراق به شهرهای ایران، آخوندهایی که عملاً در دستگاه حزب بعث عراق رفته بودند (همان طینت و رفتار را داشتند)، گشتند و گشتند و شبه حدیثی را در ضرورت برخورد متقابل با دشمن تراشیدند که مضمون آن، پرتاب موشک به شهرهای عراق بود.
در دنیای وارونه شده امروز که عقل به تبعیدگاه رفته و ابتذال به میدان آمده، انسان گرگ انسان است.
وقتی زور و سلطه حرف اوّل را میزند، تا اطلاع ثانوی استدلال آتنی ها (در گفتگوهای ملین) [22] به قوّت خود باقی است:
«هم ما میدانیم هم شما که قانون فقط در ارتباط با دو قدرت هموزن معنی پیدا میکند در غیر این صورت قویترها هر کاری که بخواهند میکنند و ضعیفترها راهی جز تحّمل و رنج ندارند، دنیا این گونه به پیش میرود.»
...........................
شب آبستن است تا چه زاید سحر...
در چنین اوضاع قاراش میشی براستی چه باید کرد؟ ختم انعام بگیریم و سفره مشکل گشا پهن کنیم؟ دست به دعا برداریم تا همه از خر شیطان پائین بیایند؟ فال حافظ بگیریم؟ آسّا بریم و آسّا بیائیم که خر شل مان نلنگه؟ اصلاً خودمون را بزنیم به آن راه؟...
آیا میتوانیم با جادو و جنبل همه بمب های هیدروژنی و نوترونی و اتمی و... هرچه پلوتونیوم در کره زمین است را پی نخود سیاه بفرستیم؟!
آرزو کنیم جهانی فارغ از جنگ و جدال، و خالی از سلاحهای مرگبار داشته باشیم؟
ای کاش و صد کاش کبوتران صلح و مهربانی جای موشکهای کروز و بمبهای خوشه ای را میگرفت اما اینها فقط آرزو است و البته آرزو بر آزادیخواهان عیب نیست اما تا تحقق نیابد، فایده ندارد. اعتراض دردمندان هرجامعه ای البّته بی اثر بی اثر نیست اما در عمل، در صحنه واقعی به جایی نمیرسد.
در صحنه عمل این جغد شوم جنگ است که زُل میزند.
...
درست است که در ماده ۴ پیماننامه منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) به حق تحقیق، توسعه، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز اشاره شده، اما کشورمان به لحاظ انرژی بر دریایی از نفت و گاز نشسته است. آیا میارزد به جای انرژی های پاک و پایدار به انرژی و سلاح هستهیی رو بیآوریم و به جهانخواران برای ضربه زدن گرا بدهیم؟
تا میتوانیم مردم را آگاه کنیم. داد کنیم. قال کنیم. فریاد بزنیم و از همه بلندگوها و پنجره ها وضع موجود را که آبستن خطرات هولناک است توضیح دهیم و بویژه بکوشیم دانش را از نیّات پلید جنگ طلبی و بحران سازی جدا کنیم.
(این نظر که آنچه رژیم تبلیغ میکند چیزی جز مونتاژ و کپی سازی نیست، در همه موارد صدق نمیکند.)
خطرات دست یابی به کلاهکهای هسته ای را برجسته کنیم و یادآور شویم کسانیکه حرث و نسل جامعه ما را هلاک نمودند و ملّتی پرامید و شاد را به خاک سیاه نشاندند نمیتوانند مسئولیت پذیر باشند و... (این تازه در شرایطی است که زلزله مِلزله و پیشآمدهای غیر منتظره پیش نیاید که در آن صورت واویلا است.)
من در اوکراین بارها شنیدم که مردم بعد از حادثه چرنوبیل به خاک سیاه نشستند. خیلی ها به سردردهای غریب و ناشناخته دچار شدند و میگفتند تا پایان عمر چیزی در گوشمان سوت میزند в ушах звенит(ووشاه زه وی نیت)
و این تازه مینیمم است که رؤیت میشود. پشت پرده، اینگونه وقایع را کسی بدرستی نمیداند. از تأثیرات زلزله در ژاپن (نیگاتاو کوبه و اوفاناتو و میاگی و...) بر نیروگاه اتمی فوکوشیما اطلاع ندارم.
وقتی سانحه اتمی به انفجار نیروگاهها و ذوب شدن هسته های درونی این واحدها میکشد، به ورطه کنترل ناپذیری خواهد کشید. محیط زیست و هرچه رنگ و بوی حیات دارد آلوده تشعشات هسته ای میشوند و مرگ و مصیبت نه سالها، بلکه قرنها ادامه مییابد.
...........................
جغد شوم جنگ دارد زُل میزند.
حتی اگر سلام و صلوات جای توپ و تَشَر را بگیرد و طرفین با هم کنار بیایند همه چیز ختم به خیر نمیشود و جغد شوم جنگ پیِ کارش نمیرود.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل، واقعی است.
چه باید کرد؟ آیا باید گوش به زنگ بود کی بیگانگان زهرشان را میریزند؟
آیا باید پیشرفتهای دانشمندان میهنمان را (که در بسیاری موارد ربطی به حکومت ندارند) به کیسه حکومت بریزیم...(...)....... ........
نقض حقوق بشر را که باعث و بانی اش شکنجه گران و قاتلان هستند، میتوان و باید آفتابی و آنتنی کرد اما آنها صاحب علّه پیشرفتهای علمی و زحمات همه پژوهشگران ما نیستند.
تحقیقات دکتر فیروز پرتوی از پایه گذاران دانشگاه صنعتی شریف، نیما ارکانی حامد (از فیزیکدانان فیزیک ذرّه ای و نظریه ریسمان کاربردی)... و یا تکنسین های کارآزموده و مبتکری که داخل کشور مانده اند و بیشترشان هم از بگیر و ببند و ریش و پشم بیزارند، چه ربطی به حکومت دارد؟
کشف سرچشمه های پرتو گاما در هاله کهکشان (که با زحمات دکتر جلال صمیمی برای نخستین بار در ایران صورت گرفته) به آیت الله جنتی و مصباح یزدی چه مربوط؟ چرا ثمره رنج فرهیختگان جامعه را دودستی تقدیم ارتجاع میکنیم؟
...........................
سلاح اتمی موقوف. چه امروز، چه فردا.
استفاده صلحجویانه از انرژی هستهای که طبق اصل اول Nuclear Non-Proliferation Treaty(NPT) باید بدون هیچگونه مانع و تبعیضی برای همگان میسر باشد، یک چیز است و گسترش سلاحهای هستهای، که صلح و امنیت بینالمللی را به خطر میاندازد چیز دیگر.
نگرانی از گسترش سلاحهای هستهای باید ذگر و فکر ما باشد. اعتراض برای منع کامل آزمایشات هستهای، محدودسازی سیستمهای پرتاب هستهای و موشکهای چند کلاهکی که به ماورای جوّ پرتاب میشوند و در نقطه مشخصی مجدداً به جوّ زمین بازمیگردند و چندین هدف جداگانه را مورد اصابت قرار میدهند، اعتراضی پاک و شایسته است و امروز و فردا و پس فردا باید تکرار شود.
***
پیش از نخستین مذاکرات امریکا و شوروی (سابق) در زمینه «کنترل سلاحهای هستهای استراتژیک»، «سیستمهای موشکی» و «سامانه پدافند موشکی» که در سال ۱۹۶۹ در هلسینکی آغاز شد. (گفتگوهای سالت)، صلح دوستان جهان به گسترش سلاحهای استراتژیک، اعتراض کردند و به کوچه و خیابان ریختند و این در شرایطی بود که بسیاری از مردم به ارزش کار آنان توجهی نداشتند و دستشان میانداختند. معترضین که در شمار فرهیختگان جامعه بودند ساکت ننشستند. زخمی شدند، پلیس با سگ و باطوم و ماشینهای آبپاش به جانشان افتاد، به زندانشان انداخت امّا ادامه دادند. میدانستند در عمل فایده ای ندارد و ازمابهتران خر خودشان را سوار میشوند اما دست از تب و تاب نمیکشیدند.
***
فایده داشته باشد یا نداشته باشد، فریادها به جایی برسد یا نرسد، باید علیه گسترش سلاحهای اتمی اعتراض نمود و گفت و گفت و گفت: این رژیم (و نه فقط این رژیم) هر رژیمی که آینده در ایران زمام امور را به دست گیرد باید روی سلاح اتمی خط بکشد و تحت هیچ عنوانی به آن متوّسّل نشود.
استبداد دینی هم که رخت بربندد، فردا و پس فردا هم، باید روی سلاح اتمی خط بکشیم و تحت هیچ عنوانی به آن متوّسّل نشویم حتّی اگر ازمابهتران به سیم آخر بزنند و «هیروشیمابازی» درآورند. (فرض محال که مُحال نیست)،
ستمدیدگی روا نیست و باید علیه ستمگر شورید. اما اگر قرار باشد به ظالمان اقتدا کنیم، ستم دیدن آلودگی اش کمتر است.
بهتر است قربانی بیداد جهانخواران جنگ افروز بشویم امّا به جلد قاتلان هیروشیما و ناکازاکی و صاحبان بی احساس و زراندوز زرّادخانه های اتمی نرویم.
...........................
بودِ ایران و ایرانی در نبودِ حکومت خودکامه است.
راه حّل نهایی و بود ایران و ایرانی در نبود حکومت خودکامه ای است که عملاً به جهانخواران میدان داده تا به میهن ما به چشم طعمه بنگرند، آلترناتیوسازی کنند و نقشه راه بریزند.
- بدون آشنایی با جامعه هزارتوی ایران و تغئیرات شگرفی که در روح و روان مردم ستمدیده ما در این سه دهه ایجاد شده است،
- بدون آشنایی با خُلق و خوی نسل جدید که هزاران پرسش بی پاسخ دارد و پراحتی در دستگاه مدعیّان نمیرود. نسل زخمی و پُرشوری که شک مقّدس و دهن کجی به تقلید کور و مرید و مرادبازی، نخستین ویژگی او است،
- بدون آشنایی با غرب، (نه «غرب»ی که مهد انقلاب صنعتی، انقلاب فرانسه، اعلامیه جهانی حقوق بشر است و پیشرفت و مدنّیت را نمایندگی میکند و باید از آن بسیار آموخت)، غرب دوچهره بی پدر و مادر کاسبکار که در عصر جهانی شدن هم خواب دوران استعمار میبیند. با پنبه نیز سر میبُرَد و با پوش مدرنیسم و مبارزه با کهنگی هر ارزشی را تیپا میزند،
- بدون مرزبندی با استبداد مذهبی و فاصله گرفتن از همه جناح ها و دسته بندیهای درونی آن،
و بدون یک جانشین مردمی که دموکراسی را ممیّزی نکند و با کبر و غرور میانه نداشته باشد، دشمنان ایران زمین، کیش و مات نمیشوند و در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
…………………………………………………………………….
1. دکتر شریعتی: یک جلوش تا بینهایت صفرها
«آدم وقتی فقیر میشه، خوبیهاش هم حقیر میشه، اما کسی که زور داره، یا زر داره، «هنر » میبینند « عیب» هاشو « حرف حسابی » میشنوند «چرند»هاشو «آروغهای بیجا و نفرت بار » شو، فلسفه و دانش و دین میفهمند حتی «شوخیهای خنک و بی ربط» او، از خنده رودهبر میکنه! ملتها هم همین جورند...»
2. A History Of The Peloponnesian War
3. Thucydides
5. Project for the New American Century
6. American Enterprise Institute
7. Robert Gilpin
8. War and Change In World Politics
9. غزالی: الحق لمن غلب - الحکم لمن غلب، نحن مع من غلب.حق با کسی است که پیروز شده است، قضاوت و حاکمیت نیز با او است و ما هم با او هستیم.
10. امام شافعی: قیام در برابر خلیفه وقت جایز نیست و قتل شورش کننده واجب است، اما اگر فرد شورش کننده بر حاکم وقت پیروز شود و حاکمّیت را بدست آورد، او مصداق اولوالامر و ولایتش مشروع است.
«من ولی الخلافه فاجتمع علیه الناس و رضوا به فهو خلیفه و من غلبهم بالسیف حتی صار خلیفه فهو خلیفه»...
نمیدانم این دیدگاههای سخیف و دیکتاتورپرور، با آئینی که امثال فرعون را زیر ضرب میگیرد و به صراحت میگوید: زیر بار ستم زندگی نکنید و با بیدادگران مرزبندی داشته باشید. (لا تظلمون و لا تظلمون. سوره بقره ۲۷۹-۲)، چه نسبتی دارد.
11. من غلب علیهم بالسیف حتی صار خلیفه و سمّی امیر المؤمنین،فلا یحل لاحد یؤمن بالله و الیوم الاخر ان یبیت و لا یراه اماما برا کان او فاجرا (احکام السلطانیه، ۸- ۲۳)
12. James Knox Polk
13. Zachary Taylor
14. Nueces River and the Rio Grande
15. USS Maine (ACR-1 )
16. J. Grew
17. John W. Finney
18. Ehud Barak
19. Martin Levi van Creveld
20. Kenneth R. Timmermanمدیر اجرایی مؤسسهی موسوم به بنیاد دموکراسی برای ایران
21. Leo Strauss
22. Διάλογος Αθηναίων-Μηλίων /Melian dialogue
...........................
پانویس
A History Of The Peloponnesian War «تاریخ جنگ پلوپونزی»
کتاب توکودیدس(توسیدید) به بررسی تاریخ نبردهای داخلی یونان، معروف به جنگهای پلوپونزی میپردازد. این جنگها که در فاصله سالهای ۴۰۴ ق.م تا ۴۳۱ ق.م،میان دولتشهرهای آتن و اسپارت و هواداران ایشان رخ داد، همزمان با اواخر دورهء فرمانروایی اردشیر اوّل هخامنشی تا پایان حکومت داریوش دوم در ایران بود.
صورت جلسه گفتگوهای ملین در این کتاب موجود است.
...........................
مادّه چهار Nuclear Non-Proliferation Treaty (NPT)
در ماده ۴ پیماننامه منع گسترش سلاحهای هستهای، با امّا و اگرهایی، به حق مُسّلم تحقیق، توسعه، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز اشاره شدهاست. جمهوری اسلامی شعار گَل و گشاد «انرژی هسته ای حق مُسلّم ما است» را از اینجا گرفته است.
Article IV
Nothing in this Treaty shall be interpreted as affecting the inalienable right of all the Parties to the Treaty to develop research, production and use of nuclear energy for peaceful purposes without discrimination and in conformity with articles I and II of this Treaty.
...........................
نظر «اهود براک» در مورد ایران و بمب اتمی
Defense minister, Ehud Barak, responded to PBS's Charlie Rose's question "If you were Iran wouldn't you want a nuclear weapon ?" with these words: "Probably, probably. I don't delude myself that they are doing it just because of Israel. They have their history of 4,000 years. They look around and they see the Indians are nuclear. The Chinese are nuclear, Pakistan
is nuclear as well as North Korea, not to mention the Russians. "
...........................
دیدگاه «استراتژیست نظامی اسرائیل» در مورد ایران و بمب اتمی
Israel military historian--strategist Martin van Creveld said in 2004, that Iranians "would
be crazy not to build nuclear weapons considering the security threats they face
."
...........................
اینکه حق باید با شرع و قانون و خدا و خود حق سنجیده شود، تعارف است.
الحق للشرع، للقانون، لله و الحق لمن حق، (که در حوزه های علمیه بحث میشود) آرزو است. در عالم واقع (در عمل)، قدرت حرف آخر را میزند و حق با زور و سلطه است و ای کاش چنین نبود.
برخی « الحَقُ لِمَن غَلَبَ » (حق با زور و سلطه است) را توجیه نموده و با شاخص گرفتن امر به معروف میگویند:
«معروف همان حاکمیت است و اساساً بر حاکم به عنوان «آمر» هیچ «امر»ی متصور نیست. معروف همانی است که او امر میکند و در یک کلام: حفظ قدرت موجود والاترین معروف قابل امر است...» پس حق با قدرت حاکمه است!!
***
تسلط حاکم بر جامعه و و تأمین مصالح اجتماع، نیازمند به قدرت است ولی این سخن غیر از این است که گفته شود،صرف قدرت پیدا کردن و غلبه، مجوز حکومت کردن بوده و مشروعیتآور است.
...........................
عبدالله بن عمر با پای حجاج بن یوسف بیعت کرد !
حجاج قاتل (چون غلبه کرده بود) راهبر و مقتدای عبدالله بن عمر شد و او رفت تا دست حجاج را بگیرد و بیعت کند. حجاج برای تحقیرش پای خود را بیرون آورد و گفت دستم بند است، با پایم بیعت کن.
عبدالله بن عمر پس از واقعه حره (شورش مردم مدینه درسال ۶۳ هجری که توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد) گفت: «نحن مع من غَلَب»
ما با کسانى هستیم که غلبه کردهاند. «الحَقُ لِمَن غَلَبَ» (حق با کسی است که زور بیشتری دارد)
جالب اینجا است که عبدالله بن عمر چاپلوس، توسط همان حجاج کشته شد.
لمغنى فى ابواب التوحید و العدل، عبدالحلیم محمود...القسم الاول، ص ۲۵۹
...........................
توانا بود هر که دانا بود. Knowledge Is Power
توماس هایز، فرانسیس بیکن و... گفته بودند: Scientia potestasest
Knowledge Is Power (دانش، قدرت است.)
حکیم ابوالقاسم فردوسی، قرنها پیش از آنها، قدرت و توانایی را اگر ریشه در فرهیختگی و دانایی داشته باشد ستوده و شعر زیبای «توانا بود هر که دانا بود» در شاهنامه گویا است.
...........................
سپاه، یاغی شده و روحانیت در فساد افتاده است...
«دولت... برغم شکوه ظاهری که دارد، به سختی روی به پستی و پریشانی میرود... کشور وضعی سخت متزلزل دارد. سپاه یاغی و روحانیت در فساد افتاده است... تشتت و اختلاف در عقاید و آراء پدید آمده و روحانیت در ریا و تعصب و دروغ و رشوه غرق است.»
در باره ی یزدگرد سوم و موبدان. دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب (با اندکی تغئیر)
همنشین بهار