بحرانهای داخلی حکومت فاشیستی-مذهبی جمهوری اسلامی هرروز عمیقتر از روز پیش میشوند. از یکطرف رژیم جنایتکار، با وحشت از مقابلۀ توده های بپاخاسته، هیستریک وار از طریق فرستادن پیامک به گوشی های دستی مردم آنان را از برپاداشتن تظاهرات ضد حکومتی در روز 16 آذر “میترساند” و از طرف دیگر با ادامۀ اعدامهای جنایتکارانۀ خود مانند اعدام رذیلانۀ احسان فتاحیان، یکی از بیشمار فرزندان مبارز این مرز وبوم، و ادامۀ اجرای دیگر احکام اعدامها در سراسر ایران، منجمله اعدام اخیر 13 تن دیگر در شهر اهواز، همگی نشان از ترس و وحشت رژیمی است که خود را در آستانۀ سقوط قریب الوقوع میبیند.
این رژیم از همان اولّین روز بقدرت رسیدنش، نه میخواست و نه میتوانست پاسخگوی نیازهای یک جامعۀ تحول گرا باشد. جامعه ای که برای دست یافتن به حقوق حقّۀ خود و کسب آزادی و رفاه تمامی شهروندانش در مقابل نظام پهلوی، قیام بهمن 57 را تدارک دید. امروز پس از گذشت 31 سال حاکمیّت واپسگرایانه و ضد بشری جمهوری اسلامی، نه تنها حاکمان قرون وسطائی اش دیگر قادر به حکومت به شیوه های سابق نیستند، بلکه تمامی نشانه ها حاکی از آنند که توده های بستوه آمده نیز خواهان ادامۀ وضع موجود نسیتند. این را خود رژیم هم میداند.
رژیم جمهوری اسلامی تا بحال سعی داشته تا با ایجاد بحرانهای متعدد خارجی، مانند دامن زدن به بحران اتمی و انکار هولوکاست و عربده کشی مبنی بر حذف اسرائیل از صفحۀ جغرافیای جهان و دخالت در امور کشورهای منطقه، انظار عمومی را از تمرکز بر بحرانهای داخلی و سیاستهای سرکوب جنبشهای کارگران و زحمتکشان، زنان و دانشجویان و معلمان و دیگر اقشار بر حذر دارد. به موازات پیشبرد این سیاست، رژیم هر گونه صدای اعتراضات مردمی را تنها با جنایت پاسخ داده است. این سیاستها دیگر امّا، هم تاریخ مصرف داخلی و هم تاریخ مصرف خارجی خود را سپری کرده اند!
دیگر نه اکثریّت توده ها خواهان ادامۀ زندگی خفّت بار خویش تحت لوای نظام واپسگرای اسلامی هستند، نه سرمایه های گلوبالیزه شده منافع دراز مدّت خود را همسو با ادامۀ حکومت تدارکاتچیان “حکومت مهدی در جهان” میبینند و نه خود حاکمان قادر به پاسخگوئی و یا حتّا تعدیل وضع موجود هستند. جهان سرمایه داری، منافع دراز مدّت چپاولگری خود را در طی این 31 سال با این رژیم در بوتۀ آزمایش قرار داد. سرمایه های جهانی تا آنجا که “تیغشان میبرید” از وجود این سیستم حکومتی و “کمربند سبز” ساخته و پرداخته شدۀ جناب برژینسکی منافع نجومی خود را تأمین کردند. آنها حتّا سعی بر این کردند تا با حمایتهای مادّی و معنوی خود از “سبزهای” درون همین سیستم در پی سیل خروشان توده ها برای دستیابی به حقوق مسلم خود، یعنی نان، مسکن، آزادی و تضمین رفاه اجتماعی، بدیلی را بوجود بیاورند که حداقل تا یکی دو دهۀ دیگر ضامن چپاولگری هایشان باشد. دریغ امّا که این سیل خروشان را سر باز ایستادن نیست!
مردم ایران، بویژه جوانان، مصمم تر از پیش و با کوله باری از تجربه از مبارزات اخیر خود عزم خود را جزم کرده تا تار و پود این نظام ضدّ بشری را در هم پیچند و آنرا به زباله دانی تاریخ بسپارند.
رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه های جهانی هر دو، از این واقعیّت کاملأ آگاهند. منافع دراز مدّت هر دو ارتجاع داخلی و خارجی در این نقطه با هم گره خورده اند امّا در عین حال هیچیک از این دو دیگری را نمیتواند برتابد چرا که رژیم اسلامی اصولأ یک “نابهنگام” تاریخی در قرن بیست و یکم است!
سرمایه های جهانی بدنبال خدمتگذارانی از نوع حامد کرزای افغانستان، در جمهوری اسلامی ایران هستند تا با قول دادن به غرب مبنی بر حفظ برخی قوانین عرفی داخلی و بین المللی بتوانند جزیرۀ ثبات خود را بار دیگر رونق ببخشند. امّا سیر تکاملی جنبش آزادیخواهانه در ایران، که حداقل یک قرن از آن میگذرد، مانع از آن میشود تا هم ارتجاع داخلی و هم ارتجاع سرمایۀ جهانی براحتی مدینۀ فاضلۀ خود را پیدا کنند.
ترفند های جدیدی در راه هستند. رژیم جمهوری اسلامی اینبار با ایجاد تنش با عربستان سعودی و با ادامۀ حمایتهای خود از شیعیان یمن، منطقه را در حال وارد کردن به یک بحران جدید میکند. از سوی دیگر با مخالفت با پیشنهادهای گذراندن مرحلۀ غنی سازی اورانیوم در خارج از ایران و دریافت سوخت مورد نیاز اتمی رژیم توسط روسیه و فرانسه، و متعاقب آن پیام اخیر اوباما مبنی بر اعمال گزینه های شدیدتر بر رژیم، فصل تازه ای از کشمکشها و تنش ها بین رژیم و غرب از یکطرف و دیگر کشورهای منطقه از طرف دیگر آغاز میشود.
بقای رژیم جمهوری اسلامی بشدّت از جانب توده ها تهدید میشود و سرمایه های جهانی بدلیل رشد تکاملی جنبش آزادیخواهی ایران هنوز حامد کرزای خود را نتوانسته اند و نخواهند توانست در درون نظام جمهوری اسلامی به تثبیت برسانند.
رژیم اسلامی برای بقای خود به هر جنایتی متوسل میشود. حتّا به قیمت بر افروختن آتش یک جنگ دیگر در منطقه. چنانچه نیک بنگریم، از آنجائیکه سرمایه های جهانی هنوز آلترناتیو دلخواه خود را که بتواند جنبش آزادیخواهانۀ مردم را “مهار” کند را در دست ندارند، این امر بسود آنان هم خواهد بود. چرا که هم با براه انداختن ماشین جنگی خود کمک به خروج ازبحران مالی کنونی جهانی خواهند کرد و هم سعی در به انحراف کشاندن جنبش فعلی مردم ایران در جهت مطلوب خود را خواهند داشت!
پاسخ تمامی اینها امّا، همانا در دست توانای جنبش آزادیخواهی مردم ایران است. اینبار مردم بستوه آمدۀ ایران حرف آخر را خواهند زد، امّا این بمعنای نفی و یا نادیده گرفتن مشکلات عدیده بر سر راهمان نیست. میبایست هشیار بود و دسیسه های تازۀ حاکمان ضدّ بشری اسلامی و سرمایه های جهانی را خنثی کرد.
همسوئی نیروهای سرنگونی طلب در تقویّت جنبش آزادیخواهانه و سمت و سو دادن به آن در جهت ارائۀ یک آلترناتیو بنیادی و مبتنی بر یک حکومت بر گرفته از روابط و نظم انسانی، امروز بیش از هر زمان دیگری با درنظر گرفتن شرایط کنونی میبایستی در دستور کار قرار بگیرد.
توده ها با ارادۀ آهنین و مصمم خود یک به یک در حال فتح سنگرهای تازه هستند. 16 آذر امسال همانند 13 آبان در حال تدارک است. پایه های رژیم بسرعت در حال فروپاشی هستند.
وقت آن رسیده تا نیروهای سرنگونی طلب بمثابه یک وظیفۀ عاجل و مبرم، در یک همسوئی متشکل مبارزاتی، اعتراضات و اعتصابهای کارگری و پیوند آنرا با جنبش سراسری که کلید موفقیّت و به سرانجام رساندن خیزش کنونی را در دست دارد را سازماندهی کنند.
منبع: سايت ديدگاه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر