۱۳۹۵ آذر ۱۸, پنجشنبه

احد اصغرنژادعاکف از سرکوبگران رژیم آخوندی در تبریز و آذربایجان


احد اصغرنژادعاکف از سرکوبگران رژیم آخوندی در تبریز و آذربایجان


احد اصغر نژاد عاکف که برابر اعترافات خودش ده ها سال در ارگان های سرکوب و شکنجه رژیم آخوندی کار کرده است از گردانندگان دانه درشت اداره کل اطلاعات استان آذربایجان شرقی است! هم اکنون احد اصغرنژاد عاکف برای پنهانکاری و پوشش دادن به پست هائی که در ارگان های سرکوب رژیم ولایت فقیه دارد در پست مشاور عالی سازمان ورزش شهرداری تبریز کار می کند!


احد اصغرنژاد عاکف فرزند اصغر اصغرنژاد عاکف از گردانندگان دانه درشت اداره کل اطلاعات استان آذربایجان شرقی است! البته کارگزاران رژیم ولایت فقیه که پست هائی این چنینی دارند برای رد گم کردن گاهی عنوان هائی پوشش دهنده را به کار می برند که در این میان احد اصغرنژاد عاکف نیز ظاهرا در پست هائی مانند سخنگو و سپس قائم مقام تیم فوتبال ماشین سازی تبریز و همچنین مشاور عالی سازمان ورزش شهرداری تبریز کار می کند! گاهی احد اصغرنژاد عاکف ادای کارشناسان ورزشی را درمی آورد و در مصاحبه هائی الکی درباره فوتبال و ورزش نق می زند، غرغر می کند، انتقاد می کند، اعتراض می کند، افشاگری می کند، گلایه می کند، پیشنهاد می دهد و ..... که همه اینها برای رد گم کردن هستند!
با این همه احد اصغرنژادعاکف در تارنگاری به نام طنین ورزش خودش آشکارا به کار در ارگان های سرکوب رژیم دژخیمان و شکنجه گران اعتراف کرده و خودش درباره خودش این چنین نوشته است:
 اهم فعالیت های انجام شده توسط وی به شرح ذیل است:
از سال ۱۳۵۸ وارد کمیته  شده و در رده های مختلف دارای مسئولیت های متعدد بوده است!
بعد از تشکیل سپاه پاسداران وارد این مجموعه شده و در رده ها و پست های مختلف دارای مسئولیت های مختلفی بوده است!
 در واحد اطلاعات و عملیات لشکر بیست و هشت روح الله به انجام وظیفه پرداخته است!
سیزده سال سال سابقه مدیریت منطقه انتظامی جلفا و مرند!
چهار سال مسئول امنیت انتظامی شهرستان تبریز!
چندین سال معاون ستاد مبارزه با مواد مخدر استان آذربایجان شرقی!
دارای مسئولیت های متعدد در رابطه با قاچاق در استان آذربایجان شرقی!
قائم مقام باشگاه ماشین سازی تبریز، مشاور عالی سازمان ورزش شهرداری تبریز و فعالیت های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و .....
اینها بخشی از پیشینه های یک کارشناس فوتبال و ورزش از زبان خودش است بی آن که آن پیشینه ها پیوندی با ورزش و فوتبال داشته باشند! و با آن که گردانندگان رژیم دژخیمان و شکنجه گران می کوشند پیشینه خود را از همگان پنهان کنند اما از دیرباز گفته اند که مشت نمونه خروار است! البته احد اصغر نژاد عاکف در این زیستنامه که خودش آن را نوشته است هرگز نگفته است که در اداره کل اطلاعات استان آذربایجان شرقی نیز کار کرده است! برای آن که برابر بخشنامه های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران اعتراف به کار در این وزارتخانه ممنوع است و کارکنان وابسته به این وزارتخانه حق ندارند در این باره چیزی بگویند و یا بنویسند مگر آن که کسی شناخته شده تر از آن باشد که نیازی به پنهان ماندن وابستگیش به وزارت اطلاعات رژیم آخوندی باشد! (مانند محمد شریعتمداری و سلمان خدادادی و .....)
در تابستان سال ۱۳۹۳ برادر احد اصغرنژاد عاکف به نام عباس اصغرنژاد عاکف به ناگهان درگذشت و این که چرا برادر احد اصغرنژاد عاکف درگذشته است هنوز روشن نیست! در مسجدی به نام مسجد میراب در کوی جمشیدآباد که یکی از بزرگترین پاتوق های دژخیمان و شکنجه گران و سرکوبگران رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه در تبریز و آذربایجان است مجلس ختم بزرگی برای درگذشت عباس اصغرنژاد عاکف برگزار شد، در آن هنگام اداره کل اطلاعات استان آذربایجان شرقی چندین اطلاعیه و اعلامیه و پارچه نوشته را برای تسلیت گوئی به در و دیوار آن مسجد چسبانده بود اما از این اعلامیه ها در بخش های دیگر تبریز چیزی دیده نمی شد! (برای پنهانکاری!) همچنین از سوی آخوند حسن روحانی رئیس جمهور رژیم ولایت فقیه نیز پیام تسلیت پر آب و تابی در این باره فرستاده شده بود که آن پیام نیز بر در و دیوار مسجد چسبانده شده بود اما این پیام تسلیت نیز با آن که از سوی حسن روحانی فرستاده شده بود نه در روزنامه های تبریز چاپ شد و نه در رادیو و تلویزیون خوانده شد! (باز هم برای پنهانکاری!)

Hossein Mohri, حسين مُهري « ايران ـ آمريکا و جهان ـ ديدگاه اسد همايون »؛

در پاسخ به بیانیه ی دادگاه ویژه روحانیت به احمد منتظری؛ من یکی ازاعضای باند سیدمهدی هاشمی هستم!
محمد شوری


نام:محمد
شهرت:شوری
شغل روزنامه نگاربیکار
من یکی ازاعضای سابق باندسیدمهدی هاشمی هستم که درتمام سالهای پس ازپیروزی انقلاب۵۷ درایران،فقط درحوزه‌ی امور فرهنگی، انتشاراتی وروزنامه نگاری فعالیت داشته ام؛ به جزسه سال فعالیت در سپاه پاسداران (ازابتدای سال۵۹ تاآخرسال۶۱)که فعالیت اجرایی همراه بافعالیت فرهنگی که آنهم فقط درحوزه جنگ بودو اصلن درمسائل داخلی هیچ نقشی نداشتم و تاالان که درخدمت شماهستم فقط یک شغل دارم وآن هم روزنامه نگاری ست؛که البته این رانیزسالهاست که  ازمن  گرفته اند وبیکارم کرده که عَمله ظلمه باشم!
دادگاه ویژه روحانیت(دادگاهی که خلاف قانون اساسی ست ووجه قانونی نداردوخودم نیز دو دفعه دراین دادگاه محکوم شده ام)دربیانیه خود در پاسخ به اظهارات احمدمنتظری(که ازاین پس چون ایشان را به خلع لباس محکوم کرده اندبجای حجت الاسلام، بایدبگوئیم مهندس احمدمنتظری)نوشته است:
«از سوی دیگر تکرار این فتنه انگیزی ها و تلاشهای منافقانه بازماندگان باند مهدی هاشمی معدوم که در پرونده سیاه شان در کنار منافقین کوردل،دستشان به خون مردم بی گناه آلوده است،حکایت از آن دارد که این اقدام درادامه نفوذ جریان نفاق و بعد ازگذشت 27 سال با هدف انتقام گیری از امام راحل (ره)  شکل گرفته و اعلام مواضع آشکار فراریان ضد انقلابِ خارج نشین  و صدور بیانیه رسمی  از سوی سازمان منافقین در حمایت آشکار از متهم طی روزهای اخیر،حکایت از اهداف پشت پرده و مشترک آنان دارد».
من که پپشت پرده‌ی خانه ام خیابانی ست که هرروز روزمره گی این مردم رامی بینیم،اما ظاهراپشت پرده شما آقایان –که  از ولایت مطلقه فقیه فربه شده-خوابشان آشفته و نازشان پرپر!!
ری شهری(همان وزیراسبق اطلاعات)درسال65،درمصاحبه ای درارتباط بادستگیری باند«مهدی هاشمی»-که سیدی اش راهم گرفتند!!-همان زمان گفت:
« حدود 40 نفردراین رابطه دستگیرشدند.که البته تعداددیگری هم بایددستگیر شوند...»حالاماچربش می کنیم سرراست 50نفر!،همه ای باند سیدمهدی ست!!
تا آنجاکه من برخی را ازدور و نزدیک می شناسم این افرادبدلیل فشارها،کلن عمل سیاسی-که ازاعمال صالحات یک مومن است ورکن رکین فعالیت  اجتماعی است-_رابوسیده اند وگذاشته اندکناروبه کاری عادی مشغولند.
این جانب نیز  بدلیل آزارواذیت های «شنود»ی وغیره وازجمله بیکارکردنم (که کارمطبوعاتی هم در ایران فقط مال یک عده خاص شده است.عده ای که فقط درچارچوبند ودرحوزه ی رانت امنیتی  هستند وازآن برخوردار.افرادی که خیلی هاشان چندشغل دارندوازجمله مثلن استادی دانشگاه وغیره..وچپ وراست هم شما شاهدانتشار هرروزه نوشته هایشان درچند روزنامه همزمان باهم درمطبوعات برای عموم هستید؛که این آقایان می خواهند«حق الناس» را ایفاکنندو«حقوق بشر»را تامین!!ا و یا فقط عده ای خاص هستند از آدم های آنطرف که باآدم های خاص این طرف در زمینه ای مختلف از جون آدمیزاد بگیر تا گربه و سگ فلان فعال حقوق حیوانات و بشر!! مصاحبه می شودو همین آقایان هم البته باواسطه وبی واسطه، آنهم بافشار و اشاره‌ی شما حقوق حقه اینجانب راضایع کرده وبه ادامه محرومیت شغلی به شما توان ویاری رسانده اند!؟وحتی کاری کرده اید که همان چندرغازی هم که گاه  گاه ازبیت مرحوم آیت الله منتظری  (آنهم بیشتردر زمان حیات خود ایشان به من کمک می شد) بافشار واشاره شما ازمن دریغ شود! تاشایدبنده عمله ظلمه شما شوم ویابروم پی کارم و دیگرننویسم وگیر سه پیچ نشوم!؟
وگرنه کدام فرد می تواند باماهی ۵۰۰هزارتومان در تهران زندگی کندکه بایدبتواندازهمین مقدارهم پس اندازکندتاسال بعدبگذاردروی رهن خانه اش؟
به اشاره همین دادگاه ویژه(وهمین آقای رازینی که می گوید پای هرحکم اعدامی راکه امضاء کرده ام افتخارمی کنم ودوبارتوسط ایشان محاکمه شده ام.)مرادرتمام این سالها،خصوصا پس ازتعطیلی روزنامه سلام -که ازمیان آنهمه کارمندوخبرنگارش فقط سراغ من آمدند ودستگیرم کردند وزندان؛-وبعدهم پس ازآزادی ازشغل اصلی ام به کمک همین افرادی که(حالا یاباتهدیدیابافشاریاتطمیع والبته به اضافه نوچه هایی که ازهمان زمان داشتندترییت می کردند وکلن الان  هرکدام یک روزنامه واسه  خودشان دارندوکلی هم سردبیرومدیرمُسئولند!!)  وادعاهاشان درزمینه حق الناس وحقوق بشروازاین حرفها،کون خرراداردپاره می کند،می خواهیدازنظرمعیشتی وامنیت بهداشتی واقتصادی ازحیز انتفاع بیاندازید.(دراین مورد پیشترهم نوشته ام به  آدرس های ذیل یادداشت رجوع شودودراین جااطاله کلام نمی کنم).
مگرمن جز انتشار چند مطلب دراین و آنجا_که آنهم باانواع حیل می خواهید مانع شوید تارویت نشود و یا منتشر شود...)چکاری کرده ام که ازسال ۶۵تاآلان بایددائم ازسوی حکومت عدل جمهوری اسلامی ایران  آزارواذیت بشوم؟(برای همه ی این ها مستنداتی هست که نمی توانید منکر شوید).
آن زمان خلاف قانون ماجزانتشارچند اعلامیه وارسال آن برای خواص و نه عوام ومردم عادی؟!که اگرمطبوعات آزادبوداحتباج به  آنکار هم نبود! چه کارخلاف به اصطلاح رایج امروز:«اقدام علیه امنیت ملی»،(که ظاهراهروقت امنیت ونشیمنگاه آقایان می سوزداین اتهام رابه همه می زنندوبرخرمرادسوار می شوند)چه اقدام ویژه ای کرده ام؟چندتاقتل درپرونده من هست؟تاهرقت تقی به توقی می خوردوهراتفاقی می افتدآنرابه باندسیدمهدی هاشمی وچندقتل که دراین پرونده هست -که همانهاراهم شماحقیتش رابه مردم نمی گوئید-وصل می کنید؟
مگرباندسیدمهدی هاشمی چندباندست که همه راهها به آن ختم می شود؟
بروبداینترنت راباجمله ی«باندسیدمهدی هاشمی»سرچ وجستجوکنیدببینیدچه مزخرفاتی وچه دروغ های شاخ داری وچه جفنگیاتی –که ازدست هم دیکته وکپی کرده اند-بخوردخلق الله می دهند؟!
آیاگذاشته اید وامنیت داده ایدکه آنهاهم بتوانندراحت حرفهایشان به سهولت  برنند؟
اماکنون  که به کمک رسانه های جمعی وشبکه های اجتماعی یک نوارآنهم نواری که مطالبش قبلن چاپ شده،خواب شماراآشفته کرده،دوباره به همان حربه قدیمی وفُسبل شده رو می آوردبد ووصلش می کنیدبه باندسیدمهدی هاشمی وچندفتل وسازمان  مجاهدین خلق؟
چرا؟
آیاافشای«مک فارلین» اینقدر«فیهاخالدون»شما را سوزانده  است که هنوز که هنوز است بخاطر آن ما را می خواهید از حیّز انتفاع بیندازید؟
اینجا وآنجاشنیده ام که گفته شده است حکم افشاکنندگان«مک فارلین» اعدام بوده است.
خُب،سید مهدی رابه جرم چند قتل و امید نجف آبادی را به جرم لواط توانستید یک اتهامی بتراشید وسمبل کنیدواعدامشان کنید؛ الباقی رابهانه ای نداشته اید،لذاتاالان باید کاری کنیدتاازهمه حقوق یک شهروند عادی هم محروم شوند...
چرا؟
چون درانتشار نوارصوتی صداهای دیگرهم هست واین صداهاتاپیش ازاین منکرآن  بوده اندکه دستشان درواقعه قتل عام سال67 آلوده است واینک که صدایشان دراخذ تاییدحکم برای قتل واعدام بیشتر ازآیت الله منتظری شنیده می شود که ایشان وخمینی رابه جنایتکاردرتاریخ موصوف می کند،حالا که بافراربه جلوبه آن افتخارمی کنید،پس از چه می ترسید که این همه وحشت وهراس خود رابااین حکم متوجه ی  احمد منتظری کرده ایدکه اتفاقا  فردی مظلوم  و دارای حُسن اخلاق اعتدال گونه(نه تندروی های باصطلاح مثل من)است؟
 به قرآن تفال زدم این آیه آمد:
وقالوا لاتخف و ولاتحزن انامنجوک واهلک
فواره چون بلند شود،سرنگون شود!
فاعتبروایااولی الابصار 
محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار بیکار)
18آذر1395
این آدرسها:
سایت تریبون زمانه[M1] :
 اسلام را از مسیراصلی منحرف کردیم! 
محمد شوری

دولت سایه ای که من می دانم قسمت ا تا ده 
محمد شوری
روزشمارمن و روزنامه سلام 
محمد شوری
اینجاک
پژواک ایران
واینجا:
اخبارروز
واینجا
گویا نیوز:
گزارشگران بدون مرز خواستار محاکمه پورمحمدی، محسنی اژه‌ای و دری نجف‌آبادی شد

 
mediaمصطفی پورمحمدی، محسنی اژه‌ای و دری نجف‌آبادی از متهمین قتل‌های زنجیره‌ای
سازمان گزارش‌گران بدون مرز که مقر آن در پاریس است، روز پنج‌شنبه هشتم دسامبر، با انتشار اطلاعیه‌ای به مناسبت هیجدهمین سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای، خواهان تعقیب قضائی آمران و عاملان این جنایات که امروز از مقامات عالی‌رتبه نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، شد.
در این اطلاعیه آمده است: "در ۱۲ آذر ۱۳۹۵ بار دیگر نیروهای انتظامی و امنیتی با خشونت از برگزاری مراسم یادمان قربانیان کشتار زنجیره‌ای روشنفکران و روزنامه‌نگاران مدافع آزادی بیان در پاییز ۱٣٧٧ جلوگیری کردند. کانون نویسندگان ایران و خانواده‌ قربانیان برگزارکنندگان این گردهم‌آیی بودند. ماموران امنیتی با خشونت شرکت کنندگان را از گورستان امام‌زاده طاهر دور کرده و شماری از اعضای کانون نویسندگان از میان ناصر زرافشان را با ضرب و شتم بازداشت کردند. بازداشت شدگان پس از چند ساعت و یا در فردای آن‌روز برای برخی، با سپردن وثیقه آزاد شدند."
این اطلاعیه با تأکید بر این که "خانواده های قربانيان این کشتار زنجيره‌ای، خواهان مجازات آمران اصلی اين جنايات شدند و اعلام کردند که برای دادخواهي به کميسيون ( شورای) حقوق بشر و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل و ديگر نهادهای بين‌المللی شکايت کرده‌اند"، اضافه کرده: "با آنکه دخالت مقامات عالی‌رتبه در کشتار‌ معلوم شده است، اما هيج اراده ای برای تعقيب قضايي آنها وجود ندارد. سه تن از اين افراد مصطفي پور محمدی وزير دادگستری کنونی، غلامحسين محسني اژه‌ای سخنگوی کنونی دستگاه قضایی، و قربانعلي دری نجف‌آبادی، وزير وقت اطلاعات و سپس دادستان کل کشور هيچگاه از تعقيب قضايي خود نگران نشدند. عاملان کشتار نیز که به حبس‌های از سه تا پانزده سال محکوم شده بودند، امروز همگی آزاد شده‌اند."
گزارشگران بدون مرز اضافه می‌کند: "یکی از کارکردهای مصونیت از مجازات، بازدارندگی وکلای مستقل در دفاع از قربانیان و خانواده‌های آنهاست. بسیاری از این وکلا خود تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند. برنده جایزه صلح نوبل شیرین عبادی، پس از فشارهای قضایی مجبور به پذیرش تبعید شد. محمد سیف‌زاده و عبدالفتاح سلطانی دو وکیل دیگر بازداشت، محاکمه و زندانی شدند. عبدالفتاح سلطانی همچنان در زندان بسر می‌برد."
ناصر زرافشان وکیل برجسته خانواده‌های قربانیان نیز به اتهام "افشای اسرار دولتی" به پنج سال زندان محکوم و زندانی شد. وی در این باره به گزارشگران بدون مرز گفته است "این پرونده به راستی پیگیری نشد، چنانکه پیشتر گفته‌ام برای نرسیدن به سطح تصمیم‌گیری پرونده از اول سلاخي شد."

گزارشگران بدون مرز تأکید می کند که تا امروز پرونده هیچ کدام از روزنامه‌نگاران کشته شده نیز در ایران چون ناشر و روزنامه‌نگار ابراهیم زال زاده، ناپدید و سپس به قتل رسیده در سال ۱۳۷۶، عکاس خبرنگار زهرا کاظمی، کشته شده در زندان اوین و در هنگام بازجویی در سال ١٣٨٢، خبرنگار آژانس فرات، آیفر سرچه، کشته شده در مرزترکیه در سال ١٣٨٤، وبلاگ‌نویس جوان امیدرضا میرصیافی، کشته شده در زندان اوین در سال ١٣٨٧ ، علیرضا افتخاری روزنامه‌نگار سابق روزنامه ابرار اقتصادی، کشته شده به هنگام تظاهرات های اعتراضی در سال ١٣٨٨ ، هاله سحابی روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان، کشته شده در مراسم خاک سپاری پدرش عزت‌الله سحابی، هدی صابر روزنامه‌نگار نشریه ایران فردا، کشته شده در زندان اوین در خرداد ١٣٩٠ و وبلاگ نویس ستار بهشتی، کشته شده در بازداشتگاه پلیس فتا در سال ١٣٩١، به شکل جدی بررسی نشده‌اند و آمران و عاملان قتل از مجازات مصون مانده‌اند.