۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

3 youtub


پیراهنی که آید از او بوی یوسفم- قسمت اول





مشتی از خروار 

محمدرضا روحانی

امروز ۱۰۷ روز از استعفای آقای دکتر کریم قصیم و نگارنده از عضویت در شورای ملی مقاومت می‌گذرد. استعفانامه خطاب 
به «حضور محترم خانم مریم رجوی و آقای مسعود رجوی» مشتمل بر ۱۶ کلمه بود «با سلام و به نام آزادی استعفای خود را 
از عضویت در شورای ملی مقاومت و مسئولیت‌های محوله اعلام می‌داریم.» همین و بس. در دنباله‌ی استعفانامه توضیحی 
برای افکار عمومی نوشتیم. مشتمل بر ذکر «دستاوردهای مشترک افتخار آمیز و مشکلات مربوط به تنظیم روابط درونی، 
مسائل اجتماعی، رسانه‌ها و تبلیغات، رویکرد به ایرانیان و جنبش‌های منطقه‌ای و روابط خارجی


ما نه می‌توانستیم و نه شایسته بود که برای اعلام استعفای خود به شکل دیگری عمل کنیم. طبق مقررات و رویه‌ی سی و 
دو سال گذشته، مقام رسمی برای دریافت استعفانامه مسئول شورای ملی مقاومت و جانشین ایشان بوده و هستند.

روز ۱۷ خرداد، دو روز پس از استعفای مذکور اطلاعیه‌ای حیرت‌انگیز صادر شد. این سند محصول «جلسه‌ فوق‌العاده 
میاندوره‌ای شورای ملی مقاومت» بود که «برای رسیدگی به استعفای غیرمترقبه آقایان روحانی و قصیم برگزار شد»




می‌دانیم که «قضاوت» و داوری نسبت به هر امری معمولاً مبتنی است بر این که

-        موضوعی مورد اختلاف باشد
-        مرجع صالحی به موجب قانون، قرارداد یا رویه و عرف برای رسیدگی وجود داشته باشد

-        یکی یا هر دو طرف اختلاف برای دادخواهی به مرجع رسمی مراجعه  کنند.

-        مرجع رسمی با دریافت درخواست رسیدگی صلاحیت خود را احراز کند.

-        طرفین دعوی را برای اخذ توضیحات و شنیدن مدافعات احضار کند .

-        پس از اتمام دادرسی یا رسیدگی زمان صدور رآی فرا می‌رسد.

در موضوع استعفای ما معلوم نیست موضوع مورد اختلاف چیست؟ چه کسی به جلسه فوق‌العاده میان‌دوره‌ای شورا 
صلاحیت رسیدگی به اختلافات را داده؟ چه کسی به این جلسه شکایت برده؟ چه کسی شکایت را به متهم یا متخلف 
اطلاع  داده؟ چه کسی پاسخ و مدافعات دو متهم یا دو متخلف را شنیده؟ و بالاخره دلیل تشکیل دادگاه غیابی و رسیدگی
 فوری آن هم توسط بیش از پانصد «قاضی» که در سراسر جهان پراکنده‌اند چیست؟ جالب تر از همه اتفاق نظر است بین 
همگان و در صدور رآی


شیر بی یال و دم و اشکم که دید

این چنین شیری خدا هم نافرید
اسم این نوع اقدامات در همه اعصار و قرون خودکامگی بود، هست و خواهد بود. تازه به این دسته گلی که عوامل شاکی 
غیبی به خرج‌ داده‌اند اکتفا نکرده و مقرر شد «مسائل مربوط به استعفای غیر مترقبه آقایان محمدرضا روحانی و کریم قصیم 
متعاقباً در یک بیانیه تفصیلی به اطلاع عموم برسد.

بیاینه تفصیلی شورای ملی مقاومت ۶-۷ تیرماه ۱۳۹۲


روشن است که حکم رسیدگی غیابی، فوری و بین‌قاره‌ای اولیه که به امضای بیش از پانصد نفر مزین است تکلیف رسیدگی 
ثانوی را هم روشن کرد که باید مفصل تر و «بیانیه تفصیلی» باشد. در این یادداشت به مطالب عنوان شده در آن احکام 
پرداخته نمی‌شود. فعلا لزومی ندارد . مشت نمونه خروار است و عاقل را اشارتی کافی است.

به خاطر بسپاریم که «حکم» صادره‌ی اولیه بدون پیوست شدن استعفانامه، یعنی مبنای اختلاف منتشر شد. هنوز هم به 

چیز حمله می‌کنند که از چاپ آن می‌پرهیزند؟!

دو اقرار روشن
در بند ۴ دومین حکم غیابی و فوری که آنرا به امضای بیش از پانصد نفر رسانیده‌اند، اشاره به استعفای آقای فریدون گیلانی 
شده است. در نامه ایشان مخاطب «آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت» است و نه دیگری. مراجعه شود به 
صفحه ۳- بند ۴ بیانیه تفصلی شورای ملی مقاومت .

مورد دیگر مربوط است به استعفای آقای محمد ابراهیم آل اسحاق در نامه مورخ ۵ آبان ۱۳۸۱ که مخاطب آن نیز «شورا
ی
 ملی مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی» است. مراجعه شود به صفحه ۷- بند ۷ بیانیه تفصیلی

چرا برای این دو مورد و موارد دیگری که قطعا هست و ما فعلا از آن‌ها خبر درستی نداریم «رسیدگی» به جلسات شورا 
احاله نشد.

قربون برم خدا را

یک بام و دو هوا را

پیمان شکنی آشکار

با اتخاذ سند از دو مورد بالا روشن است که تنها مخاطب استعفا منحصراً مسئول شورای ملی مقاومت می‌تواند باشد، 
هست تا مقررات جدیدی به تصویب شورا نرسد، در بر همان پاشنه خواهد چرخید و باید بچرخد. آیا احاله شتابزده است

عفای ما برای «رسیدگی» به اجلاس فوق‌العاده میان دوراه‌ای شورا و اخذ امضا از بیش از پانصد نفر طی مدت دو روز که 

صرف «رسیدگی» شده عقلانی است؟ قانونی است؟
خیانت در ادب فارسی به معنای دغلی و ناراستی است. آیا به نظر دست‌اندرکارانی که این قبیل اسناد را فراهم می‌کنند 
مردم شعور کافی ندارند و قادر به تشخیص پیمان شکن نیستند؟
تعهدات شورایی چه شد؟‌
اگر بپذیریم که به فرض محال، اسناد و رویه‌های ده‌ها ساله‌ شورا اجازه می‌دهد که «رسیدگی» فوری به امر استعفاء بدون 
معلوم بودن شاکی اشکال ندارد و لازم نیست که هیأت پانصد نفره قضات در جلسات دوروزه رسیدگی حضور داشته باشند، 
تکلیف حق دفاع چه می‌شود؟ جای طرف دعوا هنگام رسیدگی کجاست؟ چگونه صدای مظلومیت خود را به گوش صدها 
«قاضی» برسانند.
خانم‌ها و آقایان رسیدگی کننده به دعوا با سند شماره ۳ مصوب نخستین اجلاس شورا (بهمن و اسفند ۱۳۶۰) چه 
می‌کنند؟ راستی قرار نبود برای «آمران و عاملان شکنجه و کشتار و غارت و تجاوز به حقوق مردم» آزادی حق دفاع» تأمین 
کنید؟ چرا آنرا از دو عضو مستعفی شورا دریغ کردید؟ چرا خودتان بریدید و دوختید؟

یک طرفه به قاضی رفتن عمل شرافتمندانه‌ایست؟

«احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی» مندرج در بند ۶ پلاتفرم ده‌ماده‌ای خانم مریم رجوی چه شد؟‌

