اخبار
همسويی و همبستگی در برابر گسترش سرکوب سياسی*حالا ديگر تقريبا حوزه ای, عرصه ای و ورطه ای باقی نمانده است که انباشته از قربانی, زخم خورده, سرکوب شده, معترض, منتقد و ناراضی نباشد...هم جمهوری اسلامی و هم انبوه رنگارنگ دشمنانش اين واقعيت را درک می کنند. با اين همه, هر دو طرف واکنش يکسانی نسبت به آن نشان نمی دهند....
روشنگری: در جامعه ای مثل جامعه ما که زير سه دهه سرکوب ممتد و نفس گير حاکميت استبداد سياه مذهبی قرار دارد, حالا ديگر تقريبا حوزه ای, عرصه ای و ورطه ای باقی نمانده است که انباشته از قربانی, زخم خورده, سرکوب شده, معترض, منتقد و ناراضی نباشد. حقيقت اين است که هر دو طرف, يعنی هم رژيم حاکم و هم انبوه رنگارنگ دشمنانش اين واقعيت را درک می کنند. با اين همه, هر دو طرف واکنش يکسانی نسبت به آن نشان نمی دهند. رژيم که از تجربه سه دهه سرکوب شکل های متفاوت اعتراض و مقاومت برخوردار است, همواره چه در تعيين ميدان کانونی شدن اعتراضات, چه زمان آن, سعی کرده است برخورد فعالانه داشته باشد. رژيم به شکل تناوبی تقلا کرده است با توطئه چينی, حداکثر انشقاق و پراکندگی را در ميان مخالفانش دامن زند؛ بخشی را که از نظر سرکوب در اولويت قرار می دهد, مجزا و منفرد کند, بخش مورد نظر را زمانی که خود اراده می کند به ميدان رويارويی پيش رس بکشاند و بعد فعالانش را تحت پيگرد و سرکوب قرار دهد و بويژه نيروهای تازه نفسی را که وارد عرصه رويارويی خودبخودی با رژيم شده اند شکار کند. می توان ديد که رژيم در سرکوب محاسبه می کند, نقشه می کشد, توطئه می چيند, اولويت بندی می کند و تلاش می کند زمانی که پی می برد رويارويی معينی ناگزير است آن را به شکلی و در زمانی و در بستری به جريان بياندازد يا تحميل کند که حداکثر ضربه را وارد سازد. برای مقابله با رژيمی چنين مکار و در تلاش برای خنثی کردن توطئه های آن, بی ترديد هيچ راهی جز رويکرد نقشه مند در ميان جنبش های اعتراضی همسو با پايه های معين اجتماعی و طبقاتی در جامعه ايران وجود ندارد. زمان آن رسيده است که اصل اعتراض به رژيم از حالت طغيان های واکنشی گروههای کوچکی از معترضان و فعالان لايه های اجتماعی عصيان زده فاصله بگيرد؛ در کادر يک راهبرد استراتژيک و به مثابه جزئی از يک نقشه عمومی مبارزه با هدف روشن زدن ريشه استبداد قرار داده شود و دائما دو ملاحظه اساسی هر اعتراض عمومی در شرايط حاضر يعنی به ميدان آوردن بيشترين نيروی ممکن و دادن کمترين تلفات ممکن را, بدون گذشت اصولی در متن اولويت های مطالباتی در نظر بگيرد. از آنجا که اعتراض عليه رژيم ناگزير است بر ارزيابی روشن از روش های مبارزه سياسی و اهداف آن تکيه داشته باشد, تفاوت های ميان شکل های مختلف مبارزه که متاثر از تفاوت هدف های سياسی گروههای متفاوت مخالفان رژيم است, اتحاد عمومی کليه سرکوب شدگان را نقدا بسيار دشوار می سازد. اما حتی در اين حوزه نيز اصل حمايت از همه سرکوب شده گان صرفنظر از تفاوت عقايد و روش ها؛ صرفنظر از اين که درد اصلی لحظه جاری لايه ای از معترضان بيشتر آزادی است و به اين خاطر زير تيغ رفته اند يا بيشتر تامين يک لقمه نان, می تواند, نمايی عمومی از مخالفت با استبداد حاکم ترسيم کند و با عيان ساختن پيوند حياتی ميان نان و آزادی, بر شکاف های مصنوعی مورد علاقه رژيم در حوزه سرکوب سياسی پل عبور و بستر عام همسويی مبارزاتی بسازد. مبارزه در اين هر دو حوزه اکنون بيش از هر زمان مستلزم رويکردی نقشه مند, متکی و مبتنی بر برانگيختن پايه اجتماعی و متضمن دورنمای روشن است. شوک تراپی, و مطالبه افزايش دستمزد بويژه اکنون که رژيم با طرح شوک تراپی دستبرد هدفمند به بقايای دستمزد کارگران و مزدبگيران کشور را هدف قرار داده است و فراکسيون های مختلف آن در مجلس در حال چانه زنی بر سر يافتن موثرترين راه نقره داغ کردن مردم از طريق رها کردن قيمت های حامل های انرژی در کشور هستند تا در شرايط سقوط قيمت نفت, مخارج پايان ناپذير بروکراسی فاسد و انگل دولتی و هزينه های تحريم و عوارض ادامه ماجراجويی در حوزه سياست خارجی را بر سر مردم فقير سرشکن کنند, حرکت سازمان يافته کانونی شده بر محور مطالبه افزايش دستمزد منطبق با نرخ تورم از اين ظرفيت برخوردار است که بخش قابل توجهی را به اعتراض عليه رژيم و طرح های وحشيانه نئوليبرال آن بکشاند؛ حرکتی که اگر شکل بگيرد, چنانچه تجربه واقعی اعتراضات کارگران هفت تپه نشان می دهد, می تواند به سهم خود شرايط بهتری برای مبارزه در مسير تحقق مطالبات پايه ای ديگر نظير حق برخورداری از تشکل مستقل صنفی, سنديکايی و طبقاتی, بيمه بيکاری, جلوگيری از اخراج ها, پرداخت حقوق معوقه, افزايش حقوق بازنشستگی, ايمنی شرايط کار, لغو قراردادهای برده دارانه, حق استخدام و نظاير آنها فراهم کند. علاوه بر اين در شرايطی که سرکوب فعالين کارگری و شکار کنشگران از سوی رژيم شدت يافته است, گسترش حمايت از آنان در خارج از کشور يکی از راههای موثر همبستگی با جنبش کارگران و زحمتکشان کشور است.
(1) --------------------------------------------------------
1/ به عنوان يک نمونه مثبت کليک کنيد به لينک زير در روشنگری: http://www.roshangari.net/as/sitedata/20090227215754/Farakhan_hambastegi_26.02..pdf
*************************************************************************************
*مبارزات زنان ايران توانسته است صدای زن ايرانی را از پشت حصارهای بلند مردسالاری رژيم واپس گرای مذهبی به گوش افکار عمومی جهانی برساند.. *آن چه فعاليت های نهادهای مستقل زنان را اوج و عروج می بخشد, کار پيگير و هدفمند در حوزه اجتماعی است....
*مبارزات زنان ايران توانسته است صدای زن ايرانی را از پشت حصارهای بلند مردسالاری رژيم واپس گرای مذهبی به گوش افکار عمومی جهانی برساند.. *آن چه فعاليت های نهادهای مستقل زنان را اوج و عروج می بخشد, کار پيگير و هدفمند در حوزه اجتماعی است....
روشنگری: روز جهانی زن امسال در حالی فرا می رسد که سرکوب فعالان جنبش زنان در ايران همچنان ادامه دارد. سال گذشته بر اساس آمار سرکوب های حوزه زنان که غالبا از سوی فعالين نهادها و تشکل های زنان گزارش شده است, بيش از 300 مورد نقض فاحش حقوق بشر به شکل اخص مربوط به فعالين زنان بوده است. البته همه اذعان دارند که آمار سرکوب ها به مراتب وسيع تر و پردامنه تر است. احضار زنان به دادگاه, بازجويی در زندان, صدور احکام زندان و ممنوع الخروج کردن فعالين, سلب حقوق زنان روزنامه نگار, صدور احکام وثيقه, صدور احکام اعدام و اجرای احکام اعدام برخی از اصلی ترين محورهای سرکوب فعاليت های زنان بوده است. دقت در حوزه های سرکوب فعاليت های تشکل های مستقل از رژيم در طول يک سال اخير تا جايی که گزارش شده است, (1) دو نکته کليدی را در رابطه با فعاليت های جاری حوزه زنان روشن می کند:
اولا, سرکوب ها نشان از وجود فعاليت های مفيد و موثر و قابل ستايش فعالين زن دارد. همين فعاليت ها تاکنون نگذاشته اند آب خوش از گلوی رژيم زن ستيز جمهوری اسلامی پائين برود و توانسته است صدای زن ايرانی را از پشت حصارهای بلند مردسالاری رژيم واپس گرای مذهبی به گوش افکار عمومی جهانی برساند؛ توانسته است رژيم رسوای جمهوری اسلامی را هر جا که خيز برداشته است تا حقی را ضايع و سرکوب تازه ای را عليه زنان سازمان دهد, رسواتر کند. اين دستاورد مهمی است که مبارزات و مقاومت های تاکنونی فعالين زن به رژيم تحميل کرده است. همين مقاومت اگر نبود, رژيم قطعا وحشيانه تر و با دست بازتر به سرکوب زنان می پرداخت و حملات دامنه دارتری را عليه حقوق و آزادی های زنان سازمان می داد.
