۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

افزایش جمعیت با چه هدفی؟ ترس از کاهش جمعیت یا ترس از تغییر نگرش زنان در جامعه

افزایش جمعیت با چه هدفی؟ ترس از کاهش جمعیت یا ترس از تغییر نگرش زنان در جامعه


  
پس از صحبت‌های خامنه‌ای در تاریخ 30/1/93، مبنی بر لزوم افزایش جمعیت و رسیدن آن به 150 تا 200میلیون نفر و تکیه ایشان بر فاصله‌گیری زنان از مسئله اشتغال و پرداختن به تولید مثل و نیز دوری گزیدن از افکار غربی در مسائلی از قبیل اشتغال و برابری جنسی و هم‌چنین لزوم ایجاد مرکز فراقوه‌ای در خصوص مسئله‌ی زن و خانواده، نشریات و رسانه‌های حکومتی، نمایندگان مجلس و بسیاری از مسئولان با هم آوایی و تاکیدهای مکرر از یکدیگر گوی سبقت ربودند.
آیا واقعاً نرخ رشد جمعیت با توجه به وضعیت اقتصادی و امکانات فعلی نگران‌کننده است؟ 
بر اساس آمار بانک جهانی، نرخ رشد جمعیت در سال‌های 2010-2009، 2/1 درصد و در سال‌های 2012-2011، 3/1 درصد بوده و پیش بینی می‌شود این آمار با توجه به بالاترین رشد جمعیت در دهه‌ی60 که در سال­های اخیر به سن باروری رسیده‌اند، طبیعتاً باید افزایش یابد. بر اساس آمار ارائه شده از سایت ثبت احوال کشور از آغاز سال 1393 تا اواخر مرداد، میزان تولد 568.983 نفر بوده است که  125.177 نفر در روستا متولد شده‌اند. هم‌چنین میزان مرگ و میر 140.891 نفر می‌‌باشد که 50.721 نفر در روستاها فوت شده‌اند. بر اساس این آمار، حدود 22 درصد تولدها مربوط به روستاها بوده، در حالی‌که 36 درصد مرگ و میر به مناطق روستایی تعلق دارد. این مسئله بیان­گر واقعیت بسیار تلخ بالا بودن نرخ مرگ و میر به دلیل عدم شرایط مناسب بهداشتی، تغذیه نامناسب، عدم دسترسی به آموزش و فقر ناشی از بالا بودن نرخ تورم و... است. (بیشتر از 50 درصد روستاها فاقد پزشک هستند.) جمع‌آوری وسایل پیشگیری از بارداری و ترویج فرزندآوری در روستاها، معضل این قشر از جامعه را به‌طور چشمگیری افزایش داده و فقر و درماندگی را در روستاها چند برابر می‌‌کند. در شهرها نیز روزانه شاهد سقوط خانواده‌ها به زیر خط فقر بوده و دسترسی توده‌ی مردم به امکانات بهداشتی و آموزشی کمتر می‌‌شود و جوانان بیکار هیچ آینده‌ای را برای خود متصور نیستند. تبلیغ برای افزایش جمعیت در چنین شرایطی در جهت فقیرتر و ناتوان‌ترشدن زحمتکشان جامعه است که بیشترین سهم آن بر دوش زنان است. 
به راستی چرا در چنین شرایطی حاکمیت بر افزایش جمعیت اصرار می‌‌ورزد؟
به بحث‌های درون حاکمیت نگاهی اجمالی بیاندازیم:
خامنه‌ای به تاریخ 30/1/93:
-رشته‌ی تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود.
-بهره‌گیری از مسئله‌ی ظریف و حساس جنسیت در روند تعالی خانواده.
-فرصت تحصیل و رشد و تعالی ضرورت است ولی اشتغال، از مسائل مربوط به زنان نیست.
بولتن سپاه به تاریخ 16/2/93:
ازدیاد جمعیت می‌‌تواند منجر به دستیابی ایران به قدرت بی‌نهایت نظامی- انسانی شود، بنابراین کنترل جمعیت و افزایش آن جنبه‌ی ایدئولوژیک دارد.
لاله افتخاری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس:
تأکید بر لزوم تشکیل مرکز فراقوه‌ای در خصوص زنان و خانواده که تمام مسائل مربوط به زنان در آن پیگیری شود و مجلس و قوه مجریه در آن نقشی نداشته باشند، زیرا ممکن است عناصری با دیدگاه فمینیستی در آن راه یابند.
غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان به تاریخ 31/1/93:
فرا قوه‌ای بودن مرکز زنان، تاکید بر رها شدن از بند افکار دولت‌مردان و نمایندگان مجلس، مشاوران و معاونان زن در ادوار مختلف دولت و مجلس است تا راهبرد آن متعلق به حاکمیت نظام اسلامی باشد و برای اجرای آن نیازمند سه مسئله است:
                1-            پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات متحجر غربی
                2-            تکیه بر متون اسلامی
              3-            پرداختن زنان به مسئله‌ی اصلی یعنی زناشویی و بچه‌دار شدن
شهریاری نماینده زاهدان و رییس کمیسیون بهداشت مجلس:
با تأکید بر این که افزایش جمعیت باید همگون با ارزش‌های نظام و دستورات اسلام باشد، فوریت طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت را پیشنهاد داد که به تصویب رسید. براساس این طرح، اقدامات مربوط به سقط جنین، عقیم‌سازی و هرگونه تبلیغ در مورد محدود شدن زادِ و ولد و کاهش فرزند ممنوع و متخلفان به مراجع قضایی معرفی می‌‌شوند.
این‌ها فقط نمونه‌هایی از نظرات مسئولان در رابطه با وحشت حکومتی‌ها از کاهش نرخ جمعیت بود که نشان می‌‌دهد یکی از انگیزه‌های حاکمیت از توسل به زور برای افزایش جمعیت، احساس خطر از تغییر نگرشی است که در جامعه ایجاد شده و نیز نگرانی از عدم پایبندی جامعه به ارزش‌های نظام و خواست‌های ایدئولوژیک آن‌هاست که اتفاقاً با مهاجرت روستاییان به شهرها شتاب بیشتری می‌‌گیرد.
امروزه سهم زنان در دانشگاه، به رغم مشکلات (ازدواج‌های زود هنگام، سهمیه‌بندی جنسیتی و...) بیشتر از 60 درصد است. درحالی که نرخ مشارکت اقتصادی آنان 14درصد می‌‌باشد. از 145 هزار زنی که از مرخصی 6 ماهه زایمان استفاده کرده‌اند، 47هزار نفر اخراج شده‌اند. ساختارهای مبتنی بر نظام سرمایه و سود سعی دارد از طریق ترویج باورهای سنتی، چون ناموس و غیرت و باورهای مذهبی، فرادستی مردان و فرودستی زنان را توجیه کرده و طبیعی جلوه دهد و نقش زنان را محدود به حوزه‌ی خصوصی (تقسیم کار جنسی، نقش سنتی زنان و نقش خانگی آن‌ها) و حوزه‌ی عمومی را مختص به مردان نماید، ولی بالا رفتن سطح آگاهی و میزان تحصیلات زنان، فرهنگ مرد/پدر سالاری را با چالش رو به رو کرده و زنان با آگاهی به دست آمده هویت خود را در قالب اشتغال تعریف کرده‌اند.
علت اصلی کاهش باروری، فقط اشتغال زنان و حضور آن‌ها در جامعه نیست، بلکه تغییر نگرش در زنان و دختران جوان و حتا پسران جوان است. افزایش آمار زندگی سپید (زندگی مشترک زنان و مردان بدون ازدواج)، کمرنگ شدن ارزش‌های سنتی و مذهبی در جامعه‌ی جوان ایران، عدم تمایل جوانان به ازدواج‌های زود هنگام و سنتی، تغییر نگرش آن‌ها به معاشرت با جنس مخالف و عدم تمایل زوج‌های جوان به بارداری (به علت‌های اقتصادی و هم‌چنین منافع فردی به ویژه برای زنان) نمونه‌هایی از این تغییر نگرش است. این تغییرات از دیدگاه ساختار حکومتی مخفی نمانده و با شیوه‌ی همیشگی خود و با توسل به زور، در پی کنترل بدن زنان و به ویژه مخالفت با رشد چنین تغییراتی است و اقدام به سیاست‌گزاری بر روی بدن زنان کرده است.
حکومت اسلامی در تمامی طول حیات خود در همه‌ی امور زندگی مردم مداخله کرده و امروزه درصدد مدیریت باروری آن‌هاست. آنان تن زن را به عنوان یک ابزار کنترل جنسی مورد بهره‌برداری قرار می‌‌دهند که اهدافی فراتر از افزایش نرخ رشد به منظور پیشگیری از پیر شدن جمعیت را دنبال می‌‌کند. حاکمیت از تمامی روش‌های تبلیغاتی، عقیدتی، مذهبی و تصویب طرح‌ها و لوایح قانونیِ محدود‌کننده‌ی آموزش و اشتغال زنان در این راستا استفاده می‌‌کند. بدین ترتیب تن زن را به موضوعی حساس و مورد مناقشه تبدیل کرده و نه فقط به نابرابری دامن زده، بلکه مجوز بسیاری از خشونت‌ها را علیه زنان وارد نهادهای اجرایی و در عین حال باورهای سنتی رایج می‌‌کند و در عین حال سعی در باز تولید قدرت و اقتدار جامعه‌ی مردسالار دارد.
در حال حاضر حتا با وجود مشکلات فراوان و فشارهای وارده بر روی حرکت‌های اعتراضی، زنان به یکی از کنش­گران اصلی جامعه تبدیل شده‌اند و همواره در هر فرصت به دست آمده، اعتراض خود را به گونه‌های متفاوت و خلاقانه به نمایش می‌‌گذارند. این نقش، ناشی از افزایش آگاهی جنسی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دانش عمومی است. رشد ‌اندیشه‌ی دین زدایی و منافع فردی در رابطه با قوانین و سیاست‌های ایدئولوژیکی حاکم (حق حضانت، حق طلاق و...) هم سبب شده زنان کمتر تن به ازدواج و فرزندآوری دهند و این تغییر نگرش برگشت‌ناپذیر است.

هیچ نظری موجود نیست: