۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

انتقام روسی، خیانت قطری و از دست رفتن منافع ایران


پس از گذشت یك سال از دادن امتیاز شگفت انگیز نمایندگان دولت ایران به كشور قطر كه موجب تاسیس مقر دائم دبیرخانه اوپك گازی در این كشور شد، وعده قطر به ایران برای انتخاب یك ایرانی به سمت دبیركلی اوپك گازی بدون نتیجه ماند و پس از واگذاری مقر دبیرخانه مجمع كشورهای صادركننده گاز به قطر با رای ایران، "لئونید بوخانوفسكی" نامزد روسیه هم به مدت دو سال به عنوان دبیركل مجمع كشورهای صادركننده گاز انتخاب شد.

به گزارش خبرنگار آینده، لئونید نوخانوفسكی معاون شركت ترانس استروی روسیه در حالی به عنوان دبیركل مجمع كشورهای صادركننده گاز انتخاب شد كه ایران، روسیه، نیجریه و ترینیداد و توباگو نامزد دبیركلی بودند و گفته می شد حجت الله غنیمی فرد معاون سرمایه گذاری شركت ملی نفت ایران از شانس نخست برای احراز این سمت برخوردار است!

بنا بر این گزارش، یك سال قبل در اجلاس تعیین دبیرخانه دائمی اوپك گازی كه متشكل از 11 كشور است، روسیه و قطر كاندیدای میزبانی مقر اوپك گازی بودند و باوجود آنكه پوتین بر به دست آوردن میزبانی اوپك گازی تاكید ویژه ای داشت و دو كشور روسیه و قطر هریك 5 رای مثبت را برای كسب میزبانی به دست آورده بودند با تصمیم ناگهانی نمایندگان دولت، ایران به نفع قطر رای داد و این كشور به عنوان میزبان دبیرخانه دائمی اوپك گازی انتخاب شد.

اگرچه علت این اقدام كه خشم روسیه را برانگیخت و برخی آن را یكی از دلایل تاخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر محسوب می كنند اعلام نشده است، اما نمایندگان دولت در بازگشت به كشور، وعده قطر مبنی بر جمع آوری اكثریت آرا برای انتخاب یك ایرانی به سمت دبیركل اوپك گازی را علت چرخش ایران به سوی این كشور عنوان كرده بودند.

با این وجود در جلسه تعیین دبیركل موقت اوپك گازی كه شش ماه قبل برگزار شد، قطر به وعده خود عمل نكرد و آن را به جلسه بعدی كه هم اكنون در جریان است، موكول كرد و در این جلسه نیز وعده انتخاب نماینده ایران به این سمت محقق نشد.

هرچند حتی اگر قطر به تعهد خود برای جلب نظر اكثریت اعضای اوپك گازی به انتخاب یك ایرانی به عنوان دبیر كل عمل می كرد، رای سرنوشت ساز ایران كه اعتبار فراوانی عاید شیخ نشین كوچك قطر كرد و خشم پوتین و روسیه را برانگیخت و تاثیر محوری بر روابط این كشور با تهران به ویژه در حوزه هسته ای گذاشت را جبران نمی نمود، اما پوچ از كار در آمدن وعده قطر بار دیگر نتیجه عملكرد ناشیانه در دیپلماسی و تصمیم گیری به زیان منافع ملی را نشان داد.

پائین کشیدن تصویر احمدی‌نژاد در دانشگاه هنر


ویدیوهای ۱۶ آذر در یوتیوب bbc

دانشگاه قزوین ایران ۱۶ آذر

عفو بین الملل: نقض حقوق بشر در ایران در بدترین شرایط طی دو دهه

عفو بین الملل: نقض حقوق بشر در ایران در بدترین شرایط طی دو دهه

سازمان عفو بین الملل با انتشار گزارشی درباره وقایع پس از انتخابات خردادماه ایران، "نقض" حقوق بشر در این کشور را در بدترین شرایط طی 20 سال گذشته ارزیابی کرده است.

حسیبه حاج سهراوی، معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، گفته است که مقام های ارشد ایران باید درباره اتهام های شکنجه معترضین از جمله تجاوز، قتل و سایر بدرفتاری ها بطور مستقل و کامل تحقیق کنند.

عفو بین الملل می گوید، به نظر می رسد که تحقیقاتی که تا کنون مقام های ایرانی درباره اتهام های مطرح شده کرده اند، با هدف جلوگیری از روشن شدن حقیقت بوده است.

ایران هنوز به این گزارش واکنش نشان نداده است اما معمولا هرگونه گزارش انتقادآمیزی درباره خود را به انگیزه های سیاسی نسبت می دهد. هرچند مقام های این کشور اذعان کرده اند که در مواردی از جمله در بازداشتگاه کهریزک بدرفتاری های جدی با معترضان صورت گرفته است، اما آن را به ماموران رده پایین نسبت می دهند.

مجلس ایران پس از آن حوادث کمیته ای ویژه برای رسیدگی به اتهام های آزار و اذیت جنسی برخی از بازداشتی ها تشکیل داد و مقام های قضایی نیز به رسیدگی به این اتهام ها تاکید کرده اند.

عفو بین الملل به ویژه از آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواسته است که به دو نماینده سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر اجازه بازدید از ایران را بدهد.

خانم سهروای گفت: "اعضای گروه های شبه نظامی و مقام های رسمی که در این تخلفات دست داشتند باید محاکمه شوند و در هیچ شرایطی کسی نباید اعدام شود."

وی گفته است آیت الله خامنه ای باید دستور دعوت از نمایندگان ویژه سازمان ملل متحد در مورد شکنجه و اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه را بدهد تا اطمینان خاطر حاصل شود که تحقیقات درباره اتهام های مطرح شده، مستقل و قاطع خواهد بود.

ایران قبلا این گونه درخواست ها را نادیده گرفته و آن را دخالتی در امور داخلی خود نامیده است.

به گفته عفو بین الملل، مانفرد نوواک، نماینده سازمان ملل متحد در امور شکنجه و فیلیپ آلستون، نماینده این نهاد در امور "اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه" رسما از ایران خواسته اند که به این کشور سفر کنند، ولی هنوز منتظر پاسخ دولت ایران هستند.

گزارش عفو بین الملل شامل اظهارات افرادیست که در حین تظاهرات پس از انتخابات بازداشت شدند و برخی از آن ها از آن زمان ایران را ترک کرده اند.

معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل می گوید، مقام های ایران باید اطمینان خاطر دهند که کنترل و نظارت بر تظاهرات مطابق با استانداردهای بین المللی خواهد بود و بسیج و سایر نهادهای مسلح را از خیابان ها دور نگه دارند.

خانم سهراوی می گوید هر فردی که بازداشت یا دستگیر شده باید از شکنجه و سایر بدرفتاری ها مصون باشد، زندانیان عقیدتی باید آزاد شوند و افرادی که پس از محاکمات غیر عادلانه مانند "دادگاه های نمایشی" محکوم شدند، باید پرونده آنها مجددا رسیدگی شود یا آزاد شوند.

به گفته این مدیر عفو بین الملل، تمام مجازات های مرگ باید به مجازات هایی غیر از اعدام تبدیل شوند و افرادی که هنوز مورد محاکمه قرار نگرفته اند از دادگاه عادلانه برخوردار باشند.

اگر اجباری كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می ‌زدم

اگر اجباری كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می ‌زدم

همان‌جایی كه بیست و دو سال پیش، « آذر» مان، در آتش بیداد سوخت

او را در پیش پای «نیكسون» قربانی كردند

این سه یار دبستانی كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند

نخواستند – همچون دیگران – كوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه

به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند


از آن سال، چندین دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما این سه تن ماندند

تا هر كه را می آید، بیاموزند، هركه را می‌رود، سفارش كنند


آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها « شهید» ند

این « سه قطره خون » كه بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است

كاشكی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاكستر شده ام بپوشانم

تا در این سموم كه می وزد، نفسرند

اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم


محرم ، 22 بهمن مراحل منطقی پیروزی جنبش

6 آذر، کورش عرفانی



تظاهرات و اعتراضات دانشجویی و مردمی در روز 16 آذر یک بار دیگر زنده بودن جنبش آزادیخواهی مردم ایران را به نمایش گذاشت. پیام مشهود این اعتراضات چنین بود: دانشجویان که موتور جنبش هستند همچنان مصمم و شجاعانه در میدان حضور دارند. این نکته ضمانتی است برتداوم حرکت. آن چه 16 آذر نشان داد این که جنبش کنونی موتور خاموش نشدنی خود را پیدا کرده است. فراموش نکنیم که طبق آمار دولتی «در حال حاضر...از هر 100 هزار نفر 4 هزار نفر در دانشگاه‌هاي كشور تحصيل مي‌كنند.»[1] به عبارت دیگر از هر 100 نفر 4 نفر دانشجو هستند. بیش از دو هزار مرکز آموزش عالی در کشور وجود دارد که هر یک از آنها می تواند به یک پایگاه مبارزاتی تبدیل شود. درکل نزدیک به 3 میلیون دانشجو در سراسر کشور وجود دارد. اگر حتی یک درصد از این نیرو فعال باشد جریان اعتراضی کنونی در ایران از یک هسته ی اولیه ی 30 هزار نفری برخوردار است. با 30 هزار نفر، به عنوان موتور و محور، می توان این جنبش را به ثمر رساند. بخصوص اگر دانشجویان در میان خود به کار آگاه سازی بپردازند و تعداد بیشتری را در دانشگاه ها به میدان مبارزه بیاورند. این امر هم چنین می تواند به دبیرستان ها کشیده شود و نیروی عظیم تازه نفس دیگری را به صحنه وارد کند. بدیهی است گره خوردن حرکت های دانشجویان با اعتراضات صنفی کارگران، معلمان و بیکاران می تواند سرعت و قدرت بیشتری را به قیام بدهد. در این میان اما نیاز به داشتن یک استراتژی روشن و تاکتیک های مناسب برای تحقق آن احساس می شود.

پس از تامین کمیت، کار بر روی کیفیت

به نظر می رسد جنبش بعد ازتامین بقای کمی خود – پس از شش ماه - به تدریج نیاز به یک جهش کیفی دارد. این جهش کیفی نیز باید به بهترین نحو ممکن مورد تدارک و آماده سازی قرار گیرد. برای آماده سازی یک کار کیفی می بایست دست به دو کار زد: تبلیغ و تمرین. تبلیغ برای اطلاع رسانی و آگاه سازی و تمرین برای اطمینان از موفقیت.

از ظواهر امر این طور برداشت می شود که ایده ی مناسب در این باره یک کار تبلیغاتی وسیع است تا ایام محرم تبدیل به یک تمرین ملی شود تا شاید در فرصت 22 بهمن شرایط برای یک حرکت کیفی و در صورت امکان سرنوشت ساز فراهم گردد. آنچه در طول محرم می تواند انجام شود تمرین حضور بسیار وسیع مردم در صحنه و به دست آوردن آگاهی و اطمینان از این نکته است که میلیون ها ایرانی در سراسر کشور خواهان تغییر وضعیت کنونی هستند و برای این تغییر حاضرند در کنار هم بایستند. لازم است که در این مرحله، آخرین موانع روانی افراد که ناشی از ترس و یا عدم امید به نتیجه دهی حرکت است از میان رود و فضایی برقرار شود سرشار از امید و چشم انداز روشن آینده در صورت حضور وسیع و جمعی توده ها در صحنه. در اینجا باید بر وجه فرا قشری و حتی فراطبقاتی حرکت تاکید شود. این که همگی – دانشجو، کارگر، معلم، بیکار...- برای کسب آزادی و عدالت نیاز به کار مشترک دارند. مهم جا افتادن این نکته برای فعالان قشرهای متوسط و اعضای قشرهای محروم جامعه است که آزادی جز با عدالت اجتماعی میسر نخواهد بود و عدالت اجتماعی جز با آزادی تحقق نخواهد یافت. یکی از شعارهای مهم 16 آذر همانا این بود: «آزادی، عدالت این است شعار ملت».

بعد از انجام این تمرین و تبدیل محرم و بخصوص روزهای تاسوعا و عاشورا، به فرصتی برای کسب آمادگی روحی و روانی، برای یک حرکت تعیین کننده، خواهیم دید که آیا شرایط به اندازه ی کافی رشد کیفی و کمی یافته است تا بتوان 22 بهمن را به روزی سرنوشت ساز تبدیل کرد یا خیر. آن چه در این روز باید پیش بینی کرد حضور میلیونی مردم در خیابان هاست با هدف انجام اقداماتی از پیش برنامه ریزی شده که رژیم کودتاچی را به تسلیم وادار سازد. امسال برخلاف سال های قبل رژیم در یک جو نفرت عمومی و نیز فروپاشی پایگاه اجتماعی اش توان بسیج هیچ جمعیت قابل توجهی را برای این روز نخواهد داشت.

نقش ما

بنابراین اگر این تاکتیک را مناسب می دانیم می توانیم از همین امروز به تبلیغات در جامعه بپردازیم. ازهر طریق ممکن، از هر روش ممکن و هر چه بیشتر و وسیع تر بهتر این پیام را به میان مردم ببریم که ایام محرم زمانی است برای یافتن همدیگر و ایجاد یک روح جمعی مشترک و کنشگر. میان همه ی قشرها و طبقات، در تمامی شهرها و شهرستان ها، در تمامی نقاط شهرها. محرم امسال ده روز فرصت طلایی برای سازماندهی اعتراض گری مردمی در اختیار تغییرطلبان می گذارد. بار مذهبی محرم از اهمیت چندانی برخوردار نیست. همه این را می دانند. در اینجا این کارکردسیاسی و ابزاری محرم است که به عنوان فرصت تجمع، اعتراض و تمرین ملی در اختیار همگان است.

ماه محرم از 27 آذر آغاز می شود. در طول ده شب اول محرم می توان هر شب به بهانه ی عزاداری بیرون آمد، تجمع کرد، شعارداد، بحث کرد، آگاه سازی کرد، اطلاع رسانی کرد، همفکری کرد، سازماندهی کرد، اعلامیه و شبنامه پخش کرد، پوستر و پلاکارد به در و دیوار خیابان ها و کوچه ها آویخت، شعار نویسی کرد و در همه این کارها از مردم خواست که آماده شوند تا درتجمع میلیونی تاسوعا و سپس عاشورا شرکت کنند. این ده روز فرصتی است تا بخش ها و افراد معترض و تغییر طلب اما جدا و پراکنده در جامعه بتوانند خود را بیابند، با یکدیگر و نظرات و خواست های هم آشنا شوند و با کار صمیمی و ارتباطات رودرو، یک روح جمعی را میان خود پدید آورند. این روح جمعی همان روحیه ی اطمینان متقابل به هم، اعتماد به نفس به خود به عنوان فرد و به همدیگر به عنوان جمع است که می تواند در روز 22 بهمن برای انجام یک حرکت سرنوشت ساز مورد بهره برداری قرار گیرد. ازیاد نبریم که در مقابل نیروهای دشمن در حال ضعیف شدن، فرسوده شدن و اضمحلال هستند.

بنابراین از حالا انرژی و وقت و توان خود را متمرکز کنیم روی آن که مردم را برای ده روز محرم آماده ی تجمعات وسیع بکنیم. بخصوص در شب تاسوعا و نیز روز عاشورا که باید بتوان میلیون ها نفر را به خیابان ها آورد تا در کنار هم قرار گیرند و در درون یک اقیانوس عظیم جمعیت، احساس آرامش و اطمینان از قدرت و توان خود را به دست آورند. سپس همین اطمینان را باید در روز 22 بهمن به کار گرفت وجنبش کنونی را که تا آن موقع هشت ماه عمر خواهد داشت به ثمر رساند. ازهمین حالا فعالیت اطلاع رسانی و جمع آوری ایده ها در این باره آغاز شده است و سایت بالاترین از همین حالا به پایگاهی در مورد این طرح تبدیل شده است. [2] ابتکارات فراوان در این راستا مطرح شده و خواهد شد و شک نکنیم این بار هم قدرت تبلیغاتی شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی می تواند اطلاع رسانی کند.

استراتژی و تاکتیک

آن چه در پشت این تاکتیک به عنوان استراتژی مطرح است این است که برای خلع قدرت از حاکمیت احتیاج به تاکتیکی است که نیاز به حضور دو نیرو دارد: یکی نیروی اقلیت پیشرو و خودسازماندهی شده که روز 16 آذر مشخص شد در جامعه موجود، فعال، زنده و مصمم است و دیگر، یک اکثریت که کافی است در روز موعود فقط با حضور میلیونی خویش مانع از آن شود نیروهای رژیم بتوانند دست به حرکت سرکوبگرانه ی مهمی بزنند و در مقابل موج میلیونی مردم تسلیم شوند. از ترکیب این اقلیت کنشگر و این اکثریت عظیم می توان جنبش را با قدری تبلیغ، تمرین و برنامه ریزی به سوی موفقیت پیش برد.

فراموش نکنیم که یک جنبش اجتماعی پدیده ای است زنده و متحول. هر واقعه ی مهم می تواند سرنوشت آن را دستخوش دگرگونی سازد. بسیاری از پدیده هاست که می تواند جنبش را به مسیری ناخواسته یا پیش بینی نشده بکشاند. بنابراین آن چه ما در این جا گفتیم تابع شرایط مشخص جنبش است و می تواند تحت تاثیر بسیاری از عوامل قرار گیرد. اما با این وجود لازم است که ما استراتژی و تاکتیک های مناسب برای اجرای آن را داشته باشیم و در عین حال با پیش بینی های لازم آمادگی برخورد با پارامترهای مختلف و عوامل تازه را نیز داشته باشیم.

* *

www.korosherfani.com

18 آذر 1388




[1]http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8507010142

[2]http://balatarin.com/permlink/2009/12/8/1866592

مرزهايی که ديگر خط‌قرمز نيست:شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه دانشجويان:لگد‌مال کردن عکس آيت‌الله خامنه‌ای توسط مردم معترض


18آذر :

ميانه :در روز ۱۳ آبان، که از طرف حکومت روز" مبارزه با استکبار جهانی" نام گرفته است، جدي‌‌ترين و اساسي‌ترين خط قرمز جامعه با پاره و لگد‌مال کردن عکس آيت‌الله خامنه‌ای توسط مردم معترض و نيز شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه دانشجويان دانشگاه تهران شکسته شد و سماجت مردم در ماندن و بحث کردن با نيروهای بسيجي، به‌رغم باتوم و گاز اشک‌آور، نشان داد که ترس از نيروهای گوناگون نظامی و سرکوب رنگ باخته است.

با اينکه از هفته دوم اعتراضات مردم پس از انتخابات شعار "مرگ بر ديکتاتور" سر داده شد و تا حد زيادی هدف از اين شعار رهبری ايران بود که در خطبه‌های نماز جمعه رو در روی مردم ايستاده بود اما مردم از به‌کار بردن شعار مستقيمی عليه آقای خامنه‌ای در راهپيمايي‌ها پرهيز می کردند، مگر در الله‌اکبر‌های شبانه و در تاريکی شب بر پشت‌بام‌ها که برخی از مردم الله‌اکبر‌های خود را با شعار مرگ بر خامنه‌ای به پايان مي‌رساندند. اما پرهيز از شعار مستقيم عليه او در تظاهرات باز گذاشتن راهی برای حاکميت برای ميانجي‌گری و حل و فصل اين اختلاف بزرگ بود اما اصرار رهبری ايران بر حمايت از احمدي‌نژاد و تکرار سخنان تند و تهديدآميز در سخنراني‌های بعدی او را که از کاريزمای امام خميني، بنيان‌گذار جمهوری اسلامی بي‌بهره است، به هدف اول انتقادات نخبگان و حملات مردم در شعارها تبديل کرد.


يک هفته قبل از ۱۳ آبان جوانی نخبه از دانشجويان دانشگاه صنعتی شريف در اقدامی شجاعانه انتقادات خود را در حضور آقای خامنه‌ای در مقابل جمع هزار نفری نخبگان مطرح کرده بود و مورد تشويق برخی از حضار هم قرار گرفته بود اما آنچه در روز ۱۳ آبان اتفاق افتاد، فقط انتقادی آرام نبود بلکه نفی و طرد قانونی بود که تاکنون جرمی بزرگ به شمار مي‌رفته است.


در روز ۱۳ آبان، جوانی از جمعيت تظاهر‌کننده در ميدان ولي‌عصر بر بلندی پريد و پلاکارد بزرگی را که عکس خامنه‌ای بر آن نقش بسته‌ بود، پاره کرد و بر زمين انداخت و مردم بر آن پا کوبيدند. در همان روز دانشجويان دانشگاه تهران که در دانشگاه محبوس شده و اجازه خروج نيافته بودند تا مراسم دولتی ۱۳ آبان در مقابل سفارت امريکا در آرامش برگزار شود، در کنار نرده‌های دانشگاه رو به خيابان جمع شدند و آويزان بر نرده‌ها با شعار" مرگ بر اصل ولايت فقيه" و نيز "تجاوز، جنايت؛ مرگ بر اين ولايت"، آقای خامنه‌ای و اصل ولايت فقيه را به چالش کشيدند.


دانشجوی فوق‌ليسانس حقوق در دانشگاه تهران که خود در اين اعتراض شرکت داشته است، می گويد،" اين شعار نتيجه و پيامد بي‌مسئوليتی مقام ولايت در انجام وظايفش است. وظيفه کسی که قدرت زيادی دارد اين نيست که مرتب دستور سرکوب صادر کند و مردم را تهديد کند. حالا مردم خواهان از بين رفتن قوانينی هستند که به افراد چنين قدرت بي‌حدی می دهد".


يک استاد دانشگاه در باره اين شعارها می گويد:" اگر از ابتدا مخالفان در نظر گرفته مي‌شدند و ايشان با لحن مناسبی با معترضانی که اصرار داشتند حرمت مقام اول مملکت را حفظ کنند، صحبت می کردند، کار به اينجا نمی کشيد. مقاومت حکومت در برابر مخالفان با اتکای به سرکوب خود عامل افزايش تقاضاهای مردم شد. حالا ديگر بازگرداندن اوضاع به روزهای اول ممکن نيست." وی در باره تاثير اين خط قرمز‌شکنی گفت: "علاوه بر قداست‌زدايی ، اين شعارها اصول و قوانينی را نشانه گرفته است که مانعی بر سر راه دموکراسی تلقی می شود. اين روزها انتقاد از رهبر، مستقيم و غير‌مستقيم، زياد است اما طرح گسترده آن در جامعه به شکلی عيان چنانکه در روز ۱۳ آبان اتفاق افتاد، آن را به‌تدريج به تقاضای جدی بدل می کند و به متفکران مخالف اين اصل فرصت نظريه‌پردازی عليه آن را می دهد و به فعالان سياسی مخالف، امتيازی ديگر برای چانه زني؛ اگر مذاکره ای در کار باشد."


اما در سوی ديگر، مردم معترض در خيابان که اجازه تجمع را نيافتند، رفتاری جديد از خود به نمايش گذاشتند. در ميدان هفتم تير نيروهای نظامی مردم معترض را با باتون و گاز اشک‌آور متفرق مي‌کردند تا راه برای تظاهرات دولتی دانش‌آموزان بسيجی باز شود. تظاهرات تعداد اندک دانش‌آموزان و بسيجيان به معترضان که حاضر نبودند خيابان ها را ترک کنند، فرصتی به مردم مي‌داد که با حاميان دولت بحث کنند. بازار گفتمان در خيابان قائم مقام داغ بود، دانشجوی بسيجی قسم می خورد و فرياد مي‌زد که از سهميه بسيج برای ورود به دانشگاه استفاده نکرده است و حاضر است اين را ثابت کند. يکی از معترضان به جوانی که دانشجوی گرافيک و حامی دولت بود و تقصير ناآرامي‌ها را متوجه طرفداران موسوی و کروبی می دانست، می گفت: چرا به ما اجازه تجمع نمي‌دهيد؟ مگر نمي‌گوييد ما اقليت هستيم، خب به ما اجازه تجمع دهيد تا ما هم خواسته‌هايمان را بيان کنيم و هم تعدادمان را بدانيد." مردی که خود را کارمند وزارت کشور معرفی می کرد، به معترضان می گفت که شما نتيجه انتخابات را قبول نکرديد و اين يعنی نقض قانون. خانم معترضی که ادعا مي‌کرد او هم در زمان خاتمي، رئيس جمهور پيشين، در وزارت کشور کار کرده است و قانون را هم مي‌داند به او پاسخ داد: "قانون معنيش اين نيست که اصلا اعتراض نباشد. حق اعتراض برای مردم در قانون پيش بينی شده‌است. شما با اين خشونتی که عليه ما اعمال می شود و همين آلان ديديد، موافقيد؟" و مرد متواضعانه پاسخ داد: " نه، موافق نيستم."


اما اين بحث‌ها با دخالت نيروهای سپاه و بسيج به‌هم مي‌خورد، گويی که آنها علاقه‌ای نداشتند که دو گروه مردم به هم نزديک شوند. معترضان که اصرار داشتند با طرفداران دولت صحبت کنند، معتقد بودند که دولت از انشقاق جامعه سواستفاده می کند. زنی در پاسخ به يکی از فرماندهان سپاهی که لباس نظامی به تن نداشت و از مردم خواهش مي‌کرد که به خانه‌هايشان بروند، گفت:" ما برای اعتراض آمده‌ايم، نيامده ايم برای اينکه با خواهش شما که همين چند دقيقه قبل با گاز اشک‌آور و باتون به ما حمله کرديد، به خانه‌هايمان برگرديم." مردان و زنانی که سن بيشتری داشتند، اين بحث‌ها را شبيه بحث‌هايی مي‌دانستند که در جريان انقلاب ميان گروه‌های مختلف در مي‌گرفت.


سماجت مردم برای ماندن در خيابان و هو کردن ماموران بي‌شمار بسيج و جر و بحث کردن با آنها، ماموران را کلافه کرده بود. مردم در حين باتوم خوردن از ماموران سوال مي‌کردند که چرا آنها را مي‌زنند، برخی به آنها مي‌گفتند که برای زدن مردم چقدر پول مي‌گيرند و زنان و مردان مسن آنها را نفرين مي‌کردند تا ماموران خود خسته مي‌شدند و مي‌رفتند. ماموری از دختری که خودش با باتون به شانه او زده بود و دختر بي‌حال و لرزان روی پله‌های بانک افتاده بود، خواهش می کرد که تاکسی بگيرد و به خانه برود و دختر عصبانی به او می گفت: "بهتر است برای من تصميم نگيری! تو پول مي‌گيری که ما را بزنی و زدی و من هم برای اعتراض آمده‌ ام و خانه نمي‌روم."


با توجه به خشونت شديدی که عليه مردم در خيابان‌ها اعمال مي‌شود، هنوز نمي‌توان گفت که نيروهای نظامی اعم از بسيج و سپاه از برخورد با مردم خسته شده اند، هرچند لايه های معتقد و منصف آنها از اين فاصله ای که ميان آنها و مردم ايجاد شده است، تکان خورده است و ناراضی است. اما سماجت مردم معترض می تواند اين تغيير را به‌تدريج ايجاد کند. آغاز اعتراضات، خود دليل و جلوه‌ای از غلبه خشم بر ترس در ميان مردم بود اما حمله دسته‌جمعی و باتوم به‌دست نيروهای نظامی در خيابان می توانست مردم را متفرق کند. به‌تدريج و هر اندازه مامور در خيابان‌ ها بيشتر شد، ترس مردم از مامور و باتوم کمرنگ‌تر شد. آنها ديگر به جزئی از خيابان‌ها تبديل شده‌اند و هيبت گذشته را از دست داده‌ اند. در روز ۱۳ آبان معترضان ديگر از ماموران فرار نمي‌کردند، در عوض چشم در چشم ماموران از آنها سوال مي‌کردند و يا پاسخ‌شان را مي‌دادند. باتوم مي‌خوردند و مي‌ماندند و اين امر، ماموری را که می خواهد وقتی باتوم بلند مي‌کند، مردم فرار کنند، در وضع بدی قرار مي‌داد. برای ماموری که احتمالا ترجيح مي‌دهد بی آنکه فردی را ببيند، بزند، دشوار است تا باتوم را بر سر کسی فرود بياورد که دارد او را با سماجت نگاه مي‌کند. شايد برای همين بود که پس از زدن معترضان، برخی از آنها باز می گشتند و حال کسی را که باتوم خورده بود، مي‌پرسيدند و يا توصيه مي‌کردند که بروند تا مجبور نباشند آنها را دوباره کتک بزنند. يک روزنامه نگار با سابقه که در ميان جمعيت بود، در باره اعتراض ۱۳ آبان گفت: روزهايی که مانند همين ۱۳ آبان مناسبت‌های حکومتی است، تاثير متفاوت و شگفت انگيزی داشته است. در اين روزها خواهی نخواهی ميزان خشونت محدود است زيرا مردم حامی دولت هم در خيابان‌ها هستند و ماموران نمي‌خواهند جلوی چشم آنها رفتارهای خيلی خشن بکنند. از طرف ديگر در چنين روزهايی امکان گفت‌و‌گوی ميان مخالفان و موافقان دولت را با هم پيش می آورد و فاصله ميان مردم را کمتر مي‌کند.


به نظر مي‌رسد صبوری و پيگيری جنبش سبز در بيان خواسته‌ها، جامعه را از قدرتش آگاه ساخته است. مردم دريافته‌اند که قانون مادامی قانون است که اراده مردم به آن اعتبار بخشد. ايستادگی مردم در مقابل امر و نهی نيروهای نظامی و نيز اصول بنيادين جمهوری اسلامی نه تنها اعتبار آنها را به چالش کشيده است بلکه به‌تدريج دارد مرز و يا خط قرمز جديدی را - خصوصا برای دولت‌مردان - بنا مي‌گذارد، اين خط قرمز جديد "اراده مردم" نام دارد.


ياسمن باجی نام مستعار يک روزنامه‌نگار ايرانی است.

شعبان بی مخهای رژیم در دانشگاه تهران 16 آذر:


EDITORS' NOTE: Reuters and other foreign media are subject ...

:نيروهای رژيم پس از قتل 3 کاسبکار کرد، اجساد آنان را به آتش کشيدند

18آذر

کوردستان ميديا:
نيروهای رژيم پس از قتل 3 کاسبکار کرد، اجساد آنان را به آتش کشيدند.

به گزارش خبرگزاری کردستان، اين سه تن به اسامی "پزشک اسدي، گرمان عمری و بنگين صوفي‎زاده"، شامگاه چهار دهم‎آذر در درون چند دستگاه اتومبيل متعلق به کاسبکاران بر اثر تيراندازی نيروهای رژيم جان باختند.
اين کاسبکاران که از اهالی مناطق "سوما" و "شپيران" سلماس بودند در حد فاصل روستای "کوران" و "شيره‎نی" هدف تيراندازی نيروهای رژيم قرار گرفتند.
نيروهای رژيم پس از سوزاندن اجساد اين کاسبکاران در اتومبيل‎هايشان، تا لحظه‎ی مخابره اين خبر از تحويل دادن اجساد آنان به خانواده‎هايشان خودداری نموده‎اند.
بنگين صوفي‎زاده و پزشک اسدي، اهال روستای "کورمک" و گرمان عمري، اهل روستای "شيره‎نی" بودند.

تصاويری (بدون تفسير)از مراسم تجليل از مقام "علمى" مصباح‌يزدى


18آذر:

تصاوير از برنا

18 آذر 1388 16:38

کودکان سوخته و "امنيت نظام" درسی است که خود نظام بطور روزمره به مردم ايران می آموزد





روشنگری.آموزش و پرورش اجازه نداد نام دکان سوخته روستای درود زن فارس مطابق قولی که داده شده بود بر مدرسه نوبنياد گذاشته شود. چرا؟ معلوم است ,امنيت نظام, به خطر می افتد.
معلم، کارکنان مدرسه، پدر و مادر کودکان سوخته اجازه ندارند با خبرنگاران صحبت کنند. چرا؟ چون ,امنيت نظام, به خطر می افتد.
اجازه ندادند وقتی وسيله فراهم بود کودکان را برای معالجه به خارج ببرند. چرا؟ چون ,امنيت نظام, به خطر می افتد.

حالا به اين يکی توجه کنيد:
بچه ها و پدر و مادرها برای هزينه های معالجه دچار مضيقه هستند، بيمارستان کارت درمان را نمی پذيرد، يا دولت گفته فاکتور بگيرند تا بعد پرداخت شود، خيلی جاها فاکتور نمی دهند، تازه اگر بدهند به گفته پدر و مادرها , تبديل کردن فاکتورها به پول پدر ما را در می آورد,، خبرنگار وابسته در مورد تامين هزينه های آنها توسط دولت دروغ می گويد...

سوال اين است:در مورد قربانيان فاجعه ای که رژيم ميداند مسوول اصلی بلايی که بر سرشان آمده خودش است و به همين جهت خبر آن را امنيتی کرده، ديگر خست مالی چرا؟

پاسخ اين سوال هم همان پاسخ چراهای بالاست: ,امنيت نظام, به خطر می افتد. اگر قرار باشد نظام درآمدهای نفت را خرج تن سوختگان خود، جان سوختگان خود، قربانيان خود و مردم در اسارت خود بکند، از کجا بياورد تا سپاه، بسيج، انصار و ايثار، چماقدار، لشگر جاسوس و ضامن امنيتی به نام حراست و روحانی و غيره برای مدارس و دانشگاه و اداره، زندان، شکنجه گاه، موسسات تبليغ و ترويج زورکي، ماموران سانسور و فيلتر گذاری و توقيف و شکنجه و اعتراف بگيری و در عوض چاپ ميليون ها نسخه از روزنامه های وابسته، جزوات خرافي،کتاب های فرمايشي، فيلم و سايت و وبلاگ مامور و.و.و... را سازمان دهد و برای لباس شخصی هايی که با گاز اشک آور و فلفل به دانشجويان آزاديخواه حمله ميکنند با وانت بار غذای گرم بفرستد؟ و خود گاز اشک آور و فلفل و لباس مخصوص گزمه ها و موتور سيکلت ها و چماق و باتوم و وانت بار برای بارکردن دستگير شدگان و زندان ها و.و.و هم البته هزينه دارد.

برای اينکه ,نظام, پا برجا بماند، مردم بايد بسوزند و بسازند. اگر نمی خواهند بايد نظام را براندازند. اين درسی است که خود نظام بطور روزمره به مردم ايران می آموزد.


گزارش ايلنا را بخوانيد:

كودكي‌هاى هشت كودك، هشت ساله روستاى درود‌زن (استان فارس) 14 آذر ماه 85 در آتش سوخت، آنقدر كه ديگر نايى نمانده براى دويدن و بازى كردن، روزهايشان در كلاس درسى خصوصى مي‌گذرد و تعطيلات را در اتاق عمل بيمارستان‌هاى دولتى سپرى مي‌كنند.
شب‌ها خواب مي‌بينند كه چطور چراغ علاءالدين كلاس به زمين افتاد وقتى كيف دوست كوچكشان به آن خورد، صبح بود، مي‌خواستند يك روز خوب را شروع كنند، همه مي‌خنديدند؛ وقتى چراغ افتاد چقدر ترسيدند، به طرف در كلاس دويدند، در بسته شده بود، درى كه از داخل كلاس دستگيره‌اى ندارد بسته شده بود. پنجره‌ها‌‌ ، واى كه پنجره‌ها حفاظ نرده‌اى دارد كه مبادا توپ به آن بخورد و شيشه صورت بچه‌ها را زخم كند حالا اما آتش در اين قفس بي‌ در صورت آنها را، دست‌هاى آنها را وجود آنها را مي‌سوزاند. شعله‌هاى آتش را مي‌بينند كه ديگر تمام كلاس‌ را فرا گرفته، ديگر نمي‌خندند گريه مي‌كنند و جيغ مي‌كشند و در گوشه‌اى منتظر نجات مي‌سوزند ، از خواب مي‌پرند سه سال گذشته است بدن سوخته خود را مي‌بينند ميان رختخواب و دستى كه ديگر نيست.
سه سال گذشته است و هشت كودك سوخته كه حالا يازده ساله‌اند ، دست و پا مي‌زنند در هشت سالگي‌شان، سه سال گذشته است و پدر و مادرهاى آنها دست و پا مي‌زنند بين آموزش و پرورش و بيمارستان و مشكلاتى بيش از مشكلات هميشگى پدرها و مادرها.
سه سال گذشته است مدرسه‌ شهيد رحيمى درودزن (مدرسه‌اى كه آتش گرفت) هنوز پابرجاست و در كنار آن خيرين مدرسه شهيد دشتى زارع را ساخته‌اند. مدرسه‌اى كه قرار بود اسم اين كودكان به آن گذاشته شود اما آموزش و پرورش اجازه نداد.مدرسه‌كه ورود به آن براى خبرنگاران و عكاسان ممنوع است.
معلم در حيات مدرسه قديمى به دانش‌آموزان درس مي‌دهد، مي‌گويد: من همان سال معلمشان بودم اما اجازه صحبت ندارم بايد با مدير حرف بزنيد. زنگ تفريح است مدير در حياط مدرسه جديد مي‌گويد: بايد از آموزش و پرورش مجوز داشته باشيد،‌به ما گفته‌اند با هيچ‌كس صحبت نكنيم، به شما هم مجوز نمي‌دهند،‌اى كاش قبل از آمدن تماس مي‌گرفتيد. در حالى كه خبرنگار ايلنا بامدير چانه مي‌زند، معاون مدرسه هشت دانش‌آموز را به طرف ساختمان مدرسه هدايت مي‌كند. از مدرسه خارج مي‌شويم، از روستايي‌ها سراغ خانه بچه‌ها را مي‌گيريم. در طرفى از روستا عروسى است و در طرف ديگر كسى مرده، نيمى ازمردم روستاى درودزن يا در مهمانى عروسى هستند يا در مجلس عزا.
پدر رضا در را باز مي‌كند و از پسرش مي‌گويد:‌ به ما گفتن صحبت نكنيم، اما ما كارى نداريم حرف راست را مي‌زنيم و دروغ نمي‌گوييم.
مي‌گويد:, بچه‌ها يك ماه است بيمه شده‌اند و دولت گفته هزينه درمان آنها را پرداخت مي‌كند، حتى هزينه عمل‌هاى زيبايى را كه بايد در هجده سالگى انجام دهند, اما خيلى هم خوش‌بين نيست،‌مي‌گويد:, اگر تا هفت سال ديگر تصميمشان عوض نشود.,
خانواده محمدحسن اما صريح‌تر صحبت مي‌كنند، ريه پسرشان در آتش‌سوزى آسيب‌ ديده، مادرش مي‌گويد:, به خاطر سوختگى با آب گرم نمي‌تواند حمام كند و يك ذره هم حرارت آب را كم كنيم به خاطر مشكل ريه‌اش سرما مي‌خورد.,
پدرش مي‌گويد:, كارتى به ما داده‌اند تا در بيمارستان‌هاى دولتى رايگان درمان شوند اما وقتى سرماخوردگى محمدحسن شديد شده بود كارت را از ما قبول نكردند و گفتند اين ربطى به سوختگي‌اش ندارد.,
او مي‌گويد:, اينكه به ما بگويد در فلان بيمارستان عمل كنيد براى ما كافى نيست، بيمارستان‌هاى دولتى تا يك كارى انجام دهند پدر ما را در مي‌آورند، اگر ما پولى داشته باشيم در بيمارستان خصوصى شايد كارى انجام شود.,
مي‌گويد:, تنها كار انجام شده اين است كه الان بيمه شده‌اند و ماهى 200 تومان مستمرى مي‌گيرند تمام خرج‌شان هم كه هى مي‌گويند دولت پرداخت كرده، دولت به ما گفته است فاكتور كنيم و بعد براى گرفتن پول اقدام كنيم، اول كه خيلى جاها اصلا فاكتور نمي‌دهند، دوم پول كردن اين فاكتورها آنقدر برو و بيا و دوندگى دارد كه من يك مدت پيگيرى كردم اما بعد، از خيرش گذشتم.,
خبرنگار يك خبرگزارى دولتى تنها كسى است كه مجوز گرفتن اخبار اين كودكان را از آموزش و پرورش دارد، پدر محمدحسن مي‌گويد:, من فاكتور دستم بود تا براى پرداخت به حسابدارى بيمارستان بروم، يكى از مسئولان به خبرنگار مي‌گفت: همه هزينه‌ها پيشاپيش پرداخت شده، فاكتور را نشانشان دادم و گفتم كسى به من پولى نداده است.,
خانواده پريسا هم دل پرى دارند، دختر آنها دستش را از دست داده، هر دو دستش را و خانواده نگرانند از اينكه هنوز علم آنقدر پيشرفت نكرده كه دست دختركشان برگردد. آنها هم گله مي‌كنند كه تنها قولى كه عملى شد بيمه آنها بود و هزينه درمانشان. در فاكتورها مانده و هنوز پرداخت نشده است، مي‌گويند:,حتى آموزش و پرورش قول داده بود برايشان سرويس تهيه كند كه اين كار را هم نكرده است.,
مي‌گويند: ,حتى چند نفر خواستند، سه تا از بچه‌ها را كه سوختگى شديدترى داشتند از ايران ببرند، اما آموزش و پرورش چون ممكن بود جنبه سياسى پيدا كند، هماهنگ نكرد.,
اينها كوچك‌ترين توقعات خانواده‌هايى بود كه كودكى كردن كودك‌هايشان را نديدند، خانواده‌هاى كه براى گرفتن حداقل حقوقشان وكيل گرفتند و نه از مدير و مستخدم مدرسه كه از آموزش و پرورش شكايت كردند، از شيراز و اصفهان كارشناسانى براى بازديد از مدرسه آمد، ده درصد مستخدم مدرسه، بيست درصد مدير و پنجاه درصد رئيس سابق آموزش و پرورش منطقه مقصر شناخته شد، آموزش و پرورش براى تبرئه خود اعتراضى مبنى بر اينكه اين كودكان،خارج از ساعت كار مدرسه در مدرسه بودند روى پرونده گذاشت كه كارشناسان آن را رد كردند.
به همين خاطر است كه آموزش و پرورش اجازه تهيه خبر و گزارش از اين كودكان را نمي‌دهد و حتى تا دو هفته پس از وقوع حادثه توانسته بود از بازتاب اين اتفاق جلوگيرى كند.
وكيل اين پرونده در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا مي‌گويد:,پرونده در مرحله رسيدگى است به اين معنا كه كارشناسان آتش‌نشانى در مرحله اول بخش عمده‌اى از تقصير را به عهده مدير و خدمتكار مدرسه گذاشتند اما در مرحله‌ى بعد هيات كارشناسى نظريه‌اى مبنى بر اينكه ده درصد تقصير از خدمتكار، بيست درصد از مدير و پنجاه درصد از مسئول آموزش و پرورش وقت بوده است را ابلاغ كرد.,
عبدالرزاق موسوى مي‌افزايد:,كليه مقدمات كار انجام شده، نظريه پزشك قانونى براى ميزان خسارت و نظريه كارشناسان براى مشخص شدن ميزان تقصير ضميمه پرونده شده و براى صدور كيفرخواست به دادگاه ارسال شده است.,
وى علت طولانى شدن روند پرونده را،‌خدمات پزشكى و درمانى كه به بچه‌ها ارائه مي‌شود دانست و گفت:,خانواده‌ها خود راضى به اين روند بودند اما اكنون به طور متفق مي‌خواهند پرونده به جريان بيفتد و روند رسيدگى به آن سريعتر شود كه اين تقاضا را رسما به دادگاه اعلام كرده‌ايم.,
وى مي‌گويد:, بحثى كه آموزش و پرورش در مورد حضور بچه‌ها خارج از ساعت كارمدرسه مطرح كرده است، كاملا بي‌اساس است و چيزى را متوجه بچه‌ها نمي‌كند.,
عبدالرزاق موسوى مي‌افزايد:, اين بحث براى مقصر شناختن مدير و خدمتكار مدرسه مطرح شده است اما با توجه به عرف موجود و رويه مدارس روستايى كاملا غيرمنطقى است.,
كودكانى كه 14 آذر ماه سال 85 در روستاى درودزن در آتش سوختند همچون كودكانى كه در 24 دى ماه 83 در روستاى سفيلان (چهارمحال بختيارى)، 11 دى ماه 85 در روستاى المنى (لرستان) يا همان سال 85 در سروستان فارس يا حتى پيش‌تر از آن در سال 64 در هفت كيلومترى سفيلان و در سال 73 در شهرستان رشت سوختند. تنها صورت و دست و پاى خود را از دست ندادند، آنچه آنها از دست دادند بسيار دست نيافتني‌تر از سوختگي‌هاى جسمى است كه شايد با چندين و چند عمل به جايى برسد، كودكى سوخته آنها، روح سوخته آنها را هيچ‌كس نمي‌تواند به آنها برگرداند.
نيم ساعت سوختن خود را ديدن براى همه سخت است و اينكه چه به سر كودكان هشت ساله مي‌آورد در گوشه‌‌گيري‌هايشان،‌در پرخاشگري‌هايشان در سرشان كه هميشه پايين است، حتى در كابوس‌هاى شبانه‌شان نمي‌شود يافت.
در ابتداى كودكى هجده بار به اتاق عمل رفتن را مشاورهاى زن و مرد آموزش و پرورش و بهزيستى نمي‌تواند از خاطر اين كودكان پاك كند.
با جدا كردن اين كودكان از ديگر دانش‌آموزان، آموزش و پرورش توانسته درس آنها را تقويت كند و عقب‌افتادگي‌هايى كه به دنبال مرخصي‌هاى پياپى از مدرسه براى جراحي‌هاى سنگين ايجاد شده، جبران كند اما همين تبعيض كه ابتدا مثبت بود اكنون مشكلات ارتباطي‌گريز‌ناپذيرى براى اين كودكان ايجاد كرده است.
محمدحسن معدلش 19 است وقتى كنارم مي‌نشيند سرش را بلند نمي‌كند، مادرش مي‌گويد:, قبل از اين اتفاق به زور بايد از دوستانش جدايش مي‌كرديم، در اين سه سال به زور بايد مجبورش كنيم بازى كند.,
محمدحسن مي‌خواهد پليس شود، پدرش مي‌گويد: ,اما اگر همين‌طور ادامه بدي، از دزده هم خجالت مي‌كشي، دزده فرار مي‌كنه, عكس قبل از عملش را بغل مي‌كند و چيزى نمي‌گويد.
فكر مي‌كنم اين طفل‌ها كودكي‌يشان را از دست دادند و خيلى زودتر از آنكه زمانش برسد، بزرگ شدند،‌نوجواني‌شان به اميد بهبودى خواهد گذشت و جواني‌شان در حسرت كودكى سوخته‌شان، اگر بهبود يافته باشند.
گزارش: تارا بنياد


تجمع اعتراضی-سیاسی دانشجویان تهران جنوب در روز ۱۶ آذر

دانشجویان دانشگاه آزاد تهران جنوب هم چون دانشجویان سایر دانشگاه ها روز دانشجو را گرامی داشتند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در روز 16 آذر ماه جمع کثیری از دانشجویان دانشگاه دست به تظاهرات و راهپیمایی اعتراضی زدند و شعارهایی چون "دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد"، "یا حسین میرحسین"، "موسوی زنده باد، کروبی پاینده باد" و .... سردادند.

این مراسم در حالی صورت می گیرد که پیش از این حدود 20 نفر از دانشجویان این دانشگاه به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات احضار شده بودند. همچنین تعداد بسیار زیادی از دانشجویان به کمیته های انضباطی احضار شده و 4 نفر از آنان با حکم منع موقت از تحصیل مواجه شده بودند.

گفتنی است جمعیت حاضر در این مراسم در حمایت از میلاد فدایی، از دانشجویان این دانشگاه که هم اکنون در بازداشت به سر می برد، شعارهایی سر دادند.

گزارشی از برگزاری پرشکوه مراسم ۱۶ آذر در دانشگاه فردوسی مشهد


همزمان با مراسم پاسداشت روز دانشجو در دانشگاه های تهران، دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد نیز روز 16 آذر را با برپایی تظاهرات پرشکوهی گرامی داشتند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر جمعیتی در حدود 1000 نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در روز 16 آذر در دانشگاه گرد آمدند و به سر دادن شعارهای اعتراضی چون "دولت کودتا استعفا استعفا" و "کروبی بت شکن بت بزرگ رو بشکن" پرداختند.

این تجمع علیرغم تمام فشارهای وارد بر دانشجویان این دانشگاه برگزار شد. موج اولیه فشار بر دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد از شهریورماه با بازداشت محسن صنعتی پور، شایان صارمی و انوش نخودبریز و همچنین احضار عده ای از دانشجویان به دادگاه انقلاب آغاز شده بود. طی چند ماه اخیر نیز احکام کمیته انضباطی برای 18 نفر از دانشجویان صادر و آن‌ها به بیش از 30 ترم محرومیت از تحصیل تعلیقی محکوم شدند. موج نهایی فشار بر دانشجویان فردوسی پس از تجمع 13 آبان آغاز شد که طی بیش از 20 نفر به کمیته انضباطی احضار شدند. دانشجویان این دانشگاه توانسته بودند بر خلاف تصور مسئولین دانشگاه تجمع خویش را در روز 13 آبان هرچه باشکوه تر برگزار کنند.

این تجمع با برنامه تریبون آزاد که توسط انجمن اسلامی برگزار شد و در آن بسیاری از دانشجویان با شجاعت تمام از جنبش سبز دفاع کردند، آغاز شد. گفتنی است که این برنامه که در کوچکترین آمفی تئاتر دانشگاه برگزار شد با استقبال بی نظیر دانشجویان همراه شد، صدها نفر پشت درهای بسته اجازه ورود پیدا نکردند.

پس از اتمام برنامه دانشجویان سبز با سر دادن سرود یار دبستانی شروع به تجمع کردند و به سمت درب اصلی دانشگاه به منظور رساندن فریاد اعتراض خود به بیرون از دانشگاه حرکت کردند. این دانشجویان برای ساعت شعارهای اعتراضی سر دادند.

نکته قابل توجه این مراسم حضور گسترده مامورین گارد ویژه و نیرو های لباس شخصی پشت در دانشگاه به منظور ایجاد ارعاب بود، در حالیکه این اقدامات اثری بر دانشجویان نداشته و آن‌ها تا ساعت 6 بعد از ظهر به تجمع خود ادامه دادند.

در این مراسم همچنین نیروهای لباس شخصی سعی در بر هم زدن تجمع داشتند. به گزارش شاهدان عینی نیروهای حراست از جمله شخصی به نام محمدخانی مستقیما با دانشجویان درگیر شده و به همراه عوامل بسیج در ضرب و شتم دانشجویان مشارکت داشتند.

در پایان این مراسم و به هنگام خروج دانشجویان از دانشگاه، ماموران گارد ویژه 6 تن از دانشجویان فردوسی مشهد را با ضرب و شتم بازداشت کردند.

لینک فیلم‌های تجمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در روز دانشجو:
http://www.youtube.com/watch?v=Zf3dnQX8bas
http://www.youtube.com/watch?v=rJxRan3kx1c
http://www.youtube.com/watch?v=psogY5IyrWw













این سی نفر مواجب بگیر کودتاچیان را شناسایی کنید - عکسشان را همه جا پخش کنید

این سی نفر مواجب بگیر کودتاچیان را شناسایی کنید - عکسشان را همه جا پخش کنید


دانشجویان و مردم زیادی در روز 16 آذر مورد حمله ناانسانی لباس وحشی ها و مواجب بگیران کودتاچی قرار گرفتند (شبیه آنچه در عکس می بینید). هموطنان زیادی جان خود را برای گرفتن عکس هایی با کیفیت بالا به خطر انداخته اند؛ اکنون ما بکوشیم با شناسایی این افراد و تسلیم آن ها به دست عدالت زحمات آنان را قدر بدانیم و حاشیه امنیت مزدوری و مواجب بگیری را روز به روز کمتر کنیم. از عکس این ها را پرینت بگیریم و همه جا پخش کنیم. اگر آن ها می شناسید نامشان را اعلام کنید. به راستی که روزهای کودتاچیان به شماره افتاده است و روزهای سبز نزدیک است. محرم ماه پیروزی حقیقت، امید و آزادی بر باتوم و استبداد مبارک باد.(روی عکس ها کلیک کنید تا به اندازه ی بزرگتر ببینید) می توانید در اینجا نیز به آلبوم این عکس ها دسترسی داشته باشید.