- Background on Firing Zone 918
- Q&A on the topic on ACRI's website
- More information on ACRI's web site
Testimonies
Photos: Oren Ziv, Activestills.org, Nasser Nawaj'ah, B'Tselem
همچنان به شيوه سالهای گذشته راهمان ادامه خواهيم داد: ـ آگاه نمودن خلق ازمواضع ضد خلق! ـ ايجاد فضای دوستانه بين ديدگاههای مختلف در درون جبهه خلق ـ بدون هيچگونه گذشت و چشم پوشی درافشای مواضع گذشته و حال ضد خلق! ـ تسليم شانتاژ، تهديد ، توهين و ناسزا و۰۰۰ نخواهيم شد که اين شيوه"شاهان منحوس" و"شيخان ملعون" است.
محاسبات روسیه برای آتش بس در سوریه * Alain GRESH
درفردای اعلام آتش بس درسوریه توسط روسای جمهوری روسیه و آمریکا، ولادیمیر پوتین و باراک اوباما، فضایی تب آلود به چشم می خورد. این آتش بس که در نیمه شب شنبه ۲۷ فوریه برقرارشد، درحال حاضر به طور نسبی رعایت شده و شورای امنیت سازمان ملل نیز آن را تائید کرده است. به خلاف بدگمانی ای که درغرب به چشم می خورد، در اینجا، بدون خوشبینی مبالغه آمیز، گرایش به این باور است که چنان که رئیس جمهوری روسیه گفته: «در متوقف کردن حمام خون، گامی واقعی به پیش باشد».
| |
نويسنده Alain GRESH مسئول هيئت تحريريه لوموند ديپلماتيک و مؤلف کتاب اسراييل و فلسطين، انتشارات فايارد، پاريس ٢٠٠٢ اين کتاب به ترجمه آقای بهروز عارفی توسط انتشارات خاوران در پاريس به چاپ رسيده است. آخرين مقالات اين نويسنده: فرانسه چگونه به صورت هدف «مشروع» گروه های جهادی درآمد؟ * نزدیکی گام به گام عربستان سعودی و اخوان المسلمین آيا با ژئوپوليتيک منطقه اي جديدي روبه روهستيم؟ * برای آن که تروریسم (واقعا) پایان یابد برگردان: Shahbaz NAKHAEI شهباز نخعي |
ساختمان با ابهت «استالینی» در مرکز مسکو، که برجی بلند برآن مشرف است، مقر وزارت امور خارجه است. صبح آن روز صدها کارمند با شتاب رهسپار محل کار خود هستند. میخائیل بوگدانف، معاون وزیرامورخارجه، که به خوبی به زبان عربی تسلط دارد، گفتگوهایی را مطرح می کند که درهمان روز ولادیمیر پوتین با همتایان خود درسراسر جهان، دردرجه اول روسای کشورهای سوریه، ایران، عربستان سعودی، نخست وزیر اسرائیل و همه کسانی که کم یا بیش به پرونده سوریه علاقه دارند داشته است. بوگدانف پیشتر در تل آویو و قاهره سفیر بوده و چندین بارنیز این سمت را در دمشق داشته است. او از اکتبر ۲۰۱۴ نماینده ویژه رییس جمهوری روسیه در خاورنزدیک و آفریقا است.
به نظر او همه چیز روشن است: «برای بحران سوریه راه حل نظامی وجود ندارد»، ولی می افزاید: «ما نمی خواهیم مسایل را آسان تر از آنچه که هست وانمود کنیم؛ نیروهای بسیاری در داخل و خارج از سوریه مخالف این روند هستند و برکناررفتن زودرس بشار اسد اصرار می ورزند. اما نباید عواقب این راهبرد در لیبی و عراق را ازیاد ببریم». بوگدانف، اولویت نه فقط سیاسی را به هماهنگی با ایالات متحده می دهد: یک مرکز مشترک جمع آوری داده ها برای پیگیری آتش بس تشکیل خواهدشد تا هدف های نظامی «قابل قبول» را مشخص نموده و «گروه های تروریستی» را شناسایی کند. یکی از کارشناسان مسایل خاورنزدیک که می خواهد ناشناس بماند می گوید: «ما از مداخله شخص پوتین متعجب شدیم. او دادن امتیازهایی، به ویژه این که فقط سازمان حکومت اسلامی (داعش) و جبهه النصره تروریستی شناخته شوند را پذیرفت»، درحالی که، پیش از آن مسکو خواستار آن بود که این برچسب به گروه هایی دیگر نیز زده شود. همین منبع تاکید می کند که: «حتی نظامیان ما، که از موفقیت های هفته های اخیر غره بودند، غافلگیر شدند». اگر گروه هایی مانند احرارالشام یا جیش الاسلام، که درکنار جبهه النصره می جنگند، آتش بس را بپذیرند، چه رخ خواهد داد؟ بوگدانف پاسخ می دهد: «ما درباره سخنان و نیات آنها مطالعه خواهیم کرد» و با این حال یادآوری می کند که مسکو حضور محمد الوش، رهبر جیش الاسلام – برادر ظهران الوش، رهبر پیشین گروه که در یک بمباران روسیه کشته شد – را درمذاکرات اخیر ژنو پذیرفته است. ترازنامه مثبت مسکودر مسکو، باوربراین است که تصمیم پائیز ۲۰۱۵ جهت مداخله نظامی نقشی قاطع در گشودن صفحه ای تازه و پرهیز از تکرار سناریوی لیبی داشته که که روسیه از آن مثل لولوی سرخرمن استفاده می کند. این تصمیم که در سپتامبر توسط شخص پوتین گرفته شد، رابطه نیروها در میدان را وارونه کرد، اگرچه درآغاز به مقاومت هایی غیرمنتظره نیز برخوردنمود. یکی از رهبران بلند مرتبه حزب الله که در دسامبر ۲۰۱۵ با او در بیروت دیدار کردیم، این امر را تائید می کند: «روس ها فکر می کردند به سرعت به موفقیت های مهمی دست یابند ولی دراین کار موفق نشدند. روس ها در رویارویی با مشکلات پیش بینی نشده، عدم توانایی ارتش سوریه در بهره گیری از پوشش هوایی و داشتن روحیه، تصمیم به افزایش بمباران ها، بدون نگرانی از سرنوشت مردم غیرنظامی، گرفتند. از اواخر دسامبر وضعیت دگرگون شد و ارتش سوریه که توسط ایشان تجدید سازماندهی شده بود، به سوی حلب پیش رفت (۱)».ترازنامه انسانی این کارزار فاجعه آمیز بود، با این حال روس ها به نتایجی که انتظار داشتند دست یافتند. آنها خود را به عنوان مخاطب غیرقابل چشم پوشی در بحران به ایالات متحده تحمیل کردند و ازنقش ایرانی ها پیشی گرفتند. آنها به رژیم سوریه استحکام بخشیدند و به آن امکان دادند که در مذاکرات آینده با وضعیتی بهتر حضور یابد. آنها مدرن ترین سلاح های خود از جمله جنگنده های اس یو ۳۵ اس، تانک های تی- ۹۰ و موشک های دوربرد پرتاب شده از دریای مازندران را آزمایش کردند. هزینه این کارزار به طور نسبی محدود مانده است – حدود ۳ میلیارد دلار پیش بینی شده برای سال ۲۰۱۶ از بودجه نظامی ۴۴ میلیارد دلاری (۲). همچنین، روسیه توانست یک پایگاه نظامی مدرن در لاذقیه مستقر کند که پس از پایان اتحاد با مصر، نخستین پایگاه دایمی آن در منطقه است (۳). و سرانجام دمشق را واداشت که به تجدید سازمان ارتش بپردازد زیرا فکر می کند شاید فردا می باید به عنوان ستون فقرات حکومت سوریه به هرقیمتی حافظ یک پارچگی کشور باشد. در اینجا تاکید براین است که هرگونه راه حل سیاسی می باید برمبنای پرهیز از اقداماتی که واشنگتن درسال ۲۰۰۳ در عراق انجام داده، یعنی انحلال ارتش و حزب بعث، باشد. بوگدانف می افزاید: «و این بار آمریکایی ها با ما موافق هستند». «حرکات بد» رهبران سوریهبرای این مرحله از آتش بس دو تعبیر می توان داشت: خاک پاشیدن به چشم غربی ها برای به اشتباه انداختن ایشان و امکان پیشروی های دیگر به سوی بازپس گیری سراسر سوریه توسط بشار اسد؛ یا بیان اراده روسیه برای رفتن به سوی یک توافق مطالحه آمیز سیاسی.هنگام برگزاری یک کنفرانس سازماندهی شده توسط مرکز «والدای» در مسکودر ۲۶ و ۲۷ فوریه، که شماری از کارشناسان روس و خارجی خاور نزدیک را گردآورده بود، دیدگاه هایی متفاوت، ازجمله ازجانب روس ها، شنیده شد. یک سفیر پیشین، تصویری ستایش آمیز از رئیس جمهوری سوریه ارایه کرد و تاکید نمود که او به آسانی مجددا انتخاب خواهد شد و کشور را درآینده رهبری خواهد کرد. با این وصف، به نظر نمی آید که این موضع رسمی روسیه، که بسیار «محتاطانه تر» است باشد. یک مقام رسمی از بیم خود درمورد «حرکات بد» دولت دمشق سخن گفت. یک رویداد اخیر حال و هوای گاه تنش آلود بین دو متحد را نشان می دهد. درپی اظهارات اسد مبنی براین که هدفش بازپس گیری تمام قلمرو سوریه است، ویتالی چورکین، نماینده روسیه درسازمان ملل در ۱۸ فوریه پاسخ داد: «ما دراین بحران ازنظرسیاسی، دیپلوماتیک و نظامی خیلی جدی سرمایه گذاری کرده ایم. ازاین رو، می خواهیم که بشار اسد این را درنظر داشته باشد» و در ۲۴ فوریه، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه ماریا زاخارووا درپی اعلام مقامات سوریه درمورد برگزاری انتخابات پارلمانی در ۱۳ آوریل، گفت که مسکو اصرار دارد که در روندی سیاسی برمبنای یک قانون اساسی جدید انتخابات برگزار شود. سردادن فریاد پیروزی در دستور کار مسکو نیست. بی گمان، ارتش سوریه موفقیت هایی داشته، اما اینها به بهای ویرانگری هایی گسترده بوده است. حتی با این فرض که بشار اسد بتواند سراسر کشور را بازپس گیرد – چیزی که احتمالش کم است، و روس ها از افتادن درچاه آن سرباز می زنند -، هزینه های بازسازی، که صدها میلیارد دلار برآورد می شود، را چه کسی خواهد پرداخت؟ از اول اکتبر، پوتین در سخنان خود خطاب به دولت برای توضیح تعهد خود در سوریه تاکید کرد که: «ما به هیچ وجه قصد نداریم که به طور عمیق دردرگیری مداخله کنیم (...) مابرای مدتی محدود و تا زمانی که ارتش سوریه تهاجم ضد تروریستی خود را دنبال می کند به حمایت ازآن ادامه می دهیم». ازسوی دیگر، مسکو نمی خواهد رشته های ارتباط خود با ایالات متحده و اتحادیه اروپا را قطع کند (تحریم های اعمال شده در پی بحران اوکراین بسیار سنگین است). روسیه این را نیز می داند که از سوی کشورهای بزرگ خلیج [فارس] به ویژه عربستان سعودی، که آن را به خاطر مداخله دریمن محکوم کرده، دچار انزوا شده و می کوشد راهی برای گفتگو با آن، به ویژه – ولی نه تنها – درمورد تثبیت بهای نفت بیابد. سفر آتی اعلام شده سلطان سلمان به مسکو و امضای یک قرارداد خرید اسلحه روسی مرتب به تعویق می افتد. بدگمانی نسبت به تهراندرمورد ایران، اگرچه روابط روسیه با آن خوب است، اما یقینا «راهبردی» نیست و در مسکو پرسش هایی درمورد نیات تهران مطرح می شود. همان طور که رئیس جمهوری حسن روحانی در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۵، درحاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک دربرابر رسانه های آمریکایی می گفت: «در جنگ علیه تروریسم، ائتلافی بین ایران و روسیه وجود ندارد». یک روشنفکر ایرانی در همایش «والدای» یادآوری می کند که دکترین کشورش برپایه عدم مداخله قدرت های خارجی، از جمله روسیه، در امور کشورهای خلیج [فارس] است.فیودور لوکیانف، سردبیر نشریه «روسیه درامور جهانی» توضیح روشن تری می دهد: «برای ما کنار رفتن اسد پذیرفتنی است، برای ایران چنین نیست». او به نوبه خود، برجنبه ای اساسی از تصمیم مداخله روسیه تاکید می کند: «از بهار سال ۲۰۱۵، ما گزارش های هشدار دهنده ای از سوی سرویس های اطلاعاتی خود درمورد عزیمت داوطلبانه روس ها و اهالی آسیای مرکزی برای پیوستن به داعش دریافت می کردیم». شمار این افراد چندین هزارتن برآورد شده است. دیمیتری مدودف، نخست وزیر در اول اکتبر در تلویزیون «روسیه ۱» گفت: «ما می خواهیم مردم روسیه را دربرابر تهدید تروریستی محافظت کنیم، زیرا بهتر این است که به جای داخل، با تروریسم در خارج از کشور مبارزه شود». این استدلالی است که بسیاری از رهبران غربی از ۱۵ سال پیش می کنند، اما واقعیت تا حدی زیاد آن را نفی می کند. همه براین باورند که آینده آتش بس وابسته به کنشگران محلی است و دیگر زمان آن نیست که دو ابرقدرت بتوانند به جای متحدان خود تصمیم بگیرند. شرکت «بثینه شعبان»، مشاور [سیاسی و رسانه ای] بشار اسد در همایش و توضیح او درمورد «توطئه بیگانه» علیه یک «کشور لائیک» و «عرب» خوشبینی برانگیز نیست. یکی از رهبران مهم یک حزب فلسطینی، مستقر در دمشق، که به مسکو سفر کرده، اذعان می کند که «دولت سوریه هرگز نخواسته مذاکره کند و همه گروه های مسلح را تروریست می داند و خواهان پیروزی مطلق است». با این حال، او تاکید می کند که پس از دیدارهایش با مقامات رسمی روسیه، دریافته که آنها نمی خواهند کشورشان در باتلاق سوریه گرفتار شود. «یک تمدید ۵ ماهه، باز ۵ ماه دیگر و مداخله بی پایان». جنگ افغانستان فراموش نشده و مسکو یادآوری می کند که هیچ نیروی [زمینی] به جبهه سوریه نفرستاده است. «تزار و سلطان»با آنکه عربستان سعودی به آتش بس پیوسته و اپوزیسیون سوریه را به آن کشانده، ترکیه دراین مورد آشکارا اکراه نشان می دهد. این کشور به ویژه خواهان آن است که حزب اتحاد دموکراتیک کرد (PYD) به عنوان یک سازمان تروریستی بیرون از دایره آتش بس شناخته شود. این درحالی است که ترکیه درحال حاضر بمباران مواضع کردها در شمال سوریه را متوقف کرده است. حزب اتحاد دموکراتیک کرد (PYD)، به نوبه خود اعلام کرده که آتش بس را رعایت می کند. این حزب تنها نیرویی است که درعین حال از حمایت ایالات متحده و روسیه برخوردار است و این امر، به تصدیق نماینده حزب در مسکو، موجب فشارهایی شده که حزب از پذیرش آنها سرباز می زند. ماه گذشته، یک دفتر «مدیریت مستقل» روژاوا، که توسط حزب درشمال سوریه مستقر شده، در پایتخت روسیه گشایش یافته بر مشارکت کردهادر کنفرانس ژنو که درآغاز ماه مارس برگزار می شود اصرار می ورزد.وخامت روابط دوجانبه بین مسکو و آنکارا، پس از آن که ترکیه یک هواپیمای شکاری روسیه را در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ ساقط کرد و از عذرخواهی به خاطر آن خودداری نمود، عاملی نگران کننده برای بی ثباتی است. درگیری به خاطر خصلت های رهبران دو کشور، ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان، که گاه به عنوان «تزار و سلطان» نامیده می شوند بالاگرفت. با این حال، در تمام دوران جنگ سرد، و حتی درسال های اولیه بحران سوریه، روابط دوجانبه بین دو کشور، به رغم اختلافات، حفظ شد. اکنون ناظر بالاگرفتن جدل لفظی آشکار بین این دو هستیم. پوتین تحریم هایی علیه واردات از ترکیه اعمال کرده و قویا به هم میهنان خود توصیه نموده که به این کشور سفر نکنند. البته، استثناهایی وجود دارد. برآورد می شود که سرمایه گذاری های ترکیه در بخش ساختمان و زیر ساخت ها در روسیه، به ویژه برای تدارک جام جهانی ۲۰۱۸ حدود ۱۶ میلیارد دلار است. با این همه، رگبار ناسزاگویی از دوسو جریان دارد و نمی گذارد که شرایط مساعد برای هماهنگی در سوریه پدید آید. «برنامه جایگزین»در فردای آتش بس، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا، گفت که اگر این آتش بس شکست بخورد، می باید یک «برنامه جایگزین» برای آن درنظر گرفت ولی محتوا و حدود این برنامه را مشخص نکرد. این گفته در مسکو با سوء ظن روبرو شد و به تهدیدی غیرمستقیم برای بالاگرفتن بحران، شاید از راه کمک کارساز به «شورشیان» سوری، تعبیر گردید. با این حال، همه آگاهی دارند که اگر آتش بس و مذاکرات شکست بخورد، تشدید عملیات نظامی تنها راه حل جایگزین خواهد بود و مسکو می داند که، دراین شرایط، روسیه درمعرض این خطر خواهد بود که بهایی سنگین بپردازد.* این مقاله در سایت Orient XXI به چاپ رسیده است ۱- Cédric Mas, « La situation en Syrie au 20 février 2016 », kurultay.fr ۲- Lire Julia Joffe, « Russians tighten belts for great cause », « Financial Times, 21 février 2016. ۳- Sur ce bilan, lire sur memri.org l’analyse du journaliste Pyetr Skorobogatyi parue le 22 janvier dans le magazine Expert |
در یمن ، یک سال جنگ برای هیچ Laurent BONNEFOY | |
نويسنده Laurent BONNEFOY لوران بونفوا : دانشجوي دكتراي علوم سياسي در انستيتوي مطالعات سياسي پاريس و وابسته مركز باستان شناسي و علوم اجتماعي فرانسه در« صنعا » Cefas : Centre français d’archéologie et de sciences sociales de Sanaa آخرين مقالات اين نويسنده: بازگشت شیعیان در صحنه یمن اعتراضات یکپارچه در یمن ثبات ناپايدار در يمن، فشارهاي خارجي و تنش هاي داخلي « دوست » سعودي(ضمیمه مقاله ثبات ناپایدار در یمن.....) برگردان: Shahbaz NAKHAEI شهباز نخعي |
در شامگاه ۲۵ به ۲۶ مارس ۲۰۱۵، عربستان سعودی با کمک ائتلافی متشکل از ۱۰ کشور مسلمان دارای اکثریت سنی، عملیاتی نظامی در یمن علیه شورشیان حوثی آغاز کرد. حوثی ها که از اقلیت زیدی، یکی از شاخه های مذهب شیعه هستند، از ماه ها قبل فشاری سنگین بر قدرت حاکم اعمال می کردند، بدون آن که مستقیما عربستان سعودی را تهدید کنند (۱). هواداران آقای عبدالمالک الحوثی، رهبر جنبشی شورشی که توسط پدرش آغاز شده بود، در شکستن سازوکار موعود «بهار یمن» برای وادار کردن رئیس دولت گذار آقای «عبد ربه منصور هادی» به استعفا، نقش ایفاکرده بودند. برای این کار، جنبش حوثی با رئیس جمهوری پیشین، آقای علی عبدالله صالح، که بیش از ۳ دهه دراین مقام بود، متحد شده بود. آقای صالح در فوریه ۲۰۱۲، درپی بسیج مردمی آغاز شده در در یک سال پیش از آن، ناگزیر شده بود قدرت را ترک گوید ولی ازنظر سیاسی فعال باقی مانده بود. او با برخورداری از مصونیت، ازحوثی ها به عنوان وسیله ای برای گرفتن انتقام سقوط خود استفاده کرد.
درزمان آغاز عملیات «توفان قاطع»، حوثی ها در سپتامبر ۲۰۱۴ پایتخت، صنعا را اشغال نظامی کرده و به ویژه چندی پیش از آن کنترل عدن، شهرعمده جنوب را نیز به دست گرفته بودند. هدف اعلام شده سعودی ها و حامیان آنها، بازگرداندن آقای هادی – بنابر درخواست رسمی او – به قدرت بود. آقای هادی استعفای خود را بازپس گرفته و به ریاض پناه برده بود. مساله برسر بیرون کردن شبه نظامیان حوثی از شهرها و راندن ایشان به زادگاهشان سعده در شمال بود. این برنامه ازطریق قطعنامه ۲۲۱۶ شورای امنیت سازمان ملل از جامعه بین المللی کارت سفید گرفته بود. انگلستان، فرانسه و ایالات متحده به ائتلاف سلاح می دادند و به آنها در زمینه اطلاعات نظامی یاری می رساندند. درعرصه منطقه ای، هدف حمله مقابله با نفوذ ایران بود که در مظان اتهام قرار داشت که به وسیله حوثی ها مهره چینی می کند. به طور غیرقابل انکار، بخشی ازمردم یمن به ویژه در مناطق جنوبی که مخالف آقای الحوثی بودند، بدون آن که الزاما حامی آقای هادی باشند، از مداخله عربستان سعودی و متحدانش پشتیبانی می کردند (۲). درپایان این اولین سال جنگ، ائتلاف و حامیان محلی و بین المللی آن به بخش خیلی ناچیزی از هدف های خود دست یافته اند. با آن که آقای هادی پس از یک تبعید ۹ ماهه در ریاض به یمن بازگشته، اما در عدن محصور مانده است. این شهر بندری در ژوئیه ۲۰۱۵ توسط گروه های مسلح ضد حوثی و با کمک نیروهای ائتلاف بازپس گرفته شده، اما ثبات آن ناپایدار است. زندگی در آن با ضرب آهنگ تهدیدها و سوء قصدهای گروه های جهادی، ازجمله شاخه یمنی سازمان حکومت اسلامی (داعش) جریان دارد. به مقر دولت حمله شده و فرماندار در دسامبر ۲۰۱۵ به قتل رسیده و جانشین او نیز در ژانویه ۲۰۱۶ هدف سوء قصد قرارگرفته است. کاربرد نیروهای مسلح امارات درتامین امنیت شهر اثر محدودی داشته و بازسازی شهر همچنان یک سراب به نظر می آید. سرنوشت طائظ در قیاس با غزهاز سوی دیگر، حوثی ها صنعا – پایتخت – را با سرسختی نگهداشته اند. آنها با مقاومت مسلحانه قبایل یا مردم محلی روبرو نیستند و درگیری های زمینی درشهر و اطراف آن نادر است. آنها بی رحمانه مخالفان، روشنفکران مستقل و کنشگران اسلامی سنی را سرکوب نموده و به دستگاه امنیتی رژیم پیشین اتکا دارند. به نظرمی آید که تهاجم هوایی عربستان سعودی حمایت از ایشان دربخش شمال غربی، که تراکم جمعیت بالایی دارد و اکثریت آن زیدی است، را افزایش داده است. بنابراین، به نظرنمی آید که تلاش آقای هادی برای بازپس گیری پایتخت کار آسانی باشد.فزون براین، ائتلاف که ازماه ژوئیه به مداخله زمینی نیز پرداخته، تلفات مهمی را تحمل کرده است. در سپتامبر ۲۰۱۵، ۸۳ سرباز، که ۴۵ تن از آنها اماراتی بودند، توسط یک موشک کشته شدند. در نیمه دسامبر، حمله دیگری سبب کشته شدن ۱۵۲ تن شد. اماراتی ها و سعودی ها مزدورانی را استخدام کرده اند که عمدتا توسط شرکت امنیتی خصوصی آمریکایی «آکادمی» (بلاک واتر سابق) تامین می شود و از مبارزان محلی نیز حمایت می کنند. به رغم بمباران ها و دولت تبعیدی به رسمیت شناخته شده توسط «جامعه بین المللی»، حوثی ها همچنان یک شبه دولت را اداره می کنند. آنها تداوم کارکرد برخی نهادها مانند خدمات روادید، مرزبانی، دادگستری و دانشگاه ها را تامین می کنند. همچنین، آنها حقوق کارمندان، ازجمله بخشی از مناطق جنوب، را نیز پرداخت می نمایند. برخی شایعات، بدون آن که ارقام قابل اعتماد آنها را تائید کند، حاکی از کاهش سریع ذخایر بانک مرکزی است. طائظ، سومین شهر کشور، که از مارس ۲۰۱۵ به دست حوثی ها افتاده، بارها توسط جنگجویانی که آقای حمود المیخلفی، رئیس قبیله و حزب اسلامی «الاصلاح» «آزادسازی» آن اعلام شده است. با این حال، درحالی که حوثی ها در این شهر از حمایت خیلی کمی برخوردارند، شهر همچنان صحنه نبردهایی شدید است. شورشیان همراه با متحدان ارتشی خود شهر را دردست دارند و به این متهم هستند که مانع از رسیدن کمک های انسانی شده و روزنامه نگاران و شبه نظامیان را بازداشت می کنند. مردم طائظ، که درگیر تحریم هایی هستند که خود آنها را با غزه مقایسه می کنند، از شبکه های اجتماعی درحدی وسیع برای نشان دادن جنایات شبه نظامیان حوثی استفاده می کنند. به این ترتیب، منطق رقابتی پرتلفات حاکم شده که مانع از دیده شدن پیچیدگی درگیری و تقسیم مسئولیت بین دوطرف درگیر می شود. بنابراین، ترازنامه کارزار آغازشده توسط سعودی ها چندان درخشان نیست. راهبرد نظامی به سرعت محدودیت های خود را نشان داده، تا جایی که نیروهای حوثی حتی توانسته اند در قلمرو سعودی نفوذ کنند. در یمن، شمار قربانیان غیرنظامی ۴ هزار تن برآورد شده است. سازمان های غیردولتی درمورد خطر بروز قحطی در کشوری که ۸۰ درصد مردم آن نیاز فوری به کمک دارند و دو و نیم میلیون تن آواره شده اند، هشدار می دهند. تخریب زیرساخت ها، جاده ها و پل ها، و نیز بیمارستان ها انجام کار انسان دوستانه را بسیار دشوار می کند. نیروهای متخاصم، ازاین یا آن سو، محلی یا بیگانه، نسبت به توافق های بین المللی آشکارا ابراز بدگمانی می کنند. با آن که همه دست اندرکاران مرتکب جنایات جنگی شده اند، درگیری زیر رادار رسانه ای جریان دارد و هیچ چیز نشانگر آن نیست که آنان درصدد تجدید ارزیابی در راهبرد خود باشند. مذاکرات صلح که زیرنظر سازمان ملل در ژوئن و سپس دسامبر ۲۰۱۵ در سوئیس انجام شد، فرصت های ازدست رفته ای بود که به هیچ نتیجه ای نیانجامید. آتش بس هایی که می باید همراه این مذاکرات می بود تنها جنبه رسمی داشت و نبردهای زمینی و بمباران ها هرگز متوقف نشد. نه سعودی ها، نه هواداران آقای هادی و نه حوثی ها به نظرنمی آید که گفتگوها را جدی بگیرند. اعضای شورای امنیت تنها فشار دیپلوماتیک کمی اعمال کردند و نمایندگان طرف های مختلف، که غالبا تبعیدی هستند، تحت تاثیر تحرکات محلی قرارمی گیرند. این درگیری غالبا به عنوان جنگی نیابتی بین ریاض و تهران توصیف شده است. با این حال، درواقع، به نظرمی آید که جمهوری اسلامی خود را برکنار نگهداشته باشد وبا اکتفا به چند تحریک شفاهی و، احتمالا کمکی مالی، کمک به حوثی ها را درشمار موضوعات مرکزی دیپلوماتیک خویش نگذارده است. به موازات این امر، اعضای ائتلاف منطقه ای الزاما منافع همسانی ندارند. عربستان سعودی، امارات متحده و قطر روابطی گوناگون با رژیم پیشین آقای صالح، جنبش جدایی طلب جنوب، که ازسال های دهه ۱۹۶۰ فعال است و اخوان المسلمین داشتند. به قدرت رسیدن سلطان سلمان در ریاض، به تضعیف تهاجم علیه اخوان المسلمین که درسال ۲۰۱۳ درسطح منطقه جریان یافته بود منجرشد. برعکس، اماراتی ها به اعمال فشار براین تشکل اسلامی ادامه می دهند و درعین حال درخاک خود پذیرای آقای احمد علی صالح می شوند که در او به چشم ابزاری بالقوه می نگرند. حتی با آن که این فرزند رئیس جمهوری پیشین، درسابق مسئولیت های مهمی در نیروهای مسلح یمن داشته که متحد حوثی ها هستند. اختلافاتی نیز درمیان کشورهای عضو ائتلاف و آنهایی که قرار است درخاک یمن از ایشان پشتیبانی کنند وجود دارد. آقای هادی ومعاونش خالد بحاح چه نقشی باید داشته باشند؟ هنگامی که صنعا «آزاد» شود و مقامات «مشروع» مستقر گردند، چه نوع حکومتی باید جای آن را بگیرد؟ چنین پرسش هایی به دلیل رقابت های داخلی در مسابقه کسب قدرت و مطالبات جدایی طلبانه جنوب همچنان بی پاسخ مانده است. درگیری درفضای محلی تاحد زیادی به طور مستقل جریان دارد و ازاین رو، پایان مداخلات محلی شرط لازم، و به هیچ وجه شرط کافی، یک صلح پایدار است. با این همه، به تدریج که درگیری به درازا می کشد، اهرم های دستیابی به این هدف کمیاب می شود. انحلال حکومت، تخریب زیرساخت ها یا ازبین رفتن احزاب سیاسی، که پیشتر درامور جامعه نقشی نیرومند داشتند، نگران کننده است. این نگرانی ها جا را برای اقتصادی جنگی، بازارسیاه ناشی از کمبودها، «جنگ سالاران» و شبه نظامیان و نیز گسست هویتی و قطبی شدن خشونت آمیز بین سنی ها و شیعیان باز می کند. بی تفاوتی نسبی شورای امنیتدربرابر چنین تحولی، جنبه بین المللی یافتن مساله می تواند سازنده باشد. آیا می توان دست اندرکاران را به حال خود گذاشت تا هرطور می خواهند عمل کنند؟ ایالات متحده، انگلستان، فرانسه و دیگر اعضای اتحادیه اروپا پرونده یمن را به حال خود رها کرده و مدیریت آن را به عربستان سعودی سپرده اند. تعطیل سفارت خانه های آنها در فوریه ۲۰۱۵، در شرایطی باورناپذیر انجام شد و دیپلومات ها اسنادی بدنام کننده برای کشورشان و نیز دهها خودرو ضد گلوله در پارکینگ فرودگاه به جا گذاشتند. این امر به خصوص کمکی به درک وضعیت و جهت دهی به سیاست اعمال شده نکرده است. شماری از مخاطبان معمول دیپلومات های خارجی جانب حوثی ها را گرفته اند و این امر به ویژه درسرویس های امنیتی موجب قطع تماس ها شده است.مشروعیت حکومتی که آقای هادی، رئیس جمهوری به رسمیت شناخته شده توسط «جامعه بین المللی» آن را نمایندگی می کند، مساله ای چنان پیچیده است که موجب کاهش بیش از پیش حمایت های اساسی از او شده است. فزون براین، سیاست خارجی کشورهای غربی به شدت تحت تاثیر منافع بازرگانی است که با قراردادهای تسلیحاتی با کشورهای حاشیه خلیج [فارس] امکان مانوور این کشورها دربرابر اعضای ائتلاف کم می شود. با این حال، آنها نمی توانند ازاین چشم بپوشند که درگیری یمن تا چه حد می تواند مستقیما به نفع جهادگرانی باشد که از بی ثباتی و قطب بندی های مذهبی تغذیه می شوند (۳). همچنین، پایتخت های اروپایی نمی توانند نسبت به عواقب مهاجرتی که در ماه های آینده خود را نشان می دهد بی تفاوت بمانند (۴). دولت روسیه که مانند چین خود را ازاین درگیری کنار نگهداشته بود، می کوشد در آن نقشی تسهیل کننده و گفتگوگر ایفا کند. در فوریه ۲۰۱۶، پیش از ترک کشور، نمایندگان سفارت روسیه در صنعا چندین بار با آقای صالح دیدار کردند تا، بنابر همه شواهد، برای او یک راه خروج و برای پسرش یک نقش [در روند رویدادها] بیابند. زیر سئوال برده شدن اتحاد او با حوثی ها، می تواند درعمل سبب ایجاد تحول در رابطه نیروها شود. درشورای امنیت سازمان ملل متحد، پرونده یمن، به عنوان مثال، به اندازه مساله سوریه تنش آمیز نبوده است. این بی تفاوتی نسبی جزیی از عواملی است که چندان موجب خوشبینی نیست. با این حال، حوزه مانوور دیپلوماتیکی وجود دارد: ترغیب بیشتر به مذاکره، فشار بر طرفین متخاصم برای این که به حقوق بین المللی احترام بگذارند، سخت ترشدن مجازات های تعیین شده و حمایت اساسی از فرستاده ویژه سازمان ملل، اسمعیل اولد شیخ احمد اهل موریتانی. با آن که کلاه آبی ها، که در سال های دهه ۱۹۹۰ مد بودند دیگر مرسوم نیستند، فرستادن نیروی حافظ صلح می تواند یک راه حل باشد. این فرض قبلا، به ویژه توسط برخی از هواداران جدایی جنوب، مطرح شده است. درورای مسایل مربوط به توقف خصومت ها، از چشم انداز توسعه اقتصادی در مراحل گذار سال های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ خیلی غفلت شده است. این نقصان موجب تخریب قدرت آقای هادی و رشد محبوبیت حوثی ها، جدایی خواهان جنوب و برخی از جهادگرانی شده که در خارج از چهارچوب اساسی سیاست قراردارند. یک راهبرد کمک متوازن، نه تنها می باید قدرت های منطقه ای، بلکه کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی را نیز درگیر کند. در دراز مدت، این شکل از عملکرد بین المللی نه تنها کم هزینه تر از مداخله نظامی کنونی، که هزینه آن ۲۰۰ میلیون دلار درروز برآورد می شود، است بلکه، بی گمان کارآمدتر نیز خواهد بود. ۱- Samy Dorlian, « Les partisans d’Al-Hûthi au Yémen : de plutôt opprimés à plutôt oppresseurs », dans Anna Bozzo et Pierre-Jean Luizard (sous la dir. de), Polarisations politiques et confessionnelles. La place de l’islam dans les « transitions » arabes, Roma Tr-E Press, Rome, 2015. ۲- Cf. « Les ratés de l’opération “Tempête décisive” au Yémen », Orient XXI, 10 septembre 2015. ۳- Farea Al-Muslimi, « How Sunni-Shia sectarianism is poisoning Yemen », Carnegie Endowment for International Peace, Washington, DC, 29 décembre 2015. ۴- Helen Lackner, « Can Yemenis escape ? », Open Democracy, 11 décembre 2015. |