۱۳۹۴ مهر ۲۹, چهارشنبه

سایت "میدان ۷۲": مفقود شدن ۱۶ نفر از مسئولان و رده های بالای امنیتی، نظامی و دیپلماتیک ایران در فاجعه منا

 مفقود شدن ۱۶ نفر از مسئولان و رده های بالای امنیتی، 


نظامی و دیپلماتیک ایران در منا






به گزارش اختصاصی میدان ۷۲، 

سیاسی و امنیتی کشور نیز دیده می شود که مت
 پیکر برخی از آنها پیدا نشده است.
مفقود بودن پیکر غضنفر رکن آبادی، سفیر سابق ایران در لبنان و سوژه ترور گروهک های تروریستی وابسته به عربستان

یکی از شخصیت هایی که مفقود شدن وی سر و صدای زیادی به پا کرد، غضنفر اصل رکن آبادی، دیپلمات ایرانی که از سال ۱۳۸۹ تا اردیبهشت ۱۳۹۳ سفیر ایران در لبنان بوده که هنوز بعد از گذشت تقریبا ۳۰ روز از فاجعه منار آن پیدا نشده است.



مفقود بودنعلی‌اصغر فولادگر، از اعضای سپاه پاسداران


علی اصغر فولادگر، کارشناس مسائل خاورمیانه و یکی از اعضای سپاه پاسداران 


مفقود شدن ۱۶ نفر از مسئولان و رده های بالای امنیتی، نظامی و دیپلماتیک


شنیده های میدان ۷۲ حکایت از آن دارد که تعداد افراد سرشناس مفقود شده در فاجعه


 منا بیش از دو نفر نامبرده می باشد. بر اساس این شنیده ها ۱۶ نفر از مسئولان و رده های بالای امنیتی، نظامی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی در شمار مفقودی ها بوده و احتمال ربودن این تعداد بسیار بالا می باشد. گفتنی است حتی یکی از این افراد که در حال حاضر جزو مفقودی ها می باشد  

حرفی مختصر در معرفی یک کتاب:


به زبان قانون



(بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی در دادگاه نظامی.) پیش‌گفتار: مهرداد بابا علی- 


ناصر مهاجر، انتشارات مجله آرش، آمریکا، ۱۳۹۴ 


Mon 19 10 2015 


نسيم خاكسار


Nasim-Khaksar04s.jpg
"به زبان قانون" کتابی است شامل دفاعیات بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی در دادگاه نظامی با پیشگفتار بلند مهرداد باباعلی و ناصر مهاجر. این کتاب برای کسانی که دوستدار مطالعه ی تاریخ جنبش چپ نوین ایران و زندگی پیشروان مبارزه راه آزادی و سوسیالیسم و عدالت اجتماعی در ایران‌اند، کتابی است که خواندن آن ضروری است و آگاهی دهنده و آموزشی.

پرویز قلیچ خانی که به همت و پشتکار او این کتاب انتشار یافته در یادداشت آغاز این کتاب با عنوان"چرائی این دفتر" به نکته‌ی با اهمیتی اشاره می کند که "هدفش تنها این نبوده که نسل جوان دیدگاههای این نویسندگان راه آزادی و عدالت اجتماعی ایران را از زبان خودشان بشنود، بلکه مقابله با تحریف رویدادها، تخریب شخصیتهای تاریخی و،،، خلاف واقعیت گوئیها" را هم مد نظر داشته است. و این نکته مهمی است زیرا جدا از واقعیتهائی که قلیچ خانی در همین مقدمه کوتاه به آن اشاره دارد، این واقعیت آزار دهنده و آشکار را هم نمی‌توان نادیده گرفت که بعد از گذشتن چند دهه از تاریخ جنبش نوین چپ در ایران، هنوز که هنوز است از چگونگی نگاه انسانی بسیاری از جانهای آزاد و آگاه و پیشرو این جنبش به جهان و انسان و از افق بازی که در برابر چشم و ذهن داشتند، کم سخن رفته. و به سخنی دیگر ما صدای واقعی این مبارزان چپ را با همه رنجها و زندانهائی که کشیده‌اند و قربانیهایی که داده اند کم شنیده‌ایم و یا غلط به گوشمان رسانده‌اند و از گستره‌ی افق و چشم انداز وجودی آنها در نگاه به انسان و جامعه و تاریخ کم می‌دانیم.



متن پیشگفتار این کتاب را که مهرداد بابا علی و ناصر مهاجر نوشته‌اند و این نوشته تنها به آن می‌پردازد، از نظر ساختاری و نوع نگاه جستجوگرانه‌ی نهفته در آن از متنهای قابل توجه است. من آن را مانند یک متن ادبی خواندم. متنی که بازوانی گشوده رو به پرسش دارد. متنی که حرف و نظرش را در جریان نوشتن می‌یابد و حقیقتی از پیش تعیین شده در خود ندارد. این مهم است که خواننده احساس کند کسی او را به سمت جائی از پیش تعیین شده و مقدر هُل نمی‌دهد.خواننده هنگام خواندن متن پیشگفتار، شریک می‌شود در این جستجو. او هم بخشی از متن و وجود جستجوگر نویسندگان متن می‌شود. متن در پی‌ آن نیست که خود را محدود کند به ساختاری معمول و سنتی، و بحث را متمرکز کند فقط روی تفسیر از دفاعیات بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی و رخداده بازداشت و زندانشان، و کار را تمام کند. متن با ایجاد کشش و خلق تعلیقی داستانی از دستگیری سورکی و جزنی بر سر قرارشان آغاز می‌شود. همین پرسش و تعلیق آغازین، خواننده را وامی‌دارد که برای یافتن پاسخ برای چرائی و چگونگی آن، و فهم فضا و واقعه و آشنا شدن با شخصیتهای درگیر؛ از زندانیان گرفته تا افراد خانواده‌ها و نیز پلیس و بازجویان و نهادهای امنیتی و قضائی، راه بیافتد درون متن و همراه آن به جاهائی گوناگون سرزند و از زبان خیلیها واقعه را دنبال کند. این ماجرا یک زبان و بک لحن و یک روایت ندارد. روایت ساواک و مقامات امنیتی با زبان سرد و اداری‌شان آورده می‌شود و گزارش و اطلاعیه های کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی و خبرنگاران خارجی، لحنی دیگر دارند. جا دادن فهرست کتابهای ضبط شده از خانه‌های سورکی و جزنی، و اشیاء دیگر، در بین متن، فقط نشان دادن صورت جلسه‌ای از اشیاء مصادره شده از خانه آنها نیست، افشاگر سیستم قدرت است. متن از نظر روایتی چند خطی است. با قطع گاه گاهی روایت چگونگی دستگیری و وقایع بازجوبی و زندان و پیوند دادن این خط روایت در بین متن با روایتهای دیگر( برای نمونه روایت خانواده‌های زندانیان و زنده کردن حوادث آن روزها وقتی واقعه دستگیری آنها روی داده، سپس پرداختن به فعالیتهای داخل و خارج در افشاگری پرونده آنها و آوردن بیشتر نظرها و گزارشها و استفاده از مصاحبه‌هایی که نویسندگان متن با نزدیکان زندانیان و افراد حاضر در فعالیتهای آن دوره داشتند)، ساختار متن چند لایه شده است.متنی که ساختار آن، یادآور ساختار بررسی یک پرونده قتل اثر میشل فوکوست. همین ساختار چند لایه سبب شده که متن مثل یک داستان بلند و یا رمان، فکر و اندیشه را به خواننده بسپارد. و این خیلی مهم است که خواننده خود جستجوگر حقیقت شود. در این فضای چند لایه است، که نظر تامل برانگیز و آینده نگر جزنی وقتی درباره کیان زاد و نوع بازجوئی‌اش می‌آید چون مرواریدی در میان متن می‌درخشد: "هبچ نوع اتهام پلیسی و همکاری و از این قبیل بر او چسبندگی ندارد و باید تمایل عمومی را که در این مورد می‌خواهند فردی را نابود کنند و او را لجن مال کنند، کنترل کرد و حتی المقدور نظر ما را نسبت به او که به طور کلی شبیه نظر من است متذکر شد" (از متن کتاب ص ۴۵)

نظری انسانی و هوشمندانه که انگار تاریخ آینده را برای داوری هدف گرفته است. نکته‌ی مهمی که اگر سالها پیش روی نظرهائی نظیر این، پرتویی از نور تعمق و تامل افکنده می‌شد، از چپ، چهره‌ای خشن و بیرحم و یکسونگر داده نمی‌شد.

متن پیشگفتار همراه با آوردن گزارشهایی درخشان از فعالیتهای کنفدراسیون محصلین و دانشجویان در اروپا در جذب روشنفکران مترقی مثل سارتر، سیمون دوبوار، لوئی آراگون و راسل در همراهی با آنها و برای بیشتر نشان دادن گستره‌ی فهم و فکر مترقی و کردارهای سنجیده‌ی پیروان مبارزه جنبش نوین آن سالها، نمونه‌هائی دیگر از فعالیتهای دانشجویان را نیز پیش روی خواننده می‌گذارد، برای مثال درخواست دانشجویان بعد از اشغال سفارت در رم ( ایتالیا) از سفیر وقت دکتر عبده، که در جلسه مطبوعاتی‌شان شرکت کند. آنها با این کار در عمل و بطور رسمی به مسئولان حکومت شاه در سفارتخانه‌ها می‌گفتند اگر حرفی دارند و مطمئن به درستی عملشان هستند بیایند و در یک جلسه‌ی گفت و شنود با خبرنگاران جهانی بیان کنند. آوردن این گونه تلاشها و گزارش از برخاستن و ایستادن خانواده ها هنگام ورود زندانیان سیاسی به دادگاه، به نقل از خانم میهن جزنی، و نیز تلاش در فراهم کردن اطلاعیه‌ای دسته جمعی از جانب خانواده زندانیان سیاسی با کمک هدایت الله متین دفتری و به توصیه‌ی بیژن جزنی و پخش آن با ترفندی از سوی خانم جزنی و صدیقه( دوست دختر عزیز سرمدی) در محل برگذاری کنفرانس جهانی حقوق بشر در تهران، جدا از نقل روحیه‌ی مقاومت و ایستادگی استوار اینان به ادامه راه در آن سالها، این روحیه و درک را از دایره محدود بودن به یک یا دو فرد یا یک گروه بیرون می آورد و پخش و منتشر می کند در جمع بیشتری.

و سخن پایان این که، پیشگفتار در کل ساختار خود با انکشاف و توسعه همان روح "از زبان قانون" که در جوهر دفاع بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی وجود دارد فضائی برابر خواننده می‌آفریند‌‌ که خود ببیند چگونه این روح برای سرانجام رساندن این هدف، توهین می‌شود، مورد شکنجه واقع می شود، و بعد از آن که در همه عرصه‌ها راههای قانونی را تجربه کرده، ناچار می‌شود به راهی دیگر روی آورد. راهی که به نقل از پیشگفتار، چهار سال پیش از محاکمه گروه جزنی، مهندس مهدی بازرگان با سخن "داهیانه‌ی" خود آن را پیش بینی کرده بود.

و کیست به راستی که اینها را بخواند و بی‌اعتنا از کنار آنها بگذرد. بر این پیشگفتار و نکته‌هایی دقیقی که در به روشنا آوردن حرف و سخن و کار و کردارهای بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی در متن آمده بازهم می توان سخن گفت که می‌سپارم به خواننده‌ای دیگر، چرا که متن خود دعوت کننده‌ی خوانندگانی دیگر است برای کشف و طرح سخنی دیگر.

نسیم خاکسار. اکتبر ۲۰۱۵ 

lyDictionnaire utilisé par les médias pour décrire la situation en Palestine

|
21 octobre 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

Dans la plupart des médias occidentaux, certains termes semblent s'appliquer uniquement à ce conflit : "regain de violence sur l'esplanade des mosquées", "Israël entame un nouveau cycle de négociations", "le processus de paix au Proche-Orient"... Loin d'être anodins, ces termes recouvrent un sens caché au service d'une rhétorique trompeuse. Démonstration (IGA)

Escalade :

a lieu chaque fois qu’un Israélien est tué. Il faut que plusieurs centaines de Palestiniens soient tués avant d’évoquer une escalade

Civil :

mot non utilisé pour les Palestiniens, y compris les enfants. S’utilise par contre pour des colons armés et des soldats de réserve, et la possibilité d’étendre l’usage de ce terme aux soldats d’occupation en activité est actuellement en cours d’examen.

Sécurité :

droit exclusivement réservé aux Israéliens, et qui permet de justifier à peu près tout, y compris des bombardements aveugles, des massacres, un mur dans le territoire palestinien occupé, des arrestations arbitraires massives, des incursions, des assassinats extrajudiciaires, des démolitions de maisons, et d’autres punitions collectives, y compris une siège de plus de 1,8 million de Palestiniens dans la bande de Gaza depuis plus de 7 ans

Regain de violence :

terme permettant de mettre dans le même sac l’occupant et le peuple occupé, en négligeant les causes pour se concentrer uniquement sur les conséquences, ce qui permet de dédouaner la puissance occupante de sa responsabilité en tant que source principale et instigateur de la violence

Territoire palestinien occupé :

là où presque tout se déroule sans qu’on l’explique clairement. Si vous souhaitez évoquer un colon vivant illégalement dans le territoire palestinien occupé, il est préférable de parler d’un civil sans localisation géographique

Occupation :

comment, je ne comprends pas ! Mot trop complexe, l’éviter afin de ne pas créer de confusion à propos de la situation actuelle. Evoquer seulement "les deux parties" ou "les Palestiniens et les Israéliens". De même, les termes "oppression" et "déni de droits" s’appliquent à tous les autres contextes, mais pas au Moyen-Orient

Résistance :

apparemment interdite sous toutes ses formes par le droit international quand elle vient des Palestiniens et considérée comme un droit pour tous les autres peuples du monde. Les Palestiniens ont seulement le droit de recourir à des négociations

Négociations :

Dialogue au moyen duquel Israël explique, les armes à la main, toutes les raisons pour lesquelles il ne peut pas arrêter les activités de colonisation, ni mettre fin à l’occupation, ni évoquer le retour des réfugiés de Palestine, ni permettre aux Palestiniens de contrôler leurs propres frontières, ni discuter du sort de Jérusalem qui doit rester occupée, tout en dénonçant l’intransigeance palestinienne

BDS :

Boycott, Désinvestissement, Sanctions, une campagne qui a largement contribué à mettre fin à l’apartheid, et considérée comme héroïque lorsqu’elle était lancée contre l’apartheid en Afrique du Sud, mais c’est de l’antisémitisme pur et simple d’appeler à BDS contre l’apartheid israélien

Paix :

cela signifie que les Palestiniens doivent rester calmes alors que l’occupation s’intensifie, que leurs droits sont violés et leurs terres volées. Toute révolte contre l’occupation menace les efforts de paix tandis que l’occupation et la colonisation sont entièrement compatibles avec les efforts de paix

Couverture médiatique :

Pour les Palestiniens, c’est comme à la loterie, ils ont une chance sur un million de gagner...

Source : AFPS - Association France Palestine Solidarité


>> Retrouvez sur notre shop !

Israël, parlons-en!  Israël, parlons-en!

9-israel-parlons-en.html

Serons-nous toujours « une guerre en retard » ? (Préface du livre Arabesque$)

|
21 octobre 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

On peut reprocher beaucoup de choses aux dirigeants des Etats-Unis et à la CIA, mais pas d’être des fainéants. Depuis plus de vingt ans que j’étudie leurs stratégies de guerre et de désinformation, j’ai constaté qu’ils cherchent sans cesse à « faire mieux ». De chaque guerre, réussie ou non, ils tirent des enseignements et améliorent leurs méthodes pour la fois suivante. Irak, Yougoslavie, Afghanistan, Libye, Syrie, et bien d’autres : à chaque guerre, je découvre de nouveaux trucs et de nouveaux procédés. Très créatifs, vraiment !



Mais le « printemps » arabe n’est pas une guerre, diront certains. Bien sûr que si. La guerre ne se mène pas seulement par des bombes, c’est toute forme d’agression visant à imposer le pillage et le maintien des injustices. Manipuler les révoltes arabes pour les saboter, c’est aussi une forme de guerre, non déclarée. Les bombes ont été remplacées par Twitter et les G.I.’s par des experts en ‘com’ aux valises remplies de dollars.

Il est donc très important de comprendre les nouvelles méthodes qui ont été employées pour piéger les peuples et l’opinion internationale. Bien analyser les armes et les stratégies de son adversaire, n’est-ce pas la première étape pour lui résister efficacement ? C’est donc avec un grand plaisir que je salue et recommande la remarquable enquête d’Ahmed Bensaada. Notre équipe Investig’Action a jugé important de mettre à disposition de chacun son livre Arabesque$.

Ahmed Bensaada pose toutes les questions qui préoccupaient chacun de nous :
- Si vraiment les Etats-Unis ont soutenu le « printemps » arabe pour aider « la démocratie », comment se fait-il que cette lutte n’ait touché aucune des monarchies pétrolières ?


- Vu que les Etats-Unis avaient installé, financé, armé et protégé le tyran Moubarak, pourquoi n’a-t-on entendu aucun slogan anti-US dans les rues du Caire ? Pourquoi n’y a-t-on pas, comme ailleurs, brûlé le drapeau étoilé ? Pourquoi leur ambassade est-elle restée à l’écart de toute contestation ?


- Les multinationales US ayant une sainte horreur du syndicalisme et des revendications ouvrières, pourquoi Washington a-t-elle soutenu en Egypte des grèves qu’elle aurait condamnées partout ailleurs ?


- Est-il exact que les grandes multinationales du Net Facebook, Google, Twitter ou Yahoo ont collaboré très étroitement avec le Département d’Etat US et la CIA ?


- Et ces fameux cyberactivistes égyptiens et tunisiens, tout d’un coup placés sous les projecteurs, savaient-ils que les aides financières et les formations que Washington leur avait généreusement offertes depuis quelques années, étaient organisées aussi avec la complicité d’Israël ?


- Pourquoi les dirigeants de ces cyberactivistes égyptiens voulaient-ils absolument cacher qu’ils avaient été formés par un théoricien US nommé Gene Sharp, un des principaux stratèges de la politique impériale des Etats-Unis, déjà impliqué dans de nombreux renversements de gouvernements « gênants » ? Parce qu’ils savaient que la rue les aurait immédiatement rejetés ?


- Pourquoi ces « révolutions » qui avaient tout pour réussir puisqu’elles combinaient une puissante révolte populaire et le soutien généreux de la plus grande puissance mondiale, pourquoi ont-elles abouti trois ans plus tard à…rien du tout ? Les injustices perdurent, l’insécurité a augmenté, certains pays ont carrément sombré dans l’anarchie et le chaos et enfin, les forces populaires sont partout profondément divisées. Et si c’était le but ?

Tant de questions cruciales pour nous citoyens, et jamais posées dans les médias !

D’où viennent les dollars ?

Non seulement Ahmed Bensaada pose les bonnes questions, mais il y répond. Son enquête minutieuse part de la question centrale : d’où viennent les dollars ? Arabesque$ suit à la trace tous les organismes impliqués dans les financements qui ont démarré bien avant le « printemps » et ont permis aux Etats-Unis de contrôler cette révolution populaire et de la neutraliser en douceur. On voit la CIA et ses intermédiaires préparer soigneusement le terrain de la révolte qui arrive pour éviter qu’elle n’aille trop loin. Comment ? En achetant ceux qu’elle va ensuite propulser sous les projecteurs médiatiques internationaux.

Bensaada montre comment, pour réussir ce tour de force, Facebook, Google, Twitter et tous les géants technologiques ont travaillé main dans la main avec la CIA, les ambassades et le département d’Etat. Hillary Clinton et avant elle, Donald Rumsfeld, ministre de la Guerre de Bush, avaient tous deux bien compris qu’à présent la guerre se mène en premier lieu sur la Toile… En fait, ces pratiques ne sont pas vraiment nouvelles. En 2000, nous attirions l’attention sur le financement par la CIA du groupe soi-disant « étudiant » Otpor qui permit de renverser le gouvernement yougoslave de Milosevic.

Ce que les bombes de l’Otan n’avaient pu réussir au printemps 99 (au contraire, elles avaient ressoudé les rangs serbes), les valises de dollars et les experts en ‘com’ made in USA l’avaient réalisé pour beaucoup moins cher un an plus tard. La chercheuse US Eva Golinger avait retrouvé la trace des mêmes « communicateurs », des mêmes experts, des mêmes financements dans la préparation du coup d’Etat anti-Chavez au Venezuela en avril 2002.

Lorsqu’Investig’Action avait publié en français son livre « Code Chavez », en 2005, nous avions en préface souligné que les « experts » d’Otpor avaient exporté leur savoir-faire dans de nombreux pays, avec la bénédiction (et les dollars) des USA pour les débarrasser de gouvernements dérangeants. Entre parenthèses, qu’arriverait-il si une puissance étrangère s’avisait, de la même façon, de financer aux Etats-Unis des partis, des médias, des syndicats ou des ONG en vue d’influencer la politique de ce pays ? Eh bien, une telle ingérence serait immédiatement poursuivie en justice car elle contrevient à la loi « Foreign Agents Registration Act ». Pourtant, les Etats-Unis ne cessent de faire à l’étranger ce qu’ils interdisent sur leur propre territoire !

Et voilà qu’Ahmed Bensaada, grâce à une lecture attentive des documents US, nous démontre que les mêmes réseaux sont toujours à l’œuvre, cette fois au Caire et à Tunis. Et il éclaire très bien le mobile de cette soudaine générosité révolutionnaire de Washington. Le cœur du problème a été expliqué par la Rand Corporation, bureau d’études de l’Armée US : « Compte tenu de la réputation populaire négative actuelle des Etats-Unis dans la région (du Moyen-Orient), le soutien américain aux initiatives de réforme sera mieux réalisé par des institutions non gouvernementales et sans but lucratif. Le gouvernement américain devrait encourager les ONG à offrir de la formation aux réformateurs ». Attention, ceci a été écrit en 2008, donc trois ans avant le « printemps ». Par une institution militaire qui recommande donc de remplacer l’US Air Force par des ONG et les missiles par Twitter.

Cette stratégie n’est pas tout à fait nouvelle : dans les années 60, Kennedy avait déjà développé des « ONG » non seulement pour « mener la lutte contre le communisme », mais surtout pour prendre le contrôle de certains pays intéressants pour les multinationales US. Mais à présent que la puissance impériale des Etats-Unis décline de même que leurs capacités d’interventions militaires directes, on recourt de plus en plus au « soft power », un impérialisme « intelligent » basé sur la manipulation plus que sur la brutalité visible.

Nulle raison de se réjouir pourtant : quand la manipulation des « révolutions » échoue, la violence prend vite le relais comme on a pu le voir en Ukraine (recours à des milices fascistes), en Syrie (envoi de milices terroristes), au Venezuela (tentatives de coups d’Etat avec des agents provocateurs) et ailleurs. En fait, manipulation et violence vont de pair.

Changer un petit peu pour que rien ne change

Au Caire et à Tunis, Washington a poursuivi ses objectifs habituels mais par des moyens plus subtils. Quels objectifs ici ? Non pas favoriser une révolution, mais l’empêcher. En effet, qu’est-ce qu’une révolution ? Un soulèvement populaire pour mettre fin à l’injustice et redistribuer équitablement les richesses. Ce dont Washington ne veut évidemment pas. La révolution a donc été remplacée par un simple changement de têtes. On a détourné la colère vers la seule personne du tyran pour protéger ceux qui l’avaient fait président : cette élite égyptienne corrompue et richissime, mais surtout ces multinationales US qui ont toujours sucé le sang de l’économie de ce pays. Sans oublier la complicité d’Israël, détesté dans les rues du Caire mais adoré dans les palais et les états-majors.

L’analyse très détaillée et complète de Bensaada le confirme : c’est bien ce conseil de la Rand qui fut à la base de la politique des Etats-Unis dans certaines parties du Moyen-Orient. Changer un peu pour que rien ne change. Pour y parvenir, le meilleur moyen n’est-il pas d’agir en coulisses ? De sélectionner, financer, former et guider ceux qu’on va, le moment venu, propulser à la tête du mouvement de masse afin de le contrôler et d’éviter qu’il ne devienne dangereux pour Israël et pour l’ensemble des intérêts US.

Entendons-nous bien, les masses du Caire et de Tunis avaient mille raisons de se soulever contre leurs despotes et leurs exploiteurs. Il y avait déjà eu des grèves fortes et des révoltes spontanées. Et c’est justement parce que les ambassades US, ces nids d’espions, avaient bien pris la température du mécontentement, qu’il fut décidé de prendre les devants et de laisser tomber deux marionnettes âgées, usées et qui ne pourraient plus servir longtemps. On attendait l’étincelle opportune. La mise en scène du « printemps » arabe par les Etats-Unis, c’est au fond la technique qu’emploient les pompiers lorsqu’un grand incendie menace la forêt : allumer eux-mêmes un feu plus petit et bien contrôlé afin de couper l’herbe au plus grand incendie qui menace.

D’ailleurs, il est frappant de voir que les cyberactivistes ont été très vite mis au service du candidat de rechange Mohamed El Baradei, que Washington a tenté d’imposer sur la scène médiatique avant d’y renoncer car il manquait de crédibilité. Ceci dit, pour les Etats-Unis, peu importe le candidat finalement retenu, pourvu qu’il soit docile.

Serons-nous toujours une guerre en retard ?

A juste titre, le livre de Bensaada tire la sonnette d’alarme et rejoint nos préoccupations. Pourquoi n’y a-t-il plus personne dans nos rues quand Washington déclenche une guerre, un coup d’Etat ou une autre forme d’agression ? Pourquoi le mouvement anti-guerre a-t-il disparu ?

Dans le temps, lorsque les Etats-Unis entraient en guerre ou fomentaient un coup d’Etat, les manifestations étaient fortes. Les intellectuels de la gauche européenne avaient à chaque fois le sain réflexe de se demander : où sont les intérêts économiques et stratégiques, quelles sont les classes en présence, quelles infos nous manquent dans la propagande officielle ?

Ainsi, nous étions des millions dans la rue contre la guerre du Vietnam ou le coup d’Etat au Chili. Il y eut encore une remarquable mobilisation contre la guerre d’Irak en 2003 (exceptionnelle parce que le mouvement altermondialiste s’était relancé et que Bush avait affiché un cynisme très maladroit). Mais aujourd’hui, plus rien de tout cela : les guerres impériales sont devenues « humanitaires », les coups d’Etat « démocratiques » et les valises de dollars de la CIA de la « philanthropie ». Aujourd’hui, il n’existe plus de mouvement anti-guerre et à chaque fois, le peuple de gauche est profondément divisé. Hasard ?

La question que nous pose le livre de Bensaada est donc très importante : après tant de manipulations et de médiamensonges (Irak, Palestine, Yougoslavie, Venezuela, Cuba, Bolivie, Honduras, Mali, Côte d’Ivoire, Ukraine, Zimbabwe, Erythrée, Somalie, Libye, Syrie et d’autres encore), qu’avons-nous appris ? Après la manipulation et le torpillage de la révolte du peuple égyptien et du peuple tunisien, qu’avons-nous appris ? Allons-nous, comme les dirigeants US, tirer des leçons pour faire mieux la prochaine fois ou serons-nous toujours une guerre en retard ?

La lecture d’Arabesque$ ne doit pas nous décourager. Au contraire. La manipulation des Etats-Unis repose sur le mensonge. C’est aussi son point faible : une véritable information peut servir d’antidote.

En effet, si Washington, sachant qu’une révolte arabe était inévitable, l’a neutralisée en plaçant à sa tête des marionnettes (conscientes ou non, c’est secondaire) qui n’avaient aucun programme pour résoudre les problèmes du peuple, notre alternative en découle logiquement... Pour réussir, une révolte populaire devra absolument : 1. Proposer un programme de revendications s’attaquant réellement à l’injustice et à la pauvreté. 2. Populariser sur le Net les mouvements et figures qui présentent de véritables analyses indépendantes. 3. Démasquer préventivement et en permanence les « nouveaux habits » de la CIA, ses nouvelles méthodes pour tromper et diviser les gens. Tout cela de façon internationalement coordonnée. Nous avons besoin de construire une info qui aide à résister.

Telle est justement la mission que s’est fixée notre équipe d’Investig’Action. Bien sûr, nos moyens sont forcément limités : dès que vous décidez de dire toute la vérité sur les Etats-Unis, vous pouvez oublier les valises de dollars et vous serez même diabolisé et censuré. Aussi, pour réaliser cette mission, nous ne pouvons compter que sur le soutien et la participation active de tous ceux qui recherchent la vérité. Il faut s’organiser.

Je suis convaincu que le livre d’Ahmed Bensaada vous sera d’une aide précieuse sur cette voie de la lutte sans illusions. Bonne lecture !

Michel Collon Bruxelles, octobre 2015


>> Retrouvez sur notre shop !

 Arabesque$   Arabesque$

29-arabesque-.html

|
20 octobre 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

De visage doux, toujours souriante, bien élevée, elle était par-dessus tout discrète. Vivant seule dans un simple appartement au nord de Washington, elle grimpa les échelons et devint analyste de première catégorie au Pentagone (senior analyst), spécialiste de Cuba. Elle avait accès à presque toute l’information que la communauté du renseignement avait rassemblée sur l’Ile.

Son père, d’origine porto-ricaine, était médecin dans l’armée étasunienne et cantonné en ex-Allemagne de l’Ouest. C’est donc là-bas qu’elle vint au monde. En 1979, à 22 ans, elle obtient une licence en relations internationales à l’Université de Virginie, et ensuite, une maîtrise.
En 1985, elle entra à l’Agence de Renseignement pour la Défense du Pentagone (Defense Intelligence Agency, DIA). Grâce à ses capacités, elle fut envoyée à la base aérienne de Bolling, dans l’état de Washington, où elle travailla en tant que spécialiste en recherche de renseignement. En 1992, elle devint analyste au Pentagone. Elle resta quelques temps sous un poste factice à la représentation diplomatique à La Havane afin d’« étudier » les militaires cubains. En 1998, la DIA l’envoya de nouveau dans l’Ile pour « observer » le déroulement de la visite du Pape Jean-Paul II.
De visage doux, toujours souriante, bien élevée, elle était par-dessus tout discrète. Vivant seule dans un simple appartement au nord de Washington, elle grimpa les échelons et devint analyste de première catégorie au Pentagone (senior analyst), spécialiste de Cuba. Elle avait accès à presque toute l’information que la communauté du renseignement avait rassemblée sur l’Ile.
Elle savait ce que connaissait le Département de la Défense concernant les activités militaires cubaines. De par son rang, elle était membre du très secret « groupe de travail inter-agences sur Cuba », qui rassemble les principaux analystes des agences fédérales, comme la CIA (Agence centrale de renseignement), de la Maison Blanche et du Département d’Etat.
Ana Belen Montes fut arrêtée le 21 septembre 2001. Une cour Fédérale l’accusait de « conspiration pour espionnage », et de transmettre à Cuba « des informations classifiées pour pouvoir se défendre ». Elle avait passé à plusieurs reprises le détecteur de mensonges avec succès. Sa détention eut un profond retentissement sur la communauté du renseignement de ce pays. Elle était l’espionne de plus haut rang de l’histoire des Etats-Unis. « Un des joyaux de notre couronne », déclara un général de la DIA.
Condamnée à 25 ans de prison le 16 octobre 2002, elle échappa d’un cheveu à la condamnation à mort. Elle est détenue à la prison du Federal Medical Center, FMC, située dans les installations de la base aéronavale Fort Worth, au Texas, un centre destiné aux femmes délinquantes ayant des problèmes psychiques. Elle est assujettie à un régime extrême d’isolement : elle peut seulement recevoir les visites de son père et de ses frères ; ne peut avoir de relations avec aucune détenue, ni téléphoner, ni recevoir de journaux, ni même regarder la télévision ; personne ne peut s’enquérir de sa santé. Elle n’existe qu’en tant que la prisonnière FMC 25037-016.
Avant d’entendre la sentence, elle lut un court texte dans lequel elle disait ces phrases : « Je me suis engagée dans l’activité qui m’a amenée ici car j’ai obéi à ma conscience avant d’obéir à la loi. Je considère que la politique de notre gouvernement envers Cuba est cruelle et injuste, profondément inamicale, je me suis considérée moralement obligée d’aider Cuba à se défendre contre les efforts que nous faisons pour lui imposer nos valeurs et notre système politique. Nous avons fait preuve d’intolérance et de mépris envers Cuba pendant ces quatre dernières décennies. Nous n’avons jamais respecté le droit de Cuba à définir son propre destin, ses propres idéaux d’égalité et de justice.
Je ne comprends pas comment nous pouvons continuer de lui dicter la manière dont elle doit choisir ses dirigeants, et quelles lois lui sont les plus appropriées […] Je peux seulement dire que j’ai fait ce que j’ai considéré le plus approprié pour empêcher une grande injustice. »
Traduction : Hélène Vaucelle
Source : Investig’Action
Lire aussi : Oscar Lopez Rivera, le Mandela de Notre Amérique par Alex Anfruns


>> Retrouvez sur notre shop !