به چه حقی و بر چه اساسی ظرف ۴۸ ساعت اجلاس فوق العاده میان دوره‌ای و میان قاره‌ای غیابی تشکیل می‌دهید و 

بدون ابلاغ نام شاکی، موضوع شکایت، وقت رسیدگی ، محل رسیدگی، دعوت به جلسه رسیدگی و استماع دفاع احکام 

فوری و قطعی صادر می‌کنید و تکلیف رسیدگی بعدی را هم به یک «بیانیه تفصیلی» حواله می‌دهید؟‌

احکام گوناگون دادگاه‌های عدالت اروپا، دادگاه های آمریکا، آلمان، ایتالیا، فرانسه درباره محکومیت دولت‌ّا و به نفع شورا و 
مجاهدین چه اساسی غیر از عدم رعایت حق دفاع از طرف آنان داشت؟

خانم‌‌ها ، آقایان، بعد از ده‌ها سال تبعید در اروپا و آمریکا چه آموختید؟‌

شما به چه حقی در شش هزار کیلومتری قدرت دو عضو مستعفی شورا را از حداقل حقوق شناخته شده‌ی انسانی 

محروم می‌‌کنید؟ چرا با این نوشته‌های بی پایه برای خودتان ننگ به بار می‌آورید؟‌


محمدرضا روحانی
۲۹ شهریور ۱۳۹۲

NASRIN SOTOUDEH, LE SOURIRE DE LA LIBERTÉ

NASRIN SOTOUDEH, LE SOURIRE DE LA LIBERTÉ

Nasrin Sotoudeh, le sourire de la liberté

عکس هایی از حمله نیروهای نظامی به ساکنان کمپ اشرف در عراق

















ناگفته هایی از «روابط محرمانه رضا پهلوی با سیا (C.I.A)» در زمان «جنگ ایران و عراق» (سند)


روابط محرمانه ای که ۲۶ سال پیش برای نخستین بار در ۲۷ فوریه علنی شد!
۲۶ سال پیش، بحث داغ این روزها، افتضاح ایران-کنترا بود و کتابی که با سرعتی بی سابقه در تاریخ آمریکا به فروش می رفت، »گزارش کمیسیون تاور«۱ نام داشت. کمیسیون ۳ نفره تاور که یکی از دو کمیسیونی بود که برای تحقیق پیرامون»معامله محرمانه و غیرقانونی دولت آمریکا با رژیم ایران و ارسال بخشی از پول آن برای کنتراهای نیکاراگوئه «تشکیل شددر ۲۶ نوامبر  ۱۹۸۶( ۵آذر ۱۳۶۵) به دستور رونالد ریگان تشکیل شد و جان تاور (سناتور سابق ایالت تگزاس و عضو حزب جمهوری خواه) سرپرست و برنت اسکوکرافت (مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت جرالد فورد) و ادموند ماسکی (وزیر امور خارجه در دولت جیمی کارتر) دیگر اعضایش بودند. این کمیسیون نتایج بررسی های خود را در ۲۶ فوریه  ۱۹۸۷(۷ اسفند ۱۳۶۵) در گزارشی ۲۸۰ صفحه‌ای به رونالد ریگان عرضه کرد که صبح فردای آن روز توسط »دفتر انتشارات دولت آمریکا«۲تحت عنوان »گزارش هیئت بررسی ویژه رئیس جمهوری«۳ منتشر شد.


در این روز، نسخه ای دیگر از این کتاب توسط »انتشارات بنتام«۴ در ۵۵۰ صفحه تحت عنوان »گزارش کمیسیون تاور«انتشار یافت که متن کامل گزارشهای مندرج در کتاب »گزارش هیئت بررسی ویژه رئیس جمهوری« بود.
از جمله اطلاعاتی که در کتاب »گزارش کمیته تاور« آمده است، جزئیاتی از حمایت مالی و ... از بخشی از اپوزیسیون رژیم ایران است که دولت آمریکا برای به محاق بردن رابطه محرمانه خود با رژیم ایران ناچار شد فاش کند. یکی از مهمترین اطلاعات فاش شده در این کتاب گزارشی است که سرهنگ الیور نورث (عضو شورای امنیت ملی آمریکا) به آدمیرال جانپویندکستر (مشاور امنیت ملی آمریکا) در دوشنبه ۸ سپتامبر ۱۹۸۶ (۱۷ شهریور ۱۳۶۵) نوشته است و در آن دولت آمریکا، مسئولیت »دزدیدن فرکانس پخش شبکه ملی تلویزیون ایران برای پخش پیام ۱۱ دقیقه ای رضا پهلوی« را برعهده گرفته است:
«سایر مسائل
در تعطيلات آخر اين هفته۵، پيام ۱۱ دقيقه‏ اى فرزند شاه از طریق دزدیدن فرکانس پخش شبکه ملی، از تلويزيون ايران پخش شد. به گزارش طرفداران خانواده شاه، پخش اين برنامه، موج اعتراض در تهران و بقیه نقاط را برانگيخت. "مقام ايرانى" از سام۶ پرسيد چگونه است كه از سويى به ما مى‏ گوييد انقلاب ايران را بمثابه يك امر واقع قبول داريد و از سوى ديگر دست به اينگونه كارها مى ‏زنيد؟»۷ 

تماس مقام رژیم ایران با جرج کاو(سام) مامور سیا برای اعتراض به این اقدام، در نوع خود بسیار جالب و گویاست!
در کتاب »گزارش کمیته تاور«، جزئیات بیشتری درباره پشت پرده ارسال این پیام ویدیویی بیان نشد و این مساله مسکوت ماند تا اینکه باب وودوارد روزنامه نگار شهیر آمریکا و افشاگر افتضاح واترگیت، در اکتبر ۱۹۸۷ در کتاب »جنگهای سری سیا«پرده از این عمل بی سابقه در »تاریخ تلویزیون« در ایران برداشت.
در صفحه ۸۵ این کتاب۸، وودوارد گفتگویی از ویلیام کیسی (رئیس سازمان سیا از سال 1981 تا 1987) آورده است که وی در آن از »تهیه طرح سرنگونی خمینی و جایگزین کردن او با رضا پهلوی« بدستور ریگان سخن می گوید:
«خمينى اغلب موضوع گفتگوها در گردهمایی هاى كاخ سفيد بود. اين تمايل اظهار مى‏شد كه در صورت امكان دفع شرش بشود. با رئيس جمهور مباحثاتى انجام گرفته بود و بنظر مى‏رسيد كه نظر او بيش از حد معمولش، به اين موضوع معطوف شده است و بعد از كيسى خواسته شد عمليات مخفى براى سرنگونی خمينى و جایگزین کردن او با رضا پهلوى پسر شاه فقيد را موضوع مطالعه قرار دهد و طرحى تهيه كند. وقتى كيسى این موضوع را در لنگلی۹ مطرحکرد، رنگ از صورتها پريد. ایران مشکلی لاینحل بود، خانواده پهلوی از آن هم بدتر بود. در اداره عمليات سری سيا هم هيچكس حاضر نبود وارد چنین ماجرائی بشود. وزارت خارجه نيز در مقابل این تصمیم مقاومت کرد. ولی کیسی همسو با رئیس جمهور احساس کرد که حکومت باید کاری انجام دهد. بهترین فکری که به نظرش رسید، این بود که به سیا اجازه دهد که طی یک عملیات مخفی، گفتگوهایی با تبعیدیان ضد خمینی انجام داده و با برآورد و بررسی آنها دریابد که کدامیک از آنها ممکن است بتواند نیروی مخالفی بر علیه خمینی برپا کنند. کیسی اين طرح را بمثابه اولین قدم مورد نیاز به کاخ سفید ارائه کرد و رئیس جمهور آنرا امضا نمود. «

کیسی در صفحه ۴۸۸ این کتاب۱۰ اعتراف می کند که سیا، فرستنده تلویزیونی مورد نیاز برای دزدیدن فرکانس پخش شبکه ملی تلویزیون ایران را در اختیار رضا پهلوی گذاشته است:
«يكماه پيش، در سپتامبر۱۱، سيا بطور مخفیانه، فرستنده تلويزيونى کوچکی را برای پخش برنامه ۱۱ دقیقه‌ای رضا پهلوی در ایران فراهم کرد که وی در آن برنامه اعلام کرد: «من بازخواهم گشت. ««

جالب اینجاست که ۲۲ سال پس از این ماجرا، رضا پهلوی در پاسخ به سوال خبرنگار مجله نیویورک تایمز درباره همکاری با ماموران سیا می گوید:
«دبورا سولومون: اما شما احتمالا برای چندین سال با ماموران آمریکایی سازمان سیا و دیگر سازمانها که برای بی ثباتی رژیم ایران تلاش می کردند، همکاری می کردید.
رضا پهلوی: فرض شما کاملا و بصراحت غلط است!»



در حالیکه گزارش شورای امنیت ملی آمریکا و اظهارات ویلیام کیسی(رئیس وقت سازمان سیا) مبنی بر «فراهم شدن فرستنده تلویزیونی برای دزدیدن فرکانس پخش شبکه ملی تلویزیون ایران توسط سیا» برای آقای رضا پهلوی، گویای همکاری و روابط نزدیک سازمان سیا و ویلیام کیسی با رضا پهلوی است تا حدی که ریگان از كيسى می خواهد که عمليات مخفى براى سرنگونی خمينى و جایگزین کردن او با رضا پهلوى را موضوع مطالعه قرار دهد و طرحى تهيه كند.
آقای رضا پهلوی که ادعای شفافیت دارند، بجای دروغگویی و پنهانکاری باید برای ایرانیان توضیح دهند که سازمان سیا چطور حاضر شد امکانات و تجهیزات در اختیار ایشان قرار دهد و چه مذاکرات و توافقاتی میان وی با مقامات اطلاعاتی و دولتی آنزمان آمریکا صورت گرفت؟
آنچه که بطور کاملا مستند آورده شد، تنها بخشی از روابط محرمانه آقای رضا پهلوی با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سی آی اِی) است که توسط طرف آمریکایی منتشر شده است ولی همین مقدار کافی است تا نشان دهد ایشان با توسل به دولتهای خارجی قصد بازگرداندن رژیم سلطنتی به ایران را دارند و باقی سخنان و اعمالشان برای فریب ملت ایران است! ایرانیان باید نسبت به اتخاذ چنین روشهایی برای بقدرت رسیدن از سوی سیاسیون، حساس باشند چرا که خسارات زیادی به وطنمان وارد خواهد کرد.


یادداشت و نمایه:
1- The Tower Commission Report, Bantam Books, 1987, ISBN 0-553-26968-2.
2- United States Government Printing Office.
3- Report of the President's Special Review Board, United States Government Printing Office, February 26, 1987, ISBN-10: 0160043050.
4- Bantam Books.

۵- منظور از تعطیلات آخر هفته، شنبه (۶ سپتامبر ۱۹۸۶) یا یکشنبه (۷ سپتامبر ۱۹۸۶) می باشد.
۶- ﺟﺮج ﮐﺎو، ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺳﯿﺎ در ﻣﺴﺎﺋﻞ اﯾﺮان.
7. The Tower Commission Report: The Full Text of the President's Special Review Board (New York: Bantam Books, 1987), p. 398.
8- Bob Woodward, _Veil: The Secret Wars of the CIA, 1981-1987_, New York: Simon & Schuster, 1987, p. 85.
۹- مرکز اصلی سیا در ایالت ویرجینیا.
10- Bob Woodward, _Veil: The Secret Wars of the CIA, 1981-1987_, New York: Simon & Schuster, 1987, p. 488.
۱۱- اشاره دارد به سپتامبر ۱۹۸۶