۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

ببینید با مستضعفان چه می کنند

ببینید با مستضعفان چه می کنند

sattar
مادرستار وقایع روز بازداشت فرزندش را شرح داد و حاضران گریستند. اما او خود هرگز نگریست. شرح کامل مراسم اولین سالمرگ ستار بهشتی و سخنان نرگس محمدی ، محمد ملکی و محمد نوری زاد در زیر آمده است:
مراسم اولین سالگرد ستار بهشتی، کارگر و وب نگاری که پس از ضرب و شتم در بازداشتگاه نیروی انتظامی به قتل رسید، روز پنجشنبه در منزل مادر او برگزار شد.
منزل مادر ستار بهشتی در منطقه رباط کریم قرار دارد.
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر در ابتدای این مراسم یادآوری کرد که امروز ۱۹ آبان است و سال گذشته در چنین روزی ستار در حالی که وضو گرفته بود و برای نماز ظهر آماده می شد، توسط نیروهای فتا بازداشت شد.
محمدی در ادامه گفت:« امروز مادر ستار کوچه خانه شان را به یاد ساعت ۱۲ روز نهم آبان سال گذشته گلباران کرده و جای قدم های استوار فرزند را با گل های سرخ و سفید نشانه گذاشته است. همان گام هایی که در آن روز به سوی زندان برداشته شد و افسوس که دیگر باز نگشت.»
او افزود: «امروز همه می دانند که هر چند این گام ها را به سوی زندان ها و گاه قبرستان ها روانه کردند، اما انسان های بزرگی چون ستارها با همان گام های استوار و تردید ناپذیرشان راهی را به روی ملت و تاریخ ایران گشودند که رهروان و پویندگان سترگ دیگری دارد و خواهد داشت.
محمدی در ادامه گفت: «چنین راهی سزاوار چنین زینتی است، گذاشتن گل های سرخ جای پای پسر به دست های پر مهر مادر، مادری که رنج و شکنجه پسر رادر ۴ روز حبسش در سلول ها، در همین اتاق کوچکش با چشمان باز و نه در رویا و خواب به وضوح می دید و با دخترش در میان می گذاشت و همراه ستار رنج می کشید و شکنجه می شد. مادری که لحظه مرگ ستار را با احساس مادرانه اش از دور دست ها و بی خبری ها درک کرد. چنین راهی سزاوار چنین نشا نه گذاری هایی است.»
سپس مادر ستار بهشتی با ذکر این نکته که ستار فقط فرزندم نبود بلکه پرستار، همدم و همه کس من بود، گفت: «من نمی دانم ستار به چه گناهی کشته شده است؟ ستار من بی گناه کشته شد، اگر هم ستار مرتکب خطایی بود باید به دست قانون مجازات می شد نه به دست بازجو. نه اینکه او را از خانه اش و فقط با کاغذ و قلمش ببرند و او را زیر شکنجه بکشند و جسدش را حتی به مادر و خواهرش نشان ندهند.»
مادر ستار بهشتی در ادامه گفت: «من نه تنها جسد پسرم را ندیدم بلکه حتی نگذاشتند رویش را هم ببینم. می خواستم برای آخرین بار جسم بی جانش را خودم با خواهرش بشویم و بوسه بر دست ها و پاهایش بزنم ولی از بس او را زده بودند، حتی جسد را هم به ما نشان ندادند.»
او گفت: «وقتی ستار را داخل قبر گذاشتند و بند کفن را کشیدند، خونی سرخ به سرخی دانه های انار کفن را پر کرد. این در حالی بود که ستار را داخل پنبه گذاشته بودند و بعد با پلاستیک پوشانده و بعد داخل کفن گذاشته بودند. ستار من حتی بعد از شستن غرق خون بود.»
او خاطره بازداشت ستار و آنچه در آن ۴ روز بر سر خود و فرزندش آمده بود را با حزن و اندوهی عمیق برای حاضران باز گو می کند و با مکث های طولانی مانع فرو غلطیدن اشک بر گونه هایش می شود تا به عهد با فرزندش پایدار بماند چرا که به ستار قول داده نگرید تا نامحرمان نبینند و شاد نشوند.
مادر ستار در شرح روز بازداشت فرزندش گفت: «روز بازداشت وقتی در را باز کردم، مامور در را هل داد. گفتم، مجوز دارید اما او کتش را کنار زد و اسلحه اش را به من نشان داد. مامور در را آنچنان محکم هل داد که انگشتم لای در ماند و خون بیرون زد. دستم را لای چادرم پیچیدم و صدایم در نیامد تا ستارم غصه نخورد. دلم می سوزد وقتی به دستان پسرم دستبند زدند. حتی نگذاشتند زیر شلوارش را عوض کند و لباس بیرونش را بپوشد. از آنان خواهش کردم تا اجازه دهند که حداقل ستار لباسش را عوض کند. دستبندش را باز کردند و ستار شلوارش را پوشید اما اجازه ندادند زیب شلوارش را بکشد و کمر بندش را ببندد. تلاش کردم ستار قبل از رفتن به صورتم نگاه کند، اما ستار نگران از بیماری و بی تابی من به صورتم نگاه نکرد و رفت. دویدم کاسه را پر از آب کردم. دنبال ماشین دویدم و آب را پاشیدم تا زود بر گردد اما نگذاشتند. ستارم را کشتند.»
مادر ستار بهشتی کمی مکث می کند تا از آن خاطره فاصله بگیرد و سپس ادامه می دهد: «من همین جا اعلام می کنم تا همه بدانند، من بعد از ستار از هیچ چیز نمی ترسم. اگر ستار را ۴ روزه کشتند، بیایند و من را نیم ساعته در میدان رباط کریم بکشند اما بدانند من از خون فرزندم نمی گذرم و از پای نمی نشینم.»
او افزود: «من دادگاه علنی و عادلانه می خواهم و تا آن روز خواهم ایستاد. من اعلام می کنم، اگر در مورد دادگاه پسرم کوتاهی کنند، داروهایم را بر می دارم و در مقابل بیت رهبری متحصن می شوم.»
مادر ستار در ادامه گفت: «از من می پرسند که چگونه پسرم زیر شکنجه طاقت آورد و تن به خواسته بازجو نداد تا جانش را گرفت؛ من فقط همین را می گویم که با ایمان و پاکی اش ایستاد.»
مادر ستار بهشتی در سخنانش بارها از تنهایی اش پس از قتل فرزندش سخن گفت. خودش گریه نکرد اما صدای محزون و رنجورش، حاضران را بارها گریاند.
سپس دکتر محمد ملکی که به حرمت مادر ستار در طول مراسم ایستاده بود، با تکیه بر عصایش در کنار خواهر و مادر ستار، سخنانش را ابتدا با تفسیری از سوره حمد آغاز کرد. او آنگاه از ایستادگی جوانانی با انگیزه و با ایمان سخن گفت و پایداریشان را ستود. از دوران سخت دهه ۶۰ و آنان که سرود خوانان به سوی مرگ می شتافتند نیز سخن گفت. از شهدای جنبش سبز و از مادران آنها که در جمع حاضر بودند هم یاد کرد.
دکتر ملکی با بیان اینکه ۸۰ سال از عمرم می گذرد، گفت: «در این سال ها طوفان های بسیار دیده و رنج های بسیار کشیده ایم.»
او در ادامه خطاب به مسئولان گفت: «آخر چرا باید ستار کشته شود؟ جرمش چه بود؟ چرا ما هنوز باید شاهد کشته شدن جوانان این سرزمین باشیم؟ چقدر باید ادامه دهیم؟ چرا باید این مادران تا آخر عمر داغدار و سوگوار بمانند؟ آخر من نمی دانم ستار در این خانه کوچک ۴۰ متری در منطقه رباط کریم چه می کرد که سزاوار مرگ بود؟»
دکتر ملکی سپس رو به سوی مادر ستار کرد و گفت: «بسیار مفتخرم که امروز در این کاخ با شکوه ۴۰ متری ستار، در کنار مادر ایستاده او، ایستاده ام.»
او گفت: «همه روزی خواهند مرد، من، نماینده مجلس، قاضی و هر انسان دیگری اما خوش به حال آنان که انسان و ایستاده می میرند.»
پس از او محمد نوری زاد در حالی که بارها با سخنان مادر ستار گریست و سر مادر را بوسید، در کنار مادر ستار و دست بر شانه تکیده مادر در سخنانی گفت: «اگر تمام نقاشان جهان بخواهند تصویر زیبا و واقعی از استضعاف ترسیم کنند، اگر مجسمه سازان بخواهند مجسمه ای باشکوه از استضعاف بتراشند، اگر موسیقیدانان بخواهند موسیقی دلنشینی از استضعاف بسازند و بسرایند، به زیبایی و شکوه استضعاف مادر ستار نخواهد بود.»
او گفت: «ما انقلاب کردیم برای نجات مستضعفان. اکنون ببینید با مستضعفان چه می کنند. صدای حق خواهی این مادر مظلوم را نمی شنوند. این صدا را ما امروز شنیدیم. این صدا طی این یک سال به گوش بیت رهبری، نمایندگان مجلس، دولت، قضات و قوه قضاییه رسیده است اما هیچ پاسخی داده نشده است.»
نوری زاد سپس با انتقاد شدید از عملکرد حکومت گفت: «بیت رهبری و نماینگان مجلس در خانه ملت مرگ او را انکار و کتمان کرده اند چون اگر آن رابپذیرند، ناچار باید خود را انکار کنند.»
با پایان این سخنان حاضران در مراسم با خواندن سرود شکفته بهارون، یار دبستانی، ای ایران و مرغ سحر و فاتحه مراسم را ادامه دادند.
مراسم اولین سالگرد به قتل رسیدن ستار بهشتی در منزل ۴۰ متری مادر او در حالی برگزار شد که خانواده های زندانیان سیاسی از جمله همسران عبدالفتاح سلطانی و ابوالفضل قدیانی، مادران پارک لاله، مادر مصطفی محمد بیگی، پدر محمد کامرانی، همسر حسن پور، مادر سعید زینالی و جمعی از مادران اعدام شدگان دهه ۶۰، خواهر مهندس عزت الله سحابی و جمعی از مادران صلح در آن حضور داشتند.
پس از پایان مراسم در منزل مادر ستار بهشتی، حاضران برای قرائت فاتحه بر سر مزارش ستار بهشتی حاضر شدند.
بر سر مزار ستار بهشتی، تاج گل هایی از سوی مادران پارک لاله، خانواده های زندانیان سیاسی، کانون مدافعان حقوق بشر، جمعی از اساتید دانشگاه های تهران و جمعی از فعالان سیاسی در کنار عکس بزرگی از ستار به چشم می خورد.
مادر ستار بهشتی بر سر مزار فرزندش، در کنار عکس ستار ایستاد و از حضور حاضران و همراهی تمام همراهان به خصوص مادران پارک لاله که طی این مدت غمخوار و همگام با او بوده اند، تشکر کرد.
او سپس رو به قبر ستار ایستاد و با صدای بلند، سلامی مادرانه و عاشقانه به فرزند در خاک خفته اش گفت.
مادر ستار بهشتی قاطع و محکم و با دستانی مشت شده که بر بالای سرش بلند شده بود، فریاد زد: «پسر من یک ایرانی وطن خواه بود. ستار از هیچ گروهی نبود. او عاشق ایران بود. دردها را می دید و می نوشت.»
او سپس گفت: «ای ستارعزیزم، یک سال است که هر روز بر سر مزارت آمده ام و خواهم آمد. یک سال است که پی گیر پرونده ات بوده ام و خواهم بود. یکسال است که به قولی که به تو دادم وفا کردم و بر سر خاکت نگریستم. مادر جان امروز می خواهم فریاد بزنم. آخر به چه گناهی ترا کشتند. تو بی گناه کشته شدی. قسم می خورم تا برگزاری دادگاه علنی ایستاده ام و نمی ترسم. من از هیچ چیز نمی هراسم. چرا ترا از من گرفتند. فرزندم، پرستارم را که یک سال در خانه زانو زد واز مادر بیمارش پرستاری کرد را ازمن گرفتند. او را زیر شکنجه کشتند.»
حاضران در حالی که تحت تاثیر فریادهای مادر قرار گرفته بودند، سرود یار دبستانی، مرغ سحر و ای ایران را هم صدا خواندند.
سپس محمد نوری زاد رو به جمعیت ایستاد و مادر ستار را به خاطر ایستادگی و عشقش ستود و به مادران داغدار رو کرد و گفت: «اگر ما ایستادگی را در صحبت هایمان گفتیم اما این شما بودید که عمل کردید و ما باید از شما بیاموزیم.»
آنگاه دوباره خطاب به مسئولان گفت: «چرا فریاد این مادرها را نمی شنوید.»
او از سکوت بیت رهبری و سایر دستگاه ها از جمله نمایندگان مجلس به عنوان کسانی که در خانه ملت و برای ملت نشسته اند، انتقاد کرد.
مراسم با خواندن فاتحه ای با صدای بلند توسط حاضران به پایان رسید.
اما هنوز مهمان ها از راه می رسیدند. جمعی از جوانان، دانشجویان، نسرین ستوده، طبیانیان بر سر مزار ستار آمدند. فیروزه صابر، فخرالسادات محتشمی پور و پروین فهیمی نیز ساعاتی بعد در منزل ستار حاضر شدند. بیت آیت الله منتظری و همسر مهندس عزت الله سحابی نیز با تماس تلفنی سالگرد ستار را تسلیت گفتند و از مادر داغدارش دلجویی کردند. برخی خانواده زندانیان سیاسی نیز از جمله خانواده حسین رونقی و کشته شدگان حوادث سال ۸۸ نیز با تماس های تلفنی از مادر ستار دلجویی کردند.
به هنگام برگزاری مراسم سالگرد ستار بهشتی، تعدادی از ماموران امنیتی منطقه رباط کریم در اطراف منزل و سر مزار حضور داشتند. آنان از چند روز پیش هم با خانواده در مورد محدودیت های مراسم صحبت کرده بودند.

هیچ نظری موجود نیست: