۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه

وضع مبهم پاسدارای که دستور برداشتن مجسمه آریوبرزن را داده بود
ایرج شكری




خبرگزاری فارس خبری روز دوشنبه 5 مرداد مطلبی با عنوان از شایعه تا واقعیت، در مورد مطلب منتشر شده در شبکه های اجتماعی و در بعضی سایتهای خبری در چند ماه گذشته در مورد یکی از «سرداران» سپاه،  انتشار داد که چند سایت دیگر هم آن را انعکاس دادند. این خبر ابهاماتی دارد. خیرگزاری فارس زیر تیتر کوچک «شایعه» نوشته است:« در چندین ماه گذشته عکس و فیلمی از یکی از سرداران ایرانی در شبکه های اجتماعی و حتی برخی از سایت های خبری منتشر شد مبنی بر این که «فرمانده سابق تیپ 47 [۴۷ ] کهکیلویه و بویر احمد که به دست افراد داعش در عراق اسیر شده بود و نیروهای داعش قصد داشتند وی را به قتل برسانند، با کمک نیروهای خودی از چنگال داعشی‌ها نجات پیدا کرد».
بعد زیر تیتر کوچک «واقعیت» مساله را از قول یک خبرنگار صدا و سیمای رژیم که گویا چهار سال در سوریه خبرنگار بوده است و چند ماهی است که به ایران برگشته، مساله سلاخی شدن سردار شهابی فر توسط داعش را تکذیب کرده و یاد آور شده است که «محور عملیاتی تحت فرماندهی حاج شهاب، درگیری با عناصر تروریستی جبهه النصره بوده (نه داعش) که وی در کنار همراهانش کمین سختی از تروریست‌ها می خورند، که بشدت زخمی می شود و چند گلوله به وی اصابت می کند». بنا بر اظهارات همین خبرنگار که اسمش شمشادی ذکر شده است، «حاج شهاب» که به چالاکی سنگر می گیرد، بعد از این که نیروهای مهاجم عقب راننده می شوند به بیمارستانی برای معالجات اولیه انتقال می یابد و بعد از یکی دو روز به تهران منتقل می شود و در بیمارستان بقیةالله[متعلق به سپاه] بستری و در مان او ادامه پیدا می کند. خبرگزاری فارس  در ادامه گزارش نوشته است« این خبرنگار با سابقه کشورمان همچنین تصویری را در صفحه شخصی اینستاگرامش منتشر کرده و نوشته است: "حاج شهاب بعد از 6 ماه بهبودی کامل پیدا کرده و اینبار برای مبارزه با تکفیری ها و داعش راهی عراق شدند"». بنابر این از اظهارات این خبرنگار این نتیجه را می توان گرفت که، حاج شهاب اول در سوریه بوده و آنجا زخمی شده و بعد از بهبودی برای جنگ «اینبار با داعش به عراق اعزام شده» است. درهمان عکس و فیلم مورد اشاره خبرگزاری فارس، اسم این سردار سپاه «سردار عوض شهابی فر» ذکر شده و عکس او نیز نشان می دهد که «حاج شهاب» مورد بحث، همان «عوض شهابی فر»، فرمانده «سپاه فتح» کهکیلویه بویر احمد است که در اوائل تیر ماه 1390 در« کنگره سرداران و 600 شهید شهرستان بویراحمد» گفته بود:«امروز دم اسب آریو برزن را مشرف بر تمثال مبارک شهیدان کرده‌اند که ضروری است دادستان کهگیلویه و بویراحمد دستور تخریب آن را بدهد».
بعد هم دادستان انقلاب بنابر نامه سپاه، به شهرداری دستور داده بود که مجسمه را بردارد و در حمایت از نظر فرمانده سپاه فتح صرف هزینه برای آن مجسمه را اصراف دانسته بود. اما نماینده ولی فقیه در استان، این اقدام دادستان را کار مناسبی ندانست.  سایت اعتدال روز 5 تیر 90 در مطلبی در مورد این مساله که انعکاس وسیعی در کشور پیدا کرده بود، سخنان این پاسدار درمصاحبه با روزنامه شرق را نیز نقل کرده بود. وی از جمله با تاکید بر این که مجسمه آریو برزن باید تخریب شود گفته بود: «من روی حرفم هستم و این مجسمه باید تخریب شود، دستور دادستان انقلاب صادر شده و اگر این کار از طریق مراجع قانونی انجام نشود من به خانواده شهدا دستور می‌دهم که آن را تخریب کنند و از این میدان بردارند. ما این همه شهید داده‌ایم اما مجسمه آنها ساخته نمی‌شود. آریوبرزن چه ربطی به استان ما دارد، اینها مسخره‌بازی و افسانه است و واقعیت ندارد، آریوبرزن چه کسی بود؟ چرا در دیگر استان‌ها مجسمه‌اش را نصب نمی‌کنند؟» این پاسدار خودسر نادان افزوده بود: «من با شهردار مشکلی ندارم چون هم فامیل من است و هم بسیار به بسیج و برنامه‌های مربوط به شهدا کمک مالی کرده است، ما با استاندار مشکل داریم که منتخب جریان انحرافی است و تاکنون یک ریال برای دین و شهدا در این استان هزینه نکرده است اما در عوض میلیون‌ها تومان برای جشن نوروز و ساز و نقاره هزینه کرده است.». این جملات نشان می دهد که این پاسدار مثل بیشتر برادارن متحجر و نادانش در دسته اشرار فرماندهی سپاه پاسداران کلا با هرچه رنگ و بوی ایرانی دارد در ضدیت است و از مراسم جشن نوروزی هم متنفر است.
سوالی که در مورد خبر خبرگزاری فارس مطرح است این است که اولا چرا به این «شایعه» همان اوائل و بعد از انتقال «حاج شهاب» به ایران، پایان داده نشد و گذاشتند این شایعه چند ماه در شبکه های اجتماعی بچرخد؟ دیگر این که مگر زبان روابط عمومی سپاه و سرداران پرحرف و ورّاج سپاه را گربه خورده که مساله چگونگی وضع یک «سردار» سپاه و روشنگری در این زمینه از زبان یک خبرنگار نقل شود، در حالی که آن سردار سپاه، توسط سپاه به ایران منتقل شده و تحت درمان قرار گرفته بود و سپاه کاملا در جریان هرآن چه اتفاق افتاده بود، قرار داشت. نکته جالب توجه دیگر تحریف حقایق و مبالغه کردنها و دروغ گویی های اینهاست و خواننده اخبار و ادعاهای اینان نمی تواند بفهمد که کدام راست است و کدام دروغ. اگر چه دروغهاشان به دلیل گستردگی انتشار اطلاعات و دسترسی همگان به آن زود از پرده بیرون می افتد . خبر مربوط به زخمی شدن و نجات پاسدار شهابی فر در بعضی سایتها وبلاگهای حزب اللهی به این شکل منعکس شده که «سردار عوض شهابی فر از سرداران شجاع سپاه کهکیلویه و بویراحمد و مستشار عالی نظامی سپاه قدس جمهوری اسلامی در عراق هستند که به اسارت داعش می افتند. در حالی که داعش در حال بریدن بدن ایشان هستند تا قلب ایشان را در بیاورند، توسط نیروهای خودی نجات پیدا می کنند».
فیلم کوتاهی همراه با چند عکس از او(از جمله حضور عزیز جعفری فرمانده سپاه در کنار تخت او در بیمارستان) در این سایتها قرار داده شد که البته زخمهای بخیه خورده بزرگی را زیر قفسه سینه او در هر دو طرف چپ و راست نشان می دهد که می تواند این تصور را که سینه او برای در آوردن قلبش، دریده شده در بیننده به وجود بیاورد. در هر حال این ابهام که آیا او در سوریه زخمی شده یا در عراق - به رغم اظهارات آن خبرنگار صدا و سیمای رژیم - باقی می ماند. این سوال هم که بالاخره آیا او به چنگ داعش افتاده بوده باز هم باقی است. چون شاید سپاه ترجیح داده باشد، به چنگ داعش افتادن او را نوعی عدم توانایی و ضعف دانسته و به خاطر همین کلا منکر آن (از طریق اظهارات شاهدی که تردید نباید کرد که آنچه او ذکر کرده مطالبی بوده که سپاه در اختیار او گذاشته) شود و همان ذکر در کمین افتادن یا «کمین خوردن» را کافی بداند.
عکسهایی هم از این فرمانده سپاه و پسرجوانش که نام او «حاج اسماعیل» ذکر شده است در بعضی از این سایتها درج شده و ادعا شده که او در کنار پدرش در عراق علیه داعش می جنگد که روی مساله در عراق بودنش در حال حاظر هم می توان شک کرد. شاید از کارایی رزمی افتاده و در ایران باشد. سوال دیگری هم که به ذهن می رسد این است که آیا اعزام او به سوریه و عراق، بعد از آن اظهارات ابلهانه و ضد ایرانی در مورد آریو برزن و موج انزجاری که برانگیخت، نوعی تنبیه انظباطی بوده  یا برای دور کردن او از نظرها برای مدتی و یا برای فراهم آوردن امکان «شهادت» برای او، برای تحت شعاع قرار دادن و پوشاندن آن صفحه شرم آور کارنامه او  در ذهن مردم بوده است یا این که اصلا از اعزامهای نوبتی فرماندهان سپاه به مناطق بحرانی و جنگی برای کسب تجربه بوده است.
به هرحال اگر چه تفکر و عملکرد این عناصر متجر ایرانی سیتز و سرکوبگر نفرت انگیز و شایسته سخت ترین مجازات است ولی من شخصا آرزوی «لت پار» شدن یا کشته شدن آنان را به دست داعش ندارم. گذشته از نقش جنایتکارانه سپاه علیه مردم و سرکوبگری و آزادی کشی آن، نگارنده کلا سیاستهای جنگ افروزانه و ابلهانه سرداران سپاه و رجزخوانی های مسخره آنان را که به هیچ نتیجه یی جز راه انداختن یک کشتار و ویرانی نمی تواند بیانجامد، مردود می دانم و تردیدی ندارم که در صورت برافروخته شدن جنگی با «بیابیا» گفتن های ابلهانه و رجزخوانیهای مسخره امثال پاسدار فدوی و سلامی و تحریکات دیگری که شخص خامنه ای با تکبّر بلاهت بار خمینی گونه اش می کند - این مردم ایران هستند که زیان خواهند دید و این ایران است که متحمل ویرانی هایی خواهد شد و البته خود این عناصر بیشعور هم ضربه خواهند خورد و کشته هایی اعم از پاسدار و ارتشی و مردم عادی و به تعداد بسیار بیشتری از کشته ها، معلول و مجروح به جا خواهد ماند. نقش نیروی نظامی کشور حفظ کشور از خطرات احتمالی از خارج و آمادگی برای دفاع از کشور و کسب آمادگی های لازم برای ساماندهی کمک رسانی و نجات در سوانح بزرگ است، نه با رجز خوانی کشور را دائما در لبه پرتگاه جنگ نگه داشتن، کاری که فرماندهان خودسر و نادان سپاه می کنند. نقش و وظیفه رهبران کشور، تهیه و اجرای برنامه های توسعه و رفاه و رفع نابرابری در جامعه با کمک گرفتن از کارشناسان کشور است و تضمین حقوق شهروندی مردم و احترام به قانون است، نه کارهای خودسرانه ای که یک آدم متکبّر عقده یی یه اسم ولی فقیه می کند و هیچ مرجعی هم نه برای حسابرسی خودسری پاسدارنش وجود دارد و نه خودسری خودش. نهادی مثل مجلس خبرگان هم که اسمآ روی کاغذ  برای رسیدگی به عملکرد رهبر دارای اختیار و نقش شناخته شده، در عمل دست نشانده رهبر و تایید کننده استبداد رای او و دنباله رو و مطیع رهبر است. به هرحال به خاطر خطر افروخته شدن آتش جنگ خارجی، که تحریکات و رجز خوانی ها  و خودسری های فرماندهان سپاه برای کشور می تواند در بر داشته باشد، من افسار زدن به اینها و ممنوع کردن رجزخوانیها و مداخله شان در سیاست خارجی را برای دور کردن خطرات مورد اشاره ضروری می دانم. تا برسد روز فرخنده برچیده شدن این رژیم ایرانی ستیز زندگی سوز و آزادی و شادی کش، با قیام عمومی و انقلاب مردم رنج کشیده ایران.
توضیحات و منابع:
مطلب مورد بحث در خبرگزاری فارس:
مطلب سایت اعتدال در مورد مساله دستور تخریب مجسمه آریو برزن
خبر و مطلب سایت فردا در مورد اقدامات مربوط به برداشته شدن مجسمه آریو برزن
در دو لینک زیر ویدئو کوتاهی که شامل چند عکس و حدود سی – چهل ثانیه تصویر از پاسدار شهابی فر روی تخت بیمارستان است را می توان دید(هردو یک فیلم است). اگر این دو لینک باز نشد، ویدئو ضمیمه همین مطلب در وبلاگ من است که لینک آن هم در زیر آمده است.
لینک همین مطلب در وبلاگ آرشیو مطالب من:
سه شنبه ۶ مرداد - ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۵




هیچ نظری موجود نیست: