نظریه برجستهسازی Agenda setting theory
این بحث در مورد «نظریه برجستهسازی» Agenda-setting theory است. ضرورت طرح موضوع به این خاطر است که ما شب و روز با آن کار داریم و از گزندش در امان نیستیم.
برجسته سازی که در باره آن صحبت میکنم و مربوط به رسانهها و سوءاستفاده صاحبان قدرت از افکار عمومی است با آنچه شاعران و ادیبان برجستهسازی نامیدهاند، به کلی تفاوت دارد.
برجستهسازی عناصر زبان Foregrounding که با هنجارگریزی همراه است و با آن شیوه بیان جلب نظر میکند و غیرمتعارف میشود، موضوعی دیگر است و ربطی به این بحث ندارد.
ابتدا نکاتی را در مورد رسانه یا Media اشاره میکنم، سپس نظریه برجستهسازی را توضیح میدهم.
...
این مقاله به «چه باید کرد» و همچنین به شرح کامل مصادیق برجستهسازی نمیپردازد و از این بابت ناقص است. پرداختن به چه باید کرد در صلاحیت من نیست. مصادیق را هم، هر انسان دردمند و پویا با اندکی تامل، تشخیص میدهد. فهم خیمهشببازی و برجستهسازی طاووسان علیین شده و رسانههایی که هنری جز فصل و هرزه پراکنی ندارند، دشوار نیست.
رسانه به معنی رساندن است
رسانه به معنی رساندن و وسیلهای برای برقراری ارتباط است. روزنامه، کتاب، عکس، منبر، رادیو، تلویزیون، اینترنت، انیمیشن، گرافیک، صدا و فیلم و... همه «ابزار رسانه» هستند.
انسان و حیوان با اعضای خویش (چشم، گوش، بینی، پوست و...)که خودش نوعی رسانه است، میتوانند تغییرات محیط اطراف خود را متوجه شوند و سپس تصمیم لازم را بگیرند.
از نخستین روزنامه که بیش از سه قرن پیش، سال ۱۷۰۴ میلادی در آمریکا منتشر شد تا دهه سوم قرن بیستم که پخش خبر از رادیو آغاز گشت و بعد که نوبت تلویزیون سیاه و سفید و رنگی، ماهواره و رسانههای آنلاین و جستجوگرهای گوگل و یاهو.. رسید، رسانهها پوست انداخته و اینک در زمانه ما پادشاهی میکنند و حرف اول را میزنند. ...
انتقال از صنعت رسانهای شیئی و فیزیکی به صنعت رسانهای عددی و مجازی و ظهور اینترنت، جهان پراکنده رسانهای را به جهان «همه رسانه» تبدیل نمود. موبایل با قابلیتهای چند رسانهای، رسانه سازمانی را تبدیل به رسانه فردی کرد و روند انتقال رادیو، تلویزیون، مطبوعات و حتی سینما و...به شبکه های مجازی را سرعت بخشید. هماکنون ترکیبهای بسیار متنوعی از کار رسانه شکل گرفته و صنعت نوشتاری رسانهای را همزمان تبدیل به صنعت صوتی و تصویری میکند و از آن سو هم، صنایع صوتی و تصویری تبدیل به متن نوشتاری میشود.
واقعش این است که از فاصله امروز با دیروز میتوان تعبیر به «فاصله نوری» نمود.
...
بیشتر ما اگرچه با فیسبوک و توییتر و مویتتر دمخوریم اماسواد رسانهایمان اندک است و چه بسا بی سوادیم. جهان جدید رسانه یک جهان خطی مبتنی بر زمان فیزیکی نیست بلکه جهان جدید رسانه، یک جهان هندسی و مبتنی بر زمان مجازی است...
میبایست این تغییر شگرف را درک کرده با آن انطباق کنیم.
...
در شکستن ساختار قدرت و در نقد آن، نقش شبکه های اجتماعی برجسته است. اما در عالم واقع، فرادستان همهکاره آند. فرودستان گرچه به میدیا دسترسی دارند اما به معنی واقعی کلمه صاحب اختیار نیستند و عملاً امثال رابرت مرداخ و دیک چینی بر میدیا سوارند و میتازند.
تأثیر رسانهها بر شناخت و نگرش ما
تأثیر رسانهها بر شناخت و نگرش ما و تعیین اولویتهای ذهنی آنان با بزرگ کردن بعضی از رویدادها در قالب خبر و گزارش، موضوع نظریه برجستهسازی است.
رسانهها (چه صوتی و تصویری از نوع رادیو و تلویزیون و چه نوشتاری مثل روزنامهها و سایتهای اینترنتی و...) با تمرکز روی بعضی از رویدادها، تلاش میکنند بر آگاهی و اطلاعات مردم تأثیر دلخواه بگذارند تا دیدگاه خودشان جا بیافتد و حرف خودشان به کرسی بنشیند.
رسانه ها البته نمیتوانند «چگونه» فکرکردن را تحمیل کنند، مخاطبان هشیار از این توان برخوردارند که بر مبنای منطق و دیدگاه انتقادی خود دست به انتخاب بزنند اما (رسانهها) میتوانند (و توانستهاند) تعیین کنند که من و شما «درباره ی چه موضوعی» فکرمان مشغول باشد و چه چیز مسئله ما بشود و به آن دلخوش هم باشیم !
توجه داشته باشیم که اولویتها را برایمان گزینش میکنند. اولویتها همیشه توسط زمینه ها و موقعیت های اجتماعی تعیین نمیشود.
...
موضوعی را که قرار است ارباب قدرت و یا کسانیکه برای قدرت خیز برداشتهاند، جابیاندازند در یک کارناوال رسانه ای آنقدر توی بوق میکنند که حکم «آیه» آسمانی پیدا کرده، انکارش بر خلاف عقل سلیم common sense جلوه کند. روایت غیرواقعی ازمابهتران به هر قیمتی که شده، باید به کرسی بنشیند و هیچکس در آن اما و اگر نکند.
...
بدینترتیب، رسانهها با گزارش های خبری و برنامه های شبه مستند، رمالی هم میکنند. مثل بندبازها با پرت کردن حواس مخاطبین خویش، آنان را به کوچه دلخواه میکشانند تا توجهشان به آنچه تدارک دیدهاند، جلب شود. بدین ترتیب آشی را که پختهاند راحت به خورد مخاطب خود میدهند.
...
با برجستهسازی، اخباری که تنها بخشی از واقعیت را دارد و نیمه پنهانش از نظرها محو شده (محو کردهاند)، تماماً با تفسیر به رأی، مچاله یا بهتر بگویم کلاسه شده، و ما خواننده، شنونده و بیننده آن میشویم و روی آن بحث میکنیم و در رّد و تاییدش تبصره و مبصره مینویسیم.
به مسائل و موضوعات دیگر اصلاً توجه نمیشود و گویی غیر از روایت مورد اشاره، هیچ واقعه دیگری که به سرنوشت ما مربوط باشد وجود نداشته و ندارد.
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
«دونالد شاو» و «مککومبز مکسول» که واضع نظریه برجستهسازی هستند در مقاله «کارکرد برجستهسازی مطبوعات» The Agenda-setting Function of the press سر کار گذاشتن و مهندسی افکار عمومی توسط رسانهها را تشریح کرده و نشان دادهاند رسانهها در قالب گزارش های خبری، خط خودشان را پیش میبرند...و خلاصه «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی»
...
در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری و رقابت بین جیمی کارتر و رونالد ریگان در سال ۱۹۸۰، مطبوعات چند روز قبل از انتخابات، توانستند با برجستهسازی موضوع گروگانهای امریکایی در ایران، آن را به اولویت ذهنی مردم امریکا و نمونه ای از بیعرضگی کارتر تبدیل کنند و باعث شکست وی و پیروزی ریگان در انتخابات شوند. این داستان، یادآور ایران–کنترا (Contra affair) است که به ماجرای مکفارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است(معامله تسلیحاتی ایران با آمریکا و اسرائیل ۲۹ مرداد ۱۳۶۴ – ۱۳ اسفند ۱۳۶۵)
...
جدا از رسانه هایسنتی مثل روضه و نوحه و هیئتهای مذهبی...که جای خود دارد، منبرهای الکترونیکی و رسانه های جریان اصلی mainstream media (کلان رسانه ها که بیشتر در اختیار نیروهای مرتجع است) تاثیر خودش را بر مخاطبین خویش میگذارد. آنچه رسانههای جمعی Mass Media بر آن انگشت میگذارند، برای مثال اخباری که در نیویورک تایمز و واشنگتن پست و تایمز، آنتنی میشود. (Behind the first page)
یا، جعل اخباری که برای ما ایرانیان در داخل و خارج کشور آشناست و این صدا و آن سیما جار میزنند، همه شاهد خوبی برای برجستهسازی و مهندسی افکار عمومی است...
کارچاقکنهایی چون (TMZ (Thirty Mile Zone و بنگاههای خبرپراکنی محض رضای خدا این یا آن خبر را توی بوق نمیکنند و بر آن پا نمیفشارند.
دروغی که نیروهای مرتجع سوریه به کمک اربابانشان در مورد سلاحهای شیمیایی به خورد جهانیان دادند و ایجاد نوعی «هیستری جمعی» Mass hysteria کردند، همچنین لافوگزاف های بوش و بلر و رامزفلد در مورد سلاح کشتار جمعی در عراق (که از بیخ دروغ بود)، نمونه هایی است که حتی نیروهای اصولی ضد استبداد را هم (در سوریه و عراق) به تامل وامیدارد.
های و هوی راستترین نیروهای ارتجاعی، امثال جان مک کین John Sidney McCain و لیندسی گراهام Lindsey Graham) و نتان یاهو که همراه با «بندر بن سلطان» و پادشاه عربستان و دیگر کاسهلیسان بر طبل دروغ میکوبند تا میهن ما به خاک و خون کشیده شود، نمونه زنده ای از برجستهسازی است. خوشبختانه دست روضهخوانهای فاکس نیوز و امثالهم تا حدودی رو شده و مردم شریف ایران که هیچ میانه ای هم با قاتلین زندانیان سیاسی ندارند، از آنان بیزارند.
...
توجه کنیم که مفهوم برجستهسازی صرفاً تدوین و تنظیم اخبار که امری بدیهی و لازم است نیست. نباید آنرا در انتخاب و اولویت اخبار در قالب تیتر اول مطبوعات یا عناوین اول اخبار رادیو و تلویزیون تقلیل داد. برجستهسازی فراتر از این و دارای شیوهها و پیچیدگی های خاص خود است...(...)
برجستهسازی چه چیز نیست.
در شروع بحث یادآور شدم که بحث «نظریه برجستهسازی» Agenda-setting theory با آنچه شاعران و ادیبان برجسته سازی میگویند تفاوت دارد.
در مواقعی شاعر یا ترانهسرا با شکستن معیارهای زبان روزمره با کمک وزن، پنداشتهها، برگزیدن ترکیبها و واژههای فراخور و گاه حتی جابجایی برخی ارکان جمله، زبان را از هنجار کلام روزمره دور میکند، به این کار او هم برجستهسازی گفته میشود اما به بحث ما مربوط نمیشود و من هم به آن هیچ اشرافی ندارم.
...
واژههای اساطیری ازجمله پریشانبوم و شبنمآجین در شعر اخوان ثالث، یا تعبیر «وزش ظلمت» (گوش کن وزش ظلمت را میشنوی) در شعر فروغ فرخزاد و... نمونهای از برجستهسازی واژگانی است.
«جایی که نان گرسنه شد و آب تشنه زیست …» (در شعر شفیعی کدکنی)، یا «از ابرا داره آسمون میباره...داره رو گلا گلدون میباره» (در ترانه بارون میباره اسماعیل وفا یغمائی که زنده یاد مرضیه به زیبایی اجرا کرد) و موارد مشابه در اشعار دیگران به ویژه احمد شاملو و...، برجستهسازی (و هنجارگریزی معنایی) را نشان میدهد،
اما این برجستهسازی در زبان و بیان، با برجستهسازی سیاسی به منظور شیرهمالی بر سر خلایق دو مقوله جدا هستند.
پانویس
- اصطلاح Agenda setting (برجستهسازی) را، نخستین بار روزنامهنگاری به نام «والتر لیپمن» Walter Lippmann به کار برد.
...
- هیستری جمعی یا Mass Hysteria گسترش سریع و ناگهانی یک علامت یا یک سری علایم در یک گروه از افراد سالم است که هیچ توجیه فیزیکی و پزشکی برای آن یافت نمیشود. حالتی روانیست که برای توصیف وضعیتی به کار میرود که در آن گروهی از مردم از عوارض مشابهی در نتیجه یک ناخوشی ذهنی یا در اثر یک رویداد (ظاهراً) غیرقابل توضیح رنج میبرند. در این بحث از آن به عنوان استعاره استفاده نمودم.
...
از شما دعوت میکنم ویدیوی ضمیمه را (در آدرس زیر) ببینید.
...
سایت همنشین بهار
ایمیل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر