۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

امر به معروف و نهی از منکر: از فرو کردن پونز در پیشانی تا اسید پاشی رهبر

نقدی براثر معروف توماس هابس ، Thomas Hobbes- (تولد 1588-مرگ 1679 ) با عنوان : لویتان ، (Léviathan ) اثر فنا ناپذیر فیلسوف معروف انگلستان

نقدی براثر معروف توماس هابس ، Thomas Hobbes- (تولد 1588-مرگ 1679 ) با عنوان : لویتان ، (Léviathan ) اثر فنا ناپذیر فیلسوف معروف انگلستان 
کاظم رنجبر


بخش :سوم .
پیشگفتار :
 توماس هابس ،  دار اثر معروف خود : لویتان ، که ترجمه آن در زبان فرانسه  با مقدمه و وتفسیر مترجم  780 صفحه می باشد ،  اولین فصل این کتاب را در 169 صفحه ، به ماهیت  روحی و روانی ، اجتماعی  انسان  اختصاص داده است ، به عبارت دیگر  در حدود یک پنجم این اثر معروف در فلسفه سیاسی را  به ماهیت روحی و راونی انسان ، این  موجود صاحب روح و راون ، و اندیشه و تقکر اختصاص داده است ، لذا لازم و ضروری است ، که برای  آشنائی با اندیشه های فلسفی  توماس هابس  در رابطه با انسان ، و جوامع انسانی ، نظام های حکومتی  که انسان ها در طول تاریخ حیات خود زندگی کرده اند و امروز زندگی می کنند ،  لحظه  روی این موضوع ، یعنی : انسان از منظر روحی و روانی و رفتاری ، از دید  توماس هابس مکث بکنیم ، و دقیق بشویم  بر این اصل ، که توماس هابس  ، انسان را چگونه می بیند ؟
خوشبختانه این اثر وزین و با ارزش توماس هابس ، یعنی : لویتان ، در ایران  توسط آقای دکتر  حسین بشیریه ، ترجمه شده و توسطانتشارات نی  چاپ و در اختیار  خوانند گان  ایرانی قرار گرفته است . در این بخش  بطور مختصر  بر گرفته از فصل سیزدهم  کتاب لویتان ، در رابطه  با : وضع طبیعی آدمیان و سعادت  یا تیره روزی آنها  در آن وضع ،از ترجمه آقای دکتر بشیریه ،  نمونه می آوریم ، تا از این طریق ، برای خوانندگان ایکه  با متون فلسفه ، خصوصا با فلسقه سیاسی ، معاصر آشنائی ندارند ، زمینه فکری لازم فراهم شود ، تا به این اصل و نتیجه تحلیلی برسیم ، که چرا ، انگلستان ، و بخشی از کشسورهای اروپائی ، در استقرار  نظام حکومتی دموکراتیک  موفق شدند، و در مقابل ، هنوز  اکثریت جوامع بشری  امروز ، تحت سلطه نظام های استبدادی ، فاسد ، و جنایتکار ، زندگی می کنند ، و هرگز حقوق و کرامت انسانی  این ملت ها ،  مورد احترام  حکومتگران فاسد و مستبد ،  قرار نمی گیرند؟ ژوزف دو ماستر  فیلسوف و حقوق دان  قرن 19 فرانسه سخن معروفی دارد ، که می گوید : هر ملتی ، لیاقت حکومتی را دارد ، که بر آن ملت حکومت می کند .
فصل سیزدهم –از کتاب : لویتان .ترجمه  از دکتر حسین بشریه .
در باب  وضع طبیعی آدمیان و سعادت  یا تیره روزی آنها  در آن وضع.
 آدمیان  به حکم طبیعت برابرند .
طبیعت آد میان را از نظر قوای بدنی و فکری آنچنان  برابر ساخته است  که، گرچه  گاه کسی  را می توان یافت  که از نظر  بدنی نیرومند تر و از حیث  فکری باهوش  تر از دیگری باشد ، اما  با این حال  وقتی همه آنها با هم  در نظر گرفته می شوند ، تفاوت میان ایشان آنقدر  قابل  ملاحظه نیست که بر اساس آن  کسی بتواند  مدعی  امتیازی برای  خودش گردد، درحالیکه  دیگری نتواند  به همان  میزان ادعای چنین  امتیازی داشته باشد . زیرا از نظر قدرت  جسمانی ، ناتوان ترین  کس به اندازه کافی  نیرومند است  تا نیرومندترین  کس را یا از طریق توطئه  نهائی و یا از طریق تبانی  با کسان دیگری که همراه  با او در معرض خطر واحدی قرار داشته باشند، بکشد.
از نظر قوای فکری (قطع  نظر  از دانش های مبتنی  بر کلام و به ویژه  مهارت  دستیابی  به قواعد  عام و خطا ناپذیر  که علم  خوانده می شود ، و اندکی از مردمان  آن هم اندکی  از چیزها از آن برخوردارند ، زیرا  قوه ای جبلی نیست  که مادر زاد باشد و یا – مانند  دور اندیشی –قوه ای نیست  که وقتی  در طلب  چیز دیگری باشیم  خود بخود بدست آید .) در مقایسه  با قدرت جسمانی برابری بیشتری  در میان آدمیان مشاهده می کنیم. . زیرا دور اندیشی  همان تجربه است  و افراد  در طی مدت زمان برابری  ، تجربه یکسان و برابری  در اموری بدست می آورند که به یک میزان آنرا تجربه  کرده باشند . آنچه احتمالا  موجب میگردد تا آدمیان برابری خود را از این لحاظ  نپذ یرند ، تنها  تصور خود پسندانه ُ آنها  در باره دانائی و درایت خودشان است ، و تقریبا  همه آدمیان  گمان می کنند  که نسبت  به عوام الناس  دارای درجه ً بالاتری  از عقل ، درایت هستند : یعنی  نسبت به همه آدمیان   به استثنای خودشان  ، و شمار اندک  دیگری  که به واسطه  شهرت شان و یا به دلیل  موافقتشان  با نظر ایشان  مورد تائید باشند.زیرا طبیعت آدمیان  چنان است  که هر قدر هم دیگران را با ذوق تر ، بلیغ تر و داناتر  از خود بدانند،  باز هم اغلب  مردم  را به اندازهً خود داناتر  نمی شمارند ، زیرا  عقل و درایت  خود را  از نزدیک  مشاهده  می کنند، و عقل و خردمندی دیگران را  از دور .  اما  همین  خود  ثابت می کند که آدمیان  از حیث  عقل و درایت  نه نا برابر ، بلکه برابرند، زیرا  معمولا  در اثبات  توزیع  عادلانه و برابر  هر چیزی  هیچ دلیلی  بهتر از این نیست  که هرکس  از سهم خویش خرسند باشد.
 
هابس در این فصل از اثر معورف خود لویتان ، در رابطه  با لزوم ضروری وجود  سازمانی  بنام : دولت ، در راستای  اداره جامعه متکی بر قوانین  حکومتی ، چنین  ادامه می دهد:«...»  همچنین  آدمیان  وقتی  قدرتی در کار نباشد که آنها را در  حال  ترس و احترام  کامل  نسبت به یکدیگر نگه دارد ، از معاشرت و مصاحبت  یکد یگر لذتی نمی برند (بلکه بر عکس بسیار ناراحت می شوند ) . زیرا هرکسی  می خواهد  که دوستش  برای او  به همان میزان  ارج و قدر قائل  شود، که خود او  برای خویشتن  قائل است :واگر نشانه ای از  تحقیر  یا اهانت  نسبت  به خود مشاهده  کند ، طبیعتاٌ  می کوشد  تا جائی که شهامت دارد  از طریق آسیب رساندن  به کسانی که  او را خوار  می شمارند ، آنها را  وادار کند که برای  وی قدر و ارزش  بیشتری قائل شوند ، و ضمناً  در س عبرتی هم  به دیگران بدهد (و چنان  شهامتی  در بین کسانی که تابع  هیچ قدرت  عمومی نباشند  تا آنها  را  در حالت  صلح و آرامش نگه  دارد  تا بدان پایه است  که میتوانند  یک دیگر را  نابود بکنند ).  توماس هابس  اضافه می کند :  بنا بر این  در نهاد آدمی  سه علت اصلی  برای کشمکش و منازعه  وجود دارد . نخست  رقابت ، دوم ترس ،  سوم عزت و افتخار .
علت اول آد میان را برای  کسب سود ، علت دوم  برای کسب  امنیت ، و علت سوم برای  کسب امتیاز و شهرت  به تعدی  وا میدارد . گروه نخست [سود جویان ] زور و خشونت  بکار می برند  تا بر دیگران و نیز بر زنان و نیز فرزندان و احشام  ایشان  سروری پیدا کنند ، علت دوم  معطوف  به دفاع و حراست [از دست آورد ها ] است و گروه سوم  بخاطر  چیز های بی اهمیت و بی ارزش  مثلا  بر سر  حرف یا لبخندی  یا عقیده متفاوتی و یا تحقیری  که مستقیما  در حق  شخص خودشان ، یا بل واسطه در حق خویشان ، دوستان ، ملت ، حرفه ،و یا نام  و نشان شان  روا  داشته شود ، به تجاوز و تعدی متوسل  می گردند .( ماخذ:*)
 
 
به عقیده  توماس هابس « غریزه  حفظ خویش » یک امر  ساده  و لحظه ای  و موقتی نیست .  زندگی آدمی لحظه ئی  مجال  نفس کشیدن و اندک فرصت  استراحت  نمی دهد .و هرگز نمی توان  مثلا یک  مرتبه  و در یک موقع  مناسب  تامین زندگی  را نمود  و آنچه را که برای حیات  لازم است  فراهم کرد و یکباره  فارغ نشست.  بلکه حیات  عبارت است  از فعالیت های متوالی و استمراری  و بدون وقفه  برای تهیه  وسائلی  که بجهت ادامه حیات ضرورت دارد.  بعلاوه  وسائل  تامین و امنیت زندگی  امری  است متزلزل و ناپایدارو غیر مشخص و لذا تعدیل  در امیال  نمی تواند  حدی برای مبارزه ً زندگی و تقلای حیاتی  معین نموده آنرا محدود کند . میل به حصول امنیت  که حاجت  اساسی و واقعی  طبیعت انسان است  از تمام  جهات عملی  از میل به نیل  به قدرت  غیر قابل تفکیک  است . زیرا  میل به قدرت وسیله  تحصیل وسائلی  است  برای لذات و خیر  های  آینده و تامین آتیهً  هر فرد ،  وهردرجه از تامین  و امنیت  که فرد  بدان  نائل شود  محتاج  است  که آنرا  نیز  بیمه و تامین  کند. وچون به درجه تامین  در تامین رسید ، باز می خواهد  آن حالت را  نیز تامین  نماید و این  میسر نیست  مگر  با ازدیاد  قدرت بهمان  نسبت  و از اینجا :رابطه  قدرت با امنیت و تامین  معلوم و آشکار  می گردد که میل  به کسب قدرت  با میل  به حصول امنیت  از یک دیگر  قابل تفتیک  نیستند .
 
توماس هابس  در این باب  در فصل 11  لویتنان  چنین می نویسد :« به عقیده من در طبیعت  تمام  افراد  بشر یک  تمایل  عمومی  موجود می باشد  و آن  عبارت است :از میل  دائمی و استمراری  و بی آرام  به تحصیل  قدرت مافوق قدرت  که تنها  با مرگ خاتمه  می پذیرد و بس . و سبب این علاقه  همیشه آن نیست  که انسان  امیدوار است  که  لذات و مسراتی  را که  بدست آورده  در تملک  خویش دارد، افزون سازدو لذت را به منتها ی درجه  شدت رساندو نیز  سبب آن  نیست که انسان  نمیتواند  قانع به قدرتی  در حد اعتدال  گردد، بلکه  سبب آن است  که انسان  نمی تواند مطمون شود  که قدرت و وسائلی را که  برای زندگی  خوش و مسرت بخش  تحصیل کرده و در تملک دارد بدون تحصیل  قدرت  بیشتری میتواند  حفظ نماید . »
بنا بر این  عقیده هابس :« احتیاج بشر به امنیت  معادل است  با  احتیاج  بی پایان وی  به قدرت  از هر قبیل ، اعم از ثروت  یا مقام ، یا شهرت ، یا احترام  ، و آنچه که بتواند ضمحلال  غیر قابل اجتناب  انسان را که  در آخر  هم قطعا نصیب  تمام  افراد می شود  دفع کند ، و لا اقل  قدری آن اضمحلال  و سقوط حتمی   الوقع  را بتاخیر  اندازد .  این وسائل  دو قسم اند . بعضی  بوسیله  حس لامسه  یا سایر حواس پنجگانه  قابل درک می باشند  مانند :  امول ، پول  و منافع ، و بعضی  غیر قابل  لمس هستند  ، مانند : افتخار ، شهرت   ، ولی ارزش  هر دو  از لحاظ  فلسفی فوق  یکی است .»
 
هابس پس از این  محاسبه  محرکات  انسانی  وارد بحث  در حالت  انسان  در خارج از جامعه  شده و می گوید :
«  محرک  هر  فرد بشر  تنها  تصوراتی است  که تماس  با امنیت  یا قدرت  آن فرد  دارد و سایر افراد  را  از این نقطه نظر می سنجد. یعنی  ارزش  سایر  افراد  در نظر وی منوط  است  به اینکه  چگونه  و تا چه درجه  موئثر در  هدف فوق  باشند که آیا  به امنیت و قدرت  وی کمک می  کنند یا مضر  بدان هستندو چون  افراد  بشر  تقریبا  از لحاظ  قوت و مکر  و حیله و زیرکی  مساوی می باشند ، لذا  هیچکس  نمیتواند ایمن باشد . و تا هنگامیکه  یک قدرت عرفی  برای نظم و اداره ً رفتار ایشان  وجود نداشته باشد ، حالت و رابطه  بین ایشان  عبارت خواهد بود  از :جنگ  هر فرد  بر علیه تمام  افراد  دیگر . اما وجود  چنین  حالتی  مخالف  با هر نوع  تمدن  یعنی  مباین  با شهر نشینی  و زندگی بایکدیگر است . و در این صورت  نه صنعت ، نه دریانوردی،  نه کشاورزی ، و نه ساختمان ، نه  هنر و نه ادبیات  وجود خواهد داشت و  حیات انسان  عبارت خواهد شد  از انفراد ، تجرد ، فقر ، ظلم ، و زندگی وی  بدین سبب کوتاه خواهد بود .
 و نیز در این صورت  نه صوابی  خواهد بود نه خطائی ، نه عدالت نه  بی عدالتی . زیرا  در این صورت  قانون  و زندگی  عبارت خواهدبود از آنچه  که تنها  هر فرد می تواند  بدست آورد و تنها  تا هنگامی  که  قادر به حفظ آن است .»
 هابس  ظاهرا معتقد است  که حیات  وحشیان  تقریبا  چنین بوده  ولی  به دقت تاریخی  در تحقیق  صحت  یا عدم صحت  این امر  اهمیت  نداده و چون  قصد وی  از ذکر این نکته  بحث و تحلیل  مطلب بوده است نه ذکر تاری یا حقیقت تاریخی . .  ماخذ (2)
حفظ  نفس از نظر عقلی
ادامه دارد ......
 به قلم  کاظم  رنجبر .  پاریس  12 نوامبر 2014.11.12
 اقتباس با ذکر نام و ماخذ ، کاملا آزاد است .
 
-          ماخد در زبان  فارسی .
-          لویتان  به قلم  توماس هابس – ترجمه دکتر  حسین بشیریه – نشر نی  چاپ هشتم  تهران 1392.
-           تاریخ فلسفه سیاسی. کتاب سوم . به قلم : دکتر  بهاالدین  پازارگاد –تهران  مرداد ماه 1336.
-           در زبان فرانسه :
Une histoire de l’État en Europe
Pouvoir, justice et droit du Moyen Âge à nos jours
Année : 2009

افزایش جمعیت با چه هدفی؟ ترس از کاهش جمعیت یا ترس از تغییر نگرش زنان در جامعه

افزایش جمعیت با چه هدفی؟ ترس از کاهش جمعیت یا ترس از تغییر نگرش زنان در جامعه


  
پس از صحبت‌های خامنه‌ای در تاریخ 30/1/93، مبنی بر لزوم افزایش جمعیت و رسیدن آن به 150 تا 200میلیون نفر و تکیه ایشان بر فاصله‌گیری زنان از مسئله اشتغال و پرداختن به تولید مثل و نیز دوری گزیدن از افکار غربی در مسائلی از قبیل اشتغال و برابری جنسی و هم‌چنین لزوم ایجاد مرکز فراقوه‌ای در خصوص مسئله‌ی زن و خانواده، نشریات و رسانه‌های حکومتی، نمایندگان مجلس و بسیاری از مسئولان با هم آوایی و تاکیدهای مکرر از یکدیگر گوی سبقت ربودند.
آیا واقعاً نرخ رشد جمعیت با توجه به وضعیت اقتصادی و امکانات فعلی نگران‌کننده است؟ 
بر اساس آمار بانک جهانی، نرخ رشد جمعیت در سال‌های 2010-2009، 2/1 درصد و در سال‌های 2012-2011، 3/1 درصد بوده و پیش بینی می‌شود این آمار با توجه به بالاترین رشد جمعیت در دهه‌ی60 که در سال­های اخیر به سن باروری رسیده‌اند، طبیعتاً باید افزایش یابد. بر اساس آمار ارائه شده از سایت ثبت احوال کشور از آغاز سال 1393 تا اواخر مرداد، میزان تولد 568.983 نفر بوده است که  125.177 نفر در روستا متولد شده‌اند. هم‌چنین میزان مرگ و میر 140.891 نفر می‌‌باشد که 50.721 نفر در روستاها فوت شده‌اند. بر اساس این آمار، حدود 22 درصد تولدها مربوط به روستاها بوده، در حالی‌که 36 درصد مرگ و میر به مناطق روستایی تعلق دارد. این مسئله بیان­گر واقعیت بسیار تلخ بالا بودن نرخ مرگ و میر به دلیل عدم شرایط مناسب بهداشتی، تغذیه نامناسب، عدم دسترسی به آموزش و فقر ناشی از بالا بودن نرخ تورم و... است. (بیشتر از 50 درصد روستاها فاقد پزشک هستند.) جمع‌آوری وسایل پیشگیری از بارداری و ترویج فرزندآوری در روستاها، معضل این قشر از جامعه را به‌طور چشمگیری افزایش داده و فقر و درماندگی را در روستاها چند برابر می‌‌کند. در شهرها نیز روزانه شاهد سقوط خانواده‌ها به زیر خط فقر بوده و دسترسی توده‌ی مردم به امکانات بهداشتی و آموزشی کمتر می‌‌شود و جوانان بیکار هیچ آینده‌ای را برای خود متصور نیستند. تبلیغ برای افزایش جمعیت در چنین شرایطی در جهت فقیرتر و ناتوان‌ترشدن زحمتکشان جامعه است که بیشترین سهم آن بر دوش زنان است. 
به راستی چرا در چنین شرایطی حاکمیت بر افزایش جمعیت اصرار می‌‌ورزد؟
به بحث‌های درون حاکمیت نگاهی اجمالی بیاندازیم:
خامنه‌ای به تاریخ 30/1/93:
-رشته‌ی تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود.
-بهره‌گیری از مسئله‌ی ظریف و حساس جنسیت در روند تعالی خانواده.
-فرصت تحصیل و رشد و تعالی ضرورت است ولی اشتغال، از مسائل مربوط به زنان نیست.
بولتن سپاه به تاریخ 16/2/93:
ازدیاد جمعیت می‌‌تواند منجر به دستیابی ایران به قدرت بی‌نهایت نظامی- انسانی شود، بنابراین کنترل جمعیت و افزایش آن جنبه‌ی ایدئولوژیک دارد.
لاله افتخاری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس:
تأکید بر لزوم تشکیل مرکز فراقوه‌ای در خصوص زنان و خانواده که تمام مسائل مربوط به زنان در آن پیگیری شود و مجلس و قوه مجریه در آن نقشی نداشته باشند، زیرا ممکن است عناصری با دیدگاه فمینیستی در آن راه یابند.
غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان به تاریخ 31/1/93:
فرا قوه‌ای بودن مرکز زنان، تاکید بر رها شدن از بند افکار دولت‌مردان و نمایندگان مجلس، مشاوران و معاونان زن در ادوار مختلف دولت و مجلس است تا راهبرد آن متعلق به حاکمیت نظام اسلامی باشد و برای اجرای آن نیازمند سه مسئله است:
                1-            پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات متحجر غربی
                2-            تکیه بر متون اسلامی
              3-            پرداختن زنان به مسئله‌ی اصلی یعنی زناشویی و بچه‌دار شدن
شهریاری نماینده زاهدان و رییس کمیسیون بهداشت مجلس:
با تأکید بر این که افزایش جمعیت باید همگون با ارزش‌های نظام و دستورات اسلام باشد، فوریت طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت را پیشنهاد داد که به تصویب رسید. براساس این طرح، اقدامات مربوط به سقط جنین، عقیم‌سازی و هرگونه تبلیغ در مورد محدود شدن زادِ و ولد و کاهش فرزند ممنوع و متخلفان به مراجع قضایی معرفی می‌‌شوند.
این‌ها فقط نمونه‌هایی از نظرات مسئولان در رابطه با وحشت حکومتی‌ها از کاهش نرخ جمعیت بود که نشان می‌‌دهد یکی از انگیزه‌های حاکمیت از توسل به زور برای افزایش جمعیت، احساس خطر از تغییر نگرشی است که در جامعه ایجاد شده و نیز نگرانی از عدم پایبندی جامعه به ارزش‌های نظام و خواست‌های ایدئولوژیک آن‌هاست که اتفاقاً با مهاجرت روستاییان به شهرها شتاب بیشتری می‌‌گیرد.
امروزه سهم زنان در دانشگاه، به رغم مشکلات (ازدواج‌های زود هنگام، سهمیه‌بندی جنسیتی و...) بیشتر از 60 درصد است. درحالی که نرخ مشارکت اقتصادی آنان 14درصد می‌‌باشد. از 145 هزار زنی که از مرخصی 6 ماهه زایمان استفاده کرده‌اند، 47هزار نفر اخراج شده‌اند. ساختارهای مبتنی بر نظام سرمایه و سود سعی دارد از طریق ترویج باورهای سنتی، چون ناموس و غیرت و باورهای مذهبی، فرادستی مردان و فرودستی زنان را توجیه کرده و طبیعی جلوه دهد و نقش زنان را محدود به حوزه‌ی خصوصی (تقسیم کار جنسی، نقش سنتی زنان و نقش خانگی آن‌ها) و حوزه‌ی عمومی را مختص به مردان نماید، ولی بالا رفتن سطح آگاهی و میزان تحصیلات زنان، فرهنگ مرد/پدر سالاری را با چالش رو به رو کرده و زنان با آگاهی به دست آمده هویت خود را در قالب اشتغال تعریف کرده‌اند.
علت اصلی کاهش باروری، فقط اشتغال زنان و حضور آن‌ها در جامعه نیست، بلکه تغییر نگرش در زنان و دختران جوان و حتا پسران جوان است. افزایش آمار زندگی سپید (زندگی مشترک زنان و مردان بدون ازدواج)، کمرنگ شدن ارزش‌های سنتی و مذهبی در جامعه‌ی جوان ایران، عدم تمایل جوانان به ازدواج‌های زود هنگام و سنتی، تغییر نگرش آن‌ها به معاشرت با جنس مخالف و عدم تمایل زوج‌های جوان به بارداری (به علت‌های اقتصادی و هم‌چنین منافع فردی به ویژه برای زنان) نمونه‌هایی از این تغییر نگرش است. این تغییرات از دیدگاه ساختار حکومتی مخفی نمانده و با شیوه‌ی همیشگی خود و با توسل به زور، در پی کنترل بدن زنان و به ویژه مخالفت با رشد چنین تغییراتی است و اقدام به سیاست‌گزاری بر روی بدن زنان کرده است.
حکومت اسلامی در تمامی طول حیات خود در همه‌ی امور زندگی مردم مداخله کرده و امروزه درصدد مدیریت باروری آن‌هاست. آنان تن زن را به عنوان یک ابزار کنترل جنسی مورد بهره‌برداری قرار می‌‌دهند که اهدافی فراتر از افزایش نرخ رشد به منظور پیشگیری از پیر شدن جمعیت را دنبال می‌‌کند. حاکمیت از تمامی روش‌های تبلیغاتی، عقیدتی، مذهبی و تصویب طرح‌ها و لوایح قانونیِ محدود‌کننده‌ی آموزش و اشتغال زنان در این راستا استفاده می‌‌کند. بدین ترتیب تن زن را به موضوعی حساس و مورد مناقشه تبدیل کرده و نه فقط به نابرابری دامن زده، بلکه مجوز بسیاری از خشونت‌ها را علیه زنان وارد نهادهای اجرایی و در عین حال باورهای سنتی رایج می‌‌کند و در عین حال سعی در باز تولید قدرت و اقتدار جامعه‌ی مردسالار دارد.
در حال حاضر حتا با وجود مشکلات فراوان و فشارهای وارده بر روی حرکت‌های اعتراضی، زنان به یکی از کنش­گران اصلی جامعه تبدیل شده‌اند و همواره در هر فرصت به دست آمده، اعتراض خود را به گونه‌های متفاوت و خلاقانه به نمایش می‌‌گذارند. این نقش، ناشی از افزایش آگاهی جنسی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دانش عمومی است. رشد ‌اندیشه‌ی دین زدایی و منافع فردی در رابطه با قوانین و سیاست‌های ایدئولوژیکی حاکم (حق حضانت، حق طلاق و...) هم سبب شده زنان کمتر تن به ازدواج و فرزندآوری دهند و این تغییر نگرش برگشت‌ناپذیر است.

از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با بهرام رحمانی نویسنده و تحلیلگر سیاسی درباره کوبانی

از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با بهرام رحمانی نویسنده و تحلیلگر سیاسی درباره کوبانی


از ۱۲ مارس ۲۰۰۴ پس از یک مسابقه فوتبال، عشایر عرب که توسط دولت سوریه تحریک و سازمان داده شده بودند، به مردم کرد حمله کردند. در این روز حداقل ۳۶ نفر جان باختند و صدها تن نیز توسط نیروهای حکومت سوریه دستگیر شدند. نیروهای آگاه کرد، پس از این واقعه خود را آماده کردند که در مقابل هر حمله‌ای مقاومت کنند. برای سازمان‌دهی این امر مهم، تلاش‌های سیاسی‌-‌تشکیلاتی گسترده‌ای را آغاز کردند.  پیش از این واقعه نه تنها کردها، بلکه اقلیت‌های دیگری هم‌چون آسوری‌ها، ارمنی‌ها، دروزی‌ها، چچنی‌ها، عرب‌ها، سنی‌ها، علوی‌ها، ترکمن‌ها و... در این منطقه زندگی می‌کردند.
 ............
گزارشگران:
تغییر و تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه و جابه‌جائی‌های سیاسی آن به ویژه با هجوم وحشیانه داعش به شهر کوبانی و آوارگی بخش عظیم ساکنین این شهر و مقاومت زنان و مردان باقی مانده در برابر نیروهای مسلح داعش، امروز از موضوعات عمومی خبری است و خبرگزاری‌ها گزارشات لحظه به لحظه از موقعیت نیروهای مقاومت و داعش در این شهر را به جهان مخابره می‌کنند. به نوعی می‌توان گفت که مولفه‌های سیاسی که مدتی طولانی در محاسبات سیاسی منطقه ثابت مانده بودند امروزه تغییر کرده است. منتج از شرایط اضطراری و فوق‌العاده فعلی، اوضاع سیاسی آن ناحیه را شاید بتوان از نو تعریف کرد. هم از این‌رو و برای روشنی بخشیدن هر چه بیش‌تر این وضعیت بسراغ نویسنده و تحلیلگر و فعال سیاسی آشنا بهرام رحمانی رفته و از او برای این گفتگو دعوت کردیم.
با تشکر از شما

بهرام رحمانی:
من هم از شما و همکاران‌تان تشکر می‌کنم.

گزارشگران:
گفته می‌شود که در کوبانی و مناطق اطراف آن حکومتی از پائین و شبه شورائی و خودگردان موجود بوده است. قدرت از طریق اراده مردم اعمال می‌شده است. از کانتون نام برده می‌شود. کانتون چیست و در این مورد دانسته‌های شما چیست؟

بهرام رحمانی:
اجازه بدهید مقدمتا اشاره کوتاهی به موقعیت اقتصادی کردستان سوریه‌(روژاوا) بیاندازم و ببینیم که کانتون کوبانی و دو کانتون دیگر در کردستان سوریه، بر روی چه پایه و منابع اقتصادی تشکیل شده‌اند. کردستان سوریه، حدود سه میلیون و نیم جمعیت و۲۴ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد. این منطقه حدود ۷۰۰ کیلومتر مرز مشترک با ترکیه دارد.
کردستان سوریه به لحاظ اقتصادی، نسبتا از موقعیت بهتری برخوردار است. ظرفیت تولید روزانه حدود ۲۵۰ هزار بشکه نفت در روز دارد؛ میزانی که تا پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه تولید می‌شد. بر اساس برآوردها، شهر رمیلان در کردستان سوریه، چیزی حدود کرکوک در عراق ذخایر نفتی دارد.
از ۲۴ هزار کیلومترمربع مساحت کردستان سوریه، ۱۸ هزار کیلومترمربع آن زیر کشت است. به این ترتیب، دو سوم کردستان سوریه منطقه‌ پرآبی است با ۱۰ سد بزرگ و گنجایش ۳۰۰ میلیون متر مکعب آب.
این منطقه تا پیش از جنگ داخلی، سالانه ۴/۱ میلیون تن گندم و ۳۷۳ هزار تن پنبه تولید می‌کرد. ۱۵ میلیون اصله درخت زیتون هم در منطقه وجود دارد.
در واقع ۴۵ درصد محصولات کشاورزی سوریه تا پیش از جنگ داخلی سوریه، در کردستان تولید می‌شد. نهایتا بنیه اقتصادی سالانه کردستان سوریه، حدود 12 میلیارد دلار است.
بخش‌های وسیعی از سوریه در اثر جنگ داخلی ویران شده‌اند. مثلا شهر حلب، قطب صنعتی این کشور تا حدود نود درصد تخریب شده، اما در مناطق کردنشین سوریه وضعیت متفاوت است و زیرساخت‌های آن تقریبا دست‌نخورده باقی مانده‌اند.
از ۱۲ مارس ۲۰۰۴ پس از یک مسابقه فوتبال، عشایر عرب که توسط دولت سوریه تحریک و سازمان داده شده بودند، به مردم کرد حمله کردند. در این روز حداقل ۳۶ نفر جان باختند و صدها تن نیز توسط نیروهای حکومت سوریه دستگیر شدند. نیروهای آگاه کرد، پس از این واقعه خود را آماده کردند که در مقابل هر حمله‌ای مقاومت کنند. برای سازمان‌دهی این امر مهم، تلاش‌های سیاسی‌-‌تشکیلاتی گسترده‌ای را آغاز کردند.
پیش از این واقعه نه تنها کردها، بلکه اقلیت‌های دیگری هم‌چون آسوری‌ها، ارمنی‌ها، دروزی‌ها، چچنی‌ها، عرب‌ها، سنی‌ها، علوی‌ها، ترکمن‌ها و... در این منطقه زندگی می‌کردند.
حدود دو سال پیش، در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۲، مناطق کردنشین سوریه به کلی از کنترل نیروهای بشار اسد خارج شد و در اختیار مردم کرد قرار گرفت. کردهای سوریه این روز را روز پیروزی «انقلاب روژآوا» می‌نامند.
گاهی در تاریخ وقایعی مختلفی از شورش، قیام، انقلاب، خلاء قدرت سیاسی و غیره رخ می‌دهد که جنبش‌های سیاسی‌-‌اجتماعی و نیروهای سیاسی آگاه و متحد و متشکل فرصت را معتنم شمرده و به سرعت با بسیج مردم قدرت سیاسی را به دست می‌گیرند.
از ژوئیه ۲۰۱۲، پس از این که مردم از خلاء قدرت سیاسی استفاده کردند و قدرت را به دست گرفتند این منطقه، هم‌چنان توسط خود مردم اداره می‌شود. مردمی که دهه‌های طولانی توسط حکومت مرکزی سوریه سرکوب شده بودند و حتی شهروند این کشور محسوب نمی‌شدند تا جایی که از داشتن شناسنامه نیز محروم بودند. اما اکنون سرنوشت خویش را به دست خویش رقم می‌زنند.
پس از این وقایع، یک سئوال بسیار مهم در مقابل نیروهای آگاه کردستان قرار گرفت که چگونه خود را سازمان دهند تا بتوانند به بهترین وجهی از دستاوردهای انقلابی خود در مقابل حملات احتمالی حکومت مرکزی و گروه‌های دیگر دفاع کنند.
نهایت یک ایده سیاسی در این جامعه جایگاه مهمی باز کرد و آن هم این بود که خودگرانی دموکراتیک و یا به نوعی روابط و مناسبات شورایی در رژاوا برپا کنند. در نتیجه همه سازمان‌ها و احزاب سیاسی و نهادهای دموکراتیک کردها، اعراب، آسوری‌ها، ارامنه، ترکمن‌ها، چچن‌ها که حتی برخی از آنان تنها گروه‌های کوچکی بودند وارد گفتگو و مشورت و تبادل نظر با همدیگر شدند. سرانجام طرح سیاسی «رژاوا» در بین اقشار مختلف جامعه جایگاه مهمی برای خود پیدا کرد.
در چنین روندی، اولین اقدام در روژاوا، ایجاد انواع نهادها، کمیته‌ها و انجمن‌ها در خیابان‌ها، در محله‌ها، روستاها، بخش‌ها و شهرهای کوچک و بزرگ، در همه جا بود. نقش این نهادها و تشکل‌ها، سازمان‌دهی و دخالت دادن مردم در تمام امور جامعه بود. نهادهای ويژه‌ای برای توجه به عرصه‌های مختلف جامعه، تشکيل شد، از جمله: مسایل زنان، اقتصادی، زیست محیطی، آموزش و پرورش، بهداشت و مراقبت، حمایت و همبستگی، مراکزی برای خانواده جان‌باختگان، تجارت و کسب و کار، روابط دیپلماتیک با کشورهای خارجی و ... حتی نهادهایی به منظور آشتی دادن اختلافات میان افراد و اقشار مختلف جامعه در تلاش برای پيش‌گيری از درگیری‌های احتمالی و از بردن اين اختلافات به دادگاه بودند، و این در صورتی بود که آن‌ها به توافق و تفاهم نرسند.
این نهادها، معمولا هر هفته جلسه خود را دارند و در رابطه با مشکلاتی که مردم با آن در محل زندگی‌شان روبرو هستند صحبت می‌کنند. آن‌ها نماینده خود را در نهادهای اصلی خود در روستاها و یا شهرها دارند که «خانه مردم» خوانده می‌شود.
در روژاوا يک نیروی مسلح دفاعی تاسيس کرده‌اند که متشکل از سه بخش مختلف است: يگان‌های مدافع خلق‌(PDU)، يگان‌های مدافع زنان‌(WDU) و آسايش‌. آسایش، یک نیروی مختلط از مردان و زنان است که در شهرها و همه پست‌های بازرسی در خارج از شهر، برای حفاظت از غیرنظامیان از هر گونه تهدید خارجی مسئولیت دارد. علاوه بر این نیروها، یک واحد ویژه فقط برای زنان وجود دارد، برای مقابله با مسایل مربوط به تجاوز و خشونت خانگی.
در مدت زمان کوتاهی این شکل مديريت شورایی کارهای بسیار زیادی انجام داده است و يک قرارداد اجتماعی، قانون حمل و نقل، قانون احزاب و... تصويب کرده است. در صفحه اول قرارداد اجتماعی روژاوا، آمده است: «مناطق خود مدیریت دموکراتيک مفاهیمی هم‌چون ناسیونالیسم دولتی، نظامی یا مذهب و یا مدیریت متمرکز و حکومت مرکزی را نمی‌پذيرد، اما در برابر اشکال سازگار با سنت‌های دموکراتيک و کثرت‌گرایی باز است...»
مواد بسیاری در قرارداد اجتماعی وجود دارد از جمله: جدایی دین از دولت؛ ممنوعيت ازدواج زیر سن ۱۸ سال؛ حقوق زنان و کودکان باید به رسمیت شناخته شود، حمايت و اجرا شود؛ ممنوعيت ختنه زنان؛ ممنوعيت چند همسری؛ انقلاب باید از پایین جامعه صورت گيرد و پایدار باشد؛ آزادی، برابری، فرصت‌های برابر و عدم تبعیض؛ برابری بین زن و مرد؛ تمام زبان‌هايی که مردم صحبت می‌کنند باید به رسمیت شناخته شوند و در جزيره، زبان‌های عربی، کردی و سوری زبان‌های رسمی هستند؛ ايجاد یک زندگی شايسته برای زندانیان و تبديل زندان به جایی برای بازپروری و اصلاح؛ هر انسانی حق پناهندگی دارد و پناهنده بدون رضایت او برگردانده نمی‌شود و...
علاوه بر حزب اتحاد دموکراتیک، ۳۲ حزب سیاسی و تشکل مدنی در اداره‌ کانتون‌ها نقش دارند. در کردستان سوریه فرصت‌های زیادی به زنان برای مشارکت در عرصه عمومی فراهم شده است.  حضور زنان در جبهه‌های جنگ و تشکیل نیروی نظامی ویژه زنان، «یگان‌های مدافع زنان»‌(ی.‌پ.‌ژ) از جمله‌ نمادهای این مشارکت است. به جز جنگ، زنان در نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی‌(آسایش) کردستان سوریه هم نقش جدی دارند. بیش از نیمی از نیروی انسانی بخش آموزش و اداری را زنان تشکیل می‌دهند.
ازدواج زنان زیر ۱۸ سال در سیستم خودمختار کردستان سوریه غیرقانونی است. خشونت خانگی علیه زنان جرم تلقی می‌شود و خانه‌های امن برای زنان قربانی خشونت خانگی ایجاد شده است. زنان در عرصه‌ رسانه‌‌ها نیز فعالیت‌های زیادی دارند.
در حال حاضر، نخست‌ وزیر ایالت عفرین زن است. مسئول شهر سرکانی نیز زن است. رهبری غالب احزاب سیاسی نیز به شکل مشترک بین یک زن و یک مرد تقسیم شده است.
هیچ قانون و تصمیم و قراری از بالای سر نهادهای منتخب مردمی دیکته نمی‌شود، بلکه همه تصمیمات در محل و مستقیما توسط مردم همان منطقه گرفته می‌شوند. این تصمیمات به سطح بالاتری می‌رسد و سیاست‌مداران منتخب مردم آن‌ها را به مرحله اجرا در می‌آورند.
برخی گرایشات و تحلیل‌گران سیستم خودگرانی دموکراتیک و یا شورایی در کردستان را «خودمختاری» می‌نامند در حالی که به نظر من نمی‌توان آن را با خودمختاری مقایسه کرد. در جایی که دمکراسی مستقیم توده‌ای وجود دارد؛ همه در سرنوشت خویش سهم‌اند؛ زن و مرد برابرند و... نه تنها خودمختاری نیست، بلکه بالعکس حکومت شورایی است.
در روژاوا، قوانین بدون در نظر گرفتن ملیت و جنسیت و باورهای سیاسی و عقیدتی برای همه یک‌سان و برابر است. اما برابری‌طلبی جنسیتی در روژاوا، از اهمیت دوچندانی برخوردار است از این‌رو، این امر بسیار چشم‌گیر و برجسته است. برای مثال در کردستان سوریه، فضای بسیار باز و مناسبی برای متشکل شدن زنان وجود دارد. اجباری بودن شراکت برابر برای زنان با مردان، به ویژه در مسؤلیت‌های تعیین‌کننده بسیار مهم است. این تصمصیمی رادیکال و انقلابی است که به جرات می‌توان گفت در هیچ جای جهان وجود ندارد مگر در روژاوا. در این پروسه مردان مجبورند فکر و روابط و مناسبات خود را با زنان تغییر دهند و بی‌وقفه مردسالاری را زیر سئوال ببرند و به عنوان یک نگرش ارتجاعی و نابرابر از جامعه بزدایند.
به این ترتیب، یک روند و حرکت رادیکال و انقلابی آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه و عدالت‌جویانه برای زنان فراهم شده است، می‌تواند برای تمام زنان منطقه که تا به حال از حق و آزادی‌های خود محروم بوده‌اند الگویی مناسب و تجربه‌ای ارزنده به کار گرفته شود.
طبق گزارشات همه اقشار جامعه کردستان سوریه، یعنی کارگران، زحمت‌کشان، زنان، کودکان، جوانان، بازنشستگان و افراد مسن، مغازه‌داران، بازرگانان، بازاريان و... به دلیل‌ وجود سیاست‌های انسان‌دوستانه و آزادانه و برابری‌طلبانه و عدالت‌جویانه راضی‌اند. امنیت و آزادی در کسب و کار و زندگی‌شان بدون دخالت از طرف احزاب و یا جناح‌ها جریان دارد. 
در واقع زنان خودشان طی سال‌ها مبارزه در کردستان، به آگاهی‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رسیده‌اند و فضا مناسب را برای فعالیت‌هایشان نیز خودشان به وجود آورده‌اند. به عبارت دیگر، این حقوق و این فضا را کسی به زنان هدیه نکرده است، بلکه مستقیما خود آنان برایش تلاش و مبارزه کرده‌اند و به این سطح از آگاهی رسیده‌اند.
اکنون با وجود این که کردستان سوریه بیش از پیش در معرض حملات نیروهای ارتجاعی داعش و جبهه النصره و غیره قرار گرفته‌ است اما در این موقعیت خطیر و حساس نیز هرگز یک رابطه ناعادلانه بین زن و مرد دیده نشده است.

در تعریف سیسم خودگردانی و شورایی کانتونی سه گانه کردستان سوریه، به نظر می‌رسد که دست‌اندرکاران و سیاست‌مداران این کانتون‌ها، از یک الگوی سیاسی و اجرایی در اروپا استفاده کرده‌اند. برای مثال کشور سویس از سه کانتون تشکیل شده است که دارای 29 ایالت بوده و هر کدام از این ایالات به عنوان یک کانتون شناخته می شوند. اما میزان اختیارات سیاسی در این کانتون‌ها، همان سیستم فدرالی آلمان نیست که توسط کانتون‌های کردستان سوریه تعریف شده‌اند. چرا که در هر کدام از کانتون‌های کوبانی، جزیره و عفرین، یک نخست وزیر با دو معاون، 22 وزیر و 44 معاون وزیر فعالیت دارند و در این میان، حتی وزارت‌های حساسی هم‌چون امور خارجه و دفاع نیز تعیین شده‌اند. بنابراین چنین سیاستی شباهت زیادی به سیستم سویس و آلمان فدرال نداشته و در کردستان سوریه، یک حکومت انقلابی و شورایی و دموکراتیک برپا شده است.
اگر اقلیم کردستان عراق را نیز به عنوان نمونه در نظر بگیریم چیزی به نام وزارت امور خارجه و وزارت دفاع تعریف نشده و پست وزارت پیشمرگ نیز تفاوت‌های بنیادینی با وزارت دفاع دارد. به علاوه مهم‌تر از همه در کردستان عراق، احزاب از بالای سر مردم قوانین و تصمیات‌شان تصویب می‌کنند و مردم نیز موظفند بدون چون و چرا آن‌ها را اجرا کنند بدون این که توده مردم در اتخاذ این قوانین و تصمیمات کم‌ترین دخالتی داشته باشند. مهم‌تر از همه در کردستان عراق، برابری و زن و مرد وجود ندارد و مردسالاری شدید نیز حاکم است.
غالب نیروهای سیاسی کردستان سوریه، سکولار هستند. پ.‌ی‌.د، احزاب چپ، حزب ترقی‌خواه، مسیحی‌ها، ارمنی‌ها، آشوری‌ها و... با اسلام سیاسی مخالفند. کردها اعلام کرده‌اند که به دنبال تحقق اراده‌ مردم خویش هستند و این درست در مقابل ایده‌ اصلی داعش قرار می‌گیرد که تشکیل خلافت اسلامی عنوان شده است.
می‌توان گفت کردهای سوریه علاوه بر این که برای حفظ خانه و کاشانه خود مبارزه می‌کنند، از ارزش‌های دنیای مدرن جهان شمول، آزادی، سکولاریسم، دموکراسی، آزادی زن، حقوق برابر اقلیت‌ها، حقوق کودک دفاع و... می‌کنند.
از زمان اجرای سیستم «خودگرانی دموکراتیک»، کردستان سوریه به سه بخش، یعنی کانتون «جزیره» در شرق با حدود دو میلیون نفر جمعیت، کانتون «کوبانی» در مرکز با حدود 600 هزار نفر جمعیت و کانتون «عفرین» در غرب با حدود یک میلیون نفر جمعیت، تقسیم شده است.
تا آن‌جا که به وضعبت اضطراری کوبانی برمی‌گردد، همه زنان و مردان بالای 18 سال کرد و ارمنی و آشوری و عربی و ترکمن و... داوطلبانه و مشتاقانه علیه داعش به جبهه‌ها رفته‌اند.
به این ترتیب، کانتون‌های کردستان سوریه، الگوی اجرایی خاص و نوین خود را داراست و بر اساس آن، نقش مستقیم مردم از پایین ساختار سیاسی، بسیار برجسته است. به همین دلیل گروه خلافت اسلامی، جبهه النصره، دولت ترکیه، اقلیم کردستان عراق و سازمان نزدیک به بارزانی در کردستان سوریه، و همه دولت‌های سرمایه‌داری، با این ساختار سیاسی به لحاظ سیاسی‌-‌طبقاتی سخت مخالفند.

گزارشگران:
موقعیت جغرافیائی و سیاسی کوبانی چگونه بود و چرا داعش به این شهر هجوم آورد؟

بهرام رحمانی:
کوبانی، در میان دو کانتون «جزیره» و «عفرین» قرار دارد. این منطقه از دو سال قبل، با حملات مداوم گروه‌های اسلامی مواجه بود. اما در شش ماه گذشته، نیروهای داعش این کانتون را محاصره کرده‌اند و شدت حملات‌شان را برای در اختیار گرفتن کوبانی افزایش داده‌اند.
کوبانی از سمت جنوب با استان حلب همسایه است و تنها ۱۰۵ کیلومتر با این شهر فاصله دارد. حلب مدت‌هاست که از کنترل ارتش بشار اسد خارج شده و بین نیروهای اپوزیسیون، یعنی ارتش آزاد، داعش و جبهه ‌النصره دست به دست می‌شود. به این ترتیب کوبانی جز از سمت شمال که هم‌مرز ترکیه است، در محاصره‌ کامل قرار دارد. هم‌چنین «دولت اسلامی» یا همان «داعش»، پس از پیروزی‌های متوالی در شمال عراق، بخش زیادی از تجهیزاتی را که از ارتش عراق به غنیمت گرفته بود، روانه‌ مرزهای کوبانی کرد و به این ترتیب در ماه‌های اخیر، توازن قوا به نفع این گروه تغییر کرده است.
منطقه عرب‌نشین تل ابیض‌(گرکی سپی) و استان رقه کوبانی را از جزیره و منطقه عرب‌نشین عزاز نیز کوبانی را از عفرین جدا کرده است، مناطقی که کانون استقرار نیروهای داعش هستند و این موقعیت جغرافیایی شرایط ویژه‌ای به کانتون‌های سه گانه کردستان سوریه، به ویژه کوبانی داده است. به طوری که کوبانی در حملات کنونی از سه جهت مورد حمله و محاصره داعش قرار دارد و تنها مسیری که به دنیای خارج دارد مرزهای ترکیه است که این وضعیت شرایط را برای مدافعین کوبانی دشوارتر کرده است. زیرا دولت ترکیه، مصوبه پارلمان و صدور مجوز برای انجام عملیات نظامی توسط ارتش این کشور در خاک عراق و سوریه، صادر کرد اما در طول دو ماهی که هر لحظه اشغال کوبانی توسط داعش قوی‌تر می‌شد، ارتش ترکیه در مرز فقط نظاره‌گر بود و رهبران ترکیه و در راس همه رجب طیب اردغان رییس جمهور این کشور نیز، مواضع ضد و نقیضی می‌گرفت. همه این مسایل سب شده است که اتهامات جدی هم به حاکمیت ترکیه در خصوص همکاری و حمایت از داعش زده شود.
خلافت اسلامی یا همان داعش تبه‌کار، به دلایل مختلفی به کوبانی حمله کرده است. یکی از مهم‌ترین دلایل استراتژی حملات گسترده داعش به کوبانی، این است که خودگردانی مدرن و غیرمذهبی و شورایی کوبانی در مرز امارت اسلامی داعش قرار دارد.
یک اهمیت استراتژیک دیگر نیز این است که شهر دویست هزار نفری رقه در شمال سوریه و در مرز ترکیه، از مدت ها پیش به دست داعش افتاده و هنوز هم این شهر در کنترل افراد این گروه است. رقه از این ویژگی مهم برخوردار است که داعش، مدیریت به اصطلاح شرعی و امارت اسلامی خود را در آن جا تاسیس کرده و چنین چیزی از اهمیت استراتژیک ویژه‌ای برخوردار است. فتح رقه توسط داعش از منظر معادلات امنیتی ترکیه بسیار مهم است. چرا که این شهر فقط نود کیلومتر با شهر کردنشین شانلی اورفای ترکیه فاصله دارد و از این گذشته تسلط داعش بر رود مهم فرات، امکان آن را در اختیار این گروه می‌گذارد که بر بسیاری از مناطق جنوب غربی ترکیه نیز مسلط شود. داعش علاوه بر فرات، بر حوزه‌های نفتی سوریه، دیرالزور و حسکه نیز تسلط پیدا کرده و از طریق همین خط مرزی توانست تدارکات نظامی خود را روانه عراق کند. در پرتو همین اقدامات، موصل به دست داعش افتاد و با فتح موصل، این گروه علاوه بر فرات، بر دجله نیز مسلط شد. داعش رویای فتح بغداد را در سر دارد و توانست بسیاری از موشک‌ها و تجهیزت نظامی ارتش عراق را از خط مرزی القائم و بوکمال به رقه و دیرالزور سوریه منتقل کند و حوزه قلمرو نظامی خود تا جرابلس را کاملا تحت کنترل داشته باشد.
نکته دیگر این است که کوبانی از لحاظ موقعیت دفاعی و نظامی، ضعیف‌ترین منطقه کردنشین شمال سوریه است. داعش به دنبال آن است که با فتح کوبانی، پروژه خودگردانی دموکراتیک کردهای سوریه را به تمامی به بن‌بست برساند. در حال حاضر هم تل ابیض و هم کوبانی در کنترل داعش است و کوبانی در وسط این دو شهر قرار گرفته و بسیار طبیعی است که داعش بخواهد با فتح کوبانی آن قلمرو دو تکه را به هم وصل کند. اگر چنین شود داعش برای عبور از آن منطقه فقط ۸۵ کیلومتر راه را طی می کند اما در حال حاضر مجبور است مسافت ۲۵۰ کیلومتری وسیعی را دور بزند تا از اطراف کوبانی گذر کند و مثلا از جرابلس به تل ابیض برود. کوبانی از دیگر سو درست در وسط دو منطقه کردنشین دیگر یعنی در حد وسط عفرین و جزیره قرار گرفته و سقوط کوبانی برابر با حمله به دو کانتون دیگر خواهد بود. جنوب و شرق عفرین در دست جبهه الاسلام است و یک سوی آن نیز در مرز ترکیه قرار گرفته است. روستاهای حد فاصل عفرین و جرابلس هم بین داعش و جبهه الاسلام تقسیم شده‌اند. جبهه الاسلام که مشکلات بزرگی برای عفرینی‌ها به وجود آورده بود، در حال حاضر علیه داعش هستند. اما با فتح دیرالزور توسط داعش و پیوستن برخی از اعضای جبهه الاسلام به داعش، اوضاع برای مردم عفرین روز به روز دشوارتر شده است.
همان‌طور که گفته شد کوبانی از سه جهت غرب، شرق و جنوب توسط داعش تحت محاصره کامل بوده و به جز مرز ترکیه هیچ راه دیگری به دنیا خارج ندارد. بنابراین، سران و فرماندهان داعش بر این تصور بودند که به آسانی و به سرعت کوبانی را مانند موصل و شنگال و غیره تسخیر خواهند کرد. در واقع هدف داعش این بود که اولا این سیستم سکولار و غیرمذهبی را از بین ببرد تا الگویی برای منطقه به ویژه مناطق اشغالی خودش نباشد و از سوی دیگر با ترکیه هم مرز شود تا داد و ستدهایشان از جمله رفت و آمدها و فروش نفت و غیره به آسانی صورت گیرد. سرانجام این گروه تروریستی بتواند نه تنها قدرت خود در استان رقه را تثبیت کند، بلکه در ساختار آینده سوریه دست بالا را داشته باشد.

گزارشگران:
نیروهائی که در شهر ماندند و مقاومت کردند چه ترکیب و تعلقی داشتند و دارند؟

بهرام رحمانی:
در این شهر مجموعه یگان‌های مدافع خلق (YPG)، نیروهای آسایش‌(نیروهای امنیتی کردها) و مقر شورای محلی شهر مستقر هستند و مبارزه و مقاومت می‌کنند.
«واحدهای دفاع از خلق»‌(YPG)، تاکنون توان آن را داشتند که به درگیری‌های خیابانی و جنگ تن‌به‌تن با داعش ادامه دهند.
در حالی که تامین غذا و تدارکات لازم برای مدافعین در حال جنگ در کوبانی به دشواری صورت می‌گیرد، معضل تامین نان شهروندان باقی‌مانده در شهر و روستاییان باقی‌مانده در حومه شهر نیز تبدیل به یکی از دغدغه‌های تشکیلات خودگردان شده است.
با تنگ‌شدن حلقه‌ محاصره‌ کوبانی و شدت گرفتن حملات داعش، «یگان‌های مدافع خلق»‌(YPG)  فراخوان دادند که همه افراد بالای ۱۸ سال برای دفاع از کوبانی، به این نیرو ملحق شوند. در سیستم خودگرانی و شورایی کردستان سوریه، بر خلاف اقلیم کردستان عراق، احزاب مختلف نیروهای نظامی مختص به خود را ندارند و YPG تنها نیروی نظامی‌ منطقه است که در آن، علاوه بر ده حزب کرد، تشکل‌های سکولار اقلیت‌های عرب و مسیحی و... حضور دارند. زن، مرد، پیر، جوان، کرد، عرب، آشوری، ارمنی، مسیحی و همه ساکنان کوبانی برای مقاومت آماده شده‌اند و با داعش می‌جنگند.
بنا بر اخبار موجود، سالمندان زیادی به عضویت این یگان‌ها درآمده‌اند. حتی کارمندان وزارت‌خانه‌های مختلف هم در کوبانی به جبهه‌های جنگ رفته‌اند.

حزب اتحاد دموکراتیک T(PYD)‌که هم‌اکنون از نظر سیاسی و نظامی، قدرتمندترین حزب کردی سوریه است، در این ساختار سیاسی دست بالا را دارد. رهبران و کادرها و اعضای این حزب، در خط مقدم جببه می‌جنگند و در بسیج و سازمان‌دهی مردم نیز نقش مهمی ایفا می‌کنند.
دیدار و گفتگویی که در ماه فوریه سال جاری با آقای صالح مسلم و خانم سنیم محمد از رهبران حزب اتحاد دموکراتیک داشتم آن‌ها را رهبری جا افتاده و با اعتماد به نفس و مردمی دیدم.


گزارشگران:
نیروهای ائتلاف با تلاش‌های آمریکا و انگلیس و به ویژه پس از قتل وحشیانه خبرنگاران اسیر تشکیل شده و حملات هوائی به مواضع داعش را آغاز کردند. انگیزه و اهداف این نیروها چه بود؟

بهرام رحمانی:

با گذشت کم‌تر از دو هفته از قتل جیمز فولی روزنامه‌نگار آمریکایی، گروه تروریستی داعش روز سه شنبه 11 شهریور 1393، نوار ویدیویی دیگری را از صحنه به قتل رساندن یکی دیگر از روزنامه‌نگاران آمریکایی به نام استیون ساتلوف منتشر کرد.
نیروهای تروریستی داعش هنگام قتل جیمز فولی روزنامه‌نگار آمریکایی در 20 اوت 2014، به مقامات آمریکایی اخطار داده بودند که در صورت ادامه حملات هوایی آمریکا به مواضع آن‌ها، استیون ساتلوف دومین روزنامه‌نگار آمریکایی را نیز به همان شیوه به قتل خواهند رساند.
نوار ویدیویی این گروه تروریستی که با نام «دومین پیام ما به آمریکا» منتشر شد، استیون سالتوف را نشان می‌دهد که با لباس نارنجی بر زمین زانو زده و جلاد او بالای سرش ایستاده است.
سالتوف که به عنوان خبرنگار جنگی و به طور آزاد با نشریه‌های «تایم» و «فارین پالیسی» همکاری داشت، اواخر سال گذشته هنگام عبور از مرزهای سوریه توسط نیروهای این گروه تروریستی بازداشت و همراه با شمار دیگری از خبرنگاران غربی در محل نامعلومی نگه‌داری می‌شد.
سومین قربانی داعش، یک انگلیسی به نام «دیوید هاینز» بود که وی را نیز به بهانه تصمیم لندن برای ائتلاف با واشنگتن ضد این گروه تروریستی، سر برید.
آمریکا با ایجاد ائتلافی از 40 کشور دنیا که البته تا کنون فقط چند کشور از آن‌ها در حملات نظامی مشارکت داشته‌اند، سعی دارد به مبارزه با گروه تروریستی داعش ادامه می‌دهد.
در حالی که عملیات ائتلاف بین‌المللی ضد داعش به رهبری آمریکا در عراق و سوریه هم‌چنان ادامه دارد، گزارش‌ها و تحلیل‌های منتشره اخیر، تردیدهای جدیدی را درباره اهداف واقعی آمریکا از طرح مبارزه با تروریست‌های داعش ایجاد کرده است؛ تردیدهایی که اظهارات اخیر مقامات نظامی آمریکا نیز آن‌ها را تشدید می‌کند.
در مطبوعات و رسانه‌های غربی به طور فزاینده‌ای آمده است که هدف اصلی آمریکا از شکل‌دهی به ائتلاف بین‌المللی جدید، نه صرف مبارزه با داعش، بلکه تامین منافع چندگانه اقتصادی و سیاسی خود در خاورمیانه است.
 از سوی دیگر ‌انگیزه و اهداف برخی بازیگران ائتلاف ضدداعش در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. این ائتلاف به چند دسته تقسیم می‌شود که هر یک اهداف و ملاحظات خاص خود را دارند؛ در سویی کشوری مثل ترکیه قرار دارد که بر این باور است نابودی داعش در شرایط کنونی تنها به تقویت حکومت سوریه و کردها خواهد انجامید و این مساله از نظر آنکارا پذیرفتنی نیست. از این رو دولت‌مردان آنکارا در ماه‌های گذشته و هم‌زمان با تلاش گروه تروریستی داعش برای اشغال کوبانی عملا از وارد شدن در این کارزار خودداری کرده‌اند.
از سوی دیگر آمریکا دولت ترکیه را تحت فشار گذاشته است تا تسهیلات بیش‌تری را در اختیار ائتلاف ضدداعش قرار دهد، اما احمد داوود اوغلو نخست ‌وزیر ترکیه اخیرا در مصاحبه‌ای با شبکه بی‌بی‌سی ضمن اذعان به اختلافات بین اعضای ائتلاف ضد داعش، بر این نکته تاکید کرد که اگر آمریکا از گسیل نظامیان خود به عراق هراس دارد، چرا باید ترکیه ارتش خود را وارد کارزاری کند که نتیجه آن از نظر آنکارا تنها ممکن است به تقویت دولت بشار اسد سوریه یا کردها بینجامد.
از لحاظ جبهه‌بندی منطقه‌ای و جهانی نیز سوریه به عرصه‌ بازی قدرت‌های منطقه و جهان تبدیل شده و انقلاب این کشور از مسیر مردمی خود منحرف شده است. قطر، عربستانی سعودی و ترکیه به همراه آمریکا، غرب و ناتو در قطب مخالف بشار اسد هستند و به مخالفان رژیم سوریه، از جمله ارتش آزاد کمک می‌کنند. ایران، روسیه، چین و حزب‌الله لبنان اما از حامیان بشار اسد هستند.
در واقع دولت‌های سرمایه‌داری جهان و منطقه، همواره به دنبال منابع و ذخایر نفت و گاز و غیره در منطقه و منافع سرمایه‌داری خود هستند. وقایع تاریخی نشان داده‌اند که برای آنان، آزادی و برابری و دموکراسی و همزیستی مسالمت‌آمیز انسان‌ها اهمیتی ندارد. چرا که جنگ و رقابت آن‌ها، بر سر کسب سود بیش‌تر و سلطه‌طلبی و هژمونی و تقسیم جهان است. حال این جنگ‌ها و ترورها می‌تواند مستقیا توسط حکومت‌ها آغاز شود و یا عواملی و گروه‌هایی به عنوان ابزار و آغازکننده این جنگ‌ها مدنظر کارشناسان و تئوریسین‌های حکومت های سرمایه‌داری و توسعه‌طلبان به کار گرفته می‌شوند.

گزارشگران:
چرا نیروهای ائتلاف از پیاده کردن نیروهای زمینی حداقل تا این لحظه خودداری کرده‌اند؟

بهرام رحمانی:
باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در یک موضع‌گیری رسمی تاکید کرد ما دولت عراق را هم‌پیمان خود می‌دانیم و دولت آمریکا آمادگی ارائه هرگونه همکاری امنیتی به دولت بغداد برای مقابله با ترور را دارد. اما در عین حال این جنگ به ما مربوط نمی‌شود و آمریکا حاضر نیست بار دیگرسربازان خود را روانه عراق کند.
در چنین شرایطی، برخی دولت‌های غربی و آمریکا و منطقه نیز سیل اسلحه‌های مدرن خود را به سوی کردستان سرازیر کرده‌اند. مسلح شدن نیروی پیشمرگ به سلاح‌های مدرن در کوتاه مدت می‌تواند جلو پیشروی داعش را بگیرد اما در درازمدت این احتمال و نگرانی وجود دارد که این سلاح‌ها به دست گروه‌های تروریستی نیز برسد و یا در درگیری‌های داخلی کردستان نیز به کار گرفته شود. مهم‌تر از همه، این وضعیت حضور مستشاران نظامی و نیروی‌های امنیتی کشورهای مختلف غربی و منطقه‌ای را در کردستان عراق بیش از پیش فراهم کرده است.
اتاق جنگی متشکل از نیروهای آمریکایی، ارتش عراق و نیروهای پیشمرگه برای مقابله با داعش ایجاد شده است. هدف از تشکیل این اتاق جنگ یک‌پارچه ‌سازی اطلاعات در حملات مشترک علیه مواضع داعش اعلام شده است.
در هر صورت کاخ سفید و فرماندهان پنتاگون، به خوبی می‌دانند که درگیر شدن زمینی نیروهای آمریکایی و متحدانش در عراق، بهای سنگینی دارد و باعث می‌شود افکار عمومی آمریکا بر علیه آن باشد.
در واقع، خودداری آمریکا از اعزام نیروی نظامی زمینی به عراق، دلایل تاریخی نیز دارد و به زمان حضور ناموفق و خونین نیروهای آمریکای در عراق و افغانستان باز می‌گردد.
دولت آمريکا در روز اول دسامبر ٢٠١١، رسما خاتمه اشغال نظامی عراق را اعلام کرد و در دوم دسامبر، پايگاه نظامی «ويکتوری»‌(پايگاه مرکزی ارتش آمريکا در عراق) به حکومت شیعه عراق تحويل داد. در این بیش از 8 سال جنگ، بيش از ٤٥٠٠ سرباز آمريکايی کشته شدند و هزارن تن دیگر نیز آسیب‌های جدی دیدند.
براساس آمارهای رسمی اعلام شده از سال 2001 تاکنون، 2207 عضو ارتش آمریکا در افغانستان کشته شده‌اند. هم‌چنین از زمان آغاز عملیات نظامی آمریکا در افغانستان، براساس آمارهای وزارت دفاع این کشور، 2004 تن از نیروهای آمریکایی مجروح شدند.
اما در زیر اشغال نظامی نیروهای آمریکایی و متحدانش، صدها هزار نفر از مردم بی‌گناه عراق و افغانستان جان خود را از دست داده‌اند و میلیون‌ها نفر نیز آواره شده‌اند. این دو کشور به جولانگاه دایمی تروریسم دولتی و غیردولتی تبدیل شده‌اند و شیرازه جامعه هم از هم پاشیده است.

اما سخنگوی پنتاگون نیز اقرار کرده است که ارتش آمریکا نمی‌تواند داعش را با حملات هوایی از بین ببرد. جان کربی به خبرنگاران گفت: هیچ‌کس نگفته است که این کار آسان است یا به سرعت انجام خواهد شد؛ هیچ‌کس هم نباید با انجام عملیات هوایی به اهداف مشخص، دچار توهم شود و احساس امنیت کند.
کربی اظهار داشت: آن‌ها‌(عناصر داعش) را با بمباران هوایی از بین نبرده‌ایم و نمی‌توانیم چنین کاری انجام دهیم. کربی، با انتقاد از برخی رسانه‌هایی که در حال پوشش عملیات هوایی ائتلاف آمریکا هستند، تاکید کرد که این امر موجب ایجاد اطمینان غیرواقعی به حملات هوایی آمریکا و همپیمانانش در سوریه و عراق می‌شود.
سخنگوی پنتاگون، ادامه داد: از همان اول اعلام کردیم که حملات هوایی به تنهایی کافی نیست، و باید تلاش‌هایی بلند مدت در این زمینه صورت بگیرد.
او هم‌چنین دوباره بر طرح مشترک کشورش با عربستان مبنی بر تسلیح و آموزش گروه‌های مسلح تحت عنوان «مخالفان میانه‌رو» علیه حکومت بشار سوریه، تاکید کرد.

اکنون کارشناسان نظامی و سیاسی بر این عقیده‌اند که این نوع حملات هوایی قطعا نمی‌تواند آسیب زیادی به تروریست‌های داعش بزند و حتی در بسیاری از مواقع نتیجه معکوس دارد. تنها نیروی هوایی قادر به از بین بردن داعش نیست. داعشی که شیوه حملاتش بر اساس شیوه جنگ ایذایی و چریکی است.
حملات هوایی در این زمینه ابزار دقیقی برای نابودی داعش نیست. چرا که عناصر این گروه تروریستی می‌توانند با پخش شدن و پناه گرفتن در میان جمعیت محلی، تاثیرگذاری آن را کاهش دهند و در نتیجه ریسک غیرقابل قبول تلفات غیرنظامیان بی‌گناه را بالا می‌برند. تجربیات قبلی در افغانستان و عراق و لیبی نشان داده است که این نوع عملکرد بیش‌تر منجر به تشدید تروریسم و انتقام‌گیری می‌شود.
چه این ‌که عدم دقیق بودن این مساله در ارسال سلاح به مردم کوبانی که از سوی مقامات نظامی آمریکا اعلام شد که به اشتباه به دست عناصر داعش افتاد کاملا مشهود است. البته محدود تسلیحاتی هم که از طریق هوا به شهر کوبانی ریخته شد مال اتحادیه میهنی کردستان عراق بوده است. حتی بخشی از این سلاح‌ها نصیب داعش شد.
آمریکا و کشورهای ائتلاف بین‌المللی علیه داعش، تاکنون حملات متعدد هوایی را علیه داعش انجام داده‌اند. در پی همین حملات، سد موصل و شهر سنجار در شمال عراق از نیروهای داعش پس گرفته شد. نیروهای ائتلاف هم‌چنین حملات هوایی متعددی نیز در سوریه علیه مواضع داعش در اطراف شهر کردنشین کوبانی انجام دادند اما مسئولین کردستان عراق می‌گویند تنها دخالت نیروی زمینی خارجی می‌تواند پیشروی داعش را به طور کامل متوقف کند.
از زمانی که ائتلاف خود را برای حمله به مواضع داعش آماده کرد این گروه تدابیر نظامی بی‌سابقه‌ای اتخاذ کرد که می‌توان به تخلیه شماری از مقرهای فرماندهی، هم‌رنگ شدن با مردم محلی و انتقال به حومه شهرها اشاره کرد.

گزارشگران:
فضای سیاسی بسیار پیچیده‌ای در منطقه مشاهده می‌شود. موقعیت ایران در هم‌سوئی با غرب، اقلیم کردستان، سکوت و نظارت دولت سوریه، نافرمانی ترکیه هم‌پیمان غرب از پیمان ناتو و جهت‌گیری در برابر ائتلاف، توانائی‌های تسلیحاتی و مالی داعش و تغییر سیاست‌های عربستان در قبال داعش و... به راستی امروز صف دوست و دشمن کجاست؟

بهرام رحمانی:
به درستی تاکید کرده‌اید که «فضای سیاسی بسیار پیچیده‌ای در منطقه» جریان دارد. با تشدید حملات داعش به کوبانی و آواره شدن نزدیک به 200 هزار ساکنان این شهر و روستاهای اطراف آن به ترکیه و نفوذ داعش به داخل شهر، موجی از اظهارنظرها و بیانیه‌ها با ادبیات، لحن و زبان ویژه هر کدام منتشر گردید. آن‌چه در این اظهانظرها و بیانیه‌ها مشترک بود، هشدار در خصوص وقوع فاجعه انسانی در کوبانی و ضرورت کمک و همکاری با مردم این شهر بود.
با موضع‌گیری آمریکا و رییس جمهور این کشور در خصوص تحولات شمال سوریه و خطر سقوط کوبانی و آغاز حملات پراکنده ائتلاف جهانی بر علیه مواضع داعش در کوبانی، مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان در کنفرانس خبری مشترک با  وزیر دفاع آلمان در اربیل با اشاره به این که به دلیل فاصله کوبانی از اقلیم و شرایط جغرافیایی ویژه این منطقه، اقلیم نمی‌تواند هیچ نوع کمکی به این شهر بکند.
ملا بختیار، مسئول اجرایی اتحادیه میهنی کردستان نیز که حزب وی از حزب اتحاد دموکراتیک‌(PYD) و مواضع و سیاست‌های این حزب در شمال سوریه و اعلان خودگردانی حمایت کرده بود، در چندین اظهارنظر تاکید کرد که هیچ کاری از دست اقلیم برای کمک به کوبانی بر نمی‌آید و وی نیز شرایط جغرافیایی را دلیل این امر دانست.
اما با گذشت روزها و تشدید حملات داعش به کوبانی، رییس و نخست وزیر اقلیم کردستان  بدون اشاره به جزئیات، از ارسال کمک‌های تسلیحاتی برای مدافعین کرد سوریه سخن گفتند. اما مقامات سیاسی و نظامی و به ویژه مدافعین کرد در کوبانی تاکید داشتند که هیچ سلاحی به دست آن‌ها نرسیده است.
وضعیت حساس و نگران‌کننده موجود ادامه یافت تا روز 20 اکتبر 2014 که خبری در رسانه‌های جهانی و منطقه‌ای منتشر شد و گویا تغییر بسیاری از معادلات و سیاست‌های کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در قبال تحولات کوبانی بود. تغییری که برای هر کدام از بازیگران بنا به ضروریات خاص و در چارچوب منافع آن‌ها بود.
خبر، ارسال کمک‌های تسلیحاتی کردهای عراق به مدافعین کوبانی‌(واحدهای مدافع خلق شاخه نظامی حزب اتحاد دموکراتیک) از طریق هواپیمای آمریکایی بود. این خبر بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جهان داشت. خبرگزاری رویترز گزارش داد که این تصمیم پس از گفتگوی تلفنی باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا با رجب طییب اردوغان همتای ترکیه‌ای خود بوده و در آن به آنکارا اطلاع داده شده است که واشنگتن برای جلوگیری از سقوط کوبانی به مبارزین کرد کمک می‌کند. اما این خبر در اقلیم کردستان که طبق گزارش‌های رسمی تسلیحات ارسالی متعلق به این اقلیم بود، باعث بروز مناقشه‌ای جدید شد. برای مثال، لاهور شیخ جنگی برادرزاده جلال طالبانی دبیرکل حزب اتحادیه میهنی کردستان که خود یکی از رهبران این حزب و رییس دستگاه ضد ترور در سلیمانیه است در نوشتار خود ضمن تبریک ارسال کمک‌های تسلیحاتی به کوبانی این مهم را دستاورد و نتیجه تلاش‌ها و مذاکرات اتحادیه میهنی و دستگاه ضد ترور با ایالات متحده آمریکا و ائتلاف جهانی دانست و اکید کرد که تسلیحات ارسالی هم متعلق به این حزب بوده است. پس از این ادعا، دفتر سیاسی اتحادیه میهنی کردستان نیز در بیانیه‌ای رسمی بر آن پافشاری کرد. ادعایی که با  بیانیه اولیه ریاست اقلیم در این زمینه مغایر بود. ریاست اقلیم در بیانیه اولیه خود بدون اشاره به حزب و جریانی خاصی، تاکید کرده بود که کمک‌های ارسالی به کوبانی متعلق به اقلیم کردستان بوده است و پس از ادعاهای دفتر سیاسی اتحادیه میهنی ناچار شد بیانیه‌ای دیگر صادر و ضمن ابراز تاسف از این نوع موضع‌گیری اتحادیه میهنی، این حزب را به تحریف واقعیات متهم کرد. اما رسانه‌ها و مقامات اتحادیه میهنی بر این ادعایشان پافشاری کردند.
هم‌زمان با این کشمکش بین احزاب اقلیم کردستان، خبر از اعزام تعدادی از پیشمرگان اقلیم کردستان به کوبانی، منتشر شد. طبق گزارشات دولت ترکیه با اعزام نیروی پیشمرگ از اقلیم کردستان به کوبانی به منظور کمک به مدافع کرد برای مقابله با داعش موافقت کرده است. این تصمیم که از سوی چاووش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه اعلام شد نشان از مذاکرات و گفتگوهایی بود که پشت درهای بسته و بدون اطلاع و حضور رسانه‌ها بین رهبران کردستان سوریه و اقلیم کردستان و دولت ترکیه انجام شده بود.
مسئله بسیار مهم در موافقت ترکیه با اعزام این نیرو از طریق خاک این کشور برای کمک به واحدهای مدافع خلق‌(YPG)، این است که دو روز قبل از این اعلام موافقت از سوی وزیر خارجه ترکیه، رجب طیب اردوغان رییس جمهوری این کشور در گفتگو با خبرنگاران اعلام کرد که در نزد آنکارا داعش و واحدهای مدافع خلق که به گفته وی بخشی از پ.ک.ک می‌باشند هر دو تروریست هستند و باید با هر دوی آن‌ها مبارزه کرد، که این تغییر غیرقابل انتظار نشان از مذاکرات و توافقاتی پشت پرده میان اربیل و آنکارا و انجام توافقاتی با حزب اتحاد دموکراتیک و فشار آمریکا و... بوده‌ است.
برخی گزارشات حاکی از آن است که در دیدار صالح مسلم رهبر حزب اتحاد دموکراتیک با مقام‌های ترکیه، آن‌ها به وی اعلام کرده‌اند تنها در صورتی به یگان‌های مدافع خلق کمک می‌کند که حزب اتحاد دموکراتیک خودگردانی‌های خود در شمال سوریه را منحل کند و به ارتش آزاد سوریه -که تا به حال غالبا از به رسمیت شناختن حق اقلیت‌ها طفره رفته است- بپیوندند، پیوند خود با پ.ک.ک را به طور کل قطع کند، و بخشی از «پروژه منطقه حائل» مورد نظر ترکیه بشود.
اردوغان در استفاده از ارتش ترکیه در خاک سوریه به شدت محافطه‌کار است و تردیدهای جدی پیش روی خود می‌بیند. ارتش سوریه قادر به وارد کردن ضربات سنگین به ارتش ترکیه است. به همین دلیل آن‌ها می‌خواهند که آمریکا برای آن‌ها منطقه پرواز ممنوع و منطقه حائل ایجاد کنند تا آسیب‌های نظامی ارتش ترکیه به شدت پایین بیایید.
اردوغان رییس جمهور ترکیه، اعلام کرده که آنکارا تا زمانی که خواسته‌هایش تامین نشود در هیچ ائتلاف بین‌المللی علیه داعش به رهبری آمریکا مشارکت نخواهد کرد.
او برای پیوستن به این ائتلاف چهار شرط را مطرح کرد که شامل «ایجاد منطقه پرواز ممنوع، ایجاد منطقه حائل، آموزش معارضان سوری و تجهیز آن‌ها به سلاح و حمله به نظام سوریه است.»
اردوغان تاکید کرده است، در صورتی که این شرایط محقق نشود در هیچ ائتلاف بین‌المللی علیه داعش مشارکت نخواهد کرد.
ترکیه تنها در صورتی می‌تواند ضررهای اقتصادی و سياسی را جبران کند که یک دولت هم‌سو با این کشور در سوریه به قدرت برسد. اين در حالی است كه تمام تلاش تركيه برای هم‌سو شدن حکومت مصر با آن‌ها، با شكست مرسی به تاريخ پيوست. به همین دلیل تنها راه باقی‌مانده پیش پای اردوغان و دولت‌شان، سقوط حکومت بشار اسد است. اگر این اتفاق صورت نگیرد، ترکیه متضررترین کشور منطقه در برابر تحولات چند سال اخیر سوریه خواهد بود. اين در حالی است كه ترکیه با ایجاد یک دولت هم‌سو با خود در دمشق می‌تواند به نسبت رقبای منطقه‌ای خود یعنی عربستان و ایران در موقعیت ژئوپولتیکی بهتری قرار بگیرد.
نتیجه نبرد کوبانی پیامدهای مهمی برای ثبات داخلی ترکیه، روابط تیره دولت با بیش از 20 میلیون شهروند کرد خود، و برای سرنوشت آتش بس 19 ماهه بین ارتش ترکیه و پ.ک.ک در پی خواهد داشت.
عبدالله اوجالان رهبر پ.ک.ک که فرایند صلح با آنکارا را از زندان ایمرالی هدایت می‌کند اخیرا اعلام کرده است که اگر کوبانی سقوط کند گفتگوهای صلح تمام خواهند شد. اما با حمایت و یا بدون حمایت رهبران رسمی، کردها در ترکیه آینده خود را با سرنوشت کوبانی مرتبط ساخته‌اند. کوبانی به سمبل مقاومت تبدیل شده است و این اعتقاد را میان آن‌ها تقویت کرده است که دولت اردوغان با جهادی‌ها علیه کردها توافق کرده است. خشم نیروهای آزادی‌خواه و چپ و کردها به خیابان‌های شهرهای سراسر ترکیه کشیده شد و در عرض چند روز حدود 40 نفر جان خود را از دست دادند و ادارات دولتی به ویژه دفاتر حزب حاکم تعطیلی کشیده و یا تخریب شدند.
تا آن‌جا که به حکومت اسلامی ایران مربوط است پس از صحبت‌های باراک اوباما رییس جمهور آمریکا، بسیاری از تحلیل‌گران غربی به موضع حکومت اسلامی ایران در قبال داعش و هم‌چنین تردید مقامات این حکومت در همکاری با آمریکا اشاره کردند. 
سخنگوی وزارت‌خارجه حکومت اسلامی ایران گفت، ائتلاف بین‌المللی ناتو برای مبارزه با داعش، دارای ابهامات جدی است.
نایب ‌رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، مقابله آمریکا با داعش را یک دروغ بزرگ دانست و گفت آمریکا باید ثابت کند در تشکیل داعش نقشی‌ نداشت.
خامنه‌ای رهبر حکومت اسلامی ایران، گفت، باور دارد داعش توسط آمریکا و برای مقابله با بشار اسد خلق شده و مدعی شد اسنادی در دست دارد که نشان‌دهنده همین موضوع است.
از سوی دیگر، بسیاری از رسانه‌ها بین‌المللی، به حضور نیروهای سپاه قدس، هواپیماهای با سرنشین و بدون سرنشین حکومت اسلامی ایران برای حفاظت از مناطق شیعه‌نشین و زیارت‌گاه‌‌ها در عراق تحت هدایت قاسم سلیمانی اشاره کرده‌اند و نوشته‌اند با وجود این حضور، مقامات حکومت اسلامی ایران اصرار دارند که به هیچ‌وجه قصد پیوستن به نیروهای آمریکایی در عراق را ندارند. به علاوه این که هم حاکمیت آمریکا و هم ایران، مانند گذشته از حکومت شیعه عراق حمایت می‌کنند.
در واقع تمام این مواضع، قصد رسیدن به یک نقطه مشترک را دارند؛ این ‌که ظاهرا سران حکومت اسلامی ایران و حکومت آمریکا می‌گویند همکاری‌شان برای مقابله با داعش منتفی است، اما هر دو حکومت با انگیزه‌های متفاوت، به دنبال سد کردن پیشروی‌های داعش هستند که منافع هر دو را در منطقه به خطر انداخته است.
در هر صورت حکومت اسلامی ایران نه اکنون، بلکه از زمان سرنگونی حکومت صدام حسین در عراق توسط آمریکا و متحدانش، در این کشور حضور فعال دارد و در این سال‌های طولانی، همواره حامی گروه‌های تروریستی شیعه‌مذهب در مقابل گروه‌های تروریستی سنی‌مذهب بوده و عملا در جنگ داخلی و ویرانی این کشور، نقش فعالی دارد.
تروریسم که بهانه اول آمریکا برای لشکرکشی به خاورمیانه بود قوی‌تر از گذشته پابرجاست و عملیات‌های شدید تروریستی هم‌چنان قربانی می‌گیرد. در حالی که پس از یک دهه حضور آمریکا در عراق و افغانستان، گویی تروریسم در منطقه جانی تازه گرفته و پا را از عراق و افغانستان فراتر گذاشته و دامان دیگر کشورهای منطقه را نیز گرفته است.
مداخله «بشر دوستانه؟!»، «جنگ علیه تروریسم» و عناوین دیگری که در توجیه حملات نظامی آمریکا و متحدانش به کشورهای دیگر به کار گرفته می‌شود، با همراهی شبکه‌های رسانه‌ای این قدرت‌ها سعی در القای حس بشر دوستی و حرکت انسانی نظامیان آمریکا و ناتو در کشورهای تحت اشغال را دارد. این انبوه تبلیغات در جهت فریب افکار عمومی، اغلب برای نادیده گرفته‌شدن کشتار انسان‌های بی‌گناه و بی‌دفاع است.
ژرژت گانیون، مدیر امور حقوق بشر سازمان ملل در افغانستان روز چهارشنبه ۱۸ تیر 1393، در کنفرانسی خبری در کابل گفت شمار تلفات غیرنظامیان افغان، از جمله کودکان در نیمه اول سال جاری حدود ۱۷ درصد افزایش یافته است.
آمریکا و متحدانش، در سال ۲۰۰۱، به بهانه «مبارزه علیه تروریسم» به افغانستان حمله کردند. این حمله سرنگونی طالبان از قدرت را در پی داشت اما با وجود حضور هزاران نیروی تحت امر آمریکا در افغانستان، ناامنی هم‌چنان در این کشور موج می‌زند.
جنگ تحت هدایت آمریکا در افغانستان که بالاترین رکورد تلفات نظامی و غیرنظامی را به خود اختصاص داده، طولانی‌ترین نبرد نظامی در تاریخ آمریکا است.

گزارشگران:
در گزارشات آمده بود که جامعه کردهای منطقه حمایت‌های هوائی آمریکا و ائتلاف را به فال نیک گرفته‌اند و بخشا نقد کرده‌اند که چرا با تعویق انجام شده است. آیا عملکرد ائتلاف با رهبری آمریکا را در مورد کوبانی مثبت ارزیابی می‌کنید؟

بهرام رحمانی:
احتمالا دلیل دیر اقدام‌کردن‌شان این بود که آن‌ها منتظر بودند کوبانی هم مانند شهر موصل عراق سقوط کند. به خصوص آن سیستم خودگران و شورایی که در کانتون‌های کردستان سوریه، به وجود آمده است به لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، خوش‌آیند دولت‌های سرمایه‌داری نیستند.
همان‌طور که آمریکا به دنبال تضعیف داعش است، به همان نسبت به دنبال تضعیف حزب کردستان سوریه است تا در راستای رهبری بارزانی در منطقه عمل کرده باشد، این اقدام به ویژه زمانی تقویت شد که حزب اتحاد دموکراتیک سوریه حضور در زیر پرچم تسلط آمریکا را رد کرد.
هم‌چنین به گفته رابرت فورد، سفیر سابق آمریکا در سوریه، آمریکا و ترکیه از سال ۲۰۱۱ به دنبال این بودند تا کردهای سوریه را علیه دولت بشار اسد تحریک کنند و از آنان بخواهند که به گروه موسوم به ائتلاف ملی سوریه بپیوندند و هم‌سو با سیاست‌های آنان حرکت کنند.
آمریکا با نزدیک شدن خطر داعش به اربیل و با هدف حمایت از منافع خود در کردستان عراق، اقدام به دخالت نظامی و حمله به عناصر داعش کرد.
قبل از آن نیز دولت عراق از آمریکا درخواست کمک کرده بود اما حملات آمریکا فقط زمانی آغاز شد که نیروهای داعش به اربیل نزدیک شدند. اربیل مرکز منطقه کردستان عراق است که روابط بسیار خوبی با آمریکا دارد. بر همین اساس صدها مستشار آمریکایی نیز وارد کردستان عراق شده‌اند. در همین چارچوب بسیاری از مطبوعات آمریکایی نوشتند دولت این کشور با پیمان‌کاران و شرکت‌های ساختمانی قرارداد بسته است تا یک مرکز اطلاعاتی وابسته به سازمان اطلاعات آمریکا را توسعه دهند این مرکز در نزدیک فرودگاه اربیل قرار دارد و هدف از آن کمک به جمع آوری اطلاعات مربوط به داعش است.
مقامات رسمی آمریکا نیز به این مسئله اشاره کرده‌اند. به عنوان مثال چاک هیگل وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد کشورش مراکز اطلاعاتی برای عملیات نظامی جدید در اربیل و بغداد ایجاد خواهد کرد و این کار در اربیل آغاز شده است.
آمریکا می‌گوید مواضع داعش را هدف قرار می‌دهد اما در واقع به اهداف و سناریوهای مهم خود مشغول است. آمریکا علاوه بر مراکز اطلاعاتی، از منابع اقتصادی خود در کردستان اعم از سرمایه‌گذاری‌های نفتی و آب و به خصوص سد موصل حمایت می‌کند. هواپیماهای آمریکایی پوششی هوایی برای نیروهای کردی فراهم کردند تا با پیشروی زمینی سد موصل را از دست داعش خارج کنند. بنابراین، دولت اقلیم کردستان عراق، زیر پای نیروهای آمریکایی و متحدان آن، هم چنین دولت های ایران و ترکیه، فرش قرمز پهن کرده است. در حالی که نیروهای کردستان سوریه، با چنین دخالت‌هایی سرسختانه مخالف‌اند.
نکته جالب توجه در این روند ماجراجویی و سرکردگی آمریکاست. در حالی است که در این نوع ائتلافات هر حکومتی با در نظر گرفتن اهداف منافع خود وارد می‌شوند. اهداف و منافعی که گاه علنی و گاه مخفی است. برای مثال حکومت ترکیه با وجود این که عضو ناتو و متحد آمریکاست در این روند به هیچ‌وجه قصد مقابله علیه داعش را ندارد. کشورهای اروپایی نیز با محدودیت‌های بسیاری در این ائتلاف شرکت کرده‌اند و بیش‌تر حضوری نمادین دارند. عربستان سعودی و شیخ‌نشین‌های عربی منطقه نیز بیش‌تر در جهت رقابت با همسایگان خود، هم‌چون عراق و سوریه وادر چنین اتئلافی شده‌اند.
به این ترتیب، حملات هوایی در این زمینه قطعا نه می‌تواند داعش را نابود کند و نه آسیب جدی به آن وارد می‌سازد.
به هر حال تحلیل و بررسی معادلات منطقه و اهداف و عملکردهای آمریکا و متحدانش علیه داعش، نشان از مقابله جدی با داعش را ندارد و منافع سرمایه‌داران تامین می‌کند.
در حالی که آمریکا و ائتلاف ضد داعش آن، هفته‌ها در مورد حمله داعش به کوبانی، سکوت کرده بودند، افکار عمومی مردم جهان در دفاع از کوبانی، بر علیه داعش و حامیان بین‌المللی و منطقه‌ای آن بود.
به همین علت به نظر می‌رسد که عملکرد ائتلاف ضد داعش در کمک به کوبانی، محصول فشارهای افکار عمومی بین‌المللی و هم چنین خطراتی که منافع آمریکا و متحدانش را نیز تهدید می‌کرد. به ویژه این که برخی از مراکز مطالعاتی آمریکایی و نویسندگان این کشور و کشورهای دیگر نیز تردیدهای جدی در مورد فواید این ائتلاف و ماهیت ماموریت‌های آن مطرح کرده‌اند.
جو بایدن، معاون رییس جمهور آمریکا در اظهارات بی‌سابقه‌ای درباره شکل‌گیری گروه تروریستی داعش اعتراف کرد که هم‌پیمانان منطقه‌ای واشنگتن در ایجاد این گروه نقش مهمی ایفا کرده‌اند.
بایدن در سخنانی در دانشگاه هاروارد در موضوع سیاست خارجی آمریکا گفت: «متاسفانه کشورهای هم‌پیمان آمریکا از جمله ترکیه، قطر و عربستان مسئول بروز پدیده‌ای به نام داعش هستند ولی اکنون این کشورها با دیدن نتایج سوء سیاست‌هایشان پشیمانند.»
او در ادامه افزود: «بزرگ‌ترین مشکل ما، هم‌پیمانان منطقه‌ای مان هستند، آن‌ها خواستار درگیری شیعه و سنی در منطقه می‌باشند. عربستان، امارات و قطر به هر نحو و شکلی می‌خواستند دولت بشار اسد را در سوریه ساقط کنند و یک جنگ شیعه و سنی در منطقه راه بیندازند. در نتیجه اصرار این کشورها، میلیون‌ها دلار پول و سلاح به دست گروه‌های تروریستی و افراط گرا افتاد. آن‌ها هم‌چنین هزاران تروریست را به داخل خاک سوریه نفوذ دادند تا با دولت بشار اسد بجنگند.»
معاون رییس جمهور آمریکا، هم‌چنین گفت: «رجب طیب اردوغان که یکی از دوستان نزدیک من نیز هست، در دیدار اخیر خود در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل خودش به من اعتراف کرد که ترکیه نمی‌بایست مرزهای خود را چنان بی‌محابا برای عبور تروریست‌های تکفیری باز می‌گذاشت ولی حالا تلاش داریم مرزهای‌مان را به روی آن‌ها ببندیم.»
بی‌تردید اظهارات معاون رییس جمهور آمریکا درباره حوادث منطقه و نحوه شکل‌گیری گروه تروریستی داعش و اهداف پشت پرده‌ای که از آن دنبال می‌شد را نباید جدی گرفت. چرا که هزاران اسناد محرمانه وجود دارد که انگشت اتهام را به سوی حاکمیت آمریکا گرفته‌اند. اما بی‌شک سخنان بایدن، یکی از مهم‌ترین اسناد شکست استراتژی آمریکا و متحدان منطقه‌ای آمریکا به حساب می‌آید.
سئوال مهم این است که آیا آمریکا و سازمان‌های جاسوسی‌اش این‌قدر از سیاست‌ها و عمکردهای هم پیمانانش بی‌خبر هستند؟ چرا در چنین شرایطی، آمریکا قصد دارد حساب خود را از هم‌پیمانان منطقه‌ای خود جدا کند و خود را تبرئه نماید؟
آمریکا، مستقیما خودش مجری و هدایت‌کننده بسیاری از گروه‌های مذهبی تروریستی و حکومت های فاشیستی و ناسیونالیستی و کودتاچی از جمله در منطقه خاورمیانه است. اما همگان می‌دانند که جنگ داخلی افغانستان، عراق، سوریه و لیبی و تررویسم دولتی و غیردولتی در این کشورها، حاصل عملکردها و سیاست‌های غیرانسانی آمریکا و متحدانش است. اکنون سردمداران آمریکا، در تلاشند نقش خود را در بحران لیبی، سوریه، عراق و افغانستان کم‌رنگ نشان دهند.
اما حمایت‌های گسترده آمریکا از داعش در جنگ داخلی سوریه و نقش این گروه تروریستی به عنوان پیاده نظام آمریکا، به ویژه در پیاده طرح خاورمیانه بزرگ قابل انکار و پرده پوشی نیست.
همین چند ماه پیش بود که هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود نقش واشنگتن را در شکل‌گیری گروه داعش و طرح این کشور را برای خاورمیانه فاش کرده بود. و حتی «دومینیک دوویلپن» نخست وزیر سابق فرانسه و یکی از متحدان غربی آمریکا در مصاحبه با روزنامه فیگارو اعتراف کرده بود «داعش فرزند آمریکا و غرب است و ما با کمک‌های مالی و نظامی خود به این گروه آن را به عنوان کانون تروریسم در منطقه ایجاد کردیم.»
احتمالا دولت اوباما، زیر فشار افکار عمومی مردم آمریکا و این که انتخابات پارلمانی اخیر را به حزب رقیب خود، یعنی جهموری‌خواهان باخت برای خروج از بن‌بستی که در آستانه انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا در آن قرار گرفته، مجبور به حمله به داعش و قربانی‌کردن متحدان منطقه‌ای خود شده است.
حال باید دید پروژه جدید آمریکا در جنگ جدید علیه داعش تا چه حد عواقب خطرناکی برای منطقه خارومیانه به بار خواهد آورد؟ جنگی که با جان و مال و منابع مردم این کشورها و در راستای منافع آمریکا و متحدانش دنبال می‌شود.
با توجه به آن‌چه که در بالا گفته شد، من شخصا ائتلاف ضد داعش به سردمداری آمریکا و متحدانش را به نفع مردم منطقه به خصوص کردستان سوریه و عراق نمی‌بینم. زیرا آن‌ها‍ همواره و در هر حال به دنبال منافع اقتصادی، سیاسی، نظامی و استراتژی‌های خود هستند و وقایع تاریخی و عملکرد آن‌ها نشان داده است که دل‌شان نه به مردم کرد، بلکه به مردم هیچ کشور جهان نیز نمی‌سوزد.

گزارشگران:
کوبانی به لحاظ رسانه‌ای مورد حمایت گسترده قرار گرفته است. دولت ترکیه تحت فشارهای بین‌المللی به عبور بیش از صد پیشمرگه با سلاح‌های مختلف تن داده است. به نظر شما آزادی‌خواهانی که در منطقه نیستند و امید به آزادسازی کوبانی دارند چگونه می‌توانند این مقاومت را یاری برسانند؟

بهرام رحمانی:
در این مورد سایه و روشن‌های و ملاحظات زیادی وجود دارد. داعش کوبانی را از سه منطقه تحت محاصره قرار داده بود و نیروهای آدم‌کش آن نیز با توپ و تانک و موشک وارد بخش‌هایی از شهر شده بودند. مدافعان شهر با سلاح‌های سبک در کوچه‌ها و خیابان‌ها وارد جنگ تن‌به‌تن شده بودند اما دست از مقاومت و دفاع از شهر برنداشتند. دولت ترکیه نیز مرزهای خود با کوبانی را بسته بود.
طبق گزارشات، بعد از حمله داعش به کانتون کوبانی و تصرف بیش از 300 روستا و بخشی از شهر کوبانی از سوی آن‌ها، ائتلاف ضد داعش و کردهای عراق برای جلوگیری از سقوط این شهر اقدام کردند؛ آمریکا دست به حملات هوایی علیه مواضع داعش در شهر کوبانی زد و اتحادیه میهنی کردستان عراق، در اقدام دیگری با وجود مخالفت ترکیه برخی سلاح‌های خود را توسط هواپیماهای آمریکا سلاح برای کردها در کوبانی پایین انداختند.
پس از همه این وقایع، دولت اقلیم کردستان، با اعزام 150 پیشمرگ خود به کوبانی موافقت کرد.
اما کوبانی، هم‌چنان به کمک‌های مختلف عاجلی هم‌چون سلاح، آذوقه، کمک‌های پزشکی و بهداشتی و غیره نیاز دارند تا به مقاومت خود ادامه دهند و داعش را عقب برانند. بنابراین، همه نیروهای آزادی‌خواه و چپ و کمونیست وظیفه داوطلبانه دارند که از هر هر طریق ممکن، خودشان و کم‌هایشان را به کوبانی برسانند و در صفوف رزمندگان این شهر جای گیرند. از سوی دیگر، نباید گذاشت صدای کوبانی خاموش شود از این‌رو، ضروری‌ست که به عناوین مختلف مانند برگزاری شب‌های همبستگی، جمع‌آوری کمک‌های مالی و غیره، برگزاری کنفرانس‌ها و سمینارها، میزگردهای رادیویی و تلویزیونی و دنیای مجازی، راه‌پیمایی و تظاهرات و...، اهداف و خواست‌ها و مطالبات بر حق مردم کردستان سوریه را گوش جهانیان برسانیم.

گزارشگران:
آیا ناگفته‌ای مانده است؟

بهرام رحمانی:
بلی اجازه بدهید در پایان به چند نکته مهم اشاره کنم. مقاومت با شکوه کوبانی، سرانجام مرزهای کردستان سوریه و منطقه را درنوردید و توجه بسیاری از مردم کشورهای جهان را به مبارزه با شکوه و مقاومت متحدانه و رشک‌‌برانگیز مردم کوبانی جلب کرد که تا پیش از این، شاید کم‌تر کسی نام کوبانی را شنیده بود.
کوبانی به روزنه امیدی برای تمامی مردم تحت ستم و رنج‌دیده و آزادی‌خواه تبدیل شد به طوری که از آفریقا تا ایران، از افغانستان تا آمریکا، از ترکیه تا آمریکای لاتین و هم‌چنین جنبش‌های اجتماعی‌-‌سیاسی هم‌چون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی، سازمان‌ها و احزاب چپ و سوسیالیست، نهادهای دموکراتیک، تشکل‌های روشنفکران، روزنامه‌نگاران، هنرمندان، طرفداران محیط زیست، حقوق بشر و به طور کلی مردم آزاده جهان به حمایت از کوبانی و مدل شکل گرفته خودگردانی و شورایی و برابری جنسیتی و قوانین غیرمذهبی سکولار آن برخاستند.
مقاومت شجاعانه کوبانی، درس‌ها و تجارب ارزنده و مهمی دارد. از جمله اگر توده‌های مردم بسیج و سازمان‌دهی شوند، قادرند در برابر وحشی‌ترین نیروهای ارتجاعی نیز نه تنها بایستند، بلکه آن‌ها را به عقب‌نشینی واردار سازند و شکست دهند! بنابراین، اتکاء مستقیم به قدرت و اراده مردم و سازمان‌دهی آگاهانه توده‌ای از جمله در عرصه مبارزه مسلحانه دستاورد مهمی است که هم‌اکنون عملا در کوبانی تجربه شده است. همین مقاومت مردمی و تسلیح عمومی بدون دخالت دولت و ارتش کوبانی را از شنگال و موصل‌ و غیره متمایز کرد. اگر نیروهای تررویستی داعش توانستند نیروهای نظامی و امنیتی حرفه‌ای تا دندان مسلح حکومت عراق و پیشمرگان اقلیم کردستان این کشور را در برخی شهرها شکست دهند و برخی شهرها را برق‌آسا تصرف کنند اما در کوبانی دچار شوک سنگین و زمین‌گیر شدند. مردم کوبانی که از قبل سرنوشت خود را مستقیما در دست گرفته بودند، زندگی آزاد و برابر و انسانی و دموکراتیک داشتند با سلاح‌های سبک و امکانات کم و محدود، اما با عزم و اراده آهنین‌شان به نیروهای وحشی داعش که به توپ و تانک و موشک مجهز بودند اجازه ندادند کوبانی را نیز مانند موصل تسخیر کنند.
آن جاذبه قوی که توجه جهانیان را به کوبانی جلب کرده است تنها در مبارزه و مقاومت مسلحانه نیست. چرا که این مسئله موضوع جدیدی نیست و قدمت طولانی دارد. کم نبودند و نیستند که در خاورمیانه سال‌هاست اسلحه به دست گرفته‌اند و جنگیده‌‌اند. اما جنگ در کوبانی متفاوت است. جنگ بین دو حکومت و دو ارتش حرفه‌ای نیست، بلکه جنگ تاریک اندیشان و تبه‌کاران اسلامی علیه آزادی و برابری، عشق و دوستی، مدل دیگری از حاکمیت سیاسی‌-‌طبقاتی، اتحاد و همبستگی و بشریت است.
اعمال اراده و مبارزه و مقاومت پیکارگران کوبانی، الگوی نوینی‌ست که در مقابل ارتجاع و بربریت سرمایه‌داری در کشورهای منطقه و جهان سر بلند کرده است. کوبانی در آزاد زیستن و متکی شدن به قدرت توده‌ای و ابتکار عمل انقلابی برای اداره جامعه است. کوبانی از آزادی عمل انسان و حق و حقوق مستقیم آن‌ها آغاز می‌کند و قانون و قدرت و همه چیز به این آزادی عمل و اعمال قدرت توده‌ای وابسته است نه به نیروهای مافوق مردم هم‌چون حکومت سرمایه‌داری و ارتش و پلیس حامی آن.
کوبانی شاهد برابری زن و مرد و یک سیستم خودگرانی و شورایی و دموکراسی مستقیم و حاکمیت سکولار است. در کردستان سوریه، زنان از برابری کامل برخوردارند و یگان ویژه زنان یک نیروی قدرتمند مبارزه و مقاومت توده‌ای علیه تروریسم اسلامی و مردسالاری است. کانتون‌های کردستان سوریه، ارتش و پلیس حرفه‌ای و حکومت مافوق مردم ندارند و تنها نیروی داوطلب توده‌ای وظیفه با همکاری و دخالت مستقیم شهروندان، اداره امنیت و حفاظت از جامعه را به عهده دارند. این قدرت مردمی طرفدار حقوق و حرمت انسانی کودک است، در قوانین اش حتی در زمان جنگ احترام به کودک و حقوقش را پاس می‌دارد. این سیستم در این مدت کوتاه و در محاصره و جنگ برابری حقوقی و اجتماعی انسان‌ها را تامین کرده است. این قدرت مردمی از جایگاه و ارزش‌های والای انسانی برخودار است و آزادترین و انسان‌ترین سیستم سیاسی در منطقه را نمایندگی می‌کند.
حکومت‌های منطقه، دولت اقلیم کردستان عراق و حامیان بین‌المللی آن‌ها، آن‌چه در کوبانی و دو کانتون دیگر می‌گذرد سخن آشفته و نگرانند. نگرانند که الگوی نوین و مدرن و سکولار و شورایی و برابری‌طلب آن‌ها با استقبال مردم منطفه روبه‌رو شود و موقعیت حکومت‌های مستبد و مذهبی و ناسیونالیستی و نئولیبرالی سرمایه‌داری را به خطر بیاندازد. الگوی کوبانی علیه مردسالاری، ناسیونالیسم، فاشیسم و مناسبات نابرابر سرمایه‌داری است. به همین دلیل نیز از نظر قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، کانتون‌های کردستان سوریه باید از بین بروند. اما مقاومت کوبانی، نشان داد که این کانتون‌ها ماندگار و کثرت‌گرا هستند. چرا که مهم‌ترین رمز ماندگاری و پایداری آن‌ها، همبستگی و اتحاد انسانی عمیقی‌‌ست که بدون توجه به جنیست و ملیت و باورهای مذهبی به وجود آمده است!
مردم روژاوا، هم‌چنان به همبستگی جهانی و منطقه‌ای نیاز دارند. این همبستگی نیز نه در حرف، بلکه باید در عرصه عمل خود را نشان دهد. باید از هر طریق ممکن در تثبیت روژاوا شرکت کرد و در زیرساخت‌های اساسی و تثبیت و گسترش آن حضور فعال داشت. کسانی که به آزادی، برابری، عدالت اجتماعی، سوسیالیسم و کمونیسم باور دارند، کسانی که به فکر زیرورو کردن روابط و مناسبات موجود سرمایه‌داری به نفع کارگران و محرومان هستند، نیروهایی که به سیستم شورایی و اراده مستقیم مردم در تعیین سرنوشت خویش باور دارند، اصولا وظیفه داوطلبانه و آگاهانه سیاسی و اجتماعی دارند که پیگیر و بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی از روژاوا حمایت کند. باید برای ساختن مناسبات عمیق انسانی و انقلابی در سراسر خاورمیانه و آسیای مرکزی هم‌چون ترکیه، ایران، سوریه، لبنان، یمن، قطر، کوبت، اسرائیل، فلسطین، اردن، عراق، عربستان سعودی، لیبی، سوریه، قطر، افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، ارمنستان، آذربایجان، و…، اهداف و سیاست‌ها و حقوق مدنی روژاوا را الگو قرار داد، تحکیم بخشید و گسترش داد.
یاد همه جان‌باختگان راه آزادی و سوسیالیسم و کوبانی گرامی باد!

گزارشگران:
با سپاس از شما

بهرام رحمانی:
من هم از شما سپاسگزارم.