۱۳۹۳ دی ۱۲, جمعه

ما در آمار هیچ دستگاهی نمی گنجیم

ما در آمار هیچ دستگاهی نمی گنجیم



برای کارگران ساختمانی و فصلی نه قانونی هست نه آیین نامه ای .کارفرما است که قانون را مشخص می کند او رنج قیمت را بر اساس روزمزدی و نیروی بدنی کارگران مشخص می کند.
میدان های شهر شاهدان خوبی هستند. شاهدان قراردادهای نانوشته. فرقی ندارد، احمد آباد یا طوقچی، کارگران فصلی همه جا هستند. عبدالله یکی از آنهاست. پسرک لاغر و گیوه پوشیده با پالتو سیاه گشاد و و بلندی که مادرش به هزار امید تنش کرده بود. به شهر آمد تا کار و کاسبی راه بیاندازد.
خاک و خلی و سوخته از سرما، آب رفته و کمی کوتوله به نظر می‌رسد.سرما پوست دستها و چهره‌اش را سرخ و پوسته پوسته کرده است.زیر آن چهره تکیده و پیکر آب رفته‌اش پسرک چهارده یا پانزده ساله به نظر می‌رسد، ریزه، سبزه با چشمانی درشت قهوه‌ای که حتی زیر آفتاب سوزان وکوفتگی کارگری توی ساختمان‌های نیمه کاره بازهم می‌درخشد:«یک هفته کار هست یک هفته بیکاری، یک فصل کار هست یک فصل نداری، کارگر فصلی وضعیتش همین است ایستادن سر چهارراه و چشم دوختن به انتظار.» پسرک می گوید که حالا برای خودش مردی شده و جا افتاده . انگار از همان نوجوانی، سی چهل سالگیش را می گذراند.
کشاورزان دیروز، کارگران امروز
اینجا میدانی است برای عبدالله، برای ناصر، برای کشاورزان دیروز و کارگران بیکار امروز.اینجا میدان است با کلی آدم هایی که در سرما و گرما منتظرند. در میدان های شهر کارگران همیشه بیکارند. زمستان که می شود، انگار سرما بند بند انگشتان محکم و بزرگ و پینه بسته احمد را از هم جدا می کند. انگشتانش آدم را یاد زمینهای گندم می اندازد یا برنج شاید. همه چیزش به یک کشاورز زحمت کش آفتاب خورده می ماند که حالا غروب زندگیش را در میدان های شهر می گذراند. "کارگر نمی خواهید؟"این دیالوگ معروفی است برای کسانی که روزگاری آب و آبادانی داشته اند و اکنون به هوای کار در خیابان های بزرگ و مشهور شهر ساکن شده اند. از صبح تا نزدیکای غروب. چشمهایشان هر ماشینی که توقف می کند را می بلعد، بعد می دوند. تند و سریع تا در رقابت بیکاری و کار بازنده نشوند. می شوند عمله . همان کشاورزانی که روزگاری روی زمین هایشان با دسترنجشان حکمرانی می کردند. مش قاسم، مسن تر از همه است. اخم کرده و هر بار شیارهای صورتش کج و معوج می شود. چشمان میشی پیرمرد به دورها دوخته شده . کمتر کسی به حساب می آورد. نه دعایت می کند نه التماس.
اصغر از دیگر کارگران است که حکم کارگر فصلی را دارد. اخم کرده و عصبانی است: "زندگیمان در همین میدان است، نه مرخصی داریم، نه از عیدی و پاداش خبری هست،هر روز هم که کار نکنی، مزد نداری، بیمه هم که نیستیم، الان ۸ سال است که کارگری می کنم .به هزار امید و آرزو زمین فروختیم آمدیم اینجا .آمدیم شهر .اصغر ساده و بی ریا است. بدون حاشیه در حاشیه زندگی می کند. اهل کوهپایه است و وقتی تکه زمین پدریش را فروخته، وقتی زمینشان تشنه شده بقچه اش را زده زیر بغل آمده اینجا تا به نوایی برسد. حالا سه تا بچه قد و نیم قد دارد. کارگران ساختمانی همه همینطورند از سن پایینشان گرفته تا پیرمرد.همه این کارگران به نوعی فصلی و دست به دامان طبیعت هستند.
علی اهل کرمان است .دیپلم دارد و ۵ سالی می شود که ساکن همین میدان شده تا کاری گیر بیاورد .خانه اش حوالی حصه است در هفته خیلی نصیبش نمی شود اما همین نان بخور و نمیر برای اهل خانه بس است به کم قانعند .
خانواده اش با او زندگی نمی کنند .نه می تواند نه می خواهد آنها دربه در شهر شوند.زیرلب به خودش لعنت می فرستد:از صبح تا شب کارمان همین است .او هم یک کارگر ساختمانی است نه بیمه دارد و نه حقوقی که بتواند پشتوانه اش باشد.
ما در آمار هیچ دستگاهی نمی گنجیم
بقیه اوضاعشان بهتر نیست ابراهیم اهل جنوب است این را از لهجه اش خوب متوجه می شوی گرم و داغ زده می گوید: انگار ما در آمار هیچ دستگاهی نمی گنجیم اصلا انگار همه با ما قهرند.ما کارگرانی هستیم که به هیچ دل بسته هستیم همین.
برای کارگران ساختمانی و فصلی نه قانونی هست نه آیین نامه ای .کارفرما است که قانون را مشخص می کند او رنج قیمت را بر اساس روزمزدی و نیروی بدنی کارگران مشخص می کند.
آنها زندگی می كنند برای كار.خواب اول صبح وقت خروس خوان تقریبا برای آنها حکم رویا دارد آنها جمع می شوند تا انتخاب شوند و زمان را با قدمهایشان می شمارند تا صبح غروب شود و شاید در این ثانیه ها و دقیقه ها هیچکس سراغی نگیرد نه کسی که نیاز به ساختمان دارد نه کسی که عمله بخواهد برای سیمان کاری و ...
به پاتوق کارگران که پا بگذاری همه این دردها مثل یک فیلم خیابانی برایت اکران می شود .دغدغه این کارگران تنها یک لقمه نان است و بس .شاید این شده تمام زندگی کارگرانی که خود را به سرنوشت سپرده اند .
ایجاد می شود و بالتبع معضلات دیگری در پی آن ایجاد می شود که جایی برای گفتن آن نیست.

شهناز نیکوروان:لرستان و معضل بیکاری

شهناز نیکوروان:لرستان و معضل بیکاری



کانون مدافعان حقوق کارگر - به رغم پتانسیل، منابع و معادنموجود درمنطقه هیچگونه طرح توسعه‌ای برای استان در نظر گرفته نشده است.
استان لرستان از نظر جمعیت سیزدهمین استان کشور است و حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر جمعیت دارد. لرستان از نظر دارا بودن منابع آب سومین استان ایران است.این استان همچنین از محروم‌ترین استان‌های کشور است؛ متاسفانه در دوران قبل و بعد از انقلاب مورد تبعیض واقع شده و به رغم توسعه نقاط مرکزی ایران، سهمی در طرح‌های توسعه‌ای دولت‌ها نداشته است تا به دنبال عدم توسعه‌یافتگی با مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری مواجه شود. گزارش پیش رو قرار است به بررسی وضعیت بیکاری و علل آن بپردازد.
لرستان استانی با 1600 واحد تولیدی تعطیل و نیمه تعطیل:
از کارخانجات تولید خوراک دام، پرس خرم‌آباد، سیمان خرم‌آباد، پوشاک خرم‌آباد، ژنراتورسازی خرم‌آباد، کارخانه سیمان فارسیت دورود، زاگرس خودرو بروجرد، سامان کاشی بروجرد و …. گرفته تا شهرهای دیگر استان ، از 23 واحد تولیدی دلفان نورآباد تنها سه تولیدی مشغول به کار هستند. طبق ادعای نماینده کوهدشت از 100 واحد صنعتی کوهدشت نیز 85 واحد تعطیل یا نیمه تعطیل اند.بسیاری از واحدهای کوچک، متوسط و بزرگ تولیدی دیگرنیز به علت نداشتن نقدینگی و سرمایه در گردش وهمچنین بر اثر اجرای سیاست‌های غلط اقتصادی به ورطه نابودی کشیده شدند و کارگران آنها نیز بیکار شده‌اند.
رئیس اتاق بازرگانی، صنایع،معادن وکشاورزی استان اطی مصاحبه با ایسناگفت: کمبود سرمایه درگردش و بدهی معوق دومشکل عمده واحدهای تولیدی استان هستند. وی یادآورشد: در کنار پروژه‌های جدیدی که قرار است آغاز به کار کنند، حدود 1600 واحد تولیدی تعطیل و نیمه تعطیل در استان وجود دارد که 80 درصد آنها خارج از ظرفیت اقتصادی مشغول به کار هستند.(1)
طی ماه‌های گذشته شاهد اعتراض کارگران کارخانه پارسیلون خرم‌آباد بودیم. کارخانه‌ای که زمانی یکی از تولیدکنندگان نخ در منطقه بود اما از دوسال پیش دچار مشکل شده و کارگران قراردادی خود را اخراج و حقوق معوقه کارگران‌اش را در طول دوسال پرداخت نکرده است. البته موارد متعددی از این کارخانه‌ها و تولیدی‌ها که زمانی نبض اقتصادی استان و خانواده‌ها با گردش چرخ آنها می‌زد تعطیل شده و به مشکل بسیار بزرگ و پیچیده‌ای برای مردم منطقه منجرگردیده است.
چرا کارخانجات تعطیل می‌شوند؟
بیشتر کارخانه‌های بزرگ منطقه دولتی هستند ولی متاسفانه تحت عنوان خصوصی‌سازی خودمانی‌سازی شده اند (یعنی یا به نیروهای دولتی امنیتی واگذار شده‌اند یا نهادهای وابسته به دولت با استفاده از رانت دولتی واگذار شدند‌) معاون فرماندار لرستان طی مصاحبه‌ای می‌کوید :وقتی به نام خصوصی‌سازی اکثر صنایع استان تعطیل و افراد زیادی از کار بیکار شده‌اند، نمی‌توان انتظار عملکردی مثبت از سوی بخش خصوصی در استان داشته باشیم. (2) و اکثر این کارخانجات با اعتبارات بانکی خریداری شده‌اند. اعتباراتی که جهت بالا بردن سرمایه در گردش این کارخانه‌ها گرفته شده نیز در جهت بهبود کارخانه و واحد تولیدی مصرف نشده اما هزینه و تعهد بدهی برای کارخانه باقی مانده است. محرابیان وزیر دولت قبل اعتراف می‌کند: یکی دیگر از مشکلات استان وجود کارخانجات فرسوده استان است که در دهه هفتاد به بدترین شکل ممکن خصوصی شدند و در واقع با این خصوصی‌سازی به حال خود رها شدند. (3)
هیچ گونه سهم یا نقشی برای کارگران در این کارخانه‌ها و واحدهای صنعتی در نظر گرفته نشده است. جابه جایی مالکین بدون توجه به شرایط کاری کارگران در شرایط جدید صورت گرفته است و کارگران به علت نداشتن هیچ نیروی حمایت‌کننده به شرایط کارفرمای جدید تن داده و در نتیجه به مرور توسط کارفرما اخراج واز تمام حقوق و مزایای خود محروم گردیده‌اند. عدم وجود تشکل‌ها و انجمن‌های صنفی که بر اساس خواست و نیاز کارگران تشکیل شده باشد می‌تواند یکی از دلایل اصلی مشکلات کارگران در کارخانه‌ها باشد. البته نقش منفی خانه کارگر را که در واقع یکی از نهادهای کارگر ستیز است را نیز نباید نادیده گرفت. طی سال‌ها خانه کارگر از تشکیل هرگونه هسته کارگری درکارخانه‌ها به اشکال گوناگون جلوگیری کرده است. بسیاری از این واحدهای تولید حتی حق بیمه کارگران را تا زمان اخراج کارگران نپرداخته‌اند و در نتیجه اغلب کارگران قادر به دریافت حق بیمه بیکاری خود نیستند.
عدم توجه و سیاست‌های تبعیض‌آمیز دولت مرکزی نسبت به استان لرستان باعث شده این استان به یکی از محروم‌ترین استان‌ها تبدیل شود. عدم تخصیص منابع و اعتبار لازم برای کاهش بیکاری و فقرزدایی از منطقه به رغم پتانسیل، منابع ومعادن موجود در منطقه هیچ‌گونه طرح توسعه‌ای برای استان در نظر گرفته نشده است. اگر طرح و پروژه‌ای نیز مطرح یا تصویب شده منابع مالی و اعتبار برای آن تصویب نمی‌شود. طرح‌هایی که بنا به سیاست دولت‌ها افتتاح شده‌اند هرکدام به دلایلی به بهره‌برداری نرسیده‌اند.
مدیرعامل شرکت شهرک‌های صنعتی سال گذشته اعلام کرد: 10 میلیارد تومان اعتبار برای شهرک‌های صنعتی استان تصویب شده که فقط 18 درصد از این اعتبار محقق شده است. فرزاد محمدی با اشاره اینکه 30 تا 35درصد از واحدهای صنعتی در شهرک‌های صنعتی راکد وغیرفعال هستند گفت: در حال حاضر 11 درصد از واحدهای صنعتی استان در شهرک‌های صنعتی قرار دارد.
محمدی به نقش بانک‌های در راه‌اندازی واحدهای صنعتی راکد اشاره کرد و گفت: بعضی از واحدها تعطیل به علت بدهی به بانک‌ها، مصادره و دراختیار بانک‌ها قرار گرفته است.(4)
محمدتقی توکلی نماینده الیکودرز نیز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه لرستان، بیان کرد: امروز دولت با تعداد زیادی پروژه نیمهتمام روبروست و این در حالیست که منابع مالی دولت اندک است. (5)

مسئولین استان نرخ بیکاری بعضی شهرها را 50 درصد اعلام می‌کنند اما آنچه مسلم است آمار بیکاری استان بیش از این مقداری است که دولت یا استانداری اعلام می‌کند. البته استاندار لرستان گفته نرخ بیکاری لرستان دو برابر نرخ بیکاری کشور است یعنی نرخ بیکاری کشور10.5 درصد است در نتیجه نرخ بیکاری استان بیش از 20 درصد. نرخ بیکاری زنان نیز بیش از 45 درصد. (این ارقام البته بر اساس آمارهای حکومتی تخمین زده شده است.)
براساس سرشماری مسکن و نفوس اداره آمار در سال 1390 جمعیت استان لرستان یک میلیون و 753 هزار و 367 نفر بوده است که تقریبا ترکیب جمعیتی زن و مرد به هم نزدیک بوده است. 80.4 درصد جمعیت تحصیل‌کرده و 61.3 درصد شهرنشین می‌باشند. سهم استان از کل جمعیت کشور2.33 درصد می‌باشد. (6) اگر براساس این آمار که سن اشتغال را از ده سال به بالا در نظر گرفته و سن بازنشستگی را 64 سال در نظر بگیریم ،تعداد افرادی که می‌توانند در فعالیت اقتصادی فعال باشند یک میلیون و380 هزار و ششصدونود و پنج نفر می‌باشند. (البته از دیدگاه نگارنده کودکان 15-10 سال نیروی کار نیستند اما در سرشماری اداره آمار افراد شاغل افراد ده سال به بالا را شامل شده است.) (7) و این آمار بیانگر نیروی کار لازم برای تولید می‌باشد و می‌توان ادعا کرد در حدود 80 درصد جمعیت استان می‌توانند در فعالیت‌های شغلی مشغول شوند.
اما نگاه به آمار بیکاری ارائه شده سال 1391 استان 20.4 درصد و بهار 92 نرخ بیکاری استان 15.2 درصد وزمستان همین سال 19.8 درصد و بهار 93 نرخ بیکاری استان 20.3 در صد است (8) که استان را در صدر جدول بیکاری کشور قرار می‌دهد. البته باید اشاره کرد با تعریف خاصی از بیکاری و اشتغال توسط سازمان آمار این آمار تحلیل و تهیه شده و چه بسا آمار بیکاری بیشتر ازاین درصدهای ارائه شده توسط دولت باشد. مسئولین استان نرخ بیکاری بعضی شهرهای استان را 50 درصد اعلام می‌کنند استاندار لرستان اعلام کرده نرخ بیکاری لرستان دو برابر نرخ بیکاری کشور است یعنی نرخ بیکاری کشور10.5 درصد است در نتیجه نرخ بیکاری استان بیش از 20 درصد و نرخ بیکاری زنان 45 درصد می‌باشد. (8) در جدیدترین خبر مربوط به بیکاری،« نرخ بیکاری جمعیت 10 ساله و بیشتر در کل کشور 10.7 درصد محاسبه شده است. مقایسه این شاخص در بین استان‌ها نشان می‌دهد، لرستان با 20.3 درصد بالاترین نرخ بیکاری را داشته و بعد از آن، استان سمنان با 17.4 درصد قرار گرفته است. مقایسه اشتغال در بین استان‌های کشور نشان می‌دهد اردبیل با 40.4 درصد بالاترین نسبت اشتغال را به خود اختصاص داده است و استان لرستان با 25.6 درصد پایین ترین نسبت اشتغال را به خود اختصاص داده است. نسبت اشتغال درکل کشور 33.1 درصد بوده است.» (9)
این بیکاری ناشی از تعطیلی کارخانه‌ها و عدم توجه به برنامه‌های توسعه‌ای استان به‌خصوص در حوزه اقتصادی و به خصوص عدم وجود هر گونه طرح یا پروژه اشتغال‌زایی برای نیروی جوان تازه وارد بازارِ کار شده می‌باشد.
مشکلات و عوارض ناشی از بیکاری در استان موارد متعددی هستند که بین تقریبا همه استان‌ها مشترک‌اند. مهاجرت، حاشیه نشینی، اعتیاد(10)، طلاق،خودکشی وافسردگی، دزدی، نزاع‌های اجتماعی و روی آوردن به شغل‌های کاذب مانند دستفروشی که هیچ آینده شغلی را رقم نمی زند.
البته همه موارد بالا را در استان لرستان به خوبی ودر حجم وسیعی می‌توان مشاهده کرد: مهاجرت کارگران بیکار شده و یا جوان جویای کاربه شهرهای بزرگ و انجام کارهای سخت و طاقت‌فرسای ساختمانی یا چاه کنی (مقنی ) بدون بیمه و تسهیلات که شغلی فصلی است. (11)
حاشیه‌نشینی نیز در حال حاضر یکی از بزرگ‌ترین معضلات جامعه است. مردمی که هیچ امکانی برای امرار معاش خود ندارند به حاشیه شهرها پناه برده و به شغل‌های کاذب می‌پردازند. البته با توجه به این که استان لرستان از نطر اعتیاد به مواد مخدر طبق گزارش وادعای ستاد مبارزه با مواد مخدر جز 10 استان در وضعیت خطر است. (12) حاشیه‌نشینی می‌تواند اعتیاد و فروش مواد مخدر را دامن بزند.
اعتیاد، طلاق ،خودکشی و افسردگی نیز از عوارض بسیار شایع بیکاری‌اند که همه امید و رضایت انسان از زندگی را نابود کرده و چشم‌انداز روشن و امید وارکننده نسبت به آینده را در او از بین می‌برد.
منابع


منبع:

در سوگ هوشنگ عیسی بیگلو

تکفیری ها در شرایطی قربانیان اهل سنت خود را مرتد می خواندند که هر سه آنها در حال تسبیح خداوند و گفتن شهادتین بودند.

تکفیری ها در شرایطی قربانیان اهل سنت خود را مرتد می خواندند که هر سه آنها در حال تسبیح خداوند و گفتن شهادتین بودند.
 اخبار,اخبار بین الملل , گروه تروریستی داعش
 اخبار,اخبار بین الملل , گروه تروریستی داعش
 اخبار,اخبار بین الملل , گروه تروریستی داعش

اخبار,اخبار بین الملل , گروه تروریستی داعش
 اخبار,اخبار بین الملل , گروه تروریستی داعش
 شیفتگان رسانه های غربی و حامیان وهابی تکفیری ها ادعا می کنند که داعش، مدافع اهل سنت عراق است، اما قربانیان آنها، از جمله این سه مرد مسلمان، پدر در پدر اهل سنت بودند.

در ستایش یک انقلابی اخلاق‌گرا، و یک مارکسیست انساندوست


در ستایش یک انقلابی اخلاق‌گرا،
و یک مارکسیست انساندوست


Fri 2 01 2015 

ناصر رحمانی نژاد

houashang-isabegloo-s.jpg
خبر ناگهانی، تکان دهنده، و باور‌نکردنی بود. اکنون دیگر همۀ آزادیخواهان این خبر گرانبار و دردناک را شنیده اند.
خبر از دست رفتن رفیق یگانه و یکرنگ آزادیخواهان، هوشنگ عیسی بیگلو، را می گویم. وکیل برجسته‌ای که در هر گام خود، در هر کلام خود، و در هر لحظۀ زندگی خود نماد راستین عدالت بود.
هوشنگ عیسی بیگلو در آخرین روز سال میلادی ۲۰۱۴، پس از انجام آخرین وظیفۀ خود، روبیدن برف های خانه، و بی آنکه باری بر دوش کسی بگذارد، به ناگهان، با این جهان وداع گفت، و خانواده، دوستان و دوستدارانش را در حیرت اندوه زایی فرو برد.
هوشنگ عیسی بیگلو در تمام این سالهای تبعید در تقویت روحیۀ مقاومت و پایداری، در ترویج انساندوستی و عشق به مردمان، در تعمیق احترام به انسان یک لحظه از پا ننشست و به نحو خستگی ناپذیری سراسر اروپا را زیر پا می گذاشت، و هنگامی هم که در سفر نبود از خانۀ خود با سراسر جهان در تماس بود.
هوشنگ عیسی بیگلو به دو عنصر ارزشی مهم اعتقادی ژرف داشت و در سراسر زندگی‌اش این دو عنصر ارزشی راهنمای او بودند. این دو عنصر ارزشی در حقیقت با هستی او، و در هستی او، عجین شده بودند. اول آنکه به نحو وسواس آمیزی به حقوق انسان‌ها احترام می گذاشت؛ رعایت حقوق انسان‌ها برای او همچون یک اصل بنیادین اخلاق سیاسی محسوب می شد. دوم عشق، مهر داشتن و محبت ورزیدن به انسان برای او معیار ارزشی مهم دیگری بود که همچون عیار سنجش اخلاق سیاسی افراد به کارش می گرفت. او در گفت و شنودی با همنشین بهار – یکی از نادرترین گفت و شنودهایی که به آن رضایت داده – در این باره می گوید، «احترام، که من با تمام وجود به آن اعتقاد دارم، از عشق بالاتر است.»
هوشنگ عیسی بیگلو در عین ظرافت روح و لطافت طبع، که انعکاس آن در کلامش رنگ شعر به خود می گرفت، و چنان مهرش را با واژه‌هایی مناسب بیان می‌کرد که حتا در سپاسگزاری از او درمی ماندی، انسانی مقاوم، استوار، محکم و شکست ناپذیر بود. شرح مقاومت او در برابر شکنجه های ساواک هنوز زبانزد زندانیان نظام سلطنتی است. بهمین اعتبار، او با مصلحت اندیشی، از نوعی که حقیقت را قربانی کند، اساساً کنار نمی آمد. مقاومت او در برابر ساواک، در‌واقع دفاع از، و اعتقاد به، حقیقتی بود که به او توان مقاومت و ایستادگی داد و شکنجه گران را سرانجام به تسلیم و احترام به او واداشت. در همان گفت و شنود با همنشین بهار می گوید، «مصلحتی غیر از حقیقت من نمی بینم. اگر ما بخواهیم با مصلحت اندیشی های عجیب و غریب حقایق را پشت پا بزنیم، من فکر می‌کنم سنگ روی سنگ بند نمی شود.»
هوشنگ عیسی بیگلو با تأسف و درد بسیار، زمانی از دست رفت که نیروهای سیاسی پیشروی ایران بیش از هر زمانی به فردی مانند او نیاز داشت؛ فردی که همواره در زندگی سیاسی و مبارزاتی خود تلاش می‌کرد میان نیروهای پراکندۀ مخالف با نظام اسلامی ایران، وحدت به وجود آورده، یک جبهۀ متحد پیشرو سازمان یابد. او این کار سترگ، و چه بسا رؤیایی، را بدون هیچ فراخوانی، اما با باوری ژرف، به عنوان تنها راه نجات ایران دنبال می کرد، بی آنکه یک لحظه به فضای یأس و راکد و پراکندگی این نیروها بیندیشد. او می‌دانست که این کار چه مرارتی دارد. همین بود که گاه تکرار می کرد، «بیان کلمۀ حق مرارت دارد، مرارت دارد، مرارت دارد.»
هوشنگ عیسی بیگلو، جز اینها، ویژگی‌های دوست‌داشتنی و زیبای دیگری نیز داشت:
او مردی بود که خود را «سرایدار» خانۀ خود می نامید؛
زندان را «مسافرخانه» می گفت؛
وکیلی که کارگری ساختمان کرد؛
در برابر دوستان تا پای خاک فروتن بود؛
در برابر قحبه گان تا پای جان از شرافت خود و یاران خود دفاع کرد؛
با سینه ای ستبر به قدرت «نه!» گفت؛
پول برایش پوشال بود؛
انسان برایش جواهر بود؛
رازدار بود، رازدار زیست، و رازدار رفت؛
و به فرزندانش راز مقاومت و استقامت آموخت.
دیروز که برای تسلیت، با همۀ دشواری آن، به خانوادۀ هوشنگ عیسی بیگلو تلفن کردم، در گفت و گوی کوتاهی با مانوشک، دخترش، وقتی برای آن‌ها مقاومت آرزو کردم، در پاسخ گفت، «پدر به ما یاد داده که چگونه در سختی ها مقاومت کنیم.»
مرگ هوشنگ عیسی بیگلو، بار سنگین غمی سخت دردناک بر قلب من نهاده، و می‌دانم بسیاری از ما این بار سنگین را به شدت احساس می کنیم. سبک کردن این غم تنها با آموختن از او، و عمل کردن به شیوۀ او، ممکن است.

تحلیل سیاسی و بررسی یک فرضیه: سردار سعید منتظرالمهدی بی شرمانه در باره درگیری مسلحانه در ۳ استان دروغ می گوید

تحلیل سیاسی و بررسی یک فرضیه: سردار سعید منتظرالمهدی بی شرمانه در باره درگیری مسلحانه در ۳ استان دروغ می گوید

۱۱ دی اخبار روز
images
درگیری  های مسلحانه در ۳ استان  لرستان ، مرکزی و اصفهان برای رژیم بازی باخت باخت بود و هر سناریویی که برای آن بسازند باز نمی توانند ناتوانی نیروهای امنیتی را لاپوشانی کنند  و اقتدار پوشالی رژیم و امنیت دروغین حاکمیت داعشی شیعه جمهوری اسلامی به شدت آسیب دیده است و این عملیات دقیقا در قلب ایران صورت گرفت تا پیامی را به مردم برسانند که نترسید این رژیم پوشالی و ضربه پذیر است. کشته شدن سرهنگ محمد هاشمی، جانشین فرمانده نیروی انتظامی شهرستان گلپایگان نه یک حادثه اتفاقی بلکه احتمالا هدفمند و از پیش طراحی شده بوده است .
در این رابطه فرضیه های گوناگونی متصور است اما احتمال دارد بخشی از نیروهای ویژه امنیتی حاکمیت باشند که دیگر خود را با حاکمیت تعریف نمی کنند و حاکمیت را در مقابل خود می دانند همانطور که همین ریزش ها در لیبی , سوریه , رومانی زمان چائوشسکو و اتحاد جماهیر شوروی سابق روی داد و زمانی که یک حاکمیت شکست ایدئولوژیک درونی در آن رخ می دهد .
این درگیری های مسلحانه حداقل در ۳ نقطه رخ داده است و بعید نیست که تنها یک تیم عملیاتی نبوده باشند و احتمالا چند تیم عملیاتی بوده اند و برای همین نیروهای رژیم را سردرگم کرده بودند . ویژگی های این عملیات یا عملیات های مسلحانه در این ۳ استان بیشتر شبیه یک گروه یا گروه های کماندو ویزه چریکی بوده اند.بسیار آموزش دیده و دارای پشتیبانی لجیستیکی و اشراف اطلاعاتی درون حاکمیتی بوده اند.بنابراین جمع بندی اطلاعات از رسانه ها را می توان در ۳ نکته دسته بندی کرد
نکته اول: اخبار ضد و نقیض رژیم نشان از غافلگیر شدن رژیم دارد و آنچنان رسانه های محلی وابسته به حاکمیت شوکه شدند که دلیل آن گستردگی درگیری ها و شجاعت مهاجمان بوده است که نیروهای مهاجم بسیار آموزش دیده , مجهز , نترس و در حالت تهاجم و یورش به نیروهای امنیتی بوده اند و مقدار زیادی مهمات با خود داشته اند.مهاجمان لباس های محلی داشته اند.تعداد آنها نه ۳ یا ۴ نفر بلکه حداقل به تعداد سرنشینان ۳ ماشین بوده اند و یا اینکه یک تیم عملیاتی با ۳ ماشین بوده اند و تیم دیگری با یک ماشین با ۳ سرنشین و تیم دیگر با ۱ ماشین و با ۴ سرنشین بوده اند.حضور حداقل یک زن در رسانه های رژیم تائید شده است که از ماشین پیاده می شود با نیروهای امنیتی درگیر می شود و با پای پیاده فرار می کند.زمانی که از حلقه محاصره نیروهای امنیتی خارج می شوند ۳ نفر دوباره به محل درگیری برمی گردند که خود رسانه های رژیم تعجب کرده بودند( احتمال دارد که همان افرادی نبودند که از حلقه محاصره پلیس خارج شدند بلکه تیم چهارم عملیاتی دیگری بوده است ) به پای یکی از افسران امنیتی ۶ گلوله کلاشینکوف اصابت کرده است.اصابت ۶ گلوله به پای یک نفر نشان از حجم اتش سنگین مهاجمان دارد.
سردار سعید منتظرالمهدی , معاون اجتماعی نیروی انتظامی , در روز  ۱۰ دی ۱۳۹۳ در مصاحبه با تسنیم درباره درگیری مسلحانه در ۳ استان با انتقاد از انتشار اخبار و درج اطلاعات در رسانه ها با ابراز ناخرسندی از اطلاع‌رسانی زودهنگام برخی رسانه‌ها گفت: “اطلاع‌رسانی فرایندی است که از ظرافت‌های ویژه‌ای برخوردار است که شتابزدگی و اهمال این فرایند را دستخوش آسیب می‌کند و اطلاع‌رسانی زودهنگام و بی‌اساس را باعث متشنج شدن اذهان عمومی دانست و گفت: اطلاع‌رسانی زودهنگام باعث می‌شود تا ایمنی و اطمینان خاطر مردم دستخوش آسیب شود و بستری برای شایعات فراهم سازد. ”

جمع بندی نکته دوم : آتش زدن ماشین پلیس توسط یک گروه سارق صورت نمیگیرد.مقاومت نمی کنند. از حلقه محاصره خارج می شوند دوباره به محل برنمیگردند.نیروهای امنیتی را تعقیب نمی کنند.مهمات زیادی با خود به همراه ندارند .همزمان با ۳ ماشین سرقت نمی کنند. فورا از محل متواری می شوند نه اینکه در ۳ استان درگیر شوند. تلفات نیروهای امنیتی بسیار زیاد بوده است و جداقل۱۲ کشته و ده ها نفر زخمی بوده است .علت تلفات رژیم آن بوده است که بر اساس اخبار منتشره در روزهای اول احتمالا نیروهای مهاجم حداقل ۴ تیم عملیاتی داشته اند و چون درون حاکمیتی بوده اند از هر گونه تجمع و جابجایی و مقدار نیروی انتظامی مطلع بوده اند و رژیم برای همین در مراحل بعدی برای کنترل منطقه از اراک نیرو می آورد.

جمع بندی نکته سوم : مردم هیچگونه همکاری و دخالتی در دستگیری و صدمه زدن به این نیروهای درگیر با نیروهای نظامی و امنیتی ندارند و در واقع یه این وسیله کمک بسیار خوبی در موفقیت این گروه کردند( و دقیقا به همین دلیل فورا روز ۲ شنبه چند جنازه را تشیع می کنند که از احساسات مردم سو استفاده کنند و به نوعی ختم قائله را اعلام کرده باشند)  نکته دیگر آنکه در این سناریو بسیجی ها و حزب الهی ها کجا هستند؟! آیا ترسیده اند ؟! برادران گمنام امام زمان و امدادهای غیبی چرا به داد پاسداران و نیروهای انتظامی مزدور امام زمان نرسیدند؟!
اینطور که معلوم است مردم نوعی همکاری غیرمستقیم با نیروهای درگیر مهاجم با سربان امام زمان خامنه ای داشته اند.
سردار سعید منتظرالمهدی , معاون اجتماعی نیروی انتظامی , در روز  ۱۰ دی ۱۳۹۳ در مصاحبه با تسنیم درباره درگیری مسلحانه در ۳ استان گفت: “هیچگونه سرقتی  توسط این افراد در الیگودرز و گلپایگان صورت نگرفته بود.
از اول هم مردم و افکار عمومی معتقد بودند که این سرقت نیست ولی رژیم با توجه به سناریوهای تکراری در چنین مواردی که فقط یا اراذل و اوباش هستند یا اشرار و هر گونه درگیری مسلحانه بجز سیستان و بلوچستان با طرح سناریو تکراری سرقت و اینکه اشرار و سارق هستند و انگیزه سیاسی پشت سرآن نیست تلاش در انحراف افکار عمومی می نماید در صورتی که پول های موجود در بانکها سرمایه ملی محسوب می شوند و به مردم تعلق دارد و اگر مصادره انفلابی نشوند یا خرج سرکوب مردم می شود و یا مانند خاوری ها دزیده و  یا توسط آقا زاده های مفت خور  به خارج از کشور منتقل می شود یا خرج تروریسم دولتی جمهوری داعشی شیعه می شود و ثروت کشور را همچنان به گروه های تروریستی در عراق و لبنان و سوریه و یمن و …….. خواهند داد که در نتیجه به نان خالی سر سفره مردم هم رحم نکردند و زمانی نه چندان دور اسکناس ۱۰۰۰ تومانی بزرگترین و با ارزشترین اسکناس کشور بود که تازه در اختیار هر کسی هم نبود ولی اینک بهای یک نان ارزش آن اسکناس را پیدا کرده است. اصولا یکی از راه های ضربه زدن به حاکمیت همین مصادره پول بانکها در جهت مبارزه با خود رژیم می باشد.
سردار سعید منتظرالمهدی بی شرمانه در باره درگیری مسلحانه در ۳ استان دروغ می گوید و کسی دستگیر نشده است و تمامی ادعاهایش در مصاحبه با تسنیم دروغ و شارلاتانیسم می باشد
” سردار سعید منتظرالمهدی با اعلام خبر دستگیری یکی از عاملان حادثه خونین و گلپایگان اظهار داشت: این فرد توسط عوامل استان مرکزی دستگیر شد.
وی با ابراز ناخرسندی از اطلاع‌رسانی زودهنگام برخی رسانه‌ها گفت: هیچگونه سرقتی توسط این افراد در الیگودرز و گلپایگان صورت نگرفته بود.
سردار سعید منتطرالمهدی ادامه داد: اطلاع‌رسانی فرایندی است که از ظرافت‌های ویژه‌ای برخوردار است که شتابزدگی و اهمال این فرایند را دستخوش آسیب می‌کند.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی اطلاع‌رسانی زودهنگام و بی‌اساس را باعث متشنج شدن اذهان عمومی دانست و گفت: اطلاع‌رسانی زودهنگام باعث می‌شود تا ایمنی و اطمینان خاطر مردم دستخوش آسیب شود و بستری برای شایعات فراهم سازد.
وی در پایان از اطلاع‌رسانی بیشتر در خصوص این پرونده در آینده نزدیک خبر داد.”
————————————————————————————————————————————————–
به باور من حادثه مشهد اگر البته این خبر سانسور شده حاکمیتی تا حدی درست باشد ارتباطی به درگیری مسلحانه در ۳ استان لرستان و مرکزی و اصفهان ندارد یعنی از یک جنس نیستند و یک احتمالی که می دهم آنست که برای تحت الشعاع قرار دادن درگیری مسلحانه در ۳ استان ایجاد شده است یا اساسا مستقل است و شباهتی با آن ۳ استان ندارد مگر آنکه واقعیت مشهد چیز دیگری باشد که به ۳ استان ارتباطی داشته باشد.
به هر حال این خبر حائز اهمیت است ولی اگر این اخبار ادامه پیدا کند حاکمیت مانند اسیدپاشی دستور سانسور کامل اخبار بعدی را خواهد داد