ما همچنان بر خواست افشای تمامی حقایق پای می فشاریم !
هم میهنان
در آستانه دهمین سالگرد فاجعه قتل های سیاسی آذر هزاروسیصد هفتادوهفت یاد جانباختگان این جنایت ها ، داریوش و پروانه فروهر ، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را به همراه یاد یکایک قربانیان قتل های سیاسی در ایران گرامی می داریم .ما همچنان بر خواست خود برای افشای تمامی حقایق در مورد این جنایت های ضد بشری و تشکیل دادگاهی صالح برای رسیدگی به این جنایت ها پای می فشاریم . کشتار دگر اندیشان در ایران که به صورت سازمان یافته و ازدرون نهاد های حکومتی انجام شده ، زخم بازی است بر وجدان عمومی جامعه ایران. هر یک از ما در جایگاه خویش خود را مسؤول دادخواهی این جنایت ها می دانیم .با امید به استقرار آزادی و عدالت در ایران !خانواده های فروهر ، مختاری ، پویندهبرای اعلام پشتیبانی خود با ذکر نام و نام خانوادگی و شهر سکونت خود به آدرس زیر یک ایمیل بفرستید:
daadkhahi@googlemail.comو یا متن امضاء شده را با ذکر نام و نام خانوادگی و شهر سکونت خود به آدرس پستی زیر ارسال نمایید:
تهران- خیابان سعدی - خیابان هدایت (شهید قاعدی) – کوچه شهید مرادزاده – پلاک ۲۲ – منزل فروهر
*************************************************************************
يادآر زشمع زنده، يادآر
سلام برشما!
و سلام برشهيدان شما که شهيدان جنبش مدنی ايرانند.
من فقط خواستم يک يادآوری کوچک بکنم. در مورد شهيدی ديگر از شهيدان قتل های زنجيره ای. معروف ترين مرحله اين قتل ها، يعنی همان مرحله ای که شهيدان سرفراز شما سه خانواده بزرگوار، در آن مرحله به شهادت رسيدند، در آخرين روزهای آبان با قتل دکتر مجيد شريف، نويسنده و مترجم، و يکی از پاک ترين و معصوم ترين کسانی که من در زندگی خودم ديده ام آغاز شد. او خانواده ای به آن صورت که آن چهار شهيد ديگر يعنی پروانه و داريوش فروهر، و محمد جعفر پوينده و محمد مختاری دارند ندارد. خانواده ای که بتواند مثل شما فعال باشد و پیگير ماجرا. يا دستکم يادی از او در رسانه ای بکند. آيا اين، گناه بزرگی است؟ آیا روح پاک داريوش فروهر ـ که فکر می کنم اين هردو برای همديگر حرمت خاصی قائل بودند ـ دلتنگ غريبانگی شهادت مجيد نيست؟ من که داريوش فروهر را و مجيد شريف را از نزديک می شناختم می گويم ,چرا. حتماً,. همسر همرزم داريوش ـ پروانه ـ و پوينده و مختاری چطور؟ آن ها که مجيد شريف يکی از همکارانشان بود. نمی خواهم بگويم ,همصنفان,. شايد به خاطر بعضی ويژگی های خاص کار اهل قلم که قرار دادن همه آن ها را با هم در ,يک صنف, يا ,يک سنديکا, دشوار می کند. برای همين است که از کلمه ,همکاران, استفاده کردم. يادش گرامی باد هوشنگ گلشيری، دوست عزيز و همکارمن، با آن پيکر نحيف و روح حساسش. به هنگام حيات، وقتی که به اينجا ـ به پاريس ـ آمده بود، در برابر اطلاعيه ای که ,کانون نويسندگان ايران در تبعيد, پيرامون شهيدان قتل های زنجيره ای داده بود و در آن از مجيد نام نياورده بود، نتوانسته بود برآشفتگی خودش را نهان کند، و رسماً در گفتگو با بخش فارسی راديو فرانسه، به اين بی عدالتی اعتراضی تلخ ـ تلخ وتلخ ـ کرده بود. بعد تر البته اين کانون در تبعيد، در اطلاعيه ای ديگر ـ شايد برای آن که نمی شد هوشنگ گلشيری را ناديده گرفت ـ سعی کرد کوتاهی خود را در مورد مجيد شریف، اندکی جبران کند... دلتنگم. آن قدر که نمی توانم بيشتر بنويسم... باز هم به شما و شهيدانتان ـ که شهيدان جنبش مدنی ايران و شهيدان تمام مردم ايرانند ـ سلام می گويم، ولی پرسشم را نيز همچنان تکرار می کنم: مجيد شريف خانواده ای به آن صورت که آن چهار شهيد ديگر دارند ندارد. خانواده ای که بتواند مثل شما فعال باشد و پیگير ماجرا. يا دستکم يادی از او در رسانه ای بکند. آيا اين، گناه بزرگی است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر