۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

Milton Friedman ,The Failed Prophet

اکبر گنجی را با میلتون فریدمن چه نسبتی است؟


احمد آل حسین

فرض کنید موسسه ای در امریکا بنام شخصی تاسیس شود که پس از کودتای ننگین آمریکا علیه دکتر مصدق به ایران آمده است و به همراه ترتبیت شدگانش به همکاری با دولت کودتا پرداخته چشم بر کشتارهای پس از کودتا بسته و به تجویز الگوهای اقتصادی به دولتی اقدام نموده که آن الگو های به اصطلاح توسعه اقتصادی را به زور اسلحه اجرا نموده و در نهایت عامل گسترش فقر و نابرابری و سیه روزی ملتمان شده. از شما می پرسم برای ان موسسه و جوایزش چه ارزشی قائل هستید. حال فرض کنید آن موسسه جایزه خود را تقدیم یک فعال سیاسی مدعی دفاع از حقوق بشر نماید. از آن فعال چه انتظاری دارید ،و اگر او مفتخرانه جایزه را پذیرفت چه نتیجه ای خواهید گرفت؟

مدتی پیش مطلبی را در مورد دو رویی آقای گنجی و شباهتش با رهبر اعظمش خمینی (در فرانسه) در نوع طرفداری اش از دموکراسی نوشتم که گویی امروز شاهدش هم در اخبار ظاهر گردید. آن جمله این بود:

نویسنده مانند استاد اعظمش خمینی در فریب تحصیل کرده ها ید طولانی دارد. ایشان ضمن این که از حمایت چپ هایی چون امثال چامسکی بهره می برد {به دلیل محبوبیت جهانی شان در میان روشنفکران} در عمل نسخه اقتصاد سرمایه سالاری برای ایران می پیچد. در حالی که در مقاله اش نقل قول از هانا آرنت می آورد بی شرمانه نظرات میلتن فریدمن را تبلیغ می کند. استاد ایشان هم در نوفل لوشاتو صحبت از دموکراسی می کرد که در آن حتی مارکسیست های بی خدا بتوانند فعالیت کنند ولی عملا در پی استقرار استبداد دینی بود. جل الخالق!

و اما خبری که نبایستی از آن تعجب کرد و باید آنرا به فال نیک گرفت چرا که ماهیت این فعال حقوق بشری را برایمان واضح تر می کند:

آقای گنجی جایزه نیم میلیون دلاری سال ۲۰۱۰ میلتون فریدمن را برد.

http://www.cato.org/

یعنی جایزه ای که به افتخار چهره ای است که نهایت همکاری با دیکتاتور شیلی[ ژنرال پینوشه] را بلافاصله پش از کودتایش نمود (یک جنایت کار جنگی که تا فرق سر آغشته به خون هزاران شیلیایی بی گناه مخالف کودتا بود و تنها به علت کهولت سن توانست از چنگ عدالت بگریزد). این اقتصاد دان فقط مزین به چنین ننگی نیست. وی ایدئولوگ نظریه نولیبرالیسم یا مکتب شیکاگو و اصلاحات اقتصادی ریگان و تاچر است که مدل اقتصادی اش توسط بانک جهانی و صندوق بین الملل پول به کشورهای جهان سومی تحمیل گردید و باعث گسترش هرچه بیشتر نابرابری و فقر در جهان شد. از نظر فریدمن (همانگونه که خود بارها گفته «طمع» عامل رشد اقتصادی است و باید محور باشد). بالاخره حتی دنیای غرب هم نتیجه افکار بیمارگونه اقتصادی این جنایت کار را در سال ۲۰۰۸ با شروع بحران مالی جهانی تجربه کرد و اکنون بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران و سیاستگذارانی که روزی وی را می ستودند از نظرات و مدلهای وی فاصله می گیرند.

در پایان به آقای گنجی این مدافع مدل بازار آزاد که پذیرفتن چنین جایزه ضد حقوق بشری و ضد آزادی خواهی را باید تبریک گفت و در اولین فرصت این خبر را باید به نوام چامسکی و دیوید هلد و یورگن هابرماس ارسال نمود تا بر ایشان نیز معلوم شود که در دنیای امروز این فقط احمدی نژاد نیست که نعل وارونه می زند. اگر احمدی نژاد صحبت از عدالت می کند و در عمل فقر می گستراند کسانی هم هستند که صحبت از دموکراسی می کنند و جایزه به افتخار یک اقتصاد دان جنایت کار می گیرند.

به ملت ایران هم باید این فرصت پدید آمده برای شناخت مدعیان آزادی را تبریک گفت.

(فرض کنید چه لطف بزرگی به ملت ایران می شد اگر بنیان ریگان جایزه ای به خمینی قبل از انقلاب می داد، در این صورت مشخص می شد چه قدر می شود به طرفداری ایشان از آزادی در ایران اعتماد کرد. اما متاسفانه این فرصت حاصل نشد و ما مجبور شدیم تا یک دهه معطل بمانیم تا اخبار زد و بند های وی با دولت ریگان از پرده برون افتد)

برای کسانی که می خواهند میلتون فریدمن را بهتر بشناسند:

http://www.democracynow.org/2008/10/6/naomi_klein

سخنرانی نایومی کلاین در دانشگاه شیکاگو به دعوت دانشجویان دانشگاه

در اکتبر سال ۲۰۰۸ دانشجویان دانشگاه شیکاگو دست به تظاهراتی در مخالفت به انتخاب نام فریدمن برای موسسه تحقیقاتی این دانشگاه زدند.

What Is Globalization? - Noam Chomsky

Noam Chomsky on Iran - VOA (2)

Farzad=طنین صدای فرزاد کمانگر

The Darfur Genocide: A Present Reality

WOMEN OF DARFUR

جان کرّوبی درازت میکنیم - در نمد پیچیده نازت میکنیم


«رژیم برای آزار کرّوبی برنامه‌ریزی کرده»

جان کرّوبی درازت میکنیم
در نمد پیچیده نازت میکنیم

در پی آن تخم‌مرغ انداختن
سنگسار ِ تخم غازت میکنیم

آن سفر گوجه‌فرنگی پرت شد
این سفر غرق پیازت میکنیم

میهمان ِ بازجوئی چون حسین؛
قابل و مهمان‌نوازت میکنیم

تا بپّرد برق از هرجای تو
وصل بر سیم سه فازت میکنیم

طبق دستور مقام رهبری
صاف مثل جانمازت میکنیم

عینهو عیسا سحرخیز، اولش
حمله با دندان و گازت میکنیم

شامل حال تو گرگ است ابتدا
بعد مشمول گرازت میکنیم

قبل از اینکه بازگردی منزلت
مطمئن از هر لحاظت میکنیم

اول از حلقت زبان بیرون کشیم
بعد بر گفتن مجازت میکنیم

قطره‌ای در چشم تو خواهیم ریخت
وز نظارت بی‌نیازت میکنیم

یا که دیدی با اتوبوس عازم -
ارمنستان از هرازت میکنیم

تا کنیمت عضو بنیاد شهید
با شهیدان همترازت میکنیم

بچه‌ات را گر بگیریم این سفر
بیش از اینها سرفرازت میکنیم

تا به آنجا که قوافی میکشد
انبساط و انقباضت میکنیم!

الغرض هرکار که میخواستیم
روز روشن، بااجازه‌ت، میکنیم!

بیش از این کاری نباشد قافیه
مجتباجان تا همینجا کافیه

دوران طلاپی میرحسینی!نامه سرگشاده به ميرحسين موسوی، محمدرضا نسب عبداللهی

قبل از عمل - بعد از عمل

Labkhand.jpg
کارتون از همکار ما: م. لبخند

Doran-e-Talai2i.jpg





محمدرضا نسب عبداللهی
سايت‌های سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمی‌کنند. اساسا نقدنکردن رهبران جنبش در سايت های سبز به "قاعده" تبديل شده‌است. هر منتقدی هم که در جای ديگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهام‌ها و انگ‌ها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو می‌شود. اين رفتارها بر خلاف ديده‌بانی جنبش سبز است

جناب آقای ميرحسين موسوی
با سلام

با يادآوری بند يک راهکارهای بنيادين «منشور سبز» که می‌گويد «جنبش سبز بر گسترش فضای نقد و گفت‌وگو تاکيد دارد»، پرسش‌ها و نقدهايی را خطاب به جناب‌عالی مطرح می‌کنم.

۱- در منشور سبز از حفظ «استقلال نهادهای دينی و روحانی از حکومت» به عنوان تنها راه حفظ «جايگاه دين و تداوم نقش آن در ايران» سخن گفته‌ايد.

جناب آقای موسوی شما در منشور سبز تاکيد کرده‌ايد که نهادهای روحانی و دينی بايد مستقل از حکومت باشند. اين استقلال آيا به اين معناست که مثلا حکومت در مديريت حوزه‌های علميه مانند دوران پيش از انقلاب سال ۱۳۵۷، نقشی نداشته باشد تا دست اين نهاد دينی برای دخالت در سياست بازتر باشد؟ آنچه که من از «استقلال نهادهای دينی و روحانی از حکومت» که مورد تاکيد شما در منشور سبز قرار گرفته، درک می‌کنم به معنای جدايی دين از حکومت نيست. بلکه اين استقلال، همان‌گونه که خود در منشور سبز گفته‌ايد سبب «تداوم نقش دين در جامعه» خواهد شد. مانند آن‌چه که پيش از انقلاب سال ۱۳۵۷ وجود داشت. در آن دوران نيز چون مديريت نهادهای دينی بر عهده حکومت نبود، اين نهادها نقش موثرتری در جامعه داشتند.
آقای موسوی، در راهی که شما ترسيم می‌کنيد آيا رهبران دينی در اداره جامعه نقش‌آفرين هستند؟ آيا آن‌ها نيز می‌توانند در نقش‌های سياسی ظاهر شوند؟

۲- بند دوم از راهکارهای بنيادين منشور سبز می‌گويد که «ديده‌بانی سير حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان انديشه و عمل امری حياتی است که می‌تواند جنبش را از لغزش به ورطه تماميت‌خواهی و فساد بر حذر دارد.»

اما سايت‌های سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمی‌کنند. اساسا نقد نکردن رهبران جنبش در سايت های سبز به «قاعده» تبديل شده است. هر منتقدی هم که در جای ديگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهام‌ها و انگ‌ها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو می‌شود. اين رفتارها بر خلاف ديده‌بانی جنبش سبز است.

سايت‌های سبز و به ويژه سايت کلمه می‌‌توانند راه را برای نقد جنبش و رهبران آن باز کنند اما در يک سال گذشته که چنين اتفاقی نيفتاده است.

شما بر گسترش شبکه‌های اجتماعی نيز تاکيد داريد با اين حال در شبکه اجتماعی بالاترين به عنوان يکی از شبکه های اجتماعی فراگير و موثر، «کينه‌توزی و دشمنی» با منتقدان جنبش سبز به طور فزاينده‌ای در حال رشد است.

آقای موسوی در بند دوم راهکارهای بنيادين منشور سبز تاکيد کرده‌ايد که «دشمنی و کينه توزی با بدنه اجتماعی هيچ بخشی از جامعه، جايی در جنبش ندارد.» با اين حال اکنون در شبکه‌های اجتماعی بالاترين و فيس بوک، به نام شما عليه منتقدان‌تان کينه‌توزی و دشمنی می‌شود.

شما در بخش ارزش‌های منشور سبز از «پرهيز از خشونت» سخن گفته‌ايد اما در شبکه اجتماعی بالاترين، انواع خشونت کلامی عليه منتقدان به کار برده می‌شود.

آستانه تحمل هواداران جنبش سبز در اين شبکه اجتماعی آن‌قدر پايين آمده که بسياری از نقدها را در اين سايت با موج آرای منفی حذف می‌کنند.

سانسور نيز به يک رويه عادی در اين شبکه اجتماعی تبديل شده است که من به نمونه ای از آن با عنوان «سانسور در بالاترين» که جمعه ۱۷ تير ۸۹ در سايت خودنويس منتشر شد، اشاره کرده‌ام. دامنه اين سانسور حتی به روزنامه اينترنتی «روزآنلاين» نيز رسيد و سبب شد کارتن نيک‌آهنگ کوثر که در نقد شما بود، حذف شود.

آقای موسوی، می‌دانم که شما مسئول اين رفتارها نيستيد اما همان‌گونه که با مقاومت منفی عليه حکومت فعلی، اشتباهات آن را به نقد می‌کشيد آيا در برابر اين موج فزاينده «کينه‌توزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» احساس نگرانی نمی‌کنيد؟

آيا لزومی نمی‌بينيد تا درباره اين رفتارها سخنی بگوييد تا کسانی که شيفتگی به شما را به يک «قاعده» تبديل کرده‌اند و ديگرانی را که شيفته شما نيستند، مورد «کينه‌توزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» قرار می‌دهند؛ اندکی به خود آيند و دست از چنين رفتارهايی بردارند؟

۳- بند يک ارزش‌های جنبش سبز که در منشور سبز آمده تاکيد می‌کند که «نخستين ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنيادين بشر فارغ از ايدئولوژی، مذهب، جنسيت، قوميت و موقعيت اجتماعی است.»

آقای موسوی اما شما و سايت‌های سبز کمتر از حقوق اقليت‌های جنسيتی و دينی و فعالان کارگری سخن می‌گوييد. نمونه آن رخدادی بود که اخيرا برای عروس منصور اسانلو در تهران رخ داد. حتی اين پيشنهاد مطرح شد که شما به ديدار خانواده اين فعال کارگری برويد اما پاسخی به اين پيشنهاد نداديد.
در بند پنج ارزش‌های جنبش سبز بر «نفی هر گونه تبعيض جنسيتی و حمايت از حقوق اقليت‌ها» تاکيد کرده‌ايد.

با اين حال آقای موسوی چرا شما به ديدار خانواده‌هايی که جزو اقليت‌ها هستند و حقوق‌ شهروندی‌‌شان ناديده گرفته می‌شود، نمی‌رويد؟ چرا در برابر سخت‌گيری روزانه که عليه اقليت‌های دينی و جنسيتی اعمال می‌شود، سخنی نمی‌گوييد؟

۴- يکی از پرسش‌هايی که هميشه درباره شما مطرح بوده، ماجرای قتل‌های سياسی دهه ۶۰ و اعدام‌های سال ۶۷ است.

شما در يک سال اخير بارها بر تضمين موازين حقوق بشر تاکيد کرده‌ايد اما منتقدان‌تان همواره از شما می‌پرسند که چرا در برابر نقض حقوق بشر در دوران نخست‌وزيری‌تان سکوت کرده‌ايد.

شما از دهه‌های نخستين انقلاب اسلامی با عنوان «دوران طلايی» ياد می‌کنيد. اما آيا در همين «دوران طلايی» نقض گسترده حقوق بشر اعمال نشده است؟

جناب آقای موسوی، اميدوارم که اين پرسش‌ها را پاسخ دهيد تا هم برخی ابهام‌ها روشن شود و هم برخی از هواداران جنبش سبز در رفتارهای آزادی‌‌ستيز خويش تجديد‌نظر کنند.

با احترام
محمدرضا نسب عبداللهی

روزنامه‌نگار در شيراز

كود و تورم همچنان روي اعصاب قيمت‌ها رژه مي‌رود نم در حوصله بازار

با نگاهي به بازار مصرفي ايران در يك ماه گذشته، شاهد افزايش هزينه‌هاي سبد خانوار بوده و هستيم. هزينه‌هايي كه از آغاز سال 89 شروع شد و در حال حاضر به جايي رسيده كه ديگر نمي‌توان آن را فقط به وجود دلالان منتسب كرد.

ایلنا: بازار كالاهاي مصرفي و سرمايه‌اي ايران طي 4ماه گذشته يكي از بي‌سابقه‌ترين دوران ركود همراه با تورم را سپري مي‌كند به گونه‌اي كه كارشناسان اقتصادي مي‌گويند در اين مدت شاخص‌هاي اقتصادي آفت نه چندا كوچكي را تجربه كرده‌اند.
به گزارش ايلنا‏، شايد بتوان گفت كه مسئولين اقتصادي در زمينه مهار تورم ومديريت شاخص‌هاي اقتصادي عملكرد غير قابل دفاعي داشته‌اند.
در حالي‌كه همگان گمان مي‌كردند كه با آغاز سال جديد و پشت سر گذاشتن بحران اقتصاد جهاني، بازار كالاهاي مصرفي و سرمايه‌اي ايران نيز متأثر از اين رخداد از ركود و تورم رهايي خواهد يافت اما با گذشت 4ماه از سال 89 بازار ايران نه تنها در اين مدت از سايه سنگين ركود تورمي خود را نجات نداده بلكه اين روزها فعالان اقتصادي مي‌گويند كه ركود با رنگ تورم همچنان به يكه‌تازي خود در بازار بسياري از كالاها ادامه مي‌دهد.
در همين راستا با نگاهي به فضاي بازار مصرفي ايران در يك ماه گذشته، شاهد افزايش هزينه‌هاي سبد خانوار بوده و هستيم. هزينه‌هايي كه از آغازين روز سال 89 شروع شد و در حال حاضر به جايي رسيده كه ديگر نمي‌توان آن را فقط به وجود دلالان و عدم توزيع نامناسب عرضه منتسب كرد.
كارشناسان اقتصادي مي‌گويند: وقتي بحران در يك اقتصاد كلان حاكم باشد و هيچ چيز تضمين كننده ثبات در محيط بده بستان‌هاي اقتصادي را به همراه نداشته باشد، اولين جايي كه در اقتصاد كلان مورد تهاجم قرار مي‌گيرد شاخص قيمت‌ها در بازار مصرفي است.
اين كارشناسان براي نمونه به بازار گوشت قرمز، نوسان‌هاي متوالي و سيونسي گوشت مرغ و بازار افسار گسيخته برنج اشاره مي‌كنند.
قيمت گوشت قرمز 4سال است كه مسئولين اقتصادي را درگير خود كرده است و هيچگاه نيز تاكنون برنامه‌ريزان اقتصادي نتوانسته‌اند ثبات را به اين بازار برگردانند.
در حال حاضر قيمت گوشت مدت كوتاهي است بين 10 تا 12 هزار تومان به ازاء هر كيلو در جريان است. البته اين قيمت رسمي است كه از سوي اتحاديه اعلام مي‌شود اما در بازار غير رسمي، شهروندان حتي از خريد گوشت تا قيمت بيش از 18 هزار تومان نيز خبر مي‌دهند.
به گفته فعالان بازار بايد هر لحظه منتظر التهاب در اين بازار و جهش قيمتي آن بود.
بازار مرغ با آن‌كه بيش از نياز موجود در كشور مرغ توليد مي‌شود اما آنچنان آشفته و ملتهب است كه سرمايه‌گذاران رغبتي براي سرمايه‌گذاري در آن ندارند.
بر اساس گفته‌هاي كارشناسان قيمت مرغ طي روزهاي گذشته بار ديگر با جهش قيمتي مواجه شده و به مرز سه هزار و 500 تا سه هزار و 800 رسيده است.
كارشناسان كشاورزي نيز از بازار برنج به عنوان يك بازار افسار گسيخته نام مي‌برند چرا كه واردات گسترده برنج بي‌كيفيت از يك سو و عدم حمايت از برنج‌كاران از سويي ديگر اين بازار را هرجند با نزول قيمت مواجه كرده اما التهاب پي‌درپي قيمت برنح و عرضه نامناسب برنج در اين بازار آينده بازار برنج را در هاله‌اي از ابهام فرو برده است.
قيمت برنج ايراني در حال حاضر با توجه به آغاز برداشت هر چند اندكي بالاتر از قيمت واقعي است اما در يك ثبات نسبي به سر مي‌برد. قيمت برنج‌هاي وارداتي با نوسان همراه است.
افزايش 10درصدي قيمت كلي برنج در بازار و قيمت‌هاي گوشت قرمز و مرغ همه و همه حكايت از آن دارد كه بر اي تحليل وضعيت بازار نبايد فقط به عدم توزيع و وجود دلالان اشاره كرد.
اين همان حرفي است كه كارشناسان اقتصادي اعلام مي‌كنند و مي‌گويند: سرنخ سناريوي رشد قيمت را بايد در جايي ديگر و در برنامه‌ريزي‌ها و واكنش‌هاي راهبردي دولت در برابر پيچيدگي‌هاي اقتصادي جستجو كرد.
به گفته كارشناسان، با شرايط فعلي سياستگذاري‌هاي اقتصادي، نمي‌توان سرنخ موجود بازار و ماجراي قيمت‌ها را يافت.
به اعتقاد تحليل‌گران عدم تمايل به سياست موازنه مثبت با بازار جهاني و همچنين عدم استراتژي مناسب براي خروج از راهبردهاي غير اصولي سياست‌هاي اقتصادي و نبود تمايل همكاري با بخش‌خصوصي از مهمترين عواملي است كه قيمت‌ها را تحت الشعاع خود قرار داده است.
گزارش از علي پيرولي

زندگي و آثاامين‌الله حسين آهنگساز نامدار ايراني


يکي از ويژگيهاي رفتاري ما ايرانيان، بدون توجه به پيش‌زمينه‌ها و پس‌زمينه‌هاي آن‌ها، اين است که اصولا چنين تربيت شده‌ايم که قدر زنده‌ها را در زمان حيات آنها کمتر بدانيم و به تکريم و بزرگداشت رفتگان بيشتر بپردازيم.

پرداختن به اين مسئله که چرا ما، قدر آدمهاي هنرمند و شايسته را، در طول دوران زندگيشان نمي‌دانيم و پس از مرگشان به ارزش وجودي و هنر آنها پي مي‌بريم ، از حوصله‌ي اين نوشته خارج است. اما موضوعي است قابل تامل و در جاي خود، قابل بحث.

«امين‌الله حسين» از هنرمنداني بود که مرزي براي هنر والا و انساني خود نمی‌شناخت . اما او پس از مرگش، نه تنها در ايران، بلکه در فرانسه که شهروند آنجا بود و نيز در آمريکا و کشورهاي ديگر، همچنان ناشناخته مانده‌است.

زماني که «امين‌الله حسين» در اوج شکوفايي و شهرت بود، کشورهايي که فکر مي‌کردند او، از نظر ريشه و تبار، با آنها وجه مشترک دارد، هر کدام تلاش کردند به نوعي، او و هنرش را از آنِ خود بدانند. ايران، ترکستان، آذربايجان و تاجيکستان، هرکدام به وجود وي مفتخر بودند و او را هنرمندي يگانه مي‌دانستند. استدلال آن‌ها نيز اين بود که وي از اين يا آن خطه برخاسته و خون ايراني، ترکستاني، آذربايجاني و يا تاجيکي در رگهايش جاري است.

اما به راستي «امين‌الله حسين» که بود ؟ ايراني بود يا اهل ترکستان؟ آذري بود يا تاجيک؟ فرانسوي بود يا آلماني؟

اولين بار که مطلبي در مورد «امين‌الله حسين» ديدم ، به خيلي سال‌هاي دير و دور بر مي‌گردد. در آن هنگام، خواندن مطلبي در باره‌ي او و شنيدن نامش، به عنوان خالق «پرسپوليس» و «شهرزاد» و «مينياتورهاي ايراني» حسي از غرور در انسان ايجاد مي‌کرد.

در همان سال‌ها، دکتر «ايرج خادمي»، مقاله‌اي در مورد زندگي «امين‌الله حسين» نوشته بود که در آمريکا در فصلنامه‌ي «ره‌آورد» شماره‌ي 45 به چاپ رسيده بود. بعدها آن مقاله را، دريک برنامه‌ي راديويي با افتخار و غرور معرفي کردم.

از آن زمان، سالهاي زيادي مي‌گذرد. چندي پيش يعني در تاريخ شنبه، هشتم اکتبر 2005، در صفحه‌ي فارسي «بي‌بي‌سي»، به مطلبي برخوردم که دختري ايراني که در آمريکا و دور از ايران بزرگ شده، از سوي بنيادي، به عنوان موسيقيدان برجسته‌ي سال برگزيده ‌شده است. او در کنسرتي که از طرف همان بنياد برگزار شده بود، تکنوازي برنامه‌ي خود را با اجراي آثاري از «امين‌الله حسين» آغاز کرده بود. آثاري چون «اسطوره‌ي ايراني» و «يادبود عمرخيام».

با توجه به مجموعه‌ي تأثيرپذيري‌هاي من از شخصيت و نقش اين هنرمند، برآن شدم که گوشه هايي از نوشته‌ي «دکتر ايرج خادمي» را در اينجا بياورم تا تعداد بيشتري از هموطنان آن را بخوانند. آنها هم که پيش از اين، نوشته‌ي مورد نظررا خوانده‌اند، بي ترديد با نگاه مجدد به آن، همان حس ديرين را دوباره بازخواهند يافت.

خاموشي امين الله حسين و بي مهري روزگار

«ايرج خادمي» براي فراهم آوردن اطلاعاتي در مورد اين هنرمند بزرگ، پي‌جويي بسيار کرده است. او با تاثر مي‌گويد:«کساني‌که در پرتو درخشان هنر «امين‌الله حسين»، در دوران زندگيش، خوش درخشيده بودند، پس از مرگش ديگر او را نمي‌شناختند.»

در اين رهگذر مردم عادي بيش از همه او را ياري کردند. افرادي همچون «عباس چمن‌آرا»، که زماني در ايران، صفحه‌فروشي «بتهون» را حدود نيم‌قرن در تهران داشت، از جمله‌ی اين افراد است. «ايرج خادمي» در اين مورد می‌نویسد :

«کتابخانه‌ي مهم آمريکا و کمپاني‌هاي عمده‌ي توليد و پخش آثار موسيقي در اين کشور نتوانستند اطلاعات گسترده‌اي در باره‌ي اين آهنگساز در اختيار من قرار دهند. شگفت آن‌که حتي کشور متبوع «حسين»، يعني فرانسه، که در زمان حياتش آن‌قدر به او مي‌نازيد و توليد و پخش آثارش را در انحصار خود در آورده بود، ديگر او را نمی‌شناخت.

آهنگ‌هاي متن بيست فيلم سينمايي در فرانسه، توسط «امين الله حسين» تهيه شده است. گذشته از اين، او فرزندي داشت به نام « روبرت حسين » که به عنوان هنرپيشه‌ا‌ي برجسته‌ در فرانسه شهرت دارد. در اين ميان، اگر کلکسيون «عباس جمن‌آرا»، صفحه‌فروش بي‌ادعاي خيابان «وِست‌وودِ لوس آنجلس» و آرشيو شخصي «فوآد روستايي»، (که در بخش فارسي شبکه‌ي راديويي بين‌المللي فرانسه کار مي‌کرد) نبود، امروز چيزي که بتوان بر آن نام تحقيق گذاشت وجود نداشت.»

«امين‌الله حسين» که بود؟

امين الله حسين

در دهه‌ي شصت و هفتاد ميلادي، نام «امين‌الله حسين» به عنوان يک آهنگساز متفاوت، در سطح اروپا، به ويژه فرانسه، آلمان، انگلستان و نيز در بين ملت‌هايي که از نظر تبار با آنها قرابت خوني يا فرهنگي داشت، بلندآوازه گشت و موجب گرديد تا هر يک از آنان به دليلي او را از خود بدانند.

«امين‌الله» فرزند يک خانواده‌ي ايراني بود که به علت شرايط نابسامان سياسي و اجتماعي آن روز ايران، به شهر «عشق‌آباد» که يکي از شهرهاي ترکستان بود، کوچ کردند. او در همان شهر، زاده شد و تحصيلات آغازين خود را در همان جا انجام داد. آنگاه راهي آلمان گرديد تا در آنجا درس پزشکي بخواند. اما خيلي زود به دنياي هنر موسيقي کشيده شد. به همين جهت تصميم گرفت در دانشگاه پتروگراد آلمان و کانون هنرهاي زيباي فرانسه تحصيل کند و همين موضوع موجب گرديد که او در فرانسه مقيم گردد.

«امين الله حسين» در روزگار سالخوردگي، در سن هفتاد سالگي به ايران آمد تا زادگاه نياکانش را که پيش از آن هرگز نديده بود، از نزديک ببيند. اما اقامت او در ايران چندان به درازا نکشيد و او پس از زمان کوتاهي به فرانسه بازگشت.

زبان مادري‌ «امين الله حسين» فارسي بود. اما ته‌لهجه‌ي آذري نيز داشت. از سوي ديگر زبان گفتگوي روزانه‌ي وي فرانسه بود، اگر چه چاشني قفقازي نيز در آن احساس مي‌شد. ساخته‌هاي موسيقايي او از شکل کلاسيک اروپايي برخوردار بود اما سايه‌ي ملوديهاي ايراني، روسي و آذربايجاني در آن‌ها کاملا آشکار بود.

در اين ميانه رقابتي ميان کشور فرانسه که او را در دامان خود پرورده بود و کشور ايران که زادگاه تبار خانوادگي او بود آشکارا احساس مي‌شد. کشور فرانسه دوست داشت او را در شمار آهنگسازان خود قرار دهد و کشور ايران که هنوز از تحريم هزارساله‌ي موسيقي رنج مي‌برد و هرگز موسيقيداني در حد بين‌المللي معرفي نکرده بود، دوست داشت او را فرزند خود بخواند. اما موضوع بر سر آنست که «امين الله حسين»، خود نيز نمي‌دانست که کيست و از کجاست؟

گفتم زکجايي تو؟ تَسخَر زد و گفت اي جان!
نيميم زترکستان، نيميم ز فَرغانه
نيميم ز آب و گِل، نيميم زجان و دل
نيميم لبِ دريا، نيمي همه دُردانه

شايد براي «امين‌الله حسين» اهميتي نداشت که از کجا آمده و متعلق به کدام ملت و سرزمين است. براي او آن‌چه اهميت داشت هنر انساني وي بود که به هيچ نژاد و سرزميني وابسته نبود و نمي‌توانست باشد. هنر او ، مي‌توانست و مي‌تواند به همه‌ي انسان‌هاي ساکن کره‌ي زمين تعلق داشته باشد و بيانگر تپش‌ها، عطش‌هاي روحي و آرزومندي‌هاي انساني آنان باشد.

سابقه‌ي خانوادگي

«ايرج خادمي»، در مورد سابقه‌ي خانوادگي «امين‌الله حسين»مي نويسد که به دليل کمبود يا نبود اطلاعات مدوّن، از جمله يک تاريخ موثق يا غير موثق، درباره‌ي سرگذشت مهاجرين ايراني در «عشق‌آباد»، ناگزير شدم براي دستيابي به سابقه‌ي خانوادگي «امين‌الله حسين» به عده‌اي از آشنايان که زادگاه آنان يا پدران و مادرانشان، «عشق‌آباد» بوده‌است، مراجعه کنم و از طريق مصاحبه،‌ اطلاعاتي به دست آورم. اينان کساني بوده‌اند که در کار تاريخ‌نگاري بصيرتي داشته‌اند و دريافت‌هايشان اعتبار خاص خود را داشته‌است.

«ايرج خادمي» مي‌گويد که غالب دوستان عشق‌آبادي طرف صحبت او، در زماني که «امين‌الله حسين»، عشق‌آباد را به قصد «مسکو» و سپس اروپا ترک کرد، يا هنوز به دنيا نيامده‌ و يا خُرد‌سال بوده‌اند. وقتي هم که خود و خانواده‌ي آنها به دستور دولت بلشويکي، «عشق‌آباد» را ترک کردند باز کم سن و سال بوده‌ و به درجه‌اي از تشخيص اجتماعي نرسيده‌بودند که بتوانند در اطراف مسايلي چون خانواده‌ي او، مطالعات يا اطلاعات کافي داشته‌باشند. بنابراين، آنچه که در اين نوشتار مي‌آيد، در آينده، بازهم نياز به تحقيق محلي عميق‌تري دارد.

تصويري از خانواده‌ي امين الله حسين

پدر «امين‌الله»، معروف به «احمد آقا حسين اُف»، نَسَب آذربايجاني داشت. او مردي تاجر و سرمايه‌دار بود که در اواخر عمر، به ايران بازگشت و زندگي خود را در تنهايي سپري کرد. مادر «امين‌الله» به نام «حوريه»، فرزند «آقاميرزا عبدالوهاب» از اهالي سبزوار بود. «حوريه» و خانواده‌اش در سالهاي کودکي به «عشق‌آباد» کوچ کرده بودند. «احمد آقا» و «حوريه» داراي سه پسر و يک دختر بودند به اسامي «امين‌الله»، «محمود»، «ذبيح‌الله» و «ملکه».

آنان «امين‌الله » را در اوايل جواني، نخست به مسکو و سپس به اروپا فرستادند، با اين نيت که درس پزشکي بخواند ولي او رشته‌ي موسيقي را برگزيد. به همين سبب، رابطه‌ي او با خانواده‌اش در ابتدا، تيره و سپس تقريبا قطع شد.

***

«ايرج خادمي» ادامه مي‌دهد که تذکره‌ي معاريف يا فرهنگ شناسايي موسييقدانان (ِDictionnarie Biographique Des Musiciene) در باره‌ي «امين‌الله حسين» چنين مي‌نويسد:

« آندره امين‌الله حسين، آهنگساز فرانسوي ايراني‌الاصل در تاريخ دوم فوريه 1905 ميلادي در شهر «سمرقند» به دنيا آمد در تاريخ نهم اوت 1983 در شهر پاريس زندگي را بدرود گفت. او پدري ثروتمند داشت. هنگامي که «امين الله» براي انجام تحصيلات خود در مسکو به سر مي‌برد با انقلاب 1917 مواجه گرديد و از اين رو پدر و مادرش ترجيح دادند که او را براي تحصيلات پزشکي به آلمان بفرستند. وي همزمان با تحصيل در رشته‌ي پزشکي، به آموزش موسيقي در کنسرواتوارهاي برلن و نيز فراگيري پيانو و آهنگسازي پرداخت.

او در سال 1927 در کشور فرانسه مقيم شد و در کنسرواتوار پاريس، به مطالعات خود نزد استادان گوناگون موسيقي ادامه داد. «امين الله حسين» گذشته از مطالعات خود در زمينه‌ي موسيقي کلاسيک غرب، خود او، از استادان بزرگ تار است، که يک ساز قديمي ايراني است و به عنوان مادر کليه‌ي سازهاي ضربي به شمار مي‌رود. آهنگ‌هاي «امين‌الله حسين» به حد وفور از منابع موسيقي سنتي ايران و کشورهاي همجوار آن الهام گرفته است . لازم است يادآوري کنيم که « روبرت حسين» بازيگر معروف تئاتر و سينما، فرزند « امين الله حسين» است.»

***

«سعدي حسني»، مولف تاريخ موسيقي در باره‌ي «امين‌الله حسين» مي‌نويسد که موسيقي او، اغلب به ياد وطن تصنيف شده و در همه‌ي آثارش، عشق و علاقه‌ي وي به ايران پيداست. با اين حال، او هنوز در پاريس اقامت دارد و با تحولي که در ايران صورت گرفته، هم‌آهنگي نکرده‌است. تکنيک موسيقي او، ساده و روان است. وي شيوه‌ي روسي و فرانسوي را به هم آميخته و در بعضي آهنگ‌ها تحت تاثير نغمه‌هاي آذربايجاني واقع‌شده‌است.

***

در باره‌ي محل تولد «امين‌الله حسين» که در تذکره‌ها، «سمرقند» ذکر شده و خود اوهم اين مساله را ضمن يک مصاحبه‌ي راديويي تاييد کرده است، جاي ترديد وجود ندارد. زيرا تا آنجا که قدماي «عشق‌آباد» به خاطر دارند خانواده‌ي او پس از ترک ايران، مقيم «عشق‌آباد» شد و به نظر مي‌رسد که «حسين» بايستي در همان «عشق‌آباد» زاده شده باشد. شايد که «امين الله حسين»، سمرقند را به آن دليل به عنوان زادگاه خود ذکر کرده که نزد غربيان شهرت بيشتري دارد تا «عشق‌آباد» که از شهرت چنداني برخوردار نيست. «امين‌الله حسين» پس از استقرار در فرانسه و گزينش آن کشور به عنوان اقامتگاه دايم، نام «آندره» را، بر نام ايراني خود افزود و از آن پس به نام «امين‌الله آندره حسين» شناخته شد.

***

روزنامه‌ي «پاري‌ژور» فرانسه، در شماره‌ي سيزدهم ژوئيه 1970، ضمن مطلبي تحت عنوان «بازگشت «آندره حسين» به اصل» مي نويسد که « اين روزها، «آندره حسين»، باعرضه‌ي دو صفحه‌ي سي و سه دور به بازار، شامل «راپسودي ايراني»، «نيايش زرتشت» و « من وطنم را دوست دارم»، بازگشتي مضاعف به اصل خود داشته است.»

اين نوشته‌ي روزنامه‌ي فرانسوي، انسان را به ياد مولوي مي‌اندازد که گفته است:
هرکسي کو دور ماند از اصل خويش بازجويد روزگار وصل خويش

***

روزنامه ي «پاري‌ژور» در مطلبي ديگر مي‌نويسد:

«روبرت حسين»، از هنرمندان هنر تئاتر و سينماي فرانسه، فرزند «امين‌الله حسين» است. او ساختن موسيقي متن فيلم‌هايي را که کارگرداني مي‌کرد، به پدر مي‌سپرد.
«فيلم‌هاي «روبرت حسين» از قبيل «کينه‌توز»، «طعم خشونت»، «يک طناب يک کلت» و چند فيلم ديگر، امضاي «آندره حسين» را دارند..»

« شارل اولموت » که يک منتقد فرانسوي است می‌نویسد:

«بزرگي «حسين» در اين است که با آن که فرانسه را به عنوان کشور دوم خود برگزيده‌، اصالت ايراني خود را فراموش نکرده‌است. او ريتم غربي و شرقي را چنان درهم آميخته‌ که گاه چون رعد، غُران است و گاه چون آواي فلوت، نرم و دلنشين. به همين دليل، «حسين» در بين منتقدين هنري و روشنفکران فرانسه، مرتبه‌ي بالاي خود را نگاه‌داشته‌است.»

«امين‌الله حسين» چندين ساز را به خوبي مي‌نواخت. از جمله پيانو، ويولون، گيتار، تار و تنبک. او در نواختن پيانو و تار، بسيار چيره دست بود تا آن‌جا که مي‌توان او را در رديف استادان تار به‌شمار آورد. سبک نوازندگي او در تار، مخلوطي از سبک ايراني و آذربايجاني است.

***

آثار «امين‌الله آندره حسين»

سمفوني‌ها:
سمفوني شن‌ها
سمفوني پرسپوليس
سمفوني آريا

باله‌ها
باله‌ي به سوي نور
باله‌ي مينياتورهاي ايراني
باله‌ي معروف شهرزاد
باله‌ي رقص سمرالدا
باله‌ي تعطيلات بر روي يخ

قطعات براي پيانو
بزرگداشت عمر خيام
رقص چَرکَسي
افسانه‌ي ايراني
آرزوها
تابلوي تابستان
صداي پاي مغول
سوداگر پروانه نم‌نم پاييز
دلقک

قطعات براي تار
راپسودي ايراني شماره 1 و 2
اي وطن ترا دوست دارم
نيايش زرتشت

قطعات براي آواز
اي ساربان
زرمه
گل و بلبل

موسيقي متن براي سينما و تئاتر
فيلم راسپوتين
کينه‌توز
طعم خشونت
يک طناب، يک کل

« رنه دومي ‌نيل»Rene Dumesnil نقّاد هنري نشريه‌ي Le Monde در باره‌ي « امين‌الله حسين» چنين اظهار نظر می‌کند :

«در مينياتورهاي ايراني، روح پارسي را مي‌توان مجسم ديد. هنر«حسين»، انسان را به گذشته‌اي زنده و نشاط‌ ‌بخش مي‌برد که همچنان از نسلي به نسل ديگر منتقل شده‌است. مجموعه‌اي که او فراهم آورده‌است، از يک شخصيت برازنده، يک زبان موسيقي اصيل، پاک، روشن و يک احساس قوي حکايت دارد که بلافاصله به قلب راه مي‌يابد.»

او همچنين از زبان صميمي، تازگي شيوه‌ي ترکيب و رنگ‌آميزي ماهرانه‌ي موسيقي «حسين» صحبت مي‌کند. وي پس از حضور در جشنواره‌اي که به افتخار «امين‌الله حسين» برپا شده بود، مي‌نويسد:

«در اين اصوات که بر بافت موسيقي کلاسيک غربي استوار است، جان ايران را متبلور ديدم. کشوري که در زير آسمان آبي و بر زمين سخت و خشکش، زيباترين گلهاي سرخ جهان مي‌رويد. خصلت مردم اين سرزمين، همچون گلهاي سرخ آن آميزه‌اي از احساسات افراط آميز و نرم و لطافت بار است. و شگفت آن‌که «حسين» نيز بازتاب اين تضادها و تناقض هاست.

در سمفوني «شن‌ها»، آرامش اندوهگين دشت‌هاي بي‌کرانه، ناگهان با همهمه‌ي گردبادي افسارگسيخته درهم مي‌ريزد. پرداختن به چنين درونمايه‌اي، پس از تجربه‌ي موفق «بورودين»، دل و جرأت مي‌خواسته‌است. مهارت «حسين» در تقسيم وظايفي حساس بين سازهاي مختلف، تحسين‌انگيز است. گويي او، رنگين‌کماني از نواها در آسمان مي‌آرايد.»‌‌

***

«هنري مالرب»Henry Malherbe نقاد سرشناس ديگري که همزمان با حسين مي‌زيسته، در روزنامه‌ي «کورير دوپاري» اين عقیده را ابراز مي‌دارد:

«ما با موسيقي اصيل ايراني و فواصل آن که به مراتب پرشمارتر از فواصل غربي است، آشنا هستيم. هنگام گوش دادن به راپسودي‌هاي «حسين» که مجموعه‌اي از خيالپردازي هاي او در زمينه‌هاي فرهنگ بومي و نياکاني است، اين احساس به ما دست مي‌دهد که مانند مونتسکيو فرياد برآوريم «آه .آه. آقاي حسين، آيا شما ايراني هستيد؟ اين غيرممکن است. چگونه مي‌توان ايراني بود و اين اهنگ‌ها را نوشت!. « آندره » چنان نغمات فولکلوريک ايراني را در لايه‌‌اي از هارموني غربی قرار مي‌دهد که ديگر قابل شناسايي نيست...»

***

ناشر کمپاني فرانسوي، «لوسين مايار» روي صفحه‌اي که شامل سمفوني پرسپوليس است، «حسين» را اينگونه مي‌ستايد :

«او، همانند يک مُغ و به لطف قريحه‌ي آهنگسازي خويش، خط سيري را که روشنايي روز طي مي‌کند، پشت سر گذاشته‌است. در طنين نوشته‌هاي او، بازتاب پرستش خورشيدکهن را مي‌توان يافت. حسي از افسون تمدني ديرينه سال، در سراسر کارهاي او موج می‌زند.

او موسيقيداني است که ريشه‌ها را جستجو مي‌کند و ارزش‌هاي جاري در شعر ايران بزرگ را تميز مي‌دهد.

امين الله حسين

«امين‌الله حسين» در تاريخ 9 ماه اوت 1983 در پاريس درگذشت. يک سال پيش از آن نيز حالتي بيمارگونه داشت. مدتي هم در بيمارستان بستري گرديد. اين همان سالي است که « تعطيلات بر روي يخ» را نوشت. او در هنگام مرگ، 78 سال داشت.

نام «امين‌الله حسين» پس از درگذشتش، تقريبا گم شده‌است. نام هنرمند برجسته‌اي که حدود 55 سال از عمر خود را صرف کرد تا توانست در مهد موسيقي کلاسيک، يعني اروپا، سري از توي سرها درآورد. مرگ او در بين ايرانيان، چه در داخل و چه خارج از ايران بازتابي نداشت. شايد علت آن بود که در آن موقع ايرانيان، بيشتر به انقلاب و پي‌آمدهاي آن فکر مي‌کردند تا فقدان هنرمندان خود.

در فرانسه و برخي ديگر از پايتخت‌هاي اروپايي، با اختصار به مرگ او اشاره رفت. روزنامه‌ي «لوموند» در شماره‌ي مورخ 10 ماه اوت 1983 نوشت:

«ما از خبر درگذشت «آندره حسين» در روز نهم اوت 1983 در پاريس آگاه شديم. او که در سال 1905 در «سمرقند» متولد شده بود، تحصيلات پزشکي و موسيقي را در آلمان و فرانسه انجام داد و بعد مقيم فرانسه شد. فرزندش «روبرت حسين» متولد پاريس است. آن دو با هم در فيلم‌هاي «کينه‌توز»، «طعم خشونت» و «راسپوتين» و نيز در «باله‌ي شهرزاد» همکاري کرده‌اند. آخرين اثر «آندره حسين»، موسيقي‌اي است که براي «تعطيلات روي يخ» نوشته‌است.»

روبرت حسين

«لوفيگارو» روزنامه‌ي ديگر فرانسوي، در شماره‌ي مورخ 18 ماه اوت 1983 ، خبر درگذشت «حسين» را به اختصار اعلام کرد و يادآور شد که مراسم خاکسپاري «آندره حسين» در نهايت سادگي و فقط با حضور افراد خانواده و نزديک‌ترين دوستانش برگزار گرديد.»

روزنامه‌ي « فرانس- سوار» مورخ 17 ماه اوت 1983 و يک روزنامه‌ي بلژيکي نيز از درگذشت اين هنرمند خبر دادند و شرح مختصري در باره‌ي او درج کردند.

***

«امين‌الله حسين» سمفوني «آريا»ي خود را در سال 1976 نوشت. اين خبر همزمان بود با موقعي که او بار سفر به مقصد ايران مي‌بست. کشوري که هرگز پيش از آن نديده بود و بعد از آن سفر نيز ديگر نديد و فقط مدتي کوتاه، مهمان آن بود. شايد سمفوني«آريا» از سوي او، ارمغان فرزندي بود که به ديدار مادر مي‌آمد. او بر روي جلد سمفوني خويش چنين نوشته‌است:

«من اين سمفوني را براي کشورم ايران ساخته‌ام که داراي گذشته‌اي پرافتخار است و نيز به آن دليل که عاشقانه دوستش دارم. دلم مي‌خواست که در اين اثر، از سوز غم‌ها و شور شادي‌هاي آن سرزمين حکايت‌ها بازگويم. اين را مي‌دانم که شاعران در اين باره به شيوايي سخن گفته‌اند. من نيز مي‌خواستم که با زبان موسيقي، وظيفه‌ي خود را نسبت به کشورم ادا سازم.»

***

[برگرفته شده از فصلنامه‌ي «ره‌آورد» شماره‌ي 45 به سردبيري «حسن شهباز»، که در آمريکا به چاپ می‌رسد.]

براي شنيدن صداي «امين‌الله حسين»، در مصاحبه‌اي که با او انجام شده، به سايت «پرند» مراجعه کنيد.


يادی از امين الله حسين به مناسبت اجرای آثار او توسط ارکستر بی بی سی


 امين الله حسين
امين الله حسين (1983-1905)
در درازای هشتاد سالی که از آغاز نوسازی در موسيقی ملی ايران می گذرد، در ميان موسيقيدانان و آهنگسازان ايرانی، دوگرايش عمده، حضور مستمر داشته است.

گرايش نخست در کار نو سازی به ويژگی های موسيقی ملی چندان اعتنايی ندارد و بيشتر به بهره گيری از تکنيک پرورده موسيقی بين المللی می انديشد.

گرايش دوم، ولی استفاده از اين تکنيک را تا جايی مجاز و مفيد می داند که به کار برجسته ساختن ويژگی های موسيقی ملی بيايد، نه تا آن جا که آنها را از ميان بردارد.

گرايش دوم البته از آغاز وزن سنگين تری داشته و به مرور زمان به گرايش اصلی و غالب تبديل شده است. با اين همه جمع آهنگسازان جانبدار گرايش دوم را می توان به گروه محافظه کار و راديکال تقسيم کرد. محافظه کاران در به کارگيری امکانات آهنگ نويسی جهانی، نهايت اعتدال را رعايت را دعايت کرده اند.

در برابر گروه ديگری از آهنگسازان که غالبا تحصيل کرده کنسروتوارهای کشورهای غربی هستند، جرئت بيشتری در بهره گيری از شيوه ها و ابزار بين المللی برای ساخت و پرداخت موسيقی ملی نشان داده اند.

آفريده های اين آهنگسازان که می توان آنها را پيشرو نام نهاد، در عين آنکه رنگ و بوی موسيقی ملی را در خود دارند از زبان و بيانی جهانی برخوردارند و می توان آنها را در همه جای دنيا، با ارکسترهای بين المللی به اجرا آورد. از طريق همين آفريده های پيشرو با زبان جهانی است که ديگران نيز با لحن و رنگ موسيقی ايران آشنا می شوند.

نخستين آهنگساز

امين الله حسين را شايد بتوان نخستين آهنگساز پيشروی ايران دانست که آفريده هايش در رپرتوار ارکسترهای بين المللی قرار گرفته و به دفعات به اجرا در آمده است.

امين الله (آندره) حسين در سال 1284 در سمرقند (در ازبکستان امروزی) از مادری ايرانی و پدری از مهاجران قفقازی به ايران زاده شد و در خردسالی با خانواده خود به روسيه مهاجرت کرد و تحصيلات مقدماتی را تا سال 1917، سال انقلاب اکتبر، در "پتروگراد" گذرانيد.


با برپايی دولت سوسياليستی، حسين روسيه را ترک کرد و برای تحصيل در رشته پزشکی به آلمان رفت، ولی از آنجا که نزد مادر خود با موسيقی آشنا شده و به آن دل بسته بود، به زودی رشته پزشکی را رها کرد و بر خلاف ميل پدر، در اشتوتگارت و برلين به فراگيری جدی موسيقی پرداخت.

حسين چندی بعد آلمان را نيز ترک کرد و به فرانسه رفت و در کنسرواتوار معروف پاريس به ادامه تحصيل پرداخت. او در واقع نخستين ايرانی است که از اين کنسرواتوار در رشته آهنگسازی فارغ التحصيل شده است.

حسين يکی دو سفر تحصيلی ديگر نيز به ايتاليا و لبنان داشت ولی سرانجام پاريس را به عنوان اقامتگاه اصلی خود برگزيد.

نخستين آفريده امين الله حسين موسيقی باله ای است که "به سوی روشنايی" نام دارد و آن را در سال 1935 ميلادی نوشته و سه سال بعد شاهد اجرای آن در اپرای پاريس بوده است.

در فاصله ميان سال های 39-1936 قطعات زيادی برای پيانو نوشته که از ميان آنها "راپسوری ايرانی" هومورسک و آهنگ های لزگی و چرکسی، اجراهای بسيار پيدا کرده است.

حسين در سال 1947 کار يک منظومه سمفونيک بزرگ را با عنوان "خرابه های تخت جمشيد" به پايان برد که در همان سال به وسيله ارکستر سمفونيک لندن به رهبری "بازيل کامرون" به اجرا در آمد و سبب شهرت او شد.

او چهار سال بعد يعنی در سال 1951 منظومه سمفونيک ديگری را بر روی رباعيات خيام ساخت که آن نيز نخستين اجرای خود را در پاريس پيدا کرد و بر شهرت آفريننده اش افزود. آفرينش چند باله ديگر چون "قصه ها و مينياتورهای ايرانی" و "سوئيت سمفونيک شهرزاد"، در اين شهرت يابی نقش ايفا کرده است.

موسيقی "حسين"


موسيقی امين الله حسين را می توان موسيقی رومانتيک ملی به شمار آورد، نيمه دوم قرن نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم، در همه جای دنيا دوره شکوفايی رومانتيسيسم با رنگ و بوی ملی است که زير تاثير جنبش های ملی و استقلال طلبانه پديد آمده است.

در روسيه گروه پنج نفری به سرپرستی "بالاکيرف"، در فنلاند "يان سيبليوس" در اسپانيا، "امانوئل اوفايا" و در چکسلواکی "بدريخ اسمتانا"را می توان در رده آهنگسازان رومانتيک ملی قرار داد که احساسات ميهن پرستانه در آفريده هايشان، دست بالا را دارد.

امين الله حسين نيز با آنکه چندان در ايران نزيسته بود، ولی دورادور به ايران عشق می ورزيد و اين عشقش را در آفريده های خود باز می تابانيد. با اين ويژگی که به دليل اقامت دوره جوانی در روسيه موسيقی ملی گرای آن ديار بر او تاثير می گذاشت.

از آن گذشته موسيقی کمابيش پيشرفته در جمهوری آذربايجان نيز توجه او را به سوی خود جلب می کرد. برهمه اين ها بايد شيوه های آهنگ نويسی فرانسويان را نيز افزود.

ترکيب متوازنی از اين تاثيرات، در واقع محتوای ملی - رومانتيک آثار حسين را به وجود می آورد.

تکنيک آهنگسازی امين الله حسين بسيار ساده و روان است و شنيدن آثار او برای کسانی که سال ها از وطن دور افتاده اند، آرامش نوستالژيک و غمگنانه فراهم می آورد.

آفريده های عمده امين الله حسين، جز آنها که پيش از اين ياد کرديم عبارت است از سه کنسرتو برای پيانو و ارکستر، دو سمفونی، اتودهای بی شمار و سمفونيک و قطعاتی برای پيانو، تئاتر و فيلم.

همه آفريده های او، پس از اجرا با تحسين جمع شنوندگان و نيز نامداران روبرو شده، اجرای آن ها بارها تکرار شده و بعضی از آن جايی دائمی در رپرتوار های بزرگ پيدا کرده است.

از آن گذشته تاکنون بسياری از آثار حسين بر روی صفحه و ديسک ضبط شده است. به اين ترتيب امين الله حسين را بايد در صدر فهرست موسيقی دانان پيشرو ايران جای داد که راه هايی برای عرضه موسيقی ملی در عرصه های جهانی پيدا کرده اند.

از «امين‌الله حسين» تنها نامش را شنيده بوديد؟


از «امين‌الله حسين» تنها نامش را شنيده بوديد؟
صدايش را هم بشنويد!

چندي پيش در بخش فارسي سايت خبري راديو بي‌بي‌سي، خبري منتشر شده بود مبني بر اينکه به دعوت خيريه‌اي با نام (Magic of Persia) در لندن، که موسسه‌اي است غير انتفاعي، خانم «تارا کمانگر» اجراي کنسرتي را به عهده داشتند که ضمن آن، آثاري از «امين‌الله حسين»، آهنگساز کلاسيک و پيشکسوت ايراني را به صورت تکنوازي نواخته‌اند.

در اين خبر آمده بود که: «امين‌الله حسين» يکصد سال پيش در شهر سمرقند، که آن‌زمان تحت حاکميت روسيه تزاري بود، متولد شد و در آلمان و فرانسه اقامت گزيد. خانم تارا کمانگر که خود در آمريکا و دور از ايران بزرگ شده، در بارۀ او مي‌گويد: اين آهنگساز با اينکه در ايران نزيسته، اما آثارش عميقا در موسيقي ايراني ريشه دارد و بيانگر عواطف، ظرافت‌ها و دل‌تنگي‌هاي خاص ايراني است. . .»

همزمان با انتشار اين خبر، مطلبي روي سايت «در سايه‌روشن کلام» قرار گرفت که شايد بتوان گفت در حال حاضر تنها مطلب نوشتاري جامع و معتبري است که در معرفي و سابقۀ کار «امين‌الله حسين» نوشته و در دست است.

اين مطلب، تقريبا بلافاصله به‌صورت لينک يا پيوند به مطلب، روي چند سايت پر بينندۀ ايراني که به‌زبان فارسي روي شبکۀ اينترنت منتشر مي‌شود گذاشته شد که مورد استقبال گرم و فراوان ايرانيان مشتاق و علاقمند قرار گرفت.

اين‌ حکايت را تا اينجا داشته باشيد تا برسيم به باقي آن، و آن‌هم اينکه: داشتيم آرشيو فايل‌هاي صوتي «راديو جنگ صدا» را مرتب‌سازي و گروه بندي مي‌کرديم، از حسن اتفاق، برخورديم به فايلي که در اصل برنامه‌اي تنظيم شده و آماده، در معرفي «امين‌الله حسين» بود و لابلاي مطالب آن، صداي اين آهنگساز که به فارسي حرف مي‌زند و چقدر هم شيرين و شنيدني.

گفتگو با «امين‌الله حسين» را «ارسلان ساساني» دوست هنرمندي که سالي پيش در مسير سفر خود به آمريکا، امکان ديدارش در استوديوي «راديو جنگ صدا» دست داد و در همان مدت کم، خاطره‌اي خوش از خود بجا گذاشت که هنوز هم هست. از او که شايد چندان در نزد اهل هنر شناخته‌شده نيست، در فرصتي ديگر، حتما بيشتر و آنچنان که شايسته و سزاوار اوست، خواهم نوشت.

با توجه به علاقه‌منديي که از سوي دوستداران موسيقي کلاسيک، نسبت به «امين‌الله حسين» وجود دارد، و اين کمبود، و يا بهتر گفته باشيم نبود اطلاعات کافي و آگاهي در معرفي و شرح حال و زندگي، سابقه و کارنامۀ فعاليت‌هاي هنري او، فکر کرديم اين برنامه را براي آنهايي که مايل هستند تا بيشتر در بارۀ «امين‌الله حسين» بدانند، اينجا هم بگذاريم. تا چه پيش آيد و چه در نظر افتد.

* * *

معرفي کامل «امين‌الله حسين» را اينجا بخوانيد!

خبر بخش فارسي سايت راديو بي‌بي‌سي را در اينجا

مصاحبه با «تارا کمانگر» در برنامۀ «روز هفتم» را در اينجا.

نوشتاري از «دکتر محمود خوشنام» در معرفي و نقد آثار اين آهنگساز را، هم اينجا.

معرفي «امين‌الله حسين»، همراه با صداي اين آهنگساز را هم در اينجا بشنويد!

* * *

Hi laaهیلا صدیقی ، شعر زیبای بابا ، تقدیم به همه باباهای دربند