۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

شادی مصریان و اضطراب ما


چشمان بیدار - مهستی شاهرخی

دیروز عصر وسط شهر بودم. باران نم نمی می بارید که صدای همهمه از دور شنیدم. معمولاً در این وقت سال پاراد چینی ها به مناسبت عیدشان است. هر سال اواسط ماه فوریه، عصر یک روز تعطیل، چینی ها با موزیک و سر و صدا به شکل کارناوال مانند از مسیری که محلات چینی نشین پاریس در آن واقع شده می گذرند و از این سر شهر به آن سوی شهر می روند و شادی خود را تشان می دهند. اما اشتباه فکر کرده بودم. یک رنگی شان و فقط پرچم مصر مرا از اشتباه بیرون آورد. این بار مصری ها بودند که داشتند شادی خود را از کناره گیری مبارک نشان می دادند.

شادی برخی کشورهای عربی از کناره گیری مبارک

ظاهرشان به مردمی که از استودیوم ورزشی و تماشای مسابقه فوتبال خارج می شوند و برای تیم برنده هورا می کشند شبیه بود و جای تعجب داشت که بیشتر زنان حجاب سفت و سخت اسلامی را در قلب پاریس حفظ کرده بودند (حالا نگویید حجاب سنت مصری هاست و حتا زنان مسیحی هم حجاب می گذارند که صدایم درمی آید و مثل آن خانم فمینیست که جاده صاف کنی شد برای فمینیست های حکومتی، از توی رادیویی در سوئد با ناز و قمیش نگویید که برای جلوگیری از آزارهای جنسی است که آنها در قلب پاریس حجاب داشتند که جیغ می زنم.
کنار رفتن مبارک و واگذار کردن قدرت به دست ارتش پیروزی نیست، بلکه موضع گیری آمریکا است در برابر انقلابی که در شرف تکوین است چراکه مبارک با موضع گیری سفت و سختی که در آخرین نطق خود در چهارشنبه شب نشان داد خشم مردم را برانگیخت. خشم مردم منجر به انقلاب می شود و همین باعث شد آمریکا پیش از آن که انقلابی اتفاق بیافتد خواستار برکناری مهره ای چون مبارک بشود. آمریکا مردم خشمگین و انقلاب واقعی نمی خواهد بلکه فقط خواستار تغییر مهره هاست و توهمی از انقلاب را می خواهد. چیزی مثل کارناوال و یا پاراد.
درست از اینجا به بعد مهم است مردم چه می کنند. اگر سیر این دوره گذار تا انتخابات بعدی به خوبی و سالم طی شود و دور به دست فرصت طلبان از هر نوع قماشی نیافتد، به نفع مردم خواهد شد. اما اگر کار به سرکوب مردم توسط ارتش برسد و بعد اسلام گرایان از آب گل آلود ماهی بگیرند می شود مثل ایران و از این دایره بسته خلاصی نخواهند داشت. الان سی و دو سال از رفتن شاه می گذرد. شاه رفت و مرد و خمینی هم ماند و مرد اما هرگز بحثی درنگرفت.
جمعیت هشتاد ملیونی مصر، بیسواد زیاد دارد و همین نقطه ضعف آنهاست. امید که دانشجویان و روشنفکران کمیته های بیداری افکار عمومی را در مصر ایجاد کنند و مردم را آگاه کنند تا در دام اسلام گرایان نیفتند و در چهارچوب انتخابات لاییک بمانند. دلواپسی ما ایرانیان در این لحظه تاریخی کاملاً موجه است، سی و دو سال پیش، با خارج شدن شاه از صحنه سیاسی، امید به آینده ای بهتر داشتیم ولی مشتی مهره دست نشانده کشورهای غربی که همگی ایرانیانی بودند که در غرب توسط جناح ها و قدرت های مختلف در خارج از کشور تعلیم دیده بودند در صحنه سیاست ایران ظاهر شدند و مسیر انقلابی که داشت شکل می گرفت را به بیراهه حکومت دینی و جنگ علیه استکبار جهانی و جنگ حق علیه باطل کشاندند و به دنبالش هشت سال جنگ خانمانسوز و خلاصه سناریو را خودتان بهتر می دانید. پس مصری ها بایست خیلی هشیارانه عمل کنند و بهانه به دست چتربازانی که در کمین قدرت نشسته اند ندهند. مصریان دو راه در پیش رو دارند: یک* لاو استوری با ارتش و ماچ و بوس با نظامیان و بازگشت به خانه با تصوری از پیروزی (مذهبی ها هم همین را می خواستند. می گفتند مبارک باید برود). دو* ماندن در میدان و خیابان و تاکید روی خواسته های مردمی چون نان و مسکن و آزادی برای همه. آیا راه سومی هم هست؟
نکته جالب: احزاب ایرانی، همانهایی که پس از انقلاب یکی به نعل و یکی به میخ و در عین ظاهر افراطی در نهایت به صورت گاه تاکتیکی و گاه استراتژیکی با جمهوری ملایان همگرایی کرده بودند تا سهم خود را درقدرت داشته باشند تحلیل هایی داده اند که بامزه ترینشان ضعف فقدان رهبری است و این یعنی: آبی به آسیاب اسلام گرایان از هر قماش اش ریختن. از نکته های جالب دیگر فقدان نقش سیاست جهانی سازی در این تحلیل هاست.
به امید آزادی و استقلال برای همه
عکس ها: بالا، شادی مصریان از رفتن مبارک و پایین، شادی ایرانیان از رفتن شاه در سی و دو سال پیش