ثانيا: امری که کمبود آن محسوس است خلا دردناک اطلاعات موثق مربوط به حوزه سرکوب اجتماعی زنان است. راستی چه تعدادی از زنان کشور از دست همسرانشان کتک می خورند؟ يا مورد تجاوز جنسی قرار می گيرند؟ تبعيض به خاطر جنسيت در حوزه اشتغال و بازار کار به چه ميزان است؟ ابعاد فجايعی که مذهب و شرع در زمينه حق طلاق, وراثت, حضانت کودک, آموزش, سلامتی يا حتی اموری چون معاشرت و مسافرت به ميليونها زن شهری و حاشيه شهری و روستايی در کشور تحميل کرده اند چگونه است؟ تن فروشی, اعتياد, فرار از خانه و موارد نظير آنها تا چه حد وسعت يافته است؟ در حقيقت بخش عمده, اساسی و زيربنايی از موارد نقض حقوق زنان در ايران که درآميختگی, مذهب, اقتصاد واپس مانده سرمايه داری پيرامونی و فرزند خلف اين دو يعنی مردسالاری به آن جنبه ساختاری داده و آن را به بخشی "عادی" و "طبيعی" از مناسبات جاری ميان زنان و مردان تبديل کرده است در حوزه اجتماعی جريان دارد. اين به معنای آن است که قدرت اصلی جنبش زنان در ايران در مقابله با رژيم مردسالار در آگاه سازی, سازماندهی و توانمندسازی همين توده ميليونی زنان کشور و توجه اکيد به حوزه اجتماعی و مطالبات اين حوزه نهفته است. موارد گزارش شده سرکوب فعالين زنان در سال گذشته در وجه عمده به واکنش رژيم نسبت به فعاليت های مطبوعاتی, رسانه ای و تبليغاتی بخشی از فعالين زنان مربوط است. هرچند بخشی از اين فعاليت های تبليغاتی و رسانه ای برای اطلاع رسانی پيرامون کارزارهايی بوده است که با اقدامات عملی در ميان زنان برای برانگيحتن اعتراض به محورهای مشخصی از نقض حقوق شان ارتباط داشته است؛ مثل رشته اعتراضاتی که اخيرا در رابطه با لايحه تعدد زوجات صورت گرفت, با اين حال عدم توازن ميان حجم فعاليت های عملی در حوزه اجتماعی از يک سو و تبليغات, اطلاع رسانی رسانه ای و روشنگری مطبوعاتی عام پيرامون نقض حقوق زنان از سوی ديگر انکار ناپذير است. البته شدت و جامعيت سرکوب, ارتباط با لايه های وسيع زنان و کار آگاه گرانه و سازمانگرانه بر محور مطالبات اخص خود زنان را در جامعه ای که تا مغز استخوان به مردسالاری آلوده است, و رژيم با همه ابزارهای سرکوب عمل می کند, به کاری بسيار دشوار تبديل کرده است, با اين حال آن چه فعاليت های نهادهای مستقل زنان را اوج و عروج می بخشد, کار پيگير و هدفمند در همين حوزه است. فعاليت ها در اين زمينه به شرطی که تبليغات رسانه ای و اطلاع رسانی پيرامون آن متناسب با پيشرفت واقعی در حوزه اجتماعی و در متن اقدام در اين حوزه صورت بگيرد, می تواند به تدريج و بر حسب قدرت انگيزش و نفوذ اجتماعی سازمان يافته در ميان زنان, حفاظ قدرتمند نسبتا نامشروطی برای فعالين زنان بوجود آورد, در حالی که جستجوی منابع حمايت و قدرت در برابر سرکوب رژيم, از طريق ترجيح فعاليت های اخص رسانه ای و بدون تمرکز بر حوزه اجتماعی, اگر هم همبستگی با فعالين سرکوب شده زنان ايجاد کند, به آن خصلت موقت و مشروط و درآميخته با انبوهی از ملاحظات و معادلات سياسی می بخشد و قادر نيست حفاظ اطمينان بخشی برای فعالان زنان و تشکل هايشان ايجاد کند. اين در حالی است که فعالين زن که جسورانه عليه رژيم وحشی و مردسالار جمهوری اسلامی ايستاده اند و از حقوق زنان دفاع و برای آن مبارزه می کنند, هم به همبستگی و حمايت های مقطعی و هم به حمايت های پايدار نيازمند هستند و چنين ترکيبی است که می تواند به شيوه بنيادی مبارزه زنان را تقويت و تحکيم کند. در آستانه روز جهانی زن, تلاش و کوشش پيگير در ايجاد تکيه گاه و پايگان واقعی در ميان توده زنان کشور با توجه و تمرکز بر حوزه اجتماعی, بی ترديد اصلی ترين گام در تقويت عمومی جنبش زنان کشور است.
(1) نگاه کنيد به لينک زير در روشنگری: