۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

1387-02-25 دفاع نخست وزیر كانادا از جنایات رژیم صهیونیستی- صهیونیسم، زاده استعمار آمریكا برای سلطه بر جهان است-...


دفاع نخست وزیر كانادا از جنایات رژیم صهیونیستینخست وزیر كانادا، طی اظهاراتی در حمایت از جنایات رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های فلسطینی گفت:

انتقاد از رفتار اسرائیل با مردم فلسطین، نوعی یهودستیزی است. به نقل از پایگاه اینترنتی اوروك نت، استفن هارپر در جشنی كه در تورنتوی كانادا به مناسبت شصتمین سالگرد تأسیس اسرائیل برگزار شد، گفت: «متأسفانه اسرائیل هنوز بعد از ۶۰ سال در معرض تهدید قرار دارد. این كشور در معرض تهدید از سوی گروهها و دولتهایی است كه حق حیات آن را نفی می كنند. چرا؟ كافی است نگاهی به پشت پرده این گروههای بیندازیم تا ببینیم كه انگیزه اصلی آنها نفرت از اسرائیل به دلیل نفرت از یهودیان است.» بنا به گزارش پایگاه مزبور، این در حالیست كه كارشناسان اعتقاد دارند كه برابر كردن سیاستها و اقدامات اسرائیل با احساسات ضد یهودی توسط نخست وزیر كانادا به همان اندازه وقیحانه است كه كسی ادعا كند مخالفت با رایش سوم و جنایات آن به معنای دشمنی با مردم آلمان و نژاد آریایی است. نویسنده این مقاله در ادامه می نویسد: احتمالاً آقای هارپر قبل از به زبان آوردن این گونه اظهارات ناشیانه باید با برخی از پناهندگان فلسطینی یا اسلاف آنها كه برخی از آنها در كانادا زندگی می كنند، گفتگو می كرد. اگر هارپر مایل به بیان یا درك حقیقت است، باید بداند كه درگیری فلسطین ارتباطی با مذهب یا ضدیت با یهود ندارد. مبارزه فلسطینیان ریشه در دزدی، خلع ید از مردم، استعمار، اشغالگری، نژادپرستی، پاكسازی نژادی، سركوب و آزار و اذیت مردم فلسطین از سوی اسرائیل دارد. نویسنده مقاله در پایان به طرح این پرسش می پردازد: آقای هارپر آیا این اقدامات با ایده آل های اخلاقی كه شما ادعای داشتن آن در كانادا را دارید سازگاری دارند؟ فارسصهیونیسم، زاده استعمار آمریكا برای سلطه بر جهان استیك روزنامه اردنی با اشاره به جنبش صهیونیسم و پیدایش اسرائیل در خاورمیانه تاكید كرد: صهیونیسم نتیجه استعمار آمریكا برای سلطه بر منطقه و سپس بر جهان است. به نقل از روزنامه اردنی الدستور،‌ دولت‌های استعماری جهان، اسرائیل را جزئی از منافع خود در منطقه و آن را وسیله‌ای برای اتهام زدن به كشورها، مبنی بر تروریسم بودن می‌دانند بنابراین لازم است كه اسرائیل همیشه قدرتمند باشد. بنا بر این گزارش، اصلا عجیب نخواهد بود كه هر جا منافع امپریالیستی و استعماری باشد اسرائیل و صهیونیسم نیز پیشاپیش در آنجا حضور داشته باشند. الدستور نوشت: به همین دلیل است كه نباید از رابطه‌ای كه اسرائیل با نظام آپارتاید (نژاد‌پرست) آفریقای جنوبی داشت تعجب كنیم چون نقشی كه دولت نژاد‌پرست پرتوریا در آفریقا ایفا می‌كرد همان نقشی است كه هم اكنون اسرائیل در منطقه بازی می‌كند. بنا بر این گزارش، هر چند فلسطین و اعراب تاكنون و در طول ۶۰سال اشغال رنج‌های بسیاری را متحمل شدند و در محاصره قرار داشتند ولی واقعیت این است كه آنها در مسیر صحیح قرار دارند، چون آنها اشك و آه و خون خود را به عنوان تاوان می‌دهند ولی اسرائیل نتیجه كار را به عنوان تاوان از دست خواهد داد. زمانی كه "ترومن"‌ رئیس‌جمهور اسبق آمریكا "اصل ترومن" را درباره رهبری جهان در سال ۱۹۴۷ مطرح نمود، ‌تاكید كرد: برای اینكه آمریكا رهبری جهان را برعهده بگیرد می‌باید رهبری خود را در خاورمیانه كه ازمنابع نفتی غنی است اثبات كند. از هیمن روست كه "لیو‌ ویلچ" آمریكایی تاكید می‌كند: خلق اسرائیل و تمام كمك‌های آمریكا به ‌آن، همه به هدف تحقق اصل ترومن است كه هدف این اصل نیز اثبات رهبری آمریكا بر خاورمیانه است. این در حالی است كه اصل ترومن، آمریكا را ملزم می‌كند تا در هر نقطه از جهان مداخله كند ودر حقیقت این اصل، گامی رو به جلو در شیوه جدید استعمار آمریكا به هدف سیطره نظامی و اقتصادی بر جهان است و این امر كاملا بیانگر مساله حمایت از ارتش اسرائیل در جنگ سال ۱۹۷۳ و جنگ ۱۹۸۲ علیه مقاومت فلسطین در لبنان و هدف قرار دادن شهرهای لیبی در سال ۱۹۸۶ و دو جنگ اسرائیل در لبنان در سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ است. آمریكا پیش از پیدایش دولت اسرائیل در یونان،‌ اجرای اصل ترومن را آغاز نمود و خلال سال‌های ۱۹۴۷ تا ۴۹، مبلغ ۷۷۵ میلیون دلار برای متقاعد كردن ملت یونان پرداخت كرد تا یونان وجود پایگاهی برای حضور آمریكا را بپذیرد. طرح‌های استعماری بسیاری مثل طرح مارشال و طرح گسترش در كشورهای آفریقایی و عربی به هدف كاشت بذرهای رژیم صهیونیستی در قلب سرزمین عربی، همه نتیجه اصل ترومن بود تا اسرائیل پایگاه امنیتی آمریكا در خاورمیانه باشد. روزنامه نیویورك تایمز در تاریخ ۵ مارس ۱۹۴۷ با اشاره به منطقه راهبردی خاورمیانه و منافع آن در این منطقه نوشت: صحبت كردن از منافع آمریكا در خاورمیانه، موضوعی احساسی نیست بلكه ایالات متحده آمریكا، منافعی امنیت_اقتصادی حیاتی، واقعی و سرنوشت‌ساز درخاورمیانه كه منطقه‌ای پهناور از جبل‌الطارق تا اقیانوس هند است، دارد. الدستور نوشت: اساس اصل ترومن بر پایه سیطره بر جهان است و سیاست‌های تروریسم، خشونت و زور ابزارهای مهم و محقق كردن این هدف است. این روزنامه اردنی افزود: مشاوران یهودی كاخ سفید در طرح اصل ترومن مشاركت داشتند و بنابراین، معانی و تفسیرهای خاص خود را از تروریسم ارایه كردند به طوری كه در جهت منافع و مصالح خودشان باشد. الدستور نوشت: یهودیان كاخ سفید با آموزش‌های تحریف شده تورات كه به كشتار،خونریزی، فسق، فجور و سركشی فرا می‌خواند، با اصل ترومن ، سلاح جدیدی برای جنبش صهیونیسم یافتند تا اهداف، مطامع و مقاصد خود را به هر وسیله‌ای مثل خشونت و تروریسم متكی بر دولت و قدرت آمریكا، تحقق ببخشند. این روزنامه اردنی با اشاره به اینكه اگر نیك بنگریم درخواهیم یافت كه اصل ترومن درجاهایی شكست خورده است، افزود:با پیگیری روند تحقق اصل ترومن خواهیم دید كه ملت‌های منطقه بویژه آفریقای جنوبی و سپس عراق این طرح را ساقط كرده‌اند و خسارت‌های هنگفتی به جنبش صهیونیسم وارد نموده‌اند.فارس"در شصتمین سال تاسیس، اسراییلی‌ها هنوز در قبال سرنوشت‌شان تردید دارند""بعد از گذشت شصت سال از اشغال فلسطین و طرد ساكنان آن به زور سلاح و تهدید، نابودی خانه‌ها، محله‌ها و روستاهای فلسطینی، مصادره‌ی اراضی و دارایی‌های فلسطینی‌ها، نابودی هویت فلسطین و تاریخ‌ آن و ایجاد مكانی جدید برای مهاجران یهود، اسراییل می‌خواهد به كجا برسد؟ بعد از شصت سال توسعه طلبی و جنگ افروزی، حملات هر روزه در جنین، نوار غزه و تمام شهرهای فلسطین بعد از تمام اینها اسراییل به كجا می‌خواهد برسد؟ در مخیله‌ی اسراییل چه می‌گذرد؟" روزنامه‌ی الدستور -چاپ اردن- در تحلیلی تحت عنوان" اسراییل... بعد از شصت سال" به قلم ابراهیم بدران، تحلیل‌گر اردنی می‌نویسد: "اسراییل از معاهده‌ی بالفور نیز فراتر رفت و دست به وحشیانه‌ترین جنایت‌ها علیه فلسطینی‌ها زد، به گونه‌ای كه روابط مهاجران یهود با ساكنان فلسطینی تبدیل به یك رابطه‌ی برتری‌جویی و نژاد پرستی شد." این تحلیل‌گر می‌نویسد:"تا این لحظه اسراییل تنها دولت در جهان بوده است كه همچنان دست به اشغال استعمارگرانه‌ی كلاسیك كه در قرن نوزدهم حكم فرما بود، زده است، اما طرح صهیونیست‌ها به كجا رسیده است؟ نابودی فلسطینی‌ها توسط یهودیان پایان نمی یابد، متاسفانه این حقیقتی‌ است كه در مخیله‌ی اسراییلی‌ها می‌گذرد." این تحلیل‌گر می‌نویسد: "اسراییل تاكنون نتوانسته نقش عادی در منطقه ایفا كند، چون می‌خواهد تجاوز، اشغال، استعمار، نابودی ساكنان اصلی فلسطین را از یك سو و به رسمیت شناختن آن از سوی كشورهای منطقه را از سوی دیگر با یكدیگر جمع كند. همین مساله دولت‌های اسراییل را بر آن داشته است كه قبل از هر چیز درصدد عادی‌سازی روابط با كشورهای همسایه برآیند. این تحلیل‌گر می‌افزاید: "به رغم توانایی اسراییل به ویژه در زمینه‌ی نظامی و تكنولوژیكی حمایت آمریكا و اروپا برای اسراییل بسیار حیاتی است تا بتواند به تجاوزاتش ادامه دهد. این حمایت‌ها به طرح صهیونیست‌ها قابلیت ادامه‌ی تلاش‌هایشان را داده است." این تحلیل‌گر با استناد به اظهارات‌ آرنولد توینبی، مورخ معروف انگلیسی می‌نویسد: " &#۰۳۹;من به خوبی دریافته‌ام كه یهودیان بعد از تجربه‌شان در آلمان نازی چه می‌خواهند، من به خوبی می‌فهمم كه آنها باید یك قطعه زمین در جایی از جهان داشته باشند تا به آن پناه ببرند تا دیگر با چنین تجربه‌ای روبرو نشوند.&#۰۳۹; اما من معتقدم كه یهودیان باید به دنبال جایی برای خود در اروپا بودند چون در اروپا با كشتار دسته جمعی روبرو شده‌اند نه در كشورهای عربی، عدالت حكم می‌كند كه كشور اسراییل در اروپا تشكیل شود نه در فلسطین." ابراهیم بدران می‌نویسد: "اما نكته‌ی جالب توجه این است كه در پی شكست اسراییل از ارتش سوریه و مصر در سال ۱۹۷۳ وهم چنین حمله‌ی نیروهای اسراییل به فرماندهی آریل شارون، وزیر جنگ وقت، به بیروت كه موجی از عملیات شهادت طلبانه‌ی اعضای مقاومت لبنان فلسطین را به همراه داشت و در سال ۱۹۹۶ به اوج خود رسید و در پی آن عقب‌نشینی اسراییل از لبنان در سال ۲۰۰۰ و شكست دیگر آن از مقاومت لبنان در سال ۲۰۰۶ به رغم تمام زرادخانه‌ها و تجهیزات نظامی پیشرفته‌ی اسراییل و به رغم حمایت بی حد و حصر سیاسی و نظامی آمریكا از آن، یهودیان هنوز درباره‌ی آینده و سرنوشت‌شان تردید دارند و هنوز نمی‌دانند سرنوشت شان چه می‌شود؟" این تحلیل‌گر می نویسد: "روند سیاسی اسراییل و احزاب سیاسی آن رهبری قوی ندارند كه بتواند در موضع‌گیری متناقض احزاب اسراییل در قبال روند صلح تغییر واقعی ایجاد كند تا به این ترتیب جامعه‌ی اسراییل در قبال تغییر در روند صلح متحد شود و به برقراری آشتی با فلسطینی‌ها بپردازد. بخش نظامی اسراییل از طریق حملات مداوم علیه فلسطینی‌ها و نقض حقوق آنها و نابودی خانه‌ها و مصادره‌ی اراضی‌شان سعی دارد خود را قدرت برتر و قوی كه همواره به پیروزی دست می‌یابد، نشان دهد. اسراییل می‌خواهد این بار ظلم اروپا علیه یهود را به گونه‌ای دیگر نشان دهد، می‌خواهد بگوید كه این یهود است كه دیگران را به آتش می‌كشد، آنها تلاش می‌كنند نوار غزه را تبدیل به آشویتسی جدید كنند." این تحلیل‌گر می‌نویسد: "با نگاهی به آینده می‌توان گفت بخش نظامی اسراییل همچنان بر دیدگاه‌های دولت تسلط خواهد داشت و با این وضع شهرك‌سازی‌ها ادامه داشته و دیوار حایل تكمیل خواهد شد. اعراب باید برای رهایی از اشغال، ترس و نگرانی را از خود دور سازند؛ چرا كه این مساله به ادامه‌ی اعمال فشارهای خارجی خواهد افزود. یهود هرگز بر حقیقت ملت فلسطین و ریشه‌ی آن پیروز نشده و نخواهد شد، یهود تنها بر ضعف، آشوب و ناتوانی‌ها پیروز شده است، اما ملت فلسطین باید بیدار شود و تنها تجربیات جنگ ژوئیه‌ی ۲۰۰۶ برای درس گرفتن كافی است." ISNA

دیگركسی حاضربه دفاع ازاسرائیل نیست- لیست پایگاه‌های خبری وابسته به لابی صهیونیستی منتشر شد- صهیونیسم وجاسوسی پیوندی ناگسستنی دارند


دیگر كسی حاضر به دفاع از اسرائیل نیستندا بهاری: این روزها رژیم صهیونیستی در تدارك برگزاری جشن ۶۰ سالگی اشغال فلسطین است. قریب به اتفاق محافل عربی این مراسم را كه به «یوم النكبهٔ» نام گرفته، بایكوت كرده اند. این مراسم بهانه ای شده كه تحلیلگران، روزنامه نگاران و محققان بار دیگر به این سؤال تاریخی بپردازند كه آیا آرزوها و بلندپروازی صهیونیست هایی كه در سال ۱۹۴۸ سرزمین فلسطین را به بهای آوارگی میلیون ها نفر و كشتار خیل بی شمار مسلمانان تصرف كردند، به بار نشسته است .دیوید رابینگر كه عكاس و خبرنگار اسرائیلی است و خود از جمله كسانی بود كه وقایع ۱۹۴۸ را در حافظه تاریخ ثبت می كرد می گوید: در ابتدای كوچ به خاورمیانه احساس آرامش می كردیم، اما اكنون بابت كارهایی كه رژیم های حاكم بر اسرائیل از آن سال تاكنون انجام داده اند، احساس غرور نمی كنیم.او فاش می كند آن گاه كه دستجات یهودیان را از چهارگوشه جهان به خاورمیانه فراخواندند، ایده ابتدایی صهیونیست ها آنچه امروز شنیده می شود، نبود. آنها وعده زندگی امن و آرام در گوشه ای از جهان عرب را داده بودند، اما بعد «درست لحظه ای كه علی رغم ایده هایی كه داشته اید، تبدیل به یك نیروی اشغالگر می شوید همه اخلاقیات را زیر پا می گذارید، اما نكته جالب آنجا است كه وقتی به فلسطینی های امروز نگاه می كنم، با خودم فكر می كنم آنها بشدت آسیب دیده اند، اما وقتی تأمل بیشتری می كنم، می بینم آنها روز به روز از لحاظ اخلاقی محكم تر و قوی تر از روز قبل شده اند، درحالی كه ما اسرائیلی ها هر روز بیش از پیش اخلاقیات را زیر پا می گذاریم.»بنی موریس نیز كه یك محقق یهودی است، اذعان دارد ادامه اشغالگری در كرانه غربی اشتباهی جبران ناپذیر است: «اشغال سرزمین دیگران كاری غیر اخلاقی است، اما دامن یهودیان از این همه رفتار خشونت آمیز مبراست و فقط باید اسرائیل را بابت ادامه این اشغالگری ها سرزنش و مؤاخذه كرد.» ساری نسیبه، رئیس دانشگاه القدس در بیت المقدس معتقد است پروژه صهیونیسم در فلسطین شكست خورده است.او می گوید: به نظر من این پروژه بعد از گذشت ۶۰ سال از شروع آن همچنان در نقطه ای قرار دارد كه در ۱۹۴۸ بود. روزگاری هدف آنان حداقل در ظاهر ایجاد مكانی امن برای یهودیان بود، اما اكنون می بینیم كه در خاورمیانه هیچ كس امنیت ندارد. موریس نیز هم عقیده با او است. او نیز می گوید: هیچ یك از هدف های اولیه طراحان صهیونیسم به بار ننشسته است و اكنون جایی كه اسرائیل خوانده می شود، حتی برای نسل اول یهودیانی كه این طرح برای امنیت آنان ریخته شد، امن نیست. رؤیاهایی كه طراحان صهیونیسم برای یهودیان خوش باور و زودباور ترسیم كرده بودند، اكنون به سرابی می ماند كه با مرور زمان تلخی های آن برای یهودیان آشكار خواهد شد.نسیبه كه در بسیاری از پیمان نامه های سازش به عنوان ناظر مشاركت داشته و در تهیه پیش نویس بیانیه استقلال ۱۹۸۸ شورای ملی فلسطینی كمك كرده است، می گوید با آن كه بسیاری از اصول و مقررات تعیین شده در مجامع جهانی از سوی فلسطینی ها رعایت شده، اما از سوی طرف اسرائیلی همه آنها به فراموشی سپرده شده است. او می گوید: حتی امروز در نزد جهان غرب كه روزی برای تأسیس اسرائیل گام برداشت، تصویر مظلومیتی كه صهیونیسم زمانی سعی كرده بود به نمایش بگذارد، رنگ باخته است.موج رفتارهای غیر اخلاقی و غیر انسانی حاكمان امروز اسرائیل تلنگر این خودباوری را در محافل روشنفكری غرب زده كه تصمیم آنها در تأسیس اسرائیل در شش دهه پیش اشتباهی بزرگ بوده است. iranلیست پایگاه‌های خبری وابسته به لابی صهیونیستی منتشر شدیك پایگاه صهیونیستی فهرستی از رسانه‌های عربی كه حامیان پشت‌پرده آن لابی‌های قدرتمند صهیونیستی هستند، ارائه داد و در این لیست اسامی معتبری چون پایگاه خبری العربیه و پایگاه خبری ایلاف قرار دارند. به نقل از پایگاه خبری صهیونیستی فیكا، سایت‌های عربی كه تلاش می‌كنند دیدگاههای دولت عبری را در میان مردم عرب نهادینه‌سازی كنند شامل این سایتها هستند:پایگاه شبكه خبری العربیه كه از سوی شبكه اطلاعاتی عربستان سعودی و با مشاركت كارشناسانی از اسرائیل رویكرد سیاسی خود را تعریف می‌كند. پایگاه خبری ایلاف كه با هزینه عربستان سعودی فعالیت می‌كند و زیر نظر مستقیم وزارت خارجه رژیم صهیونیستی اداره می‌شود. پایگاه "شفاف الشرق الاوسط" كه با همكاری سازمان اطلاعات مركزی اسرائیل (موساد) و جریان المستقبل لبنان به رهبری سعدالحریری اخبار خود را منتشر می‌كند. پایگاه مجله الشراع لبنان كه با اطلاعات و گزارش‌های مقامات آمریكایی اداره می‌شود و زیر نظر غیرمستقیم سازمان‌های صهیونیستی قرار دارد، جریان سعدالحریری نیز این پایگاه خبری را تامین مالی می‌كند. پایگاه "السیاسهٔ" كویت كه با همكاری وزارت خارجه رژیم صهیونیستی و موساد اداره می‌شود. پایگاه "الحوار المتمدن" كه از طریق واسطه‌های سازمانهای مختلف با كمك اسرائیل و رویكرد اسرائیلی منتشر می‌شود. همچنین در این لیست از پایگاه‌های دفاع از سنت، شفاف الشام، پایگاه سوری احرار و پایگاه كتابات عرق نیز نام برده شده است. فیلكا در عین حال می‌افزاید: این لیست كامل پایگاه‌های وابسته به اسرائیل نیست اما در عین حال با مراجعه به این پایگاهها، رویكرد اسرائیلی آنها كاملاً قابل درك است. این لیست فقط شامل پایگاه‌های خبری بوده و رسانه‌های دیگر از جمله روزنامه‌ها و شبكه‌های خبری را مورد بررسی قرار نداده است. farsصهیونیسم و جاسوسی پیوندی ناگسستنی دارند یك روزنامه سوری در مقاله‌ای با اشاره به برخی از سوابق تاریخی قدرت‌های بزرگ در استفاده از برخی یهودیان برای جاسوسی، نوشت: صهیونیست‌ها با جاسوسی پیوندی عمیق دارند. روزنامه الثوره در این مقاله تصریح كرد: قدرت‌های بزرگ جهانی كه دارای طرح‌های امپراتوری و سلطه بر جهان هستند، اقلیت‌های دینی را در خدمت خود می‌گیرند و گروه‌های یهودی نیز از این قاعده خارج نیستند. الثوره افزود: پراكنده شدن گروه‌های یهودی در همه نقاط دنیا منجر به تشكیل شبكه‌ای ارتباطی شده است كه نه تنها وظیفه تسهیل روند جابه‌جایی انواع كالاها و دارایی‌ها را دارد بلكه عهده‌دار انتقال سریع اطلاعات نیز هستند. به همین دلیل یهودیان در قرن هفدهم با استفاده از این شبكه توانستند اطلاعاتی حیاتی از كشورهای اروپایی به دست بیاورند و آن را به سردمداران خود منتقل كنند. این روزنامه سوری با اشاره به "ناپلئون بناپارت" نخستین امپراتور فرانسه، نوشت: همچنین ناپلئون بناپارت نیز در ابتدای حمله خود به روسیه، برخی یهودیان را به خدمت گرفت تا برای او جاسوسی كنند و این در حالی است كه "كمبوجیه" پسر كوروش بزرگ، نیز پیش از حمله به مصر شماری یهودی را برای جاسوسی به مصر فرستاد تا اطلاعات لازم را برای او جمع‌آوری كنند. الثوره افزود: همچنان ملاحظه می‌كنیم هر قدرت امپراتوری، گروهی یهودی را برای جاسوسی خود برگزیده است، ولی بكارگیری كل یهودیان_كه ملت یهود نامید می‌شوند_برای دستیابی به منافعی خاص، راه تازه‌ای است كه در شیوه‌ای جدید نمود پیدا كرده است. بنا بر این گزارش، همچنان كه "اولیور كرامول" كه برای دوره كوتاهی در سال‌های ۱۶۰۰ حاكم انگلستان بود در فكر بكارگیری ملت یهود برای جاسوسی بود به طوری كه وی بنا بر همین افكار و اهداف مدعی شد، حضور یهود در فلسطین زمینه‌ساز دومین ظهور مسیح است. الثوره تاكید كرد: صهیونیست‌ها مشمول گروه آخر می‌شوند. آنها یهودیان كشورهای گوناگون جهان را، اعضای "ملت یهود" و جزئی وابسته به آن می‌دانند و بنا بر همین عقیده باید همه یهودیان در سراسر دنیا در خدمت منافع یهودیت باشند هر چند این خدمت در تعارض با میهن‌های حقیقی خودشان باشد.بر همین اساس بانیان صهیونیسم بر این باورند كه ملت یهودی را باید در خدمت منافع صهیونیسم به عنوان جاسوس به كار بگیرند. الثوره نوشت: بنا بر جدیدترین اخبار و به نقل از خبرگزاری آلمان "عامی كادیش" كه مهندس مكانیك و یك شهروند آمریكایی است طبق اعلام وزارت دادگستری آمریكا به جاسوسی برای دولت اسرائیل متهم شد. كاویش بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۸۵ در مركز تسحیلات تجهیزات و مهندس ارتش آمریكا فعال بوده است. این در حالی است كه وزارت خارجه آمریكا با تلاش برای كم اهمیت جلوه دادن این اتفاق اعلام كرد: هر چند این موضوع تنشی آنی ایجاد كرد ولی چنین چیزی به مناسبات عالی دو طرف آمریكا و اسرائیل صدمه نخواهد زد. الثوره هدف آمریكا و وزارت دفاع و دادگستری آن را از كم اهمیت جلوه دادن این موضوع كاستن از فشار این موضوع بر مردم خود و دور نگه داشتن اسرائیل از موضع اتهام و مجازات است، و این در دوره و زمانی است كه آمریكا دائما اسرائیل را متحد قابل اعتماد خود اعلام می‌كند و همین امر مجوزی می‌شود تا اسرائیل هر جرم و جنایتی كه مایل باشد مرتكب شود.بنا بر این گزارش با وجود تلاش آمریكا برای كاستن از اهمیت موضوع جاسوسی اسرائیل در آمریكا، به هر حال جاسوسی امری است كه با طبیعت دوستی و اتحاد متناقض است و این امر پایه‌های اعتماد آمریكا به اسرائیل را سست می‌كند. الثوره تاكید كرد: جز عامل "نفوذ صهیونیسم" به درون آمریكا چه عامل دیگری می‌تواند آمریكا را وادار كند تا دست اسرائیل را در همه جا و همه كاری باز بگذارد و حتی بسیاری از شعارهای خود را زیر پا بنهد؟ روزنامه سوری الثوره یادآور شد: بر اساس همین دیدگاه نومحافظه‌كاران آمریكا بسیار خوب می‌دانند كه فاش شدن هویت جاسوسی اسرائیل كه نقش اجرای سیاست‌های راهبردی آمریكا در منطقه از جمله عراق را بر عهده دارد به فاش شدن اهداف اصلی آنان در جهان منجر خواهد شد و این در حالی است كه اسرائیل در منطقه نقش هماهنگ كننده اطلاعاتی را به هدف توسعه تجاوزكاران و توسعه طلبانه دارد. الثوره در پایان افزود: بنا بر نقش اسرائیل در منطقه، آشكار نشدن هویت جاسوسی اسرائیل سبب حفاظت از حزب لیكود (نومحافظه‌كاران) می‌شود و باعث می‌شود تا نقش صهیونیسم در سوق دادن آمریكا به جنگ عراق و اینكه این امر هدفی اسرائیل بوده است آشكار نشود.

فلسطین: به مناسبت 60-مین سالگرد اشغال توسط اسرائیل- ویدئو کلیپ

دنیای ما: ویدئو کلیپ اول فرهنگ فلسطین . ویدئو دوم با صدای مارسل خلیفه بر روی تصاویری از مردم فلسطین قبل از اشغال 1948 تا امروز.
The Palestinian Exile, also known as Al Nakba (Arabic for "The Catastrophe"), refers to the ethnic cleansing of native Palestinian peoples ... all » during the 1948 Arab-Israeli war. From December 1947 until November 1948, Zionist forces (namely the Irgun, Lehi, Haganah terrorist gangs) expelled approximately 750, 000 indigenous Palestinians--almost 2/3 of the population--from their homes. Hundreds of Palestinians were also murdered for refusing to leave their homes. The most notable massacre is the Deir Yassin Massacre, in which an estimated 120 Palestinian civilians were brutally murdered by an Irgun-Lehi force. Other massacres include the ones at Sahila (70-80 killed), Lod (250 killed), and Abu Shusha (70 killed). About 40 other massacres were carried out by Zionist forces in just the summer of 1948. Not only did Zionist forces conduct massacres of Palestinian civilians, rape occured as well. According to Israeli historian Benny Morris, "In Acre four soldiers raped a girl and murdered her and her father. In Jaffa, soldiers of the Kiryati Brigade raped one girl and tried to rape several more. At Hunin, which is in the Galilee, two girls were raped and then murdered. There were one or two cases of rape at Tantura, south of Haifa. There was one case of rape at Qula, in the center of the country. At the village of Abu Shusha, near Kibbutz Gezer [in the Ramle area] there were four female prisoners, one of whom was raped a number of times. And there were other cases. Usually more than one soldier was involved. Usually there were one or two Palestinian girls. In a large proportion of the cases the event ended with murder. Because neither the victims nor the rapists liked to report these events, we have to assume that the dozen cases of rape that were reported, which I found, are not the whole story. They are just the tip of the iceberg." During Al Nakba, Palestinians were murdered, raped, and ethnically cleansed from their villages. According to Israeli historian, Ilan Pappe, "In a matter of seven months, 531 villages were destroyed and 11 urban neighborhoods emptied." Palestinians were forced into were forced out of Palestine and into neighboring countries (i.e. Lebanon, Syria, and Jordan), where they lived in refugee camps. Many were also sent to camps in West Bank and Gaza Strip. Most Palestinian towns were demolished and taken by the newly established Israeli government to make room for new Jewish immigrants. Old Palestinian infrastructures, as well as many ruins dating back from the Canaanites, Romans, Greeks, Crusaders, Arabs, and Ottoman Turks were completely destroyed. This signified the end of historical Palestine and the birth of modern-day Israel. Al Nakba marked the beginning of the Palestinian refugee crisis. Al Nakba destroyed a thriving and diverse Palestinian society and scattered them into diaspora. According to the UNRWA, the number of registered Palestinian refugees today is approximately 4.5 million. These refugees are dispersed throughout the world, many of which are still living in poverty-stricken refugee camps. Today, the situation keeps worsening and thousands die from malnutrition, contaminated water, or scarce medical supply. Israel has since refused to allow Palestinian refugees to return to their homes, and has refused to pay them compensation as required by UN Resolution 194, which was passed on December 11, 1948. Historically, the Israeli government, Israeli schools, and Israeli historians have denied that Al Nakba has occured. However, The New Historians, a loosely-defined group of Israeli historians, have recently published information recognizing the Al Nakba tragedy and controversial views of matters concerning Israel, particularly events concerning its birth in 1948. Much of their material comes from recently declassified Israeli government papers. Leading scholars in this school include Benny Morris, Ilan Pappe, Avi Shlaim, and Tom Segev. Many of their conclusions have been attacked by other scholars and Israeli historians, who continue deny Al Nakba even occured. "Al Nakba"--The Palestinian Catastrophe of 1948 The Culture of Palestine

۲۱٩۱۵ بادکنک سياه بر فراز بيت‌المقدس

عدالت کليد فردا است21,915
BLACK BALLOONS OVER JERUSALEM
برگردان سایت عدالت
اسرائيل به مناسبت شصتمين سالگرد تأسيس خود مراسم بزرگی را در نظر گرفته است که بخشی از آن در کشورهای مختلف جهان برگزار خواهد شد. در بيت‌المقدس، يک کنفرانس سه روزه تحت عنوان «رودررو با فردا» در روزهای ۱٣ تا ۱۵ ماه مه برگزار خواهد شد. بسياری از رهبران جهانی، مانند بوش رييس‌جمهور ايالات متحده و سارکوزی رييس‌جمهور فرانسه، و چهره‌هايی مانند باربارا استرايسند و استيون اسپيلبرگ به اين کنفرانس دعوت شده اند و قرار است در آن شرکت کنند.برگزاری اين جشن‌ها نادرست است و لازم است ما به کار بزرگی دست بزنيم، تا اشخاصی که برای جشن گرفتن تأسيس اسرائيل جمع می‌شوند، ما را ببينند و صدای ما را بشنوند. ما ايده زير را داريم و برای عملی کردن آن به کمک شما نيازمنديم! ما در روز ۱۵ ماه مه در بيت‌المقدس ۲۱٩۱۵ بادکنک سياه (٣۶۵روز ضربدر ۶٠ سال) به هوا خواهيم فرستاد. هدف ما اين است که آسمان را بر سر جشن‌های تأسيس اسرائبل سياه کنيم، تا مردم بدانند که داستان روی دومی هم دارد: درد و اندوه، مصيبت و آوارگی. در عين حال، برای آن‌که جهان بداند که ما به عدالت باور داريم و رؤيای آن را در سر می‌پرورانيم، هر بادکنک نامه‌ای از يک کودک فلسطينی را حمل خواهد کرد که در آن اميد نويسندۀ آن به آينده ابراز شده است.لطفاً در انجام اين مهم با تهيه بادکنک به ما کمک کنيد! هر دلار هزينه خريد سه بادکنک را تأمين خواهد کرد. لطفاً برای خريد ٣، ۶، يا ٩ بادکنک (يا بيش‌تر!) به ما کمک کنيد و بخشی از اقدام ما باشيد. برای ارسال کمک به اطلاعات زير مراجعه نماييد. کارهای ديگری که می‌توانيد انجام دهيد:● ما از همه می‌خواهيم در روز 15 ماه مه در هر کجا که هستند، لباس سياه بپوشند. لطفاً سياه بپوشيد!● نامه بنويسيد، يا نامه‌های کودکان فلسطينی را جمع‌آوری نماييد. شما می‌توانيد نامه را از طريق پست الکترونيکی برای ما بفرستيد و ما آن‌ها را چاپ کرده و به بادکنک‌ها وصل خواهيم کرد.● اگر در فلسطين هستيد در روز ۱۵ ماه مه به ما در باد کردن بادکنک‌ها و پرتاب آن‌ها کمک کنيد.● در هر کجا که هستيد (علاوه بر هر آنچه که ممکن است در نظر گرفته باشيد) برگزاری يک آکسيون در همبستگی با فعاليت ما را در نظر بگيريد. به عنوان مثال، شما می‌توانيد بادکنک‌های خود را به هوا بفرستيد، بادبادک سياه هوا کنيد، با در دست داشتن پرچم‌های سياه در راه‌پيمايی‌ها شرکت کنيد و غيره.برای ارسال کمک مالی شما می‌توانيد از يکی از طريق زير اقدام نماييد:http://www.60yearsofnakba.org/https://www.paypal.com/balloons@60yearsofnakba.orgThis email address is being protected from spam bots, you need Javascript enabled to view it * bank transfer: + HSBC Bank -- RamallahAccount name: Palestinian Strategic InitiativeAcct No: 011-026630-087Swift Code: BBMEPS22Contact Number: +970-599-130-426

تظاهرات گسترده علیه شركت اسرائیل در نمایشگاه كتاب تورینو- تظاهرات هزاران نفری در لندن علیه اسرائیل

تظاهرات گسترده علیه شركت رژیم صهیونیستی در نمایشگاه كتاب تورینو هزاران نفر از مردم ایتالیا در اعتراض به حضور رژیم صهیونیستی به عنوان میهمان افتخاری در نمایشاه كتاب در شهر تورینو تظاهرات كردند. به نقل از روزنامه السفیر، شركت‌كنندگان در تظاهرات ضداسرائیلی در تورینو با سر دادن شعارهای «اسرائیل را تحریم كنید، از فلسطین حمایت كنید» اعتراض خود را نسبت به حضور این رژیم متجاوز در نمایشگاه كتاب در شهر تورینو اعلام كردند. بر اساس این گزارش، در این تظاهرات كه به همت سامان "فلسطین آزاد" شكل گرفته‌ بود افراد زیادی از چپ‌گراها و لیبرالها نیز حضور داشتند. تظاهرات‌كنندگان همچنین تجاوزات مستمر و حملات روزانه اسرائیل به سرزمینهای فلسطینی را كه در سالهای اخیر بیش از ۵۰۵۰ فلسطینی را به شهات رسانده و منازل بیش از ۳۲هزار نفر دیگر را ویران كرده محكوم كردند. این تظاهرات در شرایطی انجام شد كه "سیلویو برلوسكونی" نخست‌وزیر جدید ایتالیا در خوش‌خدمتی به سران صهیونیسم مردم ایتالیا را یكی از "نزدیكترین ملتها به اسرائیل" خوانده بود و معترضان به حضور اسرائیل در نمایشگاه تورینو را صفر درصد اعلام كرده بود. این در حالی است كه شركت‌كنندگان در این تظاهرات بالغ بر ده‌هزار نفر تخمین زده‌ شده‌اند. "جورجیو ناپولیتانو" رئیس‌جمهور ایتالیا، پنج‌شنبه گذشته در حالی نمایشگاه كتاب تورینو را افتتاح كرد كه اوضاع حاكم بر آن به علت دعوت اسرائیل به نمایشگاه و تكریم از نویسندگان اسرائیلی به مناسبت شصتمین سالروز موجودیت اسرائیل بحرانی بود. "داریو فو" برنده جایزه صلح نوبل نیز یكی از حامیان این تظاهرات است كه نسبت به غیبت مسأله فلسطین و مصیبت‌های مردم آن در این نمایشگاه اعتراض خود را نشان داده است. farsتظاهرات هزاران نفری در لندن علیه اسرائیل هزاران نفر روز شنبه در لندن، پایتخت انگلستان و در اعتراض به سیاست‌های رژیم‌صهیونیستی و ۶۰ سال اشغال فلسطین تظاهرات كردند. به نقل از روزنامه فرامنطقه‌ای الحیات، هزاران نفر روز شنبه در سالروز اشغال فلسطین "یوم النكبهٔ"، در لندن، علیه اشغالگری اسرائیل تظاهرات كردند.به گزارش الحیات در این تظاهرات كه به دعوت ائتلاف مخالفان جنگ در لندن بر پا شد، شركت‌كنندگان شعارهایی علیه اشغالگری اسرائیل و به حمایت از ملت فلسطین سر دادند. بنا بر این گزارش شركت‌كنندگان در این تظاهرات شعارهایی در حمایت فلسطین از جمله "فلسطین آزاد شود"، "محاصره غزه را پایان دهید" و "حق بازگشت.. آری" و شعارهایی در محكومیت اسرائیل از جمله "اشغالگری اسرائیل پایان یابد" سر دادند. در بر پا كردن این تظاهرات گروه‌های "اقدام مسلمانان انگلیسی"، "حركت برای همبستگی با فلسطین" و "گروه فلسطینی در انگلیس" مشاركت داشتند. > همچنین صدها تن از فلسطینیان ساكن مرزهای ۱۹۴۸ و كرانه باختری، جمعه با برپا كردن تظاهراتی، بر حق بازگشت آوارگان تاكید و اعلام كردند: روز "استقلال اسرائیل" روز مصیبت ملت فلسطین است. در مراسم روز جمعه در فلسطین اشغالی شماری از اعضای كنیست اسرائیل و روسای شورای شهر فلسطین اشغالی نیز حضور داشتند. <إريال> اصطلاح روز "نكبهٔ" پس از آن رایج شد كه در پی اقدامات تجاوزكارانه صهیونیسم و اشغال سرزمین فلسطین در ماه "می" سال ۱۹۴۸، جنگی میان ارتش چند كشور عربی متشكل از مصر، سوریه، امارت شرق اردن (نام پیشین اردن)، لبنان، عراق، عربستان سعودی، یمن و ارتش جهاد مقدس و ارتش آزادی‌بخش اعراب با رژیم‌صهیونیستی در گرفت كه به شكست كامل تاكتیكی و راهبردی اعراب انجامید. اعراب سالروز این جنگ را "یوم النكبهٔ" (روز مصیبت و فاجعه) خواندند و صهیونیستی‌ها از آن به نام "روز استقلال" یاد می‌كنند.fars

فرماسونري در ايران جلد سوم : از فصل 25 تا فصل 34: فراموشخانه و فرماسو نري در ايران جلد سوم :تحقيقي از شادروان اسمعيل رائين



مطالعه فراماسونري درايران در اين وبلاك مطالعه نمائيد.


«خلق یهود»، مفهومی ابداعی ؟

اریک رولو E.R.
ضمیمه مقاله «اسرائیل در آئینه تاریخش»
ترجمه بهروز عارفی
خلق یهود چگونه ابداع شد؟ عنوان تحریک آمیز کتاب تازه شلومو ساند Shlomo Sand، استاد دانشگاه تل آویو «از کتاب مقدس تا صهیونیسم» است که به تازگی در اسرائیل انتشار یافته و ترجمه فرانسه آن در پائیز آینده توسط انتشارات فایار در پاریس منتشر خواهد شد.
مولف به «اسطوره ای» می پردازد که مدعی است یهودیان نوادگان عبرانی هائی اند که از اقلیم پادشاهی یهودا مهاجرت کرده اند. این «تاریخ دان جدید» برای اثبات این امرکوشش می کند که یهودیان نه یک نژاد بوده و نه یک ملت بلکه بت پرستان قدیمی بودند که بین قرون چهارم و هشتم میلادی به یهودیت گرویدند. این بت پرستان را میتوان از جمله در میان بربر های آفریقای شمالی، اعراب جنوب عربستان ، ترک های امپراتوری خزرها [در غرب دریای خزر کنونی] جستجو کرد. شلومو ساند معتقد است که فلسطینی ها نیز احتمالا از نوادگان عبرانی هائی هستند که به اسلام یا مسیحیت رو آوردند.
با همه این ها، ساند حقانیت و موجودیت و حاکمیت دولت اسرائیل را زیر سوال نمی گذارد. با وجود این، وی اعتقاد دارد که این دولت با تکیه بر وضعیت انحصاری قومی اش، که «نژادپرستی» نظرپردازان صهیونیست پدید آورده اند، خود را بی اعتبار می کند. به زبان دیگر، اسرائیل نباید یک «دولت یهود»، بلکه دولت همه شهروندانش، دموکراتیک و لائیک باشد.
ساند که نسبت به استقبال از کتابش بدبین است، اظهار داشت: در گذشته های دور، هر کسی که ادعا می کرد که یهودیان دارای اجداد بت پرست هستند، فورا به یهودستیزی متهم می شد؛ اکنون، هر کس که جرئت کند و بگوید که یهودیان هرگز یک خلق یا یک ملت نبوده و نیستند، بلافاصله به عنوان دشمن اسرائیل مورد افشا و نکوهش قرار می گیرد (1).»
شاید، ساند اشتباه می کند. کتاب دیگری که به همان اندازه اثر ساند، نوآور است و تورات را به عنوان مجموعه ای از اساطیر و افسانه ها معرفی می کند، با استقبال خوب رسانه های اسرائیل و محافل لائیک مواجه شد. دو باستان شناس ارزنده اسرائیلی، اسرائیل فینکلشتاین و نلی آشر سیلبرمن در کتاب «راز گشائی از کتاب مقدس» (2)، با استناد بر کاوش ها و حفاری ها و نیز اسناد و مدارک عصر عتیق، اعتقادات کهن و عمیق را دوباره مورد پرسش قرار می دهند. این به این معنی است که جامعه اسرائیل بیش از آن چه ما فکر می کنیم آماده پذیرش پرسش مجدد در مورد مسائل است.
-------
A-t-on inventé le « peuple juif » ?
(1) Haaretz, Tel-Aviv, 21 mars 2008.
(2)
Israel Finkelstein et Neil Asher Silberman, La Bible dévoilée, Gallimard, Paris, 2004.

یهودیت دیگر آوراهام بورگ ضمیمه مقاله : «اسرائیل در آئینه تاریخش»

»
اریک رولو Eric Rouleau
ترجمه بهروز عارفی

آوراهام بورگ، « فرزند سرکش» استابلیشمنت (اربابان قدرت) اسرائیل، همچنان یا موجب حیرت است یا مایه رضایت، ولی در هر حال، موجب شگفت همگان است. او در گذشته، از رهبران حزب کارگر و جنبش صهیونیستی بود و یا رئیس مجلس اسرائیل، و عقایدی ابراز می کرد که با اعتقاد بیشتر هم وطنانش سازگاری داشت. او در سال 2004 که از تاثیرگذاری بر حکومت نومید شده بود، با زندگی سیاسی خداحافظی کرد. اندیشه هائی که او در کتاب جدیدش «پیروزی بر هیتلر»می پروراند، بخاطر صداقت بی پرده شان، مایه شگفت بسیاری خواهند شد. در مورد اشغال سرزمین های فلسطینی او توضیح می دهد: «در طول سال های مدید، من در ابرازمواضعم جانب مدارا را رعایت می کردم تا موجب شکاف در جامعه اسرائیل نشوم. (...) امروز، این پرسش را طرح می کنم که آیا [همه یهودیان] برادران من هستند؟ و پاسخ می دهم: نه! (...) برای من، پس از شوآ [نسل کشی یهودیان توسط نازی ها.م]، یهودیت ژنتیکی (ارثی) وجود نداشته، بلکه تنها یهودیت ارزش ها وجود دارد (...). بدجنس ها، اشغالگران برادران من نیستند، حتی اگر ختنه شده باشند، مراسم مذهبی شنبه را بجا بیاورند و از فرامین دینی پیروی کنند.»
در لابلای کتابش، او «یهودیت گتو» [منظور یهودتی بسته بر روی خود] را در مقابل «یهودیت جهانشمول» قرار می دهد و خود را پیرو آن می داند. او با گزینشی خلاف کلام تورات، از این ایده دفاع می کند که مردم یهودی «برگزیده» خدا نیستند، چرا که پذیرفتن آن به معنی تایید این نکته است که ملت های دیگر به «نسل های پست تر» تعلق دارند. در سال 2003، بورگ به روزنامه پرتیراژ یدیعوت احرنوت اظهار داشت که «سرطان نژاد پرستی ما را از میان می برد». او اضافه می کند که تراژدی دهشتناک شوآ به ما می آموزد که یهوه، حافظ «قوم برگزیده» نبوده و فراتر از آن، مسئول نابسامانی آنان نیست.
مولف پیروزی بر هیتلر به خدائی اعتقاد دارد که قدرت تصمیم به انسان ها داده و آن ها را مسئول اعمال خود می داند. بورگ پسر یک خاخام مورد احترام همگان است که رهبر حزب ملی-مذهبی و نماینده آن حزب در تقریبا همه دولت ها از بدو تاسیس دولت اسرائیل بود، خود بورگ که در یک مدرسه یشیوا (مدرسه ویژه آموزش متون خاخامی) آموزش دیده، مرتبا از تورات و تلمود نقل قول می آورد تا ثابت کند که برخی متون مقدس خوب درک نشده و بد تفسیر شده، برداشتی انحرافی از آن ها شده و به هر حال خلاف روند تاریخند.
بورگ به رهبران صهیونیست خرده می گیرد که شوآ را «تصاحب» کرده و آن را درخدمت هدف های غالبا شرم آور درآورده اند. او معتقد است که این تراژدی نه تنها به یهودی ها و بلکه به کل انسانیت مربوط می شود. بورگ به این رهبران ایراد می گیرد که نسل کشی را به عنصر سازنده اساسی هویت یهودی تبدیل کرده و از این رو، آن را به شکنجه و آزاری کاهش می دهند، که در گذشته تحمل شده است (1)، در حالی که قرن ها صلح و سازش یهودیان با خلق های دیگر را فراموش می کنند.
اولین مثالی که بورگ می زند، لطف کوروش کبیر پادشاه هخامنشی نسبت به اتباع یهودی اش است. او از روابط پربار یهودیان با هم میهنان مسلمان شان در اروپای قرون وسطی، در آراگون، کاستیل و اندولس، از همزیستی صدساله یهودی-آلمانی پیش از برپائی نازیسم و شرایط ممتاز یهودیان در قاره آمریکا و بسیاری از کشورها یاد می کند. یهودیانی که در وطن خود، خوب جا افتاده اند از مهاجرت به اسرائیل خودداری می کنند. به اعتقاد بورگ، نباید آنان را شرم آور خواند، بویژه که دیاسپورا عامل خلاقیت تمدن جهانی است.
بورگ حتی با انتخاب واژه شوآ (به معنی «فاجعه») مخالف است، زیرا این کلمه وضعیتی منحصر به فرد به هولوکاست هیتلری می دهد که با هیچ کدام از نسل کشی های خلق های دیگر قابل مقایسه نیست. به اعتقاد وی، این انحصار طلبی به همدردی ضروری یا همبستگی با قربانیان غیر یهودی آسیب می رساند. از سوی دیگر، چنین روحیه ای نوعی پارانویای ناسالم می پراکند که دگم صهیونیستی ای را حفظ می کند که برپایه آن، یهود ستیزی پدیده ای جهانی و ابدی است : «همه جهان علیه یهودیان متفق شده اند».
رهبران صهیونیست از شوآ به عناوین مختلف استفاده کرده اند. این کار موجب اعمال «شانتاژ احساساتی» شده و از نظر مالی و سیاسی سودآور است؛ این روش همچنین، تقصیر جنایت کارانه آلمانی ها را به آنان یادآوری می کند، به آمریکائی ها و اروپائی ها نیز یادآوری می کند که برای نجات یهودیان از یوغ نازی ها جز بی عملی کاری نکرده انند. با این کار، مقامات مسئول اسرائیل به مصونیت خود از مجازات اطمینان دارند. حال فرقی نمی کند که تجاوز آنان به اخلاق و قوانین بین المللی، و نیز به حقوق بشر را در نظر بگیریم یا جنایات جنگی آنان و از جمله «قتل های هدفمند» فلسطینی هارا.
نویسنده پیروزی بر هیتلر، به کتاب های درسی اسرائیلی ایراد می گیرد که نسل کشی های ملل دیگر را نادیده گرفته و فقط از نسل کشی یهودیان یاد می کند؛ او همچنین قوانینی را مقصر می داند که فقط جنایت علیه مردم یهودی و انکار قربانی بودن آنان را مجازات می کند. او علیه اعطای خود بخودی شهروندی اسرائیلی به همه مهاجرین یهودی با اتکا بر معیارهای مذهبی برمی خیزد. او که طرفدار لائیسیته کامل است، از «بنیادگرائی مذهبی» که دائما حاکمیت ملی را به سخره گرفته، نکوهش می کند. او با استناد بر این واقعیت که هم میهنانش در انتخابات پی در پی، ژنرال های ارتش و سرویس های مخفی را به رهبری کشور بر می گزینند، هشدار می دهد که «یک دولت خاخام ها و ژنرال ها، کابوس غیر محتملی نیست».
او رهنمود می دهد که یهودیان و اسرائیلی ها خود را از شوآ رها سازند. او البته اضافه می کند که «به یقین، باید تا ابد خاطره شوآ را حفظ کرد، بدون این که دائما در غبار غلت زد» چرا که «باید برای همیشه، با دولت آشویتز و فرهنگ آسیب دیدگی و ترور بدرود گفت».
بورگ خود را ضد صهیونیست نمی داند، باستثنای هنگامی که به اصولی که تئودور هرتصل پایه گذاشته، یا ارزش های اعلامیه استقلال «خیانت» می شود. یعنی هنگامی که اسرائیل «به دولتی استعماری به رهبری دارو دسته ای بی بند و بار یاغیان فاسد» تغییر می یابد. در همان مصاحبه با «یدیعوت احرنوت»، او شکوه می کند که « پایان صهیونیسم پشت درما خوابیده است (...)، ممکن است که دولت یهود دوام بیاورد، ولی آن دولت از نوع دیگری خواهد بود، دولتی نفرت انگیز چرا که با ارزش های ما بیگانه خواهد بود.»
مولف پیروزی بر هیتلر، طبیعتا با فریاد اعتراضی در اسرائیل روبرو شد، اما همچنین، حمایت مردان و زنانی را جلب کرد که آرزوی دگرگونی ژرف دولت شان را در سر می پرورانند. بورگ که پنجاه سالی دارد، امیدواراست که رویایش جامه عمل بخود بپوشد. به هر حال، نظیر موج ضد سنتی ای که محیط اینتلیجنسیای (روشنفکری) اسرائیل را فرا گرفته، و در راس آن ها «تاریخ دانان جدید» قرار دارند، او نیز به سبک خود، جامعه ای را ترسیم می کند که در گرگونی کامل بسر می برد.
-------
عنوان اصلی مقاله: L’autre Judaïsme d’Avraham Burg
پاورقی ها:
1 – در این باره به بررسی عمیق استر بن باساEsther Benbassa درکتاب La Souffrance comme identité ، از انتشارات فایار، پاریس، سال2000 مراجعه کنید.

لوموند دیپلماتیک، می 2008

اسرائیل در آئینه تاریخش اریک رولو، Eric Rouleau روزنامه نگار و سفیر پیشین فرانسه

اریک رولو، Eric Rouleau روزنامه نگار و سفیر پیشین فرانسه
ترجمه بهروز عارفی


در سال های دهه 1980، روشنفکران اسرائیلی شاهد آغاز دگرگونی چشمگیری بودند که با تولد نسل جدیدی از مردان و زنانی رقم خورد که نه هولاکوست (شوآ، به عبری) و نه ایجاد دولت اسرائیل را ندیده بودند. این تحول همچنین شاهد بلوغ تدریجی نخبگانی بود که از آن پس توانستند بدون هیچ عقده ای به داوری گذشته نشسته و از اسطوره هائی که رهبران اسرائیل به صورت تابوئی اشاعه کرده بودند، خود را خلاص کنند.
این روشنفکران ( تاریخ دانان، جامعه شناسان، فیلسوفان، داستان نویسان، روزنامه نگاران، سینما گران، هنرمندان و غیره ) با هم رنگ نشدن با جماعت، پس از جنگ شش روزه در 1967 راه را گشودند. بدین معنی که اشغال، مقاومت فلسطینی ها، به قدرت رسیدن راست ملی گرا و مذهبی در 1977، نفوذ روز افزون ساکنان شهرک های استعماری و خاخام های توسعه طلب و شدت تنش ها میان روحانیون یهودی و لائیک ها بر اختلافات بیشتر دامن زد. میشل ورشاوسکی یکی از رهبران شاخه رادیکال جنبش صلح می گوید: «مذهبیون هنگامی که از تل آویو صحبت می کنند، اغلب می گویند سودوم و گومورا، در حالی که از نگاه لائیک ها، بیت المقدس مثل تهران آیت الله هاست».
صلح با مصر در سال 1979، امید یک مصالحه کلی را در مردم برانگیخت، ولی با تجاوز به لبنان در سال 1982، امیدها به یاس گرائید. افکار عمومی اسرائیل، این جنگ را به مثابه اولین جنگ تهاجمی اسرائیل تلقی کرد، جنگی که انگیزه اش استدلالاتی بودند که بعد ها دروغ از آب درآمدند. سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف – PLO) که مناهیم بگین و آریل شارون بدنبال انهدامش بودند، بر خلاف ادعای دولت اسرائیل، کوچکترین تحریکاتی نکرده بود. حتی ساف نشانه هائی مبنی بر تمایلش برای پیش گرفتن راه مصالحه نشان می داد. به هر حال، این سازمان موجودیت دولت یهود را به خطر نمی انداخت. در آن دوره، بسیاری از مردم اسرائیل با مشاهده شدت فوق العاده خشونت ارتش آن کشور و نیز از شمار گزاف قربانیان در بین غیر نظامیان فلسطین و لبنانی، احساس شرم کردند. نقطه اوج این اعمال، ضربه هولناک صبرا و شتیلا بود که د ر مقابل چشمان واحدهای ارتش اسرائیل و با آگاهی آنان رخ داده بود.
آن گاه حوادث بی سابقه ای رخ دادند: در حدود چهارصد هزار نفر در یک تظاهرات اعتراضی در تل آویو شرکت کردند؛ پانصد افسر و سرباز از خدمت فرار کردند؛ افرادی که از خدمت در ارتش خودداری کردند، ابتدا در لبنان و سپس در سرزمین های اشغالی، جنبش رفوزنیک ها* را بوجود آوردند. نظریه «پاکیزگی اسلحه ها»، که دولت یهود از زمان پیدایش به آن می بالید، بشدت آسیب دید.
تاریخ دانان جوان، خواسته یا نا خواسته، این شعار را بی اعتبار ساختند. پس از آزاد ی مراجعه به اسناد رسمی در سال 1978، سی سال پس از حوادث مورد نظر، همان طوری که قانون اسرائیل اجازه می دهد، آنان کشف کردند که رفتار نیروهای مسلح یهودی، چه پیش از جنگ 1948 و چه در طول آن، با تصویر بی آلایشی که تبلیغات ارائه می داد، فاصله بسیار داشت. اولین کسی که به اتکای اسناد رسمی جزوه ای منتشر کرده و در آن «هفت اصل اسطوره ای» را که طی چند دهه برای گمراهی افکار عمومی بکار رفته بود، تشریح کرد، سیمها فلایان یکی از رهبران حزب چپ گرای ماپام بود (1). او تا زمان مرگش یک صهیونیست آتشین باقی ماند.
«یهودی کردن فلسطین تا آن حدی که آمریکا، آمریکائی و انگلستان انگلیسی است»
کتابی که دومینیک ویدال (با همکاری سباستین بوسوآ) نوشته است، نتیجه گیری های کسانی را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد که مرتبا بنام «تاریخ دانان جدید» از آنان یاد می شود. (2).
این تاریخ دانان، نخستین پژوهشگرانی بودند که پس از ایجاد دولت اسرائیل، بررسی خود را نه مثل پیشینیان خود بر پایه اطلاعات دست دوم، بلکه بر اسناد انکارناپذیر موجود در بایگانی های هیئت دولت، ارتش، پالماخ (نیروهای ضربتی)، سازمان های صهیونیستی، یادداشت های روزانه نخست وزیر و وزیر دفاع و از جمله داوید بن گوریون متکی کردند.
این کتاب شرایطی را بررسی می کند که به جنگ علیه ارتش های عرب منتهی شد و نقش دست کم ناروشن بن گوریون را به شدت نکوهش می کند و سپس فصلی را به بنی موریس سردسته «تاریخ دانان جدید» اختصاص می دهد. کتاب به دلیل شکافی که بین تعهد یک تاریخ دان تشنه حقیقت و مواضع کنونی سیاسی متمایل به راست افراطی اسرائیل وی وجود دارد، به بنی موریس «اسکیزوفرن» لقب داده است. او سرانجام، آخرین اثر ایلان پاپه، تحت عنوان «پاکسازی قومی فلسطین» را زیر ذره بین می برد. کتاب پاپه چنان جنجالی – البته در پی جنحال های دیگر- برانگیخت که او مجبور شد از دانشگاه حیفا استعفا داده و برای تدریس در یک دانشگاه بریتانیا به آن کشور مهاجرت نماید.
پاپه اولین روشنفکر مخالف نیست که برای فرار از ، بقول خودش، جو خفقانی که برای «طاعونیانی» چون اوساخته اند، مجبور به مهاجرت می شود. با وجود این، رد کردن نوشته های او امر ساده ای نیست، بویژه که او بیش از پیشینیان خود به نقل جزئیات پرداخته است. در واقع تاریخ نویس شهر حیفا به اسناد جدیدی دسترسی یافت که از شصت سال پیش در بایگانی های اسرائیل خوابیده بودند. (ونه چهل سال، همچون بیشتر همکاران پیش از او). او همچنین به آثار تاریخ نویسان فلسطینی استناد کرده است. اغلب آن ها شاهدان عینی حوادث بودند. او شهادت افرادی را جمع آوری کرده است که ازجان بدر بردگان پاکسازی قومی بودند. این امر تا کنون بصورت حیرت آمیزی از طرف همکاران وی نادیده گرفته شده بود. آنان یا در اثر سوء ظن یا حتی پیش و پا افتاده تر از آن، در اثر عدم آشنائی به زبان عربی، شهادت های با اهمیتی را نا دیده گرفته بودند که بدلیل امتناع دول عرب برای گشودن بایگانی خود به روی پژوهشگران تا کنون، از اهمیت خاصی برخوردارند.
در تحلیل نهائی میتوان دریافت که اختلافات میان ایلان پاپه و بنی موریس اساسی نیستند. پیش از هر چیزی، هرکدام از آنان تاکید می کند که بر خلاف روایت رایج، جنگ 1948، نبرد «داوود علیه گولیات» نبود، چرا که نیروهای نظامی یهودی، آشکارا از نظر نفرات و تجهیزات نظامی برتر از دشمنانش بود. در شدیدترین زمان جنگ داخلی یهودی فلسطینی، تنها چند هزار رزمنده فلسطینی با تجهیزات ناقص وجود داشت که با داوطلبان عرب ارتش آزادی بخش فوزی القاوقجی تقویت می شدند.
همین طور، هنگامی که در 15 مه 1948، ارتش های دول عرب دخالت کردند، افراد آنان کمتر از نیروهای هاگانا بود. تازه نیروهای هاگانا مرتبا تقویت می شدند. علاوه بر آن، هر دو تاریخ دان تایید می کنند که ارتش های عربی در آستانه شکست (و برخی با اکراه) فلسطین را اشغال کردند و نه آن طوری که ادعا می شود «برای نابودی دولت جوان یهودی»، چرا که به ناتوانی خود در این مورد آگاه بودند. بلکه حمله آنان برای جلوگیری از این بود که اسرائیل و ماوراء اردن «تبانی » کرده و سرزمین اختصاص یافته برای فلسطینیان در قطع نامه 29 نوامبر 1947 سازمان ملل، را بین خود تقسیم کنند (طبق اظهارات آوی شلائیم، تاریخ دان).
در همان فوریه 1948، سه ماه پیش از جنگ اسرائیل-اعراب، بن گوریون به موشه شارت نوشته بود که «من تردیدی ندارم که ما می توانیم سراسر خاک فلسطین را اشغال کنیم». این درست چند هفته پیش از تحویل سلاح های فراوان توسط شوروی از طریق پراگ بود. اما، این امر مانع نشد که بن گوریون بی وقفه اعلام کند که اسرائیل در خطر تهدید «هولوکاست دوم» قرار دارد.
ایلان پاپه تعریف می کند که «پدر» دولت یهود سرشار از نشاط پیروزی های بدست آمده، در همان اولین هفته جنگ در یادداشت های خصوصی اش می نویسد: «ما یک دولت مسیحی در لبنان مستقر خواهیم کرد (...) یکپارچگی ماوراء اردن را به هم خواهیم زد، پایتخت آن کشور را بمباران و ارتشش را نابود خواهیم ساخت (...) سوریه را به زانو در خواهیم آورد (...) و برای انتقام نیاکان مان که در عهد عتیق مورد ستم مصری ها و آشوری ها واقع شدند، نیروی هوائی ما به پورت سعید، اسکندریه و قاهره حمله خواهد کرد.
به همان ترتیب، بنی موریس و ایلان پاپه افسانه ای را که رهبران اسرائیل با ظرافت پرداخته بودند، متزلزل کردند. بر پایه این افسانه، گویا فلسطینی ها بدنبال فراخوان مقامات مسئول و رادیوهای عربی، داوطلبانه خانه هایشان را ترک کرده اند. (برنامه های رادیوئی که کاملا ساخته و پرداخته کامل دستگاه های تبلیغاتی اسرائیل است، همان طوری که نوار موجود در بی بی سی گواه آن است.). برعکس، هر دو تاریخ دان، مطلبی را که از پایان سال های دهه 1950 محرز بود، تایید کردند: بدین معنی که همان مقامات اسرائیلی بودند که با استفاده از شانتاژ، تهدید، ترور و خشونت مسلحانه برای اخراج آنان از زمین هایشان، فلسطینیان را وادار به کوچ کردند.
باوجود این، این دو تاریخ دان، در مورد محتوای این اخراج ها اختلاف سلیقه دارند. بنی موریس این امر را بخشی از «خسارات جانبی» می داند؛ او توضیح می دهد که «در زمان جنگ همچون جنگ باید رفتار کرد» و سپس با نوعی وقاحت اضافه می کند که بن گوریون می بایست اخراج ها را تا آخرین نفر فلسطینی ها ادامه می داد. آن گاه که بنی موریس صحبت از مهاجرتی می کند که زائیده جنگ بوده و نه یهودیان و نه اعراب، چنین نیتی نداشتند، ایلان پاپه نشان می دهد که پاکسازی قومی برنامه ریزی و سازماندهی شده بود تا خاک اسرائیل را گسترش داده و «یهودی کردن» را اعمال کنند.
و به دلیل اولی، در حالی که رهبران صهیونیست ظاهرا نقشه سازمان ملل را پذیرفته بودند، در واقعیت آن را غیر قابل تحمل ارزیابی می کردند. پیرو چند سند موجود در بایگانی ها و نیز یادداشت های بن گوریون، تایید آن ها فقط تاکتیکی بود.
مسلم است که بیش از نیمی از خاک فلسطین به یهودیان داده شد و قرار بود که بقیه به اعراب بومی تعلق گیرد، در حالی که جمعیت اعراب دو برابر یهودیان بود. با این همه – و ریشه همه دردسر ها همین جاست- به دیده آنان، سرزمین های مورد نظر برای دولت اسرائیل، برای پذیرش میلیون ها مهاجری که رهبران به انتقال شان به فلسطین امیدوار بودند، تنگ بود؛ بدین ترتیب، چهار صد و پنج هزار عرب فلسطینی، می بایست با 558 هزار یهودی همزیستی کنند. و در آن صورت یهودیان 58 درصد جمعیت دولت آینده یهودی را تشکیل می دادند. بدین ترتیب، صهیونیسم در خطر ازدست دادن دلیل وجودی اش قرار می گرفت: پیرو فرمول حییم وایزمن، نخست وزیر بعدی اسرائیل«یهودی کردن فلسطین ، به همان میزانی که آمریکا، آمریکائی و انگلستان، انگلیسی است» مورد نظر بود.
به همین دلیل است که «انتقال» اعراب بومی به خارج از مرزها (انتخاب واژه «انتقال» خود یک حسن نظر است!) ، بر روح وجان رهبران صهیونیست سنگینی می کرد. و آنان در این مورد و اغلب در پشت درهای بسته به مجادلات طولانی پرداختند. بلافاصله از اواخر قرن نوزدهم، تئودور هرتصل به سلطان عثمانی پیشنهاد کرد که با اخراج فلسطینی ها زمین را برای استعمار یهود آماده سازد. در سال 1930، وایزمن تلاش کرد که حکومت بریتانیا، قدرت دارای قیمومت فلسطین را به این کار قانع سازد.
در سال 1938، پس از این که کمیسیون بریتانیائی به ریاست لرد پیل پیشنهاد ایجاد خرده دولت یهود همراه با انتقال اعراب را مطرح کرد، بن گوریون در جلسه کمیته اجرائی آژانس یهود اعلام نمود: «من با انتقال اجباری موافق هستم و این تصمیم به هیچوجه غیراخلاقی نیست». گویا قراربود که جنگ 1948، فرصت طلائی را برای انجام طرحش در اختیار او بگذارد. بدین ترتیب که او شش ماه پیش از دخالت ارتش های عرب، با تهاجمی علیه اهالی بومی، آنها را ریشه کن می ساخت. ایلان پاپه فاش می سازد که او برای نیل به این هدف، فهرستی از تمام روستاهای عرب با اطلاعات کافی در مورد وضع جمعیت شناحتی و اقتصادی و نیز سیاسی و نظامی تهیه کرده بود. آژانس یهود از سال 1939 شروع به تهیه این فهرست کرد و در طول سال های دهه 1940، مرتبا آن را به روز می کردند.
ایلان پاپه روش هائی را که نیروهای نظامی یهودی بکار بردند، دقیقا بررسی می کند. مرور آن، مو بر تن آدمی راست می کند. حتی اگر این روش ها به خشونت هائی که طی پاکسازی قومی خلق های دیگر از دوران باستان به این سو، شباهت دارد. ارزیابی تاریخ دان خیلی گویا ست. در طول چند ماه، چند ده کشتار و اعدام دسته جمعی به وقوع پیوسته است؛ از یک هزار روستای [فلسطینی]، پانصدو سی و یک روستا نابود شد یا دچار تغییرات شدند تا برای جذب مهاجران یهودی آماده باشند؛ یازده حوزه شهری که دارای جمعیت مختلط بودند، از اهالی عرب تخلیه شدند... در نیمه های ژوئیه 1948، به فرمان بن گوریون، همه جمعیت فلسطینی شهرهای رمله و لیده از زن و مرد، کودک و پیر که به هفتادهزار نفر می رسیدند، بزور سرنیزه و در مدت چند ساعت رانده شدند. خاطرات اسحاق رابین که بعدها به نخست وزیری اسرائیل رسید (و در گذشته سانسور شده بود)، و در آن زمان افسر ارشد و در کنار ایگال آلون مسئول عملیات بود، شاهد این واقعیت است. تعدادی از آنان، که به سوی مرز ماوراء اردن رانده شده بودند، در اثر فرسودگی و گرسنگی در راه به هلاکت رسیدند. در ماه آوریل، در یافا، پنجاه هزار اهالی عرب نیز دچار سرنوشت مشابهی شده و مجبور به فرار شدند. توپخانه ایرگون و امکان ارتکاب کشتارهای تازه تر، آنان را به وحشت انداخته بود. شخص بنی موریس نام آن را «عامل دهشت» گذاشته بود.
این جنایات بیش از اندازه غیرقابل توجیه است زیرا که بنا بر اعتراف بن گوریون، شمار زیادی از روستاهای عرب، اعلام کرده بودند که در برابر تقسیم فلسطین مقاومت نخواهند کرد و حتی برخی معاهده ترک مخاصمه با همسایگان یهودی خود بسته بودند. مثال بارز آن دهکده دیر یاسین است که به رغم وجود چنین معاهده ای، نیروهای مسلح چریکی ایرگون و لهی قسمت اعظم اهالی را کشتار کردند و پیرو گفته فلاپان، این کار با موافقت ضمنی ارتش «منظم» یهودی یعنی هاگانا انجام گرفت.

با بر ملائی حقیقت درباره بی عدالتی های 1948،
«تاریخ دانان جدید» به آرمان صلح خدمت می کنند.

بین سال های 1947 و 1949، مجموعا از 700 تا 800 هزار فلسطینی مجبور شدند راه تبعید را در پیش گیرند، در حالی که اموال و املاک آنان غصب شده بود. ویدال از زبان یک افسر اسرائیلی نقل می کند که بنیاد ملی یهود، سیصد هزار هکتار از ارضی اعراب را غصب کرده و بخش عمده آن را در اختیار کیبوتص ها قرار داد. بهتر از این نمیشد طراحی کرد: روز 11 دسامبر 1948، بدنبال رای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد قطع نامه مشهور درباره «حق بازگشت»، حکومت اسرائیل برای تکمیل قانون 30 ژوئن 1948 درباره کشت زمین های رها شده، به فوریت قانونی در مورد املاک افراد غائب گذراند. این قانون غصب را عطف بما سبق ساخته و هر گونه حق مطالبه غرامت یا بازگشت به خانه های خود را از قربانیان غصب سلب کرده و آن را ممنوع اعلام می کند.
به رغم معدودی از اعضای هیئت دولت اسرائیل که از قساوت پاکسازی قومی برآشفته بودند، بن گوریون که فرمان کتبی و صریح در این مورد صادر نکرده بود، هیچ عملی برای قطع یا محکوم کردن آن انجام نداد. او به نکوهش چپاول و تجاوز به زنان و دختران که سربازانش مرتکب شده بودند، اکتفا کرد. البته این سربازان در مصونیت کامل از هر مجازاتی بسر بردند. بدون تردید، از همه شگفت آور تر، سکوت طاقت فرسای «جامعه بین المللی» در طول چندین دهه بود. در حالی که امکان نداشت که ناظران سازمان ملل متحد، از شقاوت های رخ داده بی اطلاع بوده باشند. از این روست که بخوبی میتوان درک کرد که چرا فلسطینی ها همچنان یادمان «نکبه» (فاجعه) را برگزار می کنند و طبیعی است که نه تجلیل از «جنگ استقلال اسرائیل» را، همان طوری که در سالن کتاب پاریس، چندی پیش شاهدش بودیم.
در تداوم کار تاریخ نویسان جنگ، اخیرا آوی شلائیم، استاد قدیمی کالج سنت آنتونی واقع در کامبریج، کتابی با عنوان «دیوار آهنی، اسرائیل و جهان عرب» منتشر کرده است. او در این اثر، بر اسطوره دیگری خط بطلان می کشد. و آن این است که گویا اسرائیل خواستار صلح بود ولی با جنگ افروزی دول عربی مواجه شد، زیرا که قصد نابودی آن کشور را داشتند. او عنوان کتابش را از دکترین زئو ژابوتینسگی به عاریت گرفته است. این پدر راست های اولترا ناسیونالیست از سال 1923 تاکید می کرد که می باید قبل از مستعمره کردن فلسطین در پناه یک «دیوار آهنی» از مذاکره بر سر صلح خودداری کرد زیرا به عقیده او، اعراب فقط منطق زور را می فهمند.
سیاستمردان و نظامیان اسرائیلی، چه از جناح چپ و چه از راست، با اتخاذ دکترین یادشده، اصولا در عمل خواستند طرح های پی در پی صلح را باشکست مواجه سازند. با توجه به این که گذشت زمان به سود اسرائیل کار می کرد، با ادعای این که اسرائیل «مخاطب صلح ندارد» (همان طوری که ایهود باراک مدعی شد)، رهبران این کشور هنوز منتظرند که طرف متخاصم سرانجام خسته شده و گسترش سرزمین های دولت یهودی ، قطعه قطعه شدن و غیر نظامی بودن دولت احتمالی فلسطین را بپذیرند. دولتی که شکل موزائیکی از بانتوستان های پراکنده را به خود خواهد گرفت. کتاب شلائیم که چاپ انگلیسی آن در سال 2000، از کتاب های پرفروش بود (بیش از 50 هزار جلد)، به چند زبان ترجمه شده و سرانجام پس از پنج سال به زبان عبری نیز منتشر شده است. تقریبا همه ناشرین اسرائیلی آن را «بی ارزش» ارزیابی کرده بودند.
با این همه، شلائیم می گوید که حقانیت جنبش صهیونیستی و دولت اسرائیل را در مرزهای 1967 آن می پذیرد». ولی توضیح می دهد که «برعکس، من از طرح استعماری صهیونیسم فراتر از این مرز، متاسفم». به استثنای چند تن، تاریخ دانان، جامعه شناسان، رمان نویسان، روزنامه نگاران، سینماگران متعلق به موج نوی روشنفکری این کشور، مانند شلائیم صهیونیست نوع جدیدی هستند که به آنان لقب «پسا صهیونیست» داده اند. همه آنان اطمینان خاطر دارند که با روشن کردن حقیقت تاریخی و با شناسائی ناحقی اعمال شده نسبت به فلسطینی ها، به صلح خدمت می کنند.
برای درک سمت و سو و ابعاد این تحول که از سال 1980 شروع شد، میتوان از بررسی بوسوآ که در میان «تاریخ نویسان جدید» و نیز مورخین مخالف آنان در اسرائیل انجام داده، بهره برد (4). از این وضعیت، برخی چنین نتیجه می گیرند که وجود یک دولت اسرائیل «عادی شده»، در حال صلح با همسایگانش، عمدتا به این بستگی دارد که این روشنفکران معترض چه تاثیری برجامعه و بویژه جهان سیاست در اسرائیل بگذارند.
یهودا لانکری، سفیر پیشین اسرائیل در فرانسه و آمریکا ، این وضع را به شیوه خودش چنین تعریف می کند: « «تاریح نویسان جدید»، حتی در منظر قاطعیت ایلان پاپه، روشنگران حوزه تاریک وجدان جمعی اسرائیل هائی هستند و به همان میزان، آماده کنندگان زمینه ای مطمئن تر برای شناسائی متقابل و صلح با فلسطینی ها. کار آن ها، بدون این که منبع آزاری برای اسرائیل باشد، مایه افتخار کشورشان است – و حتی بیشتر: این یک وظیفه است، تکلیفی اخلاقی، پذیرش مسئولیتی عظیم و رهائی بخش که بتواند خطوط اختلاف، روزنه های آشتی، مفید و ضروری برای پیوستن به گفتار طرف مقابل را در تاریخ واقعی اسرائیل به ثبت برساند (5).»
------
عنوان اصلی مقاله: Israël face à son histoire
*******
کتاب های مورد بررسی:
Ilan Pappé,
Le Nettoyage ethnique de la Palestine (Fayard, Paris, 2008, 394 pages, 22€)
Avraham Burg,
Vaincre Hitler, Pour un judaïsme plus humaniste et universaliste (Fayard, Paris, 2008, 359 pages, 23€)
Avi Shlaïm,
Le mur de fer, Israël et le monde arabe (Buchet-Chastel, Paris, 2008, 759 pages, 29€)
Dominique Vidal,
Comment Israël expulsa les Palestiniens (1947-1949) (L’Atelier, Ivry-sur-Seine, 2007, 256 pages, 21 €)
*******
پاورقی ها:
The Birth of Israel, Myths and Realities, Pantheon Books, New York, 1987. 1 -
متاسفانه این اثر پیشاهنگ هنوز به فرانسه ترجمه نشده است.
به روز شده و تکمیل شده اثری است با عنوان Comment Israël expulsa les Palestiniens 2 - کتاب
که مولف با همکاری ژوزف الغازی در سال 1998 منتشر کرده است.Le Péché originel d’Israël
Joseph Algazy, Editions de l’Atelier-1998.
Haaretz, Tel-Aviv, le 8 janvier 2004 3 - مصاحبه با روزنامه
4 - در کتاب «چگونه اسرائیل، فلسطینی ها را اخراج کرد»،
مولف کتاب زیر است:Sébastien Boussois از سوی دیگر
Israël confronté à son passé, L’Harmattan, Paris, 2008
5 – مقدمه کتاب «چگونه اسرائیل، فلسطینی ها را اخراج کرد».

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

ایرج یوسفی

14 ماه مه امسال شصتمین سالروز تشکیل دولت اسرائیل است .(1)
شصت سال پیش، آرزوی هزاران سالۀ یهودیان، برای بازگشت به سرزمین آباء و اجدادیشان، قول آن پیام آورامید، حافظ شیرازی تحقق یافت.
سرزمین کنعان (فلسطین امروز که پس از سلطه رومیان به این عنوان نامگذاری شده است.) بیش از 2500 سال مورد حمله و تجاوز دولتهای همسایه و قدرتهای اروپائی بوده و ساکنان یهودی نخستین قربانیان آن بودند . درد،رنج و آوارگی آنان به سرزمین های دیگر خصوصأ اروپا یکی از غم انگیزترین فجایع بشریست. آنان در مقاطع مختلف مجبور به زندگی در محلهای مخصوص و تحت قوانین خاص بودند. آرزوی بازگشت به اورشلیم، بن مایــه حیات و بقاءشان بود.برای تحقق آن روزانه نیایش میکردنـد و سر بربستر خاک در غربت می نهادند.
سرزمین فلسطین (کنعان) که حدود چهار قرن جزء قلمرو دولت عثمانی بود، پس از پایان جنگ جهانی اول 1918 و شکست آن امپراتوری، تحت قیمومیت انگلستان درآمد و سرانجام بنا بر درخواست این دولت از سازمان ملل متحد برای مداخله و حل مسئله اعراب و یهودیان، سرانجام شورای امنیت سازمان ملل متحد بتاریخ 29 نوامبر1947 با 33 رأی موافق، 13 رأی مخالف و7 رأی ممتنع آن سرزمین را به دوبخش فلسطینی و یهودی نشین تقسیم کرد.در روز جمعه 14 ماه مه 1948 یکروز پیش از انقضای زمان قیمومیت انگلستان، دولت اسرائیل اعلام موجودیت کرد، که بلافاصله توسط دولت آمریکا ، اتحاد جماهیر شوروی و بسیاری از کشورهای جهان به رسمیت شناخته شد. یک روز بعد ارتش کشورهای عربی، لبنان، سوریه، عراق ، اردن ومصر بقصد نابودی اسرائیل به آن حمله کردند و این نخستین جنگ اعراب و اسرائیل بود که حدود یکسال بعد منجر به آتش بس بین آنها و پیروزی و تحکیم دولت اسرائیل شد. اسرائیلیان شش هزار و اعراب رقمی بیشتر از آن کشته دادند و نزدیک به هشتصد هزار تا یک میلیون فلسطینی مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند و فاجعه آواره گان فلسطینی که تا به امروز ادامه دارد، شکل گرفت .
دول عربی خاور میانه متهمین ردیف اول وضعیت فاجعه بار فلسطینی ها هستند، و بخاطر ارضای تمایلات ملی گرایانه پان عربیسم، اسلامی و سرانجام سرکوب هر گونه مبارزه برای آزادی اجتماعی ، سیاسی ، ترقی ورفاه مردم کشورهایشان به انحراف افکار آنان و سوءاستفاده از علائق دینی و قومی وعربی، تنور جنگ و نفرت نژادی را در خاورمیانه تا نخستین صلح بین مصر و اسرائیل و سپس اردن گرم نگاه داشته و آشکار و پنهان به سیاست ضد یهودی، ضد غربی خود بنام دفاع از مردم فلسطین ادامه می دهند. در سالروزتأسیس دولت اسرائیل و مناقشه اعراب با آنها، زندگی هزاران آواره فلسطینی و عدم تشکیل دولت مستقل آنها روی دیگر سکه میباشد.
حل مناقشات اعراب و اسرائیل، و پایان دادن به نفرت مذهبی نژادی ویهودی ستیزی(صهیونیست ستیزی )که به بهای بسیار گزافی برای مردمان این کشورها تمام شده، بدون بازنگری ریشه های تاریخی آن و نقشی که دولتها ، نیروهای چپ و کمونیست و مذهبی خاورمیانه داشته اند ممکن نیست . بخصوص که این روزها دولت وحکومت نژاد پرست ایران پرچمدار مبارزه با اسرائیل و محو آن از نقشه خاورمیانه شده است، نگرانی های بحق یهودیان و اعراب، وضع بسیار خطرناکی درین منطقه ایجاد کرده است.
وظیفه انسانی و ملی ایرانیان صلح دوست و آزادی خواه است که با صدای رسا سیاست های ضد ملی و امنیتی دولت ایران را در بین مردم افشإ نموده و برای صلح واقعی و دائمی بین ما و اعراب و اسرائیل تلاش کنند. بیش از آنکه همه فرصت ها ازبین برود.......

قطع گسترده برق در غزه bbc

به دنبال تعطیل شدن تنها نیروگاه برق غزه، بخش گسترده ای از این منطقه بدون برق است. مقامات غزه می گویند سوخت لازم برای نیروگاه برق که توسط اسرائیل تامین می شود، تمام شده است.
مسئولان نیروگاه برق می گویند در پنج روز گذشته هیچ سوختی دریافت نکرده اند.
سال گذشته، دولت اسرائیل با محدود کردن انتقال سوخت به نوار غزه موافقت کرد تا پیکارجویان فلسطینی را از حملات موشکی به خاک اسرائیل منصرف کند.
قطع برق در حالی رخ داده است که روز جمعه یک مرد اسرائیلی در اثر اصابت خمپاره کشته شد؛ در سه سال گذشته که اسرائیل از نوار غزه خارج شده است، این مرد اولین اسرائیلی بوده که در حمله خمپاره ای از غزه کشته شده است.
سازمان های امدادرسانی هشدار داده اند که اگر انتقال سوخت از اسرائیل به نوار غزه از سر گرفته نشود، خدمات حیاتی در این منطقه به شدت مختل خواهد شد.
چندی پیش سازمان ملل متحد مجبور شد به خاطر متوقف شدن انتقال سوخت به غزه توسط اسرائیل امدادرسانی را به حال تعلیق در آورد اما پس از چند روز بار دیگر به طور موقت از سر گرفت.
سازمان ملل 28 آوریل علام کرد که سوخت لازم برای پنج روز مصرف خودروهای خود را تامین کرده است.
سازمان ملل نیاز غذایی ششصد و پنجاه هزار فلسطینی ساکن غزه را تامین می کند.
اسرائیلیان می گویند که محدودیت هایی که در مورد غزه اعمال کرده اند واکنشی قانونی به حملات موشکی پیکارجویان فلسطینی است و جنبش حماس - که کنترل غزه را در دست دارد - از این موضوع برای مقاصد سیاسی خود بهره برداری کرده است.
جان گینگ، رئیس عملیات امدادرسانی سازمان ملل در غزه، در زمان توقف امدادرسانی گفته بود که اسرائیل باید به مسئولیت های حقوقی خود به عنوان یک نیروی اشغالگر در تامین سوخت کافی برای مناطق اشغالی پایبند باشد.
او همچنین از فلسطینیان خواست به پرتاب موشک به اسرائیل پایان دهند.
اسرائیل گفته است حماس عمدا از رسیدن سوخت به غزه جلوگیری می کند. به گفته مقامات اسرائیلی یک میلیون لیتر سوخت در پایگاهی مرزی وجود دارد.

توافقنامه ‌امنیتی بوش، مقدمه طرح سلطه آمریكا بر جهان است- ارتش آمریکا: تقصیر ژنرال عراقی است!

تحلیلگر عرب و سردبیر سابق روزنامه فرامنطقه‌ای "الحیات" با اشاره به طرح توافقنامه امنیتی بغداد-واشنگتن گفت: توافقنامه امنیتی بغداد-واشنگتن توافقی برای حضور دائمی آمریكا در عراق و تحقق مقدمات طرح امپراتوری آمریكاست. "جهاد الخازن" كه در زمان كنونی ستون نویس روزنامه الحیات است، در پاسخ به به این سوال كه در نگاهی كلی توافقنامه امنیتی عراق_آمریكا را چگونه ارزیابی می‌كنید، گفت: امیدوارم "نوری المالكی" نخست‌وزیر عراق از امضای چنین توافقی جدا بپرهیزد، زیرا این توافق، تفاهم دو طرف ضعیف و قوی است و توافقنامه‌های این چنینی همیشه به زیان طرف ضعیف است. الخازن با بیان این كه دو طرف این توافق هم‌سطح نیستند، افزود: فكر نمی‌كنم حتی شمار اندكی هم در عراق باشند كه از امضای توافقنامه بلند مدت نظامی با آمریكا حمایت كنند؛ امیدوارم چنین توافقنامه‌هایی كه برای تحت فشار قرار دادن نوری المالكی است به امضا نرسد چون در نهایت این المالكی است كه مسوول پیامدهای آن خواهد بود و از وی می‌خواهم به ملت خود تكیه كند و منافع آن را در نظر بگیرد. الخازن كه سردبیر سابق روزنامه الشرق‌الاوسط نیز بوده در پاسخ به این سوال كه چرا به نظر شما این توافق به سود عراق نیست، گفت: چگونه ممكن است امضای چنین توافقنامه‌ای به سود ملت عراق باشد در حالی كه قرار است برای همیشه پایگاه‌های نظامی آمریكا در آن باقی بماند. ما اصلا نمی‌خواهیم در هیچ جای خاورمیانه پایگاه نظامی آمریكایی باشد؛ نه در عراق و نه در هیچ كشور عربی و نه در تركیه. اصلا چرا باید این پایگاه‌ها در منطقه باشد؟ وجود این پایگاه‌ها امنیت منطقه را تهدید و دولت‌ها را علیه ملت‌های خود تحریك می‌كند. سردبیر پیشین روزنامه فرامنطقه‌ای الحیات در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر این كه به نظر شما مهم‌ترین هدف آمریكا از امضای چنین توافقنامه‌ای با عراق چیست گفت: طراحان سیاست‌ خارجی آمریكا دو گروهند. گروه نخست گروهی است كه افكار تشكیل امپراتوری و سیطره بر جهان را در سر می‌پروراند مثل افرادی همچون "دیك چنی" معاون رئیس‌جمهور آمریكا و "دونالد رامسفلد" وزیر سابق دفاع آمریكا و گروه دوم نومحافظه‌كاران آمریكا هستند كه در حقیقت لابی اسرائیل در سازمان ملل متحد و به طور كلی طرحان سیاست ‌خارجی آمریكا به سود اسرائیل هستند. بنابراین امكان ندارد این دو گروه طوری طرح‌ریزی كنند و توافقنامه‌ای ارائه كنند كه به سود اعراب و مسلمانان باشد. بنابراین تلاش همه ما باید بر این نكته متمركز شود كه هیچ پایگاه نظامی در آمریكا شكل نگیرد. جهاد الخازن در پاسخ به اینكه آیا بهتر نیست چنین توافق امنیتی میان خود كشورهای منطقه كه منافع امنیتی و مسائل مختلفی همچون فرهنگ و زبان مشتركی برخورداند شكل بگیرد، تاكید كرد: بهترین و منطقی‌ترین توافقنامه كشورهای منطقه رعایت "حسن هم‌جواری" است و در این خصوص، نه به ارتش یكدیگر نیاز داریم و نه به پایگاه نظامی مشترك و تنها به رابطه و مناسبات همیشگی و پایدار سیاسی_تجاری كه در مجرای طبیعی خود باشد، نیاز داریم تا همه طرف‌های موجود در منطقه به یكدیگر اعتماد داشته باشند و هیچ كشوری نگران این نباشد كه دیگری به منافع آن چشم طمع داشته باشد و این امر هم با اتحاد میان كشورهای منطقه ممكن است. سردبیر سابق روزنامه الحیات در پاسخ به این سوال كه آیا پارلمان عراق چنین توافقنامه‌ای را تصویب خواهد كرد یا خیر، با ابراز نگرانی شدید خود تاكید كرد: این همان چیزی است كه مرا به شدت می‌ترساند و امیدوارم پارلمان عراق هرگز چنین كاری نكند. جهاد الخازن در پاسخ به سوالی دیگر، درباره یكی از بندهای این توافقنامه كه مصونیت قضایی نیروهای آمریكایی را در عراق تامین می‌كند (قانون كاپیتولاسیون) از این امر ابراز بی‌اطلاعی و شدیدا ابراز تعجب كرده، ولی تاكید كرد: ملت عراق آزاد است و هرگز چنین امری را نمی‌پذیرد. چنین چیزی به هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست؛ بعید است عراق چنین چیزی را بپذیرد. ملت عراق چه در گذشته و چه در حال، ملت آزاده‌ای بوده و هست. وی در پاسخ به این سوال كه نقش ایران و كشورهای منطقه را در امضا شدن یا نشدن این توافقنامه چگونه ارزیابی می‌كند، گفت: ایران و سوریه مخالف این امر هستند. ولی ایران باید هر چه زودتر شك و نگرانی‌های كشورهای منطقه از جمله كشورهای حاشیه خلیج[فارس] را برطرف كند و به سران آن اطمینان دهد. وی با بیان این كه طی دو ماه اخیر با بیشتر وزرای خارجی عرب دیدار كرده، گفت: آنها درباره سیاست خارجی ایران هنوز نگرانی‌هایی دارند و "محمود احمدی نژاد" در سفر خود به كشورهای منطقه به سران آن اطمینان‌ خاطر داده است؛ نمی‌دانم چقدر موفق بوده، ولی چیزی كه مهم است تداوم سیاست ایران در اطمینان‌بخشی به كشورهای منطقه است چون ایران كشور دوست، همسایه و متحد ماست و بر خلاف اتهامات بیان شده چشم طمع به هیچ كشوری در منطقه ندارد و از سران آن می‌خواهم كه اهمیت اوضاع را دریابند. "سید عبدالله الحیدری" از مسئولان ائتلاف واحد عراق چندی پیش در گفت وگو با فارس برای نخستین بار از مفاد این توافقنامه پرده برداشت و از آن به نام توافقنامه‌ای "ننگین" و "ذلت‌بار" یاد كرد و امضای آن را مایه سرافكندگی ملت عراق و مقامات این كشور خواند. وی با تأكید بر اینكه تحقق محورهای توافق واشنگتن و بغداد، عراق را به پایگاه نظامی دائمی برای آمریكا تبدیل می‌كند، گفت: پنتاگون (وزارت دفاع آمریكا) قصد دارد دست‌كم ۱۴ پایگاه نظامی در سراسر عراق تأسیس كند و بدتر از آن، بندی است كه باید از آن به نام ذلت‌بارترین بند این توافق‌نامه یاد كرد كه متأسفانه بر باقی‌ماندن نیروهای آمریكایی در عراق تحت عنوان "حضور بلندمدت" و بدون تعیین ضرب‌الاجل تأكید می‌كند. جهاد الخازن تحلیلگر و روزنامه‌نگار مشهور عرب، از طایفه مارونی‌های لبنان است كه تاكنون منصب سردبیری روزنامه‌های فرامنطقه‌ای الحیات و الشرق الاوسط و روزنامه "عرب‌نیوز" را بر عهده داشته است. فارس ارتش آمریکا: تقصیر ژنرال عراقی است!گزارش اشتباه یک ژنرال ارتش عراق درباره کشف یک مجموعه بزرگ سلاح در شهر کربلا، آمریکا را دچار سوء تفاهم کرد.روزنامه لس آنجلس تایمز در گزارشی نوشت: "ظاهرا مقامات آمریکایی اخیرا قصد داشتند برخی مواد منفجره که ادعا می شد ساخت ایران است را مقابل خبرنگاران در کربلا به نمایش گذاشته و سپس آنها را منهدم کنند، اما نمایش این تجهیزات پس از تحقیقات کارشناسان آمریکایی لغو شد."براساس این گزارش ایالات متحده پس از آنکه متوجه شد هیچ یک از این سلاح ها ساخت ایران نیستند از نمایش آنها صرف نظر کرد.یک سخنگوی ارتش آمریکا علت این تصمیم را ناشی از سوء تفاهم به وجود آمده بر اثر گزارش یک ژنرال ارتش عراق در کربلا دانست و گفت: "این ژنرال عراقی اشتباها گزارش داده بود این اقلام منشا ایرانی دارند."این گزارش می افزاید: "کارشناسان نظامی آمریکا پس از انجام تحقیقات متوجه شدند که این سلاح ها اصلا ایرانی نیستند."ارتش آمریکا اخیرا مدعی کشف ۲۰ هزار قلم سلاح، مهمات و مواد منفجره توسط نیروهای عراقی در شهر کربلا شد.برپایه این گزارش در یک رویداد جالب توجه دیگر که طی هفته گذشته رخ داد سرلشگر کوین برگنر یک سخنگوی ارتش آمریکا برای اولین بار ایران را به حمایت از خشونت های جاری در عراق متهم نکرد.وی که روز چهار شنبه مقابل رسانه ها درباره کشف زرادخانه بزرگ سلاح در کربلا سخن می گفت هیچ اشاره ای به ایران نکرد و این در حالی است که چندی پیش از آن مقامات ارتش آمریکا و پنتاگون ادعا کرده بودند: "سلاح های ساخت ۲۰۰۸ ایران در مخفی گاه های بزرگ سلاح در بصره کشف شده است."آمریکا در طول چند سال گذشته پس از اشغال عراق همواره ایران را به تجهیز و آموزش شبه نظامیان عراقی و ارسال سلاح به این کشور متهم کرده و این در حالی است که ایران این اتهامات را رد کرده است.چندی پیش یک هیات از نمایندگان پارلمان عراق در سفر به تهران با مقامات کشورمان در خصوص برقراری ثبات و امنیت در این کشور رایزنی کرد. عصر ایران

The wandering Palestinian







NAHR AL-BARED in Lebanon was a wind-blown huddle of tents when the first refugees straggled here from Galilee in 1948, the year of the Palestinian nakba or catastrophe. Yet the camp somehow prospered, in spite of the Lebanese laws restricting Palestinians, and despite the influx of yet more refugees during Lebanon's 1975-90 civil war. By last year it had grown into a crowded but congenial town of 35,000, complete with apartment blocks, schools and clinics. The seaside camp was home to the busiest market in northern Lebanon, but also to a growing band of dour, bearded and fearsomely well-armed Islamist radicals.
They hailed mostly not from Palestine but from Saudi
Arabia, Iraq, Syria and other countries that were making life difficult for jihad-obsessed Sunni militants. Nahr al-Bared's regular
residents tended to shun them. But there was little they could do to keep the 500 or so newcomers out. The feeble Lebanese state takes no responsibility for its 12 Palestinian camps, and the refugees' own institutions have weakened with the decline of the once-dominant Palestine Liberation Organisation (PLO).more..

دنباله مطلب

راز بقا در 60 سالگی اسرائيل


http://www.roshangari.net/روشنگری. هفته نامه اکونوميست در 60 سالگی تاسيس اسرائيل مقاله ای دارد تحت عنوان,فلسطينی های آواره,. مقاله راز ماندگاری مقاومت را به خوبی نشان ميدهد. گزارش کوتاه شده ای از اين مقاله را ميخوانيد. *** مقاله با توصيفی از وضعيت پناهندگان فلسطينی در اردوگاه نهرالبارد واقع در شمال لبنان بعد از تهاجم سال گذشته شروع ميشود.[ فجايع مخوفی که بر پناهندگان غيرنظامی در اين تهاجم رفت اساسا به افکارعمومی گزارش نشد و نه فقط توسط رسانه های غربی. زيرا حتی احزاب اسلامی بويژه حزب الله لبنان مداخله و جانبداری از پناهندگان را به نفع خود نمی ديدند.م] اکونوميست نوشته است حدود500 جهادی که به اين اردوگاه آمدند فلسطينی نبودند، بيشتر آنها از عربستان سعودي، عراق، سوريه وديگر کشورها آمده بودند و از دست فلسطينی های ساکن اردوگاه کارزيادی ساخته نبود، زيرا دولت لبنان هيچ مسووليتی در رابطه با 12 اردوگاه پناهندگی فلسطينی خود برعهده نميگيرد و موسسات خود پناهندگان نيز بعد از سقوط سازمان آزادی بخش فلسطين(PLO)قدرتی ندارد.اما به هرحال خانه های همه پناهندگان زير آتش سنگين ارتش لبنان با خاک يکسان شد وکليه 20000 پناهنده ساکن آنها مجبور به ترک اردوگاه شدند. حالا اردوگاه به آرامی بازسازی ميشود و پناهندگان به خانه های کناره اردوگاه که کمتر آسيب ديده اند باز ميگردند. صاحب قهوه خانه موقت که در جاده اصلی و مخروبه بساط خود رادوباره برپاکرده، يک تابلو رنگارنگ را برافراشته که روی آن نوشته است: , ماالبارد رادوباره می سازيم و به فلسطين باز ميگرديم.


23ارديبهشت :طرح 5 ميليارد دلاري، آمريكا براى نفوذ در قلب بغداد

خليج‌فارس- 4 مه 2008 - نيوزويك: آمريكا طرحى براى دگرگونى قلب بغداد كه اكنون منطقه امنيتى سبز نام دارد، در دست تهيه دارد. اين طرح كه شامل ساخت هتل‌هاى مجلل و مراكز خريد عظيم است، بخشى از فهرست رؤيايى يا آن طور كه برخى ناظران آن را توصيف مي‌كنند خيال پردازى دور از واقعيتى است كه براساس آن طى 5 سال منطقه سبز بغداد كه تحت مراقبت آمريكايي‌ها قرار دارد، از دژى محصور در قلب بغداد تبديل به نماد آينده اين شهر مي‌شود. يك رابط نظامى در اين باره به آسوشيتدپرس مي‌گويد كه اين طرح 5 ميليارد دلاري، مورد حمايت پنتاگون قرار دارد و به‌نظر مي‌رسد كه برخى سرمايه‌گذاران سرشناس در عرصه ساخت هتل‌هاى بين‌المللى و طرح‌هاى توسعه، در آن ذي‌نفع هستند. انگيزه واشنگتن براى پيگيرى چنين طرحي، ايجاد يك محدوده نفوذ در اطراف ساختمان جديد سفارت آمريكا در بغداد است كه هزينه ساخت آن بالغ بر 700 ميليون دلار برآورد مي‌شود. اين محدوده، حكم ديوار حائل را براى ساختمان جديد سفارت خواهد داشت. پيش‌بينى مي‌شود كه پس از انتقال كاركنان و دواير سفارت به ساختمان جديد در سال آينده، هزينه كلى طرح سفارت خانه جديد به يك ميليارد دلار برسد.