تحليل برخورد جهان با ماجرای غزه، از ديد ميشل وارشا وسکی
آنائل ورزُ
توضيحات و برگردان: محمد علی اصفهان
اسراييل، باز هم ، جنايت برنامه ريزی شده يی ديگر را در شب شنبه 27 به يکشنبه 28 دسامبر، با حمله بر بی پناه ترين مردم خاورميانه، يعنی ساکنان سرزمين سال ها در انحصار قرارداده شده ی غزه، با بمبارانی وحشيانه ـ آنچنان که در ذات و طينت اوست ـ آغاز کرده است.حمله بر مردمانی بی دارو و درمان، تشنه و گرسنه، تکيده و له شده، که تمام همّ و غمشان در اين سال های مهيب محاصره ی کامل زمينی و دريايی و هوايی اين است که فقط بتوانند زنده بمانند. بر پيکر های نحيف کودکانی که از يک تب ساده، به خاطر نداشتن چند میلیگرم آنتی بيوتيک، پرپر می شوند.از نيمه شب شنبه تا اين لحظه که اين سطور نوشته می شود، چند ده و چندصد انسان فلسطينی ديگر را تنها به جرم فلسطينی و از «قوم و نژاد پست» بودن، اسراييل به قتل رسانيده است؟ چند ده و جند صد فلسطنی ديگر را قطعه قطعه و پاره پاره کرده است؟ و چند ده و چند صد خانه و مرکز تأسيسات مدنی در غزه را با خاک يکسان ساخته است؟ Anaëlle Verzaux از بيت المقدس، به هنگام شروع اين فاجعه ی جديد، ترجيح داده است که قبل از هر چيز بکوشد تا با نگاهی به کتاب ارزشمند ميشل وارشاوسکی با عنوان «سياست اسراييل در محک عمل»، که در فوريه ی همين امسال در فرانسه منتشر شد، به روشن شدن ماجرا کمک کند. اگرچه کاری بيش از اين از دست او برای نجات جان عزيز مردمان گرسنه و تشنه و بی دارو درمان و درمحاصره ی ساليان قرار گرفته ی غزه که اسراييل، هردم از هنوز زنده ماندگانشان انتقام زنده بودن می گيرد برنيايد. مقاله ی او را منابع اطلاع رسانی متعهد فرانسوی، از جمله جمعيت Bellaciao نزديک به حزب کمونيست فرانسه منتشر کرده اند.خود ميشل وارشاوسکی نيز همين ديروز يکشنبه ۲۸ دسامبر، مقاله يی جداگانه در اين مورد نوشته است.
در همين فاصله ی اندک، سفلگانی «ايرانی» که بيشترشان به دليلی نه چندان نهان،و با مکانيسمی آشنا برای اهل فن، يکباره و ناگهان و بی خبر، چون قارچ های مسموم، در زمين پاک ايران، سر از شکاف در آورده اند، و تمامی فضا های سايت های مخصوص را به نکبت خودشان آلوده تر از پيش کرده اند. اينان در حالی که هَر را هم از بَر تشخيص نمی دهند، غالباً با مبتذل ترين و پيش افتاده ترين لودگی ها، به صورت شبانه روزی (باجيره و مواجب؟ يا مفت و مجانی؟) اين جنايت آشکار اسراييل را تحسين و تقديس می کنند.اين پتيارگان، حمايت دروغين ملايان ايران از مقاومت مردم فلسطين را بهانه کرده اند تا پوزه بر خاک پای سربازان آدمکش اسراييلی بمالند و «التماس دعايی» از کارفرمايان آن ها داشته باشند. من نمی خواهم اين سطور را به تعفن کلام اينان بيالايم، امّا نا چارم که برای نمونه ـ و فقط برای نمونه ـ به دو گزيده ی اتفاقی از قسمت هايی از نوشته های فراوان اينان اشاره می کنم. نه برای آن که بغضی گلويم را گرفته باشد. نه!، بلکه تنها برای بيان نفرتی که به عنوان يک ايرانی نمی توانم نثارشان نکنم و ديگران را نيز در آن سهيم نسازم:
سفله يی اينچنين می نويسد:«اسراييل! بزن بزن که داری خوب ميزنی!
اسراييل! بزن بزن که داری خوب ميزنی! من خيلی خوشحالم که اسراييل حماس را در نوار غزه می کوبد! همين حماس است که ميليونها دلار پول ملت ايران را بالا کشيد ! آنهمه پولهای اهدايی ولی فقيه بمب شد وروی سرشان خراب شد. پس اسراييل عزيز ! دمت گرم!!»و سفله يی ديگر:«رژيم صهيونيستی هدف از حملات امروز غزه را قتل عام عمدی زنان و کودکان زير شش ماه با هواپيماهای F 16 بلکه بزرگتر اعلام کرد . اين رژيم افزود بدليل اينکه با F 16 زور ما در غزه به مردان نميرسد لذا فقط زنها را ميکشيم . نامبردگان در مورد قتل عمد کودکان زير شش ماه بلکه کوچکتر با F 16 چنين اعلام کردند : گفتيم اگر قرار است اينها بزرگ بشوند آخرش بشوند يک گهی مثل همين خالد مشعل بهتر است اصلاً بزرگ نشوند . قرار شد کليه کودکان فلسطينی اعم از زنده و مرده بدون طی مراحل اداری با F 16 خلبان شهيد محسوب بشوند . در حال حاضر کودک يک موجودی است که اگر فلسطينی باشد با F 16 شهيد ميشود و اگر اسرائيلی باشد بی همه چيز به درک واصل ميگردد !
«در همين راستا تعدادی از سنگر سازان بی سنگر فلسطينی که هيچکدامشان تابحال از هيچ جائی هيچ پولی نگرفته اند سايتهای پرتاب موشک اسرائيلی ها در غزه را که برای خشن نشان دادن چهره اسلام از آنجا به خودشان موشک پرت ميکنند بردند يک کمی اينورتر . توضيحاً اينکه اسرائيلی ها در نوار غزه تصادفاً از همان محلهائی به خودشان موشک پرت ميکنند که اتفاقاً يک عالمه زن و بچه هم همانجا زندگی ميکنند . هنوز کسی نميداند چرا هر جائی که زنها و بچه ها با F 16 شهيد ميشوند تصادفاً يکی از پايگاههای حماس هم همانجاست . احتمال دارد حماس بدليل قحطی جا در غزه مجبور باشد پايگاههايش را وسط زنان و کودکان زير شش ماه بسازد طفلکی !»و از اين نمونه ها را در اين چند روز، به وفور می بينيم. و خبری هست. قطعاً خبری هست. و تصادفی نيست. قطعاً تصادفی نيست. تصادفی نيست اين ها...البته حساب اين از آغاز گنديدگان که نه بهايی داشته اند و نه بهايی دارند و نه حتی تکه استخوانی نسيب دم لابه هايشان خواهد شد، جداست از حساب آن ها که طی سير نزولی خود، به تدريج در پروسه ی شکل گيری ماهيّت، به گنديدگی رسيدند و کارشان در طلب عفو و مغفرت، و از«غلط کدم، شکر خوردم» ها، به گشت زنی با سربازان آمريکايی و اسراييلی برای شناسايی نيرو های مقاومت عراق و حزب الله و حماس رسيد، و از آنجا به اجرای فرامين صادر شده در زمينه ی فراهم آوردن بمباران و تکه پاره کردن ايران، و چنگ و دندان نشان دادن به مخالفان اين بمباران و تکه پاره شدن، و... در يک کلام تبديل تدريجی به همانچه جان پيلجرCIA-Sponsored ناميده است
.با آن دسته ی اوّل ـ آن قارچ های مسموم يکباره از خاک سردرآورده ـ سخنی نيست. ولی با اينان ـ از ديرباز ـ مولوی سخن گفته است:تو درون کوخ رفتستی ز کاخچه گنه دارد جهان های فراخ؟مَر رَسَن را نيست جرمی از عنودچون ترا سودای سربالا نبود!پاسخ اين هردو قوم را به شعار جاويدان و هميشه تکرار شونده ی دانشجويان و کارگران و زحمتکشان، و فعالان جامعه ی مدنی ايران بسپاريم که از حماسه ی هژدهم تير ۱۳۷۷ تا به امروز، برخلاف شعار مبتذل و در نطفه خفه شده ی «فلسطينو رهاکن ـ فکری به حال ما کن»، در همه ی مراسمشان تکرار می شود تا همزمان، هم بر جنايات ملايان و هم بر جنايات همتاياناشان در اسراييل، و هم بر بيداری و هوشياری مردم ايران، گواهی دهد:ايران شده فلسطينمردم چرا نشستين؟آن از نخست گنديدگان، آن قارچ های يکباره سر برآورده از خاک پاک ايران، شايد آنقدر ابله باشند که نتوانند بفهمند اگر آخوند به منظور تظاهر، و يا به خاطر يافتن جای پايی برای خود در رهگذار توفان شن خاورميانه، اندکی از درآمدش را به مقاومت لبنان و فلسطين نمی داد، آن را صرف عبا و عمامه و قبا و نعلين خود، و صرف سرکوب بيشتر و «صنعتی» تر مردم می کرد، نه آنگونه که آنان وانمود می کنند صرف مثلاً ساختن خانه و مدرسه بيمارستان در ايران.اما اين بعداً گنديدگان، مسأله شان ديگر است. مسأله اشان مسأله ی بود و نبودشان است، که خودشان را نه در دامان پر مهر توده ها، که در آبريزگاه های سرجوخه های ابوغريب و گوانتانامو و سياهچال های اسراييل، و در راهرو های به خون آلوده ی ديپلمات ها و کوفت ها و زهر مار های اين طرف و آن طرف دنيا رهاکرده اند.و اين سخن بگذار تا وقت دگر..
۰۰۹.۱۰ دی ماه ۱۳۸۷۳۰ دسامبر ۲
از ديروز، شنبه، تا اين لحظه (نخستين ساعات روز يکشنبه) حملات هوايی اسراييل به غزه، دويست و هشتاد کشته و بيش از ۶۰۰ مجروح باقی گذاشته است.بياييم اصلاً ماجرای برخورد اين چندساله ی جهانيان با غزه را از ميشل وارشاوسکی بشنويم.کارشناس ورزيده و برازنده ی جامعه ی اسراييل، ميشل وارشاوسکی، يک مرجع است. يک رفرانس است. حتی برای کسی با عقيده ی او موافق نباشد.بسياری از ژورناليست هايی که به خاورميانه سفر می کنند و آرزو دارند که «همه چيز را بدانند»، می کوشند تا با ميشل وارشاوسکی ملاقات کنند. نه آن که خود را با آنچه از منابع رسمی و رسانه ها می گيرند قانع سازند.به منظور استقرار يک صلح عادلانه در خاورميانه، و به منظور پايان دادن به آنچه او «اشغال ـ کولونيزاسيون» می نامد، ميشل وارشاوسکی کتلب های بسياری نوشته است. مبلاً «در مرز های فاجعه». مثلاً «فاجعه را برنامه ريزی کردن». مثلاً «سياست اسراييل در عمل»...و همين کتاب «سياست اسراييل در عمل » که در فوريه ی گذشته در فرانسه منتشر شد، از جمله، به ما پيشنهاد می کند که تيتر های روزنامه های بزرگ بين المللی را بخوانيم و ببينيم که آيا اين تيتر ها با واقعيات می خوانند يا نه.و نتيجه، شگفت آور است.و يک نکته هم برای آن هايی که نوشته های کتاب ميشل وارشاوسکی رنجشان می دهد:ميشل وارشاوسکی، نه عضو حماس است، و نه سمپاتيزان آن!
نگاهی به تيتر ها:تيتر يا جمله يی که مرتباً در وسايل ارتباط جمعی تکرار می شود:«بعد از آن که حماس، قدرت را در نواره غزه به زور به دست آورد...»آيا اين سخن درستی است؟ يا سخنی است غلط؟غلط. ميشل وارشاوسکی چنين می گويد و توضيح می دهد که:اين، در جريان يک انتخابات آزاد که همه ی ناظران، سلامت و شفافيت و کاراکتر دموکراتيک آن را مورد ستايش قرار داده اند بود که حماس توانست رأی اکثريت مردم فلسطين را به دست بياورد. حماس نه تنها قدرت را نربود، بلکه بلافاصله پس از پيروزی در انتخابات آزد، پذيرفت که يک دولت وحدت ملی تشکيل دهد.و آن هم، دولتی که در آن، بازنده ی انتخابات، اکثريت داشته باشد.می گويند:«حماس، اعلام جدايی از حکومت مرکزی کرد و روابط خود را با دولت محمود عباس در کرانه ی رود اردن قطع نمود.»آيا اين هم دروغ است؟ بله. اين هم دروغ است. وارشاوسکی چنين می گويد و توضيح می دهد که:اين، محمود عباس است که تحت حمايت اسراييل، کودتای کورتاژ شده يی را (۱) در غزه سازمان داد. اين کودتا نافرجام ماند و شکست خورد و نيرو هايش به مصر فرار کردند. و محمود عباس در پی شکست کودتايش، خود، دستگاه اداری خود را از غزه خارج کرد.او با قطع تمام پيوند ها با غزه، پذيرفت که غزه را اسراييل به عنوان «موجوديت متخاصم» اعلام کند. و بد نيست بدانيم که اين «موجوديت متخاصم»، سرزمينی است که در آن، بيش از يک و نيم ميليون انسان زندگی می کنند. از زن و مرد و کودک و پير و جوان. و اين انسان ها بايد حتی از ناچيز ترين و ابتدايی ترين حقوق انسانی محروم شوند. و اين محروميت بايد از همان روز نخست با محروم کردن آن ها از غذا و دارو و درمان شروع شود. اسراييل، غذا را و دارو را و درمان را بر اين انسان ها جايز نمی داند.می گويند که:«انبوهی تروريست در جنبش حماس وجود دارد.»آيا اين سخن، راست است؟ آنطور که بعضی از روزنامه های بزرگ می نويسند: «بله. و ما نمی توانيم دولت حماس را به رسميت بشناسيم. اين دولت، مسئول عمليات تروريستی است.». ولی ميشل وارشاوسکی به آن ها تودهنی می زند. او روشن می کند که:از چهار سال پيش تا به امروز، با وسواسی و دقت بسيار زياد، حماس به صورت يکطرفه، آتش بس را رعايت کرده است. (۲) و مسئوليّت تعداد اندک و به حساب نيامدنی راکت هايی که از شمال نوار غزه پرتاب شده اند را «بريگاد الاقصی» بر عهده گرفته است. يعنی همان گروهی که به الفتح محمود عباس وابسته است، نه به حماس. [چرا دم و دستگاه محمود عباس چنين کرده است؟ شايد به منظور فراهم آوردن قطعات لازم سناريوی قتل عام مردم غزه، و به دستور کارفرمايان جديدمحمود عباس، يعنی اسراييل و آمريکا (۳) ـ م].برای ميشل وارشاوسکی، اکثر وسايل ارتباط جمعی، با تحريف واقعيت ها و آنچه در عمل [ونه در داستان پردازی های آن ها ـ م] رخ می دهد، به کار دروغسازی های حساب شده و سنجيده مشغولند، و جايگاه خود را در صف متعدّی متجاوز، تثبيت کرده اند و می کنند.محمود عباس، به طور منظم ، با حرکات حساب شده، به ياری اسراييل می آيد و کار او را آسان می سازد. ميشل وارشاوسکی در اين کتاب، توضيح داده است که:«فرمانده شبه نظاميان الفتح، شادمانه، به مطبوعات اسراييلی می گويد که اسراييل توانسته است همه ی کتاب ها (از جمله، قرآن ها) يی را که در مراکز فرهنگی يی که در ارتباط با حماس بودند وجود داشتند نابود کند.»ميشل وارشاوسکی، در همين اندکی قبل از تجاوز اخیر اسراييل به غزه، اطلاع داده بود که:محمود عباس، يک مرز [جديد ـ م] را درهم نورديده است، و از اسراييل خواسته است که انزوای غزه [تحريم غذا و دارو و در مان، محاصره ی کامل و ممانعت از خروج يک ميليون و نيم مردم اين سرزمين از اين زندان کوچک متراکم ـ م] را تقويت کند. او برای رسيدن به هدف خود، سازش و همدستی با دشمن را بر يک مصالحه ی شرافتمندانه ترجيح داده است.و بالاخره:برای ميشل وارشاوسکی، اين، هم مردم فلسطين، و هم مردم اسراييل هستند که سرانجام، اسراييل را در اجرای کامل سياست ها و نيّات خودش، به بن بست خواهند کشانيد. نه فقط فلسطينی ها. بلکه اسراييلی ها نيز.او اينچنين، نظريه ی خود را تشريح می کند:اسراييلی ها ديگر روحيه فداکاری [در راه ايده ی برتری نژادی و مذهبی قوم يهود بر ديگر آحاد بشری ـ م] را از دست داده اند. آن ها فقط در زمانی که با هيچ هزينه يی، و به صورت مفت و مجانی، بتوانند به ايده ی خود تحقق بخشند، بر آن پا می فشارند. آن ها وقتی که يک فاکتور پرداخت بها در برابرشان قرار داده می شود و می بينند که ادامه ی امنيت کشورشان ـ به عنوان يک موجوديت اشغالگر ـ به زير سئوال می رود، نهايتاً سياست های ماجراجويانه ی حکومتشان را رد خواهند کرد.در همين نيمه شب شنبه ۲۷ به يکشنبه ۲۸ دسامبر، تقريباً دوهزار اسراييلی، عليه حمله ی هوايی ارتش اسراييل به نوار غزه، دست به تظاهرات زدند.
------------------------------------------------------------------------
عنوان و يکی از لينک های اين مقاله که در رسانه های مترقی فرانسه زبان ـ که ميشل وارشاوسکی بسيار مورد اعتماد و احترام آن هاست ـ منتشر شده است:
?La politique israélienne conduit-elle au désastre
www.bellaciao.org/fr/spip.php?article76864٭ شخصيت سرشناس فرانسوی ـ اسراييلی، Michel Warschawski ـ که فرزند ماکس، حاخام بزرگ است ـ در شانزده سالگی، از فرانسه برای تحصيل علوم دينی يهود به اورشليم رفت؛ و در آنجا، به زودی به صفوف مبارزه با ايده ی صهيونيسم پيوست.
در سال ۱۹۸۴ AIC (مرکز اطّلاعات آلترناتيو) را در اسراييل بنا نهاد که چند حرکت صلح طلب اسراييلی و چند سازمان فلسطينی را در بر می گيرد.
حکومت اسراييل، پنج سال بعد، او را به دليل کمک به جبهه ی مردمی آزادی فلسطين (به رهبری جرج حبش) به بيست ماه زندان محکوم کرد.
او در فاصله ی سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ همراه با دومينيک ويدال از لوموند ديپلماتيک، و ليلا شهيد ـ نماينده ی فلسطين در اتّحاديه ی اروپا ـ مجموعه کنفرانس هايی در شهر های مختلف فرانسه برگزار کرد که به خصوص با هياهوی روزنامه ی دست راستی فيگارو و سازمان موسوم به «فرانسه ـ اسراييل» روبرو شد، و کار به آنجا رسيد که او را از سخنرانی در محافل دانشگاهی فرانسه محروم کردند.
Michel Warschawski از تز تأسيس يک کشور و دولت واحد دو مليتی متشکّل از اعراب و يهوديان، در منطقه ی فلسطين بزرگ، دفاع می کند.
۱ ـ مسأله ی غزّه، اصلاً مسأله ی جنگ داخلی نيست. مسأله، مسأله ی يک توطئه ی کورتاژ شده ی کودتاست. کودتايی که ساز های ارکستر آن در واشنگتن و تل آويو، کوک شده بود... در مقابله با توطئه ی بی ثبات سازی، که آمريکا و اسراييل آن را طرح ريزی کرده بودند، حماس ناچار شد که غزّه را در يک درگيری با الفتح در کنترل بگيرد و توطئه را درهم بشکند... اين همدستی و همکاری محمود عبّاس با آمريکا و اسراييل، در به گروگان گرفتن نزديک به يک و نيم ميليون نفر از هموطنان خود، احتمالاً برای او خيلی گران تمام خواهد شد....اولمرت ـ آشکارا می گويد که از نوار غزهّ، يک جهنّم خواهد ساخت. او به مردم نوار غزّه وعده ی رنج های بی پايان می دهد: هيچ پيوند معاملاتی و تجاری و کسب و کاری؛ و هيچ ورودی و هيچ خروجی...
ميشل وارشاوسکی ـ «در فلسطين، چه کسی عليه چه کسی کودتا کرد؟» به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/warschawski-l.html
۲ ـ ٭ سازمان «وحدت يهودی فرانسه برای صلح» نيز در اطلاعيه يی که ساعاتی بعد از شروع بمباران اخير غزه، در محکوميت دولت اسراييل، به عنوان تنها مسئول تمامی اين فجايع صادر کرد، همين نظر ميشل وارشاوسکی را دارد. اين سازمان صلح طلب يهودی، تأکيد می کند که حماس، در تمام اين چهار سال، حتّی به عنوان نمونه در يک مورد نيز آتش بس را زير پا نگذاشت، در حالی که اسراييل بار ها و بار ها علاوه بر قتل عام تدريجی مردمان غزه و محاصره ی بی رحمانه ی آن ها، بر اين آتش بس نيز پشت پا زد، و هر وقت دلش خواست آن را در هم شکست. متن فرانسوی اين بيانيه ی سازمان «وحدت يهودی فرانسه» را می توانيد در سايت اين سازمان بخوانيد. به آدرس:www.ujfp.org
۲ ـ ٭٭ محمود عباس، پا بر روی گل رس دارد: پاهايی آمريکايی و اسراييلی. و اگر فلسطينی ها اعتمادی را که هنوز نيز به او دارند از دست بدهند، او فرو خواهد افتاد... وقتی که از جراحتی خون جاری است، قبل از درمان جراحت، بايد جلو ريزش خون را گرفت.بار ها، حماس، پيشنهاد آتش بس کرد. همانچه در عربی به آن «هُدنه» گفته می شود.و اين آتش بس، يعنی متوقف کردن هر نوع عمليات جنگی.يوری آونری، روزنامه نگار صلح طلب اسرايیلی ـ «صبح fi خير، حماس!» به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/avnery-morning.html
۲ ـ ٭٭٭ اهود باراک، وزير دفاع فعلی اسراييل، همه ی انواع و شيوه های محاصره و زندانی کردن عمومی فلسطينيان را امتحان کرده است:ـ قطع برق که برای پمپاژ آب های نوشيدنی و آب های مورد مصارف ديگر مورد نياز است. و نيز برای نگاه داری کودکان زودرس، و همچنين ابزار های درمانی يی مثل جهاز پزشکی دياليز.ـ قطع نفت و سوخت.ـ قطع مواد غذايی. آن هم برای مردمی که بيشتر کودکانشان به بيماری سوء تغذيه مبتلا هستند.و اين همه، همراه با وزوز کردن های رياکارانه و بی وقفه ی راديو ها و سياستمداران غربی. وزوزی در پی وزوزی ديگر. و ابتذالی در پی ابتذالی ديگر.تريبون «جامعه ی جهانی»، هدفش نه کمک به قربانی، بلکه اشغالگری يی صريح و غير قانونی را به عنوان «موضوعی قابل بحث» معرفی کردن است، از سويی؛ و يک حکومت فلسطينی انتخاب شده در انتخاباتی دموکراتيک را، از سوی ديگر، تحت عنوان «ميليتان های حماس» مورد طعن و لعن قرار دادن؛ و اين ادعا که «آن ها حق وجود اسراييل را نفی می کنند». اين ادعا در حالی مطرح و تکرار می شود که برعکس: اين، اسراييل است که آشکارا و بدون ابهام، حق وجود داشتن و زندگی کردن فلسطينيان را نفی می کند.
جان پيلجر - «ديوار برلن های جديد را درهم فرو بريزيم!» ، به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/pilger-gaza.html
۳ ـ مسلمان های خاورميانه، چه قدر مزاحم و دردسر آفريينند! اوّل، ما از فلسطينی ها می خواهيم که دموکراسی را در آغوش بگيرند. و بعد، آن ها به يک حزب قلّابی ـ حماس ـ رأی می دهند. و حماس هم در يک جنگ کوچک داخلی پيروز می شود و بر سراسر غزّه تسلّط می يابد. آن وقت، ما غربی ها باز می خواهيم که با رييس جمهوری بی اعتبار فلسطين ـ محمود عبّاس ـ مذاکره کنيم.ما مايليم که با آژان وفادار خودمان، آقای محمود عباّس «مُدِره» مذاکره کنيم. «مدره» به روايت بی بی سی، سی ان ان، و فاکس نيوز. با مردی که يک کتاب ۶۰۰ صفحه يی در باره ی قرارداد اُسلو نوشته است بدون آن که حتّی يکبار هم کلمه ی «اشغالگری» را به کار برده باشد...يک «رهبر» که ما می توانيم به او اعتماد کنيم. چرا که او کراوات به گردن می بندد و به کاخ سفيد می رود و همه اش چيزهای خوبْ خوب می گويد.
رابرت فيسک ـ «به فلسطين خوش آمدید» به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/welcome.html
٭ و همچنين، برای شناخت نيّات اصلی اسراييل از بمباران فلسطين و لبنان:اسراييلی ها پی درپی ياوه هايی سرهم می کنند از قبيل عمليات "جرّاحی"، يا بمباران های "دقيق". خوب، اگر حرف آن ها واقعيّت دارد، پس بايد بگوييم که قتل عام اين همه شهروند عادّی، در حمام خون لبنان ، همه فقط حوادث اتّفاقی است.ولی از آنجا که امروز، ليست های اهداف مورد نظر اسراييل، به گونه يی روشن و آشکار،شامل هدف های شهری هستند، بيش از پيش، به روشنی ثابت می شود که:حمله های هوايی اسراييل، با اراده ی از پيش تعيين شده ی کشتن بی گناهان انجام می پذيرند.تا به کی ما بايد همچنان اصطلاح "جنايت جنگی" را به کار ببريم ؟چند کودک ديگر بايد همچنان در حملات هوايی اسراييل، مثل آدم های تئاتر، به نمايش گذاشته شوند، تا ما اصطلاح وقيح " احساس تأثّر همسان و همسنگ" را کنار بگذاريم و شروع به سخن گفتن از تعقيب و تنبيه "جنايت عليه بشريّت" کنيم ؟رابرت فيسک ـ «پيکر يک کودک، همچون عروسکی پارچه يی و مندرس: سمبل جنگ اخير لبنان» ـ به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/fisk_child.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر