۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

چرا اتحاد کومه له از مسير "طرد سياست های" مهتدی می گذرد

(پاسخ چهار تن از کادرهای کومه له زحمتکشان کردستان به مصاحبه عبدالله مهتدی)

بحث اتحاد در کومه له٬ اين روزها و پس از کلی فراز و نشيب به مرحله رسانه ای و ابراز نظر رسمی کشيده شده است.
مصاحبه تلويزيونی عبدالله مهتدی با "روژهه لات تی وی"را ميتوان اولين موضع رسمی اين جريان دانست. ايشان، بحثی که قرار بود حول اتحاد کومه له بچرخد را تماماٌ بر نقد آخرين انشعاب سال 2007 جلو برد و از همان ابتدا، رسالتش را بر تحريف حقايق و عدم روايت واقعی انشعاب بنا نهاد.
مصاحبه تلويزيونی عبدالله مهتدی را بايد نمايشی از آن چه دانست که در کارنامه پر اشتباهش در 30 سال گذشته با وی عجين گشته است. کسی که زمانی در راس يکی از محبوب ترين جريانات چپ بود ، کسی که باور بسياری از مبارزين کومه له را به خاطر جايگاه تشکيلاتی اش، پشت سر خود داشت، اکنون با سفسطه در پی آن است که از اين اوضاع آشفته، جايگاه سياسی اش را در کومه له ای بازيابد که با انشعابات پی در پی و سياست های انحرافی شخص ايشان به ويژه از کنگره دوم کومه له به اين سو، به چندين جريان ديگر تقسيم شده است.
کسی که همواره از افتخارات خود در اقدام و آمادگی به انشعاب در قبل از کنگره دوم کومه له سخن پردازی می کند،اين بار هم در اين مصاحبه نشان داد که نمی تواند از اتحاد مجدد کومه له سخن بگويد. کسی که حزب کمونيست ايران را بنيان گذاشت و سپس از آن به عنوان گور دسته جمعی کادرهای کومه له نام برد؛ بايد از کومه له و اتحاد آن هنگامی سخن بگويد که نقدی قابل قبول بر آن "بنيانگذاری" و بر "ويرانگری" آن، از جايگاه شخصی اش نوشته باشد.
کسی که کومه له را در حساس ترين و پربارترين دوران خود جا گذاشت و به نام تشکيل انترناسيوناليسم پرولتری به جنبش کردستان پشت کرد،اينک بايد برای ساخت وجهه ترک برداشته اش، تلاشی به مراتب بيشتر از ديگران در اتحاد کومه له به خرج دهد، نه اين که ديگران را مورد طعنه قرار داده و به بازگشت شماری "نادم" بيانديشد.
مصاحبه مهتدی که نام بی مسمای "پيرامون اتحاد کومه له" را بر خود داشت، ذره ای برای اتحاد مجدد هيچ جريانی در طيف کومه له نبود. عبدالله مهتدی که شمار بسياری معتقدند بشدت از سوی اکثريت عظيم طيف کومه له طرد شده و با بدنامی از وی ياد می شود،با اين مصاحبه بيشتر از هر زمانی نشان داد که هرگز جايی برای خود در کومه له متحد نمی بيند و از همين رو بحث "اتحاد" را به موضوع در هم شکستن رفقای منتقد سابقش تغيير ميدهد. کسی که ساليان طولانی در حسرت موقعيتی مناسب در کومه له بود و هست و تنفر نسلی از پاکترين مبارزين کردستان و صفوف کومه له را نسبت به خود احساس می کند ، به عنوان يکی از افراد مسئول در اين تاريخ، ميبايست مسئولانه تر به اين موضوع برای بازگشت اعتماد از دست رفته ميپرداخت نه اينکه دايی جان ناپلوني، دنبال دست خيانتکار عليه خود ميگشت.
مصاحبه مهتدی که با تردستی ماهرانه اما ناصداقتی آشکار سناريوپردازی شده است، تلاشی ديگر جز برای لاپوشانی ضررهای بعد از انشعاب، چيز ديگری در خود نداشت. کسی که در يک سال و نيم گدشته اندک حيثيت سياسی اش را در گرو حمايت از بخشی از جمهوری اسلامی به "بهانه" جنبش سبز گذاشت، کسی که سياست های توده ای و اکثريتی مابانه در پيش گرفت، کسی که در اوايل، فرمان قيام صادر کرد و فرصت طلبانه بر اين تصور بود که با اشاره وی مردم کردستان به خيابان های می ريزند، کسی که در پی کسب نامی برای خود بود و از بالا به همه طيف و مبارزان راه کومه له برخورد کرد اينک به ديوار خورده است و سرانجام سرخورده شد.وی اگر چه حمايتش را از جنبش سبز تشديد کرد اما جايی برای شانتاژ سياسی در کردستان ايران نيافت و اينک که اشاره ای نگرفته آرام آرام با درست خواندن اين سياست ها در تلاش کمرنگ کردنشان، با نقد انشعابات کومه له است.
داستان به همين جا ختم نشد چون وی بعداً به مرگ منتظری رويی آورد اما آن هم سرمايه ای نشد. اين تلاش ها او را در جنبش چپ ايران و در جنبش کردستان منزوی کرد. اگرچه با امثال نوری زاده، تلاش هايش امکاناتی برای وی دست و پا کرده باشد.
در بی بی سی با ناسپاسی تمام؛ مردم زادگاهش را عقب مانده خواند تا کساني، واضحتر پشت کردن او را به گذشته و مردمش ببينند. اين کارنامه و آخرين عملکرد مهتدی نشانگر آن است که مصاحبه آن روز هم با آن بی محتوايي، ربطی به اتحاد کومه له نداشت و برای لاپوشانی اين ورشکستگی سياسی بود.
اين مصاحبه را ميتوان اولين موضع رسمی اين جريان دانست که عبدالله مهتدی در راس آن است. آقای مهتدی مدعی است که انشعاب کنندگان سريع برای کاهش تنفر عمومی پس از جدايي٬ به سخنان اتحادگونه پرداختند تا تنفر عمومی ناشی از انشعاب را به نفع خود کاهش داده و طرف مقابل را خطاکار اصلی واقعه جلوه دهند.
ايشان اگر جز اين ميگفت عجيب بود زيرا نميتواند بگويد که فرهنگ انسانی در مقابل فرهنگ خودخواهی و برتري‌جويی تاب نياورد و فرصت‌طلبانی که ثروت‌های باد آورده، قـدرت سياسی و اقتصـادی را قبضه و اراده خود را به همـگان تحميل نمـوده بودند با تقابل درونی و چالش سياسی تشکيلاتی روبرو شدند.
غوغا سالاری هنر چينی ها ست و آقای مهتدی هم به آن بسنده کرده است. خاموشی چينی ها در درگيری های جهانی نبايد بر آشتی جويی آنان گذاشته شود . آنان زمانی که گمان کنند آماده رويارويی هستند، از هيچ گونه کرداری فرو گذار نخواهند بود.
نمونه آشکار آن را در کامبوج ديديم جنگی با هزار هزار ( يک ميليون ) کشته ! . بايد باور کرد آنها هر کاری برای نگاهداری جايگاه برتر خويش انجام خواهند داد . همان کاری که در انشعاب با مديريت مستقيم دبير ارگانيزه و اجرا شد. اين رهبر چينی حزب کومه له با بسيج چماقداران بر عليه رفقای منتقدش٬چنان بی آبرويی آفريد که هنوز از يادها نرفته است.
بايد باور کرد و ما کرديم که آنها هر کاری برای نگاهداری جايگاه برتر خويش انجام خواهند داد. از ويژگی های انديشه سياسی رهبران جهان سوم در زمان جنگ سرد، هيجانی و اغراق آميز بودن سخنان و مواضع نسنجيده آنان است، امری که باعث بروز حوادث مصيبت بار در بسياری از کشورهای جهان سوم شد. همين مدل سخنان را در ماههای قبل و بعد از انشعاب از آقای مهتدی و رفقايش شنيديم.
اما دو کلمه حرف حساب با آقای مهتدی
اگر ما به قول شما صبح اطلاعيه انشعاب داديم و بعد از ظهر از اتحاد گفتيم، از کار شما و دوستان نزديکتان در آلوده کردن فضا بدتر نبود که رفقايتان را عليه سوسيال دمکراسی بسيج ميکرديد و همزمان در مصاجبه به زبان انگليسی از سوسيال دمکرات بودنتان سخن ميرانديد.مصاحبه هم کميته ايتان با روزنامه آيينه که گفت در ميان ما عده ای وجود دارند که قصد بردن کومه له را به سمت سوسيال دمکراسی دارند کماکان موجود است در حالی که شما در مصاحبه با بی بی سی با افتخار از سوسيال دمکرات بودنتان، خصوصاٌ مدل سوئدی آن، که رفقای منتقد برخی از آن سخن گفتند و مورد حمله قرار داده شدند،ياد کرديد.
اتحاد کومه له از نقد جدی شما و افکارتان نه در سه سال گذشته بلکه از کنگره دوم کومه له تا به امروز ميگذرد.
به صراحت بايد شما اعلام کنيد که کجا و چه کسي، در سطح يک مقام رسمی از حزب "کومه له زحمتکشان کردستان" ابراز پشيمانی کرده است.
و در نهايت اينکه اگر به قول شما که ما هم بر اين نظريم که انشعاب ضرر دوجانبه داشت آيا ادبيات کنونی شما کمکی به اتحاد خواهد کرد يا پراکندگی را در صفوف کومه له شدت ميبخشد؟
آيا مگر اتحاد کومه له فقط به ما و شما مربوط است؟ آنها که سال ها رجر و مصيبت ديدند و اينک در ديگر جريان های کومه له هستند کجای بحث شما جای داشتند؟ برای آنها که کومه له مانده و بوده اند اما با هيچ جريان کومه له نيستند چرا حرفی نداشتيد؟
شما نشان داديد در پی اتحاد نيستد و قصد داريد که ورشستگی سياسی خود و جريان کنونيتان را لاپوشانی کنيد، در حالی که در طول مصاحبه به لافزنی مشغوليد که مسايل دوران انشعاب را فراموش کنيد،شما به سان آن دوران به نفرت پراکنی مشغوليد و به زعم خود ميخواهيد که يک عده نادم را به حزبتان بازگردانيد. آيا جای آن نيست که به اعضای خود در درجه اول و به ديگران در قدم بعدی پاسخ دهيد که اگر انشعاب وظيفه همه حزب و حتی گاهاً به روش شما بسيج چماقدارهاست، چرا اتحاد در سطح اعضا و کادرها نبايد جلو رود؟
و سوال پايانی اينکه آيا يک حزب سالم سياسی در دنيای امروز، به افرادی جسور، منتقد و نو انديش نيازمند است يا به تعددی شکست خورده، نادم و بخت برگشته؟

باقی ويسی
خليل دشتی
فرزاد محمدی
وريا محمدی
06.10.2010


16 مهر 1389 02:29

آیا ترورهای کردستان طرح خود حکومت اسلامی نیست؟!

بهرام رحماني

مقدمه

مدتی است ترورهایی در کردستان صورت می گیرد که دست کم در دو دهه گذشته کردستان، یعنی از زمانی که سازمان های سیاسی کردستان، عملیات مسلحانه را قطع کردند بی سابقه بوده است. با این وجود در سه دهه گذشته، سرکوب و ترور و کشتار حکومت اسلامی در این منطقه هم چنان با شدت بیش تری ادامه یافته است.

باین ترتیب، می توان گفت که ترورها و بمب گذاری های اخیر کردستان و ترورهای سال پیش از جمله ترور دو فعال کارگری کردستان، گوشه هایی از سناریوهای سیاه حکومت اسلامی علیه مردم حق کردستان است. بر این اساس، به احتمال قوی بمب گذاری های اخیر در مهاباد و سندنج نیز زیر سر حکومت اسلامی و باندهای تروریستی آن است، مگر این که عکس آن ثابت شود.

هدف حکومت اسلامی از این ترورها و بمب گذاری ها، ناامن نشان دادن این منطقه در نزد افکار عمومی ایران و جهان و توجیه جنایاتش در این منطقه حساس کشور است. به ویژه این که سران و مقامات و رسانه های حکومت اسلامی، به دلیل این که سر هر مساله ای یک مشت دروغ تحویل مردم می دهند و در این کشور نمایندگان خدا، هیچ خبرگزاری قانونی بی طرفی نیز وجود ندارد که حقایق را بر ملا سازد از این رو، مردم گفته ها و ادعاهای حکومتیان را به هیچ وجه باور ندارند و نمی پذیرند. از سوی دیگر، حکومت اسلامی در عرصه ترور مخالفین در داخل و خارج کشور نیز کارنامه سنگینی دارد به دنبال هر ترور و بمب گذاری، مردم بلافاصله حاکمان حکومت اسللامی را به عنوان عالان اصلی ترور و جنایت نشان می دهند.

یکی از آخرین سناریوها در کردستان، عصر پنج شنبه، 15 مهر ماه 1389 - 7 اکتبر 2010 روی داد. در پی یک درگیری مسلحانه در سنندج چندین تن کشته و زخمی شدند. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در این درگیری که در میدان اقبال شهر سنندج بین نیروی انتظامی و تعدادی دیگر از افراد مسلح که از هویت ایشان اطلاعی در دست نیست، رخ داد؛ بیش از ده تن کشته و تعدادی نیز زخمی شدند. شاهدان عینی پنج تن از افراد کشته شده را شهروندان و پنج تن دیگر را مامورین نیروی انتظامی دانسته اند. خبرگزاری دولتی مهر نیز ضمن تایید خبر فوق تاکید کرده که آمار دقیقی از افراد آسیب دیده در دست نیست.

بنا به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس نیز معاون اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی کردستان گفت: «در حادثه تروریستی ساعت ۱۷:۱۰ دقیقه عصر دیروز در میدان آزادی سنندج از سوی عوامل ضدانقلاب روی داد، ۱۴ نفر کشته و مجروح شدند. به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، ابراهیم کاظمی ‌نژاد در جمع خبرنگاران در سنندج اظهار داشت: این اتفاق موجب کشته شدن چهار مامور انتظامی و یک فرد عادی و مجروح شدن پنج مامور انتظامی و چهار شهروند سنندجی شد. معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی کردستان خاطرنشان کرد: این اقدام تروریستی توسط دو نفر از عوامل ضدانقلاب و با استفاده از سلاح گرم بلند انجام شده است.

بنا به گزارش سایت کردی رنسانس نیوز، ... برخی دیگر از منابع خبری کردی گزارش دادە اند کە یکی از دو فرد مهاجم بعد از درگیری و بە هنگام فرار با سر دادن شعار «اللە اکبر» از محل دور شدە است.

قبل از این نیز سناریو دیگری در مهاباد با بمب گذاری و یا عملیات انتحاری صورت گرفت که در اثر آن ده ها تن کشته و زخمی شدند.

مردم کردستان از میلیتاریزم و تروریسم و خشونت دولتی، بی کاری، فقر در رنج و عذاب دایمی هستند و دولت نیز نسبت به مشکلات منطقه کاملا بی ‌توجه است. گزارش‌ ها و آمارها نشان می‌ دهد که مردم مناطق کردنشین به شدت فقیرتر از بسیاری نقاط دیگر ایران هستند. نرخ بی کاری در مناطق کردنشین، به ویژه در میان جوانان و دانش آموختگان مراکز آموزش عالی کشور، هم چنان سیر صعودی دارد. تشدید نگاه امنیتی و ناامن جلوه دادن کردستان موجب شده ‌است که بخش خصوصی و دولتی سرمایه‌ گذاری های کلانی در این منطقه نداشته باشند و حتا صاحبان محلی سرمایه‌ های کوچک هم از سرمایه گذاری در این مناطق گریزان هستند. یکی از ویژه گی های سرمایه، این است که هر جا امنیت آن تامین گردد و نیروی کار ارزانی هم وجود داشته باشد به آن جا می رود. مجموعه عوامل فوق سبب شده است که شاخص رشد اجتماعی و فرهنگی کردستان سال به سال سقوط کرده و نتایج آن در منطقه به صورت اعتیاد، بزهکاری، خودکشی و خودسوزی و... بروز نماید. این ها معضلات و مشکلات بی پایان و بی حد و مرز مردم کردستان هستند.

با نگاهی به سابقه قتل عام، سرکوب و ترور نقشه مند و آگاهانه حکومت اسلامی در کردستان در فقر و محرومیت قرار دادن مردم این منطقه، به سادگی ما را به این نتیجه می رساند که از ترور و وحشت تنها حکومت اسلامی سود می برد و به نفع هیچ شهروند و جنبش اجتماعی چون جنبش انقلابی کردستان، جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانش جویی و غیره نیست.



انفجار مهاباد

روز ۲۲ سپتامبر و هم زمان با رژه نیروهای مسلح در شهر مهاباد به مناسبت سالگرد شروع جنگ ایران و عراق، بمبی در پنجاه متری جایگاه منفجر شد که دوازده کشته و ۷۵ زخمی بر جای گذاشت.

احزاب اپوزیسیون کرد، انفجار تروریستی مهاباد را «به شدت محکوم کرده» و ضمن «هم دردی با مردم بی گناه آسیب دیده در این عملیات تروریستی» از مردم کردستان خواستند «با اتحاد، در برابر سیاست ‌های تفرقه ‌آمیز حکومت بایستند.» این در حالی است که حکومت اسلامی، این انفجار را به «احزاب کرد تجزیه طلب؟» نسبت داده بود.

مقامات و رسانه های حکومت اسلامی، در رابطه با این اقدام تروریستی، اظهارات و موضع گیری های متصاد و متفاوتی کرده اند.

رامین مهمان ‌پرست سخن گوی وزارت خارجه ایران، انفجار در مهاباد را بی ‌ارتباط با «حضور موفق» محمود احمدی ‌نژاد رییس ‌جمهور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل و سخن رانی وی ندانسته و تاکید کرده که «این اقتدار و توانایی دفاع از كشور برای دشمنان ملت مسلمان ایران، به ویژه رژیم صهیونیستی و حامیانش قابل تحمل نیست به همین سبب با سلسله اقداماتی در جهت تشدید جو روانی سنگین علیه ملت بزرگ ایران با توطئه ‌های مختلفی روبرو هستیم.»

سرتیپ محمد پاکپور، از مسئولین سپاه در موضع گیری خود در قبال انفجار مهاباد گفته بود که با بررسی های به عمل آمده مشخص شد که عوامل حزب بعث عراق در این حادثه نقش داشته ‌اند.

موضع گیری رسمی حکومت اسلامی ایران در قبال این گونه حوادث امنیتی معمولا با همراهی گروه‌ ها و جریان ‌های وابسته به این حکومت در منطقه مواجه می‌ شود، به طوری که گروه‌ های هم‌ فکر حکومت اسلامی ایران نیز بلافاصله در مقابل این حوادث موضع گیری می ‌کنند.

پس از انفجار مهاباد، شیخ عفیف نابلسی به نمایندگی از گروه ‌های نزدیک به ایران در لبنان اعلام کرد که «جمهوری اسلامی هدف طرحی تروریستی و منظم و برنامه‌ ریزی شده قرار گرفته و آرامش و وحدت داخلی آن را هدف قرار داده تا بدین ترتیب از پیشرفت علمی و نظامی ایران جلوگیری شود.»

یک روز قبل از انفجار مهاباد نیز درگیری مسلحانه در شهر سقز میان نیروی انتظامی و افراد مسلح، دو کشته و چندین زخمی بر جای گذاشته بود.

مجلس شورای اسلامی ایران چند روز پس از انفجار مهاباد، کمیته ‌ای را برای پیگیری حادثه تعیین کرد که این کمیته به کردستان سفر کرده ولی هنوز گزارشی از تحقیقات آن منتشر نشده است.

حیدر مصلحی وزیر اطلاعات ایران ادعا کرده که این وزارت ‌خانه موفق شده تا عوامل انفجار را شناسایی و آن ها را بازداشت کند.

سایت خبری آتی ‌نیوز، که به اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر محمود احمدی ‌نژاد منسوب است، یک روز قبل از آن که وزیر کشور از یافتن سرنخ ‌ها خبر دهد، از بازداشت چند نفر، از جمله دو زن، به عنوان عاملان انفجار مهاباد گزارش داده بود. به رغم گفته‌ های ضد و نقیض در مورد آن چه «شناسایی، دستگیری و کشته شدن» عاملان انفجار عنوان شده، مسئولان از نخستین دقایق در مورد یک مسئله اتفاق نظر داشته‌اند؛ به ادعای آن ها مسئولیت این انفجار با «گروه ‌های ضد انقلاب» است که به گفته‌ مسئولان حکومتی به وسیله‌ سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) هدایت می‌ شدند و از یاری سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) و «برخی عناصر حزب بعث در عراق» برخوردار بوده ‌اند.

در میان احتمال‌ های مختلفی که در مورد عاملان این حادثه می توان برشمرد، قبل از هر کس دست داشتن حکومت اسلامی در این عملیات، به منظور تشدید اختلاف میان کردها و توجیه افزایش حضور نظامی در منطقه نیز یکی از فرضیه‌ هاست.

ببش تر قربانیان این بمب ‌گذاری از عشیره منگور بودند. منگورها شبه‌ نظامیان کرد وابسته به حکومت اسلامی هستند که در دو دهه گذشته نقش مهمی در سرکوب اعتراض مردم کردستان و مقابله مسلحانه با احزاب کرد داشته‌ اند.



انفجار سنندج

بر اساس گزارشات، ساعت پنج بعد از ظهر روز پنج ‌شنبه 15 مهر 1389 - 7 اکتبر 2010 دو فرد مسلح در میدان ‌آزادی شهر سنندج بر روی خودرو نیروی انتظامی آتش گشودند که در نتیجه آن چهار سرباز نیروی انتظامی و یک شهروند جان خود را از دست داده و ده تن دیگر از جمله پنج شهروند عادی نیز زخمی شدند.

خبرگزاری حکومتی فارس، به نقل از ابراهیم کاظمی‌ نژاد معاون اجتماعی فرماندهی نیروی انتظامی در استان کردستان اعلام کرد که این حادثه توسط دو تن از «عوامل ضدانقلاب» و با استفاده از سلاح گرم صورت گرفته است.

در حالی که هنوز هیچ گروه یا جریانی مسئولیت اجرای این حمله مسلحانه را بر عهده نگرفته است، کاظمی ‌نژاد، ضمن تعهد به پیگیری موضوع تا زمان دستگیری عوامل این حادثه، تاکید کرد که حمله مزبور «با هدف ارعاب و ترساندن مردم منطقه» صورت گرفته است.

خبرگزاری ایرنا، گزارش داد که تحقیقات در مورد این حادثه بلافاصله شروع شده ولی مسئولین نیروی انتظامی به دلیل محرمانه بودن روند تحقیق، از فاش کردن آن خودداری می کنند.

ایرنا، حادثه رخ داده در سنندج را ناشی از فعالیت گروه‌ های تروریستی وابسته به آمریکا و اسراییل خوانده و از انتشار سریع خبر در سایت ‌های وابسته به گروه‌ های کرد، نتیجه‌ گیری کرده که این حادثه با برنامه ‌ریزی و هماهنگی میان تشکیلات تروریستی در کردستان صورت گرفته است.

لازم به تاکید است که سازمان ‌های سیاسی کرد مخالف حکومت، حتا در اوج درگیری ‌های مسلحانه خود در مقابله با تهاجم حکومت اسلامی هم، هیچ گاه دست به اجرای حملات کور در شهرهای استان کردستان و یا نقاط دیگر کشور نزدند.



نمونه هایی از ترور و قتل عام مردم کردستان

با فرمان خمینی در روز 28 مرداد 1358، یعنی در نخستین بهار آزادی پس از سرنگونی حکومت اسلامی و پیروزی انقلاب 57 مردم ایران، ارتش و سپاه و همه نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی و حزب الهی حکومت اسلامی از همه شهرهای ایران راهی کردستان شدند و شهرها و روستای این منطقه را بە خاک‌ و خون کشیدند؛ هواپیماها و هلیکوپترها بر سر مردم کردستان بمب ریختند؛ نوپخانه هایشان روستاها و شهرها را گلوله باران و خمپاره باران کردند؛ قتل عام های دسته جمعی راه انداختند که در تاریخ این منطقه بی سابقه بود. در زندان ها حتا به دختران باکره نخست تجاوز جنسی کردند و سپس آن ها را به جوخه های مرگ سپردند تا براساس قوانین اسلامی شان آن ها به بهشت نروند. چون بر اساس قوانین خرافی و ارتجاعی اسلامی، اگر دختر باکرده اعدام شود مستقیما به بهشت می رود.

خلخالی در سال های اوایل انقلاب 57، بە عنوان حاکم شرع و نمایندە رسمی خمینی عازم کردستان شد. او و پاسداران تحت امرش در مدت زمانی کوتاه و به اصطلاح در دادگاه های چند دقیقە ‌ای صدها تن از مبارزان کردستان را بە جوخە های اعدام سپرد.

خلخالی که جنون آدم کشی داشت و وارد هر منطقه ای از ایران می شد دست به اعدام های گسترده می زد در مقابل مخالفان خود در رابطه با اعدامی ها می گفت: «اگر بی گناە است بە بهشت می رود، اگر گناهکار است بە اعمال سزای خویش رسیدە است.»

محمد رضا جلایی پور، فرماندار وقت مهاباد و از جناح اصلاح طلبان کنونی حکومتی، در جواب یکی از دانش جویان کرد در دانشگاە تهران، در مورد اعدام گروهی 59 جوان مهابادی گفتە بود کە اگر بار دیگر بە سمت فرمانداری مهاباد گماشتە شود باز عملکردهای خود را اجرا خواهد نمود. قتل عام 59 نفر جوان مهابادی کە هیچ کدام از آنان پیشمرگ نیز نبودند بە فرمان جلایی پور و دیگر مسئولین حکومتی، در سال 63 اعدام شدند.

بخشی از فرمان خمینی در 27 مرداد 58 در صدور حکم حمله به کردستان:

«... از اطراف ایران گروه‌های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده ‌اند من دستور بدهم به سوی پاوه رفته، غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می ‌کنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌ کنم، اگر با توپ‌ ها و تانک ‌ها و قوای مسلح تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می دانم...»

در بعد از ظهر آن روز خمینی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان در قم در باره درخواست مردم کردستان برای خودگردانی چنین گفت: «... مرزها را آزاد کردند، قلم ‌ها را آزاد کردند، گفتار را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال این که این ‌ها یک مردمی هستند... این ‌ها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمی ‌شود با ملایمت رفتار کرد... این ‌ها یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند. این‌ ها را ما نمی ‌توانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان می‌ خواهد بکنند. حالا هم اعتراض کرده ‌اند که خود شماها دارید این کارها را می ‌کنید. نظیر آن ‌ها که پریروز و چند روز پیش آن خرابکاری را کردند... خودشان ایجاد غائله می ‌کنند بعد گردن مردم می ‌گذارند... یک چنین مردمی هستند... با این‌ ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار می ‌کنیم...» (روزنامه های کیهان و اطلاعات و...، شنبه 27 مرداد ماه 1358)

مقاومت تاریخی مردم کردستان، سببب شد حکومت پس از حدود دو ماه درگیری نیروهایش را عقب بکشد. این شکست و عقب نشینی موجب شد خمینی در تاریخ ۲۶ آبان برای مردم کردستان پیام صلح بفرستد تا فرصت مناسبی دوباره نیروهای سرکوبگر خود را با تحدید قوا روانه کردستان کند.



روزنامه کیهان 18-1-1358 گزارشی در مورد تخلیه دسته ‌جمعی بیش از 30 روستای کرد زبان ناحیه سومای و برادوست بر اثر فشار فئودال‌ها و عوامل مسلح چاپ کرد.

قارنا روستایی کردنشین از توابع شهرستان نقده در استان آذربایجان غربی است، که در هفت کیلومتری جنوب غربی نقده واقع شده‌ است.

در تاریخ 11 شهریور ماه سال 58 2 سپتامبر 1979 حوالی ظهر، نیروهای مسلح حکومت به روستای «قارنا» حمله بردند و مردم این روستا را قتل عام کردند. بر اساس آماری کە با ذکر نام منتشر شده است، 68 نفر در این حمله به قتل رسیدند. روزنامه اطلاعات در تاریخ 16 آذر ماه 58 گزارشی در مورد قتل عام روستای قارنا تهیە و چاپ کرد کە بخشی از این گزارش چنین است:

«حمزه می گويد: روز 11 شهريور، تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعد از ظهر عده ای حدود صد نفر به مراه شخصی با اسم قادری، به شكل مجاهدين پاسدار، بە خانه ها ريختند و هر كسی را دم دست شان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحانی ده، با يك جلد قرآن، نزد آن ها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهی ندارند. مهاجمين روحانی ده را فورا كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحانی ده پيدا نشده است. زنی كه دو فرزند 15 و 18 ساله اش را در اين كشتار از دست داده است می گويد: آن ها به هيچ كس رحم نكردند. اين همه بی رحمی را ما هيچ جا نشنيده بوديم آن ها كه حالا زنده اند در آن ساعت يا در ده در خانه شان نبودند يا توانستند به طريقی خود را مخفی كنند .

پیر مردی به نام سيداحمد می‌گويد: بعضی ها را با تفنگ كشتند، بعضی ها را با چاقو و كارد سر بريدند، بعضی ها را هم مخصوصا كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند. سيداحمد كه 9 نفر از اعضای خانواده اش را از دست داده است درباره چگونگی زنده ماندن خود می گويد، من آن روز در نقده بودم و غروب، وقتی وارد قارنا شدم، جهنم را جلوی چشم خود ديدم .

مردم داغ دیده اين روستا، علاوه بر از دست دادن عزيزان خود، می گويند: درد ما اين ست كه در طول اين مدت، هيچ كس به فرياد ما نرسيده است. هيچ كس نيامده تا وضع ما را ببيند؛ ما قاتلين عزيزان خود را می بينيم كه خونسردانه و فاتحانه از مقابل ما می گذرند. بعضی هايشان به خاطر اين جنايت پاداش هم گرفته اند! ما می دانيم طراح اين جنايت، يك امير ارتش بوده است.



در ۵ شهریور ۵۸ یازده نفر در فرودگاه سنندج در واقعه ای تاریخی تیرباران شدند، در این فاجعه انسانی یکی از اعدم شدگان به نام احسن ناهید (دانش جوی پلی تکنیک) که از ناحیه ران پا مجروح شده بود از روی برانکارد به گلوله بسته شد. اسامی این یازده نفر عبارتند از:۱. احسن ناهید؛ ۲. شهریار ناهید؛ ۳. جمیل یخچالی؛ ۴. ناصر سلیمی؛ ۵. عبداله فولادی؛ ۶. مظفر نیازمند؛ ۷. سیروس منوچهری؛ ۸. اصغر مبصری؛ ۹.مظفر رحیمی؛ ۱۰. عیسی پیرولی ۱۱. عطا زندی ...

خلیل بهرامی، خبرنگار روزنامه اطلاعات در رابطه با سفر خلخالی به شهر سقز، چنین نوشت: آیت الله خلخالی، دیروز وارد سقز شد و در محل تیپ سقز دادگاه صحرایی خود را برای رسیدگی به پرونده های دستگیرشدگانی که در حوادث سقز دست داشتند و حمله به تیپ سقز و به گردان هایی که از سنندج و کرمانشاه اعزام شده بودند حمله کرده بودند، تشکیل جلسه داد و به اتهامات ۲۰ نفر افسر و درجه دار ژاندارمری و ارتش و غیرنظامیان این حوادث رسیدگی کرد. عده ای از افسران و درجه داران موقعی که به پادگان حمله شده بود، سرخدمت حاضر نشده بودند که در نتیجه متهم به همکاری با مهاجمان شدند. تیرباران شدگان عبارتند از: ستوان دوم احمد سعیدی، ستوان دوم قادر بهادر، ستوان دوم قادر خطیبی، گروهبان یکم محمد پامیری، گروهبان سوم وظیفه ناصر حدادی، گروهبان یکم کادر رسول امینی، گروهبان سوم محمد غفاری، گروهبان سوم ژاندارمری ناجی خورشیدی، استوار دوم ژاندارمری کریم رضایی و غیرنظامیان انور اردلان، سیف الله فیضی، علی فخرایی، عبدالله بهرامی، سید حسن احدی، محمد درویش نقرهای، کریم شیریانی، ابوبکر صمدی، احمد مقدم وجلیل جمالزاده. حکم اعدام صبح امروز، در سقز به مرحله اجرا درآمد.



روز سیزده آبان 1359، افرادی تحت عنوان کمیته ارومیه و بسیج، که تحت رهبری ملاحسنی اما جمعه ارومیه و نمانیده خمینی و عظیم معبودی اداره می شدند، برای پاک سازی روستاهای مهاباد منطقه شارویران وارد ده «ایندرقاش» شدند. ده ایندرقاش و ده دیگری به نام یوسف کند، در ده کیلومتری شمال خاوری مهاباد قرار دارند. هنگامی که حسنی و اعضای کمیته بسیج به سرپرستی معبودی به ده می رسند، به نام پاک سازی و خلع سلاح از مردم طلب اسلحه می کنند؛ و مردم می گویند که 10 روز قبل سپاه به منطقه آمده و سلاح ها را تحویل گرفته است. افراد حسنی و معبودی بدون توجه به حرف های مردم و سندی که بیانگر تحویل اسلحه به سپاه بود، در کم تر از دو ساعت، 35 نفر از روستائیان را به قتل رساندند و هر کسی را که دیدند به رگبار بستند .



در هفدهم آبان 59 و چهار روز پس از کشتار در ایندرقاش، افراد بسیج ارومیه و نقده باز هم با رهبری ملاحسنی و عظیم معبودی، به قصد پاک سازی روستاهای منطقه عازم صوفیان اشنویه شدند و بدون هیچ سئوال و جوابی به روی مردم بی گناه و بی دفاع تیراندازی کردند. در این حمله روحانی ده و معلم آن و جمعا 13 نفر از جمله معلم و روحانی ده کشته شدند و 20 نفر نیز زخمی گردیدند .



کشتار دسته جمعی مردم روستای قلاتان از توابع شهرستان نقدە در تاریخ 6/1/59، سازمان دهی و اجرا شد و روی هم رفتە 13 نفر را کشتار کردند.



کشتار دسته جمعی روستای صوفیان از توابع پیرانشهر، در تاریخ 27/8/59 که طی آن 12 نفر از مردم عادی و بی سلاح این روستا، به قتل رسیدند .



کشتار دسته جمعی کارگران کوره خانه آجرپزی ساروقامیش، در تاریخ 23/6/60 بود که در این یورش وحشیانه نیروهای حکومت اسلامی 18 نفر کشته شدند .



کشتار گروهی مردم روستای قره گول مهاباد را در تاریخ 6/11/61 آفریدند که در این کشتار 18 نفر جان خود را از دست دادند. در میان کشتە شدگان، افرادی با سنین 70 و 95 سال دیده می شند .



9 نفر از اهالی روستای سوزی از توابع مهاباد را کشتار کردند.



در کشتار دسته جمعی مردم روستاهای دیلان چرخ، حلبی، كویكان، كهریزهی شكاكان و یونسلیان در منطقه نقده نیز مجموعا بیش از 40 نفر کشته شدند .



کشتار دسته جمعی در روستاهای دیمه سور، جعفر آباد، مرجان آباد از توابع مهاباد. در این حملات که در تاریخ 25/12/61 انجام گرفت عده ای از مردم عادی کشته شدند که تنها اسامی 9 نفر شناسایی و ثبت شده است .



کشتار دسته جمعی مردم روستاهای هه لقوش و گیجه، در منطقه سومای ارومیه، در تاریخ 3/1 /62 به وقوع پیوست که اسامی 13 نفر شناسایی و به ثبت رسیده است .

کشتار دسته جمعی روستاهای چقل مصطفی، خلیفه لیان و گورخانه نقدە در تاریخ 5/1/62 روی داد که 21 نفر کشته شدند.



در کشتارهای دسته جمعی روستاهای جبرییل آباد و گونده ویله و دو آب اشنویه، 23/6/62، 6 نفر جان خود را از دست دادند .



کشتار مردم روستای باییزآباد نقده، در تاریخ 18/8/62 روی داد که طی آن 12 نفر به قتل رسیدند .



در فاصله سال های 58 تا 70، اسامی 832 نفر در کردستان اعلام شده که تیرباران شده اند. بیش ترین رقم اعدام ها در سال های 1360، 61، 62، 63 و 1367 روی داده است.



هم چنین بنا به گزارش سال 1991 عفو بین الملل، از سال 1379 تا سال 1991، پنچاە هزار نفر از مردم کردستان کشته شده اند.



بر اساس گزارش کمیسیون مبارزه با تبعیض نژادی و حمایت از اقلیت های وابسته به سازمان ملل در تاریج 10- 08 - 1994 بر اساس گزارش نماینده فرانس لیبرتی در 8 سپتامبر 93، 70 نفر به اتهام پوشیدن لباس کردی بازداشت و 10 نفر آن ها بی نام و نشان مانده اند .



از زمان به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴، اعدام ها در ایران، از جمله کردستان افزایش داشته است.

عمدتا مردم کردستان در مقابل خشونت و کشتار دولتی همواره به مبارزه سیاسی و مدنی تمایل بیش تری دارند.

برای نمونه، راه پیمایی مسالمت آمیز مردم در اعتراض به ربودن و بازداشت عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه در سال 1379، به شدت سرکوب شد و بنا به گفته برخی منابع تنها در سنندج به جان باختن دست کم 26 تن از معترضین انجامید.

مساله بازداشت و مرگ یک جوان مهابادی به نام «شوانه سید قادری» اشاره کرد. انتشار عکس هایی از «شوانه» که نشان می داد نام برده قبل از مرگ شکنجه شده و احتمالا زیر شکنجه جان باخته است باعث اعتراضات و ناآرامی ها در مهاباد به مدت یک هفته و در پی در آن در دیگر شهرهای کردستان به صورت شد. در این مورد نیز نیروهای امنیتی به جای معرفی و مجازات عامل یا عاملان شکنجه و مرگ «سید قادری» به سرکوب اعتراضات خیابانی روی آورده و متعاقب آن موجی از بازداشت و تحدید فضای عمومی آغاز شد. این سرکوب هم توام با خونریزی بوده و برای نمونه به جان باختن دست کم دو نفر در شهر سقز از جمله یک معلم باز نشسته انجامید.

بار دوم در رابطه با اعدام های فعالین سیاسی کردستان و دیگر نقاط ایران در جریان اعدام فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی و... مردم کردستان و سراسر ایران شاهد اعتصاب عمومی با شکوهی بودند.

در عکس العملل به هر دو مورد، کومه له - سازمان کردستان خزب کمونیست ایران، فراخوان اعتصاب عمومی در کردستان را داد که با استقبال مردم روبرور شد. می بینیم که حکومت دست به ترور و شکنجه و خشونت و اعدام می زند در حالی که اجتماعی ترین جریان سوسیالیسیت کردستان، در مقابل کشتار و جنایت دولتی فراخوان اعتصاب عمومی می دهد و مبارزه خود را با مدنیت پیش می برد در حالی که نیروی پیشمرگ قدرت مندی نیز دارد. اعتصاباتی که با حمایت و پشتیبانی بخش عمده نیروهای چپ سرنگونی طلب و با استقبال بی نظیر مردم با موفقیت چشم گیری سازمان دهی و برگزار شدند. این دو نمونه اعتصاب عمومی نشان می دهند که مردم کردستان تمایل زیادی به مبارزه سیاسی و مدنیت دارند. بنابراین، روشن است که این حکومت تروریستی اسلامی است که جنگ و خشونت و مبارزه مسلحانه را به مردم کردستان تحمیل کرده است.



اعترافات یک ژنرال بازنشسته ارتش ترکیه

دهه هاست که درباره وجود یک واحد مخفی در درون ارتش ترکیه در دهه نود میلادی ـ که خود طراحی کودتا و ترور شهروندان را در ترکیه به ویژه کردستان را بر عهده داشت ـ توسط سازمان ها و تحلیل گران مخالف ترکیه مطرح بوده است، به تازگی نیز یکی از ژنرال های بازنشسته این کشور، اعلام آمادگی کرده است که پیش از مرگش، اطلاعات خود در این زمینه را در اختیار عموم گذارد. روزنامه پرتیراژ «حریت» چاپ ترکیه در گزارشی نوشت: «عارف دوغان»، ژنرال بازنشسته ترک مدعی شده است که یک واحد اطلاعاتی مخفی در درون ژاندارمری ترکیه بوده که مسئول بسیاری از قتل هایی است که در ترکیه، هم چنان حل نشده باقی مانده است.

این واحد اطلاعاتی مشهور به «جی تم»، متهم است که در قتل صدها تن از شهروندان ترکیه ای در دهه نود و به ویژه در سال های 5 ـ 1992، دست داشته است.

این گزارش می افزاید: «ژنرال دوغان» خود مسئولیت تشکیل این واحد مخفی اطلاعاتی را پذیرفته است... با وجود این، تحلیل گران در ترکیه درباره اظهارات «دوغان» دیدگاه های گوناگونی دارند و می پرسند، چرا وقتی که مدارکی دال بر کودتا از خانه شخصی «دوغان» کشف شد، مقامات از وی بازجویی نکردند و اینک که وی با روزنامه ها در این باره مصاحبه کرده است، قصد این کار را دارند؟!

«ماوی اغلو»، روزنامه نگار ترک در این زمینه می گوید: صراحتا می گویم اگر از «دوغان» یک بازپرسی واقعی شود، ما در ترکیه با حقایق شگفت آوری درباره دولت ها در ترکیه روبرو خواهیم شد؛ بنابراین، هر چند هنوز شک و شبهه هایی درباره اظهارات «دوغان» وجود دارد، تقریبا اجماعی در ترکیه درباره با ارزش بودن اعترافات وی پدید آمده است.


ادعای یک کارشناس نظامی در مورد سرکوب مردم کردستان

یک نشریه سیاسی کشور قزاقستان (ازیاکنو - شماره آخر، ویژه نامه منطقه کاراگاندا) که ماهانه منتشر می شود و در شمار مجلات با تیراژ متوسط این کشور مهم آسیای مرکزی دسته بندی می گردد در آخرین شماره خود که پنج شنبه هفته گذشته منتشر شده است مقاله ای در یکی از صفحات داخلی خود به چاپ رسانده است که نگارنده آن یک ژنرال بازنشسته اتحادیه جماهیر شوروی سابق و از افسران ستاد با اصلیت قزاقستانی است.

این نویسنده در ابتدای مقاله خود به زلزله سیاسی قریب الوقوعی اشاره می کند که به زودی خاورمیانه را در برخواهد گرفت و پس از افشاگری هایی تامل برانگیز به انتقاد از دولت فعلی روسیه می پردازد که بازی خاورمیانه را به دلیل عدم درک درست از وضعیت فعلی جهان برای همیشه باخته است.

بخش های بسیار مهم این مقاله را که از روسی به فارسی ترجمه شده است در این جا می آوریم:

«... به نظر اکثر کارشناسان صاحب نظر در امور خاورمیانه زلزله سیاسی قریب الوقوع این منطقه سر برآوردن کردها به صورت یک پارچه برای دست یابی به رویای دیرینه کردستان بزرگ است اتفاقی که شاید مترادف همان وعده آمریکایی ها در قالب اصطلاح خاورمیانه بزرگ و به بیان دیگر همان مجموعه اقدامات عملی برای تاسیس فدراسیون موزاییکی خاورمیانه شامل ایجاد یک سیستم سیاسی نوین با هدف به رسمیت شناختن همه ملت ها، ادیان و اقوام منطقه بر مبنای رضایت حداکثری ساکنان خاورمیانه است.

... کردها اکنون خود را برای نبرد سرنوشت آماده می کنند و به خوبی می دانند که ترکهای کمالیست با بزرگ ترین ارتش ناتو وملاهای اسلامی ایران با سپاه پاسداران مجهز به موشک های روسیه و چین در برابر آن کوتاه نمی آیند...

... ترکیه پس از آن که ایران را به این باور رساند که باید در برابر موضوع هسته ای خود کوتاه بیاید و تندروان این کشور را مجاب کرد که در صورت گردن نگذاردن به خواست های بین المللی، تاوان سنگینی خواهد پرداخت به حمایت از ایران برخاست تا نشان دهد برای سرکوب کردهای جدایی طلب تمام اختلافات را کنار خواهد گذاشت و هر اقدامی را برای خود روا تلقی خواهد کرد.

... اما ایران در مقابل چه تعهدنامه ای امضا کرد؟ ایرانی ها متعهد شدند در فاصله ماه های ژوئن و جولای با همکاری ارتش ترکیه کار نیروهای گریلا (منظور پ.ک.ک) را برای همیشه تمام خواهند کرد...

....وزیران دفاع دو کشور حتا جزییات عملیات و تاریخ شروع و خاتمه مرحله اول اقدام نظامی مشترک علیه نیروهای گریلا را در همان سفر رجب طیب به تهران امضا کردند که در چند بند آن به این موارد اشاره شده است:

...7- جنگنده های دو کشور در روزهای عملیات از یک ستاد مشترک هدایت خواهند شد و در مواقع اضطراری از فرودگاه های یکدیگر استفاده خواهند نمود. حریم هوایی دو کشور در منطقه عملیاتی مشترک بوده و مرز هوایی در این فاصله به صورت موقت وجود نخواهد داشت...

... 8- نیروهای پیاده و زرهی پشتیبانی کننده عملیات نیروی هوایی و نیروی هلیکوپتر (منظور هوانیروز) به کلیه تجهیزات شرایط غیرعادی مجهز خواهند شد و در روزهای تعیین شده منطقه عملیاتی قرمز رنگ خواهد بود...

نویسنده مقاله در این جا می گوید: به احتمال بسیار زیاد، ارتش مشترک در صورت توفیق پیدا نکردن در سرکوب کامل نیروی گریلا، از سلاح های شیمیایی استفاده خواهد کرد و منظور از قرمز کردن منطقه در اصطلاح نظامی، قرنطینه کامل منطقه عملیاتی است تا هیچ اقدام متقابل فیزیکی و غیرفیزیکی قادر به واکنش نباشد یعنی گریلا نتواند راهی برای شکستن حلقه محاصره پیدا کند و هم چنین توان مخابره اخبار عملیات از طریق امواج را کاملا از دست داده باشد.

...14- گروه مشترک کارشناسان هواشناسی زمان 3 روزه عملیات احتمالی «زرد» را مشخص خواهند کرد.در این 3 روز باید فشار اتمسفر در اوج و سرعت باد حداقل خواهد باشد...

نویسنده در توضیح این بند می نویسد:عملیات زرد معمولا به عملیات آفندی غیر معمول اطلاق می شود که با توجه به تعیین زمان آفند از سوی کارشناسان هواشناسی و فرا رسیدن زمان عملیات که با سنگینی فشار هوا و کاهش سرعت باد، انجام می شود بدون شک یک حمله شیمیایی علیه مرکز عملیات نیروی گریلا (منظور قندیل است) می تواند باشد.

نویسنده در ادامه با اشاره به جزییات نگاری 37 بندی در نشست دو وزیر دفاع ایران و ترکیه نظر خود را اینطور تفسیر می کند: احتمالا زمان عملیات بسیار کوتاه خواهد بود و با حداکثر آتش به انجام خواهد رسید، منطقه بلافاصله با ا ستفاده از نیروی زمینی پاک سازی خواهد گشت و تمام آثار عملیات غیرمتعارف زدوده خواهد شد و به احتمال زیاد این مسوولیت هم به سپاه باتجربه ایران در جنگ شیمیایی سپرده خواهد شد و شاید تبلیغات رسانه ای پرحجم ایران در رابطه با بارش غبار تا آخر تابستان در غرب و جنوب و شمال غرب ایران، تلاش در به انحراف کشیدن افکار عمومی در منطقه برای طبیعی جلوه دادن عوارض احتمالی غیرقابل پیشگیری ناشی از ناتوانی در کنترل سرعت باد باشد.

نویسنده در بخش دیگری از مقاله خود می نویسد: احتمالا شاهد یک فاجعه کشتار انسانی خواهیم بود و به دلیل کوهستانی و مرزی بودن منطقه عملیات امکان خبر رسانی و تحریک افکار عمومی بسیار پایین خواهد بود...

نویسنده ادامه می دهد: معلوم نیست که آیا نیروی گریلا (منظور پ.ک.ک) خود را از قبل برای یک جنگ شیمیایی یا حتا اگر لازم شود میکروبی آماده کرده است یا نه که اگر جواب نه باشد شاید گریلا دیگر نتواند کمر راست کند اما هرچه هست از مدت ها پیش هرکس که به نوعی با خاورمیانه و این منطقه از جهان سروکار داشته باشد احساس کرده است که همه چیز به طرف بازی صفر و یک (بازی همه یا هیچ) پیش می رود و خاورمیانه ای دیگر متولد خواهد شد مگر خرس های مسکونشین که صبح ها با حالت نیمه مست به کابینه می آیند و تا ظهر بیش تر از 15 مرتبه موجودی حساب های نجومی شان را کنترل می کنند و شب ها هم با معشوقه های زیباروی کیف و مینسک مست و لایعقل از تاریخ باشکوه ما جوک می سازند تا پریرویان طنازشان را بخندانند و جهان را تمام و کمال به یانکی ها و کم کم زردهای تا دیروز نوکر کرملین هدیه کنند.

نویسنده قبل از پایان مقاله و در قسمت دیگری از گفتار خود می نویسد: کردها شانس آوردند که در چنین روزهایی صدام مرده است وگرنه اتحاد قابل پیش بینی او با کمالیست های ترکیه و بنیادگراهای ایران کردها را به دام مثلثی با اضلاع ساخته شده از افراطی گری می انداخت که شاید آن ها را برای همیشه به بایگانی تاریخ می سپرد اما تعجب من آن است که کردهای حالا سیاسی شده عراق که حتی بر بین النهرین و شهر هزار و یکشب حکومت می کنند چرا به جای حمایت از پسر عموهای شمالی ( احتمالا اشاره ای ظریف به واژه آپو به معنای عمو و پیروان او) و برادران شرقی خود در ایران بنیادگرا که با شمشیر دو دم مذهب و ملیت گردن کردها را به گیوتین تمامیت خواهی می زنند (منظور چوبه های دار و اشاره به اعدام های کردستان در سال های اخیر است) و از آن طریق ایجاد و تقویت عمق استراتژیک طبیعی در خاک همسایگان، اغلب بر سر آن ها معامله می کنند؟

نویسنده در پایان به شعار دفاع مشروع پ.ک.ک اشاره کرده و می نویسد: نیروی گریلا اگر با شعار «دفاع مشروع» به استقبال جنگ سرنوشت برود شکست خواهد خورد و باید با تغییر استراتژی از حالت دفاعی و پیش گیرانه به جنگ پیش دستانه، ارتش و سپاه ترکیه و ایران را در خاک خود زمینگیر کرده و مانع از غملیات مشترک آن ها علیه خود شود و هم زمان مردم شهرها را علیه حاکمیت دشمنان خود شورانیده و آن ها را گیج و سردرگم نماید.

پاراگراف آخر این مقاله با این جملات تزیین می شود که:

... اگرچه دیگر چاشنی تاسیس کشور مستقل کرد در خاورمیانه روشن شده است و حتی متعصب ترین ترک ها و اعراب و فارس ها نیز دیگر امیدی به تداوم اثربخشی سیم های خاردار حایل میان کردها ندارند اما شاید سیاست های تنگ نظرانه و کوتاه اندیشی بعضی رهبران کرد و تن ندادن به یک جبهه ملی واحد سیاست گزاران منطقه ای را وادار سازد این بزرگ ترین زایمان خاورمیانه در یک سده اخیر را کمی به تاخیر بیاندازند و اولویت های بعدی را که شامل تغییر رژِیم ها به منظور تسکین موقت ارگانیسم اکنون در شرف موت خاورمیانه است در دستور کار آن ها قرار دهد که در اینصورت شاید یک ربع قرن دیگر باید برای دیدن این چارچوب سیاسی سهل اما ممتنع تحمل های بسیار به بهای اشک و عرق و خون ملت ها و ظهور احتمالی و تکثیر شونده میکروب های حرفه ای در قالب دیکتاتورهای بیمار و خونخوار کرد.

توضیحات تکمیلی

- نویسنده مقاله آلی آنیتالوف افسر سابق ستاد ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق و عضو حزب کمونست این کشور به نمایندگی از منطقه کارگاندا بوده است. مقاله در آخرین ویژه نامه کاراگاندای نشریه ازیاکنو به چاپ رسیده است. این مقاله توسط خبرنگاران آژانس سنه نیوز به فارسی ترجمه شده است.



نتیجه گیری

باین ترتیب، حکوت اسلامی ایران، در طول سی و یک سال حاکمیت‌ خشونت بار خود، همواره با طرح و نقشه های از پیش تعیین شده و هدف مند سرکوب و ترور و قتل عام های سیاسی را در کردستان بە اجرا درآوردە آست.

میلیتاریسم و امنیتی کردن کردستان، بزرگ ترین و اصلی ترین مانع بر سر راه توسعه اقتصادی و اجتماعی است. نتیجه این رویکرد امنیتی - پلیسی حکومت اسلامی سبب شده که امروز کردستان عقب تر از مابقی ایران است.

تاریخ مردم کرد در خاورمیانه، تاریخ ستم بر این مردم و سرکوب و کشتار آن ها به دلیل تلاش برای دست یابی به حق و حقوق عادلانه شان است. این مردم ستم دیده همواره در سوریه، عراق، ترکیه و ایران سرکوب و کشتار شده اند. بر این اساس کم تر خانواده کرد را می توان سراغ داشت که عضو و یا اعضایی از خانواده خود را در راه مبارزه بر حق و عادلانه از دست ندهد و یا اعدام نگردد. در فقر و محرویمت نگه داشتن و کوچ اجباری نیز بخش دیگری از ستم و سرکوب های سیاسی مردم کرد توسط حاکمان قداره بند است. اما همه این سرکوب ها و قتل عام ها نتوانسته جلو رشد و گسترش مبارزه آزادی خواهانه و برابری طلبانه این مردم را بگیرد. بر این اساس دست کم از نیمه‌ دوم قرن بیستم مردم کرد آگاهانه برای رسیدن به حقوق خود مبارزه کرده است.

باین ترتیب، وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خاورمیانه و به ‌خصوص اوضاع داخلی ایران و کردستان ایران، موضع‌ گیری جدی علیه سرکوب ها و کشتارهای دولت ها امری ضروری و انسانی است.

در این میان ناسیونالیسم کرد را نیز باید همواره مورد نقد قرار داد. چرا که این گرایش یکی از بیماری‌ های مسری سیاست های مدرن است که باید با آن مبارزه‌ نظری کرد. ناسیونالیسم در میان هر ملتی تعدیل شده میلیتاریسم است و به تفرقه و جنگ دامن می زند.

این که مردم کرد و هر مردم دیگری در مقابل سرکوب و خشونت سیستماتیک دولتی، دست به مقاومت و حتا دست به مبارزه مسلحانه می زنند حق طبیعی شان است و قابل دفاع می باشد. سئوال اساسی این است که در مقابل آدم کشان حرفه ای تا دندان نیز مسلح حکومت اسلامی، غیر از خشونت، میلیتاریسم و قتل عام راه دیگری نمی شناسد، چه باید کرد؟ هیچ کس عاشق اسلحه و کشتن و کشته شدن نیست بنابراین، کاش روزی برسد که صدای سلاح ها برای همیشه خاموش گردد! اما امر مبارزه با حکومت های دیکتاتوری تنها از طریق مبارزه مدنی و سیاسی امکان پذیر نیست مثلا حکومت اسلامی هر کسی را دستگیر می کند با اتهامات کاذبی چون به خطر انداختن «امنیت ملی» و «برهم زدن نظم جامعه» و غیره زیر شکنجه قرار می دهد و اعدام می کند. از این رو، دست بردن به اسحله در شرایط حساس تاریخی و در شرایطی که جنبش اجتماعی در حال پیشروی است برای عقب زدن نیروهای نظامی دشمن احتناب ناپذیر است. بر این اساس، در حالی که باید مبارزه مدنی و سیاسی خود را با فرهنگ سیاسی بالایی پیش برد در عین حال در صورت لزوم و در جهت عقب راندن نیروهای سرکوبگر باید به اسلحه نیز دست برد.

شرح حال اول ماه می سنندج و اعدام جمال چراغ ویسی سخن ران اول ماه و اول ماه می سقز و زندانی کردن مکرر محمود صالحی و هم فکران او، و هم چنین شرح شکنجه های فرزاد کمانگر، معلم کردی که اتهامش را تا آخرین لحظه حیاتش نپذیرفت و شیرین علم هولی را همه شنیده اند. آن چه که در بالا به آن ها اشاره کردیم فقط نمونه هایی از انبوه جنایات حکومت اسلامی هستند. مقامات قضایی حکومت اسلامی، حتا جنازه فرزاد و شیرین این دو زندانی سیاسی اعدام شده را به خانواده هایشان تحویل ندادند. در واقع مردم کرد به بهانه های گوناگون و در تاریخ های مختلف به روش های تکان دهنده ای سرکوب و کشتار شده اند.

مردم آزاده و انقلابی کردستان، می خواهند که به میلیتاریسم، تروریسم و خشونت دولتی و در محرومیت اقتصادی قرار دادن مردم کردستان پایان داده شود؛ مردم کردستان، خواهان آزادی بیان و عقیده و اجتماعات و احزاب هستند و می خواهند آزادانه و بدون هیچ گونه فشار و تهدید امنیتی تشکل های کارگران، زنان، دانش جویان، روشنفکران و هنرمندان و دیگر تشکل ها صنفی، مدنی و سیاسی ایجاد کنند و در تعیین سرنوشت خویش مستقیما مشارکت داشته باشند. مردم این منطقه می خواهند در مدارس زبان شان تدریس شود.

مردم حق طلب و آزادی خواه و عموما گرایشات چپ و کمونیست کردستان، چنین باوری ندارند که حکومت اسلامی، فقط خواست های مردم کردستان را برآورد کند، بلکه آن ها در همبستگی و هم سرنوشتی مشترک با مبارزه کارگران، زنان، دانش جوانان، رونشفکران و مردم آزاده و تحت ستم سراسر ایران در تلاشند همه این خواست ها و مطالبات در سراسر ایران به حکومت اسلامی تحمیل شود. بر این اساس، این گرایشات بر خلاف گرایشات ناسیونالیست کرد، گرایش چپ جامعه کردستان، کسب آزادی مردم کردستان را نه از طریق غرق شدن در مسایل محلی، بلکه در همتستگی و اشتراک در مبارزه سراسری ایران در جهت سرنگونی حکومت اسلامی با افق و چشم انداز برپایی یک جامعه آزاد و برابر و عدالت جو می بینند. تنها با استراتژی کمونیستی است که جامعه می تواند بدون در نظر گرفتن ملیت، جنیست، باورهای مذهبی و گرایشات سیاسی، همه شهروندان از حقوق یک سان و برابری برخوردار باشند و هیچ کس بر کس دیگری برتری نداشته باشد.

بهرام رحمانی

bamddapress@ownit.nu

نوزدهم مهر 1389 - یازدهم اکتبر 2010
منبع: سايت ديدگاه

«پايان» عمليات نظامی درعراق

رئيس جمهور آمريکا روز 31 آگوست طی سخنانی در کاخ سفيد که از طریق رسانه های مختلف در سراسر آمريکا پخش می شد ، پايان رسمی عمليات نظامی در عراق را اعلام نمود. البته او توضيح نداد که چرا عليرغم ادعای جورج بوش(1)، رئيس جمهور سابق آمريکا مبنی بر "پايان جنگ با عراق" در ماه مه سال 2003 ، اين جنگ 7 سال است که ادامه يافته و در اين فاصله به گزارش ارتش آمریکا حدود 4400 سرباز آمریکایی در آن کشته شده اند.

اوباما رئيس جمهور آمريکا در شرايطی ادعای پايان رسمی عملیات نظامی آمریکا در عراق را اعلام می کند که بنا به گفته وزارت دفاع آمريکا قرار است 50 هزار سرباز آمريکائی در آن جا باقی بمانند. يک ارتش 50 هزار نفره! دستگاه های تبليغاتی آمريکا اين ارتش 50 هزار نفره را که قرار است از اين به بعد "تنها در صورت درخواست و در صورت لزوم" و صد البته "همراه با نیروهای عراقی" در عملیات نظامی شرکت کنند آن قدر کوچک جلوه می دهند که کسی نتواند با تکيه بر حضور آن ها در عراق از تداوم اشغال عراق و جنگ "غير قانونی" آمريکا در اين کشور صحبت کند. به همين منظور هم تبليغات دولت آمريکا تاکيد می کند که نقش نيرو های نظامی آمريکا در عراق عمدتا آموزش به نیروهای عراقی و مشاوره در باره "جنگ" خواهد بود.

اما صرف نظر از همه تبليغات ، خود اين واقعيت که هنوز 50 هزار سرباز آمريکائی در عراق باقی می مانند نشان می دهد که تبليغات دولت آمريکا مبنی بر خروج از عراق، فريبکاری ای بيش نيست. از طرف ديگر اين امر پوشيده ای نيست که شرکت های بزرگی که کارشان سرويس دادن به ارتش آمريکا می باشد، خود بين 100 تا 150 هزار مزدور در عراق دارند. آن ها مزدورانی هستند که کارشان پيشبرد برنامه هائی است که ارتش آمريکا در چهارچوب اشغال عراق به آن ها ارجاع نموده است. شرکت هائی مثل " بلک واترز" و "داين کورپ" که با استخدام مزدور، به کار کثيف کشتن مردم بی دفاع مشغولند. بنابراين در شرايط باقی ماندن 50 هزار سرباز آمريکائی در عراق و در شرايطی که دو و يا سه برابر اين تعداد هم از طريق شرکت های خصوصی هم اکنون برای ارتش آمريکا در عراق کار می کنند، ادعای "پايان رسمی عملیات نظامی آمریکا در عراق" حرف پوچی است که تنها به اين دليل طرح شده است که دولت آمريکا جهت فريب افکار عمومی به اشاعه چنين دروغی نيازمند می باشد. در اين جا بايد به اين نکته هم توجه کرد که توسل به چنين دروغی خود نشان می دهد که افکار عمومی شديدا مخالف اين جنگ تجاوزگرانه آمريکا بر عليه مردم عراق می باشد که در طی آن بنا به گزارش صدای آمريکا تاکنون "بیش از صد هزار غیرنظامی عراقی" کشته شده اند(2).

با تکيه بر واقعيات فوق میتوان ديد که اگر رئيس جمهور آمريکا خروج بخشی از سربازان اين کشور از عراق را با فريب کاری به حساب "پايان عمليات نظامی" اين کشور در عراق بگذارد و يا روزی صد بار وعده دهد "که تمامی نيرو های اين کشور را تا پايان سال 2011 از عراق خارج خواهد ساخت"، و اگر ماشين تبليغاتی اين کشور هر روز و به شکل های مختلف چنين دروغ های مردم فريبی را پخش کند، باز هم هيچ تغييری در واقعيت موجود داده نخواهد شد؛ در اين واقعيت که امپرياليسم آمريکا عراق را اشغال نموده تا آن جا را به پايگاهی استراتژيک برای گسترش سلطه اش در منطقه تبديل نمايد. اگر به دلائلی که باعث شد که 7 سال پيش امپرياليسم آمريکا به عراق لشکر کشی کرده و در تمام اين سال ها با اشغال اين کشور بر عليه مردم آن بجنگد توجه کنيم و اگر در نظر بگيريم که در اين فاصله به گفته جو بایدن، معاون رئيس جمهور آمريکا، "بیش از یک میلیون سرباز آمریکایی" به عراق اعزام شده اند آن گاه می توانيم متوجه شويم که مصالح و منافعی که آمريکا را به جنگ عراق و اشغال اين کشور واداشت – جنگ ناعادلانه ای که اکنون ديگر حتی نيک کلگ، معاون نخست وزير انگلستان هم آن را "غير قانونی" اعلام می کند- آن قدر پابرجاست که به دولت آمريکا اجازه نخواهد داد که به اين زودی ها از اين کشور خارج شود.

7 سال پيش، در شرايط شدت يابی رقابت های امپرياليستی در سطح جهان، امپرياليسم آمريکا تلاش نمود با تکيه بر قدرت برتر نظامی خود، حضور نظامی اش در چهار گوشه جهان را هر چه بيشتر گسترش بخشيده و با استقرار نيرو های نظامی اش در اين يا آن منطقه، خود را برای نبرد های آينده آماده سازد. در چهارچوب پيشبرد اين استراتژی بود که دولت آمريکا با دستاويز قرار دادن رويداد تروريستی 11سپتامبر - که همان طور که چريکهای فدائی خلق در همان زمان نشان دادند "بدون پوشش امنيتی محافل قدرتمندی در خود آمريکا" امکان پذير نبود- به افغانستان و عراق حمله نموده و اين کشور ها را اشغال نمود.

امپرياليسم آمريکا با توجه به بحران عميقی که اقتصادش را فراگرفته بود و هم اکنون نيز در آن غوطه ور است، تلاش نمود با پيشبرد اين استراتژی، بازارها و منابع طبيعی موجود در سطح جهان را تا جائی که می تواند به ضرر رقبای امپرياليست خود به زير سلطه خود در آورد. تجاوز به عراق در چهارچوب پاسخ به اين نياز صورت گرفت. توجه به نقش انحصاری ای که آمريکا پس از اشغال عراق در به اصطلاح بازسازی اين کشور برای خود بدست آورد و چگونگی تاراج منابع نفت و گاز عراق از سوی شرکت های آمريکائی، خود مويد اين نظر می باشد.

بنابراين در شرايطی که آمريکا جهت مقابله با بحران های بزرگ اقتصادی اش و در اين رابطه در صحنه رقابت با رقبایش در سطح جهانی چاره ای جز گسترش بازار ها و کسب مواد خام هر چه بيشتر و ارزان تر در مقابل خود نمی ببيند و به هر وسيله ای متوسل می شود تا با گسترش سلطه امپرياليستی خود در جهت فائق آمدن بر بحران های اقتصاديش موقعيت خود را در رقابت با رقبايش در صحنه جهانی مستحکم تر نمايد، پذيرش تبليغات واهی مبنی بر "خروج از عراق" از طرف دولت آمريکا، ساده انديشی محض بوده و هر کس که چنين دروغی را بپذيرد تنها نشان می دهد که 7 سال پس از اشغال عراق هنوز قادر به درک دلائل واقعی اين اشغال نشده است.

اگر دلائل واقعی اشغال عراق مورد توجه قرار گيرند آن گاه روشن می شود که آن منافع و مصالحی که عليرغم مخالفت آشکار افکار عمومی، هيئت حاکمه آمريکا را بر آن داشت تا در طی 7 سال يک ميليون سرباز آمريکائی را به جنگ عراق گسيل نمايد ، منافع و مصالحی نيستند که اکنون ديگر برای آمريکا مطرح نباشند و همين واقعيت اجازه نخواهد داد که ارتش آمريکا عراق را حقيقتا ترک نمايد. در جهانی که به قول لنين، انديشمند و رهبر کبير کارگران، "سياست استعماری کشور های سرمايه داری تصرف اراضی اشغال نشده را در سياره ما به پايان رسانده است" و کل مناطق دنيا بين انحصارات بزرگ سرمايه داری تقسيم شده و به همين دليل هم امپرياليسم يعنی مبارزه بی وقفه "دولت های بزرگ برای تقسيم و تجديد تقسيم جهان"، اگر شاهد سياست های اشغالگرانه قدرت های بزرگ و از جمله آمريکا نباشيم تعجب برانگيز خواهد بود. واقعيت اين است که تا سلطه امپرياليستی در جهان بر قرار است، هر روز شاهد تجاوز نظامی به اين يا آن کشور خو اهيم بود، و داستان جنگ در عراق و افغانستان به شکل ديگری تکرار خواهد شد.

بر اساس آن چه که گفته شد، واقعيات کنونی، در مقابل نيرو های پيشرو اين وظيفه را قرار می دهد که نه تنها دروغ های بيشرمانه ماشين تبليغاتی قدرت های بزرگ امپرياليستی از جمله دولت آمريکا مبنی بر پايان جنگ در عراق و خروج از اين کشور را بطور همه جانبه افشاء نمايند بلکه به توضيح دلائل واقعی اشغال عراق به توده های ستمديده در آمريکا و عراق و نه تنها در اين دو کشور بلکه در سراسر جهان بپردازند. هر چه آگاهی انقلابی توده ها افزايش يابد آن ها هر چه بيشتر آماده خواهند شد تا در صفی واحد بر عليه سلطه جهانی امپرياليسم مبارزه نموده و اين "سيستم جهانی ستمگری مستعمراتی مشتی کشور های "پيشرو" بر اکثريت عظيمی از سکنه روی زمين و اختناق مالی آنان "(3) را در آتش انقلاب خود بسوزانند. تنها با نابودی اين سيستم ظالمانه است که کارگران و توده های ستمديده به آزادی دست يافته و امکان می يابند جهانی آزاد و عاری از ستم بر پا سازند.

1- جورج بوش در سخنرانی ای که بر روی عرشه ناو جنگی ابراهام لینکلن در ماه مه 2003 تحت عنوان "ماموریت انجام گرفت" انجام داد، ادعا کرد که جنگ با عراق پايان يافته است.



2- وزارت بهداشت و پزشکی قانونی عراق تعداد کشته شدگان عراقی را دو و نيم ميليون نفر گزارش داده است.

3- رساله "امپرياليسم به مثابه بالاترين مرحله سرمايه داری" اثر لنين.





منبع: پیام فدایی، شماره 135 ، شهريور ماه 1389