۱۳۹۴ شهریور ۱۴, شنبه
«خطاب به فرنگیان» از نسیم شمال ای فرنگی ما مسلمانیم جنّت مال ماست در قیامت حور و غلمان٬ ناز و نعمت مال ماست
ای فرنگی ما مسلمانیم جنّت مال ماست
در قیامت حور و غلمان٬ ناز و نعمت مال ماست
ای فرنگی اتفاق و علم و صنعت مال تو
عدل و قانون و مساوات و عدالت مال تو
نقل عالمگیری و جنگ و جدالت مال تو
ای فرنگی از شما باد آن عمارات قشنگ
افتتاح کارخانه اختراعات قشنگ
با ادب تحریر کردن آن عبارات قشنگ
جهل بیجا شور و غوغا ٬ فحش و تهمت مال ماست
خواب راحت ٬- عیش و عشرت٬ ناز و نعمت مال ماست
گر زنی بی سیم از دریا به ساحل تلگراف
گر کنی خلق٬ گرامافون و سیماتو گراف
ور نمایی بهر خود از اطلس و مخمل لحاف
سُنْدُس و استبرق اندر باغ جنت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ ناز و نعمت مال ماست
ای فرنگی کشتی جنگی دریائی ز تو
راهآهن علم طیّ الارض صحرایی ز تو
در هوا با زور زیپلن عرش پیمایی ز تو
در زمین بیماری و جهل و فلاکت مال ماست
استراحت٬ خواب راحت٬ عیش و عشرت مال ماست
اختراعات جدید و علم و صنعت مال زان تو
از زمین بر آسمان رفتن ز همت زان تو
مکتب و تشویش بر اطفال ملت زان تو
غوطه خوردن اندرین دریای ذلّت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ جهل و غفلت مال ماست
شیخ عبدالقادر از ما٬ شافعی از ما بود
مالک از ما٬ حنبل از ما٬ یافعی از ما بود
بوحنیفه٬ بو هریره٬ رافعی از ما بود
اختلاف اعتقادات جماعت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ ناز و نعمت مال ماست
شیخ از ما٬ بابی از ما٬ پطر ناپلئون ز تو
دهری از ما٬ صوفی از ما٬ کشتی و بالون ز تو
خرقه و عمامه از ما مکتب و قانون ز تو
گمشو ای احمق! مجاز از تو٬ حقیقت مال ماست
حور و غلمان٬ باغ رضوان٬ عیش و عشرت مال ماست
مال دنیا مار و گنجش رنج و راحت٬ محنتست
ای فرنگی گر از این دنیا شما را لذت است
نوش او نیشست٬ سودش درد٬ شربت ضربتست
اندر آن دنیا سرور و عیش و لذت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ ناز و نعمت مال ماست
رو منبر بارها میگفت آملاّ علی
افتتاح کارخانه اختراعات قشنگ
با ادب تحریر کردن آن عبارات قشنگ
گر زنی بی سیم از دریا به ساحل تلگراف
گر کنی خلق٬ گرامافون و سیماتو گراف
ور نمایی بهر خود از اطلس و مخمل لحاف
ای فرنگی کشتی جنگی دریائی ز تو
راهآهن علم طیّ الارض صحرایی ز تو
در هوا با زور زیپلن عرش پیمایی ز تو
اختراعات جدید و علم و صنعت مال زان تو
از زمین بر آسمان رفتن ز همت زان تو
مکتب و تشویش بر اطفال ملت زان تو
غوطه خوردن اندرین دریای ذلّت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ جهل و غفلت مال ماست
شیخ عبدالقادر از ما٬ شافعی از ما بود
مالک از ما٬ حنبل از ما٬ یافعی از ما بود
بوحنیفه٬ بو هریره٬ رافعی از ما بود
اختلاف اعتقادات جماعت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ ناز و نعمت مال ماست
شیخ از ما٬ بابی از ما٬ پطر ناپلئون ز تو
دهری از ما٬ صوفی از ما٬ کشتی و بالون ز تو
خرقه و عمامه از ما مکتب و قانون ز تو
گمشو ای احمق! مجاز از تو٬ حقیقت مال ماست
حور و غلمان٬ باغ رضوان٬ عیش و عشرت مال ماست
مال دنیا مار و گنجش رنج و راحت٬ محنتست
ای فرنگی گر از این دنیا شما را لذت است
نوش او نیشست٬ سودش درد٬ شربت ضربتست
اندر آن دنیا سرور و عیش و لذت مال ماست
رو منبر بارها میگفت آملاّ علی
رنگ قحطی کس نمیبیند به رشت و انزلی
ماهی دریا ز یکسو میوهجات جنگلی
از خط مازندران تا رشت و تربت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ ناز و نعمت مال ماست
آن شنیدستم حسین کرد با جنگ و نبرد
شد روان از اصفهان٬ هندوستان را فتح کرد
در فرنگستان کجا دارد چنین شیران مرد
رستم و گودرز یل با آن شجاعت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ ناز و نعمت مال ماست
گر چه در ظاهر مسلمانیم٬ در باطن کافریم
منکر حق٬ خصم دین٬ غافل ز روز محشریم
مال موقوفات را چون شیر مادر میخوریم
با وزیران گفتگوی رمز و خلوت مال ماست
باغ رضوان٬ حور و غلمان٬ ناز و نعمت مال ماست
گشته عالمگیر بادمجان مثال بلشویک
جوجهها بر گردن از غوره فکل بستند شیک
بر سر دیگ فسنجان میکشد یارو کشیشک
سیرکه شیره از شما ٬ این دوغ و شربت مال ماست
خواب راحت٬ استراحت٬ اسب و خلعت مال ماست
ماهی دریا ز یکسو میوهجات جنگلی
آن شنیدستم حسین کرد با جنگ و نبرد
شد روان از اصفهان٬ هندوستان را فتح کرد
در فرنگستان کجا دارد چنین شیران مرد
گر چه در ظاهر مسلمانیم٬ در باطن کافریم
منکر حق٬ خصم دین٬ غافل ز روز محشریم
مال موقوفات را چون شیر مادر میخوریم
گشته عالمگیر بادمجان مثال بلشویک
جوجهها بر گردن از غوره فکل بستند شیک
بر سر دیگ فسنجان میکشد یارو کشیشک
سید اشرفالدین گیلانی
چلبی سازی و رابطه با بيگانگان
چلبی سازی و رابطه با بيگانگان
اسماعيل نوری علا
چقدر حيرت کردم که طرفداران «روند منحوس چلبی سازی» کار را بجائی رسانده اند که خواستاری ايجاد يک آلترناتيو ملی و مستقل را عملی ناهنجار و «ناسيونال پوپوليستی» دانسته اند که از روی موضع گيری های رهبر نهضت ملی ايران گرده برداری شده است. يعنی، کار اين هواداران «چلبی سازی» به آنجا رسيده است که برای توجيه کار خود نخست بايد از روی جنازهء يادگاری های مهم همان دکتر مصدقی رد شوند که روزگاری عکس اش زينت بخش مجالس خودشان بوده است.
نقل سخنی از خانم مريم رجوی، که در گزارشی از صدای آلمان آمده بود، مبنی بر اينکه ايشان «از اعضای کنگره [ی امريکا] خواسته تا باراک اوباما را متقاعد کنند که سازمان مجاهدین را به عنوان آلترناتیوی برای دولت ایران در نظر بگیرد»(1)، و بيان اين نظر از جانب من که چنين سخنی قبح و زشتی «چلبی سازی» را از بين می برد(2)، نه تنها موجب شد تا برخی از اعضاء يا هواداران سازمان مجاهدين به صور مختلف بکوشند تا، مثلاً در مقاله ای در سايت "آفتابکاران»، نشان دهند که قصد من «جلوگيری از سرنگونی حکومت ولی فقيه» است(3) بلکه توضيح دهند که چرا اعتقاد من به وجوب و اصالت «حاکميت ملت» و «منافع ملی» و «استقلال کشور» در محاسبات و کوشش های سياسی، بر اين اساس استوار است که «...با استفاده از واژه های "ملی" و "معتقدان به استقلال" سعی شود از همان الگوهای ناسیونال پوپولیستی مصدق استفاده شود که در اذهان بخشی از مردم هنوز باقی مانده است. و باین شکل "ملی" یا "بیگانه" را ملاک سنجش خواننده قرار دهد. یعنی اگر جهان برای اسلام سیاسی از قطب اسلام و قطب غیر اسلام تشکیل شده است، جهان نوری علا جهان "ملی" و "بیگانه" است. در این دو جهان تصمیم ها نه بر اساس "فایده" و یا "زیان" یک تصمیم، بلکه بر اساس خودی و غیر خودی ارزش گزاری می شوند»(4).
اما، به نظر من، اينگونه احتجاج ها قدمی بلند تر به سوی زدودن کامل قباحت و زشتی از پديدهء «چلبی سازی» بوده و به تحقير قطعی خواستاری حفظ «استقلال کشور» و توجه به «منافع ملی» می انجامد؛ يعنی همان اصولی که در گذشته، لااقل به زبان، و اغلب نه در عمل، مورد توافق مجاهدين و شورای مقاومت ملی آنان نيز بوده است.
می خواهم بگويم که اينگونه اظهارات، در واقع، مشروعيت بخشيدن صريح به جريان «چلبی سازی» است و چقدر حيرت کردم که طرفداران اين «روند منحوس» کار را بجائی رسانده اند که خواستاری ايجاد يک آلترناتيو ملی و مستقل را عملی ناهنجار و «ناسيونال پوپوليستی» دانسته اند که از روی موضع گيری های رهبر نهضت ملی ايران گرده برداری شده است! يعنی، کار اين هواداران «چلبی سازی» به آنجا کشيده است که برای توجيه سخن خود نخست بايد از روی جنازهء يادگاری های مهم همان دکتر مصدقی رد شوند که روزگاری عکس اش زينت بخش مجالس شان بود.
وقتی که عبارت «حفظ منافع ملی» هرگز از دهان دولتمردان و اهل سياست کشورهای ديگر نمی افتد، براستی آيا عجيب نيست که در بين ما جماعتی پيدا شوند که سخن گفتن از اين «منافع» را عين «عوام گرائی ملت مدارانه» (ناسيونال پوپوليسم) بدانند؟ آيا فقط ما ايرانی ها و جهان سومی های سابق و لاحقيم که «برای پرهيز از عوامفريبی» بايد دست از فکر کردن به «استقلال» و «حفظ منافع ملی» کشور خود شسته و برای داوطلبان «چلبی شدن» کف بزنيم؟
***
شايد هم ما هنوز در مورد مقدمات و عواقب «چلبی سازی» دچار سوء تفاهم هستيم. نويسندهء محترمی که مرا به جرم پيروی از «ناسيونال پوپوليسم مصدقی» متهم می کند، در اثبات سخن خود مثال هم می آورد و می نويسد: «طبق تقسیم بندی ِ [نوری علا]، در آلمان فدرال، اولین صدر اعظم آن، کنراد آدنائر، چلبی محسوب می شود و سرنگونی آدلف هیتلر هم غیر ملی تلقی می شود. یا اینکه حکومت کرهء جنوبی "دست نشانده" شناخته می شود، یعنی همان چیزی که به ادعای او باعث مخالفت مردم می شود و خیلی هم قباحت دارد. ولی آیا واقعن سرنگونی هیتلر به ضد منافع ملی آلمان بود؟ و یا آیا مردم کره جنوبی در رهبران خود قباحت دست نشاندگی می بینند؟»
می بينيد که چگونه می توان، با آوردن اينگونه مثال های مع الفارق، «چلبی سازی» را توجيه کرد و به آن حقانيت بخشيد؟ آيا توجه داريد که نويسنده، بی اعتناء به آن وضعيت بين المللی که در ميانهء يک جنگ خانمانسوز جهانی ظهور کرده و، در اتحاد کشورهای کمونيستی و سرمايه داری، «منافع بشريت» را فراتر از «منافع ملی همهء کشورها» قرار داده بود از يکسو، و حمله به يک کشور برای بقدرت رساندن «حکومتی عروسکی»، از سوی ديگر، تفاوتی قائل نيست؟ و همچنين آيا نبايد توجه کنيم که نويسنده نيز به اين واقعيت اساسی توجه دارد که بين «چلبی سازی» و «جنگ» رابطه ای مستقيم وجود دارد و چلبی ها تنها و تنها می توانند با ايستادن بر تانک های مهاجم به يک کشور به قدرت برسند؟ و آنگاه توصيه می کند که، بجای حمله به چلبی سازی، بايد به سود و زيان اين کار فکر کنيم؟!
درست است که حکومت فعلی ايران حکومتی نامردمی، نامنتخب، جنايت پيشه و اشغالگر مصادر قدرت است اما اين همه صفات رذيله نمی توانند، به جای جلب حمايت بين المللی از اپوزيسيون سکولار دموکرات اين حکومت، آنان را به چلبی سازی، و تهاجم ِ ويرانگر ِ پی آمد آن، دعوت کنند؛ و هر فرد وطن دوستی بايد به راه هائی بيانديشد که بتوان جلوی چنين پيش آمدی را گرفت. اما اين واقعيات، همانگونه که توضيح خواهم داد، ربطی به روند چلبی سازی ندارد.
***
هفتهء پيش، در يک گفتگوی تلويزيونی، من در برابر اين پرسش قرار گرفتم که اصلاً تعريف «چلبی سازی» چيست؟ و همين پرسش، که از مبهم بودن تعريف اين اصطلاح در نزد خيلی ها حکايت می کرد، مرا وا می دارد تا در اين مطلب، موضوع را، بخصوص در ارتباط با اظهار نظرهای بالا، روشن تر بيان کنم. و از آنجا که نويسندهء چلبی دوست ِ مقاله در موردم گفته است که جهان من «جهان "ملی" و "بیگانه" است و در این دو جهان تصمیم ها نه بر اساس "فایده و یا زیان یک تصمیم" بلکه بر اساس خودی و غیر خودی ارزش گزاری می شوند» کمی در مورد اين دوگانهء «ملی و بيگانه» توضيح دهم.
در مرحلهء نخست بايد بگويم که«چلبی ها»، در نسبت با آنچه در داخل مرزهای يک «کشور ـ ملت» اتفاق می افتد، ساخته و پرداخته های دولت های «خارجی» محسوب می شوند. ما در فارسی علاوه بر واژهء «خارجی» واژهء «بيگانه» را هم در برابر واژهء alien گذاشته ايم، يعنی کسی که دارای تابعيت کشور ما نيست و در همين راستا، در برابر آن، از تعبير «شهروند» citizen استفاده می کنيم که در آن معنای «يگانه در برابر بيگانه» نيز نهفته است. واژهء «ملی» هم که از مفهوم «ملت» گرفته شده به امری اطلاق می شوند که به کليهء شهروندان يک کشور مربوط باشد. «منافع ملی» يعنی منافع ملت يا شهروندان يک کشور. و وظيفهء هر دولت منتخب ملت نيز حفظ «منافع ملی» است در رابطه با جهان بيرون از آن کشور. در واقع، امروز همگان می پذيرند که اولويت سياست خارجی هر دولتی «حفظ منافع ملی» کشور خود در برابر مطامع ديگران (بيگانه گان) است و اقدام هر حکومت و دولتی عليه اين منافع از نظر قوانين هر «کشور ـ ملت» حکم «خيانت» را داشته و اشد مجازات را بر می انگيزد.
نيز می دانيم که هر کشوری، در رابطه با کشورهای ديگر، می کوشد تا منافع ملی خود را حفظ و به حداکثر برساند. حتی می توان گفت که واژه هائی همچون استعمار colonialism و امپرياليسم تنها در رابطه با مفهوم «منافع ملی» معنا دارند و اگر چنين نبود همهء مبارزات صد و چند سالهء ملت ها برای رهائی از يوغ استعمار و امپرياليسم (چه از نوع غربی و چه به سياق شرقی اش) اموری بيهوده و مضر و بی فايده محسوب می شدند.
حال تصور کنيم که کشوری حکومت حاکم بر کشور ديگر را «نمی پسندد» و گروهی يا شخصی به نام «چلبی» را بر می گزيند تا، پس از ساقط شدن حکومت آن کشور از طريق حملهء نظامی يا کودتای فرمايشی، به داخل آن کشور رفته و رياست دولت آن را تحت نظر مقامات کشور مهاجم بر عهده گيرند. به اين عمل «چلبی سازی» و «چلبی کاری» گفته می شود و، پس، «چلبی سازی»، چه بخواهيم و چه نه، همواره به دست کشورهای ديگر (بيگانه گان) و عليه يک کشور خاص انجام می شود و همواره نيز اين کار مقدمهء کودتا و يا تجاوز نظامی به اين کشور بمنظور برانداختن حکومت آن است؛ چه آن حکومت را مردم انتخاب کرده باشند و چه بر آنها تحميل شده باشد.
نويسندهء محترم اعتراض نامه به من می گويد: «جهان نوری علا جهان "ملی" و "بیگانه" است. در این دو جهان تصمیم ها نه بر اساس "فایده و یا زیان یک تصمیم" بلکه بر اساس خودی و غیر خودی ارزش گزاری می شوند» و من می خواهم بگويم که نويسنده در مورد «جهان من» کاملاً درست تشخيص داده است و من معتقدم تا زمانی که مرز و کشور و حاکميت و ملتی در جهان وجود دارد، اين دو مفهوم نيز واقعاً وجود دارند و صادق اند.
اما اينکه کسی بخواهد، بجای آن دو مفهوم متضاد ِ «يگانه و بيگانه»، دوگانه ای همچون «فايده و زيان» را بنشاند، و در مورد اينکه تهاجم کشوری به کشور ديگر را بايد بر اساس فايده و زيان اش سنجيد، کمال بی وطنی و خيانت کاری است. توجه کنيد که من اين کلمات را پس از واژهء «تهاجم» آورده ام چرا که، همانگونه که ديديم، «چلبی سازی» مقدمهء «تهاجم» است و مهاجم همواره جايگزينی را برای آن حکومتی که سرنگون می کند ـ چه آن حکومت «ملی» باشد و چه عدوانی و غير منتخب، چه دموکرات و چه سرکوبگر و يکه خواه ـ در نظر می گيرد.
از نظر من، بکار بردن معيار دوگانهء «سود و زيان» نه تنها معنای اين دو واژه را بصورتی نسبی و شرطی مطرح می کند و می توان پرسيد که «به سود کی و زيان کی؟»، بلکه راه را بر هر گونه خيانتی می گشايد. البته اگر نويسندهء محترم از «سود و زيان ملی» (که چيزی جز شناخت «منافع ملی» نيست) سخن گفته بود قضيه شکل ديگری بخود می گرفت و اختلاف از ميان بر می خواست؛ اما از آنجا که حملهء نويسنده به من بر اساس نفی هر امر «ملی» فرمولبندی شده، نويسنده ناچار است از طريق توصيف عبارت «منافع ملی» همچون امری «عوام مدارانه» (يا پوپوليستی) به نفی باور من بر خيزد. به عبارت ديگر، نويسنده ابتدا مفهوم «ملت» را به مفهوم «عوام» تقليل می دهد و سپس اعتقاد به منافع ملتی (يا ملی) را امری عوام گرايانه ارزيابی می کند. او حتی يک گام بلند تر نيز برداشته و «ناسيوناليسم» را نيز همچون يک دشنام بکار گرفته و دکتر محمد مصدق را نيز از اين دشنام خود مستثنی نمی کند، حال آنکه ناسيوناليسم، در معنای «ملت مداری» اش امری شريف و انسانی و حقوق بشری است و ربطی به شوونيسمی که می کوشد تحت نام ناسيوناليسم عمل کند ندارد(5).
باری، گناه من آن است که گفته ام اين آقای اوباما نيست که می تواند آلترناتيو حکومت منحوس فعلی را تعيين می کند بلکه آلترناتيو واقعی اين حکومت تشکيلاتی است که در عمل نشان دهد که مردم يا ملت ايران از آن حرف شنوی دارند. اين امر ربطی هم به عدم امکان انجام انتخابات آزاد در ايران استبداد زده ندارد و به نوع کنش و واکنش مردم در روزی که عليه حکومت بر می خيزند و از طرق مختلف برای سرنگونی اش می کوشند مربوط می شود.
در اين رابطه، استدلال دوست مجاهدی که درخواست خانم رجوی را مشروع يا برحق می داند نيز جالب است، آنجا که می نويسد: «آقای نوری علاء بدرستی منشاء حقانیت هرگونه آلترناتیو را... تکیه به مردم می دانند اما سوال اینجاست چگونه مجاهدین در طی سی و اندی سال در دل شدیدترین سرکوب ها پایدار مانده و، بنا به گفتهء آقای نوری علاء، انسجام تشکیلاتی خود را حفظ کردند و به مبارزهء خود در حین گریز دیگر جریانات و افراد از صحنه، ادامه دادند جز اینکه به چشمه لایزال مردم وصل باشند؟ این نه در حرف و ادعا بلکه واقعیتی برخاسته از بطن مبارزه ای است که در داخل ایران جریان داشته و از دورترین نقطهء کشور شروع شده و در اقصی نقاط جهان تکثیر می گردد. اگر نبودند شهدایی همچون علی صارمی و جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی و محسن دکمه چی که هر کدام شیر آهن کوه مردی بودند که شکنجه گاه های رژیم از سال 60 را یک به یک درنوردیده و در وفای به عهد و پیمان به جاودانه فروغ های آزادی از بند رژیم فاشیسم مذهبی پیوستند و یا زندانیانی همچون دکتر سعید ماسوری، کبری امیرخیزی، فرح فرحان، محمد امیرخیزی و علی معزی و غلامرضا خسروی ارژنگ داوودی و ماشاالله حائری و صدها زندانی مقاوم دیگر که همچنان سرافرازانه به مقاومت ادامه می دهند، مسلماً دیدارهای دیپلماتیک هیچ ضرورتی نداشت و از هیچگونه اعتباری برخوردار نبود.»
اينگونه استدلال اساساً بر بنياد عدم درک «صورت مسئله» ساخته می شود. حرف من اين نيست که مجاهدين آلترناتيو نيستند و يا نبايد باشند، حرف من اين است که اين آلترناتيو را مردم ايران بايد به رسميت بشناسند و نه آقای اوباما. شما می گوئيد بخاطر کشتگان يا شهدای خود دارای مشروعيت هستيد؟ من می گويم اگر چنين است چرا اعلام نمی کنيد که طرفداران تان مبارزات علنی خود را آغاز کنند؛ و يا چرا در سراسر آنچه جنبش سبز نام گرفت کسی رهبران شما و سازمان شما را به ياد نياورد اما از «جمهوری ايرانی» و از «جانم فدای ايران» (که لابد اينها هم شعارهائی عوام گرايانه هستند) شعار ساخته شد؟
می خواهم بگويم که هيچ سازمانی نمی تواند مشروعيت خود برای آلترناتيو بودن را با شمارش قربانيانی که داده آغاز کند. آلترناتيو دو منبع حقانيت بيش ندارد: يا حکومت های بيگانه آن را به عنوان آلترناتيو برسميت می شناسند و از آن در کار «چلبی سازی» سود می برند، و يا مردم در واکنش خود نسبت به هدايت های آن، واکنش مثبت نشان می دهند. آلترناتيو انحلال طلب و برانداز يک حکومت سرکوبگر از دل صندوق رأی بيرون نمی آيد بلکه با قدم های استوار مردمان يک سرزمين به رسميت شناخته می شود.
***
اما نکتهء ديگری هم هست که نمی توانم آن را ناگفته رها کنم. دو منشاء حقانيتی که گفتم با هم منافاتی ندارند اما منشاء پذيرش مردم بر منشاء برسميت شناخته شدن از جانب بيگانگان تقدم دارد و اين نکته ای است که در اين مناظره مغفول مانده است.
نويسندهء سايت «آفتابکاران» می گويد: «بر خلاف نظر آقای نوری علا، باید یادآور شد که "آلترناتیو شورای ملی مقاومت" با برنامه مشخص از پایگاه های مقاومت ایران و از دل توده های مردم و از میان بهترین فرزندان آنان سرچشمه گرفته و حقانیت و مشروعیت خود را تماماً از مبارزهء مردم ایران و بهترین فرزندان آنها در ارتش آزادیبخش ملی ایران و رنج و شکنج اسرا و زندانیان سیاسی و شهدا کسب نموده است و این واقعیتی است که هر ناظر بی طرفی به آن شهادت می دهد. آلترناتیو شورای ملی مقاومت، برای کسب حمایت این یا آن دولتمرد خارجی بدنبال مشروعیت نیست و دقیقاً تمامی اینها از ذهنیت آقای نوری علاء که از صحنهء مبارزه و الزامات و شرایط حاکم بر آن به دور است، نشات می گیرد».
و من در اين سخنان، و مقايسهء آنها با درخواست خانم رجوی، تضادی سهل انگارانه می بينم. اگر شورای ملی مقاومت مجاهدين هم اکنون «آلترناتيو» حکومت اسلامی است در آن صورت حق چنين بايد باشد که آقای اوباما از اين آلترناتيو تقاضای مذاکره کند و ببيند که اين «نمايندهء بهترين فرزندان ايران» چه برنامه ای دارد و در آينده ای که بر مسند قدرت می نشيند با «منافع ملی امريکا» چه خواهد کرد تا، اگر حداقل ضرری برای آن منافع نداشت، به حمايت از آن اقدام کند؛ نه اينکه اين «نماينده» با يک جملهء افشاگر آبروی بهترين فرزندان ايران را که در شکنجه گاه ها و ميادين تير و اعدام جان فدا کرده اند به پای چنين تقاضائی بريزد که «اوباما او را آلترناتيو حکومت فعلی» بداند.
من نه منکر ضرورت مذاکره با بيگانگان هستم و نه معترض به کوشش برای کسب حمايت معنوی و حتی مادی آنان. اما اين کار در صورتی حقانيت دارد که نهاد سياسی مورد نظر «آلترناتيو بودن» خود را نه بر اساس تعداد کشتگان خويش که بر اساس شواهد آشکار حمايت و حرف شنوی مردم از خود بجهانيان ثابت کند. چنين آلترناتيوی هم حق و هم «مأموريت ملی» خواهد داشت که بيشترين نيروها را در سطح جهانی به حمايت از خود بخواند و جلب کند. بی اين «مأموريت ملی و عملی» نهاد مدعی آلترناتيو بودن گام به گام به دالان تاريک «چلبی سازی» پا می نهد تا از آن سوی دالان، در قامت يک «چلبی» تمام عيار، آمادهء سوار شدن بر تانک های بيگانه شود چرا که چلبی سازی همواره مقدمهء تهاجم و جنگ است و لاغير.
1. و 2. نگاه کنيد به مقالهء «آلترناتيو يا چلبی سازی، مسئله اين است» در سايت پويشگران، مورخ هشتم مارس 2013
3. مقالهء آقای عليرضا يعقوبی در سايت آفتابکاران:
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=2887
4. مقالهء خانم يا آقای هـ. جهانشاهی در سايت «ايروون»
http://iroon.com/irtn/blog/1117/
5. ن.ک. به مقاله ای با عنوان «ناسيوناليسم افراطی چه صيغه ای است؟» در سايت پويشگران مورخ دوم نوامبر 2007.
بولتن خبری انجمن همبستگی فرانسه-فلسطین ویژه غزه – شماره ۱،
بولتن خبری انجمن همبستگی فرانسه-فلسطین
ویژه غزه – شماره ۱، مارس ۲۰۱۵
همگان، از جمله دولت های سراسر جهان همصدا می گویند که پس از کشتار مردم نوار غزه به دست ارتش اسرائیل، پس از بسیج فوق العاده مردم فرانسه و جهان، نباید چیزی مثل گذشته باشد. امضاکنندگان قدرتمند کنوانسیون های ژنو و نیز رای مثبت فرانسه در ۱۷ دسامبر گذشته، مسئولیت قدرت اشغالگر را رسما تایید کرده اند. در گذشته نیز، قطع نامه ۱۸۶۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد، – ژانویه ۲۰۰۹- بر «لزوم اتخاذ تصمیمات ضروری به منظورعبور دائمی و منظم افراد و نیز کالا از گذرگاه های غزه تاکید می کرد».
اما، با وجود این، مردم غزه همچنان در محاصره و تحریم به سر می برند. و این وضع زندگی را بر آنان غیرممکن ساخته و اقتصاد غزه را به نابودی می کشاند. از رفت و آمد مردم از جمله برای معالجه یا گذراندن امتحان در خارج و دیدار خانواده های شان جلوگیری می کنند. با این همه وعده های دهن پرکن قدرت های بزرگ برای بازسازی غزه، با فقدان آشکار اراده سیاسی جهت مقابله با اقدامات و شرایط غیرقابل تحمل که اسرائیل اشغالگر اعمال می کند، مواجه می شود. درحالی که اجرای مصالحه ی میان فلسطینی ها در غزه با موانع غیرقابل عبور روبروست. ما در ۲۰ فوریه جاری، در اطلاعیه ای بر آن انگشت گذاشته ایم.
نوار غزه بخش لاینفکی از فلسطین است. چه در غزه و چه در کرانه باختری و بیت المقدس، بدون پایان بخشیدن به اشغال و تحقق حقوق ملی خلق فلسیطن، هیچ راه حل دیگری وجود ندارد.
البته، غزه شرایط ویژه نیز دارد، چرا که در سال های اخیر، از تعداد افرادی که می توانند به آن نقطه مسافرت کنند، کاسته شده است. مبارزان بسیاری، در فرصت های گوناگون توانسته اند که در کرانه باختری و بیت المقدس کارزار به راه اندازند، اما تعداد کسانی که موفق به ایجاد پیوندهای ماندگار با اهالی و سازمان های نوار غزه شده اند، بسیار کمتر است.
هیئت حاکمه اسرائیل دو هدف را در غزه دنبال می کند:
بر دامنه تفرقه در میان فلسطینی ها بیافزاید و غزه را به فراموشی بسپارد. وظیفه ماست که تلاش کنیم تا پیکار برای حقوق فلسطینیان غزه همچنان از درجه اول اهمیت برخوردار باشد. برماست اوضاع وحشتناکی را که اهالی غزه تحمل می کنند، بازتاب داده و قدرت زندگی فرهنگی، آموزشی و تعاون آن را نشان داده و بر کارزار جهت توقف خفقان ننگین این جمعیت بیافزائیم. وظیفه ماست که با اعمال فشار بر دولت هایمان، ان ها را وادار به واکنش کنیم.
هدف از انتشار این بولتن خبری، عمل به این وظیفه است.
«انجمن همبستگی فرانسه-فلسطین»
اوضاع غیرقابل تحمل
پس از کشتارهای اسرائیل و ویرانی هائی که تجاوز این کشور در تابستان گذشته در نوار غزه ببار آورد، هیچ چیز در این ناحیه حل نشده است. مردم غزه در زیر باران و سرما، زمستان سختی را می گذرانند.
بیش از صدهزار نفر از مردم غزه خانه های شان را ازدست داده اند. شش ماه پس از این تهاجم، بخش بزرگی از اهالی هنوز در مدارس «بخش پناهندگان سازمان ملل» یا سرپناه های موقتی و چادرهای برپاشده درکنار ویرانه های خانه شان زندگی می کنند. شرایط زندگی بی نهایت طاقت فرساست و خانواده هائی که همه چیزشان را از دست داده اند، در اثر توفان موسوم به هُدا در اوایل ژانویه که با باران های سیل آسا و هوای سرد همراه بود، رنج فراوان کشیدند: چهار کودک نوزاد در اثر سرما جان خود را ازدست دادند.
در هر روز، بین ۱۲ تا ۱۸ ساعت، برق قطع می شود. مردم با قحطی شدید گاز آشپزخانه رویرویند. در زمان نیاز وافر به سوخت، درمدت ده روز، فقط چهل تن گاز به غزه حمل شد، در حالی که به بیش از سیصد تن نیاز بود. سیصدهزار نفر از مردم غزه به آب آشامیدنی و خدمات تصفیه آب دسترسی ندارند. تازه، برای ۹۵ درصد از افرادی که به آب شیر دسترسی دارند، این آب به خاطر آلودگی قابل استفاده نیست.
ویرانی های گسترده که تحریم و محاصره را نیز باید بر آن افزود، موجب افزایش بیکاری شده و میزان آن به رقم سرسام آور ۷۵درصد رسیده که در میان جوانان کمتر از سی سال، از این هم بالاتر است. کارخانه ها نابود، ۷۵ درصد دام ها تلف شده و ۱۷هزار هکتار از زمین های زراعتی ویران شده اند.
شکست بازسازی
در کنفرانس داوطلبان کمک مالی به بازسازی غزه در قاهره، قول پرداخت ۵ میلیارد و ۴۵۰ میلیلون دلار داده شده بود. بر طبق پیشنهاد رابرت سری، هماهنگ کننده سازمان ملل برای روند صلح در خاورمیانه و توافق اسرائیل قرارشده بود که موسسات وابسته به سازمان ملل متحد، بر استفاده از مواد ساختمانی که وارد غزه می شوند، نظارت کنند تا مطمئن شوند که این کمک ها به منظور مقاصد نظامی صرف نمی شوند و گزارش آن را نیز به مقامات اشغالگر اسرائیلی بدهند. این استدلالات امنیتی سبب کُند شدن ورود مواد ساختمانی ، همدستی غیرقابل قبول سازمان ملل با نیروی اشغالگر و تجارت پرسود برای شرکت های مواد ساختمانی اسرائیل می شود.
امجد سحاوه، مدیر شبکه موسسات غیردولتی (اِن جی او های) فلسطینی یادآوری می کند که «این روش روند بازسازی را به صورت شدیدی کند می کند. او استدلال می کند که امنیت اسرائیل را نمی توان به ضرر نیازها و حقوق فلسطینی ها تضمین کرد. سرانجام، این وضع تحریم و محاصره را توجیه می کند در حالی که با حقوق بین الملل متناقض است.»
او از سازمان ملل می خو.اهد که «لغو کامل محاصره را به دست آورده و مسئولیت های قدرت اشغالگر را به اسرائیل یادآوری کند.»
بحران مالی بخش پناهندگان سازمان ملل متحد
از میان پنجاه کشوری که قول کمک داده بودند، نادر کشورهائی به وعده خود عمل کردند. رابرت ترنر، مدیر بخش پناهندگان سازمان ملل UNWRA، تایید کرد که این آژانس فقط ۱۳۵ میلیون دلار دریافت کرده است، و در نتیجه اخیرا مجبور شده برنامه کمک به اهالی را معلق کند. در آن زمان، ۶۰ هزار خانواده برای تعمیر خانه های شان یا اجاره مسکن، از بخش پناهندگان سازمان ملل کمک دریافت می کردند. آژانس با تقاضای اضطراری کمک مالی توانست ۹۱ میلیون دلار برای سه ماهه اول کمک جمع آوری کند. این اژانس در مورد بی ثباتی این ناحیه در محاصره که از فقر و بیکاری سخت آسیب دیده هشدار داد.
اسرائیل در کار کمیسیون بررسی سازمان ملل اخلال می کند
سازمان ملل در اثر حملات اسرائیل، مجبور شد پروفسورکانادائی میلیام شاباس را شتاب زده با مری مک گووان دیویس، دادستان پیشین نیویورک جایگزین کند. ویلیام شاباس در اثر حمله های ناروای اسرائیل ترجیح داد استعفا دهد.
برای فلسطینیان، ارائه این گزارش فقط مرحله ای برای محاکمه رهبران اسرائیل در دیوان جنائی بین المللی است که در مورد بررسی جنایت در غزه به تازگی کشوده شده است.
سه ویدئو از غزه
از تلی سنگ، سالن رقص بسازیم
«برای ایجاد یک سالن رقص برای کودکان در شمال شرقی غزه به ما کمک مالی کنید. آینده کودکان برای ما و جهان اهمیت دارد. با کمک مالی، سنگی بر روی سنگ امید بگذارید».
داستان گروهی از جوانان که در شرایط زیستی ویران، شادابی فوق العاده نشان می هد، بر روی نواری ضبط شده است که از طریق انجمن ماف می توانید تهیه کنید. این جوانان پرتلاش درصدد ایجاد مرکز هنر رقص در شمال غزه نیز هستند.
غزه را نجات دهید
غزه،۸ فوریه ۲۰۱۵ – دانشجویان دانشگاه غزه در یک کنفرانس مطبوعاتی با شرکت رسانه های مختلف به چند زبان (فرانسه/، انگلیسی، عربی و ترکی) پیامی به جهانیان فرستادند. آن ها در این پیام خواستار پایان دادن به محاصره نوار غزه شدند. انان همچنین خواستار گشایش گذرگاه دریائی امن و بندرغزه شدند تا اهالی غزه بتوانند بدون مداخله اسرائیل و مصر، با خارج ارتباط پیدا کنند.
نقاشی های بانکسکی بر روی ویرانه های غزه
بانکسکی، گرافیست مشهور و از جمله در آمریکا، توانست به غزه سفر کند. ارمغان او از این دیدار، ویدئوئی بود پر معنا: گربه ای بر روی بقایای یک دیوار. از او دلیل این انتخاب را پرسیدند، پاسخ داد: «چرا؟ ابتدا می خواستم برای بازتاب ویرانی های غزه، تصویر آن ها را در صفحه فیس بوک خودم بیاورم، اما دیدم مردم به عکس های بچه گربه بیشتر توجه می کنند!!!»
زیر ذره بین
محاصره غزه، سیاست استعماری دراز مدت
دولت اسرائیل در سال ۲۰۰۶ و پس از انتخابات فلسطین، محاصره اقتصادی غزه را به اجرا درآورد. در این انتخابات دموکراتیک و شفاف، حماس پیروز شد. هدف این سیاست جداکردن غزه از بقیه فلسطین است تا از اجرای هر طرح ملی فلسطینی جلوگیری کند (هم چون ادامه مستعمره سازی در بیت المقدس شرقی). دولت اسرائیل این سیاست را از اوایل دهه ۱۹۹۰ به کاربست و پس از انتفاضه دوم بدان شتاب داد. کلیه مرزهای غزه تحت کنترل اسرائیل و مصر (در جنوب) است.
استمرار سرزمینی با کرانه باختری با نقض آشکار قراردادهای اسلو هرگز عملی نشد و بندر غزه هرگز ساخته نشد. فرودگاه غزه در سال ۲۰۰۲ به کلی ویران گشت. تردد و مبادله کالاهای بازرگانی غیرممکن شده و اقتصاد نوار غزه متلاشی شده و از رمق افتاد.
در این دوره، سه تجاوز نظامی بااهمیت علیه غزه صورت گرفت و این سرزمین را به ویرانه ای بدل ساخت. صنعت آن به کلی نابود شد، ماهیگیری و کشاورزی عملا غیرممکن است زیرا حملات اسرائیل علیه ماهیگیران و کشاورزان، مانع از رفتن آنان بر سر کارشان می شود. اوضاع بهداشتی و امدادی فوق العاده نگران کننده است، به ویژه در زمستان سرد. از زمان تهاجم اسرائیل در تابستان ۲۰۱۴، صدها خانوار بدون سرپناه هستند. کودکان در اثر سرما می میرند. دارو کمیاب است و آب قابل مصرف نیست. ویرانی مدرسه ها و تجهیزات، اموزش را به شدت فلج کرده و رفت و آمد غیرممکن شده است و دانشجویان نمی توانند در دانشگاه های خارج از غزه حضور یابند.
نقشه محاصره غزه
دایره زرد: گذرگاه بسیار محدود برای دیپلمات ها، نهادهای بین المللی و تعداد بسیار محدودی از بیماران؛ دایره سبز:تنها گذرگاهی که کمک های بشردوستانه رد می شود. محل فرودگاه، بندر و گذرگاه هائی که پیرو قرارداهای اسلو می بایست باز شود، در نقشه آمده است. البته فرودگاه ساخته شد و سپس با بمباران ها کاملا ویران شد. ناحیه آبی رنگ، ناحیه دریائی آزاد است که سه مایل عرض دارد و ارتش اسرائیل اغلب ان را به ۲ مایل کاهش می دهد. بقیه دریا برای غزوی ها ممنوع است.
از بازسازی که «جامعه جهانی» وعده اش را داده بود، خبری نیست. گرچه میزان آن ها نیز ناکافی و شرایط تحمیلی از نظر سیاسی غیرقابل قبول بود. سختگیری ها در پاسگاه های بازرسی، گذرگاه ها را غیرقابل عبور کرده است. و مواد ساختمانی لازم برای بازسازی اجازه ورود دریافت نمی کنند.
نمی توان به فاجعه ای که اشغالگری اسرائیل عامدانه بوجود آورده، با کمک های بشردوستانه پاسخ مناسب داد. آن چه اهمیت دارد، سیاست است و فلسطینیان بر آن اذعان دارند و از همین رو، احترام به حقوق ملی و انسانی و لغو فوری محاصره را که نوعی تنبیه همگانی است و در تضاد کامل با حقوق بین المللی، خواستارند.
گواهی
پس از ویرانی غزه، پسر من از من می پرسد: «جنگ بعدی کی در میگیره؟»
در همه جا ویرانی ها مشهود است. احساس می کنم بس که غزوی ها به این ویرانی ها عادت کرده اند، یک جنگ دیگر نیز چیزی را تغییر ندهد. ما با جنگ خو گرفته ایم و همچنین با از دست دادن همه چیزمان. ما می کوشیم به لحظات کوتاه خوشی که گاهی زندگی می تواند به ما بدهد، بچسبیم. باوجود این، گاهی حتی به رغم فشار درد و رنج، قلب واقعی غزه همچنان می تپد. (…)
چند روز پیش، پسرم مصطفی از من پرسید: «پدر، جنگ بعدی کی در می گیره؟» او یازده سال دارد و در همین زندگی کوتاهش، شاهد سه جنگ بوده است، و حالا از جنگ چهارم می پرسد.
متن کامل شهادت عاطف ابوسیف در روزنامه گاردین (۱۷ دسامبر ۲۰۱۴) منتشر شده است.
در غزه، هیچ اتفاقی نمی افتد، هیچ
غزه، حُسام المدهون، ۹ ژانویه ۲۰۱۵
از صفحه فیس بوک «شهادت نامه غزه» با مدیریت ماریان بلوم
جوناتان گرامی، چه بگویم؟ وضع به جائی رسیده که حس می کنم هرچه بگوئیم، بی فایده است. این وضع ما را مایوس می کند. هیچ اتفاقی نمی افتد هیچ. نه اتفاق خوب، و نه بد، هیچ کدام! هیچ چیز تکان نمی خورد، هیچ چیز متوقف نمی شود، هیچ چیز بهتر نمی شود، هیچ چیز بدتر نمی شود، هیچ چیز. تنها اتفاقی که می افتد، هیچ است. این «هیچ» کُشنده است. کمبود برق، نکتهء جزئی است. خبری از بازسازی نیست، این یک نکته جزئی است. کودکانی که از اتش شمع می میرند، نکته جزئی است. سر پناهِ بیش از ده هزار نفر بازمانده ساختمان های مدرسه هاست، این یک نکته جزئی است. شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد فلسطینی ها را برای ایجاد دولت رد می کند، این یک نکته جزئی است. صدها هزار نفر بیکارند، یک نکته جزئی دیگر. حکم اعدام به خاطر دزدی، یک نکته جزئی است. حماس از تحویل قدرت به حکومت وحدت ملی خودداری می کند، یک نکتهء جزئی. الفتح از پرداخت حقوق کارمندان بخش دولتی خودداری می کند، این یک نکته جزئی است. بیمارانی که در اثر نداشتن اجازه عبور، به دکتر و بیمارستان نمی رسند، یک نکته جزئی است. دانشجویانی که به خاطر بسته بودن گذرگاه رَفَح فرصت ادامه تحصیل را از دست می دهند، نکتهء جزئی است. جوانانی که در جستجوی زندگی بهتر در خارج از غزه در دریا غرق می شوند، یک نکتهء جزئی است.
دختر من، سلما که در هفته تعسطیلات مدرسه در خانه می ماند، چون جائی ندارد که برود، یک نکته جزئی است. خانه هائی که در اثر توفان فرومی ریزند، یک نکته جزئی دیگر.
هیچ اتفاقی نمی افتد، هیچ!
این «هیچ» ما را می کُشد.
غزه حتی زندان نیست. همان طوری که آشنائی می گفت، در یک زندان، غذا تامین است. در زندان، دست کم امنیت تامین است. در زندان برق وجود دارد. در زندان، ملاقات با خانواده ها میسر است.
در غزه، ما در جنگ زندگی می کنیم و بین دو جنگ، هیچ اتفاقی نمی افتد. همه در انتظار جنگ بعدی هستند.
میدانی در «هیچ» یدترین چیز چیست؟ در هیچ، نباید هیچ انتظاری داشت، ولی مگر می شود بدون چشم انداز زندگی کرد؟ ما را در لحظه انتظار مرگ قرار داده اند. زندگی بدون امید، حتی احساس زنده بودن را از دست می دهی. هدف چیست؟ حتی توانائی شورش را از دست داده اند، حتی شکایت کردن و درد خود را بازگو کردن را. امروز در غزه، ۹۰ درصد مردم از داشتن، یا نداشتن برق حرف می زنند، ۶ ساعت؟ نه ۸ ساعت . نه کمتر از ۵ ساعت. چه موضوع گفتگوئی؟!
هیچ، عزیز من، هیچ اتفاقی نمی افتد»
اسقف شهر اِوری (جنوب پاریس) پس از دیدار از غزه به همراه ۱۱ اسقف از کشورهای دیگر، از غزه می گوید:
«آن چه را که در غزه دیدیم، هیچ چیزی نمی تواند توجیه کند»
برای مطالعه ی متن کامل شهادت اسقف ها به نشانی زیر مراجعه کنید:
همبستگی با فلسطینیان غزه
ناوگانی برای آزادی
هنوز خاطره ناوگان آزادی برای غزه از ذهن ها زدوده نشده است. هدف آن شکستن محاصره غیرانسانی نوار غزه و لغو فوری آن بود.
ناوگان شماره ۱ در سال ۲۰۰۲ مرکب از ۸ کشتی بود از جمله «ماوی مرمره» که ارتش اسرائیل با یورش به آن، اموال آن را مصادره کرده و ۹ امدادگر را به قتل رساند. به خاطره آن ها درود می فرستیم.
سپس در سال ۲۰۱۱، نوبت به ناوگان شماره ۲ رسید که با همدستی دولت وقت یونان و اسرائیل در بندر پیره، آتن توقیف شد. همان زمان، ماجرای الکرامه با توقیف در آب های بین المللی و انتقال زیر فشار اسلحه به بندر اشدوت پایان یافت.
استل، کشتی بادبانی سوئدی، سومین ناوگان بود که در سال ۲۰۱۲ به سرنوشت مشابه دچار شد. اما، ماجرا به پایان نرسیده است. در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ طرح «کشتی نوح برای غزه» شکل گرفت که قرار بود برای حمل کالا به غزه مورد بهره برداری قرار گیرد.
اما، در تابستان گذشته، بمباران های مرگ بار اسرائیل این کشتی را نیز در بندر غزه نابود کرد.
برخی گمان کردند که این طرح ها با شکست روبرو شده اند.
اما، واقعیت چیز دیگری است. بسیج گسترده و ارتباط سیاسی که این ناوگان ها موجبش شدند، مسئله لغو محاصره غزه را به طور جدی مطرح کرده و نشان داده که لغو محاصره غزه از اولویت های مسئله فلسطین است.
در سال ۲۰۱۵، طرح جدیدی در تدارک است.
نه! امید غرق نمی شود. همبستگی دریائی ادامه دارد و به شکل های گوناگون ظاهر می شود.
برای مثال، در تابستان گذشته، ملوانان و شهروندان بندر اوکلند در کالیفرنیا به صورت چشمگیری همبستگی خود را با فلسطینی ها نشان دادند. آن ها به مدت چند روز از لنگرانداختن یک ناو اسرائیل در بندر جلوگیری کردند.
یاری به فلسطین: انجمن همبستگی فرانسه-فلسطین ۱۴۰ هزار اورو برای کمک به فلسطین جمع اوری کرد.
برای این منظور حسابی تحت عنوان «یاری به فلسطین» در یک بانک گشوده شده است. در سال ۱۴-۲۰۱۳ حدود ۱۴۰ هزار اورو جمع اوری شد و به همکاران مان در زمینه های بهداشت (امداد پزشکی فلسطین، کمیته امدادگران بهداشت، مرکز پزشکی غزه) و نیز کشاورزی و کمک های اضطراری، امداد کودکان (انجمن فرهنگ و اندیشه آزاد) ارسال شد.
ترجمه : بهروز عارفی
اشتراک در:
پستها (Atom)