ایرج مصداقی
مسعود بهنود، یکی از کسانی است که در طول عمر خود همواره تلاش کرده است به قدرت نزدیک شود و از آن بهره جوید. او در این راه هیچ پرنسیبی را رعایت نمیکند و یکی از نمونههای مشخص ابنالوقتی در تاریخ معاصر ایران است. فرج سرکوهی که سالها با او در نشریه «آدینه» کار کرده است، مینویسد:«آقای غلامحسین ذاکری امتیاز (پروانه نشر) داشت اما تخصص و دانش و سرمایه نداشت. سیروس [علینژاد] را به سردبیری برگزید و آقای مسعود بهنود را به مشاورت. بعدتر که امکانات و روابط آقای مسعود بهنود دانست همه جا در موارد حساس با او رایزنی میکرد و آقای بهنود شد تضمین دوام مجله. آقای مسعود بهنود روزنامه نویسی چیره دست و باهوش بود. به دوران شاه کوتاه زمانی با روشنفکران معترض پریده بود اما با موقع شناسی که در او است به سرعت دریافته بود که باد از کدام سو میوزد. در باند نخستوزیر وقت آقای عباس هویدا جا کرده بود و در آیندگان آقای داریوش همایون نیز مدتی سردبیر بود. از معدود گویندگان رادیو بود که بدون نوشته و بازبینی حق داشت برنامهی راه شب را اداره کند. در تلویزیون دولتی نیز برنامه ساز و مفسر سیاسی مورد اعتماد بود. شامهایی قوی داشت در تشخیص قدرت. سازش با قدرت را استلزام حضور مدام خود در رسانه ها میدید. ... پس از انقلاب سردبیر تهران مصور بود. شیوه دیگر کرده بود و به پسند روز نان از دشنام دادن به خاندان پهلوی و آقای عباس هویدا میخورد که به نظام پهلوی حامی او بود. ... با بسته شدن نشریات و ضربهی ۶۰ کوتاه مدتی به اتهام همکاری با رژیم سابق به زندان افتاد. آن جا کار خود کرد و هرچه بود پس از آزادی به حلقههایی از قدرت و به باند هاشمی رفسنجانی راه یافت که در مقالاتش در آدینه و نشریات دیگر او را «سردار سازندهگی» و تالی امیرکبیر میخواند. تعادل هم رعایت میکرد و هرجا که از «سردار سازندهگی» میگفت از رهبر نظام نیز چون «ستون خیمه» یاد میکرد. شهرت داشت که فدیهی آزادی او [از] زندان فیلم تار عنکبوت است- که سناریو آن را نوشت و در آن بازی کرد- و بهای حضور او در بیشتر مطبوعات طرح خواستهای نظام در رسانههای غیردولتی. ... هر شمارهی مجلهی آدینه مقالهایی از او باید که در صفحههای اول مجله چاپ میشد و اغلب در بارهی مسائل روز ایران. نثری ساده و روان و پرکشش داشت. به نعل و میخ میزد و در نان قرض دادن به این و آن صاحب قدرت و مکنت استاد بود. تصویرگری که از لوازم گزارش نویسی است خوب میدانست و غمزههای زیبا در قلم میکرد. این همه چنان بود که اشتباهات بسیار و اطلاعات غلط و بافتههای مجعول که در نوشتههای او فراوان است از چشم خوانندهی کم سواد و آسان گیر پوشیده میماند. در آدینه هیچ کس جز او حق نداشت که در بارهی مسائل ایران بنویسد و هیچ مقالهایی در نقد نوشتههای او – حتا در نشان دادن بافتهها و اشتباهات فاحشی که در مقالات او بود- چاپ نمیشد. »داس و یاس، فرج سرکوهی، نشر باران، چاپ اول، صفحههای ۶۱ تا ۶۳بهنود در دوران پهلوی وقتی ورق برگشت اولین کسی بود که علیه ولینعمتهای خود اعلام جرم کرد. او که پیشتر جزو تیمی بود که به امیرعباس هویدا مشاورت میداد و از نزدیکان محمود جعفریان و پرویز نیکخواه به شمار میرفت در روزهای سرنوشتساز و حساس سال ۵۷ برای آن که خود را از اتهام سانسور و اعمال اختناق مبرا کند، علیه جعفریان و نیکخواه شکایت کرد. اگر نگاهی به سابقهی این دو بیاندازیم دلیل این کار بهنود و تیزبینی اش در تشخیص مسیر باد مشخص میشود. او این دو را هدف قرار داد، چرا که یکی سابقهی تودهای و دیگری سازمان انقلابی (مائوئیستی) داشت. این دو در رژیم سلطنتی از هر کس دیگری آسیبپذیرتر بودند و حمله به آنها او را بیشتر به مقصود نزدیک میکرد. باید توجه داشت که بهنود حساب همه جای کار را میکند و بیگدار به آب نمیزند. این دو جزو اولین دستههایی بودند که توسط دادگاه انقلاب محاکمه و اعدام شدند. کیهان در مورد اعلام جرم بهنود علیه نیکخواه و جعفریان نوشت: «بهنود در این اعلام جرم از این دو نفر به عنوان عوامل به وجود آوردن محیط ارعاب و خفقان در رادیو و تلویزیون و کسانی که باعث آزار و ایذاء نویسندگان و برنامه سازان مردمی این سازمان شدهاند اسم برده است. ... بهنود ضمن اشاره به مقدار زیادی نوار، نوشته و فیلم که در انبارهای رادیو تلویزیون جمع شدهاند و یا به دور ریخته شدهاند و حتا در میان آنها مقدار زیادی مصاحبه و گفتار مقامات مملکتی هم وجود دارد، اظهار داشت: جعفریان در طول این سالها در سه کانال اصلی ارتباط با مردم (حزب رستاخیز به عنوان تنها حزب سیاسی کشور، رادیو تلویزیون ملی و خبرگزاری پارس) ریشه دوانیده بود و این امکان برای او به وجود آمده بود که علاوه بر این که هرچه دلش میخواهد بگوید و از تلویزیون پخش کند حتی اخبار ساختگی و مجعول را از طریق خبرگزاری پارس به عنوان اخبار رسمی کشور پخش کند.»
دنباله مقاله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر