۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

آقای موسوی: رنگ اين سرزمين و جامعه بشری ايران سرخ سرخ است نه سبز

برهان عظيمی


--------------------------------------------------------------------------------


مادر فرزاد کمانگر: " من خيالم از اين راحته که يک گل شقايق ديگه به اين سرزمين هديه شد که اين گل از خونه من اينبار رفته."

يک بام و دو هوای مصالحه گران برای نجات نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی از سقوط محتوم! موسوی پس از تحت فشار زياد قرار گرفتن از طرف حاميان متوهم خويش بجای پرداختن به ريشه اعدامهای 31 ساله اخير رژيمی که خود سهم گزافی در بنيان گذاری و نهادينه شدنش داشته است، عطف توجه اش را به يک جزء از کل نظام آنهم فقط به قوه قضائيه "طرفدار صاحبان قدرت" معطوف نموده است. ارتش و زندان و قوه مقننه بعنوان بخشی از ماشين دولتی را از ذهن توده های جان به لب امده مخفی می نميد. و تنها تک برگی از درخت سمی جمهوری اسلامی را نخ نما می کند تا عمق جنايت کل نظامش را که به وسعت يک جنگل سرخ خونين شده است را ناديده بگيرد:
موسوی: « وقتی قوه قضائيه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضايی گرفت.چگونه است که امروز محاکم قضايی از آمران وعاملان جنايتهای کهريزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهاي۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسينی ميگذرند و پرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند و به صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی و حق جويی پنج نفر را با حواشی ترديد بر انگيز به چوبه های دار می سپارند؟ آيا اين است آن عدل علوی که به دنبالش بوديم؟»
آقای موسوی! آيا قوه قضائيه جمهوری اسلامی در زمان نخست وزيری تان ظرف سالهای 1360 تا 1368 که با اعدام دسته جمعی ده ها هزار نفر از آزاديخواهان و مبارزين کمونيست و غير کمونيست انقلابی يکی از دوران ننگين جنايت عليه بشريت را در تاريخ رژيم تان را به ارمغان آورد با قوه قضائيه بعد از دوران نخست وزيری شما ( از سال 1368 به بعد) و بخصوص با دوران قبل از انتخابات رياست جمهوری اخير ( دروه دهم) چه فرقی دارد؟ آيا مگر سپردن ده ها هزار نفر از جوانان و فرزندان زن و مرد غيور اين جامعه به چوبه های دار در خلال سالهای 63 و بخصوص د ر تابستان سال 67 در زمان در قدرت بودن جناح شما ( "اصلاح طلبان" از سال 1360 تا رياست جمهوری محمد خاتمی به سال 1384) حاکی از اعمال سبز "عدل علوی" نبود؟ "عدل علوی" سبزی را که قوه قضائيه شما در سال 1367 گسترد با گستردن "عدل علوی" بدون شراکت شما در قدرت ( بعد از دوران انتخابات دوره دهم اخير) چه فرقی دارد؟

در حقيقت موسوی خون فرزاد کمانگر و 4 نفر ديگر از اعدام شدگان اخير را وثيقه ای برای چک و چانه زنی با جناح حاکم برای شراکت در قدرت می داند.

آقای موسوی: رنگ اين سرزمين و جامعه بشری ايران سرخ سرخ است نه سبز!
آقای موسوی از اعماق اسلام سبز ناب محمدی شما بر متن گستردن "عدل علوی" ( بسط تحميق و خرافات ارتجاعی مذهب اسلام در ميان توده ای شورشگر) بمدت 31 سال آتشفشان سرح مذابی در حال فوران است. آتشفشان خشم زنان، دانشجويان، معلمان و کارگران آگاه، غير خودی های فقير فراموش شده حاشيه نشين شهر های کلان، اقليت های ملی مبارز ی( همچون خلق قهرمان کردستان، عرب و بلوچ و لر و آذری ووو) که به حقوق طبقاتی و ملی از دست رفته خويش رفته رفته آگاه می شوند! آتشفشان خشم انسانهای آگاهی که از زندان و شکنجه و اعدام نظام مستبد دينی شما و گستردن "عدل علوی" ( اين زنجير بردگی بشريت با هاله مذهب ارتجاعی ناب محمدی) به تنگ آمده اند و برای به زير کشيدن ساختارشکنانه و نابوديش رفته رفته سکوت خويش را شکسته و بپا خواهند خواست! تا همانند رژيم ستم سياه شاهي، ستم سبز و "عدل علوی" جمهوری اسلامی را باری هميسه به موزه تاريخ بفرستند.
آنها جسورانه فرياد ميزنند:

برخيز اى داغ لعنت خورده / دنياى فقر و بندگى
شوريده خاطر ما را برده / به جنگ مرگ و زندگى
بايد از ريشه براندازيم / كهنه جهان جور و بند
و آنگه نوين جهانى سازيم / هيچ بودگان هرچيز گردند
روز قطعى چدال است / آخرين رزم ما
انترناسيونال است / نژاد انسانها (2)
برما نبخشند فتح و شادى / خدا، نه شه نه قهرمان
با دست خود گيريم آزادى / در پيكارهاى بى امان
تا ظلم از عالم بروبيم / نعمت خود آريم به كف
دميم آتش را و بكوبيم / تا وقتيكه آهن گرم است

برهان عظيمی 20 ارديبهشت 1389 ( 10 ماه مه 2010)

در زير نوشته کوتاه و پرمعنی وبلاگ "خودنويس" در اين مورد برای آشنائی هر چه بيشتر خوانندگان در افشای ماهيت جناح موسوی-کروبی آورده می شود:

آقای موسوی !کشتار سال ۱۳۶۷ را يادتان هست؟
۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۹ دارا ايرانی

جناب آقای موسوی! اين نظامی که شما اين قدر برای قانون اساسياش بر سر و سينه ميکوبيد بدون آدم کشی نميتواند پا برجا بماند.

هرچقدر شما و يارانتان دراين سالها آن رابزک نموديد و خواستيد در ويترين آن را به مردم نشان دهيد باز چهره کريه و بی رحم آن از گوشه ويترين به بيرون آمد.

اين قانون اساسی و نظامی که شما از آن طرفداری می کنيد از همان ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تا به امروز فقط ميکشت و ميزد و سرکوب ميکرد تا بر روی کار بماند. نمونه تاريخی اش هم کشتار سال ۱۳۶۷ است که درزمان صدارت شما اتفاق افتاد. اعدام اين پنج نفر درروز يکشنبه هم در راستای همان سياست سرکوب است. منتهی چون اينها خودی نيستند شما و يارانتان در مورد آنها چيزی نميگوييد.

اين دايره تنگ خودی و غير خودی هم اختراع شما و طرفدارانتان بود که هرکه را غير شما و يارانتان فکر ميکند به پشيزی نميانگارد و حتی برای جانش هم ارزشی قائل نيست. متاسفم برای شما و طرفداران شما که به سادگی فريب حرفهای شما را خوردند و هنوز هم فريب ميخورند. متاسفم برای ملتی که آنقدر بايد نگون بخت باشد که برای رسيدن به آزادی و دموکراسی مجبور باشد دست به دامان نخست وزير دوران طلايی امام راحل هم عصر با کشتارسال ۱۳۶۷ بشود. راستی کشتار سال ۱۳۶۷ را يادتان هست؟ هرگز آن را فراموش نکنيد. به طرفدارانتان هم بگوييد آن را فراموش نکنند.

لينک نوشته خودنويس:
http://www.khodnevis.org/index.php?news=6317

21 اردیبهشت 1389 12:32
بالاترين دنباله فيس بوک

نظر شما
نام:

ای-میل:
13:13 21 اردیبهشت 1389

اینان چنان ملت را در تخدیر ژرف اسلام ناب محمدی و باطلاق عفن آورش فرو برده اند که میدانند چنین مغزهای معلولی قادر بیاد آوری جنایات پیشین آنان نیست و جوانان ساده لوح و خوش باور را هم با حیله گری رذیلانه اسلام ناب محمدی که بر 1400 سال تجربه تکیه دارد جنان مجذوب میکنند که ماحصلش ترهاتی است که اینک از دهان کثیف و گند آلودشان تراوش میکند. مانند شعار جمهوری ایرانی که این مردک میگفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر و مزدوران ریز و درشت هم پالکیش علنا اقرار میکنند که اگر موقعیت مخاطره آمیز شود با همبستگی از خطر جلوگیری میکنیم و شعار مردم اکثر نادرست و خلاف نظام است ( کروبی ).
رذلتر از آخوند و ملا و سرمافیوزیهایشان آیت الله گیتی و دهر بخود ندیده و نخواهد دید. الباقی اراذل دیگر همپالکی آنان مانند کشیش و اسقف و کاردینال و پاپ و خاخام و ووو... کمتر از این خون آشامان نیستند.

هیچ نظری موجود نیست: