حمید دادیزاده( تبریزی
در عراق چه خبر است؟ چرا قدرتمندترين ارتش جهان با كشنده ترين نيروي آتش نمي تواند كار را يكسره كند؟ در عراق چه مي گذرد كه قوي ترين ارتش و زبده ترين افسران جنگي با تمام ابتكار عملي كه دارند قدر به پيروزي نهايي نيستند. سپس آقاي لو دالس ادامه مي دهد در اين دنيا چه اتفاقي افتاده كه ائتلافي از نيرومندترين جنگجويان با سلاح هاي پيشرفته نتوانسته اند كار را به سرانجام برسانند؟ مشكل چيست كه پس از حدود پنج سال هنوز پيروزي به دست نيامده است؟
سخنان فوق پرسش هايي هستند كه يك ژورناليست مورد اعتماد دولت آمريكا از مقامات مي پرسد. منظور اين است چرا در عراق آتش نظاميان از زمين و هوا و دريا و با تمام تجهيزات نظامي و عمليات شوك تراپي و رواني كارساز نبوده است؟ در بطن سخنان فوق اين واقعيت نهفته است كه پرسشگر افسران و فرماندهان ائتلاف را ترغيب مي كند كه بر شدت آتش و سرعت انهدام و كميت كشتار خود بيافزايند تا كار را يكسره نمايند. ژورناليست آمريكايي كه براي سي ان ان برنامه توليد مي كند هرگز نمي پرسد كه آيا مردم عراق به دمكراسي و آزادي نائل شده اند و نيز اين نكته را هم مطرح نمي كند كه مردم عراق در چه وضعيتي زندگي مي كنند. آيا پس از سقوط ديكتاتور قادسيه و اجراي سياست بعثي زدايي شادابي و رفاه به جامعه عراق بازگشته است، ژورناليست فوق از اين اين كه به جاي سياست بعثي زدايي سياست بعثي پذيري هم نتوانسته است زخم هاي عميق مردم را التيام بخشد و آبرويي به نظاميان و حاكمان بدهد ابراز تعجب نمي كند.
با تمام پروژه هاي شوك تراپي و عمليات كنتراتچي هاي خصوصي نظامي و امنيتي كه آمريكا پيش برده و با آن همه كلاس هاي آموزش پيشرفته كه براي ايجاد كادر متخصص بازجويي و تعذير زندانيان توسط سازمان سيا گذاشته شده باز تراپي و درمان ناكام مانده است. هرچه به شوك تراپي افزوده شده و لابراتوار عراق دوز شوك هاي فيزيكي, الكتريكي و رواني خود را عليه مردم افزايش داده, جمعيت عراق هرچند خسته و ناتوان, افسرده و عصبي, و آواره شده اما تئوري آقاي فريدمن در شوك تراپي به نتيجه نرسيده است. ريشه تئوري شوك تراپي براي بازسازي عراق و ايجاد ثبات از تجربه ذبح جامعه حيواني آغاز شده است. نوامي كلايف مي نويسد وقتي هزاران گوسفند كه آماده ذبح هستند وقتي به صورت آزمايشي با شوك الكتريكي 150 ولت بر روي چنگك ها روبرو مي شوند بر خود لرزيده و سست مي گردند و آنگاه قصابان و سلاخان به راحتي مي توانند به گوسفندان سرويس بدهند. تئوري آقاي فريدمن و گروه اقتصاددانان مدرسه شيكاگو تئوري شوك تراپي خود را به يك پروژه سودآوري تبديل كرده و آن را همراه تيم متخصصين روانشناسي, نظامي و پرسنل امنيتي به جهان مي فروشند. منظور از بازسازي در فازهاي مختلف به حراج گذاشتن منابع زيرزميني يك ملت براي چندمليتي هاست. منظور از ثبات گرايي و يا باثبات كردن هم ايجاد اتمسفري است كه عمال شوك تراپيست ها بتوانند با ايمني تمام پروژه هاي خود را پيش ببرند و به قراردادهاي سودآور خود جامه عمل بپوشانند. به نظر مي رسد كه هنوز اين شوك تراپيست ها در اجراي برنامه هاي خويش و اجزا متفاوت اين پروژه عظيم به كاميابي نرسيده اند. هرچند كه توانسته اند خوان يغمايي عراق را تصاحب كنند. كل زرادخانه نظامي و منطقه معروف به گرين زون يا منطقه سبز همه وظيفه دارند تا شرايط را براي مجريان پروژه شوك تراپي فراهم سازند.
قوانين و سيستم قانون گزاري آمريكا راهكارهاي شوك تراپيست ها را قانوني مي كند و از آمريكا در جعبه هايي به عراق مي فرستد. برنامه اصلي بر اين پايه استوار است كه عراق براي منافع آمريكا امنيت داشته باشد و براي اين مقصد بايد پروژه شوك تراپي به نهايت خود برسد. به نظر مي رسد كه همه مردم عراق از پير و جوان به عنوان عوامل سازمان تروريستي القاعده قلمداد مي شوند. در اين رهگذر آن چه كه غايب است مردم عراق است, ملتي از نظر روحي سرگشته و از نظر فيزيكي خسته ملتي كه حدود چهار ميليون نفرش در خاك خويش و بيرون پناهنده هستند, ملتي كه زير باران توپ و تانك و شوك تراپيست ها از همه چيز خود تهي شده اند.
اشغالگري, تجاوز به نواميس ملي ايرانيان
كساني كه فكر مي كنند شوك تراپي در عراق به نتيجه رسيده و خواهان تبديل ايران به لابراتوار بعدي شوك تراپي هستند بايد به جزئيات پروژه شوك تراپي و به دكترين آن توجه كنند.
دكترين شوك تراپي هيچ توجهي به مردم بومي, منافع آن ها و نيز مناعت و كيستي و تاريخ و فرهنگ, ارزش ها و موجوديت ديني آن ها ندارد. شوك تراپي برعكس بر آن است كه با قدرت برتر نظامي و انهدام سريع ملت تحت اشتغال از غرور ملي خود تهي نمايد. بر آن است كه تمام درب هاي مقاومت و انديشه را از آن ها ببندد و آن گاه زمينه را براي استحاله مطلق مردم آماده نمايد.
هستند كساني از ايرانيان برون مرزي و نيز از ايرانيان درون مرزي كه فكر مي كنند آمريكا با تهديدهاي روزانه خود بر آنست با قدرت ارتش و حمله نظامي و ايجاد شوك تراپي از سويي حاكمان ايران را بترساند و از سويي مردم را با خود همداستان نمايد. هستند كساني از ايرانيان كه فكر مي كنند اگر خيابان ها و كوچه و پس كوچه هاي شهرهاي ايران جولانگاه سربازان بيگانه باشد و حمله نظامي صورت گيرد و يا به هر نوعي تحريم و تحديد جمعي مردم صورت گيرد ايران به نيك روزي خواهد رسيد. هستند كساني از ايرانيان كه در استراحتگاه هاي خود در آمريكا لميده اما در روياي حمله برق آساي آمريكا به ايرانند تا بلكه در پناه شوك تراپيست ها و زرادخانه بيگانه بتوانند بار ديگر قدرت را در ايران به دست گيرند. حال آن كه اين عده خود را به تجاهل مي زنند. كساني كه برآنند پاي شوك تراپيست هاي آمريكايي و اسرائيلي در ايران باز گردد بايد شاهد اشغال ناموس خويش باشند. اشغال هر كشوري تجاوز به نواميس مردم و ارزش هاي ملي آن است.
تحديد جمعي نوعي شكنجه ملي است
ملتي كه مدام در خطر تحديد باشد, ملتي كه همواره از طرف قدرت ديگري زير فشار حمله نظامي و كشتار عامه گردد نوعي با شكنجه ملي مواجه مي گردد و اين از نظر قوانين بين المللي جرم محسوب مي گردد. امروز شوك تراپيست ها حدود 5 سال است كه يك ملت سرافراز و مسلمان را به خشن ترين وضعي در معرض كشتار, ويراني, شكنجه و نابودي و اضمحلال قرار داده اند. در اين جنگ تمام ميراث تاريخ تمدن عراق به نابودي گراييده است. عتبات مقدس حدود يك بيليون مسلمان و نيز تمدن بشري در شرف انهدام واقع شده است. شوك تراپيست ها كوركورانه فقط در سايه نظاميان مانور مي دهند و برآنند تا آخرين رمق از خون ملتي را بمكند و منابع آن را غارت نمايند.
اهانت جمعي به يك ملت, اجراي برنامه هايي كه با ارزش و سيستم فرهنگي ملتي مبانيت دارد, نوعي شوك فرهنگي محسوب مي شود. در فرهنگ شوك تراپيست ها آرا مردم جايي ندارد. شوك تراپيست ها تلاش مي كنند با تمام نيرو ارزش هاي ملت تحت اشغال را به تحت سلطه خود درآورند و آن گاه اعلام پيروزي كنند و در اين راه از هر نوع اقدامي سر باز نمي زنند. اجير كردن نويسندگان خودفروخته و پخش برنامه هاي تلويزيوني در اين زمينه از اين تاكتيك هاست. آن ها هرگز به آراي مردم تحت اشغال خويش مراجعه نمي كنند و از اين جاست كه ادعاهاي شوك تراپيست ها در زمينه آزادي و دمكراسي بي اساس است. امروز عراق آئينه اي ست در مقابل ايرانيان, ايرانياني كه احيانا هنوز دل در سوداي حمله نظامي آمريكا به ايران دارند. مطالعه پروزه شوك تراپي عراق مي تواند آموزش دهنده باشد.
براي درك ”وحشت آفرينان“ موسوم به شوك تراپيست به يك نمونه مشابه كه فعلا در هندوراس اتفاق افتاده و در نيويورك تايمز قيد شده اشاره مي شود. سازمان سيا مسووليت آموزش روش هاي جديد بازجويي و شكنجه را به فلورانزيو كالابرو كه عضو گردان وحشتناك موسوم به 16 من بود آغاز مي كند. او و 24 نفر از همكارانش به تگزاس برده مي شوند و به زبان خودشان اين گونه آموزش مي يابند:
آن ها به ما آموختند كه از روش هاي روحي و رواني استفاده كنيم تا نقاط ضعف و ترس قرباني را مطالعه نماييم. او را مجبور كنيم كه سرپا بايستد و اصلا اجازه خواب ندهيم. او را لخت و عور نگه داريم و در سلول انفرادي, به سلولش موش و مار رها كنيم, غذاي ناجور به او بدهيم و از حيوانات مرده به او تغذيه كنيم. آب سرد روي بدنش بريزيم و مدام درجه حرارت سلول را تغيير دهيم. يك تكنيك هم كه او فراموش كرد ذكر كند شوك الكتريكي بود. خوب در حال حاضر بازجويان مجرب تمام اين روش ها را در مورد مظنونين عراقي به كار مي گيرند. ايجاد شوك و تخريب روان زنداني به اين خاطر انجام مي گيرد كه قدرت انديشه و تداعي معاني از او سبب گردد تا قرباني طوطي وار خواسته هاي شكنجه گران را تكرار كند. نوآمي كلاين مي نويسد در مواردي وحشت آفرينان و شوك تراپيست ها با همه روش هاي شكنجه جمعي و فردي در برابر مردم خود را عاجز مي يابند و با نوعي مصونيت شكنجه روبرو مي شوند. به اين صورت كه مردم يك تنه در برابر اشغالگران با روش هاي بومي مقابله مي كنند. او مي نويسد اين مساله در لبنان صورت گرفت. آتش كشتار اسرائيليان و وحشت آفريني برق آساي صهيونيست ها سبب شد كه مردم يك تنه در برابر اين شوك ها بايستند. مناطق مسكوني, مهدكودك ها بمباران شدند و رديف اجساد كودكان كه از آتش اسرائيليان تكه تكه شده بودند در برابر دوربين ها قرار گرفتند. اما مردم در برابر اين وحشت آفريني ها طريق ديگر انتخاب كردند. حدود 1500 مهندس بومي و مردم محروم و تمام جوانان لبنان از مسيحي و مسلمان گرد آمدند و فرداي ويراني دست به كار شدند. يك لبناني گفت: شما نبايد در انتظار كمك از هيچ كسي, هيچ دولتي باشيد. همه آستين بالا بزنيد.
مردم لبنان اين بار از گذشته تجربه آموخته بودند. آن ها شاهد بودند كه پس از 15 سال جنگ داخلي كه لبنان يكسره ويران شده بود, يك بيليونر معروف به نام رفيق حريري كه بعدا به نخست وزيري رسيد اقدام به ساختن هتل ها و مناطق محيرالعقول زد كه حتي براي ليموزين ها آسانسور ساخته شده بود. رفيق حريري همه اين آبادي ها را توسط شركت املاك خصوصي خود درست كرد. او املاك منطقه را به مراكز خريد لوكس و آپارتمان هاي سوپرلوكس تبديل كرد كه همه اين املاك تحت مالكيت شركت حريري موسوم به سوليدر بود. اما خارج از اين منطقه حريري بيشتر مناطق لبنان همچون ديوانه اي بود. مردم اين بار گول شوك تراپيست ها را نخوردند, دور هم جمع شدند و نوعي مقاومت ضدشوك و ضدوحشت آفريدند و آن ها هرگز به منطقه حفاظتي حريري راه داده نمي شدند و محافظين مسلح مردم را از مناطق رويايي حريري دور مي كردند. بازسازي منطقه حريري بعدا معلوم شد كه قرض سنگيني بر گرده مردم لبنان گذاشته است. تجربه عراق اينك نشان مي دهد كه اشغالگران قصد سلطه دائمي بر منابع حياتي منطقه را دارند اما جراحات وارده بر مردم, بر غرور ملي آنان و صدها هزار كشته كه توسط وحشت آفرينان انجام شده نوعي مقاومت محلي را برانگيخته است.
postamble();
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر