زنده باد سوسياليسم
بحران مالی و شکست سياست نئوليبرالی امپرياليستی می توان در مورد بحران کنونی سرمايه مالی به روند پيدايش و تکامل اين، به منحنی ها و سقوط ارزها و شاخصهای سهام و نظاير آنها اشاره کرد و مقاله ای
�علمی� در اين زمينه نوشت.
می توان سخنان دولتمردان کلاش بورژوازی را که تقصيرها را به گردن سياستهای غلط جرج بوش که گويا به موقع زير بال بانکهای موثر در نظام سرمايه داری را نگرفته است اشاره کرد، می توان افسانه سرائی نمود و... ولی افسانه سرائی کار ما نيست، افشاء گری و نشان دادن واقعيت به مردم کار ماست. ما کارشناسان اقتصاد ناب نيستيم، کارشناسان اقتصاد سياسی هستيم. ما نتايج اين جنايت عليه بشريت را که همه ی بورژوازی در پی کتمان آن است و نتايج اجتماعی آنرا به مردم نشان می دهيم و از آن برای آينده بشريت نتيجه گيری می کنيم. ما نمی توانيم با نگارش يک مقاله �علمی� و بی طرفانه گريبان خود را از جانبگيری رها کنيم. ما جانبگير توده های مردم و بويژه زحمتکشان و پرولتاريا هستيم. ترس مرگ جامعه جهانی سرمايه داری را برداشته است. سياست نئو ليبرالی رونالد ريگان و جرج بوش و دارو دسته آنها در آمريکا و خانم مارگارت تاچر، تونی بلر، مرکل و برلسکونی و احزاب دموکرات مسيحی و سوسيال دموکرات و نظاير آنها در اروپا با شکست کاملی روبرو شده است. بر اساس اين سياست بايد همه چيز خصوصی می شد. حتی حفظ ناموس عمومی را هم خصوصی کردند. همه دستآوردهای زحمتکشان را حتی تا آن حدودی که خطوط اساسی توليد و نيازمنديهای عمومی در دست دولت حتی دولت بورژوائی باقی بماند، اين رهزنان و دزدان دريائی در خدمت کنسرنها و بانکها و بيمه ها بر باد دادند. بزرگراهها خصوصی شد، پست خصوصی شد، قطار خصوصی شد، ادارات برق و آب خصوصی شدند، ادارات دولتی به صورت شرکتهای خصوصی در آمدند. وزارت کاريابی خصوصی شد، امور امنيتی بخشاً خصوصی شد، حتی می خواستند وزارت آب اين سرچشمه زيست مردم را خصوصی کنند و بدست گانگسترهای سرمايه بدهند تا بی توجه به امور بهداشتی و حراست از جان مردم به سرمايه های خويش به افزايند. جائی نيست که دست تجاوزکار شرکتها و سرمايه های خصوصی به آنجا نرسيده باشد. شرافت را هم خصوصی کردند. همين خصوصی طلبان که سياست بانک جهانی و صندوق بين المللی پول و سازمان تجارت جهانی را در خدمت سرمايه جهانی مورد حمايت و تائيد قرار می دادند، همين اوباشان سرمايه داری که با دستکشهای سفيد و پاپيونهای �حقوق بشر� و �دموکراسی� و �آزادی� به سوداگری مشغول بودند ميليونها نفر را تا کنون بی خانمان کرده و حقوقشان را نقض کرده اند. صدها هزار نفر در ثروتمندترين کشور جهان يعنی آمريکا در چادر زندگی می کنند و امکان حداقل زندگی از آنها گرفته شده است. سياست جهانی کردن سرمايه ها، ايجاد نظم نوين متکی بر مالکيت خصوصی و ترجيح سرمايه های کلان، استقلال اقتصادی کشورها را مورد تجاوز قرار داد و خون ملل تحت سلطه را به شيشه کرد. مگر همين رهزنان سرمايه داری نبودند که عربده می کشيدند �دولت سرمايه دار خوبی نيست� و نتيجه می گرفتند که بايد همه چيز را خصوصی کرد. مگر همين سرمايه داران و انديشمندان و رسانه های گروهی نبودند که عربده می کشيدند �رقابت موجب رونق بازار است� قيمت اجناس را کاهش می دهد و کيفيت آنها را بهتر می کند�، مگر همين جنايتکاران عليه بشريت نبودند که راه را برای بلعيدن سرمايه های کوچکتر توسط کوسه ماهيهای بزرگتر از راه سازمان تجارت جهانی هموار می کردند، مگر همين دروغپردازان نبودند که صندوق بيمه های بازنشستگی را به حلقوم سوداگری و بورسها ريختند و اندوخته های مردم را در يک قمار بزرگ بر باد دادند، مگر همين مزوران نبودند که همه را تشويق می کردند به بازار بورس روی آورند و سرمايه های اندک خود را در آنها بکار اندازند و حتی برای روز بازنشستگی قراردادهای بيمه عمر منعقد کنند و برای آينده خود در فکر تامين آتيه باشند زيرا که دولت نمی تواند �قيم� عمومی باشد. حال که کار کلاهبرداری و رقابت بين خود آنها به بن بست رسيده است به پادرميانی دولتمردان نياز دارند تا اين غريقها را دوباره به ساحل نجات برساند و از غرق شدن و مرگ آنها جلو گيرد. حال همه آنها دست بدامان دولت شده اند که تا کنون آنرا نشانه کمونيسم و سوسياليسم می دانستند و در تبليغات گوشخراش و سراپا به دروغ آلوده خويش نکوهيده جلوه می دادند. در همين دوره نظم نوين جهانی و جهانی شدن سرمايه بود که عملا دولت ها فقط به کارگذار انحصارها و کنسرنها و سرمايه های کلان بدل شدند. حقوق ابتدائی مردم را به زير پا گذارند، دستآوردهای دموکراتيک و اجتماعی را لگدمال کردند، انسانها را به برده های مدرن بدل نمودند و شيرازه جوامع در حال رفاه را از هم پاشيدند. فقر در جهان با سرعت سرسام آور در حال گسترش است و سازمان تغذيه جهانی از شکست برنامه های امدادگرانه خويش سخن می گويد. در اين دوره بود که دولتها ماهيت خويش را عملا نشان دادند. آنها نشان دادند که فقط ترکيبی از ارتش، پليس، سازمان امنيت و قوه قضائيه هستند و اين ابزار سرکوب و نظارت برای آن است که شهروندان بره وار با سرهای به زير انداخته با ترس از آينده ناروشن و مبهم بدون اعتراض تا آخرين رمق کار کنند. آنها شيرازه خانواده ها را که آسايش آنها را شالوده سياست تبليغاتی خويش قرار داده بودند از هم دريدند. حال همين جنايتکاران عليه بشريت به ياری دولت نياز دارند زيرا بين خود نمی توانند به توافق برسند و مشکلات خويش را حل کنند. دولت بايد زير بال آنها را بگيرد. دولتی که نماينده خود آنهاست، دولتی که دامنه بحران را از چشم مردم پنهان می کند تا مجموعه نظام سرمايه داری را نجات دهد. دولت بايد بانکهای ورشکسته را از پول ماليات مردم بخرد و نجات دهد. حال سخن از خصوصی سازی نيست، حال کسی نمی گويد که مسئوليت ورشکستگان به تقصير به گردن خودشان است و چشمشان کور ببينند که چگونه نجات می يابند، حال کسی نمی گويد اين ورشکستگان به تقصير را بايد محاکمه کرد و ثروتهای آنها را به نفع عموم مصادره کرد بر عکس می گويند بايد همه وامها، مطالبات، طلبکاريها، کثافتکاريها را عمومی کرد. بايد عام به خاص کمک کند. بايد ميليونها مردم صدمه ديده به سرمايه داران و نظام سرمايه داری کمک کنند تا دوباره روی پای خودش بايستد و پدر مردم را در آورد. سرمايه داران به دولت روی آورده اند تا ويرانی و زمين سوخته ايکه از خود باقی گذارده اند با ثروت عمومی ترميم شود و امکان بقا پيدا کنند. وقتی اين امکان توسط دولتهای دست نشانده سرمايه داران بوجود آمد دوباره روز از نو روزی از نو. آنوقت مجددا بلندگوهای سرمايه داران، رسانه های گروهي، انديشمندان آنها راه می افتند و بر طبل خصوصی سازی می کوبند، اموال عمومی خصوصی می شود و در اختيار سرمايه داران �محترم� قرار می گيرد تا سودهای افسانه ای ببرند. اين روند ورشکستگي، ترميم، خصوصی سازي، ورشکستگی و ترميم از طريق ثروت عموم توسط دولت کارگزار امپرياليستها و بانکها و انحصارات و بيمه ها تا سرنگونی کامل نظام سرمايه داری ادامه دارد. اين برای نخستين بار نيست و برای آخرين بار نيز نخواهد بود. از نظر سياسی رقابت امپرياليستها تشديد می شود. ساير امپرياليستها که تا کنون بايد يوغ اقتصادی آمريکا را تحمل می کردند و سرکردگی دلار را می پذيرفتند در پی آن هستند که امپراتوری امپرياليسم آمريکا را سرنگون کرده و وی را مجبور کنند تا به نظم نوينی که بنفع واحد پول يورو است در جهان تن در دهد. آنها خواهان يک نظام جديد پولی نظير �برتن وودز� هستند که امپرياليسم آمريکا را از سکوی مقام اولی پائين بکشد. امپرياليسم آمريکا ولی می خواهد با انتقال خسارات خود بر دوش اروپائی ها و ساير ممالک جهان به اين بهانه که نجات آمريکا نجات جهان و نجات سرمايه مالی است دست اروپائی ها را تا آنجا که مقدور است بند کند و از زير بار اين فشار خلاصی يابد. اين است که تضاد ميان امپرياليستها تشديد می گردد و هر کدام بدنبال نجات وضعيت ملی خويش بر می آيند و در اين قمار بزرگ تلاش می کنند گليم خويش را از آب بيرون کشند. کشور ايسلند در اين قمار بزرگ بانک را باخته و به کشوری مقروض و ورشکسته بدل شده است. خطر ورشکستگی روماني، مجارستان، لهستان و پاره ای ممالک اروپای شرقی را تهديد می کند. وضعيت اسپانيا که در صنايع آمريکا سرمايه گذاری کرده است متزلزل شده است. انگلستان پس ازآمريکا بدترين وضعيت را دارد. بحران مالی به بحران صنعتی و بحران عمومی سرمايه داری می انجامد و اعتبارات غير قابل وصول از سرمايه گذاری جلوگيری می کند و توليد کارخانه ها کاهش می يابد و بيکاری همه جا را می گيرد. ممالکی که در اين مدت مورد محاصره اقتصادی آمريکا بودند و به سازمان تجارت جهانی نپيوسته بودند نظير روسيه و ايران و سوريه و کره شمالی و کوبا از اين ضربه اقتصادی کمتر صدمه می بينند. چين و هند و برزيل توانسته اند سرمايه های کلانی ذخيره کنند و سخن بر سر آنست که بازارهای بورس را با سرمايه آنها نجات دهند ولی آنها حاضر نيستند به سادگی و بدون کسب امتيازات فراوان به زير بار بروند. بی مايه فطير است. خطری که از آن صحبت می شود سقوط سهام بورس است و دولت چين و ممالک عربی کرانه خليج فارس قادرند به سهام ارزانقيمت دست پيدا کنند و کنترل توليدات و فن آوری مدرن را در اروپا و آمريکا به کف گيرند. بازارهای بورس از اين يورش مالی می ترسند. دولتها در پی آنند که برای حفظ صنايع ملی راه و چاههای قانونی پيدا کنند. امپرياليسم آمريکا در مقابل ويرانه ای قرار دارد که سياست جرج بوش در خاورميانه از خود باقی گذارده است. مسئله حمله به ايران به امر دوری بدل شده است و اين شرايط جهانی جمهوری اسلامی ايران را تقويت می کند. وضعيت اسرائيل وخيم و وخيمتر می گردد زيرا اين کشور تنها از پول آمريکائيها زندگی می کند. تحولات خاور ميانه به جهتی سير می کند که عکس سياستی است که جرج بوش وعده تحقق آنرا می داد. قفقاز به ميدان تاخت و تاز امپرياليسم روس بدل خواهد شد و بر اساس تناسب قوای جديد در جهان بايد تعادل جديدی برقرار شود. پای امپرياليست آمريکا در آسيای ميانه می شکند. محاصره چين شکاف بر می دارد. گاری استراتژی جنگ پيشگيرانه ومبارزه عليه �تروريسم� به گل می نشيند. اين تازه آغاز کار است. خطر افزايش بيکاری موجب ترس مردم و سرمايه داران است. سرمايه داران می کوشند با قوانين غلاظ و شداد و کنترل و سانسور و جعل اخبار جريانها و محافل دست راستی را تقويت کنند تا از اين جريانهای ضربتی برای سرکوب جنبشهای در پيش و اوج گيرنده کارگری استفاده کنند. ميدان جديدی برای تشديد مبارزه طبقاتی باز شده است. بايد رويزيونيستها را که به عنوان آتش نشانی انقلاب از راه می رسند به شدت افشاء کرد و طبقه کارگر را با روحيه انقلابی و ضد سرمايه داری تربيت نمود. شکست مجدد جنبش کمونيستی موجب می شود که سرمايه داری از دريائی مملو از خون و گوشت دوباره بيرون بيايد و خود برای جنايت ديگری عليه بشريت آماده گرداند. بحران را فقط می تواند يک انقلاب سوسياليستی به پايان برساند که کمترين قربانی را برای مردم در بر دارد. زنده باد سوسياليسم اين است شعار اساسی در اين مرحله از زمان. حزب کارايران(توفان) اکتبر 2008
toufan@toufan.org www.toufan.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر