۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه


  تشکیل " جبهه ساختگی اصلاح طلبان " در بطن حکومت استبدادarticle picture
 
جمهوری اسلامی ، برای فریب مردم ناآگاه و خوش باور وسرپوش گذاشتن بر چهره ی تروریستی خود در جهان ، با پیش کشیدن اختلافات ساختگی و جنگ های زرگری میان آخوندها ، بر دامنه ی تلاش های خود در پوشش "جبهه ی ساختگی اصلاح طلبان" که در بطن حکومت استبداد به وجود آورده است ، میلیاردها دلار از خزانه کشور را به لابی های بیگانه، و ایرانیان فرصت طلب می پردازد ، به گونه یی که یگانه موضوع سخن رادیوو تلویزیون های دولتی و روزنامه های کشور، و بسیاری از تلویزیون های ایرانی ، بخش فارسی تلویزیون های صدای امریکا، بی بی سی ، رادیو زمانه ، رادیو فردا و سایت های پارسی زبان ، شعارهای توخالی، و افشاگری های مسخره یی است، که میان آخوندهای دوجناح حکومتی و ایادی آنان رد و بدل می شود.
در این راستا، حکومت استبداد هم زمان با این تبلیغات در خارج از کشوربا به خدمت گرفتن سیاست پیشه گان و روزنامه ها مهم کشورهای بیگانه، از هرنیرنگ وترفندی فروگذار نکرده و برای پایندگی خود میلیاردها دلار از خزانه کشور را تاراج کرده است. رهاورد این حکومت ،کشتار، خونریزی و سرکوب مردم بی پناه بوده وبسیاری از خانواده های ایرانی با از دست دادن فرزند، پدر، مادر و نزدیکان خود، در زندان ها و خیابان ها از این حکومت خونخوار آسیب دیده ، متلاشی و نابود شده است. شمار بسیار نوجوانان (پسر ـ دختر) بی سرپرست و سرگردان گواه آنست.
به گزارش کمیته بین المللی حقوق بشر در ایران از آغاز سال 2011 میلادی تا روز 16 ژانویه ، رویهمرفته در 17 روز 47 ایرانی در زندان های این حکومت خونخوار اعدام شده اند. از سوی دیگر فساد گسترده آخوند ها و ایادی آنان به ویژه سپاهیان پاسدار وبازاریان شکاف میان طبقه ثروتمند و طبقه مردم بینوا و کم درآمد، را به گونه ی باورنکردنی افزایش داده است. در حالی که آخوندهای روضه خوان و سپاهیان پاسدار و بازاریان از هیچ به ثروت های افسانه یی دست یافته ، تا آنجا که بخش بزرگی ازاین دزدی ها را درکشورهای بیگانه به خرید کاخ ها، آسمان خراش ها، سهام شرکت های بزرگ و سرمایه گذاری دربورس ها نموده اند.
طبقه بینوا که در برگیرنده کارمندان دولت، کارگران و کشاورزان است، با افزایش سرسام آور بهای مواد خوراکی و اجاره خانه ، برای سیر کردن خانواده ی خود، درمانده شده اند. این نابرابری ها و فساد ، تنفر وانزجار مردم را بیشتر کرده است. هنگام آن رسیده است، که طبقه ی بینوا که بیشترین آنان به دام پندارها، اوهام ،خرافات و دروغ های آخوندهای دزد و دغل افتاده اند، به سان مردم گرسنه تونس، به پاخیزند، و بیدادگران و ایادی آنان از سرمردم کوتاه کنند.
کشتار مردم ، بازداشت های غیرقانونی و شکنجه و تجاوز به ناموس جوانان، در درون کشور وترور بیش از 450 تن اندیشمندان ایرانی و تربیت گروه های خرابکاری و اعزام به کشورهای جهان به ویژه خاورمیانه، برای ایجاد تشنج و بی نظمی ، بمب گذاری و گروگان گیری، نه تنها بی نظمی وآشوب در منطقه به وجود آورده است ،خشم مردم جهان را به دنبال داشته، و حکومت استبداد فرقه شیعه ، از دیدگاه مردم جهان، حکومت تروریست شناخته شده و در انزوا بسر می برد.

چگونگی تشکیل" جبهه ی ساختگی اصلاح طلبان" در بطن حکومت استبداد فرقه شیعه

1 ـ کشورهای بیگانه ، که با زد وبند با آخوند ها ، نفت، گاز، اورانیوم ،مس ومنابع زیرزمینی دیگررا به بهای ارزان می برند ، برای آن که بتوانند کالاهای بنجل خود را به بهای زر در ایران بفروشند، از آنجا که افکار عمومی کشورشان اجازه روابط بازرگانی را با یک کشور تروریست را نمی دهد، بر آن شدند، که حکومت اسلامی را به تشکیل" جبهه ی ساختگی اصلاح طلبان " در بطن حکومت وادار کنند، تا با این نیرنگ بتوانند ، برچهره ی ویرانگر حکومت استبداد دینی سرپوش گذاشته و با روی کار آوردن تنی چند از ایادی حکومت در پوشش اصلاح طلب ، تناوب حاکمیت را در نزد مردم کشورشان توجیه کنند.
2 ـ از آن جا که نیرنگ و ترفند تشکیل جبهه ی " ساختگی اصلاح طلب "، در درون کشور، وبرپایی جنگ زرگری میان آخوندها، و دادن وعده و وعیدهایی که هرگز به حقیقت نخواهد پیوست، نزد مردم ناآگاه و خوش باور، که اکثریت قریب به اتفاق آنان همان طبقه بینوای جامعه کنونی ایران است، تا امروز برای آخوندها کارساز بوده است.خامنه یی برآن می شود که سعید حجاریان، "جبهه ی ساختگی اصلاح طلبان" را در بطن حکومت استبداد فرقه شیعه به وجود آورد.
برای یادآوری بایسته می دانم ، درسخنی کوتاه پیشینه ونقش سعید حجاریان ، یکی از خونخوار ترین شکنجه گران حکومت بیداد را در کشتار و شکنجه وآزار هزاران ایرانی در زندان های حکومت استبداد سیاه بازگو کنم.
سعید حجاریان، از همان نخستین روزهای روی کارآوردن خمینی از سوی بیگانگان، خود را به وی نزدیک کرد، و از سوی او مامور شد، با همکاری ارتشبد فردوست، افسران و کارشناسان سازمان اطلاعات وامنیت کشور "ساواک"، را برای تشکیل" ساواما " برای کار در این سازمان فرا خواند. وی پس از چندین سال کارهای اطلاعاتی و بازداشت، قتل و شکنجه در این سازمان ، از سوی خمینی مامور می شود، که برای ایجاد یک پارچگی ، ساواما و اطلاعات سپاه و سرویس های اطلاعاتی دیگر را در وزارت اطلاعات و امنیت کشور" وا واک" متمرکز سازد.
در25 اوت 1983 تشکیل وزارت اطلاعات و امنیت کشور " وا وا ک " به تصویب مجلس اسلامی رسید و از 28 اوت 1984 این وزارت خانه آغاز به کار کرد، از همان روز، وی از سوی خمینی به سمت معاون این وزارت خانه تعیین می شود ، و چون در کشتارمردم بی پناه و بازداشت های غیرقانونی و شکنجه های وحشیانه وتجاوزبه زندانیان ، سرسپردگی خود را به خمینی و پس از او به خامنه یی نشان داد، عملا همه امور" وا واک" در دست او قرار گرفت.
سعید حجاریان ، برای تشکیل این جبهه ،نخست موسسه ی پژوهش های استراتژیک را تشکیل داده، وخود اداره ی امور این موسسه را در دست می گیرد. برای انجام تبلیغات در وانمود کردن جدایی "جبهه ی ساختگی اصلاح طلبان " از جناح دیگر حکومت استبداد، روزنامه صبح امروز را به راه انداخته واکبرگنجی، یکی از سپاهیان پاسدار را که در درازای سال ها ، از شکنجه گران سپاه بود، به سردبیری این روزنامه برمی گزیند.
از همان روزهای نخست با غسل تمعیدی جنایت کارانی را که از روزهای نخست حکومت استبدادی با دزدی وفساد، به میلیاردها دلار دست یافته بودند، یک شبه درصف اصلاح طلبان در آورد.
1 ـ آخوندعلی اکبر هاشمی رفسنجانی، یکی از نزدیکان خمینی، که در درازای سی سال حکومت بیداد، پست های مهم وکلیدی کشور را داشت(معاون وزارت خارجه، دو دوره رئیس مجلس و دو دوره رئیس جمهور و پس ازپایان رئیس جمهوری همچنان رئیس مجلس خبرگان بوده و از تاریخ اصلاح قانون اساسی و تشکیل شورای تشخیص مصلحت نظام ، رئیس این شورا و رئیس مجلس آخوندها، در صف مقدم اصلاح طلبان ساخته وپرداخته در آمد.
2 ـ آخوند محمد خاتمی، به همراه بهشتی، برای تولیت مسجدی که شاه درشهرهامبورگ(آلمان فدرال) ساخته بود، تعیین شده بودند، پس از سقوط پادشاهی هر دو آن ها یک شبه از انقلابیون دو آتشه اسلامی شدند. بهشتی در بمب گذاری حزب دولتی جمهوری اسلامی کشته شد و محمد خاتمی به دفعات نماینده مجلس شد، وپس از این که آخوند علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد، به کابینه او وارد ، و وزارت ارشاد اسلامی، به او سپرده شد. وی در مدت تصدی در این وزارت خانه با تشکیل گروه های سیاسی ـ ایده ئولوژی در وزارت خانه ها، بسیاری از کارمندان و افسران و درجه داران را به اتهام های بی بنیاد به جوخه های مرگ بیدادگاه انقلاب سپرد و یا خانه نشین کرد. هزاران خانواده ی ایرانی به واسطه از دست دادن نان آورخود متلاشی شدند. وی در همین وزارت خانه، شورای انقلاب فرهنگی را به راه انداخت، و بسیاری از استادان دانشگاه را به جوخه مرگ بیدادگاه اسلامی سپرد و یا خانه نشین کرد. پس ازاین که بر اریکه رئیس جمهور تکیه کرد، سه تن از همکاران خود در این شورا ( مسجد جمعه یی، محسن امین زاده و مرتضی حاجی ) را درکابینه خود به وزارت رسانید، و با تشکیل" جبهه ساختگی اصلاح طلبانان " در شمار اصلاح طلبان در آمده و در کنار رفسنجانی جای گرفت.
3 ـ آخوند مهدی کروبی، وی از یاران نزدیک خمینی بود و از همان روز نخست روی کارآوردن خمینی، در سمت های نمایندگی مجلس و رئیس مجلس، مجری خواسته های غیرقانونی خمینی بود. او از سوی خمینی، در گفتگوهای پنهانی با آمریکا در الجزایر شرکت کرد، و در اجرای دستور خمینی با قبول وامضای بیانیه ی الجزایر که به سود آمریکا نوشته شده بود، و به تشکیل دادگاه داوری لاهه منتهی شد، به واسطه نداشتن کمترین شناخت حقوقی، میلیارد ها دلار از خزانه کشور را همزمان با شعار های توخالی مرگ برآمریکا، به شرکت های امریکایی پرداخته شد.
وی در حالی که نماینده خامنه یی در شورای مصلحت نظام است، نیز با یک چشم به هم زدن اصلاح طلب شده، و در کناررفسنجانی و محمد خاتمی جای گرفت.
4 ـ میر حسین موسوی نخست وزیرپیشین و از خویشاوندان نزدیک خامنه یی است، وی به دستورخمینی، سه هزار جوان بی گناه را که در زندان اوین بازداشت شده و منتظر محاکمه دربیدادگاه انقلاب بودند، در چند روز به قتل می رساند. وی نیز عضو شورای تشخیص مصلحت نظام است، وپس از تشکیل" جبهه ساختگی اصلاح طلبان" ، در کنار رفسنجانی و دیگر آخوندهای نامبرده بالا جای گرفت.
5 ـ عطا الله مهاجرانی از یاران نزدیک محمد خاتمی و وزیر ناکام کابینه ی او ، پس از تشکیل "جبهه ساختگی اصلاح طلبان"، در کنارخاتمی جای می گیرد.
6 ـ خسرو قنبری ، معروف به تهرانی ،وی از شکنجه گران نام آور وزارت اطلاعات است، پس از بمب گذاری در نخست وزیری که به کشته شدن رجایی رئیس جمهور و آخوند با هنرنخست وزیر وقت منتهی شد، مامورین اطلاعات سپاه، معاون دادستانی به او مظنون شدند، وزندانی شد، سپس با نزدیکی که با خمینی داشت، از زندان آزادشد، وسالیان دراز از شکنجه گران نامی وزارت اطلاعات بود، وی پس از تشکیل موسسه پژوهش های استراتژیک ، همکار سعید حجاریان شد، و به صف اصلاح طلبان ساختگی درآمد.
سعید حجاریان، با نفوذی که در "واواک" و سپاه پاسداران داشت، رادیوو تلویزیون های دولتی وروزنامه ها و سایت های دولتی را برای تبلیغ این جبهه ساختگی بسیج کرد، و تنی چند ازآخوند های دزد و جنایتکار که از روزهای نخست حکومت استبداد مشاغل مهم داشته، و در حالی که دست های آنان به خون مردم این کشور آغشته بود، جامه تزویر و ریای اصلاح طلبی برتن کردند، و دست اندرکار فریب مردم ناآگاه و خوش باور شدند و با این نیرنگ پس از دو دوره رئیس جمهوری اکبر شاه، مردم فریب خورده را به پای صندوق های رای بردند، و دو دوره پی در پی این آخوند دزد وجنایتکار را رئیس جمهور کردند. سپس آخوند محمد خاتمی را با همین نیرنگ دو دوره رئیس جمهور کردند، این دو آخوند اصلاح طلب دروغی که در دوره رئیس جمهوری میلیاردها دلار از خزانه کشور را به جیب زده بودند، برای بار سوم نیز نامزدرئیس جمهوری شدند، و با این کار، اصلاح طلبی دروغین را خود به ابتذال کشیدند.

عوامل نفوذی "جبهه ساختگی اصلاح طلبان" در کشورهای بیگانه

موسسه ی پژوهش های استراتژیک، برای پنهان کردن چهره ی تروریستی حکومت استبداد فرقه شیعه، مامورین اطلاعات، و ایادی این حکومت بیداد، را در پوشش" جبهه ساختگی اصلاح طلبان" به کشورهای بیگانه فرستاده آنان از سوی خامنه یی ماموریت یافتند، که با شعارهای توخالی اصلاح طلبی وجنگ زرگری با جناح دیگر حکومت برای نفود در رادیو تلویزیون های ایرانی بیرون از کشور، بخش فارسی صدای امریکا، بی بی سی ، رادیو فردا و رادیو زمانه ، با تشکیل انجمن ها وموسسه های سیاسی و حتی موسسه استراتژیکی به فریب ایرانیان بیرون از کشور مشغول شده و همزمان مخالفین فعال را شناسایی کرده ، وبا طرح دادخواست های بی بنیاد در دادگاه ها میلیارها دلار هزینه کرده و مخالفین و هرکس که به افشا گری علیه حکومت اسلامی می پردازد، با تحمیل هزینه های سنگین دادگاه ها و حق الوکاله ها از پای در آورند. نام تنی چند از آنان در زیر آمده است.
1 ـ محسن سازگارا ، از سپاهیان پاسدار در آمریکا.
2 ـ اکبر گنجی ، سپاهی پاسدار، سردبیر روزنامه صبح امروز، روزنامه ی خبری موسسه پژوهش های استراتژِیک، و در پوشش اصلاح طلب در امریکا.
3 ـ عطا الله مهاجرانی وزیر کابینه ی محمد خاتمی ، در انگلیس.
4 ـ آخوندکدیور، فرستاده ی ویژه خامنه یی در آمریکا.
5 ـ عبدالکریم سروش تئوریسین پندارهای فرقه شیعه و عضو شورای انقلاب فرهنگی ساکن آمریکا.
6 ـ علی سجادی از مامورین وزارت اطلاعات در تلویزیون استان آذربایجان، وعامل نفوذی در صدای آمریکا.
7 ـ چند مامورین نفوذی در آمریکا، در پوشش مدافعین حقوق بشر.
8 ـ مسعود بهنود ، حسین باستانی، هوشنگ اسدی و حمیده امیری معروف به نوشابه در سایت" روز اون لاین" وابسته به خاندان هاشمی رفسنجانی.
9 ـ ابوتراب مستوفی از کارکنان پیشین صدا و سیمای ایران، وعامل نفوذی حکومت استبداد فرقه شیعه در رادیو فردا.
10 ـ آزاده ی کیان ، مامور نفوذی در پاریس.
11 ـ محمود دلفانی عامل نفوذی حکومت استبداد ، وی با تشکیل" موسسه اروپایی پژوهش های استراتژیک درباره ایران " و" روزنامه ایران" به زبان فرانسه، برای سرپوش نهادن بر چهره ی تروریستی حکومت استبداد سیاه فرقه شیعه در پوشش اصلاح طلبی ساخته و پرداخته فعالیت می کند.
12 ـ علی راست بین ، عضو سابق ساواک و حزب رستاخیز در رژیم گذشته، وی در حومه پاریس مغازه کوچک فتوکپی داشت و انجمنی به نام ابن سینا در روی کاغذ تشکیل داده بود او یک موسسه بنام پژوهش های استراتژیک، درپاریس تاسیس کرد، وبا هزینه میلیون ها یورو، از کارشناسان بازنشسته سازمان های فرانسوی درخواست کرد، مقاله هایی برای انتشار در مهنامه این موسسه که هردوماه یکبار پخش می شود، بنویسند، این کارشناسان که بیشترین آنان سال ها است که ، دیگرکار پژوهشی انجام نمی دهند، همان نوشته های دوره ی فعالیت های خود را به بهای زر در اختیار او قرار می دهند به گفته یکی از کارشناسان واقعی فرانسوی" این کارشناسان! اگر می دانستند، که نوشته های آنان وسیله تبلیغ حکومت برای افکار عمومی فرانسه است، هرگز به این کار تن نمی دادند."
در راستای برنامه های فریب مردم، علی راست بین " انجمن ایرانیان ساکن فرانسه" را برپا کرده است، وپس از این که مردم به سرسپردگی او به خامنه یی آگاه شدند ، از شرکت در آن خودداری کرده و اکنون در نشست های این انجمن اعضای سفارت، مامورین سلول اطلاعاتی ایران ، شرکت می کنند.
سعید امامی شکنجه گر نامی "وا واک" که مدیر خارجی اطلاعاتی این وزارت بود، در زمینه شناسایی ایرانیان مخالف حکومت استبداد فرقه شیعه، با علی راست بین همکاری نزدیک داشت، ولی هنگامی که سعید امامی ، به اتهام شرکت در قتل های زنجیره ای بازداشت شد، علی راست بین، برای این که نابکاری هایش پنهان بماند، با این که در کتاب " واواک در خدمت آخوندها " که به زبان فرانسه چاپ شده، و فعالیت های مردم ستیز او آمده است، خاموشی گزید، وبه سوراخی فرورفت.
ـ احسان نراقی، طرفه معجونی است، که همسان او در تاریخ دیده نشده است. او در درازای بیش از 80 سال، بارها، خود را به شوروی وی پس از روی کارآوردن خمینی، با توجه به گذشته ی ننگینی که داشت ، بازداشت می شود. این آخوندزاده پس از مدتی کوتاه ، راه تزویر در پیش می گیرد و به خدمت حکومت استبداد سیاه در می آید. وی با پشتیبانی دولت فرانسه ، که قراردادهای بزرگی با آخوندها بسته و خواستار سرپوش نهادن بر چهره ی تروریستی حکومت استبداد بود، وی را از 1986 تا 1999 به سمت مشاوردر یونسکو وارد می کند. وی در این زمان دراز با تنی چند از مامورین" واواک" در پاریس 8 جلد کتاب برای سرپوش نهادن برچهره حکومت تروریستی آخوندی وبدنام کردن مخالفین به چاپ می رساند، 700 سری از 8 جلد کتاب نوشته شده را رایگان به نماینگان پارلمان اروپایی می دهد، بیش از 500 سری از این نوشته ها را رایگان به وزارت خارجه کشورهای جهان می فرستد.
هنگامی که ایو بونه یکی از کارشناسان نام آور فرانسوی جنایت حکومت استبدادو نامردمی های او وتن چند از مامورین نفوذی "واواک" را برای آگاهی مردم فرانسه چاپ می کند، حکومت استبدادسیاه فرقه شیعه از او، جهانگیر شادانلو ، آزاده کیان ویکی از لابی های فرانسوی می خواهد، که از محل خزانه کشور با هزینه بیش از 200 هزار یورو علیه این نویسنده وشرکت چاپ در دادگاه پاریس دادخواهی کنند. طرح این دادخواست ها به وارونه پندار آخوندخامنه یی رسوایی بیشتر برای آنان به دنبال داشت، وسبب شد، که شمار بسیاری از فرانسویان وایرانیان با خرید کتاب "وا وا ک در خدمت آخوندها" بیشتر در جریان جنایات و فساد این حکومت استبدادسیاه قرار گیرند.
هنگامی که خاتمی در سال 1999برای امضای قرار داد بهره برداری نفت فلات قاره ایران با شرکت نفت توتال بد نام ترین شرکت نفتی دنیا، به فرانسه میآمد، افزوده برگرفتن چندین میلیون دلار کمیسیون، کشورهای غربی، برای فریب مردم جهان این آخوند دزد وجنایت کار را اصلاح طلب معرفی کرده، و از این حد پا را فراتر گذاشته و آخوندی را که دیپلم دبیرستان ندارد، دکتر در فلسفه معرفی کردند. خاتمی از این فرصت استفاده کرده، و برای تبلیغ درجهت سرپوش گذاشتن بر چهره ی تروریست این حکومت پیش از قرن وسطایی که در آن زنان از جایگاه والای همسری و مادری به ابزار خوش گذرانی آخوندها و ایادی لگام گسیخته آنان، به پایین کشیده شده اند، شیرین عبادی آخوندزاده یی که در اوهام و خرافات فرقه شیعه فرورفته است، با صحنه سازی در کمیسیون جایزه نوبل، زمینه سازی کرده وتا با دادن این عنوان بتوانند چهره ی زشت این حکومت استبداد سیاه را بپوشانند.
ـ فریبا عادلخواه، آخوندزاده یی است، که برای تبلیغات پندار های فرقه شیعه در موسسه ی علوم اجتماعی نفوذ داده شده است . گفتگوی ساختگی وسراپا نادرست او با روزنامه لوموند گویای آن است، این روزنامه با دریافت پول زیاد به این گفتگوی به دور از فرخویی و اصول حقوقی تن داده است. در این باره در بخش خودفروختگی روزنامه ها ی فرانسوی به حکومت استبدادسیاه در زیرتوضیحات بیشتری داده ام.
12 ـ جهانگیر شادانلو، عضو پیشین سازمان مجاهدین که به خدمت آخوندخامنه یی در آمده است، برای فریب و به دام انداختن پناهندگان و شناسایی مخالفین، "انجمن پشتیبانی از پناهندگان "را در پاریس تشکیل داده است.
13 ـ غلام رضا جعفری معاون سلول وزارت اطلاعات در پاریس که بیش از 50 تن در پوشش دیپلومات و یا مامور نفوذی در پوشش نماینده شرکت ها، بانک های ایرانی و پناهنده در آن کار می کنند، به نام همسرش "انجمن فرهنگی و هنری خورشید را در پاریس تشکیل داده است، این انجمن با همکاری عمال نفوذی حکومت آخوندی در هلند و بلژیک نیز فعالیت می کند.
14ـ شیرین عبادی ، آخوند زاده یی که پس از استعفا ازدادگستری در پوشش وکیل دادگستری، در ایران و اکنون در آلمان از فعالین " جبهه ساختگی اصلاح طلبان" شده است.
کشورهای اروپایی که منافع زیادی در ایران دارند، برای پنهان نگهداشتن چهره ی استبدادی و تروریستی حکومت استبداد فرقه شیعه، به هر ترفند و نیرنگی متوسل می شوند، یکی از ترفندهای سندیکای سرمایداران اروپایی اعمال نفوذ در موسسه جایزه نوبل صلح درنروژ است، آنان توانستند، در سال 2003 ترسایی ، وی را با دادن جایزه نوبل صلح از آستین آخوند خاتمی بیرون آوردند. در کشور که زنان از ابتدایی ترین حقوق شهروندی و اجتماعی بی بهره اند، در کشوری که آخوند که کمترین دانش حقوقی ندارد، و بیشترین آرا دادگاه ها پیش از تشکیل جلسه رسیدگی، به دستور خامنه یی صادر می شوند، وکیل دادگستری کمترین نقشی در دفاع از موکل خود را ندارد، دادن جایزه ی نوبل ، شخصیت سازی کاذب تنها می تواند، تامین کننده منافع کشورهای غربی باشد. متاسفانه همین کمیسیون جابزه نوبل، در دوسال پیش این جایزه را به حسین برکت اوباما رئیس جمهور آمریکا داد، که چندماهی از آغاز رئیس جمهوری او نگذشته بود، وکوچک ترین گامی در راه برپایی صلح در جهان بر نداشته بود، چهره زشت جنگ و ویرانی دربسیاری از کشورها وجدان هر انسان آزاده یی را آزرده می کرد. برای نمونه هنگامی که مردم بی پناه ایران در راه پیمایی صلح آمیزی در اعتراض به تقلب آشکار خامنه یی شرکت کرده و صدها تن کشته وهزاران جوان بی گناه برای ایجادخفقان در زندان ها شکنجه و حتی به آنان تجاوز کردند، وی با بی آزرمی به دست آویز عدم دخالت در امور داخلی ایران و در واقع برای چراغ سبز دادن به خامنه یی سکوت کرد.
برای این که شیرین عبادی را آن گونه که هست بشناسیم ونه با شخصیت کاذبی که حکومت استبداد فرقه شیعه، برای فریب مردم ایران و جهان، استفاده می کند، با استناد به گفته های خود او ، بازگو می کنم.
شیرین عبادی هنگامی به سمت قاضی در دادگستری پذیرفته شد، که شاه پس از طرح انقلاب سفید، بر آن بود، که با استخدام زنان دانشگاه دیده در مشاغلی که منحصرا ویژه ی مردان بود، در ویترین تبلیغاتی خود، نشان دهد، که زنان همدوش مردان به کارهای مهم بر گزیده می شوند.
بنابراین درست به یاد دارم که در آن سال چندتن اززنان که لیسانس حقوق گرفته بودند، پس از دوره ی کارآموزی در وزارت دادگستری پذیرفته شدند، از آن جا که کارقضایی در دادگاه ها بسیار دشوار بود، وزارت دادگستری این جوانان را در دادگاه های حمایت خانواده که در ردیف دادگاه شهرستان بود ، منصوب کرد. شیرین عبادی نمی داند، ویا خود را به نادانی زده است، که در دادگستری بسیاری از قضات سالیان دراز در دادگاه های بخش و یا قاضی علی البدل این دادگاه ها و یا دادیاری در شهرهای کوچک گمارده می شدند، و برای انتصاب در سمت رئیس دادگاه شهرستان می بایستی سالیان دراز در سمت قاضی دادکاه بخش، عضو دادگاه شهرستان کار می کردند.
ـ شیرین عبادی اصرار دارد که آخوند بودن پدرش را پنهان نگهدارد. رضاشاه هنگامی که وزارت خانه ها و سازمان های دولتی مدرن را تشکیل داد، به دو منظور آخوندها را در شاغل دولتی به کار گرفت:
1 ـ نیازمندی های وزارت خانه ها را در کشوری که حتی مکتب رفتن مخصوص شاهزادگان و مالکین بود، ناگزیر شد، آخوندهایی که کوره سوادی داشتند، برای تصدی درقضاوت ، سازمان های ثبت اسناد، ثبت احوال شخصیه ، دفترهای ثبت اسناد و زناشویی و جدایی زن وشوهر که در ایران تازگی داشت، از روی ناچار به آنان سپرده شد.
2 ـ رضا شاه برآن بود که جلوی افزایش آخوند را بگیرد، و به شیوه ی زندگی آخوند که سربار جامعه بود، پایان دهد. بنابراین سال ها گذشت، تا لیسانسیه های حقوق توانستند، در این مشاغل منصوب شوند.
ـ شیرین عبادی مدعی است، که پدرش کتاب هایی در زمینه حقوق بازرگانی نوشته است، من هفت سال در دانشکده ی حقوق بودم چنین کتابی را که شیرین عبادی مدعی آن است ، ندیدم ، حال اگر ایشان واقعا راست می گویند، مشخصات این کتاب را روی سایت خود بنویسند، تا بتوانیم از دانش پدر ایشان نیز برخودار شویم.
ـ شیرین عبادی می داند، کسانی که به سمت قاضی و یا وکیل تعین می شدند، باید سوگند یاد می کردند که از قانون (اساسی ،مدنی ، کیفری و... ) پاسداری کنند. برابرقانون اساسی مشروطیت( که دراین مقاله جایی برای بررسی آن نیست. پادشاهی یک موهبت اللهی بود ، و شاه مسئول پاسداری از قانون و حراست از کشوربود. آیا این گفته شیرین عبادی که برای خوش آیند آخوندها می گوید : مرده شور شاه را ببرد،( ناگفته نماند، که من خواهان حکومت مردم سالاری هستم، و این اندیشه با پادشاهی در تضاد آشکار است با این حال من به خود پروانه نمی دهم، به مردی که با توطئه بیگانگان برکنار شده و سالیان دراز است ، که از جهان چشم فرو بسته است، ناسزا بگویم) نقض آشکار سوگند وی نیست؟ و آیا این دگرگونی یک شبه نشانه فرصت طلبی نیست.
ـ شیرین عبادی می گوید من از روز نخست ازانقلاب اسلامی طرفداری کرده ام. ولی ایشان می افزاید، با روی کار آمدن آخوند در ایران از این که مرا از کارقضاوت برکنار کردند ناراحت شدم و استعفا دادم. شکی نیست، که هرکس آزاد است، هرآنگاه که بخواهد استعفا دهد. در این جا روی سخن من منحصرا نابسامانی است که در فرنودآوری ایشان وجود دارد.
شیرین عبادی، که طرفدار حکومت ناب محمدی است، باید بداند، که در پندارمحمدی قضاوت در انحصار قاضی جامع الشرایط مرداست، و زنان حق قضاوت ندارند، ایشان که طرفداراین فرقه ی قرون وسطایی می باشد، باید آثار آن را نیز پذیرا شود.
ـ شیرین عبادی می گوید من از وکلای مدافع حقوق بشر و به ویژه زنان هستم، و به عنوان نمونه وکالت بانوی بیگناه ایرانی زهرا کاظمی روزنامه نویس کانادایی ـ ایرانی را بر دوش گرفتم. برابر افشاگری های مربوط به بیدادگری در حق این زن فرهیخته، وی با اتهامی بی بنیاد (گرفتن عکس از کسان زندانیان در اوین) دستگیر و بازداشت می شود، این بانوی ایرانی در زندان به شیوه ی بادیه نشینان فرهنگ ستیزشکنجه می شود، و با نهایت سبعیت موردتجاوز شکنجه گران زندان اوین واقع می شود، و در زیرفشارشکنجه های جلادان لگام گسیخته و جانور صفت فرقه شیعه ، جان به جان آفرین می سپارد . حکومت بیدادگر فرقه شیعه حتی از دادن پیکر این زن به خانواده ی او خودداری می کنند، من به عنوان حقوقدان نمی دانم ، اگر شیرین عبادی وکیل این زن آزاده ی ایرانی نبود، آیا نابکاری ها بدترو وحشیانه تری ممکن بوده است؟ من نمی توانم نقش شیرین عبادی را که وکالت این بانوی بی گناه، را پذیرفته است، چه بوده است؟ و ازاین وکالت در خود احساس بزرگی می کند، وآن را به رخ مردم ناآگاه می کشد.
ـ به نوشته روزنامه ایران به زبان فرانسه که محمود دلفانی یکی از سرسپردگان حکومت استبداد، و عامل نفوذی آن در پاریس است، هزینه سفر واقامت شیرین عبادی را سندیکای سرمایه داران فرانسوی پرداخته است. کار مهم این سندیکا بالاتراز این است، این سندیکا با همکاری سندیکای سرمایداران اروپایی برای موجه نشان دادن پیمان های خود با حکومت استبدادفرقه شیعه، کار اساسی را در کمیسیون حقوق بشر در دانمارک انجام داده اند ، و با این شخصیت سازی کاذب مردم ایران و فرانسه را نیز فریب داده است، همین سندیکا است، که دیدار این شخصیت ساخته وپرداخته را با ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه سازمان می دهد.
ـ به نوشته ی روزنامه های فرانسوی، شیرین عبادی با به دور انداختن چادر و کهنه جامه ی توهین آمیز، جایگاه والای زن آزاد ایرانی را نشان می دهد، به درستی این کار شایسته ستایش و ارجمندی است، ولی شیرین عبادی که ماموریت داشته است، پندارهای فریب حکومت استبداد فرقه شیعه را از سوی خامنه یی بازگو کند، دچارتضادشخصیت می شود. وی در این دیدار، قانون فرانسه درباره منع استفاده ازسمبل های دینی در موسسات آموزشی را زیر سئوال می برد، و می افزاید، این اجبار مخالف حق آزادی زنان می باشد.
1 ـ شیرین عبادی نمی داند، و یا ناگزیر به این زیاده گویی ها تن داده است، زیرا به وارونه گفته وی آزادی زن در شکستن سنت های تحقیر کننده یی است، که او را جایگاه والای همسری و مادر به ابزار خوش گذرانی مردان لگام گسیخته به پایین کشیده است. شیرین عبادی می داند، که پوشش اسلامی که امروز ما گواه آن هستیم، کشور عربستان سعودی و حکومت استبداد فرقه شیعه، که از زندگی سده بیست ویکم کمترین شناختی ندارند، و با عقب ماندگی فرهنگی قادر به شناخت ارزش های والای زن نیستند، و شوربختانه هنوز زن بارگی شیوه ی زندگی آنان است، با دادن پول به خانواده های بینوا، بر آن هستند، که مردان پولدار وسالخورده را به داشتن حرمسراها یاری کرده و به آنان پروانه دهند، که زنان آزاده را به کنیزی ناگزیر کرده و از هرگونه توهینی به آنان فروگذار نکنند. حکومت استبداد فرقه شیعه، به هر زن لبنانی که پوشش بردگی برتن کند، 200 دلار میپردازد ، این نابکاران که از درک والایی جایگاه زن ناتوان هستند، می خواهند، با پول وفریب چرخ پیشرفت زمان را به 1400 سال پیش زندگی بادیه نشینان فرهنگ ستیز به عقب برگردانند.
شیرین عبادی که سخن از آزادی زن در گزینش کهنه جامه ی باده نشینان می کند، نمی داند، که هیچ زنی حاضر نیست خود را به مرده متحرک در آورد، او نمی داند، دخترانی که برخوردار از آزادی در اجتماع هستند، به هیچ روی حاضر به قبول بردگی وبندگی نمی شوند، اگرشمار کمی از این دختران بر خلاف میل خود مجبوربه این کار می شوند، ناشی از فشارپدر وبرادران ناآگاه آنان می باشد ، که گرفتار اوهام و خرافات می باشند، ودختران بی پناه را این چنین بی ارج و با تهدید به کشتن او را به زور ناگزیر به این کارمی کنند.
شیرین عبادی که در یک خانواده ی متعصب فرقه شیعه بزرگ شده است، و با آن چه در جامعه ی پیشرفته وجود دارد در تضاد آشکار است، وبه سان بوقلمون هر روز رنگ عوض می کند. ازشیرین عبادی می پرسم هنگامی که در ایران و در زیرچادر از خانه به محل کار خود می رفته است، چند بار، نزدیک ترین مردان خانواده ویا نزدیکان او ندانسته مزاحم او شده اند و به اومتلک و یا سخنان زشت گفته اند؟ و هر بار که به خیابان رفته گواه زد وخورد مردانی بوده، به دست آویز چرا چپ به ناموس من نگاه کردی باچاقو ومشت به جان هم می افتند؟ در بیرون از کشور که زنان آزادند، آیا مردی به دنبال او افتاده وآیا مردان را درخیابان با سرو صورت خونی دیده است؟ اگر به این پرسش کمی بیاندیشیم، آشکار می شود، همان گونه که ایرج میرزا در کشف حجاب گفته است، همه فتنه ها زیرچادر است. از شیرین عبادی که طرفدار دوآتشه اسلام ناب محمدی شده است، می پرسم آیاانگیزه ی ادعایی نزول آیه حجاب، را می داند؟
2 ـ شیرین عبادی که خود را طرفدار انقلاب اسلامی ناب محمدی می داند، اگر به ادعای خود پای بند است، چرا خود احکام فرقه شیعه را زیرپا می گذارد، و هرجا که زورحاکم است، زن مومنه مسلمان فرقه شیعه می شود و هرگاه آزادی خود را به دست می آورد این کهنه جامه تحمیلی را به دور می اندازد. این شیوه رفتار وگفتار او یادآور داستان یک بام و دو هوا است.
3 ـ شیرین عبادی در راستای فریب مردم ناآگاه و ساده دل در سفر دور جهان در کالیفرنیا، می گوید، برای استیفای حقوق زنان باید قران ناب محمدی را در راستای حقوق زن تفسیر و یا بهتر بگویم تغییر داد
احکام اسلامی بازمانده جامعه یی بادیه نشین وزن ستیز است، و در آن مردسالاری حاکم است، ومرد همان گونه که مالک شترخود می باشد، زن از اموال او است، و به هرگونه که به خواهد ، می تواند با او رفتار کند، در این جامعه بادیه نشینی که محمد از آن برخاسته است، زن از حقوق مالکیت بی بهره بوده است، ارث میان خواهر وبرادر یکسان نیست، زن برای بیرون رفتن از آلونک باید از مرد پروانه بگیرد، گواهی زن به تنهایی پذیرفته نیست، شیرین عبادی نمی دانم این احکام بادیه نشینان را که ساده دلانی چون او سخن خدا می دانند، چگونه می توان سخن خدا را تغییر داد؟ آیا این گفته های شیرین عبادی، اجتهاد در برابرنص نیست؟
4 ـ شیرین عبادی می گویدجایزه نوبل را صرف خرید مرکز حقوق بشر در تهران کرده است، این سفرهای پرهزینه دورجهان را چه کسی جز می پردازد؟ یا به خاطر چشم وابروی وی را به گردش می برند. شیرین عبادی با این زیاده گویی ها بی دانشی و یا بهتر بگویم، خودفروختگی خود را به حکومت استبداد فرقه شیعه نشان می دهد.

لابی های خارجی حکومت استبداد فرقه شیعه

حکومت استبداد فرقه شیعه ، با کشتار ها بازداشت های غیرقانونی شکنجه های قرون وسطایی وفسادهای زیاد در نزد مردم آزاده نه تنها رسوا و بی آبرو است، مورد تنفر آنان نیز می باشد. رفتار آخوندها در رابطه با لابی ها، یادآور رفتار زنان پیرو پولدار با جوانان نیازمند است. همان گونه که جوانان با گرفتن پول به این کار تن می دهند، ولی به زنان پیرارجی نمی گذارند، لابی های بیگانه که در برابر گرفتن پول تن به نوشته های نادرست برای خوش آیند آخوند خامنه یی میدهند ، به زشتی کار خود آگاهند، نه تنها برای این آخوند جنایتکار و دزد ارجی نمی شناسند، از او تنفر دارند.
در زیر نام تنی چند از لابی های فرانسوی را باز گو می کنم، بی شک این نابکاران باید پس از فروپاشی حکومت بیداد جوابگوی مردم ایران باشند.
1ـ اروه لا شارت، وزیر خارجه پیشین فرانسه، در کابینه ژاک شیراک
2 ـ ژان میشل بوشرون، رئیس کمیسیون دفاع در مجلس نمایندگان
3 ـ دومونیک دو ویل پن، نخست وزیر پیشین فرانسه در کابینه ژاک شیراک
4 ـ ربرت باار، سیاستمدار فرانسوی
5 ـ ناتالی گوله، سناتور فرانسوی
6 ـ رولاند دوما، وزیر خارجه پیشین فرانسه در کابینه فرانسوا میتران و رئیس شورای قانون اساسی
7ـ برنارد هورکاد، جغرافیا شناس در بخش ایران شناسی پاریس

روزنامه های فرانسوی ، خود فروخته به آخوند های جنایتکار

در این روز ها که اینترنت، در همه ی جهان گسترش یافته، و آن چه در نقطه یی از جهان می گذرد، با گذشت زمانی بسیار کوتاه به آگاهی همگان می رسد. روزنامه ها بواسطه از دست دادن مشتریان خود با دشواری های مالی روبرو شده اند. این ناتوانی آسیب پذیری آن ها افزایش داده است. در پاره یی از کشورها دولت ها برای یاری از رسانه ها به آن ها کمک می کنند.
شیوه دیگر برای پایندگی روزنامه ها خودفروشی به حکومت های فاسد ونامردمی است، ولی با این کار مردم به نوشته های آن ها دیگر ارجی نمی گذارند. و هر روز که می گذرد بی اعتبارتر می شوند، و محکوم به نابودی هستند.
1 ـ یکی از شیوه های روزنامه ها برای سرکیسه کردن حکومت های فاسد درج خبرهای بی اهمیت در صفحه اول روزنامه و عکس بزرگی از این جنایت کاران است. در روز که احمدی نژاد فرومایه به لبنان می رود، به نزدیکی مرز اسراییل رفته و به لیچارگویی و سخنانی بی آزرم می پردازد، که تنها در نزد اوباش دیده می شود، این رفتار که کم ترین ازرش بین المللی ندارد روزنامه فیگارو درصفحه اول خود با عکسی که نشان دهنده ی نابسامانی احمدی نژاد است، چاپ می کند.
2 ـ در روز 5 نوامبر 2010 روزنامه لوموند، در یک گفتگو با آخوندزاده یی به نام فریبا عادل خواه که کم ترین شناخت حقوقی ندارد، در یک صفحه روزنامه سخنان بی سر وته این عامل حکومت استبداد را چاپ می کند. چون گفته های این زن با قانون درتضاد بود، نامه یی مستند به روزنامه لوموند نوشتم، و در راستای پاسداری از قانون، از این روزنامه خواستار شدم ، آن را چاپ کند. چگونه می توان پذیرفت که روزنامه لوموند، بدون بررسی قانون، گفته هایی را بازگو کند، که با قانون در تضاد است. از این بدتر هنگامی سخنان بی بنیاد در این گفتگو به روزنامه نوشته شده است، به جای آن که برمبنای منش روزنامه نگاری از آن استقبال کرده و گفته های نادرست را بازگ کند، خاموشی بر می گزید. بنابراین باید برآن بود، که روزنامه لوموند، با گرفتن پول به نقض آشکار قانون و پخش گزارش نادرست تن داده است.
3- روزنامه ی فرانسوی، که به سان روزنامه های دیگربه واسطه فروش نرفتن روزنامه (Le Canard enchainé) با دشواری های مالی زیاد روبرو شده است در روز 29 دسامبر 2010 با بهره گرفتن از گشاده دستی حکومت استبداد صفحه نخست روزنامه را به باز نویسی نامه ی از پیش نوشته ی آخوند ها می کند، در این نامه به روش همیشگی حکومت استبداد فرقه شیعه برای سرپوش گذاشتن بر کشتار مردم بی پناه ایران، بی آن که کمترین فرنودی آورد،همان شعار های توخالی حکومت استبداد دینی را علیه کشورهای امریکا واسراییل رونویسی می کند، با این تفاوت که در این مقاله برای خوش خدمتی پا را از آخوند خامنه یی فراتر گذاشته، و با اعتراض به کشورها و سازمان ملل، مدعی شده است، که ایران باید دارای جنگ افزار هسته یی باشد، ادعایی که تا امروز آخوند خامنه یی شهامت بازگویی آن را در رسانه ها نداشته است.
4 ـ خبرنگاران فرامرزی فرانسوی با همکاری حکومت استبداد فرقه شیعه، برای سرپوش نهادن برجنایات آخوندها از مردم فرانسه، دست اندر کار ترفندی دیگر شده اند، آنان با گزینش چند کاریکاتور که از سوی حکومت بیداد تهیه شده، در روی یک کارت پستال، به دست آویز درخواست آزادی تنی چند از روزنامه نگارانی که در بازداشت هستند، از آخوند محمد خاتمی اصلاح طلب ساخته و پرداخته حکومت آخوندی درخواست شده است، که برای آزادی آنان و بر پایی آزادی مطبوعات اقدام کند0 این خبرنگاران به بهره گیری از گشاده دستی آخوند خامنه یی با پخش رایگان این کارت پستال ، برای مردم فرانسه ،برآن می باشند، محمد خاتمی دزد وجنایتکار را به مردم فرانسه اصلاح طلب نشان دهند.
ـ دریک کاریکاتور، یک زن بی پناه را که دو دستش رابالا گرفته ، آخوندی او را تیرباران می کند. خبرنگاران فرامرزی، برای سرپوش نهادن بر جنایات آخوند ها که تا امروز بیش از 200 تن زن را سنگسار وهزاران زن در سیاه چال های حکومت بیداد کشته ، شکنجه شده و تجاوزکرده اند، به نادرست نوشته اند، این یک آخوند افغانی است. در حالی که میان آخوند افغانی و ایرانی فرقی وجود ندارد، وهردو پندارها و اوهام وخرافات را به مردم ناآگاه وخوش باور تلقین می کنند، و بنابر زبانزد ایرانی ،هر دوسروته یک کرباس می باشند.
ـ در کاریکاتور دیگر چند زن با یک پلاکارد برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود درحال راه پیمایی هستند، خبرنگاران با نیرنگ نوشته اند، که آن ها منحصرا دختران 17 ساله می باشند. خبرنگاران فرامرزی که می بینند، دختر بچه های 9 ساله برابر سنت محمدی به زورمورد تجاوز آخوندهای دیو منش و ایادی آنان واقع می شوند، و یا زنانی که در حرمسراهای آخوندها وایادی آنان بی حرمت و مورد خشونت واقع می شوند، دختران جوانی که در روسپی خانه هایی که با نام خانه عفاف ، مورد تجاوز واقع می شوند، ودکان پر درآمدی برای آخوندهای به دور از فرخویی شده است، خود را به نادانی می زنند ، واز حقوق و آزادی زنان سخنی به میان نمی آورند.
ـ در کاریکاتور دیگری، قلم از دست روزنامه نگار گرفته شده و با در پوش آن جلوی چشم او گرفته شده است. خبرنگاران فرامرزی در این کاریکاتور و درکاریکاتور دیگر نوشته اند، که روزنامه های طرفدار آخوند خاتمی را سانسور کرده اند. آنان نیک می دانند، که سانسور روزنامه ها و دیگر رسانه های گروهی، از روز نخست روی کار آوردن حکومت استبداد فرقه شیعه آغاز شده، و با اصرار و تلقین می خواهند، به این آخوند جنایت کار و دزد، جامه ی اصلاح طلبی بپوشانند،غافل از این که وی در هنگامی که وزیر ارشاد اسلامی بوده است، تنها روزنامه های دولتی حق کار داشته اند، و روزنامه آزاد هرگز وجود نداشته است افزوده بر آن در دوره ننگین رئیس جمهوری او، 8 تن از اندیشمندان ایرانی به دستور آخوند خامنه یی در یک طرح از پیش آماده شده در" واواک " به شیوه ی وحشیانه ی بادیه نشینان نخست بربدن آنان ده ها ضربه چاقو زده و سپس سر، دست ها و پاهای آنان از تن جدا کرده بودند، این آخوند بارها گفته است، برای پایداری حکومت بیداد دینی ازهر جنایتی نباید کوتاهی کرد
در پایین این کارت پستال به نام پلانتو کاریکاتوریست روزنامه لوموند نوشته شده است: در این روزها که مخالفین خاتمی درمجلس نمایندگان برآن هستند، قانون علیه آزادی مطبوعات را تصویب کنند، کاریکاتوریست ها نگران کاریکاتور های خود می باشند، که روی سه پایه ی نقاشی گذاشته اند، پلانتو که کاریکاتوریست نام آوری است ،می داند، که در حکومت استبدادفرقه شیعه هرگز آزادی مطبوعات وجود نداشته است، و این سخنان نسنجیده نشان از همکاری او با خبرنگاران فرامرزی و حکومت استبداد دینی دارد. با شناختی که از او دارم، بر این اندیشه ام، که خبرنگاران فرامرزی آن را از کاریکاتورهای پیشین او که برای کشور دیگر کشیده بوده ، برداشته اند.
چگونه آخوند خامنه یی و خاتمی هنگامی که مسئولیت مستقیم آنان در کشتار مردم افشا می شود، برای فرار از کیفرجلادانی را که سالیان دراز مجری فتواهای قتل بوده اند، بی رحمانه به چوبه های دار می سپارند؟ حکومت استبداد فرقه شیعه، که بیش از سی سال با کشتار وسرکوب مردم برسرکار مانده است، بارها نشان داده است، که هر جا جنایت های آخوند خامنه یی افشا شود ، این آخوند مکار برای به دور نگهداشتن خود وفرار از کیفر، جلادانی را که به امراومرتکب قتل، شکنجه و تجاوز به جوانان ایرانی شده اند، با بیرحمی وشقاوت بی حدی که ازگذشته دور نزد بادیه نشینان دژخیم دیده شده است، آنان را به چوبه دار می سپارد. از روز نخست که این حکومت بیداد گررا بر مردم ایران تحمیل کرده است، آخوند ها از اوباش ، ولگردها و شرخرها که، به آسانی به دام فریب ، نیرنگ ها و دروغ های وی افتاده ، و کورکورانه به هر جنایتی تن داده اند ، سواستفاده کرده است. نمونه بارز آن دستگیری مجید جمالی فشی است، آخوند خامنه یی که آمر قتل علی محمدی فیزیکدان ایرانی است، برای فرار از مجازات قتل ترفند همیشگی خود را به کار برده، و در یک گفتگوی تلویزیونی او را مجبور به اقرارقتل علی محمدی کرده و بی آن که کم ترین دلیلی ارایه دهد، مدعی شده است، که به دستور موساد مرتکب این قتل شده است.
گزارش مستندی از یک کارشناس امنیتی و تحلیلگر مسایل استراتژیکی ایران در تارنمای وزارت امور خارجه اسرائیل، به روشنی موید دخالت مستقیم آخوند خامنه ی در قتل علی محمدی است. بنابراین اگر اقرارمجید جمالی فشی با توجه به دخالت مسقیم سپاه پاسداران ،به عنوان یکی از عاملین قتل درست باشد، بی شک آمر این قتل آخوند خامنه یی است.
در درازای حکومت استبداد فرقه شیعه ، آخوند خامنه یی و دیگر آخوندها که فتوای قتل و شکنجه بی گناهانی را داده اند، هنگامی که دست های ناپاک و سواستفاده های آنان افشا شده ، برای فرار از مجازات، بی رحمانه جلادان سرسپرده را به چوبه های دار می سپارند، در دو رویداد زیر نشان داده می شود، که چگونه آخوند خامنه یی و آخوند خاتمی، که کوس اصلاح طلبی ساختگی او گوش فلک را کرکرده است، آسوده خاطر نزدیک ترین عمال خود را به چوبه های دار می سپارند، واز کاری که می کنند ننگ ندارند.

ترور سعید حجاریان
در بالا درباره نقش فعال سعید حجاریان در تشکیل " ساواما " و اطلاعات سپاه پاسداران و سرویس های اطلاعاتی دیگر در وزارت خانه ی نوپای اطلاعات و امنیت کشور " واواک" و تشکیل" جبهه ساختگی اصلاح طلبان" در بطن حکومت ، برای فریب مردم، وسرپوش نهادن بر چهره ی زشت حکومت بیداد و نا مردمی، سخن گفتم. سعید حجاریان که بیش از 25 سال در همه ی تشکیلات اطلاعاتی همواره در کشتار، دستگیری ، شکنجه وآزار و تجاوز به دختران و پسران جوان نقش فعالی داشت، و همواره با به انجام رساندن فتوا های خامنه یی از تشویق و دلگرمی این جنایتکار برخور دار بود، از آن جا که آخوند خامنه یی از قدرت و نفوذ او در" واواک " و سپاه پاسداران نگران شده بود ، دستورمی دهد ، نجات، ذوالقدر وذوالنور، سه تن از فرماندهان سپاه پاسداران قتل او را سازمان دهند. آنان برای اجرای این طرح ، دانشجویی به نام سعید اصغر را مامور قتل او می کنند، سعید اصغر چندین تیر به او شلیک و یکی از تیر ها به سر او اصابت می کند. پیکر بی جان وی را به بیمارستان می برند، براثر مراقبت های پزشکی وی به هوش می آید، ولی برای همیشه فلج شده، و با دشواری سخن می گوید.
پس از آخوند فلاحیان که در درازای 8 سال وزیر اطلاعات و امنیت در دو کابینه علی اکبر رفسنجانی بود، آخوند علی یونسی جانشین او می شود. وی پس از رسیدگی به نزد خامنه یی می رود، و به او می گوید ، سه فرمانده سپاه که نام آنان درپاراگراف بالا آمد، در سو قصد به سعید حجاریان شرکت داشته اند. آخوند خامنه یی که می دانست، اگر سه فرمانده سپاه پاسدار دستگیر شوند، آنان آمر قتل که خود اواست، معرفی خواهند کرد، ودست او در این جنایت آشکار می شود.
آخوند خامنه یی برای فرار از این کیفر راه خشونت را در پیش می گیرد و به وی می گوید، شما کار خود را درست انجام نداده اید، زیرا ما این سوقصد را به آمریکا و اسراییل نسبت داده ایم و برای سرپوش نهادن ، پرونده از "وا واک " گرفته شده و به قوه قضاییه داده می شود. سپس به این دست آویز که اقرار یکی از بازداشت شدگان همراه با شکنجه بوده است. در نتیجه آخوند خامنه یی آمر قتل، علی اکبر رفسنجانی رئیس جمهور در هنگام طرح، فلاحیان وزیراطلاعات و امنیت ومحمد خاتمی و چهار تن دیگر که در این طرح شرکت کرده بودند، از کیفر فرار کرده و تنها سعید اصغر به 15 سال زندان محکوم می شود. گفته می شود، در نشستی که خاتمی رئیس جمهور با خامنه یی داشته ، برای مصلحت نظام توخالی حکومت استبداد، با خامنه یی بنا را بر سکوت می گذارند.
در پایان سال 1998 مردم ایران با آگاه شدن قتل زنجیره یی 8 تن مردان سیاسی و اندیشمندان ایرانی غافلگیر شدند. در این قتل ها که عمال حکومت استبدادفرقه شیعه ، با وحشی گری که تنها در نزد بادیه نشینان تازی دیده شده ، افزوده بر ضربه های چاقو سر، دست ها وپا های آنان ازتن جدا شده بود. پس ازبررسی های انجام شده در محل ارتکاب جرم ، کشته شدگان چنین شناخته شدند:
ـ داریوش فروهر وزیر کار در کابینه بازرگان نخستین دولت پس از فروپاشی پادشاهی
ـ پروین ،همسر داریوش فروهر
ـ یک استاد دانشگاه ، که سر دبیر هفته نامه در تهران بود
ـ سه تن پاستور پروتستان به نام های هایک هوسپیان ـ مهر، دیباج و میکاییلیان
ـ دو پیشوای تسنن
ـ محمد مختاری شاعر و عضو کانون نویسندگان
ـ محمدجعفر پوینده نویسنده و مترجم آثار ادبی فرانسه
آخوند علی یونسی پس از انجام تحقیقات، به خامنه یی می گوید، که عمال حکومت در " وا واک " این جنایت هولناک را سازمان داده اند در نخستین گام پور محمدی معاون دادستان مقیم در " وا واک " شناسایی می شود. سپس سعید امامی ، که در پاراگراف های بالا ، پیشینه و جنایات او بازگو شد، دستگیر می شود. وی یکی از شکنجه گران خونخواربوده و با آخوند خامنه یی تماس بسیار نزدیک داشت. او که مجری بی چون وچرا جنایات خامنه یی بود به تصور این که وی را از مهلکه نجات می دهد، چندان نگران نبود. پس از زندانی شدن ، هنگامی که به ماهیت این آخوند مکار پی برد، برآن شد، وی را که آمر اجرای این طرح بود معرفی کند، به محض این که خامنه یی از قصد او آگاه شد، دستور داد، به او داروی نظافت خورانده شود و سپس پیکربی جان او را در لگن حمام زندان بیاندازند و با وانمود کردن به خودکشی، آن را به آگاهی همگان برسانند. این نخستین بار نیست، که حکومت استبداد عمال خود را در زندان به قتل می رساند، در سال های نخستین روی کار آوردن خمینی، آخوند رفسنجانی با دشمنی با آخوند حمیدزاده نماینده بویین زهرا، او را به اتهام ساختگی رابطه نا مشروع با زن شوهر دارزندانی کرده وسپس با ملحفه زندان خفه می کنند.
با ازمیان بردن سعید امامی پرونده بسته می شود، آخوند خامنه یی، آخوند خاتمی که جامه گشاد اصلاح طلبی را به تن کرده است، با همبستگی با خامنه ی خاموش شده و همراه متهمان دیگر از کیفرجنایت فرار می کنند. حافظ سراینده و فرزان ایرانی که از ماهیت آخوند آگاهی داشته است، به درستی می گوید: آخوندها چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند.
این جنایات ، چهره ی واقعی فرقه شیعه را که با خونریزی و دروغ ونیرنگ آغازشده و به حکومت استبداد کنونی رسیده است، آشکار می کند. این جنایت کاران بانام ولایت فقیه ، اصلاح طلب تا کی می توانند، به کشتارمردم و فریب ساده دلان ادامه دهند؟ شوربختانه تا هنگامی که مشتی دانشگاه دیده تهی از دانش و بی بهره از ارزش های فرهنگ ایرانی ، به این سرزمین کهن مهری در دل ندارند، و در تاراج خزانه کشور با آخوند های فاسد و دزد همکاری می کنند، آگاه کردن عامه مرم که درتاریکی پندارهای قرون وسطایی بادیه نشینان در بینوایی به سر می برند، رهایی از دیو منشان دشوار به نظر می آید.
امید است، که بیداری مردم کشور کوچک تونس، که بدون داشتن دستگاه رهبری، حکومت پلیسی بیدادگر را واژگون کردند، اندیشمندان ایرانی و مردم رنجدیده و به ویژه جوانان که بیش از همه یاران خود را از دست داده اند، با کنار گذاشتن عوامل بازدارنده ، برای واژگونی این نابکاران و برپایی مردم سالاری در ایران به پا خیزند.

نوشته :علی بیگدلی ، دکتر در حقوق از دانشگاه تولوز فرانسه


دیدگاه‌های ارائه شده در این مقاله الزاماً بازتاب‌دهنده نظرات سایت پارس دیلی نیوز نیست.
علی بیگدلی
 

هیچ نظری موجود نیست: